بحث:برهان: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۲۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:




برهان ، در لغت
برهان، در لغت


واژه «برهان» ، در لغت به معناى آوردن حجّت و دليل روشن و قاطع است . صاحب بن عبّاد ، در اين باره مى گويد : البُرهانُ : بَيانُ الحُجَّةِ وَ إيضاحُها . [1] برهان ، آوردن حجّت و واضح گردانيدن آن است . همچنين اَزهَرى ، به نقل از ليث ، آورده است : البُرهانُ : الحُجَّةُ وَ إيضاحُها . [2] برهان ، حجّت و واضح گردانيدن آن است . واژه شناسان ، در ريشه شناسى «برهان» ، دچار اختلاف نظر شده اند : الف ـ برخى الف و نون آن را زايد شمرده اند و برهان را مصدر ثلاثى مجرّد از مادّه «بره» دانسته اند كه بر معناى روشن و واضح ، دلالت مى كند . زمخشرى
واژه «برهان»، در لغت به معنای آوردن حجّت و دلیل روشن و قاطع است. صاحب بن عبّاد، در این باره می‌گوید: البُرهانُ: بَیانُ الحُجَّةِ وَ إیضاحُها.<ref>المحیط فی اللّغة: ج 3 ص 483 مادّه «بره».</ref>  برهان، آوردن حجّت و واضح گردانیدن آن است. همچنین اَزهَری، به نقل از لیث، آورده است: البُرهانُ: الحُجَّةُ وَ إیضاحُها.<ref>تهذیب اللّغة: ج 1 ص 322. ابن منظور، در ذیل مادّه «بره» می‌گوید: «البُرهانُ: الحُجَّةُ الفاصِلَةُ البَیّنةُ» و ذیل مادّه «برهن» می‌گوید: «البُرهانُ: بَیانُ الحُجَّةِ و اتِّضاحُها» (لسان العرب: ج 13 ص 51 مادّه «برهن» و ص 476 مادّه «بره»).</ref>  برهان، حجّت و واضح گردانیدن آن است. واژه شناسان، در ریشه شناسی «برهان»، دچار اختلاف نظر شده اند: الف ـ برخی الف و نون آن را زاید شمرده اند و برهان را مصدر ثلاثی مجرّد از مادّه «بره» دانسته اند که بر معنای روشن و واضح، دلالت می‌کند. زمخشری


[1] المحيط فى اللّغة : ج 3 ص 483 مادّه «بره» .
[2] تهذيب اللّغة : ج 1 ص 322 . ابن منظور ، در ذيل مادّه «بره» مى گويد : «البُرهانُ : الحُجَّةُ الفاصِلَةُ البَيّنةُ» و ذيل مادّه «برهن» مى گويد : «البُرهانُ : بَيانُ الحُجَّةِ و اتِّضاحُها» (لسان العرب : ج 13 ص 51 مادّه «برهن» و ص 476 مادّه «بره») .
مى گويد : أبرَهَ فُلانٌ : جاءَ بِالبُرهانِ ؛ وَ «بَرهَنَ» مُوَلَّدٌ ؛ وَ البُرهانُ : بَيانُ الحُجَّةِ وَ إيضاحُها ؛ مِنَ البَرَهرَهَةِ ، وَ هِىَ البَيضاءُ مِنَ الجَوارى . [1] أبرَهَ فُلانٌ ، يعنى : «فلانى ، برهانى را آورد» و واژه «بَرهَنَ» ، مُوَلَّد (غير اصيل) است و بعدا ساخته شده است و برهان ، آوردن حجّت و واضح گردانيدن آن است و از واژه «بَرَهرَهَة» گرفته شده كه به معناى زنان سپيدروست . ب ـ برخى آن را رباعى مجرّد و فعل آن را «بَرهَنَ» دانسته اند . جوهرى ، در موضع ذكر مادّه «برهن» مى گويد : البُرهانُ : الحُجَّةُ ؛ وَ قَد بَرهَنَ عَلَيهِ ، أى أقامَ الحُجَّةَ . [2] برهان ، به معناى حجّت است و «قَد بَرهَنَ عَلَيهِ» ، يعنى : بر آن ، برهان اقامه كرد . ج ـ گروهى نيز برهان را هم جزو ثلاثى ها آورده اند و هم جزو رباعى ها . [3] در مقام داورى و رفع اختلاف در اين مقوله ، مى توان گفت : «برهان» ، در اصل مصدر و از مادّه «بره» است ، به معناى «آوردن حجّت و دليل روشن» ؛ ليكن در فرآيند كثرت استعمال و فزونىِ اُنس ذهنى ميان لفظ و معناى «برهان» ، از اين واژه ، فعل ثلاثى مزيدى بر وزن فَعْلَنَ ، [4] «منحوت» گشت و «بَرهَنَ» به همان معناى «أبرَهَ»


[1] أساس البلاغة : ص 21 مادّه «بره» .
[2] صحاح اللّغة : ج 5 ص 2078 مادّه «برهن» . شايان ذكر ، اين كه جوهرى در ذيل مادّه «بره» ، هيچ يادى از واژه «برهان» و «برهن» نمى كند .
[3] مانند اَزهَرى در تهذيب اللّغة (ج 1 ص 322) كه در مادّه «بره» ، آن را ذكر نموده ، از ليث و ابن اعرابى نقل مى كند كه آنان ، فعل «برهن» را از واژگان مولَّد (زايا) مى شمارند . سپس خود اين احتمال را روا مى شمارد كه نون آن ، اصلى باشد . همچنين ، ر . ك : لسان العرب : ج 13 ص 51 مادّه «برهن» و ص 476 مادّه «بره» ، تاج العروس : ج 18 ص 55 مادّه «برهن» و ج 19 ص 15 مادّه «بره» ، المصباح المنير : ص 46 .
[4] اين فعل ، از ابواب غير مشهور و بر وزن عروضىِ فعل رباعى مجرَّد است . اصطلاحا اين گونه افعال و مصادرشان را «منحوت» مى نامند و اين فعل ، به فعل مجرّد ، ملحق مى شود . سيبويه ، در كتاب خود ، بابى با عنوان : «باب ما لحقته الزوائد من بنات الثلاثة و اُلحق ببنات الأربعة ، حتّى صار يجرى مجرى ما لا زيادة فيه ، و صارت الزيادة بمنزلة ما هو من نفس الحرف» باز كرده و سپس اوزان و مثال هايى را ذكر مى كند . از جمله اين اوزان است : «فَوْعَلْتُ» ، «فَيْعَلْتُ» ، «فَعْوَلْتُ» ، «فَعْلَيْتُ» و «فَعْنَلْتُ» . نمونه هاى آنها نيز : «حَوقَلتُ» ، «بَيطَرتُ» ، «هَينَمتُ» ، «جَهوَرتُ» ، «قَلسَيتُ» ، «قَلنَستُ» و «شَيطَنتُ» هستند كه همگى را بر وزن عروضى «دَحْرَجْتُ» مى آورد و سپس اوزان و مثال هايى را براى ملحقّات به رباعى مزيد ، بر مى شمارد ؛ مانند : «تقلسى» ، «تشيطن» ، «تمكَّن» ، «تَمَسكَنَ» كه همگى بر وزن عروضى «تدحرج» آمده اند (ر . ك : الكتاب : ج 2 ص 402 ـ 404) .


