جز
جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
جز (جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب') |
||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
[[آیات]] فراوان دیگری که در اوصاف [[متقین]] و یا [[فاسقین]] بیان شده، بیانگر مراتب [[حقیقی]] آنها در عالم معنا است که به حسب منطقی، منوِّع [[نفوس]] [[انسانی]] است. | [[آیات]] فراوان دیگری که در اوصاف [[متقین]] و یا [[فاسقین]] بیان شده، بیانگر مراتب [[حقیقی]] آنها در عالم معنا است که به حسب منطقی، منوِّع [[نفوس]] [[انسانی]] است. | ||
نتیجه آنکه: انسان در [[فرهنگ قرآن]]، نوع واحد نیست و فصل اخیر او، اوصاف غالبی است که در طول [[حیات دنیوی]] کسب کرده است. در چنین [[جهانبینی]]، تفاوت انسانها با یکدیگر، نه با صورتهای مادی است؛ بلکه «حیوان [[عاقل]]» جنس انسان است که با فصلهای فراوان دیگر، به انواع مختلف در جهات مثبت و یا منفی تعریف میشود؛ مثلاً اگر در جهت حیوانی [[رشد]] کند، در تعریف او گفته میشود: «الانسان حیوان عاقل مذنب و یا [[فاسق]] و یا [[کافر]]». آن هنگامی است که [[عقل]] در تحت [[هوای نفس]] [[مدیریت]] میشود و [[وصف]] | نتیجه آنکه: انسان در [[فرهنگ قرآن]]، نوع واحد نیست و فصل اخیر او، اوصاف غالبی است که در طول [[حیات دنیوی]] کسب کرده است. در چنین [[جهانبینی]]، تفاوت انسانها با یکدیگر، نه با صورتهای مادی است؛ بلکه «حیوان [[عاقل]]» جنس انسان است که با فصلهای فراوان دیگر، به انواع مختلف در جهات مثبت و یا منفی تعریف میشود؛ مثلاً اگر در جهت حیوانی [[رشد]] کند، در تعریف او گفته میشود: «الانسان حیوان عاقل مذنب و یا [[فاسق]] و یا [[کافر]]». آن هنگامی است که [[عقل]] در تحت [[هوای نفس]] [[مدیریت]] میشود و [[وصف]] غالب و اخیر چنین انسانی، در حیوانیت ظاهر میشود و تنها صورتی [[انسانی]] دارد. | ||
از سوی دیگر، برای [[انسان]] [[موحد]]، بنا بر مرتبه [[ایمانی]] که دارد، تعابیر دیگری در [[قرآن]] به کار میرود؛ از قبیل: «الانسان حیوان موحد و [[متعبد]] و یا [[عبد]] شکور و مخلِص» و در مراتب بالاتر: «[[عبد مخلَص]] و [[صدّیق]]». در این صورت، [[عقل]] در [[خدمت]] مدارج عالی انسانی قرار گرفته است. به این ترتیب، انسان کون جامعی است که مدار [[سیر]] او از [[ملک]] تا [[ملکوت]] میباشد؛ هرچند که در صورت مادی، همه [[آدمیان]] [[متحد]] الشکلاند. | از سوی دیگر، برای [[انسان]] [[موحد]]، بنا بر مرتبه [[ایمانی]] که دارد، تعابیر دیگری در [[قرآن]] به کار میرود؛ از قبیل: «الانسان حیوان موحد و [[متعبد]] و یا [[عبد]] شکور و مخلِص» و در مراتب بالاتر: «[[عبد مخلَص]] و [[صدّیق]]». در این صورت، [[عقل]] در [[خدمت]] مدارج عالی انسانی قرار گرفته است. به این ترتیب، انسان کون جامعی است که مدار [[سیر]] او از [[ملک]] تا [[ملکوت]] میباشد؛ هرچند که در صورت مادی، همه [[آدمیان]] [[متحد]] الشکلاند. |