حضور قلب در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ')
خط ۸: خط ۸:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[حضور قلب]]، توجّه و روی آوردن [[قلب]] است به سوی بارگاه [[الهی]]، و پرداختن آن به [[خداوند]]، به‌گونه‌ای که این توجّه برای [[قلب]] حالت ملکه یابد؛ [[خداوند متعال]] از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} حکایت می‌فرماید که: {{متن قرآن|إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ}}<ref>«من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است» سوره انعام، آیه ۷۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۳۷.</ref>.
* [[حضور قلب]]، توجّه و روی آوردن [[قلب]] است به سوی بارگاه [[الهی]]، و پرداختن آن به [[خداوند]]، به‌گونه‌ای که این توجّه برای [[قلب]] حالت ملکه یابد؛ [[خداوند متعال]] از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} حکایت می‌فرماید که: {{متن قرآن|إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ}}<ref>«من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است» سوره انعام، آیه ۷۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۳۷.</ref>.
*در [[روایات]] بسیاری، این [[آیه کریمه]] به گونه‌ای [[تفسیر]] شده، که نشان دهنده روی آوردن آن [[حضرت]] با تمامی ذرّات وجودش به آن بارگاه پر [[عظمت]] می‌باشد. به این [[حدیث شریف]] بنگرید: "... من چنین حالتی را برای [[مؤمنان]] شما [[دوست]] دارم، که چون به [[نماز واجب]] برخیزد با قلبش به سوی [[خداوند]] روی کند و قلبش را به [[دنیا]] مشغول نسازد، چه هیچ مؤمنی نیست که با قلبش در [[نماز]] به [[خداوند]] روی کند، مگر آنکه [[خداوند]] نیز به تمامی به او رو می‌کند و قلب‌های [[مؤمنین]] را نیز متوجّه او می‌سازد تا [[دوستدار]] او شوند، پس از آنکه خود [[خداوند متعال]] نیز او را [[دوست]] خواهد داشت"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}: قَالَ ... وَ إِنِّي لَأُحِبُّ لِلرَّجُلِ مِنْكُمُ الْمُؤْمِنِ إِذَا قَامَ فِي صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ أَنْ يُقْبِلَ بِقَلْبِهِ إِلَى اللَّهِ وَ لَا يَشْغَلَ قَلْبَهُ بِأَمْرِ الدُّنْيَا فَلَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يُقْبِلُ بِقَلْبِهِ فِي صَلَاتِهِ إِلَى اللَّهِ إِلَّا أَقْبَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ بِوَجْهِهِ وَ أَقْبَلَ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ بِالْمَحَبَّةِ لَهُ بَعْدَ حُبِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِيَّاهُ‌}}؛بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۴۰.</ref>.
*در [[روایات]] بسیاری، این [[آیه کریمه]] به گونه‌ای [[تفسیر]] شده، که نشان دهنده روی آوردن آن [[حضرت]] با تمامی ذرّات وجودش به آن بارگاه پر [[عظمت]] می‌باشد. به این [[حدیث شریف]] بنگرید: "... من چنین حالتی را برای [[مؤمنان]] شما [[دوست]] دارم، که چون به [[نماز واجب]] برخیزد با قلبش به سوی [[خداوند]] روی کند و قلبش را به [[دنیا]] مشغول نسازد، چه هیچ مؤمنی نیست که با قلبش در [[نماز]] به [[خداوند]] روی کند، مگر آنکه [[خداوند]] نیز به تمامی به او رو می‌کند و قلب‌های [[مؤمنین]] را نیز متوجّه او می‌سازد تا [[دوستدار]] او شوند، پس از آنکه خود [[خداوند متعال]] نیز او را [[دوست]] خواهد داشت"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}: قَالَ ... وَ إِنِّي لَأُحِبُّ لِلرَّجُلِ مِنْكُمُ الْمُؤْمِنِ إِذَا قَامَ فِي صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ أَنْ يُقْبِلَ بِقَلْبِهِ إِلَى اللَّهِ وَ لَا يَشْغَلَ قَلْبَهُ بِأَمْرِ الدُّنْيَا فَلَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يُقْبِلُ بِقَلْبِهِ فِي صَلَاتِهِ إِلَى اللَّهِ إِلَّا أَقْبَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ بِوَجْهِهِ وَ أَقْبَلَ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ بِالْمَحَبَّةِ لَهُ بَعْدَ حُبِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِيَّاهُ‌}}؛بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۴۰.</ref>.
*[[حضور قلب]]، یاد خداست که خود از [[نماز]] - که از تمامی امور این عالم [[برتر]] است - بزرگ‌تر و [[برتر]] می‌باشد: {{متن قرآن|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگ‌تر است» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.</ref>.
* [[حضور قلب]]، یاد خداست که خود از [[نماز]] - که از تمامی امور این عالم [[برتر]] است - بزرگ‌تر و [[برتر]] می‌باشد: {{متن قرآن|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ}}<ref>«آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگ‌تر است» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.</ref>.
*[[حضور قلب]] همان یادکرد فراوان است، که [[خداوند]] آن را از [[بنده]] خود درخواست می‌نماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان! خداوند را بسیار یاد کنید * و او را پگاه و دیرگاه عصر به پاکی بستایید» سوره احزاب، آیه ۴۱-۴۲.</ref>.
* [[حضور قلب]] همان یادکرد فراوان است، که [[خداوند]] آن را از [[بنده]] خود درخواست می‌نماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان! خداوند را بسیار یاد کنید * و او را پگاه و دیرگاه عصر به پاکی بستایید» سوره احزاب، آیه ۴۱-۴۲.</ref>.
*[[امام صادق]] باز می‌فرمایند: "از مهمترین چیزهایی که [[خداوند]] بر بندگانش [[واجب]] کرده است، یادکردن بسیار از اوست. آنگاه افزودند: منظورم تکرار عبارت [[شریف]] {{متن حدیث|سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ}} نیست هرچند بر زبان راندن این ذکر نیز در شمار یاد خداست، اما منظور من آن است که به هنگام مواجهه با [[حلال و حرام]] [[الهی]] [[یاد خدا]] باشد، بدین صورت که اگر آنچه در مقابل او واقع می‌شود در شمار [[طاعت]] خداست آن را انجام دهد، و اگر در شمار [[معصیت]] و [[گناه]] است آن را ترک نماید" <ref>{{متن حدیث|مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِكْرُ اللَّهِ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ لَا أَعْنِي سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ مِنْهُ وَ لَكِنْ ذِكْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ كَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ مَعْصِيَةً تَرَكَهَا}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۰.</ref>.
* [[امام صادق]] باز می‌فرمایند: "از مهمترین چیزهایی که [[خداوند]] بر بندگانش [[واجب]] کرده است، یادکردن بسیار از اوست. آنگاه افزودند: منظورم تکرار عبارت [[شریف]] {{متن حدیث|سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ}} نیست هرچند بر زبان راندن این ذکر نیز در شمار یاد خداست، اما منظور من آن است که به هنگام مواجهه با [[حلال و حرام]] [[الهی]] [[یاد خدا]] باشد، بدین صورت که اگر آنچه در مقابل او واقع می‌شود در شمار [[طاعت]] خداست آن را انجام دهد، و اگر در شمار [[معصیت]] و [[گناه]] است آن را ترک نماید" <ref>{{متن حدیث|مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِكْرُ اللَّهِ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ لَا أَعْنِي سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ مِنْهُ وَ لَكِنْ ذِكْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ كَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ مَعْصِيَةً تَرَكَهَا}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۰.</ref>.
*کوتاه سخن آنکه بر اساس قواعد زبان [[عربی]]، ترکیب "[[حضور قلب]]" از نوع اضافه صفت به موصوف است؛ از این رو "[[قلب]] حاضر" به قلبی گفته می‌شود که خود را در محضر [[الهی]] بیابد، در این صورت هیچ چیز دیگری جز از او را نمی‌بیند و با تمامی خود به او روی می‌کند، روی‌کردنی که نه اندک رخنه‌ای در آن است و نه لحظه‌ای [[فتور]] و [[سستی]] می‌یابد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۳۸.</ref>.
*کوتاه سخن آنکه بر اساس قواعد زبان [[عربی]]، ترکیب "[[حضور قلب]]" از نوع اضافه صفت به موصوف است؛ از این رو "[[قلب]] حاضر" به قلبی گفته می‌شود که خود را در محضر [[الهی]] بیابد، در این صورت هیچ چیز دیگری جز از او را نمی‌بیند و با تمامی خود به او روی می‌کند، روی‌کردنی که نه اندک رخنه‌ای در آن است و نه لحظه‌ای [[فتور]] و [[سستی]] می‌یابد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۳۸.</ref>.
*بر این اساس، می‌توان گفت که [[حضور قلب]] حالتی ملکه‌ای است، که چون برای کسی حاصل شد به وسیله آن می‌تواند به سوی بارگاه [[عزّت]] روی کند، و خود را در آن بارگاه حاضر و [[خداوند]] را بر خود ناظر بیند.
*بر این اساس، می‌توان گفت که [[حضور قلب]] حالتی ملکه‌ای است، که چون برای کسی حاصل شد به وسیله آن می‌تواند به سوی بارگاه [[عزّت]] روی کند، و خود را در آن بارگاه حاضر و [[خداوند]] را بر خود ناظر بیند.
