عبدالله بن حنظله

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

همان طور که جمیله، همسر حنظله، پیش بینی می‌کرد، خدای بزرگ فرزندی به حنظله عطا کرد که او را عبدالله نامیدند[۱]. عبدالله بن حنظله مردی صالح و فاضل و بزرگوار بود[۲] و از نظر حسب و نسب، دارای مقام بلندی شد[۳]. عبدالله هنگام رحلت پیامبر اسلام(ص) هفت سال داشت و روایاتی از آن حضرت نقل کرده است[۴].

عبدالله بن یزید خطمی می‌گوید: "به خانه قیس بن سعد بن عباده رفتیم. وقت نماز فرا رسید، به قیس که صاحب خانه بود گفتم: برخیز و برای ما امامت کن. قیس گفت: بر جمعیتی که امیر ایشان نیستم، امامت نمی‌کنم". عبد الله بن حنظله گفت: رسول خدا فرمود: هر کسی به سواری مرکب خود و نشستن در بالای اتاق خود و امامت در خانه خود سزاوار‌تر است. پس از آن قیس به غلامش گفت: "برخیز و بر ایشان امامت کن"[۵].[۶]

همسران و فرزندان عبدالله

سیره عبدالله

عبدالله و ملاقات با شیطان

عبدالله و داستان حره

سرانجام عبدالله

نقل شده، پس از کشته شدن عبدالله بن حنظله او را با بهترین حالت در خواب دیدند. به او گفته شد: مگر کشته نشده‌ای؟ او گفت: "آری، پس از ملاقات با پروردگارم، مرا در بهشت جای دادند و در آنجا هر جا که بخواهم می‌روم". به او گفته شد. کسانی که با تو کشته شدند، در چه حالی هستند؟ او گفت: "ایشان هم در اطراف و زیر پرچم من هستند و تا کنون پرچمی که برای جنگ با شامیان بسته شده بود باز نشده است"[۷].[۸]

سرانجام مسلم بن عقبه

پس از مدینه مسلم بن عقبه به قصد سرکوبی عبدالله بن زبیر به طرف مکه حرکت کرد اما در راه جان به مالک دوزخ سپرد و در "مشلل" به خاک سپرده شد[۹] تا آنکه همسر عبدالله بن زمعه، دختر زاده ام سلمه، همسر گرامی رسول خدا(ص) که برای انتقام خون شوهر در انتظار مرگ او بود، قبرش را شکافت تا جسدش را بیرون آورده و آتش بزند. پس مار سیاهی را دید که بر گردنش پیچیده و دهن گشوده تا او را نیش بزند؛ مدتی درنگ کرد تا مار به کناری رفت و جنازه را بیرون آورد و آتش زد[۱۰]. آری، این عاقبت کسی است که در تاریخ به جای مسلم به لقب "مسرف"، کسی که در خونریزی اسراف کرد، نامیده شده است؛ به حدی که در بعضی از نقل‌ها نام اصلی او را ننوشته‌اند و با همین لقب از او یاد شده است.[۱۱]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۴۷.
  2. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۴۸؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۸۹۳.
  3. اسد الغابة، ابن اثیر، ج۳، ص۱۴۸.
  4. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۸۹۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۴۷. البته ابن عساکر به نقل از محمد بن سعد، صاحب کتاب الطبقات الکبری، می‌گوید: عبدالله بن حنظله پیامبر اکرم(ص) را دیده است ولی حدیثی از پیامبر(ص) نشنیده است. (تاریخ مدینة دمشق، ج۲۷، ص۴۲۲) لازم به ذکر است که چنین مطلبی در چاپ‌های فعلی الطبقات الکبری وجود ندارد.
  5. « إِنَّ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ أَحَقُّ بِصَدْرِ دَابَّتِهِ وَ صَدْرُ بَيْتِهِ وَ أَنْ يَؤُمَّ فِي رَحْلِهِ »؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۱۵.
  6. روستایی، اکبر، مقاله «عبدالله بن حنظله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۴۲-۴۴۳.
  7. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۵، ص۶۸؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۱۱۵ و ج۲۷، ص۴۳۲ و ۴۳۳.
  8. روستایی، اکبر، مقاله «عبدالله بن حنظله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۵۵.
  9. أنساب الأشراف، بلاذری، ج۵، ص۳۳۱؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۵۸، ص۱۰۶. در بعضی تاریخ‌ها محل دفن او را "ثنیه" گفته‌اند که نام دیگر "مشلل" می‌باشد.
  10. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۵۸، ص۱۱۴؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۵، ص۳۳۱ و ۳۳۲. ابن عساکر در جای دیگر نقل کرده است: وقتی خبر مرگ مسلم به این زن رسید، از بی لشکر آمد و او را از قبر بیرون آورد و جنازه‌اش را به کوه مشلل آویخت. (تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۵۸، ص۱۱۳).
  11. روستایی، اکبر، مقاله «عبدالله بن حنظله»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۵۵.