به كار رفته است . سپس فزونى كاربرد «بَرهَنَ» و غلبه استعمالى اش ، چنان بين اين لفظ و معنا در اذهان اهل گويش تازى ، اُنس و پيوند ايجاد نمود كه در كاربرد «بَرهَنَ» و مشتقّات آن ، ديگر عنايتى به مادّه «بره» نمى شد ؛ يعنى مادّه «برهن» ، خود وضع مستقلّ مى يابد و حقيقت ، در معناى دليل و برهان روشن آوردن ، مى گردد . با اين توجّه ، «بَرهَنَ» از وزن «فَعلَنَ» نيز به وزن «فَعلَلَ» در مى آيد . از شواهد اين سخن ، فرآيند تاريخى كاربرد واژه هاى «برهان» و «برهن» و مشتقّات آنها در گويش عرب و ذكر آنها در معاجم لغوى است -7[1] [2]
می گوید: أبرَهَ فُلانٌ: جاءَ بِالبُرهانِ ؛ وَ «بَرهَنَ» مُوَلَّدٌ ؛ وَ البُرهانُ: بَیانُ الحُجَّةِ وَ إیضاحُها ؛ مِنَ البَرَهرَهَةِ، وَ هِیَ البَیضاءُ مِنَ الجَواری.<ref>أساس البلاغة: ص 21 مادّه «بره».</ref> أبرَهَ فُلانٌ، یعنی: «فلانی، برهانی را آورد» و واژه «بَرهَنَ»، مُوَلَّد (غیر اصیل) است و بعدا ساخته شده است و برهان، آوردن حجّت و واضح گردانیدن آن است و از واژه «بَرَهرَهَة» گرفته شده که به معنای زنان سپیدروست. ب ـ برخی آن را رباعی مجرّد و فعل آن را «بَرهَنَ» دانسته اند. جوهری، در موضع ذکر مادّه «برهن» می‌گوید: البُرهانُ: الحُجَّةُ ؛ وَ قَد بَرهَنَ عَلَیهِ، أی أقامَ الحُجَّةَ.<ref>صحاح اللّغة: ج 5 ص 2078 مادّه «برهن». شایان ذکر، این که جوهری در ذیل مادّه «بره»، هیچ یادی از واژه «برهان» و «برهن» نمی کند.</ref> برهان، به معنای حجّت است و «قَد بَرهَنَ عَلَیهِ»، یعنی: بر آن، برهان اقامه کرد. ج ـ گروهی نیز برهان را هم جزو ثلاثی ها آورده اند و هم جزو رباعی ها.<ref>مانند اَزهَری در تهذیب اللّغة (ج 1 ص 322) که در مادّه «بره»، آن را ذکر نموده، از لیث و ابن اعرابی نقل می‌کند که آنان، فعل «برهن» را از واژگان مولَّد (زایا) می‌شمارند. سپس خود این احتمال را روا می‌شمارد که نون آن، اصلی باشد. همچنین، ر. ک: لسان العرب: ج 13 ص 51 مادّه «برهن» و ص 476 مادّه «بره»، تاج العروس: ج 18 ص 55 مادّه «برهن» و ج 19 ص 15 مادّه «بره»، المصباح المنیر: ص 46.</ref> در مقام داوری و رفع اختلاف در این مقوله، می‌توان گفت: «برهان»، در اصل مصدر و از مادّه «بره» است، به معنای «آوردن حجّت و دلیل روشن» ؛ لیکن در فرآیند کثرت استعمال و فزونیِ اُنس ذهنی میان لفظ و معنای «برهان»، از این واژه، فعل ثلاثی مزیدی بر وزن فَعْلَنَ،<ref>این فعل، از ابواب غیر مشهور و بر وزن عروضیِ فعل رباعی مجرَّد است. اصطلاحا این گونه افعال و مصادرشان را «منحوت» می‌نامند و این فعل، به فعل مجرّد، ملحق می‌شود. سیبویه، در کتاب خود، بابی با عنوان: «باب ما لحقته الزوائد من بنات الثلاثة و اُلحق ببنات الأربعة، حتّی صار یجری مجری ما لا زیادة فیه، و صارت الزیادة بمنزلة ما هو من نفس الحرف» باز کرده و سپس اوزان و مثال هایی را ذکر می‌کند. از جمله این اوزان است: «فَوْعَلْتُ»، «فَیْعَلْتُ»، «فَعْوَلْتُ»، «فَعْلَیْتُ» و «فَعْنَلْتُ». نمونه های آنها نیز: «حَوقَلتُ»، «بَیطَرتُ»، «هَینَمتُ»، «جَهوَرتُ»، «قَلسَیتُ»، «قَلنَستُ» و «شَیطَنتُ» هستند که همگی را بر وزن عروضی «دَحْرَجْتُ» می‌آورد و سپس اوزان و مثال هایی را برای ملحقّات به رباعی مزید، بر می‌شمارد ؛ مانند: «تقلسی»، «تشیطن»، «تمکَّن»، «تَمَسکَنَ» که همگی بر وزن عروضی «تدحرج» آمده اند (ر. ک: الکتاب: ج 2 ص 402 ـ 404).</ref>  «منحوت» گشت و «بَرهَنَ» به همان معنای «أبرَهَ»


[1] از نمونه ها و شواهدى كه مى توان براى اين تحليل برشمرد ، ملاحظه كاربرد واژه «برهان» و عدم كاربرد فعل «برهن» و مشتقّات آن در قرآن كريم و ديگر متون اسلامى تا اواخر قرن دوم هجرى و نيز نوع ذكر آنها در كتب لغت شناسان كهن ، ميانى و متأخّر است ؛ زيرا لُغَويان كهن همچون خليل بن احمد (م 170 ق) ، تنها به ذكر مادّه «بره» و «برهان» بسنده مى كنند و اصلاً از فعل «برهن» و مشتقّاتش ياد نمى كنند و لغويان ميانى مانند ليث (م ح 203ق) و ابن اعرابى (م ح 231 ق) ، از شاگردان خليل ، آن را با نوعى ترديد ، ذكر مى كنند و احيانا مولَّد مى شمارند ؛ ولى اين واژه در گفتار لغويان متأخّرتر از آنان ، مانند جوهرى (متوفّاى سال سيصد و نود و اندى) و اَزهَرى (م 370 ق) ، جايگاه مستقر و جا افتاده ترى مى يابد و به صورت مادّه اى مستقل ، آن را ذكر مى نمايند . اين فرآيند ، در گفتار لغت شناسان متأخّر ، نمايان است (ر . ك : تهذيب اللّغة : ج 1 ص 322 ذيل مادّه «بره» و «برهن» ، الصحاح : ج5 ص2078 ذيل مادّه«برهن»، لسان العرب:ج13 ص476 ذيل مادّه «بره»و ج13 ص51 ذيل مادّه «برهن»، تاج العروس: ج18 ص55 مادّه «برهن» و ج19 ص15 مادّه «بره» ، المصباح المنير : ص 46 موضع ذكر ماده «بره» ) .
[2] گفتنى است كه واژه شناسى اين مبحث ، توسّط محقّق ارجمند جناب آقاى محمّد احسانى فر انجام ف گرديده است .


