غزوه فتح مکه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>این\sمدخل\sاز\sچند\sمنظر\sمتفاوت\،\sبررسی\sمی‌شود\:<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\...)
خط ۱۵: خط ۱۵:


==عکس‌العمل [[قریش]]==
==عکس‌العمل [[قریش]]==
*[[پیش‌بینی]] می‌شد [[همکاری]] [[قریش]] با [[بنی‌بکر]] که ظاهراً بدون [[مشورت]] با [[ابوسفیان]] صورت گرفته بود با پاسخ محکم [[رسول خدا]]{{صل}} رو به رو شود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۵.</ref>. آنان از کرده خود پشیمان شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.</ref>؛ از این‌رو، [[تصمیم]] گرفتند [[ابوسفیان]] را با عنوان [[نماینده]] [[قریش]] برای [[مذاکره]] و جلب [[رضایت]] [[پیامبر]]{{صل}} و تمدید [[صلح‌نامه]] به [[مدینه]] بفرستند. [[ابوسفیان]] نیز راهی [[مدینه]] شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۵.</ref>. از سوی دیگر، [[عمرو بن سالم کعبی خزاعی]]، [[رئیس]] [[خزاعه]] به همراه گروهی از خزاعی‌ها زودتر از [[ابوسفیان]] خود را به [[مدینه]] رساند و آن [[حضرت]] را از [[شبیخون]] [[بنی‌بکر]] و [[همراهی]] [[قریش]] با آنان [[آگاه]] کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۴.</ref>.
* [[پیش‌بینی]] می‌شد [[همکاری]] [[قریش]] با [[بنی‌بکر]] که ظاهراً بدون [[مشورت]] با [[ابوسفیان]] صورت گرفته بود با پاسخ محکم [[رسول خدا]]{{صل}} رو به رو شود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۵.</ref>. آنان از کرده خود پشیمان شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.</ref>؛ از این‌رو، [[تصمیم]] گرفتند [[ابوسفیان]] را با عنوان [[نماینده]] [[قریش]] برای [[مذاکره]] و جلب [[رضایت]] [[پیامبر]]{{صل}} و تمدید [[صلح‌نامه]] به [[مدینه]] بفرستند. [[ابوسفیان]] نیز راهی [[مدینه]] شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۵.</ref>. از سوی دیگر، [[عمرو بن سالم کعبی خزاعی]]، [[رئیس]] [[خزاعه]] به همراه گروهی از خزاعی‌ها زودتر از [[ابوسفیان]] خود را به [[مدینه]] رساند و آن [[حضرت]] را از [[شبیخون]] [[بنی‌بکر]] و [[همراهی]] [[قریش]] با آنان [[آگاه]] کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۴.</ref>.
*[[رسول الله]]{{صل}} ردای خود را کشید؛ برخاست و فرمود: "اگر بنی‌کعب را [[یاری]] ندهم همچنان که خود را [[یاری]] می‌دهم، [[خدا]] مرا [[یاری]] ندهد"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.</ref>. [[نبی مکرم اسلام]] با بیان این جمله، [[اصحاب]] را از [[جنگ]] با [[مشرکان]] [[مکه]] باخبر کرد. [[ابوسفیان]] که پس از [[خزاعیان]] وارد [[مدینه]] شد با سردی هرچه تمام‌تر [[مسلمانان]] حتی [[ام‌حبیبه]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶.</ref>، دخترش روبه‌رو شد. او کوشید [[پیمان‌نامه]] را [[تجدید]] کند و بر مدت آن بیفزاید؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} نپذیرفت و سرانجام، [[ابوسفیان]] [[دست]] خالی به [[مکه]] بازگشت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۳۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶- ۴۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۸-۱۸۹.</ref>.
