مقدمه

سعادت آن است که همه عوامل و اسباب، برای رسیدن انسان به خیر و نیکی و فرجام خوب، فراهم باشد و اگر چنین نشد، شقاوت است، یعنی عوامل و اسباب بدبختی و بدفرجامی انسان فراهم آید. قرآن برترین سعادت را آن می‌داند که انسان به بهشت برود و شقاوت را آن می‌داند که به آتش دوزخ گرفتار شود. سعادتمند کسی است که به هدف خلقت انسانی و کمال اخلاقی و کامیابی در دنیا و آخرت برسد. کسی خوشبختی و کامیابی را در رسیدن به پول و مقام و شهرت و فراهم بودن لذایذ می‌داند. دیگری چون همه اینها را فانی و گذرا می‌داند، سعادت را در "کامیابی اخروی" می‌شناسد و برای رسیدن به آن می‌کوشد.بهشتیان، خوشبخت‌ترین انسان‌هایند و دوزخیان بدبخت‌ترین آنان. عوامل مختلفی در سعید شدن و شقی شدن انسان مؤثر است. حتی در روایات، آغاز مرحله سعادت و شقاوت از دوران جنینی و شکم مادر بیان شده است، چون عواملی حتی از آن دوره در خوشبختی و بدبختی انسان تأثیر می‌گذارد[۱].

سعادت در فرهنگ مطهر

سعادت به حسب ریشه لغوی، متضمّن مفهوم عون و کمک است (عرب از آن جهت به کسی کلمه «سعید» را اطلاق می‌کرده است که علل و اسباب به کمک و معاونت او آمده باشد) امّا به حسب عرف معنی سرور و خوشی و آسایش را می‌دهد. سعادت که در عرف نقطه مقابل شقاوت است معنی آسایش و سرور و خوشی را می‌دهد. سعادت تنها رنج و تعب و مشقّت نداشتن که مفهومی علمی است نمی‌باشد، حالتی است اثباتی و ایجابی و وجودی[۲]. [به عبارت دیگر] سعادت یعنی خوشی هرچه بیشتر که در آن هیچ‌گونه رنج و المی اعم از روحی، جسمی، دنیوی و اخروی وجود نداشته باشد[۳]. یعنی لذت همه جانبه و نیل همه جانبه به همه کمالات به طوری که حداکثر کمالات و حظوظ فطری و طبیعی استیفا گردد[۴]. سعادت استیفای همه جانبه حظوظ و بهره‌ها و لذت‌ها و برکناری از رنج‌ها و دردهاست[۵]. «سعادت» یک مفهوم عقلی است نه یک مطلوب غریزی[۶]. سعادت نیل به خواسته‌ها و آرزوها نیست، نیل به کمالات و فعلیّت یافتن استعدادهایی است که هر کس در طبیعت خود دارد[۷]. اگر سعادت را آسایش تفسیر کنیم، صرفاً جنبه منفی به آن داده‌ایم. مثل این است که گفته باشیم سعادت عبارت است از خلاصی از رنج ولی اگر سعادت را سرور و بهجت تفسیر کنیم جنبه مثبت به آن داده‌ایم[۸].

سعادت عقلی

سعادت عقلی یعنی معارف، یعنی انسان در آن آخرین حدی که برای او ممکن است به معارف الهی آشنا بشود و عالم وجود را آن‌چنان که هست دریافت کند[۹].

سعادت مطلق

یعنی، سعادت نسبت به افراد و اشخاص و نسبت به محیط و اقوام یکسان است و فرق نمی‌کند آن چیزی که سعادت است برای همه سعادت است و در همه جا سعادت است[۱۰].

سعادت نسبی

معنی اینکه سعادت نسبی است این است که ممکن است یک چیز برای یک فرد و در یک محیط خاص سعادت باشد و برای فرد دیگر و در محیط دیگر سعادت نباشد، بلکه عین بدبختی و شقاوت بوده باشد[۱۱].[۱۲]

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی.
  2. مجموعه آثار، ج۷، ص۵۴؛ مقالات فلسفی (۲)، ص۶۰.
  3. فلسفه اخلاق، ص۷۰.
  4. مجموعه آثار، ج۷، ص۷۱؛ مقالات فلسفی (۲)، ص۷۶-۸۶.
  5. مجموعه آثار، ج۷، ص۶۵؛ مقالات فلسفی (۲)، ص۷۶.
  6. مجموعه آثار، ج۷، ص۵۹.
  7. مجموعه آثار، ج۷، ص۷۶.
  8. مقالات فلسفی (۲)، ص۶۱.
  9. فلسفه اخلاق، ص۳۰۹.
  10. مقالات فلسفی (۲)، ص۸۹.
  11. مجموعه آثار، ج۵، ص۷۴؛ مقالات فلسفی (۲) ص۹۰.
  12. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۷۰.
بازگشت به صفحهٔ «سعادت».