فرق ميان «برهان» و «دليل»


ابو هلال عسكرى ، در بيان فرق ميان برهان و دليل ، مى گويد : الفَرقُ بَينَ البُرهانِ وَالدَّليلِ : البُرهانُ : الحُجَّةُ القاطِعَةُ المُفيدَةُ لِلعِلمِ ، وَ أَمّا ما يُفيدُ الظَّنَّ فَهُوَ الدَّليلُ . [1] تفاوت ميان برهان و دليل ، اين است كه برهان ، به معناى حجّت قاطع و مفيد براى علم است ؛ امّا آنچه براى ظن ، مفيد باشد ، دليل است . بارى ! ريشه واژه «برهان» هر چه باشد ، ترديدى نيست كه اين واژه از نظر واژه شناسان ، به معناى دليلى است كه به روشنى و با قاطعيّت بتواند مدّعا را اثبات نمايد ؛ [2] امّا به تدريج از معناى اصلى خود ، فاصله گرفته و در اصطلاح منطق ، به نوع خاصّى از استدلال ، اطلاق شده است . [3]
برهان ، در قرآن و حديث


در قرآن و حديث ، «برهان» در معناى لغوى خود ، يعنى دليل واضح و روشن و مفيدِ براى علم ، اطلاق شده است . اين واژه در قرآن ، هفت بار به صورت مفرد[4] و يك بار به صورت تثنيه آمده است . [5]
به کار رفته است. سپس فزونی کاربرد «بَرهَنَ» و غلبه استعمالی اش، چنان بین این لفظ و معنا در اذهان اهل گویش تازی، اُنس و پیوند ایجاد نمود که در کاربرد «بَرهَنَ» و مشتقّات آن، دیگر عنایتی به مادّه «بره» نمی شد ؛ یعنی مادّه «برهن»، خود وضع مستقلّ می‌یابد و حقیقت، در معنای دلیل و برهان روشن آوردن، می‌گردد. با این توجّه، «بَرهَنَ» از وزن «فَعلَنَ» نیز به وزن «فَعلَلَ» در می‌آید. از شواهد این سخن، فرآیند تاریخی کاربرد واژه های «برهان» و «برهن» و مشتقّات آنها در گویش عرب و ذکر آنها در معاجم لغوی است -7<ref>از نمونه ها و شواهدی که می‌توان برای این تحلیل برشمرد، ملاحظه کاربرد واژه «برهان» و عدم کاربرد فعل «برهن» و مشتقّات آن در قرآن کریم و دیگر متون اسلامی تا اواخر قرن دوم هجری و نیز نوع ذکر آنها در کتب لغت شناسان کهن، میانی و متأخّر است ؛ زیرا لُغَویان کهن همچون خلیل بن احمد (م 170 ق)، تنها به ذکر مادّه «بره» و «برهان» بسنده می‌کنند و اصلاً از فعل «برهن» و مشتقّاتش یاد نمی کنند و لغویان میانی مانند لیث (م ح 203ق) و ابن اعرابی (م ح 231 ق)، از شاگردان خلیل، آن را با نوعی تردید، ذکر می‌کنند و احیانا مولَّد می‌شمارند ؛ ولی این واژه در گفتار لغویان متأخّرتر از آنان، مانند جوهری (متوفّای سال سیصد و نود و اندی) و اَزهَری (م 370 ق)، جایگاه مستقر و جا افتاده تری می‌یابد و به صورت مادّه ای مستقل، آن را ذکر می‌نمایند. این فرآیند، در گفتار لغت شناسان متأخّر، نمایان است (ر. ک: تهذیب اللّغة: ج 1 ص 322 ذیل مادّه «بره» و «برهن»، الصحاح: ج5 ص2078 ذیل مادّه«برهن»، لسان العرب:ج13 ص476 ذیل مادّه «بره»و ج13 ص51 ذیل مادّه «برهن»، تاج العروس: ج18 ص55 مادّه «برهن» و ج19 ص15 مادّه «بره»، المصباح المنیر: ص 46 موضع ذکر ماده «بره» ).</ref><ref>گفتنی است که واژه شناسی این مبحث، توسّط محقّق ارجمند جناب آقای محمّد احسانی فر انجام ف گردیده است.</ref>


[1] معجم الفروق اللغوية : ص 97 .
فرق میان «برهان» و «دلیل»
[2] ر . ك : ترتيب كتاب العين : ص 80 ، لسان العرب : ج 13 ص 51 مادّه «برهن» ، الصحاح : ج 5 ص 2078 مادّه «برهن» ، تاج العروس : ج 18 ص 55 مادّه «برهن» ، المصباح المنير : ص 46 و... .
[3] براى آشنايى با معناى اصطلاحى برهان ، ر . ك : دائرة المعارف بزرگ اسلامى و دانش نامه جهان اسلام : ذيل واژه «برهان» .
[4] بقره : آيه 111 ، نساء : آيه 174 ، يوسف : آيه 24 ، انبيا : آيه 24 ، مؤمنون : آيه 117 ، نمل : آيه 64 و قصص : آيه 75 .
[5] قصص : آيه 32 .


مهم ترين نكاتى كه براى آشنايى با جايگاه برهان در قرآن و حديث ، قابل توجّه اند ، عبارت اند از :
ابو هلال عسکری، در بیان فرق میان برهان و دلیل، می‌گوید: الفَرقُ بَینَ البُرهانِ وَالدَّلیلِ: البُرهانُ: الحُجَّةُ القاطِعَةُ المُفیدَةُ لِلعِلمِ، وَ أَمّا ما یُفیدُ الظَّنَّ فَهُوَ الدَّلیلُ.<ref>معجم الفروق اللغویة: ص 97.</ref>  تفاوت میان برهان و دلیل، این است که برهان، به معنای حجّت قاطع و مفید برای علم است ؛ امّا آنچه برای ظن، مفید باشد، دلیل است. باری ! ریشه واژه «برهان» هر چه باشد، تردیدی نیست که این واژه از نظر واژه شناسان، به معنای دلیلی است که به روشنی و با قاطعیّت بتواند مدّعا را اثبات نماید ؛<ref>ر. ک: ترتیب کتاب العین: ص 80، لسان العرب: ج 13 ص 51 مادّه «برهن»، الصحاح: ج 5 ص 2078 مادّه «برهن»، تاج العروس: ج 18 ص 55 مادّه «برهن»، المصباح المنیر: ص 46 و....</ref>  امّا به تدریج از معنای اصلی خود، فاصله گرفته و در اصطلاح منطق، به نوع خاصّی از استدلال، اطلاق شده است.<ref>برای آشنایی با معنای اصطلاحی برهان، ر. ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی و دانش نامه جهان اسلام: ذیل واژه «برهان».</ref>
برهان، در قرآن و حدیث


