ابوالخیبری
مقدمه
او به احتمال از قبیله عبد القیس باشد[۱]. جاهلیت را درک کرد و شرح حال وی در بخش مخضرمین کتاب الاصابه[۲] بیانگر صحابی نبودن وی از نظر ابن حجر است.
تنها خبر برجا مانده از وی، داستانی است که ابن کلبی[۳] آن را نقل کرده است. بر اساس آن، ابوالخیبری به همراهی تنی چند از قوم خویش، سر قبر حاتم طایی رفت و از روی شماتت، خطاب به قبر وی بانگ زد که ما را مهمان کن! سحرگاهان ابوالخیبری وحشت زده همراهانش را از رویایی خبر داد که در آن، حاتم شترش را با شمشیر کشته بود. از آن پس، شتر ازجا برخاست و به ناچار آن را نحر کردند و خوردند. اندکی بعد، عدی فرزند حاتم را دیدند که بر شتری سوار بود و شتری دیگر را یدک میکشید. عدی نیز رؤیایی را تعریف کرد که در آن، حاتم از ناسزای ابوالخیبری و مهمانی دادن وی با شتر ابوالخیبری خبر داده بود. آنگاه عدی، شعر حاتم را در آن رؤیا در وصف ستمگری و ناسزاگویی ابوالخیبری خواند و به دستور حاتم، شتری به ابوالخیبری داد[۴].[۵]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: ابن حجر، ج۷، ص۹۵.
- ↑ الاصابه، ج۷، ص۹۵.
- ↑ ابن کلبی، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، ج۱۷، ص۳۷۴؛ فضل بن شاذان، ص۴۰۸ و ۴۱۲؛ مسعودی، ج۲، ص۱۴۳-۱۴۲.
- ↑ حسینیان مقدم، حسین، مقاله «ابوالخیبری»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۲۶۸.