کارکردهای نبوت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۲۳:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
  1. در مواردی، شرع به یاری عقل می‌شتابد مانند اثبات وجود و صفات الهی.
  2. عقل در مواردی به شریعت نیازمند است مانند معرفی طبقات بهشت و جهنم.
  3. در صورتی که اعمال انسان‌ها با بایدها و نبایدهای شرعی انطباق یابد، بعثت، منشأ زوال خوف است در بندگان.
  4. درک هر چیز منافع و مضر که تجربه ناپذیرند و یا به زمان طولانی نیاز دارند.
  5. درک افعال پسندیده و ناپسندیده.
  6. حفظ نوع انسانی در اثر برقراری نظم اجتماعی و سنت‌های الهی.
  7. تکمیل امور اخلاقی و عنوان انسان‌ها.
  8. آموزش صنعت و فنونی که بر مردم پوشیده است.
  9. تعلیم اخلاق و سیاست‌های اجتماعی.
  10. اطلاع یافتن از ثواب و عقاب اخروی .
  11. عقول آدمی گرفتار اضدادی چون شهوت، نفرت، وهم و... است که گاهی انسان را به امور منافی با عقل دعوت می‌کنند و فقط پیامبر خارجی می‌تواند مانع و زاجر این قوا باشد.
  12. برخی از صفات الهی، از ناحیه عقل راهی به کشف آنها نیست، مانند کلام و سمع و بصر الهی.

پس ترک ایجاد نبی و ارسال رسول، موجب اهمال نوع انسان باشد و اهمال، مؤدی به هلاک نوع شود و نقض غرض لازم آید [۱].

دلیل نیازمندی

اگر قبول کنیم که زندگی بشر با مردنش در این دنیا پایان نمی‌پذیرد و نشئه دیگری وجود دارد، بدون شک علم و عقل بشر برای تحقیق در مسائل آخرت و تشخیص منافع و مضراتش کافی نیست. حتی اصل وجود چنین جهانی نه صددرصد قابل‌اثبات است و نه صددرصد قابل نفی. لذا نیاز به انبیا در مسائل اخروی جای بحثی ندارد. اما علاوه بر این، قرآن، مسئله زندگی دنیا را هم ازنظر هدف انبیا مطرح می‌کند: ﴿﴿...لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط و در جاهای دیگر آن هدف دیگر "شناخت خداوند" را هم ذکر می‌کند. پس قرآن، وجود پیامبران را برای برقراری عدالت لازم و ضروری می‌داند. ازنظر علمی و مطالعات اجتماعی همچنین ضرورتی هست. بشر به‌حکم غریزه اجبار ندارد که زندگی‌اش اجتماعی باشد برخلاف حیوان‌های اجتماعی که از طرف خود خلقت و طبیعت، مسخر و مجبورند که اجتماعی زندگی کنند، یعنی لزومی نیست وظیفه‌اش را با تعلیم و تربیت یاد بگیرد بلکه راه خودش را اجباراً می‌داند [۲]. اما این نقص در بشر هست و به او این غریزه داده نشده است. آن وقت بشر به موجب همین اختیار، امکان تخلف از وظیفه، همیشه برایش هست و دنبال هدف‌های خودش می‌رود و نه دنبال مصلحت اجتماع، برخلاف حیوان اجتماعی. بشر نیاز دارد به یک هدایت و رهبری که او را به‌سوی مصالح اجتماعی‌اش هدایت و رهبری کند و نیازمند است به یک قوه حاکم بر وجودش که او را به دنبال مصالح اجتماعی بفرستد که همان ایمان باشد. اگر حکومت دین و انبیا نبود، بشر خودش را خورده بود یعنی همین الآن‌هم بشر تربیت‌های انسانی‌ای که دارد، از بقایای همان تعلیمات دینی و طناب‌های آسمانی است چون خیلی تفاوت است میان افراد بشر، عده‌ای گوسفند و عده‌ای گرگ‌اند [۳].