*[[حضور قلب]] به مانند [[خلوص]]، سِرّی از [[اسرار الهی]] است که آن را تنها در [[اختیار]] کسانی که [[عنایت ویژه]] او شامل حالشان شود، قرار می‌دهد؛ اینان کسانی هستند که خود را از بیگانگان دور کرده به او نزدیک نموده‌اند، بنابراین [[بخشش]] این [[مقام]]، جایزه کسانی است که به [[مقام عبودیّت]] و [[بندگی]] [[حقیقی]] او رسیده باشند.
* [[حضور قلب]] به مانند [[خلوص]]، سِرّی از [[اسرار الهی]] است که آن را تنها در [[اختیار]] کسانی که [[عنایت ویژه]] او شامل حالشان شود، قرار می‌دهد؛ اینان کسانی هستند که خود را از بیگانگان دور کرده به او نزدیک نموده‌اند، بنابراین [[بخشش]] این [[مقام]]، جایزه کسانی است که به [[مقام عبودیّت]] و [[بندگی]] [[حقیقی]] او رسیده باشند.
*از سویی دیگر، رسیدن به این مرتبه تنها با ریاضت‌های شرعی و استمرار آن ممکن می‌گردد. [[اهل دل]] این [[مقام]] را همچون [[روح]] برای [[بدن]] می‌شمارند، از این رو همان‌گونه که اگر در بدنی [[روح]] دمیده نشود، آن [[بدن]] در شمار مردگان بی‌اراده و بی‌اختیار قرار می‌گیرد، [[عبادات]] نیز اگر از [[روح]] [[حضور قلب]] بهره‌مند نگردد، از هیچ قیمتی برخوردار نبوده به هیچ وجه مورد پذیرش [[الهی]] قرار نمی‌گیرد. این مطلب در [[روایات]] بسیاری مورد اشاره بلکه تصریح قرار گرفته است؛ نمونه را به این دو [[حدیث]] بنگرید:[[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمودند: "هرگز هیچ‌یک از شما نباید به [[نماز]] ایستد در حالی که کسل است و یا خمیازه می‌کشد، و هرگز هیچ‌یک از شما نباید در [[نماز]] به خویشتن [[فکر]] کند، چه در [[نماز]] در مقابل پروردگارش [[ایستاده]] است. بهره [[بنده]] از نمازش همان بخشی است که در آن با قلبش به سوی [[پروردگار]] روی نموده است"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ آبَائِهِ{{عم}} قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} لَا يَقُومَنَّ أَحَدُكُمْ فِي الصَّلَاةِ مُتَكَاسِلًا وَ لَا نَاعِساً وَ لَا يُفَكِّرَنَّ فِي نَفْسِهِ فَإِنَّهُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِهِ‌}}؛ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۳۹.</ref>.
*از سویی دیگر، رسیدن به این مرتبه تنها با ریاضت‌های شرعی و استمرار آن ممکن می‌گردد. [[اهل دل]] این [[مقام]] را همچون [[روح]] برای [[بدن]] می‌شمارند، از این رو همان‌گونه که اگر در بدنی [[روح]] دمیده نشود، آن [[بدن]] در شمار مردگان بی‌اراده و بی‌اختیار قرار می‌گیرد، [[عبادات]] نیز اگر از [[روح]] [[حضور قلب]] بهره‌مند نگردد، از هیچ قیمتی برخوردار نبوده به هیچ وجه مورد پذیرش [[الهی]] قرار نمی‌گیرد. این مطلب در [[روایات]] بسیاری مورد اشاره بلکه تصریح قرار گرفته است؛ نمونه را به این دو [[حدیث]] بنگرید:[[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمودند: "هرگز هیچ‌یک از شما نباید به [[نماز]] ایستد در حالی که کسل است و یا خمیازه می‌کشد، و هرگز هیچ‌یک از شما نباید در [[نماز]] به خویشتن [[فکر]] کند، چه در [[نماز]] در مقابل پروردگارش [[ایستاده]] است. بهره [[بنده]] از نمازش همان بخشی است که در آن با قلبش به سوی [[پروردگار]] روی نموده است"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ آبَائِهِ{{عم}} قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} لَا يَقُومَنَّ أَحَدُكُمْ فِي الصَّلَاةِ مُتَكَاسِلًا وَ لَا نَاعِساً وَ لَا يُفَكِّرَنَّ فِي نَفْسِهِ فَإِنَّهُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِهِ‌}}؛ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۳۹.</ref>.
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: "برخی از [[نمازها]] نصف آن، و برخی یک سوّم و یک چهارم و یک پنجم تا یک دهمش پذیرفته نمی‌شود؛ و برخی از [[نمازها]] درهم پیچیده می‌شود همان‌گونه که [[لباس]] کثیف درهم پیچیده می‌شود و در صورت صاحبش زده می‌شود!. آن قسمت از [[نماز]] پذیرفته می‌شود و تو از آن بهره‌مند می‌شوی که با [[قلب]] خودت بدان توجّه کرده‌ای"<ref>{{متن حدیث|عَنِ النَّبِيِّ{{صل}} إِنَّ مِنَ الصَّلَاةِ لَمَا يُقْبَلُ نِصْفُهَا وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إِلَى الْعُشْرِ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا يُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَيُضْرَبُ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَكَ مِنْ صَلَاتِكَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ بِقَلْبِكَ}}؛
* [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: "برخی از [[نمازها]] نصف آن، و برخی یک سوّم و یک چهارم و یک پنجم تا یک دهمش پذیرفته نمی‌شود؛ و برخی از [[نمازها]] درهم پیچیده می‌شود همان‌گونه که [[لباس]] کثیف درهم پیچیده می‌شود و در صورت صاحبش زده می‌شود!. آن قسمت از [[نماز]] پذیرفته می‌شود و تو از آن بهره‌مند می‌شوی که با [[قلب]] خودت بدان توجّه کرده‌ای"<ref>{{متن حدیث|عَنِ النَّبِيِّ{{صل}} إِنَّ مِنَ الصَّلَاةِ لَمَا يُقْبَلُ نِصْفُهَا وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إِلَى الْعُشْرِ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا يُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَيُضْرَبُ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَكَ مِنْ صَلَاتِكَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ بِقَلْبِكَ}}؛
بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۶۰.</ref>؛
بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۶۰.</ref>؛
*در این [[مقام]] والا، دو منزل تذلّل و مسکنت و یا همان [[خشوع]] و [[خضوع]] نیز نهفته است؛ [[حضرت حق]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ}}<ref>«بی‌گمان مؤمنان رستگارند * همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۲.</ref>.
*در این [[مقام]] والا، دو منزل تذلّل و مسکنت و یا همان [[خشوع]] و [[خضوع]] نیز نهفته است؛ [[حضرت حق]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ}}<ref>«بی‌گمان مؤمنان رستگارند * همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۲.</ref>.
*"[[خشوع]]" به معنای [[ذلّت]] است، و بیشتر درباره [[قلب]] به کار می‌رود؛ همانگونه که "[[خضوع]]" هم به معنای [[ذلّت]] است اما بیشتر درباره اندام‌ها و اعضاء [[بدن]] کاربرد دارد. این دو [[فضیلت]] با هم همراه می‌باشند و از گونه‌ای تلازم برخوردارند؛ چه چون [[قلب]] [[خاشع]] شود، جوارح نیز [[خاضع]] می‌گردند. بنابراین [[حضور قلب]] با [[خضوع]] و [[خشوع]] [[همراهی]] داشته، بلکه آن دو را در خود نهفته دارد.
*"[[خشوع]]" به معنای [[ذلّت]] است، و بیشتر درباره [[قلب]] به کار می‌رود؛ همانگونه که "[[خضوع]]" هم به معنای [[ذلّت]] است اما بیشتر درباره اندام‌ها و اعضاء [[بدن]] کاربرد دارد. این دو [[فضیلت]] با هم همراه می‌باشند و از گونه‌ای تلازم برخوردارند؛ چه چون [[قلب]] [[خاشع]] شود، جوارح نیز [[خاضع]] می‌گردند. بنابراین [[حضور قلب]] با [[خضوع]] و [[خشوع]] [[همراهی]] داشته، بلکه آن دو را در خود نهفته دارد.
*به همین ترتیب معنای [[خشیت]] نیز در [[حضور قلب]] نهفته است؛ چه "[[خشیت]]" همان [[خوف]] و [[ترس]] حاصل از مشاهده [[عظمت]] [[الهی]] است؛ از همین رو است که [[خداوند]] [[خشیت]] را تنها ویژه کسانی دانسته که نسبت به [[عظمت]] و کبریاء بی‌پایان او [[آگاهی]] پیدا کرده‌اند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۰.</ref>.
*به همین ترتیب معنای [[خشیت]] نیز در [[حضور قلب]] نهفته است؛ چه "[[خشیت]]" همان [[خوف]] و [[ترس]] حاصل از مشاهده [[عظمت]] [[الهی]] است؛ از همین رو است که [[خداوند]] [[خشیت]] را تنها ویژه کسانی دانسته که نسبت به [[عظمت]] و کبریاء بی‌پایان او [[آگاهی]] پیدا کرده‌اند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۰.</ref>.
