خوش‌رویی در اخلاق اسلامی

مقدمه

دو نفر پیش از آنکه با هم سخنی بگویند یا رفتاری به هم نشان دهند، با چهره همدیگر مواجه می‌شوند. کیفیت و حالت چهره‌ها به هنگام برخورد اولیه در پیدایش گفتار و رفتار نقش به‌سزایی دارد؛ به این معنی که می‌تواند باعث خوش‌رفتاری و خوش‌گفتاری طرف مقابل شود و می‌تواند او را به گفتار زشت و رفتار ناخوشایند وادارد؛ بنابراین، اولین نماد حسن خلق، خوش‌رویی است. چهره باز و شکفته، پیام محبت و دوستی به دیگران می‌فرستد؛ در حالی که چهره عبوس و ابروهای گره‌خورده راه‌های ارتباط و روزنه‌های صمیمیت را به روی دیگران می‌بندد. خوش‌رویی در قالب لبخند و نگاه مهربان صورت می‌پذیرد. لبخند، مبدأ بسیاری از آشنایی‌ها و زداینده بسیاری از از کدورت‌هاست. روی خندان و چهره بشاش به دیگران جرئت می‌دهد با انسان ارتباط برقرار کند و از باب صمیمیت سخن آغاز کند. لبخند، غم را از دل می‌زداید و شادی را به جای آن می‌نشاند. کسی که به قصد شاد کردن برادری مؤمن به روی او تبسم می‌کند، در حقیقت خدا را عبادت کرده است. امام باقر (ع) می‌فرماید: «تَبَسُّمُ‏ الرَّجُلِ‏ فِي‏ وَجْهِ‏ أَخِيهِ حَسَنَةٌ»[۱]؛

و بدیهی است که خداوند متعال عمل نیک هیچ بنده‌ای را بی‌پاسخ نیک نمی‌گذارد. امام صادق (ع) می‌فرماید: «أَيُّمَا مُسْلِمٍ‏ لَقِيَ‏ مُسْلِماً فَسَرَّهُ‏ سَرَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»[۲]؛

نگاه مهربان و صورت گشاده می‌تواند جایگزین بسیاری از نیکی‌هایی شود که انسان میل دارد با مردمان انجام دهد، ولی توانایی آن را ندارد؛ رسول خدا (ص) فرمود: «إنكم لا تسعون الناس بأموالكم، و لكن ليسعهم منكم بسط الوجه‏ و حسن‏ الخلق‏»[۳]؛

به همین دلیل حضرت علی (ع) می‌فرماید: «الْبَشَاشَةٌ إِحْسَانٌ‏»[۴]؛

شگفتا از کسانی که در این احسان بی‌هزینه و زحمت، با این همه آثار و برکات کوتاهی می‌کنند[۵].

منابع

پانویس

  1. «لبخند انسان در روی برادر مؤمن به عنوان عمل نیک ثبت می‌شود». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۸۸.
  2. «هر مسلمانی، مسلمانی را ملاقات کند و او را شادمان سازد خدای عزوجل او را شادمان می‌سازد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۹۲.
  3. «اموال شما به همه مردم نمی‌رسد، ولی چهره گشاده و اخلاق نیکتان به همه می‌رسد». شعرانی، العهود المحمدیة، ص۴۶۵.
  4. «خوش‌رویی احسان (به دیگران) است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸.
  5. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۱۹۷.