←امداد غیبی، ضربه نهایی به احزاب
(←پانویس) برچسب: واگردانی دستی |
|||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
[[نُعَیم بن مسعود اشجعی]] که سه روز قبل، [[مسلمان]] شده بود، [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و گفت: "[[قوم]] من از [[مسلمان]] شدنم با خبر نیستند؛ پس هر دستوری دارید بفرمایید تا انجام دهم". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "اگر میتوانی برو و اینها را از ما دور کن که [[نیرنگ]] نیز جزئی از [[جنگ]] است". او نیز این کار را به خوبی انجام داد؛ بنابراین نزد کعب، [[رئیس]] [[بنیقریظه]] رفت و به او گفت: "[[زندگی]]، [[زن]] و [[فرزند]] [[قریش]] دور از اینجاست و در مواقع حساس میتوانند رها کنند و شما را تنها بگذارند؛ اما اینجا [[محل زندگی]] شماست و شما امکان دور شدن از اینجا را ندارید؛ پس آنها را در [[جنگ]] [[همراهی]] نکنید؛ مگر اینکه تعدادی از اشراف آنها را در قلعه نگه دارید تا مطمئن شوید آنها شما را در [[جنگ]] تنها نخواهند گذاشت". آنها نیز از حرف او استقبال کردند. سپس نزد [[ابوسفیان]] رفت و به او گفت: "اینها از [[همکاری]] با شما پشیمان شده و [[پشیمانی]] خود را به [[محمد]]{{صل}} اطلاع داده و گفتهاند ما برای اعلام [[وفاداری]]، اشرافی از [[قریش]] را تحویل شما میدهیم تا شما گردن بزنید؛ پس اگر از شما خواستند تا بزرگانتان به عنوان تضمین ادامه [[جنگ]] در قلعه آنها بمانند، نپذیرید". [[ابوسفیان]] نیز حرف وی را پذیرفت. بنابراین بزرگان [[بنیقریظه]] در [[مذاکره]] با [[ابوسفیان]] این مسئله را مطرح کردند؛ اما آنها نپذیرفتند و [[بنیقریظه]] نیز با [[مشاهده]] خودداری [[قریش]] و [[غطفان]] از [[تسلیم]] تعدادی از اشراف، سخنان [[نعیم بن مسعود]] را صحیح دانستند و از [[جنگ]] منصرف شدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۹- ۲۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی ج۲، ص۴۸۰- ۴۸۷.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۷.</ref> | [[نُعَیم بن مسعود اشجعی]] که سه روز قبل، [[مسلمان]] شده بود، [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و گفت: "[[قوم]] من از [[مسلمان]] شدنم با خبر نیستند؛ پس هر دستوری دارید بفرمایید تا انجام دهم". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "اگر میتوانی برو و اینها را از ما دور کن که [[نیرنگ]] نیز جزئی از [[جنگ]] است". او نیز این کار را به خوبی انجام داد؛ بنابراین نزد کعب، [[رئیس]] [[بنیقریظه]] رفت و به او گفت: "[[زندگی]]، [[زن]] و [[فرزند]] [[قریش]] دور از اینجاست و در مواقع حساس میتوانند رها کنند و شما را تنها بگذارند؛ اما اینجا [[محل زندگی]] شماست و شما امکان دور شدن از اینجا را ندارید؛ پس آنها را در [[جنگ]] [[همراهی]] نکنید؛ مگر اینکه تعدادی از اشراف آنها را در قلعه نگه دارید تا مطمئن شوید آنها شما را در [[جنگ]] تنها نخواهند گذاشت". آنها نیز از حرف او استقبال کردند. سپس نزد [[ابوسفیان]] رفت و به او گفت: "اینها از [[همکاری]] با شما پشیمان شده و [[پشیمانی]] خود را به [[محمد]]{{صل}} اطلاع داده و گفتهاند ما برای اعلام [[وفاداری]]، اشرافی از [[قریش]] را تحویل شما میدهیم تا شما گردن بزنید؛ پس اگر از شما خواستند تا بزرگانتان به عنوان تضمین ادامه [[جنگ]] در قلعه آنها بمانند، نپذیرید". [[ابوسفیان]] نیز حرف وی را پذیرفت. بنابراین بزرگان [[بنیقریظه]] در [[مذاکره]] با [[ابوسفیان]] این مسئله را مطرح کردند؛ اما آنها نپذیرفتند و [[بنیقریظه]] نیز با [[مشاهده]] خودداری [[قریش]] و [[غطفان]] از [[تسلیم]] تعدادی از اشراف، سخنان [[نعیم بن مسعود]] را صحیح دانستند و از [[جنگ]] منصرف شدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۹- ۲۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی ج۲، ص۴۸۰- ۴۸۷.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۷.</ref> | ||
== | ==امداد غیبی در این جنگ== | ||
{{همچنین|امداد غیبی}} | |||
عاملی که بقیه عوامل [[شکست]] را تکمیل و [[تصمیم]] [[قریش]] را برای بازگشت حتمی کرد، طوفانی شدن ناگهانی هوا بود؛ به گونهای که خیمهها را از جا میکند و دیگهای [[غذا]] را از روی [[آتش]] پرت میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۸۰.</ref>. این [[امداد غیبی]] و [[الهی]] و سردی هوا نیز بر [[سختی]] کار افزود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref> به توفان اشاره کرده است. | عاملی که بقیه عوامل [[شکست]] را تکمیل و [[تصمیم]] [[قریش]] را برای بازگشت حتمی کرد، طوفانی شدن ناگهانی هوا بود؛ به گونهای که خیمهها را از جا میکند و دیگهای [[غذا]] را از روی [[آتش]] پرت میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۸۰.</ref>. این [[امداد غیبی]] و [[الهی]] و سردی هوا نیز بر [[سختی]] کار افزود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref> به توفان اشاره کرده است. | ||