*[[حضور قلب]] به‌گونه‌ای با [[خشیت الهی]] همراه شده، که گویی معنای این دو [[فضیلت]] بزرگ در یکدیگر نهفته است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دل‌هاشان بیمناک می‌شود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره انفال، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوست‌های آنان که از پروردگار خویش می‌هراسند از آن به لرزه می‌افتد سپس با یاد خداوند پوست‌ها و دل‌هاشان نرم می‌شود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که» سوره زمر، آیه ۲۳.</ref>.
* [[حضور قلب]] به‌گونه‌ای با [[خشیت الهی]] همراه شده، که گویی معنای این دو [[فضیلت]] بزرگ در یکدیگر نهفته است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دل‌هاشان بیمناک می‌شود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره انفال، آیه ۲.</ref>؛ {{متن قرآن|اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوست‌های آنان که از پروردگار خویش می‌هراسند از آن به لرزه می‌افتد سپس با یاد خداوند پوست‌ها و دل‌هاشان نرم می‌شود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که» سوره زمر، آیه ۲۳.</ref>.
*از این‌رو، هر کس به [[مقام]] [[حضور قلب]] رسد، خواه ناخواه از [[خضوع]]، [[خشوع]] و [[خشیت]] نیز بهره‌مند شده است؛ پر واضح است که این چنین کس در ساحت ربوبی از مقامی بلند بهره‌مند می‌باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۱.</ref>.
*از این‌رو، هر کس به [[مقام]] [[حضور قلب]] رسد، خواه ناخواه از [[خضوع]]، [[خشوع]] و [[خشیت]] نیز بهره‌مند شده است؛ پر واضح است که این چنین کس در ساحت ربوبی از مقامی بلند بهره‌مند می‌باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۴۱.</ref>.


خط ۸۳: خط ۸۳:
*معنای "لقاء" آن است که در [[قلب]] سالک، هیچ چیزی جز از [[حضرت حق]] باقی نماند. در این حالت، [[خداوند]] خود [[سرپرستی]] [[قلب]] را بر عهده می‌گیرد تا آن را از تنگنای [[ظلمت]] عالَم مادّی به فراخنای [[نورانی]] عالَم حقایق [[راهنمایی]] فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*معنای "لقاء" آن است که در [[قلب]] سالک، هیچ چیزی جز از [[حضرت حق]] باقی نماند. در این حالت، [[خداوند]] خود [[سرپرستی]] [[قلب]] را بر عهده می‌گیرد تا آن را از تنگنای [[ظلمت]] عالَم مادّی به فراخنای [[نورانی]] عالَم حقایق [[راهنمایی]] فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>.
*در این حالت، تنها اوست که بر [[قلب]] [[حکم]] می‌راند، و جز او هیچ‌کس را [[قدرت]] حکمرانی بر آن نیست: {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref>.
*در این حالت، تنها اوست که بر [[قلب]] [[حکم]] می‌راند، و جز او هیچ‌کس را [[قدرت]] حکمرانی بر آن نیست: {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref>.
*[[قلب]] این‌گونه کسان، [[عرش]] و تخت [[حضرت]] رحمان خوانده می‌شود؛ چه از [[شیاطین]] و اندیشه‌های آنان پاک‌سازی شده می‌تواند به [[ملکوت]] و [[حقیقت]] عالم نظر دوزد، تا دریابد که تنها اوست که در تمامی عوالم هستی موجود است و پایدار، و جز او همه سراب است و فانی. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرمایند: [۱۰۵۰] {{متن حدیث|لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ}}<ref>بحارالأنوار، ج۵۶، ص۱۶۳.</ref>: "اگر این‌گونه نبود که [[شیاطین]] گرداگرد قلب‌های [[فرزندان آدم]] می‌گردیدند، می‌توانستند به [[حقیقت]] [[آسمان]] و [[زمین]] نظر کنند"؛ [[حضرت حق]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
* [[قلب]] این‌گونه کسان، [[عرش]] و تخت [[حضرت]] رحمان خوانده می‌شود؛ چه از [[شیاطین]] و اندیشه‌های آنان پاک‌سازی شده می‌تواند به [[ملکوت]] و [[حقیقت]] عالم نظر دوزد، تا دریابد که تنها اوست که در تمامی عوالم هستی موجود است و پایدار، و جز او همه سراب است و فانی. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرمایند: [۱۰۵۰] {{متن حدیث|لَوْ لَا أَنَّ الشَّيَاطِينَ يَحُومُونَ عَلَى قُلُوبِ بَنِي آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ}}<ref>بحارالأنوار، ج۵۶، ص۱۶۳.</ref>: "اگر این‌گونه نبود که [[شیاطین]] گرداگرد قلب‌های [[فرزندان آدم]] می‌گردیدند، می‌توانستند به [[حقیقت]] [[آسمان]] و [[زمین]] نظر کنند"؛ [[حضرت حق]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref>.
====قسمت چهارم====
====قسمت چهارم====
*چهارمین قسمت از مراتب [[شهود]] [[حقیقت]]، "صُعق" است. صُعق، مستی‌ای است که در اثر غالب شدن دریافت‌های [[الهی]] بر [[انسان]] روی می‌نهد. این حالت را در [[زبان فارسی]] "مدهوشی"، و در اصطلاح "محو" می‌خوانند. موسای کلیم{{ع}} چون به این [[مرتبت]] رسید، از دست شد و به حالت محو فرو افتاد: {{متن قرآن|فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا}}<ref>«و همین که پروردگارش بر آن کوه تجلّی کرد آن را با» سوره اعراف، آیه ۱۴۳.</ref>.
*چهارمین قسمت از مراتب [[شهود]] [[حقیقت]]، "صُعق" است. صُعق، مستی‌ای است که در اثر غالب شدن دریافت‌های [[الهی]] بر [[انسان]] روی می‌نهد. این حالت را در [[زبان فارسی]] "مدهوشی"، و در اصطلاح "محو" می‌خوانند. موسای کلیم{{ع}} چون به این [[مرتبت]] رسید، از دست شد و به حالت محو فرو افتاد: {{متن قرآن|فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا}}<ref>«و همین که پروردگارش بر آن کوه تجلّی کرد آن را با» سوره اعراف، آیه ۱۴۳.</ref>.
*[[امیرمؤمنان]]{{ع}} باز در همان [[مناجات شعبانیه]] می‌فرمایند: "پروردگارا! مرا از آنان قرار ده که خواندیشان پس تو را پاسخ دادند، و بدانان نگریستی پس برای [[عظمت]] تو مدهوش شدند، زان پس در سِرّ آنان به [[مناجات]] با آنان پرداخته و آنان آشکارا برای تو به عمل پرداختند" <ref>{{متن حدیث|إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً}}؛ مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۸.</ref>.
* [[امیرمؤمنان]]{{ع}} باز در همان [[مناجات شعبانیه]] می‌فرمایند: "پروردگارا! مرا از آنان قرار ده که خواندیشان پس تو را پاسخ دادند، و بدانان نگریستی پس برای [[عظمت]] تو مدهوش شدند، زان پس در سِرّ آنان به [[مناجات]] با آنان پرداخته و آنان آشکارا برای تو به عمل پرداختند" <ref>{{متن حدیث|إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً}}؛ مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۵۸.</ref>.
*یکی از امور عجیبی که برای مفسّران اهل [[سنّت]] و گروهی از مفسّران [[شیعی]] در اینجا رخ داده، آن است که اینان صُعق مذکور در [[آیه شریفه]] را، به معنای غشوه دانسته، چنین گفته‌اند که [[حضرت موسی]]{{ع}}- که در شمار [[انبیاء]] [[اولوالعزم]]{{عم}} قرار دارد-، غش کرد و به بی‌هوشی افتاد!. عجیب‌تر آنکه مفسّران [[شیعی]] با آنکه سخن [[حضرت امیر]] را دیده و دریافته‌اند که ایشان صعق را در شمار [[برترین]] مراتب توجه [[بنده]] به [[حضرت حق]] دانسته‌اند، باز از سخن آنان [[پیروی]] کرده به جای آنکه از التفات کامل [[حضرت موسی]]{{ع}} به بارگاه ربوبی سخن گویند، از غش کردن ایشان یاد کرده‌اند!.
*یکی از امور عجیبی که برای مفسّران اهل [[سنّت]] و گروهی از مفسّران [[شیعی]] در اینجا رخ داده، آن است که اینان صُعق مذکور در [[آیه شریفه]] را، به معنای غشوه دانسته، چنین گفته‌اند که [[حضرت موسی]]{{ع}}- که در شمار [[انبیاء]] [[اولوالعزم]]{{عم}} قرار دارد-، غش کرد و به بی‌هوشی افتاد!. عجیب‌تر آنکه مفسّران [[شیعی]] با آنکه سخن [[حضرت امیر]] را دیده و دریافته‌اند که ایشان صعق را در شمار [[برترین]] مراتب توجه [[بنده]] به [[حضرت حق]] دانسته‌اند، باز از سخن آنان [[پیروی]] کرده به جای آنکه از التفات کامل [[حضرت موسی]]{{ع}} به بارگاه ربوبی سخن گویند، از غش کردن ایشان یاد کرده‌اند!.
