اهل در فقه سیاسی
مقدمه
- اهل: رابطه ایجاد شده میان فرد با مکان، شخص یا وصفی به واسطه خویشاوندی، دین، سکونت و غیر آنها؛ اهل الرجل در اصل کسانیاند که با او در یک خانه زندگی میکنند و به صورت مجاز به کسانی که او و آنها را یک نسب جمع میکند، اهلبیت آن مرد گفتهاند[۱]. جمع آن أَهْلُون و آهَالٌ و أَهَالٍ و أَهْلات، أَهَلات و اهالی[۲].
- ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ﴾[۳].
- زمانی که واژه اهل به اسامی شهرها و قریهها اضافه شود، معنای تبعیت و شهروندی میدهد؛ مانند اهل المدینه، اهل مدین، اهل القری. تابعیت احساس اتحادی است که از رابطه سکونت در منطقه و محلی واحد در افراد به وجود میآید و این احساس مولود عواملی نظیر فرهنگ، تاریخ، آداب و رسوم و منافع مشترک است[۴][۵].
منابع
پانویس
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۶.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۸۹. ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۲۸.
- ↑ «و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کردهاند؛ تو آنان را نمیشناسی» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
- ↑ علی اکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۲۷۵.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۱۳۱.