* [[رسول الله]]{{صل}} ردای خود را کشید؛ برخاست و فرمود: "اگر بنی‌کعب را [[یاری]] ندهم همچنان که خود را [[یاری]] می‌دهم، [[خدا]] مرا [[یاری]] ندهد"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲.</ref>. [[نبی مکرم اسلام]] با بیان این جمله، [[اصحاب]] را از [[جنگ]] با [[مشرکان]] [[مکه]] باخبر کرد. [[ابوسفیان]] که پس از [[خزاعیان]] وارد [[مدینه]] شد با سردی هرچه تمام‌تر [[مسلمانان]] حتی [[ام‌حبیبه]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶.</ref>، دخترش روبه‌رو شد. او کوشید [[پیمان‌نامه]] را [[تجدید]] کند و بر مدت آن بیفزاید؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} نپذیرفت و سرانجام، [[ابوسفیان]] [[دست]] خالی به [[مکه]] بازگشت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۳۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶- ۴۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۸-۱۸۹.</ref>.


==عکس‌العمل [[پیامبر]]{{صل}}==
==عکس‌العمل [[پیامبر]]{{صل}}==
*سرانجام در پی [[نقض]] [[صلح‌نامه]] از طرف [[مشرکان]] [[قریش]]، [[پیامبر]]{{صل}} [[دستور]] [[جهاد]] را صادر کرد. [[حضرت]]، [[عبدالله بن ام‌مکتوم]] را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۸.</ref>. [[سپاه]] [[رسول خدا]]{{صل}} بدون اینکه مقصد را اعلام کنند با ده‌ هزار [[نیروی نظامی]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۱- ۷۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹.</ref> از [[مردم مدینه]] و دیگر [[قبایل]] [[مسلمان]]، مانند اسع، [[غفار]]، مزینه، [[جهینه]]، اشجع و [[سلیم]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۹.</ref> حرکت کردند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[خداوند]] خواست تا [[دشمن]] متوجه حرکت [[سپاه اسلام]] نشود تا ناگهان بر آنان وارد شوند؛ از این‌رو، به [[دستور]] ایشان همه راه‌ها زیر نظر گرفته شد.
*سرانجام در پی [[نقض]] [[صلح‌نامه]] از طرف [[مشرکان]] [[قریش]]، [[پیامبر]]{{صل}} [[دستور]] [[جهاد]] را صادر کرد. [[حضرت]]، [[عبدالله بن ام‌مکتوم]] را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۸.</ref>. [[سپاه]] [[رسول خدا]]{{صل}} بدون اینکه مقصد را اعلام کنند با ده‌ هزار [[نیروی نظامی]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۱- ۷۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹.</ref> از [[مردم مدینه]] و دیگر [[قبایل]] [[مسلمان]]، مانند اسع، [[غفار]]، مزینه، [[جهینه]]، اشجع و [[سلیم]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۹.</ref> حرکت کردند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[خداوند]] خواست تا [[دشمن]] متوجه حرکت [[سپاه اسلام]] نشود تا ناگهان بر آنان وارد شوند؛ از این‌رو، به [[دستور]] ایشان همه راه‌ها زیر نظر گرفته شد.