*عجیب‌تر آنکه اینان از غش کردن‌های [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل‌بیت]] ایشان{{عم}} نیز سخن گفته‌اند!، چه [[فریب]] برخی از الفاظ به کار رفته در [[روایات]] و متون [[سیره]] را خورده این‌گونه سخنانی ناشایست بر زبان رانده‌اند؛ [[خداوند]] همگان را به خصوص در این‌گونه [[مقامات]] از [[لغزش]] و اشتباه مصون دارد!.
*عجیب‌تر آنکه اینان از غش کردن‌های [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل‌بیت]] ایشان{{عم}} نیز سخن گفته‌اند!، چه [[فریب]] برخی از الفاظ به کار رفته در [[روایات]] و متون [[سیره]] را خورده این‌گونه سخنانی ناشایست بر زبان رانده‌اند؛ [[خداوند]] همگان را به خصوص در این‌گونه [[مقامات]] از [[لغزش]] و اشتباه مصون دارد!.
خط ۹۳: خط ۹۳:
====قسمت پنجم====
====قسمت پنجم====
*قسمت پنجم از مرتبه [[شهود]] حقائق،"اِفاقه" نامیده می‌شود. منظور از افاقه، آن‌است که سالک از مستی مشاهده درآید، و به اصطلاح به حالت "صَحو" بازگردد. در این حالت باز توجه او تابع توجه [[حضرت حق]]، [[اراده]] او تابع [[اراده]] [[حضرت حق]]، و [[علم]] او تابع [[علم]] [[حضرت حق]] -سبحانه و تعالی!- خواهد بود. در یک سخن او -جل و علا!- در تمامی [[قوای ادراکی]] و نیز در همه جوارح و اندام‌های [[بنده]] [[تصرف]] می‌کند، و هرآنگونه که خود خواهد او را [[تربیت]] می‌فرماید؛ به این چند [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن| وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref> و شما جز آن نمی‌خواهید که خدا خواسته باشد؛ سوره انسان، آیه: ۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|  فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ }}<ref> پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست؛ سوره انفال، آیه: ۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref> بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد؛ سوره فتح، آیه: ۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۰.</ref>.
*قسمت پنجم از مرتبه [[شهود]] حقائق،"اِفاقه" نامیده می‌شود. منظور از افاقه، آن‌است که سالک از مستی مشاهده درآید، و به اصطلاح به حالت "صَحو" بازگردد. در این حالت باز توجه او تابع توجه [[حضرت حق]]، [[اراده]] او تابع [[اراده]] [[حضرت حق]]، و [[علم]] او تابع [[علم]] [[حضرت حق]] -سبحانه و تعالی!- خواهد بود. در یک سخن او -جل و علا!- در تمامی [[قوای ادراکی]] و نیز در همه جوارح و اندام‌های [[بنده]] [[تصرف]] می‌کند، و هرآنگونه که خود خواهد او را [[تربیت]] می‌فرماید؛ به این چند [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن| وَمَا تَشَاؤُونَ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref> و شما جز آن نمی‌خواهید که خدا خواسته باشد؛ سوره انسان، آیه: ۳۰.</ref>؛ {{متن قرآن|  فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ }}<ref> پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست؛ سوره انفال، آیه: ۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref> بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد؛ سوره فتح، آیه: ۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۰.</ref>.
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز می‌فرمایند: "[[قلب]] [[مؤمن]] در میان دو انگشت از انگشتان [[خداوند]] است" <ref>{{متن حدیث|قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَن‏}}؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۳۹.</ref>. [[شیخ کلینی]] در کتاب [[شریف]] کافی از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده که ایشان می‌فرمایند: "چون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[معراج]] برده شدند، سؤال نمودند: پروردگارا! حال [[مؤمن]] نزد تو چگونه است؟ پاسخ آمد: ای [[محمّد]]! هر کس به یکی از [[اولیاء]] من اهانت کند، به میدان [[جنگ]] با من آمده است، [[بنده]] من با هیچ امری به من نزدیک نمی‌شود که نزد من [[دوست]] داشتنی‌تر از [[واجبات]] باشد؛ پس از آن، [[بنده]] با مستحبّات به من نزدیک می‌شود، تا آنگاه که من او را [[دوست]] خواهم داشت؛ در این حال من [[شنوایی]] او خواهم بود که بدان می‌شنود، و [[بینایی]] او که به آن می‌بیند، و گویایی او که به آن سخن می‌کند، و [[توانایی]] او که بدان انجام می‌دهد. این [[بنده]] اگر مرا بخواند اجابتش می‌کنم، و اگر درخواستی کند برآورده‌اش می‌سازم"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ{{صل}} قَالَ يَا رَبِّ مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ- قَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْ‌ءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْ‌ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ وَفَاةِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنَى وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۱.</ref>.
* [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز می‌فرمایند: "[[قلب]] [[مؤمن]] در میان دو انگشت از انگشتان [[خداوند]] است" <ref>{{متن حدیث|قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَن‏}}؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۳۹.</ref>. [[شیخ کلینی]] در کتاب [[شریف]] کافی از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده که ایشان می‌فرمایند: "چون [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[معراج]] برده شدند، سؤال نمودند: پروردگارا! حال [[مؤمن]] نزد تو چگونه است؟ پاسخ آمد: ای [[محمّد]]! هر کس به یکی از [[اولیاء]] من اهانت کند، به میدان [[جنگ]] با من آمده است، [[بنده]] من با هیچ امری به من نزدیک نمی‌شود که نزد من [[دوست]] داشتنی‌تر از [[واجبات]] باشد؛ پس از آن، [[بنده]] با مستحبّات به من نزدیک می‌شود، تا آنگاه که من او را [[دوست]] خواهم داشت؛ در این حال من [[شنوایی]] او خواهم بود که بدان می‌شنود، و [[بینایی]] او که به آن می‌بیند، و گویایی او که به آن سخن می‌کند، و [[توانایی]] او که بدان انجام می‌دهد. این [[بنده]] اگر مرا بخواند اجابتش می‌کنم، و اگر درخواستی کند برآورده‌اش می‌سازم"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} قَالَ: لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ{{صل}} قَالَ يَا رَبِّ مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ- قَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْ‌ءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْ‌ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ وَفَاةِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنَى وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلَى غَيْرِ ذَلِكَ لَهَلَكَ وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۱.</ref>.
*این مرتبه از [[حضور قلب]]، به‌گونه‌ای است که هیچ چیزی نمی‌تواند سالک را از امور دیگر باز دارد. به عبارت دیگر، شنیدن هیچ سخنی او را از شنیدن دیگر سخنان در همان لحظه باز نمی‌دارد، و دیدن هیچ چیزی او را از دیدن دیگر امور، و انجام هیچ کاری او را از انجام دیگر [[کارها]] باز نمی‌دارد. می‌توان احتمال داد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در لحظه‌ای که در [[نماز]] انگشتر خویش را به سائل بخشیدند، در این منزل به سر می‌برده‌اند؛ چه در عین توجّه کامل به بارگاه ربوبی، سخن آن سائل را نیز می‌شنیده‌اند، و در عین توجّه کامل به [[نماز]]، باز دست به انگشتری برده آن را به او می‌بخشیده‌اند.
*این مرتبه از [[حضور قلب]]، به‌گونه‌ای است که هیچ چیزی نمی‌تواند سالک را از امور دیگر باز دارد. به عبارت دیگر، شنیدن هیچ سخنی او را از شنیدن دیگر سخنان در همان لحظه باز نمی‌دارد، و دیدن هیچ چیزی او را از دیدن دیگر امور، و انجام هیچ کاری او را از انجام دیگر [[کارها]] باز نمی‌دارد. می‌توان احتمال داد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در لحظه‌ای که در [[نماز]] انگشتر خویش را به سائل بخشیدند، در این منزل به سر می‌برده‌اند؛ چه در عین توجّه کامل به بارگاه ربوبی، سخن آن سائل را نیز می‌شنیده‌اند، و در عین توجّه کامل به [[نماز]]، باز دست به انگشتری برده آن را به او می‌بخشیده‌اند.