در قرآن و حدیث، «برهان» در معنای لغوی خود، یعنی دلیل واضح و روشن و مفیدِ برای علم، اطلاق شده است. این واژه در قرآن، هفت بار به صورت مفرد<ref>بقره: آیه 111، نساء: آیه 174، یوسف: آیه 24، انبیا: آیه 24، مؤمنون: آیه 117، نمل: آیه 64 و قصص: آیه 75.</ref>  و یک بار به صورت تثنیه آمده است.<ref>قصص: آیه 32.</ref>


1 . واژه هاى مشابه برهان[1] در قرآن
مهم ترین نکاتی که برای آشنایی با جایگاه برهان در قرآن و حدیث، قابل توجّه اند، عبارت اند از: 


در قرآن و حديث ، واژه هايى وجود دارند كه در معناى برهان به كار مى روند . اين واژه ها عبارت اند از :
 
1. واژه های مشابه برهان<ref>برای توضیح بیشتر این واژه ها، ر. ک: دائرة المعارف قرآن: ج 5 ص 509.</ref> (اسامی و شئون برهان).] در قرآن
 
در قرآن و حدیث، واژه هایی وجود دارند که در معنای برهان به کار می‌روند. این واژه ها عبارت اند از:




الف ـ سلطان
الف ـ سلطان


برهان ، از آن رو كه بر عقل ها و دل ها سلطه مى يابد[2] و به انسان ، قدرت مقابله با مخالفان اعتقادى را مى دهد ، سلطان ناميده مى شود ، مانند : «أَمْ لَكُمْ سُلْطَانٌ مُّبِينٌ . [3] يا دليلى آشكار [ در دست ] داريد؟»
برهان، از آن رو که بر عقل ها و دل ها سلطه می‌یابد<ref>«سُمِّیَ الحُجَّةُ سُلطانا و ذلک لِما یَلحَق مِن الهجومِ علَی القلوبِ و لکِن أکثَرُ تَسَلُّطِهِ علی أهلِ العِلمِ وَالحِکمَةِ مِن المؤمنین ؛ حجّت را سلطان نامیده اند ؛ چرا که به دل ها هجوم می‌آورد، امّا بیشترین تسلّط آن، بر مؤمنانی است که اهل علم و حکمت اند» (مفردات ألفاظ القرآن: ص 420 مادّه «سلط» ). در المیزان فی تفسیر القرآن (ج 11 ص 177) نیز آمده: «و السلطان هو البرهان لتسلُّطه علی العقول ؛ سلطان، همان برهان است ؛ چرا که بر عقل ها تسلّط می‌یابد».</ref> و به انسان، قدرت مقابله با مخالفان اعتقادی را می‌دهد، سلطان نامیده می‌شود، مانند: «أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ.<ref>صافّات: آیه 156. نیز، ر. ک: هود: آیه 96، ابراهیم: آیه 10، کهف: آیه 15، مؤمنون: آیه 45، نمل: آیه 36، دخان: آیه 19، طور: آیه 38 و. ...</ref> یا دلیلی آشکار [ در دست ] دارید؟»
 


ب ـ آيه


برهان ، دليلى روشن و آشكار بر حقّانيت آورنده آن است و از اين رو ، در برخى از موارد ، از آن به «آيه»[4] تعبير شده است ، مانند :
ب ـ آیه


[1] براى توضيح بيشتر اين واژه ها ، ر . ك : دائرة المعارف قرآن : ج 5 ص 509 (اسامى و شئون برهان) .
برهان، دلیلی روشن و آشکار بر حقّانیت آورنده آن است و از این رو، در برخی از موارد، از آن به «آیه»<ref>«الآیة: هی العلامة الظاهرة ؛ آیه، یعنی نشانه آشکار» (مفردات ألفاظ القرآن: ص 101 مادّه «أی»).</ref> تعبیر شده است، مانند: 
[2] «سُمِّىَ الحُجَّةُ سُلطانا و ذلك لِما يَلحَق مِن الهجومِ علَى القلوبِ و لكِن أكثَرُ تَسَلُّطِهِ على أهلِ العِلمِ وَالحِكمَةِ مِن المؤمنين ؛ حجّت را سلطان ناميده اند ؛ چرا كه به دل ها هجوم مى آورد ، امّا بيشترين تسلّط آن ، بر مؤمنانى است كه اهل علم و حكمت اند» (مفردات ألفاظ القرآن : ص 420 مادّه «سلط» ) . در الميزان فى تفسير القرآن (ج 11 ص 177) نيز آمده : «و السلطان هو البرهان لتسلُّطه على العقول ؛ سلطان ، همان برهان است ؛ چرا كه بر عقل ها تسلّط مى يابد» .
[3] صافّات : آيه 156 . نيز ، ر . ك : هود : آيه 96 ، ابراهيم : آيه 10 ، كهف : آيه 15 ، مؤمنون : آيه 45 ، نمل : آيه 36 ، دخان : آيه 19 ، طور : آيه 38 و ... .
[4] «الآية : هى العلامة الظاهرة ؛ آيه ، يعنى نشانه آشكار» (مفردات ألفاظ القرآن : ص 101 مادّه «أى») .


«ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَ أَخَاهُ هَارُونَ بِايَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ . [1] سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجّتى آشكار ، فرستاديم» . در اين آيه ، از عصاى موسى عليه السلام و «يد بيضاء (دست ...)» و ديگر امور خارق العاده اى كه به دست موسى عليه السلام ظاهر شد و حقّانيت او را ثابت كرد ، به «آيات» تعبير شده است ، در حالى كه در آيه اى ديگر ، از عصا و يد بيضا ، به عنوان دو برهان ، ياد گرديده است : «فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَاءِيْه . [2] اين دو [ نشانه ] ، دو برهان از جانب پروردگار توست [ كه بايد ]به سوى فرعون و سران [ كشور ]او [ ببرى ]» .
«ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَی وَ أَخَاهُ هَارُونَ بِایَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ.<ref>مؤمنون: آیه 45. نیز، ر. ک: هود: آیه 96.</ref> سپس موسی و برادرش هارون را با آیات خود و حجّتی آشکار، فرستادیم». در این آیه، از عصای موسی علیه السلام و «ید بیضاء (دست. ..)» و دیگر امور خارق العاده ای که به دست موسی علیه السلام ظاهر شد و حقّانیت او را ثابت کرد، به «آیات» تعبیر شده است، در حالی که در آیه ای دیگر، از عصا و ید بیضا، به عنوان دو برهان، یاد گردیده است: «فَذَانِکَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّکَ إِلَی فِرْعَوْنَ وَ مَلَاءِیْه. [2] این دو [ نشانه ]، دو برهان از جانب پروردگار توست [ که باید ]به سوی فرعون و سران [ کشور ]او [ ببری ]».  




ج ـ حجّت
ج ـ حجّت


برهان ، دليل قاطع و راهى روشن براى اِحقاق حق و اِبطال باطل است . از اين رو ، «حجّت»[3] ناميده گرديده است ، مانند : «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ . [4] برهانِ رسا ، ويژه خداست» .
برهان، دلیل قاطع و راهی روشن برای اِحقاق حق و اِبطال باطل است. از این رو، «حجّت»[3] نامیده گردیده است، مانند: «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ. [4] برهانِ رسا، ویژه خداست».  




د ـ بيّنه
د ـ بیّنه


برهان ، دليلى واضح ، روشن و آشكار براى اثبات مدّعا و تشخيص حق از باطل
برهان، دلیلی واضح، روشن و آشکار برای اثبات مدّعا و تشخیص حق از باطل


[1] مؤمنون : آيه 45 . نيز ، ر . ك : هود : آيه 96 .
[2] قصص : آيه 32 .
[2] قصص: آیه 32.  
[3] «الحُجَّةُ : الدَّلالَةُ المُبَيِّنَةُ لِلمَحَجَّةِ ، أى المقصد المستقيم الّذى يقتضى صحّة أحد النقيضين ؛ حجّت ، عبارت است از دليل روشن كننده مَحَجّه ، يعنى راه راست ، به صورتى كه درستى يكى از طرفينِ نقيض را اقتضا كند» (مفردات ألفاظ القرآن : ص 219 مادّه «حج») .
[3] «الحُجَّةُ: الدَّلالَةُ المُبَیِّنَةُ لِلمَحَجَّةِ، أی المقصد المستقیم الّذی یقتضی صحّة أحد النقیضین ؛ حجّت، عبارت است از دلیل روشن کننده مَحَجّه، یعنی راه راست، به صورتی که درستی یکی از طرفینِ نقیض را اقتضا کند» (مفردات ألفاظ القرآن: ص 219 مادّه «حج»).  
[4] انعام : آيه 149 .
[4] انعام: آیه 149.  


است . از اين رو ، به آن «بيّنه» [1] اطلاق گرديده است ، مانند : «أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ . [2] آيا كسى كه از جانب پروردگارش بر حجّتى روشن است ؟ » . «لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَىَّ عَن بَيِّنَةٍ . [3] تا كسى كه [گم راه و] هلاك مى شود ، از روى برهان ، هلاك گردد ، و كسى كه زنده مى شود هدايت مى يابد] ، از روى برهان ، زنده بماند» .
است. از این رو، به آن «بیّنه» [1] اطلاق گردیده است، مانند: «أَفَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ. [2] آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است ؟ ». «لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ. [3] تا کسی که [گم راه و] هلاک می‌شود، از روی برهان، هلاک گردد، و کسی که زنده می‌شود هدایت می‌یابد]، از روی برهان، زنده بماند».  




2 . ارزش و اهمّيت برهان
2. ارزش و اهمّیت برهان


بر اساس قرآن و احاديث نقل شده از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت بزرگوار ايشان ، برهان ، پايه و اساس اسلام در عقيده ، اخلاق و عمل است .لذا مردم را بر مبناى برهان ، به توحيد ، نبوّت ، معاد و امامت ، و همچنين به ارزش هاى اخلاقى و عملى دعوت مى نمايند و در يك كلام ، از نظر اسلام ، برهان ، ميزان و معيار سنجش حق و باطل است . اسلام ، خود بر برهان تكيه مى كند و از مخالفان نيز برهان طلب مى نمايد .[4]
بر اساس قرآن و احادیث نقل شده از پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت بزرگوار ایشان، برهان، پایه و اساس اسلام در عقیده، اخلاق و عمل است. لذا مردم را بر مبنای برهان، به توحید، نبوّت، معاد و امامت، و همچنین به ارزش های اخلاقی و عملی دعوت می‌نمایند و در یک کلام، از نظر اسلام، برهان، میزان و معیار سنجش حق و باطل است. اسلام، خود بر برهان تکیه می‌کند و از مخالفان نیز برهان طلب می‌نماید. [4]




3 . تأمّلى در آنچه برهان ناميده شده
3. تأمّلی در آنچه برهان نامیده شده


با تأمّل در آنچه در قرآن و حديث ، برهان ناميده شده (مانند : خودِ قرآن ، انبيا ، معجزات انبيا و اهل بيت عليهم السلام ) ، در كنار آيات و احاديثى كه فطرت و عقل را معيار سنجش حق و باطل مى دانند ، به اين نتيجه مى رسيم كه از نظر اسلام ، عقل سليم و فطرت پاك ، پايه و اساس برهان است . معجزات انبيا ، بدان جهت برهان ناميده
با تأمّل در آنچه در قرآن و حدیث، برهان نامیده شده (مانند: خودِ قرآن، انبیا، معجزات انبیا و اهل بیت علیهم السلام )، در کنار آیات و احادیثی که فطرت و عقل را معیار سنجش حق و باطل می‌دانند، به این نتیجه می‌رسیم که از نظر اسلام، عقل سلیم و فطرت پاک، پایه و اساس برهان است. معجزات انبیا، بدان جهت برهان نامیده


[1] البَيِّنَةُ : الدَّلالَةُ الواضِحَةُ عَقلِيَّةً كانَت أو مَحسوسةً ؛ بيّنه ، دليل واضح و روشن است ، خواه عقلى باشد يا محسوس (مفردات ألفاظ القرآن : ص 157 «بان») .
[1] البَیِّنَةُ: الدَّلالَةُ الواضِحَةُ عَقلِیَّةً کانَت أو مَحسوسةً ؛ بیّنه، دلیل واضح و روشن است، خواه عقلی باشد یا محسوس (مفردات ألفاظ القرآن: ص 157 «بان»).  
[2] هود : آيه 17 .
[2] هود: آیه 17.  
[3] انفال : آيه 42 .
[3] انفال: آیه 42.  
[4] ر . ك : بقره : آيه 156 ، انبيا : آيه 24 ، نمل : آيه 64 ، قصص : آيه 75 .
[4] ر. ک: بقره: آیه 156، انبیا: آیه 24، نمل: آیه 64، قصص: آیه 75.  


شده كه عقل ، به روشنى دلالت آنها را بر صدق مدّعى نبوّت ، درك مى كند . انبيا ، قرآن ، اسلام و اهل بيت عليهم السلام ، از آن رو ، برهان ناميده شده اند كه برنامه هايى كه براى زندگى ارائه مى دهند ، منطبق با موازين عقلى و فطرى است . همچنين نام گذارى موارد ديگرى به برهان ، نشانه هماهنگى آنها با فطرت و عقل است . بر اين اساس ، در اسلام ، چيزى كه ضدّ عقل و فطرت باشد ، وجود ندارد و اگر چيزى به خدا و انبيا و اهل بيت عليهم السلام ، نسبت داده شود كه ضدّ عقل و فطرت است ، قطعا صحيح نيست . {-1-}
شده که عقل، به روشنی دلالت آنها را بر صدق مدّعی نبوّت، درک می‌کند. انبیا، قرآن، اسلام و اهل بیت علیهم السلام، از آن رو، برهان نامیده شده اند که برنامه هایی که برای زندگی ارائه می‌دهند، منطبق با موازین عقلی و فطری است. همچنین نام گذاری موارد دیگری به برهان، نشانه هماهنگی آنها با فطرت و عقل است. بر این اساس، در اسلام، چیزی که ضدّ عقل و فطرت باشد، وجود ندارد و اگر چیزی به خدا و انبیا و اهل بیت علیهم السلام، نسبت داده شود که ضدّ عقل و فطرت است، قطعا صحیح نیست. {-1-}




4 . اوصاف و انواع برهان هاى خداوند
4. اوصاف و انواع برهان های خداوند


بر پايه متون حديثى اى كه در فصل چهارم آمده ، برهان هاى الهى با چهار صفت ، توصيف شده اند : وضوح ، بلوغ ، شمول و دوام . آنچه قابل بحث و بررسى است ، اين كه : آيا همه برهان هاى الهى ، داراى اين اوصاف هستند يا ويژگى هاى ياد شده به نوع خاصّى از برهان هاى الهى اختصاص دارند؟ براى پاسخ به اين سؤال ، بايد گفت : برهان هاى الهى ، به دو دسته تقسيم مى شوند : برهان هاى ظاهر و برهان هاى باطن ، چنان كه از امام كاظم عليه السلام روايت شده كه فرمود : إنَّ للّهِِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً ؛ فَأَمَّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الأَنبِياءُ وَ الأَئِمَّةُ ، وَ أَمَّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ . [2] براى خدا بر مردم ، دو حجّت است : حجّتى بيرونى و حجّتى درونى . حجّت بيرونى ، فرستادگان و پيامبران و امامان اند ، و حجّت درونى ، خِردهايند .
بر پایه متون حدیثی ای که در فصل چهارم آمده، برهان های الهی با چهار صفت، توصیف شده اند: وضوح، بلوغ، شمول و دوام. آنچه قابل بحث و بررسی است، این که: آیا همه برهان های الهی، دارای این اوصاف هستند یا ویژگی های یاد شده به نوع خاصّی از برهان های الهی اختصاص دارند؟ برای پاسخ به این سؤال، باید گفت: برهان های الهی، به دو دسته تقسیم می‌شوند: برهان های ظاهر و برهان های باطن، چنان که از امام کاظم علیه السلام روایت شده که فرمود: إنَّ للّهِِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَینِ: حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً ؛ فَأَمَّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الأَنبِیاءُ وَ الأَئِمَّةُ، وَ أَمَّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ. [2] برای خدا بر مردم، دو حجّت است: حجّتی بیرونی و حجّتی درونی. حجّت بیرونی، فرستادگان و پیامبران و امامان اند، و حجّت درونی، خِردهایند.  


[1] اين سخن ، بدين معنا نيست كه عقل مى تواند به همه حقايق دينى ، احاطه پيدا كند و براى مثال ، كُنه خدا را درك كند يا حقيقت روح و ملائكه را كشف نمايد . اين امور ، فوق عقل اند ، نه ضدّ عقل .
[1] این سخن، بدین معنا نیست که عقل می‌تواند به همه حقایق دینی، احاطه پیدا کند و برای مثال، کُنه خدا را درک کند یا حقیقت روح و ملائکه را کشف نماید. این امور، فوق عقل اند، نه ضدّ عقل.  
[2] ر . ك : ص 128 ح 28 .
[2] ر. ک: ص 128 ح 28.  
[3] شمس : آيه 7 ـ 8 .
[3] شمس: آیه 7 ـ 8.  
[4] ر . ك : ص 188 ح 142 .
[4] ر. ک: ص 188 ح 142.  
[5] در الأمالى طوسى ، در متن حديث ، به جاى « خائفا (بيمناك) » ، «مستترا (پنهان)» آمده است .
[5] در الأمالی طوسی، در متن حدیث، به جای « خائفا (بیمناک) »، «مستترا (پنهان)» آمده است.  
[6] ر . ك : ص 192 ح 146 .
[6] ر. ک: ص 192 ح 146.  
[7] ر . ك : همين دانش نامه : ج 6 ص 302 (پژوهشى در باره حكمت امامت و رهبرى) .
[7] ر. ک: همین دانش نامه: ج 6 ص 302 (پژوهشی در باره حکمت امامت و رهبری).  
[8] اسرا : آيه 15 .
[8] اسرا: آیه 15.  




برهان هاى باطنى خداوند متعال ، يعنى برهان هاى فطرى و عقلى ، داراى همه ويژگى هايى هستند كه بدانها اشاره شد ، بدين معنا كه همه انسان ها در طول تاريخ ، به طور واضح و روشن ، خوب و بد را ذاتا تشخيص مى داده اند و براى نمونه ، مى دانسته اند كه عدل ، نيكوست و ظلم ، بد است . خداوند متعال ، در قرآن كريم ، در اين باره فرموده است : «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا . [1] سوگند به نفْس و آن كه آن را درست كرد ، سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن ، الهام كرد » . در حديثى از امام صادق عليه السلام ـ كه مى تواند به همين موضوع اشاره داشته باشد ـ ، آمده است : ما مِن عَبدٍ إلّا وَ للّهِِ عَلَيهِ حُجَّةٌ . [2] هيچ بنده اى نيست ، مگر آن كه خدا را بر او حجّتى است . امّا برهان هاى ظاهرى خداوند ، يعنى انبيا و اوصياى آنان ، داراى همه اوصافى كه بدانها اشاره شد ، نيستند ؛ زيرا چه بسا حجّت هاى الهى به دليل وجود مانع ، آشكار نباشند يا دستيابى همه مردم به آنها امكان پذير نباشد ، چنان كه امام مهدى عليه السلام قرن هاست كه از ديده ها پنهان است . در اين باره ، از امام على عليه السلام روايت شده كه فرمود : لا تَخلُو الأَرضُ مِن قائِمٍ للّهِِ بِحُجَّةٍ ، إمّا ظاهِرا مَشهورا ، وَ إمّا خائِفا [3] مَغمورا ؛ لِئَلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَيِّناتُهُ . [4]
برهان های باطنی خداوند متعال، یعنی برهان های فطری و عقلی، دارای همه ویژگی هایی هستند که بدانها اشاره شد، بدین معنا که همه انسان ها در طول تاریخ، به طور واضح و روشن، خوب و بد را ذاتا تشخیص می‌داده اند و برای نمونه، می‌دانسته اند که عدل، نیکوست و ظلم، بد است. خداوند متعال، در قرآن کریم، در این باره فرموده است: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا. [1] سوگند به نفْس و آن که آن را درست کرد، سپس پلیدکاری و پرهیزگاری اش را به آن، الهام کرد ». در حدیثی از امام صادق علیه السلام ـ که می‌تواند به همین موضوع اشاره داشته باشد ـ، آمده است: ما مِن عَبدٍ إلّا وَ للّهِِ عَلَیهِ حُجَّةٌ. [2] هیچ بنده ای نیست، مگر آن که خدا را بر او حجّتی است. امّا برهان های ظاهری خداوند، یعنی انبیا و اوصیای آنان، دارای همه اوصافی که بدانها اشاره شد، نیستند ؛ زیرا چه بسا حجّت های الهی به دلیل وجود مانع، آشکار نباشند یا دستیابی همه مردم به آنها امکان پذیر نباشد، چنان که امام مهدی علیه السلام قرن هاست که از دیده ها پنهان است. در این باره، از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود: لا تَخلُو الأَرضُ مِن قائِمٍ للّهِِ بِحُجَّةٍ، إمّا ظاهِرا مَشهورا، وَ إمّا خائِفا [3] مَغمورا ؛ لِئَلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَیِّناتُهُ. [4]


[1] شمس : آيه 7 ـ 8 .
[1] شمس: آیه 7 ـ 8.  
[2] ر . ك : ص 188 ح 142 .
[2] ر. ک: ص 188 ح 142.  
[3] در الأمالى طوسى ، در متن حديث ، به جاى « خائفا (بيمناك) » ، «مستترا (پنهان)» آمده است .
[3] در الأمالی طوسی، در متن حدیث، به جای « خائفا (بیمناک) »، «مستترا (پنهان)» آمده است.  
[4] ر . ك : ص 192 ح 146 .
[4] ر. ک: ص 192 ح 146.  


زمين ، از كسى كه حجّت خدا را بر پا دارد ، خواه آشكار و شناخته يا بيمناك و گم نام ، خالى نمى مانَد تا آن كه حجّت ها و گواه هاى خدا از بين نروند . امّا اين كه برهانِ پنهان و امامِ غايب ، چه سودى براى جامعه دارد ، مسئله ديگرى است كه توضيح آن در مبحث امامت گذشت . [1] نكته قابل توجّه ، اين است كه برهان باطنى ، يعنى برهان فطرى و عقلى ، نمى تواند مبنا و معيار تكليف الهى باشد . قرآن كريم ، تصريح مى فرمايد : «وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا . [2] و ما تا پيامبرى برنينگيزيم، به عذاب نمى پردازيم» . اين سخن ، بدين معناست كه هر چند انسان ، خود مى تواند اجمالاً خوب و بد را تشخيص دهد ؛ ليكن تا تكاليف الهى از طريق پيامبران يا اوصياى آنان به انسان ابلاغ نشود ، خداوند ، او را مؤاخذه نخواهد كرد .
زمین، از کسی که حجّت خدا را بر پا دارد، خواه آشکار و شناخته یا بیمناک و گم نام، خالی نمی مانَد تا آن که حجّت ها و گواه های خدا از بین نروند. امّا این که برهانِ پنهان و امامِ غایب، چه سودی برای جامعه دارد، مسئله دیگری است که توضیح آن در مبحث امامت گذشت. [1] نکته قابل توجّه، این است که برهان باطنی، یعنی برهان فطری و عقلی، نمی تواند مبنا و معیار تکلیف الهی باشد. قرآن کریم، تصریح می‌فرماید: «وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا. [2] و ما تا پیامبری برنینگیزیم، به عذاب نمی پردازیم». این سخن، بدین معناست که هر چند انسان، خود می‌تواند اجمالاً خوب و بد را تشخیص دهد ؛ لیکن تا تکالیف الهی از طریق پیامبران یا اوصیای آنان به انسان ابلاغ نشود، خداوند، او را مؤاخذه نخواهد کرد.  




5 . آثار پيروى از برهان
5. آثار پیروی از برهان


پيروى از برهان ، موجب معرفت يافتن به حقايق هستى و كاميابى مادّى و معنوى ، و دنيوى و اُخروى است . مهم ترين آثار پيروى از برهان را در اين عناوين مى توان خلاصه كرد :
پیروی از برهان، موجب معرفت یافتن به حقایق هستی و کامیابی مادّی و معنوی، و دنیوی و اُخروی است. مهم ترین آثار پیروی از برهان را در این عناوین می‌توان خلاصه کرد:




الف ـ رهايى از خرافه پرستى
الف ـ رهایی از خرافه پرستی


قرآن كريم با دعوت كردن مردم به پيروى از برهان ، آنان را از خرافاتى مانند شرك و بت پرستى ،[3] فرزنددار بودن خداوند متعال ، [4] دخترانِ خدا خواندنِ
قرآن کریم با دعوت کردن مردم به پیروی از برهان، آنان را از خرافاتی مانند شرک و بت پرستی ،[3] فرزنددار بودن خداوند متعال، [4] دخترانِ خدا خواندنِ


[1] ر . ك : همين دانش نامه : ج 6 ص 302 (پژوهشى در باره حكمت امامت و رهبرى) .
[1] ر. ک: همین دانش نامه: ج 6 ص 302 (پژوهشی در باره حکمت امامت و رهبری).  
[2] اسرا : آيه 15 .
[2] اسرا: آیه 15.  
[3] ر . ك : مؤمنون : آيه 117 ، انبيا : آيه 24 ، نمل : آيه 64 ، اعراف : آيه 71 ، يوسف : آيه 40 و... .
[3] ر. ک: مؤمنون: آیه 117، انبیا: آیه 24، نمل: آیه 64، اعراف: آیه 71، یوسف: آیه 40 و....  
[4] ر . ك : يونس : آيه 68 .
[4] ر. ک: یونس: آیه 68.  


فرشتگان ، [1] گروه گرايى و نژادپرستى [2] و... باز مى دارد .
فرشتگان، [1] گروه گرایی و نژادپرستی [2] و... باز می‌دارد.  




ب ـ رهايى از پيروى كوركورانه از ديگران
ب ـ رهایی از پیروی کورکورانه از دیگران


پيرو برهان ، نمى تواند بدون دليل روشن ، از كسى پيروى كند . از اين رو ، پيروان راستين قرآن ، هيچ گاه كوركورانه از پدر و مادر ، شخصيت هاى معروف ، احزاب و گروه هاى سياسى و اجتماعى ، دنباله روى نخواهند كرد .[3]
پیرو برهان، نمی تواند بدون دلیل روشن، از کسی پیروی کند. از این رو، پیروان راستین قرآن، هیچ گاه کورکورانه از پدر و مادر، شخصیت های معروف، احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی، دنباله روی نخواهند کرد. [3]




ج ـ دستيابى به يقين
ج ـ دستیابی به یقین


پيروى از برهان ، انسان را از شك ـ كه آفت زندگى معنوى است ـ ، رهايى مى بخشد[4] و به سرمنزل يقين رسانده ، به حقايق هستى ، ره نمون مى گردد . [5]
پیروی از برهان، انسان را از شک ـ که آفت زندگی معنوی است ـ، رهایی می‌بخشد[4] و به سرمنزل یقین رسانده، به حقایق هستی، ره نمون می‌گردد. [5]




د ـ برخوردارى از امنيت
د ـ برخورداری از امنیت


يكى از آثار مهمّ پيروى از برهان ، احساس آرامش و امنيت روانى است كه در نتيجه رسيدن به يقين ، براى انسان ، حاصل مى شود و بدين سان ، اولياى الهى در هيچ شرايطى احساس ناامنى ، ترس و وحشت ندارند .[6]
یکی از آثار مهمّ پیروی از برهان، احساس آرامش و امنیت روانی است که در نتیجه رسیدن به یقین، برای انسان، حاصل می‌شود و بدین سان، اولیای الهی در هیچ شرایطی احساس ناامنی، ترس و وحشت ندارند. [6]




ه ـ پيروزى بر مخالفان
ه ـ پیروزی بر مخالفان


پيروان برهان ، هيچ گاه در ميدان مبارزه اعتقادى ، شكست نمى خورند ؛ زيرا برهان ، آنها را با حق همراه مى سازد . بر پايه سنّت هاى ثابت الهى ، حق ، همواره بر
پیروان برهان، هیچ گاه در میدان مبارزه اعتقادی، شکست نمی خورند ؛ زیرا برهان، آنها را با حق همراه می‌سازد. بر پایه سنّت های ثابت الهی، حق، همواره بر


[1] ر . ك : صافّات : آيه 149 ـ 156 ، نجم : آيه 21 .
[1] ر. ک: صافّات: آیه 149 ـ 156، نجم: آیه 21.  
[2] ر . ك : بقره : آيه 111 .
[2] ر. ک: بقره: آیه 111.  
[3] ر . ك : هود : آيه 88 .
[3] ر. ک: هود: آیه 88.  
[4] ر . ك : هود : آيه 17 .
[4] ر. ک: هود: آیه 17.  
[5] ر . ك : انعام : آيه 75 ـ 79 و 83 .
[5] ر. ک: انعام: آیه 75 ـ 79 و 83.  
[6] ر . ك : انعام : آيه 81 ، انبيا : آيه 103 ، يونس : آيه 62 و 64 .
[6] ر. ک: انعام: آیه 81، انبیا: آیه 103، یونس: آیه 62 و 64.  


باطلْ پيروز است و در ميدان مبارزات سياسى نيز پيروزى نهايى با پيروان برهان است . {-1-}
باطلْ پیروز است و در میدان مبارزات سیاسی نیز پیروزی نهایی با پیروان برهان است. {-1-}




6 . آثار مخالفت با برهان
6. آثار مخالفت با برهان


بر عكس آنچه گفته شد ، مخالفت با برهان ، مايه گم راهى و ناكامى مادّى و معنوى است . شمارى از خطرهاى بى توجّهى و مخالفت با برهان ، عبارت اند از :
بر عکس آنچه گفته شد، مخالفت با برهان، مایه گم راهی و ناکامی مادّی و معنوی است. شماری از خطرهای بی توجّهی و مخالفت با برهان، عبارت اند از:




الف ـ پيروى از حدس و گمان
الف ـ پیروی از حدس و گمان


كسى كه آمادگى ندارد از عقل و برهان عقلى پيروى كند ، طبعا در زندگى ، راهى جز پيروى از حدس و گمان ندارد . از اين رو ، در بسيارى از آيات قرآن ، هنگامى كه برهان يا علم نفى شده ، در كنار آن ، پيروى از گمان و تكيه بر تخمين ، مطرح گرديده است .[2]
کسی که آمادگی ندارد از عقل و برهان عقلی پیروی کند، طبعا در زندگی، راهی جز پیروی از حدس و گمان ندارد. از این رو، در بسیاری از آیات قرآن، هنگامی که برهان یا علم نفی شده، در کنار آن، پیروی از گمان و تکیه بر تخمین، مطرح گردیده است. [2]




ب ـ پيروى از تمايلات نفسانى
ب ـ پیروی از تمایلات نفسانی


دومين خطرى كه در نتيجه مخالفت برهان ، دامنگير انسان مى شود ، پيروى از تمايلات نفسانى است . كسى كه برهان را رها كند ، ناگزير در دام هوس ها و خواسته هاى نامشروع مى افتد . لذا قرآن كريم ، پيروى از هواى نفس را در كنار پيروى از گمان ، نتيجه پيروى نكردن از برهان ، شمرده است .[3]
دومین خطری که در نتیجه مخالفت برهان، دامنگیر انسان می‌شود، پیروی از تمایلات نفسانی است. کسی که برهان را رها کند، ناگزیر در دام هوس ها و خواسته های نامشروع می‌افتد. لذا قرآن کریم، پیروی از هوای نفس را در کنار پیروی از گمان، نتیجه پیروی نکردن از برهان، شمرده است. [3]




ج ـ سرنوشت شوم
ج ـ سرنوشت شوم


قرآن كريم ، سرشار از يادآورى سرگذشت دردناك و عبرت آموز اقوامى است كه در
قرآن کریم، سرشار از یادآوری سرگذشت دردناک و عبرت آموز اقوامی است که در


[1] ر . ك : انبيا : آيه 18 ، اسرا : آيه 81 ، مجادله : آيه 21 ، مائده : آيه 56 و ... .
[1] ر. ک: انبیا: آیه 18، اسرا: آیه 81، مجادله: آیه 21، مائده: آیه 56 و. ...  
[2] ر . ك : نجم : آيه 23 و 27 ـ 28 ، انعام : آيه 148 ، زخرف : آيه 20 ، نسا : آيه 157 .
[2] ر. ک: نجم: آیه 23 و 27 ـ 28، انعام: آیه 148، زخرف: آیه 20، نسا: آیه 157.  
[3] ر . ك : نجم : آيه 23 ، محمّد : آيه 47 .
[3] ر. ک: نجم: آیه 23، محمّد: آیه 47.  
برابر براهين روشن الهى ايستادند و خطرناك ترين سرنوشت ها را براى خويش ، رقم زدند . [1] روى گردانى اهل مَديَن از حجّت هاى روشنِ شعيب عليه السلام و فرجام هلاكتبار اين قوم ، از نمونه هاى بارز اين يادآورى هاست . [2]
برابر براهین روشن الهی ایستادند و خطرناک ترین سرنوشت ها را برای خویش، رقم زدند. [1] روی گردانی اهل مَدیَن از حجّت های روشنِ شعیب علیه السلام و فرجام هلاکتبار این قوم، از نمونه های بارز این یادآوری هاست. [2]


[1] ر . ك : دائرة المعارف قرآن كريم : ج 5 ص 516 .
[1] ر. ک: دائرة المعارف قرآن کریم: ج 5 ص 516.  
[2] ر . ك : هود : آيه 91 ـ 94 .
[2] ر. ک: هود: آیه 91 ـ 94.  


==ارزش برهان==
==ارزش برهان==
۵۳٬۳۷۰

ویرایش