←عصمت در اندیشه کلامی عصمت
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶۶۵: | خط ۶۶۵: | ||
#[[معصوم]] کسی است که حالت وی چنان است که نمیخواهد [[شرّ]] را [[انتخاب]] کند و در انجام دادن [[وظیفه]] خویش [[قصور]] ورزد. خدا او را بدان معنا مصون کرده است که او را در وصفی قرار داده که مقتضای آن [[انجام وظیفه]] است و خودداری از بدی. | #[[معصوم]] کسی است که حالت وی چنان است که نمیخواهد [[شرّ]] را [[انتخاب]] کند و در انجام دادن [[وظیفه]] خویش [[قصور]] ورزد. خدا او را بدان معنا مصون کرده است که او را در وصفی قرار داده که مقتضای آن [[انجام وظیفه]] است و خودداری از بدی. | ||
عبدالجبار قرائت دوم را دیدگاه معتزله میداند<ref>مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۵۷، به نقل از: قاضی عبدالبجار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۲۰، ص۸۶.</ref>. طبق این عقیدۀ معتزله، عصمت لطفی است که به وسیله آن شخص به [[اختیار]] خود [[گناه]] نمیکند؛ اما این لطف ممکن است در اثر این باشد که مثلاً خدا میداند در اثر ایجاد باد یا [[ابر]] یا تحریک جسمی، فلان شخص از [[زشتی]] خودداری میکند. در این صورت بر خدا لازم است وسایل مذکور را فراهم سازد؛ هرچند این عصمت، موقتی و استثنایی است<ref>مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۵۷.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۹۲.</ref> | عبدالجبار قرائت دوم را دیدگاه معتزله میداند<ref>مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۵۷، به نقل از: قاضی عبدالبجار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۲۰، ص۸۶.</ref>. طبق این عقیدۀ معتزله، عصمت لطفی است که به وسیله آن شخص به [[اختیار]] خود [[گناه]] نمیکند؛ اما این لطف ممکن است در اثر این باشد که مثلاً خدا میداند در اثر ایجاد باد یا [[ابر]] یا تحریک جسمی، فلان شخص از [[زشتی]] خودداری میکند. در این صورت بر خدا لازم است وسایل مذکور را فراهم سازد؛ هرچند این عصمت، موقتی و استثنایی است<ref>مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۵۷.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۹۲.</ref> | ||
[[سید مرتضی]]<ref>متوفای ۴۳۶ق.</ref> در مجموعه رسائل خود، تحت عنوان «پنجاه مسئله در [[عصمت]]» در قالب [[پرسش و پاسخ]]، مطالبی را درباره [[حقیقت عصمت]] بیان کرده است که بیشتر آنها برگرفته از آموزه [[شیخ مفید]] در این باب است. تأکید سید مرتضی بیشتر در این باب بر عدم تنافی عصمت و [[آزادی]] و [[اختیار]] [[معصوم]] است. او درباره حقیقت عصمت میگوید: | |||
همانا عصمت، لطفی است که [[خداوند متعال]] در مورد بندهاش انجام میدهد؛ درنتیجه با این [[لطف]] او از کار [[زشت]] خودداری میورزد؛ بنابراین گفته میشود [[خداوند]] او را معصوم قرار داد ({{عربی|أَنَّ اللَّهَ عَصَمَهُ}}) و به لحاظ اینکه در [[حق بنده]] کاری کرد که او با اختیار خود، از [[زشتی]] سر باز زد، گفته میشود [[بنده]] [[معتصم]] است ({{عربی|اِنَّ العَبدَ مُعْتَصِمٌ}})، چون با وجود این [[انگیزه]] در [[عبد]]، بنده به اختیار خود، خودداری از کار زشت را برگزید<ref>سید مرتضی، رسائل المرتضی (مجموعه ثالثه)، ص۳۲۳ - ۳۲۷.</ref>. | |||
افزون بر این سیدِ [[مرتضی]]، میگوید: «واژه عصمت ممکن است درباره [[فعل قبیح]] خاصی که شامل افراد زیادی است، به کار برده شود و گفته شود: {{عربی|إنّهُ مَعْصُومٌ مِنْ كَذا}} اما به طور مطلق تنها در مورد [[انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} به کار برده میشود»<ref>سید مرتضی، رسائل المرتضی (مجموعه ثالثه)، ص۳۲۳ - ۳۲۷.</ref>. بعد از این سیدِ مرتضی پرسشی را درباره تعمیم نظریه عصمت مطرح میکند که طبق مقدمات پنجگانه پیشین هر کسی که [[خدا]] حال او را چنان بداند که از فعل قبیح خودداری میورزد، این لطف را باید شامل حال او بگرداند، گرچه [[پیامبر]] و [[امام]] نباشد. او در پاسخ میگوید: «چنین [[علمی]] در مورد غیر امام و پیامبر ثابت نیست؛ گرچه از نظر [[قاعده لطف]] منعی در میان نیست»<ref>سید مرتضی، رسائل المرتضی (مجموعه ثالثه)، ص۳۲۳ - ۳۲۷.</ref>. به تعبیر دیگر اشکال ثبوتی در میان نیست که عصمت برای غیر انبیا و ائمه نیز تحقق یابد؛ اما راهی برای [[اثبات]] چنین ویژگی برای آنها نیست. در مورد [[انبیا]] و [[ائمه]] با [[دلیل عقلی]] [[لزوم عصمت]] برای آنها [[اثبات]] میشود. سپس سیدِ [[مرتضی]] به ردّ [[کلام معتزله]] میپردازد که معتقدند [[خداوند]] انبیا را به وسیله خبردادن - یا به اصطلاح - [[شهادت]] دادن بر [[اعتصام]]، آنها را [[معصوم]] قرار میدهد. او در ردّ این نظریه میگوید: «صرف شهادت دادن بر اعتصام، تحقق بخش آن نیست؛ شهادت تنها خبردادن از واقع است و خبردادن از یک شیء سبب ایجاد خصوصیتی خارجی در آن شیء نمیشود»<ref>سید مرتضی، رسائل المرتضی (مجموعه ثالثه)، ص۳۲۳ - ۳۲۷.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۹۵.</ref> | |||
[[شیخ طوسی]]<ref>متوفای ۴۶۰ق.</ref>، یکی از [[شاگردان]] مدرسه [[شیخ مفید]] و سیدِ [[مرتضی]]، افزون بر عنصر [[لطف]]، قابلیت و [[ریاضت]] دادن نفس را یکی از عوامل مهم در ظهور و تحقق [[عصمت]] مطرح کرد؛ به [[باور]] او عصمت حاصل دو عنصر همزمان میباشد: ۱. [[لطف الهی]]؛ ۲۲. [[تهذیب]] [[نفسانی]]. عنصر نخست از جانب خداست و عنصر دوم نتیجه حسن [[اختیار]] [[بنده]] است؛ هر یک از این دو عنصر، جزءالعلّة تحقق عصمت میباشند؛ عنصر نخست به منزله علت فاعلی و عنصر دوم به منزله علت قابلی است<ref>شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۲.</ref>. | |||
سپس شیخ طوسی برای تکمیل سخن خود، تفاوت عصمت و [[عدالت]] را از همین باب مطرح میکند؛ با اینکه هر دو در [[ملکه]] و [[قوه]] بودن مشترکاند؛ اما «عصمت» علت تامه برای انجام [[طاعات]] و [[ترک معاصی]] است و «عدالت» مقتضی آن است؛ عصمت بیشتر به لطف الهی و [[توفیق]] او وابسته است و عدالت تکیه بیشتری بر ریاضت دادن نفس دارد<ref>شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، ص۶۲.</ref>. | |||
شیخ طوسی، به عنوان یک [[متکلم]] امامی، نکته جدیدی را به [[نظریه]] لطف افزود و آن ارائه نقش تهذیب و ترویض نفس به عنوان علت قابلی است و دادن نقش علت فاعلی، نه علت تامه، به لطف و [[تفضّل]] [[الهی]] است. البته قابل ذکر است که مطرح کردن عنصر ترویض در کتاب تلخیص [[الشافی]] شیخ [[مشاهده]] میشود؛ اما در کتاب [[کلامی]] دیگر او یعنی، تمهیدالاصول فی [[علم]] الکلام که شرح بر رسالة فی [[جمل]] العلم و العمل استادش سیدِ مرتضی است، به این عنصر اشارهای نکرده است. | |||
این نظریه دیدگاه جدیدی در تبیین عدم تنافی عصمت و اختیار و [[آزادی]] [[معصوم]] است؛ اما باز عنصر ترویض و نقش آن در حصول عصمت برای معصوم یا به تعبیر دیگر کیفیت ایجاد زمینه برای پذیرش علت فاعلی لطف و [[موهبت الهی]] عصمت و مکانیزم حصول عصمت برای معصوم تشریح نشده است.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۹۸.</ref> | |||
[[فخر رازی]]<ref>متوفای ۶۰۶ق.</ref> دیدگاهی را درباره اسباب و مناشی [[عصمت]] مطرح کرده است؛ او عصمت را به چهار سبب نسبت میدهد: | |||
#[[ملکه]] [[عفت]] در نفس [[معصوم]] که او را از [[ارتکاب گناه]] منع میکند. | |||
#[[علم]] به معایب [[گناه]] و [[مناقب]] [[طاعات]] که برای معصوم وجود دارد. | |||
#تأکید و [[تأیید]] این علم به وسیله [[وحی]] و بیان [[خداوند]]. | |||
#[[عقاب]] و [[تنبیه]]، درصورتی که به سبب [[سهو]] و [[فراموشی]] خطایی از او صادر شود<ref>فخر رازی، المحصّل، ص۵۲۰.</ref>. فخر رازی میگوید: «بر اثر [[اجتماع]] این چهار عنصر ملکه عفت، [[علم تام]] به سعادتِ [[طاعت]] و [[شقاوت]] [[معصیت]]، تتمیم این علم به وسیله وحی و [[خوف]] از [[مؤاخذه]] و تنبیه، [[حقیقت عصمت]] متحقق میشود»<ref>فخر رازی، المحصّل، ص۵۲۰.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۰۰.</ref> | |||
خواجه نصیرالدین طوسی دو نظریه عمده را درباب تفسیر حقیقت عصمت مطرح میکند: | |||
#نظریه لطف که آن را به [[معتزله]] نسبت میدهد؛ [[خداوند تعالی]] در [[حق]] [[معصوم]] لطفی دارد که با آن، [[انگیزه]] ترک [[طاعت]] و انجام [[گناه]] در او وجود ندارد با آنکه [[قدرت]] بر آن دارد. | |||
#نظریه ملکه که آن را به حکما نسبت میدهد؛ عصمت ملکهای است که با آن ملکه، از معصوم گناهی صادر نمیشود<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، نقد المحصّل، ص۳۶۹.</ref>. | |||
در اینجا خواجه [[رأی]] خاصی را برنمیگزید؛ اما در جای دیگری عصمت را اینگونه تعریف و تفسیر میکند: | |||
عصمت حالتی است که [[بنده]] قدرت بر گناه داشته باشد؛ اما به هیچ وجه [[اراده]] گناه نداشته باشد. این عدم اراده او نسبت به [[معصیت]] و روی گرداندن از گناه لطفی است از سوی [[خداوند]] در حق این بنده؛ پس معصوم گناه نمیکند نه به سبب اینکه عاجز است؛ بلکه به دلیل اینکه اراده گناه ندارد یا اینکه مانعی وجود دارد که بر اراده او غالب است. پس وقوع گناه از معصوم ممکن است؛ چون قدرت بر گناه دارد و ممتنع است؛ چون اراده گناه ندارد یا مانعی وجود دارد که بر اراده او [[غلبه]] دارد<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، نقد المحصل، رساله «العصمة» در ضمیمه کتاب، ص۵۲۵.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۱۰۱.</ref> | |||
==عصمت در مذاهب دیگر== | ==عصمت در مذاهب دیگر== |