*آری! در اینجا سخنی دیگر نیز هست، و آن اینکه صاحبان [[مقام عصمت]] کبری{{عم}} را حالاتی گوناگون بوده، که به واسطه گوناگونی زمان و مکان تغییر می‌کرده است. گاه به حالت مدهوشی بوده‌اند، به‌گونه‌ای که تیر را از پای [[سرور]] باورمندان خارج می‌ساختند اما ایشان از آن خبری نمی‌یافتند؛ و گاه به حالت توجّه در عین بازگشت فرو می‌شده‌اند، به‌گونه‌ای که در عین توجّه کامل به طرف [[حضرت حق]]، عرض [[نیاز]] سائل را شنیده و بدان پاسخ می‌گفته‌اند. حالاتی سوم، چهارم و... دیگری نیز بوده که در [[سیره]] اینان{{عم}} نقل شده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود می‌فرمایند: "ما را حالاتی است که هیچ [[فرشته]] [[مقرّب]] و یا [[پیامبر]] مرسلی نمی‌تواند آن را تحمّل نماید"<ref>{{متن حدیث|ان لنا حالات لا یتحملها مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌ مُرْسَلٌ‌}}</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۱.</ref>
*آری! در اینجا سخنی دیگر نیز هست، و آن اینکه صاحبان [[مقام عصمت]] کبری{{عم}} را حالاتی گوناگون بوده، که به واسطه گوناگونی زمان و مکان تغییر می‌کرده است. گاه به حالت مدهوشی بوده‌اند، به‌گونه‌ای که تیر را از پای [[سرور]] باورمندان خارج می‌ساختند اما ایشان از آن خبری نمی‌یافتند؛ و گاه به حالت توجّه در عین بازگشت فرو می‌شده‌اند، به‌گونه‌ای که در عین توجّه کامل به طرف [[حضرت حق]]، عرض [[نیاز]] سائل را شنیده و بدان پاسخ می‌گفته‌اند. حالاتی سوم، چهارم و... دیگری نیز بوده که در [[سیره]] اینان{{عم}} نقل شده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود می‌فرمایند: "ما را حالاتی است که هیچ [[فرشته]] [[مقرّب]] و یا [[پیامبر]] مرسلی نمی‌تواند آن را تحمّل نماید"<ref>{{متن حدیث|ان لنا حالات لا یتحملها مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌ مُرْسَلٌ‌}}</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۱.</ref>
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
*که [[نفس امّاره]] و [[هواهای نفسانی]] را در بر می‌گیرد. این آسودگی از آن رو است که [[جان]] [[آدمی]] بتواند به سوی [[حضرت]] معبود پرکشد، چه کسی که جسمش از [[حرام]] و یا [[مال]] مشتبه به [[حرام]] پرورش یافته، چون پرده‌ها برافتد به صورت حیوانی سهمگین و [[پست]] ظاهر می‌گردد. [[روح]] نیز چون از [[نفس امّاره]] تغذیه شود، به همین حالت دچار شده نمی‌تواند چون پرنده‌ای سبکبال در [[آسمان]] معنویّت و حقایق [[الهی]] بال گشاید.
*که [[نفس امّاره]] و [[هواهای نفسانی]] را در بر می‌گیرد. این آسودگی از آن رو است که [[جان]] [[آدمی]] بتواند به سوی [[حضرت]] معبود پرکشد، چه کسی که جسمش از [[حرام]] و یا [[مال]] مشتبه به [[حرام]] پرورش یافته، چون پرده‌ها برافتد به صورت حیوانی سهمگین و [[پست]] ظاهر می‌گردد. [[روح]] نیز چون از [[نفس امّاره]] تغذیه شود، به همین حالت دچار شده نمی‌تواند چون پرنده‌ای سبکبال در [[آسمان]] معنویّت و حقایق [[الهی]] بال گشاید.
*بنابراین، نمازگذار می‌باید از دست اهل [[عصمت]]{{عم}} سیر و سیراب گردد، تا از جانی [[پاک]] و [[پاکیزه]] برخوردار شده [[توان]] سیرو [[سلوک]] را دریابد. بنابراین، روش خاصّی که بعضی از [[مؤمنان]] در پیش گرفته تابع [[تمایلات]] خود می‌شوند، چون از روش [[اهل‌بیت]]{{عم}} به‌دور است، نه تنها آنان را به [[رستگاری]] و مقصود [[راهنمایی]] نمی‌کند، که تنها آنان را از رسیدن به [[هدف]] باز می‌دارد. در این روش، آنان به [[انتخاب]] خود برخی از [[عبادات]] را بر برخی دیگر مقدّم می‌دارند، و یا حتّی برخی از مستحبّات را از برخی از [[واجبات]] مهمتر می‌شمارند؛ خود به تولید برخی از [[امور عبادی]] دست می‌برند، و یا در اثر وسوسه‌های [[نفس]] اماّره و [[شیطان]] خبیث به انجام عملی که آن را والا می‌شمارند می‌پردازند؛ در حالی که این امور در [[شریعت]] نیامده و در سخنان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و اوصیای ایشان{{عم}} از آن خبری یافت نمی‌شود.
*بنابراین، نمازگذار می‌باید از دست اهل [[عصمت]]{{عم}} سیر و سیراب گردد، تا از جانی [[پاک]] و [[پاکیزه]] برخوردار شده [[توان]] سیرو [[سلوک]] را دریابد. بنابراین، روش خاصّی که بعضی از [[مؤمنان]] در پیش گرفته تابع [[تمایلات]] خود می‌شوند، چون از روش [[اهل‌بیت]]{{عم}} به‌دور است، نه تنها آنان را به [[رستگاری]] و مقصود [[راهنمایی]] نمی‌کند، که تنها آنان را از رسیدن به [[هدف]] باز می‌دارد. در این روش، آنان به [[انتخاب]] خود برخی از [[عبادات]] را بر برخی دیگر مقدّم می‌دارند، و یا حتّی برخی از مستحبّات را از برخی از [[واجبات]] مهمتر می‌شمارند؛ خود به تولید برخی از [[امور عبادی]] دست می‌برند، و یا در اثر وسوسه‌های [[نفس]] اماّره و [[شیطان]] خبیث به انجام عملی که آن را والا می‌شمارند می‌پردازند؛ در حالی که این امور در [[شریعت]] نیامده و در سخنان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و اوصیای ایشان{{عم}} از آن خبری یافت نمی‌شود.
*[[حضرت حق]] در [[انذار]] از این‌گونه وساوس نفسانی می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ}}<ref>«و آنان که بر نمازهای خویش نگهداشت دارند» سوره مؤمنون، آیه ۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۳.</ref>.
* [[حضرت حق]] در [[انذار]] از این‌گونه وساوس نفسانی می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ}}<ref>«و آنان که بر نمازهای خویش نگهداشت دارند» سوره مؤمنون، آیه ۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۶۳.</ref>.
===[[شادمانی]] و [[نشاط]] در [[عبادت]]===
===[[شادمانی]] و [[نشاط]] در [[عبادت]]===
*که از مهمترین اموری است که به‌عنوان مقدمه [[عبادات]] باید به تحصیل درآید؛ چه تغذیه [[روح]] به هنگام [[نشاط]] و [[شادمانی]]، همچون تغذیه جسم در این حالت است. می‌دانیم که اگر کسی در حالت [[شادمانی]] به تغذیه بپردازد، [[غذا]] بهتر جسم او را پرورش داده او را [[سلامت]] می‌دارد، در حالی که تغذیه در حالت [[اندوه]] و [[ترس]] از اثری معکوس برخوردار است.
*که از مهمترین اموری است که به‌عنوان مقدمه [[عبادات]] باید به تحصیل درآید؛ چه تغذیه [[روح]] به هنگام [[نشاط]] و [[شادمانی]]، همچون تغذیه جسم در این حالت است. می‌دانیم که اگر کسی در حالت [[شادمانی]] به تغذیه بپردازد، [[غذا]] بهتر جسم او را پرورش داده او را [[سلامت]] می‌دارد، در حالی که تغذیه در حالت [[اندوه]] و [[ترس]] از اثری معکوس برخوردار است.
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
*حال اگر می‌بینی که ما از این لطیفه [[الهی]] بهره‌ای نداریم، تنها از آن رو است که [[شیاطین]] گرداگرد قلب‌های ما جست‌و‌خیز می‌کنند، [[هواهای نفسانی]] و [[گناهان]] قلبمان را سخت و سنگین می‌نماید، و از [[صاحب]] [[حقیقی]] خانه در آن اثری یافت نمی‌شود؛ بلکه [[گناهان]]، هوی و [[هوس]] و [[شیاطین]]، آن را غاصبانه به تصرّف خویش درآورده‌اند. از این رو بر ما لازم است که نخست به واسطه [[تفکّر]] و تعقّل، و زان پس به واسطه حکّ بر قلب، [[ایمان]] خویش را افزایش دهیم تا به [[فضائل]] دست یافته اندک‌اندک به مراتب [[حضور قلب]] نزدیک شویم؛ مراتبی که در این [[آیه شریفه]] به وضوح به اشاره گرفته شده است: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ * أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟ * آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۳-۵۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۱.</ref>
*حال اگر می‌بینی که ما از این لطیفه [[الهی]] بهره‌ای نداریم، تنها از آن رو است که [[شیاطین]] گرداگرد قلب‌های ما جست‌و‌خیز می‌کنند، [[هواهای نفسانی]] و [[گناهان]] قلبمان را سخت و سنگین می‌نماید، و از [[صاحب]] [[حقیقی]] خانه در آن اثری یافت نمی‌شود؛ بلکه [[گناهان]]، هوی و [[هوس]] و [[شیاطین]]، آن را غاصبانه به تصرّف خویش درآورده‌اند. از این رو بر ما لازم است که نخست به واسطه [[تفکّر]] و تعقّل، و زان پس به واسطه حکّ بر قلب، [[ایمان]] خویش را افزایش دهیم تا به [[فضائل]] دست یافته اندک‌اندک به مراتب [[حضور قلب]] نزدیک شویم؛ مراتبی که در این [[آیه شریفه]] به وضوح به اشاره گرفته شده است: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ * أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟ * آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۳-۵۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۱.</ref>
*این مدارج، در اصطلاح اخلاقیان به "[[علم الیقین]]"، "عین الیقین" و "حقُّ الیقین" [[معروف]] شده، و ما پیش از این اشارتی کوتاه به معنای هر یک داشته‌ایم.