*گفتنی است حین [[تجهیز]] [[سپاه]]، یکی از افراد [[مدینه]] به نام [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] نامه‌ای به [[قریش]] نوشت تا آنان را از حرکت [[سپاه اسلام]] [[آگاه]] کند. [[پیامبر]] از این امر [[آگاه]] شد و [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} را همراه [[مقداد بن عمرو ]](یا [[زبیر]]) فرستاد. آنان فرستاده [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] و [[نامه]] را گرفتند و [[خدمت]] آن [[حضرت]] آوردند. در این میان، [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] بازخواست و [[سرزنش]] شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۹.</ref>. [[سپاه اسلام]] که عصر روز چهارشنبه، دهم [[رمضان]] از [[مدینه]] خارج شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۸- ۳۹۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۲.</ref> تا نزدیک منطقه "مرّالظهران" آمد؛ حال آنکه هیچ‌ کس نمی‌دانست مقصد [[سپاه]] باعظمت [[اسلام]] کجاست<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۰.</ref>. همین امر باعث شد ثقیف و [[هوازن]] [[احساس]] خطر کنند و آماده [[دفاع]] از خود شوند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۵.</ref>. عده‌ای هرچه کوشش کردند از لابه‌لای صحبت‌های [[رسول خدا]] مقصد را بفهمند، موفق نشدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۲-۸۰۳.</ref>. [[سپاهیان]] [[اسلام]] تا منطقه "قدید" هیچ پرچمی در دست نداشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰.</ref>. [[حضرت]] در این منطقه، پرچمداران را مشخص کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰-۸۰۱؛ ۸۱۳.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}}، [[پرچم]] [[مهاجران]] را به دست [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و [[زبیر]] و [[سعد بن ابی‌وقاص]] داد <ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰.</ref>. زمانی که [[سپاهیان]] [[اسلام]] به مرالظهران رسیدند، [[رسول الله]]{{صل}} [[دستور]] توقف داد.
*گفتنی است حین [[تجهیز]] [[سپاه]]، یکی از افراد [[مدینه]] به نام [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] نامه‌ای به [[قریش]] نوشت تا آنان را از حرکت [[سپاه اسلام]] [[آگاه]] کند. [[پیامبر]] از این امر [[آگاه]] شد و [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} را همراه [[مقداد بن عمرو]](یا [[زبیر]]) فرستاد. آنان فرستاده [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] و [[نامه]] را گرفتند و [[خدمت]] آن [[حضرت]] آوردند. در این میان، [[حاطب بن ابی‌بلتعه]] بازخواست و [[سرزنش]] شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۹.</ref>. [[سپاه اسلام]] که عصر روز چهارشنبه، دهم [[رمضان]] از [[مدینه]] خارج شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۸- ۳۹۹؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۲.</ref> تا نزدیک منطقه "مرّالظهران" آمد؛ حال آنکه هیچ‌ کس نمی‌دانست مقصد [[سپاه]] باعظمت [[اسلام]] کجاست<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۰.</ref>. همین امر باعث شد ثقیف و [[هوازن]] [[احساس]] خطر کنند و آماده [[دفاع]] از خود شوند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۵.</ref>. عده‌ای هرچه کوشش کردند از لابه‌لای صحبت‌های [[رسول خدا]] مقصد را بفهمند، موفق نشدند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۲-۸۰۳.</ref>. [[سپاهیان]] [[اسلام]] تا منطقه "قدید" هیچ پرچمی در دست نداشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰.</ref>. [[حضرت]] در این منطقه، پرچمداران را مشخص کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰-۸۰۱؛ ۸۱۳.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}}، [[پرچم]] [[مهاجران]] را به دست [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و [[زبیر]] و [[سعد بن ابی‌وقاص]] داد <ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۰۰.</ref>. زمانی که [[سپاهیان]] [[اسلام]] به مرالظهران رسیدند، [[رسول الله]]{{صل}} [[دستور]] توقف داد.
*از سوی دیگر، [[قریش]] به علت [[پیمان‌شکنی]]، هر لحظه [[منتظر]] عکس‌العمل شدید [[پیامبر]]{{صل}} بود. بر اثر تاکتیک آن [[حضرت]]، خبر حرکت [[سپاهیان]] [[اسلام]] به [[مشرکان]] [[مکه]] نرسید. [[قریش]] از [[ترس]] آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} با آنان بجنگد، سخت ناراحت بودند؛ از این‌رو، [[تصمیم]] گرفتند [[ابوسفیان]] را دوباره برای [[گفتگو]] و گرفتن [[امان]] برای [[اهل مکه]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} بفرستند. [[ابوسفیان]] همراه [[حکیم بن خرام]] و [[بدیل بن ورقاء]]، شبانه از [[مکه]] بیرون آمد. آنان از دور با دیدن آتشی که [[مسلمانان]] برافروخته بودند به [[هراس]] و [[وحشت]] عجیبی افتادند. [[تصور]] آنان، حمله [[هوازن]] یا گروه‌های دیگر به [[مکه]] بود <ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۵.</ref>. به هر حال، نزدیک [[سپاهیان]] رفتند و بهت‌زده متوجه حضور [[مسلمانان]] شدند. آنان با [[عباس بن عبدالمطلب]] برخورد کردند. [[عباس]]، [[ابوسفیان]] و دو همراهش را در [[پناه]] خود، وارد [[اسلام]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۵.</ref>. او آن سه را به [[خیمه]] [[پیامبر]]{{صل}} رساند و آن [[حضرت]] به آنان [[امان]] داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۲.</ref>.
*از سوی دیگر، [[قریش]] به علت [[پیمان‌شکنی]]، هر لحظه [[منتظر]] عکس‌العمل شدید [[پیامبر]]{{صل}} بود. بر اثر تاکتیک آن [[حضرت]]، خبر حرکت [[سپاهیان]] [[اسلام]] به [[مشرکان]] [[مکه]] نرسید. [[قریش]] از [[ترس]] آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} با آنان بجنگد، سخت ناراحت بودند؛ از این‌رو، [[تصمیم]] گرفتند [[ابوسفیان]] را دوباره برای [[گفتگو]] و گرفتن [[امان]] برای [[اهل مکه]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} بفرستند. [[ابوسفیان]] همراه [[حکیم بن خرام]] و [[بدیل بن ورقاء]]، شبانه از [[مکه]] بیرون آمد. آنان از دور با دیدن آتشی که [[مسلمانان]] برافروخته بودند به [[هراس]] و [[وحشت]] عجیبی افتادند. [[تصور]] آنان، حمله [[هوازن]] یا گروه‌های دیگر به [[مکه]] بود <ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۵.</ref>. به هر حال، نزدیک [[سپاهیان]] رفتند و بهت‌زده متوجه حضور [[مسلمانان]] شدند. آنان با [[عباس بن عبدالمطلب]] برخورد کردند. [[عباس]]، [[ابوسفیان]] و دو همراهش را در [[پناه]] خود، وارد [[اسلام]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۵.</ref>. او آن سه را به [[خیمه]] [[پیامبر]]{{صل}} رساند و آن [[حضرت]] به آنان [[امان]] داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۲.</ref>.
*[[ابوسفیان]] که شب را در [[خیمه‌گاه]] [[اسلام]] به سر برد، هنگام [[اذان]] صبح، وقتی [[مسلمانان]] را دید که دور [[رسول خدا]]{{صل}} جمع شده‌اند و به [[آب]] وضوی ایشان [[تبرک]] می‌جویند، بسیار متحیر شد<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳.</ref>. سرانجام، وی به ظاهر، [[اسلام]] را برگزید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۱۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۹؛ ابن هشام السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۱.</ref> و قرار شد به [[مکه]] بازگردد و اعلام کند هر که [[شهادتین]] را بر زبان جاری کند و [[مسلمان]] شود و دست از [[جنگ]] بردارد، در [[امان]] است. همچنین کسانی که سلاح‌های خود را [[زمین]] بگذارند و آنان که کنار [[کعبه]] یا در [[خانه]] [[ابوسفیان]] بنشینند، در امان‌اند<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۶.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۹-۱۹۱.</ref>.
* [[ابوسفیان]] که شب را در [[خیمه‌گاه]] [[اسلام]] به سر برد، هنگام [[اذان]] صبح، وقتی [[مسلمانان]] را دید که دور [[رسول خدا]]{{صل}} جمع شده‌اند و به [[آب]] وضوی ایشان [[تبرک]] می‌جویند، بسیار متحیر شد<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳.</ref>. سرانجام، وی به ظاهر، [[اسلام]] را برگزید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۱۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۹؛ ابن هشام السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۱.</ref> و قرار شد به [[مکه]] بازگردد و اعلام کند هر که [[شهادتین]] را بر زبان جاری کند و [[مسلمان]] شود و دست از [[جنگ]] بردارد، در [[امان]] است. همچنین کسانی که سلاح‌های خود را [[زمین]] بگذارند و آنان که کنار [[کعبه]] یا در [[خانه]] [[ابوسفیان]] بنشینند، در امان‌اند<ref>محمد بن موسی بن عقبه، المغازی النبویه، ص۳۵۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۶.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۸۹-۱۹۱.</ref>.


==[[فتح مکه]]==
==[[فتح مکه]]==
*[[ابوسفیان]] پس از آنکه [[عظمت]] [[سپاهیان]] [[اسلام]] را دید، به [[مکه]] بازگشت و مکیان را به [[جنگ]] و [[مقاومت]] نکردن برانگیخت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. از طرفی دیگر، برخی از [[مشرکان]]، مانند [[سهیل بن عمرو]] و [[عکرمة بن ابی‌جهل]] [[مردم]] را به [[جنگ]] علیه [[پیامبر]]{{صل}} فرا می‌خواندند. عده‌ای از [[قریش]] و بنی‌هذیل و [[بنی‌بکر]] با آنان همراه شدند و قسم یاد کردند که اجازه ندهند [[رسول خدا]]{{صل}} وارد [[مکه]] شود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۷.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}}، [[سپاهیان]] را تقسیم کرد، قرار شد [[سعد بن عباده]]، [[زبیر بن عوام]]، [[خالد بن ولید]] و خود آن [[حضرت]] از مناطق مختلف وارد [[مکه]] شوند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳.</ref>. ورود [[مسلمانان]]، تنها از ناحیه‌ای که [[فرماندهی]] آن را [[خالد بن ولید]] عهده‌دار بود، با [[مقاومت]] روبه‌رو شد. در این درگیری که به کشته شدن ۲۳ یا ۲۴ نفر از [[مشرکان]] انجامید، هیچ صدمه‌ای به [[مسلمانان]] وارد نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۹۱.</ref>.
* [[ابوسفیان]] پس از آنکه [[عظمت]] [[سپاهیان]] [[اسلام]] را دید، به [[مکه]] بازگشت و مکیان را به [[جنگ]] و [[مقاومت]] نکردن برانگیخت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. از طرفی دیگر، برخی از [[مشرکان]]، مانند [[سهیل بن عمرو]] و [[عکرمة بن ابی‌جهل]] [[مردم]] را به [[جنگ]] علیه [[پیامبر]]{{صل}} فرا می‌خواندند. عده‌ای از [[قریش]] و بنی‌هذیل و [[بنی‌بکر]] با آنان همراه شدند و قسم یاد کردند که اجازه ندهند [[رسول خدا]]{{صل}} وارد [[مکه]] شود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۴۷.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}}، [[سپاهیان]] را تقسیم کرد، قرار شد [[سعد بن عباده]]، [[زبیر بن عوام]]، [[خالد بن ولید]] و خود آن [[حضرت]] از مناطق مختلف وارد [[مکه]] شوند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳.</ref>. ورود [[مسلمانان]]، تنها از ناحیه‌ای که [[فرماندهی]] آن را [[خالد بن ولید]] عهده‌دار بود، با [[مقاومت]] روبه‌رو شد. در این درگیری که به کشته شدن ۲۳ یا ۲۴ نفر از [[مشرکان]] انجامید، هیچ صدمه‌ای به [[مسلمانان]] وارد نشد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref><ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۹۱.</ref>.


==پس از [[فتح]]==
==پس از [[فتح]]==
*[[پیامبر]]{{صل}} پیش از حرکت، از [[قتل]] و [[خونریزی]] [[نهی]] کرد؛ اما [[دستور]] [[قتل]] شش مرد و دو [[زن]] از مکیان را صادر فرمود. مردان، [[عکرمة بن ابی‌جهل]]، [[هبار بن اسود]]، [[عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح]]، [[مقیس بن صبابة لیثی]]، [[حویرث بن نفیذ]] و [[عبدالله بن هلال بن خطل ادرمی]]، و [[زنان]]، [[هند دختر عتبه]] و [[ساره]] بودند. گفتنی است همه این افراد سابقه اسلام‌ ستیزی و [[دشمنی]] با [[رسول خدا]]{{صل}} را در کارنامه خود داشته‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۵۵-۸۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷.</ref>. سرانجام [[مسلمانان]] با دادن دو [[شهید]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref>، وارد [[مکه]] شدند. [[پیامبر]]{{صل}} همراه [[مسلمانان]]، تکبیرگویان به [[مسجدالحرام]] وارد شد. شماری از [[مشرکان]] از فراز کوه این صحنه‌ها را [[مشاهده]] می‌کردند. [[حضرت]] پس از [[طواف]]، وارد [[کعبه]] شد. به [[دستور]] ایشان ۳۶۰ [[بت]] که بزرگ‌ترین آنها "[[هبل]]" نام داشت، همراه تصاویر و [[شمایل]] دیوارها از بین برده شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۲- ۸۳۴.</ref>. [[رسول الله]]{{صل}} به هر یک از [[بت‌ها]] که می‌رسید، این [[آیه شریفه]] را [[تلاوت]] می‌کرد: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}}<ref>«و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بی‌گمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref><ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۷.</ref>.
* [[پیامبر]]{{صل}} پیش از حرکت، از [[قتل]] و [[خونریزی]] [[نهی]] کرد؛ اما [[دستور]] [[قتل]] شش مرد و دو [[زن]] از مکیان را صادر فرمود. مردان، [[عکرمة بن ابی‌جهل]]، [[هبار بن اسود]]، [[عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح]]، [[مقیس بن صبابة لیثی]]، [[حویرث بن نفیذ]] و [[عبدالله بن هلال بن خطل ادرمی]]، و [[زنان]]، [[هند دختر عتبه]] و [[ساره]] بودند. گفتنی است همه این افراد سابقه اسلام‌ ستیزی و [[دشمنی]] با [[رسول خدا]]{{صل}} را در کارنامه خود داشته‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۵۵-۸۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷.</ref>. سرانجام [[مسلمانان]] با دادن دو [[شهید]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۷.</ref>، وارد [[مکه]] شدند. [[پیامبر]]{{صل}} همراه [[مسلمانان]]، تکبیرگویان به [[مسجدالحرام]] وارد شد. شماری از [[مشرکان]] از فراز کوه این صحنه‌ها را [[مشاهده]] می‌کردند. [[حضرت]] پس از [[طواف]]، وارد [[کعبه]] شد. به [[دستور]] ایشان ۳۶۰ [[بت]] که بزرگ‌ترین آنها "[[هبل]]" نام داشت، همراه تصاویر و [[شمایل]] دیوارها از بین برده شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۳۲- ۸۳۴.</ref>. [[رسول الله]]{{صل}} به هر یک از [[بت‌ها]] که می‌رسید، این [[آیه شریفه]] را [[تلاوت]] می‌کرد: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}}<ref>«و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بی‌گمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref><ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۷.</ref>.
*[[شعار]] [[مسلمانان]] هنگام ورود به [[مکه]]، "[[اسلام]] از گذشته کسی که [[مسلمان]] شود، [[چشم‌پوشی]] می‌کند" بود<ref>{{عربی|الإسلام يجبّ ما قبله}}محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۴۸.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} نام [[طلقاء]] ([[آزادشدگان]]) را بر تازه [[مسلمانان]] [[مکه]] نهاد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۱؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۹۰؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۵۲.</ref>؛ عنوانی که به [[منت]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[آزاد]] کردن آنها اشاره می‌کرد. چون وقت [[نماز]] فرا رسید، [[بلال]] بر فراز [[کعبه]] [[اذان]] گفت، و این اول [[اذان]] [[مسلمانان]] در آنجا بود <ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>.
* [[شعار]] [[مسلمانان]] هنگام ورود به [[مکه]]، "[[اسلام]] از گذشته کسی که [[مسلمان]] شود، [[چشم‌پوشی]] می‌کند" بود<ref>{{عربی|الإسلام يجبّ ما قبله}}محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۴۸.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} نام [[طلقاء]] ([[آزادشدگان]]) را بر تازه [[مسلمانان]] [[مکه]] نهاد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۱؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۹۰؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۵۲.</ref>؛ عنوانی که به [[منت]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[آزاد]] کردن آنها اشاره می‌کرد. چون وقت [[نماز]] فرا رسید، [[بلال]] بر فراز [[کعبه]] [[اذان]] گفت، و این اول [[اذان]] [[مسلمانان]] در آنجا بود <ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>.
*[[حضرت]] در مسیر بازگشت از [[مسجدالحرام]]، در کنار "حزوره"، [[بازار]] نزدیک [[مسجدالحرام]] ایستاد و خطاب به [[زمین]] [[مکه]] فرمود: "تو برای من [[بهترین]] و محبوب‌ترین [[زمین]] [[خدا]] هستی و اگر مرا از تو بیرون نمی‌راندند، هرگز از تو جدا نمی‌شدم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>. [[رسول الله]]{{صل}} در طول حضور پانزده روزه خود در [[مکه]]، گروه‌هایی را برای شکستن بت‌های اطراف [[شهر]] روانه کردند. از بت‌های بزرگ و معروفی که شکسته شد، می‌توان به [[عزی]]، [[منات]]، سواع، بوانه و ذوالکفین اشاره کرد. همچنین منادی از طرف آن [[حضرت]] ندا داد که هر کس به [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}}[[ایمان]] دارد، نباید در خانه خود [[بت]] نگه دارد و باید آنها را بشکند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>.
* [[حضرت]] در مسیر بازگشت از [[مسجدالحرام]]، در کنار "حزوره"، [[بازار]] نزدیک [[مسجدالحرام]] ایستاد و خطاب به [[زمین]] [[مکه]] فرمود: "تو برای من [[بهترین]] و محبوب‌ترین [[زمین]] [[خدا]] هستی و اگر مرا از تو بیرون نمی‌راندند، هرگز از تو جدا نمی‌شدم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>. [[رسول الله]]{{صل}} در طول حضور پانزده روزه خود در [[مکه]]، گروه‌هایی را برای شکستن بت‌های اطراف [[شهر]] روانه کردند. از بت‌های بزرگ و معروفی که شکسته شد، می‌توان به [[عزی]]، [[منات]]، سواع، بوانه و ذوالکفین اشاره کرد. همچنین منادی از طرف آن [[حضرت]] ندا داد که هر کس به [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}}[[ایمان]] دارد، نباید در خانه خود [[بت]] نگه دارد و باید آنها را بشکند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۴.</ref>.
*بدین ترتیب، [[مکه]] پس از بیست سال [[مقاومت]]، سرانجام از وجود [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] [[پاک]] شد و تحت [[حاکمیت اسلام]] در آمد و [[اسلام]] به سرعت بر سرتاسر شبه [[جزیره عربستان]] [[سایه]] افکند<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۹۲-۱۹۳.</ref>.
*بدین ترتیب، [[مکه]] پس از بیست سال [[مقاومت]]، سرانجام از وجود [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] [[پاک]] شد و تحت [[حاکمیت اسلام]] در آمد و [[اسلام]] به سرعت بر سرتاسر شبه [[جزیره عربستان]] [[سایه]] افکند<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[غزوه فتح مکه (مقاله)|غزوه فتح مکه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۹۲-۱۹۳.</ref>.
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۳: خط ۴۱:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:غزوه فتح مکه]]
[[رده:غزوه فتح مکه]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش