خروج دجال

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

یکی از پدیده‌هایی که به عنوان ظهور مطرح شده است، خروج دجال است. بررسی این پدیده، نیازمند شناخت مفهوم و مستند و ماهیت آن است که در چند محور، ارائه می‌شود.

واژه‌شناسی

دجال در لغت به صیغۀ مبالغه و به معنای بسیار دروغگو و بسیار گم‌راه کننده، است [۱]. این کار غالباً با استفاده از راه‌هایی انجام می‌شود که در منابع لغت به عنوان ریشه‌های این واژه شناخته شده‌اند. این ریشه‌ها عبارت‌اند از: دروغ، زراندود کردن، طلا و آب طلا، و گروه بزرگ همسفران[۲] صاجب تاج العروس در جمع بندی این می‌گوید: دجّال به معنای بسیار دورغگوست و دروغ او سحر سحر، فرییب، تهمت، حق‌پوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد[۳]. دجّال کسی است که با فریب و دروغ، کسانی را به کفر می‌کشاند و با پیروانش زمین را می‌نوردد.

دجال در مسیحیت

پدیدۀ دجال، فتنه‌ای است که مسیحیت هم از آن یاد شده است. این اتفاق با عنوان "آنتی کرایست" [۴]یا "مخالفان مسیح"، در کتاب مقدّس آمده است. در انجیل یوحنا سه بار از دجّال نام برده شده است[۵]. نظریه‌های گوناگونی هم در مسیحیت دربارۀ حقیقت آن بیان شده است[۶]؛ امّا همۀ آنها در این که دجّال پدیده‌ای انحراف‌زا و فتنه آفرین است، اتفاق نظر دارند.

دجال در احادیث اهل سنت

این پدیده در آموزه‌های اسلامی بر پایۀ پیشگویی‌هایی در احادیث است که در آینده، پیش خواهد آمد. غالب احادیث این موضوع در مصار اهل سنت آمده‌اند [۷]. ابن حمّاد (م ۲۹۹ ق)، محّدث سنّی مذهب، در مهم‌ترین کتابی که دربردارندۀ حوادث آخر الزمان است، هفت باب از کتاب الفتن خود را به دجّال اختصاص داده و ده‌ها خبر دربارۀ او آورده است، اگر چه در دیگر مصادر حدیثی اهل سنّت هم احادیث دجّال وجود دارد[۸].

غالب عالمان اهل سنت دجال را شخص معینی دانسته‌اند که مشخّات او در احادیث آمده و او در آخر الزمان، ظهور خواهد کرد[۹]؛ امّا کسانی هم هستند که اوصاف دجّال را در احادیث اشاره به شخص معینی نمی‌دانند[۱۰].

مضامین این احادیث از نظر اوصاف دجال و نیز کارهایی که انجام می‌دهد، مختلف است. در برخی از این احادیث، عنوان "مسیح" بر دجّال اطلاق شده است. شارحان کتب حدیثی اهل سنّت، در ضبط این نام و نیز وجه تسمیۀ آن دچار اختلاف شده‌اند[۱۱] از این رو، احادیث این موضوع را از نظر اعتبار، می‌توان به دو دستۀ کلّی تقسیم کرد: دسته‌ای از آنها محتوایی معقول دارند و مخالف با ضروریات عقلی نیستند. از این رو، مانع عقلی و شرعی از پذیرش این دسته احادیث نیست؛ امّا دسته‌ای دیگر از احادیث این موضوع، دارای مطالبی متناقض و غیر معقول و نامتناسب با حکمت الهی است. از این رو، این دسته احادیث یا باید تأویل شوند و یا این که آنها را طرح و طرد کرد [۱۲].

دجال در احادیث شیعه

در مصادر شیعی، دجّال به عنوان علامت ظهور نقل شده است. بیشتر احادیث دجّال، به نقل از منابع غیرشیعی به آنها راه یافته است [۱۳]. در این احادیث که بسیار کم هستند، دجّال به عنوان یک پدیدۀ آخر الزمانی معرفی شده است [۱۴].

اگر چه برخی عالمان همچون شیخ مفید [۱۵]، مدّعی وجود اخباری در علامت بودن ظهور دجّال، برای حجت(ع) شده‌اند. ولی حتّی ایشان نیز در هنگام شمارش نزدیک به چهل علامت ظهور در کتاب ارشاد، از دجّال به عنوان نشانۀ ظهور یاد نکرده است. ظاهراً اشاره به دجّال در کتاب دیگر ایشان ناشی از اختلاط اشراط الساعة و علائم ظهور است که پیش از این به عنوان یک آسیب در شناخت علائم ظهور، از آن یاد کردیم.

ماهیت دجال

در احادیث برای دجّال، اوصافی را بیان کرده‌اند که بسیار وحشت‌انگیز و غیر عادی اند: چشمان او به اشکال گوناگون و عجیب[۱۶]، میان چشمان او کافر نوشته شده[۱۷]، قدش تا ابرها می‌رسد[۱۸]، در پیشانی او شاخ وجود دارد.

وجود این اوصاف غیر طبیعی، باعث شده است که عدّه‌ای، تصوّر معنای حقیقی برای دجال را برنتابند. از این رو این افراد، احتمال می‌دهند که این اوصاف، نمادین و نشانگر موجودی خبیث یا یک جریان فتنه‌گر انحرافی باشند[۱۹].

نشانۀ قیامت یا ظهور؟

آنچه مضمون مشترک همۀ احادیث است، صرفاً پیشگویی وقوع فتنۀ دجّال در آخر الزمان است. در احادیث اهل سنت، به وفور، این فتنه را از اشراط الساعة دانسته‌اند[۲۰]؛ مصادر شیعی نیز ظهور دجّال را علامت آخر الزمان دانسته‌اند[۲۱].

با در نظر گرفتن نکاتی که مطرح شد، اظهار نظر قطعی دربارۀ این که خروج دجّال از علائم ظهور است، ممکن نیست، و احادیث مربوط به این موضوع، باید در مباحث مربوط به قیامت، مورد بررسی دقیق قرار گیرند.

علامت‌ها نماد یا واقعیت

عده‌ایی به دلیل آن که برخی نشانه‌های ظهور، قابل درک و فهم نبوده است، از آن به عنوان نشانۀ نمادین یا رمزی تعبیر نموده‌اند. مرحوم سیّد محمّد صدر از احتمال رمزی بودن دجّال، سفیانی و یأجوج و مأجوج سخن گفته و دجّال را نماد "انحرافات عمومی"، سفیانی را نماد «انحراف در داخل مسلمانان» و یأجوج و مأجوج را نمادهایی از "تمدّن مادّی" می‌داند[۲۲].

با توجه به مطالب گذشته و کارکردهای علائم ظهور، نمادین دانستن آنها به راحتی ممکن نیست؛ چه آن که در این صورت، نقش و کارکرد این علائم لغو می‌شود. مثلاً اگر قرار بود مراد از سفیانی، طرز تفکّر اُمَوی و ابوسفیان و به معنای مقابله با اسلام باشد، می‌توانست از آن، تعبیرات دیگری هم بشود که یا دست کم در یکی دو حدیث، ردّ پایی از رمزی بودن و نمادین بودن آن باشد و حال آن که چنین نیست. اگر قرار باشد همۀ نشانه‌ها را نماد یک انحراف یا رفتار اجتماعی یا... بدانیم، راه برای چنین برداشتی در دیگر موضوعات هم باز خواهد شد.

این دیدگاه، با اشکالات دیگری نیز روبه روست از جمله آن که، حمل نشانه‌ها به معنای رمزی خلاف ظاهر احادیث و ذهنیت و ذهنیت عرفی مخاطبان آن است. تعبیر یأجوج و مأجوج در قرآن هم به کار رفته و مراد، معنای ظهاری آن است. حمل بسیاری از نشانه‌های ظهور به معنای نمادین بودن، امکان پذیر نیست، ضمن این که به قرینه نیاز دارد؛ یعنی از معنای اصلی، خارج و مجاز خواهد شد و اگر چنین باشد، هر که طبق سلیقة خود، علائم را تفسیر و توجیه خواهد کرد و به طور کلّی، مفهوم علامت و این ویژگی که موجب شناخت موضوع دیگر می‌شود، با نمادین بودن سازگاری ندارد.

مباحث فرعی

  1. بحران معنویت؛
  2. وقوع اختلاف‌ها و درگیری‌های بسیار؛
  3. ظهور دجال؛
  4. وقوع مصائب؛
  5. ندای آسمانی؛
  6. ظهور منجی بزرگ بشر؛
  7. نزول عیسی (ع)؛
  8. خروج جنبنده‌ای از زمین؛
  9. هجوم یأجوج و مأجوج؛
  10. رجعت؛
  11. صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان.

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. النهایة: ج۲ ص۱۲.
  2. لسان العرب: ج۱۱ ص۲۳۶.
  3. تاج العروس: ج۱۴ ص۲۲۸.
  4. «antichrist» در دایرة المعارف کاتولیک.
  5. کتاب مقدس، انجیل یوحنا.
  6. ر.ک: دایره المعارف کاتولیک.
  7. ر.ک: منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر: ج۳ ص۱۰۳ – ۱۱۱.
  8. ر.ک: المسند: ج۱ ص۲۴۲ و ۲۹۸ و ج۲ ص۹۵ و ۱۰۴ و ج۴ ص۷ -۶ و ج۵ ص۱۴۵ و ۳۸۹، صحیح مسلم: ج۱ ص۱۳۸ و ج۸ ص۱۸۰ -۱۷۹ و ۱۹۵، سنن الترمذی: ج۴ ص۵۰۷ و ۵۰۸ و...
  9. منتخب الأثر: ج۳ س۲۸۴ – ۲۸۸.
  10. تفسیر المنار: ج۳ ص۳۱۷.
  11. ر.ک: تنویر الحوالک: ص۲۲۳، فتح الباری: ج۲ ص۲۶۴ و ج۶ ص۳۴۰ و ج۱۳ ص۸۲، عمده القاری: ج۲ ص۹۴، الدیباج علی مسلم: ج۱ ص۲۱۵.
  12. ر.ک: نهایة البدایة و النهایة: ج۱ ص۹۶ و ۱۰۱- ۱۰۵ و ۱۶۱.
  13. الغیبة، طوسی: ص۴۳۶ ح۴۲۶.
  14. تفسیر القمی: ج۱ ص۱۹۸، الغیبة، طوسی: ص۴۳۶ ح۴۲۶.
  15. ر.ک: الفصول العشرة: ص۱۲۱.
  16. ر.ک: سنن الترمذی: ج۳ ص۳۴۹ ح۲۳۴۲، مسند ابن حنبل: ج۳ ص۱۱۵ و ۱۲۳.
  17. ر.ک: مسند ابن حنبل: ج۳ ص۳۶۷.
  18. ر.ک: المصنّف: ج۸ ص۶۵۷ ح۲۱.
  19. تاریخ بعد الظهور: ص۱۹۲ -۲۰۳.
  20. العدد القویّة: ص۸۹ ح۱۵۴
  21. الخصال: ص۴۴۶ ح۴۶
  22. تاریخ الغیبة الکبری: ص۶۴۷ -۶۴۰، تاریخ ما بعد الظهور: ص۱۴۹ و ۱۷۳.

پیوند به بیرون