*این مدارج، در اصطلاح اخلاقیان به "[[علم الیقین]]"، "عین الیقین" و "حقُّ الیقین" [[معروف]] شده، و ما پیش از این اشارتی کوتاه به معنای هر یک داشته‌ایم.
*[[قرآن کریم]] در بیان مراتب اینان بیان می‌فرماید، که هرکس به مرتبه سوم و بلکه به مرتبه دوّم دست یابد، از [[برکت]] برخوردار شده [[مبارک]] می‌شود: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و چون نزد آن آمد، بانگی برآمد که خجسته باد آن کس که در (کنار این) آتش و آنکه پیرامون آن است و پاکا خداوندی که پروردگار جهانیان است» سوره نمل، آیه ۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۲.</ref>
* [[قرآن کریم]] در بیان مراتب اینان بیان می‌فرماید، که هرکس به مرتبه سوم و بلکه به مرتبه دوّم دست یابد، از [[برکت]] برخوردار شده [[مبارک]] می‌شود: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و چون نزد آن آمد، بانگی برآمد که خجسته باد آن کس که در (کنار این) آتش و آنکه پیرامون آن است و پاکا خداوندی که پروردگار جهانیان است» سوره نمل، آیه ۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۲.</ref>
===به حبس درآوردن قوای [[خیال]] و واهمه===
===به حبس درآوردن قوای [[خیال]] و واهمه===
*این دو قوّه. که در شمار قوای روحی [[انسان]] قرار دارد-، سخت گریزپا می‌باشند؛ چه همچون گنجشکی که از دست [[عقاب]] فرار می‌کند، از این شاخه به آن شاخه پر می‌کشند، و از این درخت به آن درخت [[پناه]] می‌برند. از این رو نمازگذار در صورت [[آزادی]] این دو، نمی‌تواند حواسّ خویش را جمع نموده به [[حضور قلب]] رسد. بر این اساس به حبس کشیدن این دو قوّه برای رسیدن به آن [[هدف]]، ضروری بوده از مقدّمه‌های لازم و [[واجب]] برای آن می‌باشد.
*این دو قوّه. که در شمار قوای روحی [[انسان]] قرار دارد-، سخت گریزپا می‌باشند؛ چه همچون گنجشکی که از دست [[عقاب]] فرار می‌کند، از این شاخه به آن شاخه پر می‌کشند، و از این درخت به آن درخت [[پناه]] می‌برند. از این رو نمازگذار در صورت [[آزادی]] این دو، نمی‌تواند حواسّ خویش را جمع نموده به [[حضور قلب]] رسد. بر این اساس به حبس کشیدن این دو قوّه برای رسیدن به آن [[هدف]]، ضروری بوده از مقدّمه‌های لازم و [[واجب]] برای آن می‌باشد.
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
*این مطلب [[نیازمند]] به مداومت بر ریاضت‌های شرعی و عبادت‌های دشوار است. حال اگر کسی همان‌گونه که [[مرتاضان]] [[هندی]] به ریاضت‌های غیر شرعی می‌پردازند و در این راه زحمت‌های بسیار متحمّل می‌شوند، در این راه [[استقامت]] ورزیده بر انجام آن ریاضت‌ها مداومت نماید، می‌تواند قوای خود را به تسلّط آورده بر آنان [[حاکم]] گردد؛ همان‌گونه که [[مرتاضان]] بر قوای موجود در [[طبیعت]] [[سلطه]] یافته می‌توانند بر [[آب]] روند، و یا در هوا حرکت نمایند. روشن است که به دست آوردن [[سلطه]] بر قوای [[نفس]]، مشکل‌تر از مسلّط شدن بر قوای [[طبیعت]] نیست، بنابراین بر [[انسان]] [[مسلمان]] لازم است که در این راه [[صبر]] ورزیده ناامّید نگردد، تا سرانجام به ملکه ارزشمند [[حضور قلب]] دست یابد؛ حضور قلبی که به‌ویژه در [[نماز]] رکنی تعیین کننده بوده [[ارزش]] [[نماز]] و دیگر [[عبادات]] [[آدمی]] را مشخّص می‌سازد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۳.</ref>
*این مطلب [[نیازمند]] به مداومت بر ریاضت‌های شرعی و عبادت‌های دشوار است. حال اگر کسی همان‌گونه که [[مرتاضان]] [[هندی]] به ریاضت‌های غیر شرعی می‌پردازند و در این راه زحمت‌های بسیار متحمّل می‌شوند، در این راه [[استقامت]] ورزیده بر انجام آن ریاضت‌ها مداومت نماید، می‌تواند قوای خود را به تسلّط آورده بر آنان [[حاکم]] گردد؛ همان‌گونه که [[مرتاضان]] بر قوای موجود در [[طبیعت]] [[سلطه]] یافته می‌توانند بر [[آب]] روند، و یا در هوا حرکت نمایند. روشن است که به دست آوردن [[سلطه]] بر قوای [[نفس]]، مشکل‌تر از مسلّط شدن بر قوای [[طبیعت]] نیست، بنابراین بر [[انسان]] [[مسلمان]] لازم است که در این راه [[صبر]] ورزیده ناامّید نگردد، تا سرانجام به ملکه ارزشمند [[حضور قلب]] دست یابد؛ حضور قلبی که به‌ویژه در [[نماز]] رکنی تعیین کننده بوده [[ارزش]] [[نماز]] و دیگر [[عبادات]] [[آدمی]] را مشخّص می‌سازد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۳.</ref>
===فرونیفتادن در خواسته‌های نفسانی===
===فرونیفتادن در خواسته‌های نفسانی===
*[[راز]] این مطلب در آن است، که فروافتادن در خواست‌های نفسانی [[اراده]] [[انسان]] را ضعیف نموده او را در ادامه راه [[ناتوان]] می‌سازد. اهل [[سلوک]] همواره [[شاگردان]] خود را [[وصیّت]] می‌کرده‌اند، که از این‌گونه [[خواسته‌ها]] دوری گزینند؛ چرا که نفسانیّات همچون سدّی محکم است که مانع از رسیدن [[انسان]] به مقصود شده، بلکه مانع می‌شود که او گامی در این راه به جلو نهد.
* [[راز]] این مطلب در آن است، که فروافتادن در خواست‌های نفسانی [[اراده]] [[انسان]] را ضعیف نموده او را در ادامه راه [[ناتوان]] می‌سازد. اهل [[سلوک]] همواره [[شاگردان]] خود را [[وصیّت]] می‌کرده‌اند، که از این‌گونه [[خواسته‌ها]] دوری گزینند؛ چرا که نفسانیّات همچون سدّی محکم است که مانع از رسیدن [[انسان]] به مقصود شده، بلکه مانع می‌شود که او گامی در این راه به جلو نهد.
*باز می‌توان گفت که [[راز]] این مطلب، نیز در آن است که از سویی فروافتادن در مشتهیات نفسانی موجب [[غفلت]] می‌شود، و از سویی دیگر [[غفلت]] و التفات به سوی [[حضرت حق]] نیز هرگز با هم جمع نخواهند شد. از این‌رو سالکان کوی کمال را سفارش می‌کنیم که خویشتن را از افتادن در این‌گونه امور به [[سختی]] برحذر دارند، تا مبادا از ادامه راه باز مانند. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنان را واگذار تا بخورند و بهره گیرند و آرزو سرگرمشان دارد، زودا که بدانند» سوره حجر، آیه ۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۳.</ref>
*باز می‌توان گفت که [[راز]] این مطلب، نیز در آن است که از سویی فروافتادن در مشتهیات نفسانی موجب [[غفلت]] می‌شود، و از سویی دیگر [[غفلت]] و التفات به سوی [[حضرت حق]] نیز هرگز با هم جمع نخواهند شد. از این‌رو سالکان کوی کمال را سفارش می‌کنیم که خویشتن را از افتادن در این‌گونه امور به [[سختی]] برحذر دارند، تا مبادا از ادامه راه باز مانند. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنان را واگذار تا بخورند و بهره گیرند و آرزو سرگرمشان دارد، زودا که بدانند» سوره حجر، آیه ۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۳.</ref>
*این [[آیه]]، کافی است تا [[آدمی]] را اگر داری قلبی شنوا و بیناست، از این [[رذیلت]] دور نماید. این در حالی است که نمونه‌های بسیار دیگری برای این [[آیه]] در [[قرآن کریم]] به چشم می‌آید. [[تشبیه]] امر معقول به محسوس ۔ که در این [[آیه]] به چشم می‌آید-، از [[بهترین]] راه‌هایی است که می‌تواند [[انسان]] را از [[زشتی]] این صفت [[اخلاقی]] [[آگاه]] سازد؛ و چه زیبا این [[تشبیه]] به کار رفته است!. نیز به این [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«ما غل‌هایی بر گردن‌هایشان تا (زیر) چانه نهاده‌ایم چنان که سرشان بالا مانده است و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۸-۹.</ref>.
*این [[آیه]]، کافی است تا [[آدمی]] را اگر داری قلبی شنوا و بیناست، از این [[رذیلت]] دور نماید. این در حالی است که نمونه‌های بسیار دیگری برای این [[آیه]] در [[قرآن کریم]] به چشم می‌آید. [[تشبیه]] امر معقول به محسوس ۔ که در این [[آیه]] به چشم می‌آید-، از [[بهترین]] راه‌هایی است که می‌تواند [[انسان]] را از [[زشتی]] این صفت [[اخلاقی]] [[آگاه]] سازد؛ و چه زیبا این [[تشبیه]] به کار رفته است!. نیز به این [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«ما غل‌هایی بر گردن‌هایشان تا (زیر) چانه نهاده‌ایم چنان که سرشان بالا مانده است و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۸-۹.</ref>.
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
*کوتاه سخن آنکه آرزوهای دور و دراز، مانع از توجّه [[انسان]] به سوی [[خداوند]] و [[حضور قلب]] در پیشگاه او شده، از این رو تا آنگاه که [[آدمی]] در شمار آرزوپردازان قرار دارد، امّید نمی‌رود که در شمار حاضرقلبان قرار گیرد؛ بلکه همین امّید او به آنکه بدون هیچ [[رنج]] و زحمتی [[حضور قلب]] را به‌دست آورد نیز، در شمار آرزوهای بلند مذموم قرار دارد!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۵.</ref>
*کوتاه سخن آنکه آرزوهای دور و دراز، مانع از توجّه [[انسان]] به سوی [[خداوند]] و [[حضور قلب]] در پیشگاه او شده، از این رو تا آنگاه که [[آدمی]] در شمار آرزوپردازان قرار دارد، امّید نمی‌رود که در شمار حاضرقلبان قرار گیرد؛ بلکه همین امّید او به آنکه بدون هیچ [[رنج]] و زحمتی [[حضور قلب]] را به‌دست آورد نیز، در شمار آرزوهای بلند مذموم قرار دارد!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۵.</ref>
===فرو نیفتادن در [[دنیا]]===
===فرو نیفتادن در [[دنیا]]===
*[[قرآن کریم]] به‌روشنی مردان [[خدا]] را این‌گونه معرفی می‌فرماید، که اینان به‌وسیله هیچ معامله‌ای- که عنوانی است عام، و تمامی معاملات تجاری، روحی و... این عالم را در بر می‌گیرد-، از یاد [[خداوند متعال]] غافل نمی‌شوند: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ}}<ref>«(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد؛ از روزی می‌هراسند که دل‌ها و دیده‌ها در آن زیرورو می‌شوند» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.</ref>
* [[قرآن کریم]] به‌روشنی مردان [[خدا]] را این‌گونه معرفی می‌فرماید، که اینان به‌وسیله هیچ معامله‌ای- که عنوانی است عام، و تمامی معاملات تجاری، روحی و... این عالم را در بر می‌گیرد-، از یاد [[خداوند متعال]] غافل نمی‌شوند: {{متن قرآن|فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ}}<ref>«(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد؛ از روزی می‌هراسند که دل‌ها و دیده‌ها در آن زیرورو می‌شوند» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.</ref>
*نیز [[قرآن کریم]] به وضوح از مشغول شدن به [[دنیا]] و فراموش کردن بارگاه [[عزّت]] خویش [[نهی]] فرموده است:
*نیز [[قرآن کریم]] به وضوح از مشغول شدن به [[دنیا]] و فراموش کردن بارگاه [[عزّت]] خویش [[نهی]] فرموده است:
{{متن قرآن|لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>« مبادا دارایی‌ها و فرزندانتان شما را از یاد خداوند باز دارد» سوره منافقون، آیه ۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ}}<ref>«زیاده‌خواهی شما را سرگرم داشت تا با گورها دیدار کردید» سوره تکاثر، آیه ۱-۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۶.</ref>
{{متن قرآن|لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«مبادا دارایی‌ها و فرزندانتان شما را از یاد خداوند باز دارد» سوره منافقون، آیه ۹.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ}}<ref>«زیاده‌خواهی شما را سرگرم داشت تا با گورها دیدار کردید» سوره تکاثر، آیه ۱-۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۶.</ref>
*احتیاج به توضیح ندارد که قلبی که صاحبش در آن مسکن نگزیده بلکه بیگانگان و [[دشمنان]] آن را [[غصب]] کرده به ملکیّت خویش در آورده‌اند، نمی‌تواند در [[نماز]] حضور یابد. از این رو اهل [[دنیا]] به همان دنیای [[پست]] خویش التفات می‌یابند، و اهل او جلَّ وعلا! - به عالم ربوبی و بارگاه [[عزّت]]- که [[وحدت]] [[حقیقی]] آن را سرشار از خود ساخته - متوجّه می‌شوند. [[دنیاطلبان]] در کثرت فرو رفته‌اند، و خداجویان در [[وحدت]]؛ خوشا به قلبی که چیزی آن را از صاحبش روی‌گردان نمی‌سازد، تا همچون دنیاجویان در [[نماز]] به [[لهو و لعب]] نپردازد، بلکه در [[نماز]] نیز از عالَم [[وحدت]] خود خارج نشود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۷.</ref>
*احتیاج به توضیح ندارد که قلبی که صاحبش در آن مسکن نگزیده بلکه بیگانگان و [[دشمنان]] آن را [[غصب]] کرده به ملکیّت خویش در آورده‌اند، نمی‌تواند در [[نماز]] حضور یابد. از این رو اهل [[دنیا]] به همان دنیای [[پست]] خویش التفات می‌یابند، و اهل او جلَّ وعلا! - به عالم ربوبی و بارگاه [[عزّت]]- که [[وحدت]] [[حقیقی]] آن را سرشار از خود ساخته - متوجّه می‌شوند. [[دنیاطلبان]] در کثرت فرو رفته‌اند، و خداجویان در [[وحدت]]؛ خوشا به قلبی که چیزی آن را از صاحبش روی‌گردان نمی‌سازد، تا همچون دنیاجویان در [[نماز]] به [[لهو و لعب]] نپردازد، بلکه در [[نماز]] نیز از عالَم [[وحدت]] خود خارج نشود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۷.</ref>
*بر این اساس در می‌یابیم که [[حضور قلب]] برای [[دنیاطلبان]] محال است، و همان [[حضور قلب]] برای خدادوستان و خداطلبان بسیار آسان می‌نماید.
*بر این اساس در می‌یابیم که [[حضور قلب]] برای [[دنیاطلبان]] محال است، و همان [[حضور قلب]] برای خدادوستان و خداطلبان بسیار آسان می‌نماید.
*[[کتاب آسمانی]] ما به این دو گروه در شماری از [[آیات]] خود اشاره فرموده است، اهل [[دنیا]] را این‌گونه به اشارت آورده: {{متن قرآن|وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا}}<ref>«و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده» سوره انعام، آیه ۷۰.</ref>. و اهل‌الله را این‌چنین به تصریح گرفته است: {{متن قرآن|رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد» سوره نور، آیه ۳۷.</ref>. اینان مردان حقّند، و آنان نامردان [[دنیا]]، که هریک بر اساس خواست خود عمل می‌کنند: {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ}}<ref>«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند» سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۷.</ref>
* [[کتاب آسمانی]] ما به این دو گروه در شماری از [[آیات]] خود اشاره فرموده است، اهل [[دنیا]] را این‌گونه به اشارت آورده: {{متن قرآن|وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا}}<ref>«و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده» سوره انعام، آیه ۷۰.</ref>. و اهل‌الله را این‌چنین به تصریح گرفته است: {{متن قرآن|رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد» سوره نور، آیه ۳۷.</ref>. اینان مردان حقّند، و آنان نامردان [[دنیا]]، که هریک بر اساس خواست خود عمل می‌کنند: {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ}}<ref>«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند» سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۷.</ref>
===دوری کامل از [[گناهان]]===
===دوری کامل از [[گناهان]]===
*[[مراقبت]] دائمی برای دوری و پرهیز کامل از [[گناهان]] نیز، در این راه از مهمترین شرایط است؛ چه [[گناه]] [[قلب]] را وارونه ساخته فراز و فرود آن را مغشوش می‌سازد. [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه می‌فرمایند: "هیچ چیزی برای [[قلب]] [[انسان]] [[فاسد]] کننده‌تر از [[گناه]] نیست، چرا که [[قلب]] چون گناهی انجام دهد آن [[گناه]] به همراه [[قلب]] می‌ماند تا سرانجام بر آن غالب شده بالا و پایین [[قلب]] دگرگون شود" <ref>{{متن حدیث|مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِيئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَيُوَاقِعُ الْخَطِيئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيُصَيِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ‌}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۶۸.</ref>.
* [[مراقبت]] دائمی برای دوری و پرهیز کامل از [[گناهان]] نیز، در این راه از مهمترین شرایط است؛ چه [[گناه]] [[قلب]] را وارونه ساخته فراز و فرود آن را مغشوش می‌سازد. [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه می‌فرمایند: "هیچ چیزی برای [[قلب]] [[انسان]] [[فاسد]] کننده‌تر از [[گناه]] نیست، چرا که [[قلب]] چون گناهی انجام دهد آن [[گناه]] به همراه [[قلب]] می‌ماند تا سرانجام بر آن غالب شده بالا و پایین [[قلب]] دگرگون شود" <ref>{{متن حدیث|مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِيئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَيُوَاقِعُ الْخَطِيئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيُصَيِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ‌}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۶۸.</ref>.
*[[حضرت حق]] نیز بر قلبی که به‌وسیله [[گناهان]] سنگین و سخت شده غضبناک است؛ حال چگونه ممکن است که او این هدیّة لطیف خاصّ خود را که تنها به [[بندگان]] مخلَصش می‌بخشد، به این‌چنین قلبی که مورد [[غضب]] اوست هدیه نماید؟؛ به این چند [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند!» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۸.</ref>
* [[حضرت حق]] نیز بر قلبی که به‌وسیله [[گناهان]] سنگین و سخت شده غضبناک است؛ حال چگونه ممکن است که او این هدیّة لطیف خاصّ خود را که تنها به [[بندگان]] مخلَصش می‌بخشد، به این‌چنین قلبی که مورد [[غضب]] اوست هدیه نماید؟؛ به این چند [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند!» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۸.</ref>
===پیراستن [[قلب]] از صفات ناشایست===
===پیراستن [[قلب]] از صفات ناشایست===
*پیراستن [[قلب]] و دست‌کم آنکه [[آدمی]] درصدد چنین کاری برآید نیز، می‌تواند [[قلب]] [[انسان]] را متوجّه بارگاه ربوبی ساخته، [[حضور قلب]] را برای او فراهم آورد. به عبارت دیگر، اگر سالک موفّق به تخلیه [[قلب]] خود از [[رذائل]] نگردد، می‌باید دست کم شعله خانمان‌سوز [[رذائل اخلاقی]] را در [[قلب]] خود خاموش نماید، تا [[نفس]] بدان‌ها مشغول نشده بتواند به [[آرامش]] روی به سوی مقصود کند. این مطلب در این راه بدون تردید لازم است، ورنه [[آتش]] خود بزرگ‌بینی، [[حسد]] و دیگر [[رذائل]]، می‌تواند تمامی [[دین]] [[انسان]] را بدون آنکه حتّی خاکستری از آن بر جای نهد، در خود سوزانده نابود کند؛ در این صورت این [[رذائل]] با فضیلتی همچون [[حضور قلب]] چه خواهد کرد؟!. از این رو می‌توان گفت که [[حضور قلب]] به قلبی [[پاک]] و [[پاکیزه]] [[نیازمند]] است؛ چه حضورْ ثمره [[قلب]] و میوهای بهشتی است که بر شاخسار آن درخت [[پاک]] می‌روید، در حالی که [[قلب]] سیاهی که به [[رذائل]] آلوده است، ثمره‌ای جز از چرک و آلودگی نخواهد داشت: {{متن قرآن|وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا}}<ref>«و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون می‌آید و از آن (سرزمین) که ناپاک است جز به سختی و کندی (گیاهی) بیرون نمی‌آید» سوره اعراف، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ}}<ref>«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند» سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۹.</ref>
*پیراستن [[قلب]] و دست‌کم آنکه [[آدمی]] درصدد چنین کاری برآید نیز، می‌تواند [[قلب]] [[انسان]] را متوجّه بارگاه ربوبی ساخته، [[حضور قلب]] را برای او فراهم آورد. به عبارت دیگر، اگر سالک موفّق به تخلیه [[قلب]] خود از [[رذائل]] نگردد، می‌باید دست کم شعله خانمان‌سوز [[رذائل اخلاقی]] را در [[قلب]] خود خاموش نماید، تا [[نفس]] بدان‌ها مشغول نشده بتواند به [[آرامش]] روی به سوی مقصود کند. این مطلب در این راه بدون تردید لازم است، ورنه [[آتش]] خود بزرگ‌بینی، [[حسد]] و دیگر [[رذائل]]، می‌تواند تمامی [[دین]] [[انسان]] را بدون آنکه حتّی خاکستری از آن بر جای نهد، در خود سوزانده نابود کند؛ در این صورت این [[رذائل]] با فضیلتی همچون [[حضور قلب]] چه خواهد کرد؟!. از این رو می‌توان گفت که [[حضور قلب]] به قلبی [[پاک]] و [[پاکیزه]] [[نیازمند]] است؛ چه حضورْ ثمره [[قلب]] و میوهای بهشتی است که بر شاخسار آن درخت [[پاک]] می‌روید، در حالی که [[قلب]] سیاهی که به [[رذائل]] آلوده است، ثمره‌ای جز از چرک و آلودگی نخواهد داشت: {{متن قرآن|وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا}}<ref>«و گیاه سرزمین پاک به اذن پروردگارش بیرون می‌آید و از آن (سرزمین) که ناپاک است جز به سختی و کندی (گیاهی) بیرون نمی‌آید» سوره اعراف، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ}}<ref>«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند» سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۹.</ref>
===[[دعا]]، تضرُّع و توسُّل===
===[[دعا]]، تضرُّع و توسُّل===
*[[دعا]] و تضرُّع به پیشگاه باری -تعالی! - و توسُّل به [[معصومان]]{{عم}} نیز در این زمینه راهی بس درخشان است؛ چرا که مطلق [[تهذیب نفس]] - که شامل مراتب تخلیه، تحلیه، تجلیه، لقاء و مراتب [[برتر]] آن می‌شود-، تنها به واسطة [[بخشش]] و هدیّه [[الهی]] شامل حال کسان می‌شود و بس. [[قرآن]] [[حکیم]] بر این مطلب که [[خداوند]] مربّی و [[تزکیه]] کننده [[بندگان]] خویش است، تأکید کرده، [[آموزش]] [[اخلاق نیکو]] و نیکویی‌های [[اخلاقی]] را تنها به دست او جلَّ وعلا! ۔ می‌داند. به این [[آیه]] که پیش از این نیز بارها از آن [[فیض]] گرفته‌ایم توجه کنید: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنو» سوره نور، آیه ۲۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۹.</ref>
* [[دعا]] و تضرُّع به پیشگاه باری -تعالی! - و توسُّل به [[معصومان]]{{عم}} نیز در این زمینه راهی بس درخشان است؛ چرا که مطلق [[تهذیب نفس]] - که شامل مراتب تخلیه، تحلیه، تجلیه، لقاء و مراتب [[برتر]] آن می‌شود-، تنها به واسطة [[بخشش]] و هدیّه [[الهی]] شامل حال کسان می‌شود و بس. [[قرآن]] [[حکیم]] بر این مطلب که [[خداوند]] مربّی و [[تزکیه]] کننده [[بندگان]] خویش است، تأکید کرده، [[آموزش]] [[اخلاق نیکو]] و نیکویی‌های [[اخلاقی]] را تنها به دست او جلَّ وعلا! ۔ می‌داند. به این [[آیه]] که پیش از این نیز بارها از آن [[فیض]] گرفته‌ایم توجه کنید: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنو» سوره نور، آیه ۲۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۱۷۹.</ref>
*این [[آیه]] به صراحت دلالت می‌فرماید، که [[تزکیه نفس]] از جانب [[خداوند]] میسّر می‌شود؛ و او آن را به بندگانی که فرمانبردار اویند اعطا می‌فرماید. دعاکردن تضرُّع‌آمیز و [[توسّل]] به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل‌بیت]]{{عم}} ایشان- که [[واسطه‌های فیض]] او هستند- نیز، در این زمینه علّتی بی‌تردید است.
*این [[آیه]] به صراحت دلالت می‌فرماید، که [[تزکیه نفس]] از جانب [[خداوند]] میسّر می‌شود؛ و او آن را به بندگانی که فرمانبردار اویند اعطا می‌فرماید. دعاکردن تضرُّع‌آمیز و [[توسّل]] به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل‌بیت]]{{عم}} ایشان- که [[واسطه‌های فیض]] او هستند- نیز، در این زمینه علّتی بی‌تردید است.
*با این همه اما دست‌یابی به [[حضور قلب]]، [[خلوص]] و [[انقطاع]] به سوی معبود، و دیگر [[مقامات]] بلند [[اخلاقی]] و [[عرفانی]]، به چیزی بیشتر از [[تضرّع]] و [[توسّل]] [[نیازمند]] است؛ چه این [[مقامات]] در شمار [[عنایات]] ویژه‌ای است که [[خداوند]] تنها آن را به کسانی که بر آن [[اصرار]] ورزیده عمری در راهش [[مجاهده]] می‌کنند، خواهد بخشید؛ اینان مخلَصان هستند که [[عنایات]] ویژه [[الهی]] را یکی پس از دیگری دریافت می‌دارند.
*با این همه اما دست‌یابی به [[حضور قلب]]، [[خلوص]] و [[انقطاع]] به سوی معبود، و دیگر [[مقامات]] بلند [[اخلاقی]] و [[عرفانی]]، به چیزی بیشتر از [[تضرّع]] و [[توسّل]] [[نیازمند]] است؛ چه این [[مقامات]] در شمار [[عنایات]] ویژه‌ای است که [[خداوند]] تنها آن را به کسانی که بر آن [[اصرار]] ورزیده عمری در راهش [[مجاهده]] می‌کنند، خواهد بخشید؛ اینان مخلَصان هستند که [[عنایات]] ویژه [[الهی]] را یکی پس از دیگری دریافت می‌دارند.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش