آیه ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ اوت ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*آیه ولایت یکی از ادله‌ای است که می‌تواند مورد استناد این گروه قرار گیرد:<ref>این آیه از دیرباز مورد بحث میان عالمان شیعه و سنی بوده است و متکلمان شیعی از این آیه برای اثبات ولایت [[امام علی]]{{ع}} بهره جسته‌اند. برای نمونه، ر.ک: فضل بن شاذان نیشابوری، الایضاح، ص۱۹۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۸۴؛ ابوالفتح کراجکی، التعجب، ص۱۱۹؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۲۳ و ۱۲۴. متکلمان زیدی نیز از این آیه برای اثبات [[امامت]] [[امام علی]]{{ع}} استفاده کرده‌اند؛ ر.ک: احمد بن محمد بن صلاح شرفی، شرح الاساس الكبير، ج۱، ص۵۲۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقائد الاكياس، ص۱۴۹ و ۱۵۰.</ref> {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}﴾}}<ref>ولیّ شما، تنها خداست و [[پیامبر]] او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.</ref> اینکه مقصود از [[ولایت]] چیست، از دیرباز محل نزاع میان عالمان شیعه و اهل سنت بوده است. بیشتر عالمان [[اهل سنت]] آن را به معنای دوستی و نصرت دانسته‌اند. با وجود این، عالمان شیعی معتقدند ولایت در این آیه به معنای سرپرستی است<ref>با توجه به آنکه عالمان شیعی تلاشی سترگ در‌این‌باره داشته‌اند، از تکرار آن مباحث خودداری کردهایم. برای تفصیل در‌ این‌ باره، ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسير القران، ج۶، ص۵-۱۲؛ گروهی از نویسندگان، الإمامة و الولاية فی القرآن الكريم، ص۶۹-۷۲. هرچند در ادامه اشارهای کوتاه به برخی مباحث پیرامون این آیه خواهیم داشت.</ref> خلاصه وار می‌توان گفت که ولایت و سرپرستی خداوند متعال، عام بوده، شامل تمام حوزه‌های تکوین و تشریع است<ref>سوره کهف، آیه:۴۴.</ref> از آنجا که [[ولایت]] خداوند، [[پیامبر]]{{صل}} و مصداق مدنظر در آیه ولایت یعنی [[امامان]]{{عم}}) در یک سیاق واحد بیان شده‌اند، از‌ این‌رو ظاهرْ آن است که قلمرو ولایت ایشان نیز همسان باشد. بنابراین می‌توان گفت بر اساس این آیه، [[امامان]]{{عم}} نیز شأن تشريع احکام را دارند<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص: ۱۸۵ - ۱۸۸.</ref>
*آیه ۵۵ سوره مائده به "آیه ولایت" شهرت یافته است<ref>المراجعات، ص‌۲۲۶ و ۲۲۹.</ref>. در این آیه آمده است: "ولی" شما فقط خدا، [[پیامبر]]{{صل}} و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات می‌دهند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}﴾}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.</ref> بر اساس روایات فراوانی در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، این آیه در شأن [[امام علی]]{{ع}} نازل شده است. بر پایه این روایات که برخی از آن‌ها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد [[پیامبر]]{{صل}} شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، [[امام علی]]{{ع}} که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد<ref>احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص‌۲۰۹‌-‌۲۳۹.</ref>. [[ابوذر غفاری]] نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، [[پیامبر]]{{صل}} در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع، و‌کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او، بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمد، [[پیامبر]] و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، [[امام علی|علی]]{{ع}} را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای [[پیامبر]]{{صل}} پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت را نازل کرد<ref>مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۳۲۴ و ۳۲۵.</ref> این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده است. از جمله اصحابی‌ که این حادثه را نقل‌ کرده‌اند، [[امام علی]]{{ع}}<ref>شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۶؛ الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۶؛ المراجعات، ص‌۲۳۰.</ref>، [[عبداللّه بن عبّاس]]<ref>شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۲.</ref>، [[ابو رافع مدنی]]<ref>الدرّالمنثور، ج ۳، ص ۱۰۶.</ref>، [[عمار بن یاسر]]<ref>فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴.</ref> ، [[ابوذر غفاری]]<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۶؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۰.</ref>، [[انس‌ بن مالک]]<ref>شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۵.</ref> و [[مقداد بن اسود]] هستند<ref>شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۸.</ref>. از تابعان نیز [[مسلمة بن کهیل]]<ref>الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۵.</ref>، [[عتبة‌ بن ابی حکیم]]<ref>جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۳۹۰.</ref>، [[سُدّی]]<ref>جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۳۸۹.</ref> و [[مجاهد]]<ref>جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص ۳۹۰.</ref> به نقل این حادثه پرداخته‌اند. در کتاب غایة المرام تعداد ۲۴ حدیث در این باره از اهل تسنّن و ۱۹ حدیث از [[شیعه]] نقل شده است<ref>منهاج البراعة، ج‌۲، ص‌۳۵۰.</ref> در هر صورت، از نظر [[شیعه]] تردیدی نیست که این آیه درباره [[امام علی]]{{ع}} فرود آمده و از نظر اهل سنّت نیز شهرت این روایات به حدّی است که متکلّم معروف [[اهل سنت]]، [[قاضی ایجی]] در کتاب مواقف تصریح کرده است که مفسّران بر نزول این آیه در شأن [[امام علی|علی]]{{ع}} اجماع دارند<ref>شرح المواقف، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.</ref>. [[جرجانی]] در شرح مواقف<ref>شرح المواقف، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.</ref>، [[سعدالدین تفتازانی]] در شرح مقاصد<ref>شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۲۰۷.</ref> و [[قوشچی]] در شرح تجرید<ref>شرح تجرید، قوشچی، ص‌۳۶۸.</ref> نیز بر این اجماع اعتراف دارند. محدّثان بزرگی از [[اهل سنت]] در اعصار گوناگون، مانند [[حافظ عبدالرزاق صنعانی]]، [[حافظ عبدبن حمید]]، [[حافظ رزین بن معاویه]]، [[حافظ نسائی]]"مؤلف صحیح"، [[حافظ محمد بن جریر طبری]]، [[ابن‌ ابی‌ حاتم]]، [[ابن‌ عساکر]]، [[ابوبکر بن‌ مردویه]]، [[ابوالقاسم طبرانی]]، [[خطیب بغدادی]]، [[هیثمی]]، [[ابن‌ جوزی]]، [[محبّ طبری]]، [[جلال الدین سیوطی]] و [[متّقی هندی]]، این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند<ref>آیة الولایة، ص‌۱۲؛ احقاق الحق، ج‌۲، ص‌۳۹۹ ـ ۴۰۷.</ref>. [[آلوسی]] هم گفته است: بیش‌تر اخباریان برآنند که این آیه در شأن [[امام‌ علی]]{{ع}} نازل شده<ref>روح‌المعانی، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۲۴۴.</ref> و شهرت این خبر به‌ حدّی بوده که [[حسان‌ بن‌ ثابت]]، شاعر [[رسول خدا]]{{صل}} نیز این منقبت [[امام علی|علی]]{{ع}} را به‌ نظم آورده است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref>.
*بنابراین با وجود نقل این روایت از راه‌های گوناگون، سستی سخن [[ابن تیمیه]] که مدّعی شده این روایت از جعلیات است، روشن می‌شود. [[شیعه]] با این آیه بر جانشینی و ولایت [[اما م علی|علی]]{{ع}} استدلال کرده است<ref>الافصاح فی الامامة، ص‌۱۳۴ و ۲۱۷؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۵۵۹‌؛ روح‌المعانی، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۲۴۵.</ref> و حتّی برخی آن را قوی‌ترین دلیل بر امامت حضرت برشمرده‌اند<ref>تلخیص الشافی، ج‌۲، ص‌۱۰.</ref>. وجه استدلال چنین است که این آیه با {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا}}﴾}} آغاز شده و به تصریح لغویان دلالت بر حصر دارد<ref>لسان العرب، ج‌۱، ص‌۲۴۵؛ الصحاح، ج‌۵‌، ص‌۲۰۷۳.</ref>. کلمه ولی مشتق از "ولی" و "ولایت" و به معنای سرپرستی و صاحب اختیار است. [[ابن منظور]] در تعریف ولی می‌گوید: ولی یتیم، کسی است که عهده‌دار کار یتیم است و به امور او قیام می‌کند و ولی زن کسی است که سرپرستی عقد ازدواج او را برعهده دارد<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۱.</ref>. [[فیومی]] نیز می‌گوید: ولی شخص کسی است که به امر او قیام کند و آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ }}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۲۵۷.</ref> از همین قبیل است<ref>المصباح المنیر، ج‌۲، ص‌۶۷۲‌.</ref> <ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref>.
*بنابراین از گفتار لغویان می‌توان استفاده کرد که معنای "ولایت"، همان سرپرستی و عهده‌دار بودن کار دیگری است و معانی دیگری که برای آن گفته‌اند، از قلمرو همین معنا است؛ پس وقتی گفته می‌شود: دوست، هم‌سایه، هم‌پیمان، پدر، خدا و [[پیامبر]]، ولی هستند، در همه موارد، این معنا اولویت در قیام به امور موجود است و چنان‌که ادیبان تصریح کرده‌اند، اصل، عدم اشتراک لفظی است<ref>مغنی اللبیب، باب پنجم، ص‌۷۹۱ و ۷۹۲.</ref> و در صورتی که اشتراک لفظی را بپذیریم؛ یعنی معانی متعدّدی برای لفظ [[ولایت]] قائل شویم، قراین حالی و لفظی دلالت می‌کند بر این‌که مقصود از [[ولایت]] در این آیه، همان سرپرستی است؛ زیرا [[ولایت]] که به صورت مفرد و با یک تعبیر، به همه خدا، [[پیامبر]]، مؤمنانی که... نسبت داده شده، به یک معنا است و چنان‌که خداوند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ }}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۲۵۷.</ref> و [[پیامبر]]{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ}}﴾}}<ref>سوره احزاب، آیه:۶.</ref> [[ولایت]] به معنای سرپرستی بر مؤمنان را دارا هستند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ}}﴾}} نیز همان ولایت خدا و [[پیامبر]] را دارد؛ البتّه این ولایت برای خداوند بالاصاله و برای [[پیامبر]] و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ}}﴾}} تبعی و با اذن پروردگار است. از سوی دیگر، [[پیامبر]]{{صل}} که وظیفه تبیین آیات را بر عهده دارد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}﴾}}<ref> آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند؛ سوره نحل، آیه:۴۴.</ref> خود به روشنی ولایت در این آیه را تفسیر کرده است؛ از جمله در روایتی که [[شیخ کلینی]] آن را در کتاب کافی آورده، از [[امام باقر]]{{ع}} چنین نقل شده است: خداوند پیامبرش را به ولایت [[امام علی]]{{ع}} فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}﴾}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.</ref> و خداوند ولایت [[ااولواالامر]] را واجب ساخت. آنان نمی‌دانند این ولایت چیست؟ پس خداوند به [[پیامبر|محمد]]{{صل}} فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر نماید؛ همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دل‌تنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و وی را تکذیب کنند؛ پس به پروردگارش رجوع، و‌خداوند چنین [[وحی]] کرد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}﴾}}<ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره مائده، آیه:۶۷.</ref> حضرت امر ولایت را به فرمان خدا آشکار ساخت و به معرّفی ولایت [[امام علی|علی]]{{ع}}در روز [[غدیر خم]] پرداخت... و به مردم دستور داد تا حاضران به اطلاع غایبان برسانند<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۸۹.</ref>. [[عیاشی]] نیز روایتی نزدیک به همین مضمون را از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند<ref>عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۳۳.</ref> در برخی منابع [[اهل سنت]] نیز این تفسیر مشاهده می‌شود؛ از جمله، [[طبرانی]] از [[عمار یاسر]] نقل می‌کند که [[رسول خدا]]{{صل}} پس از نزول آیه، آن را قرائت کرد و فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" مَنْ‏ كُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَعَلِيٌ‏ مَوْلَاهُ‏ اللَّهُمَ‏ وَالِ‏ مَنْ‏ وَالاهُ‏ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاه‏‏ "}}<ref>المعجم الأوسط، ج‌۷، ص‌۱۲۹ و ۱۳۰؛ فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴ و ۱۹۵.</ref><ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref>.
 
==دلالت آیه ولایت بر [[ولایت تشریعی امام]]==
*آیه ولایت یکی از ادله‌ای است که می‌تواند دلیلی بر [[ولایت تشریعی امام]] قرار گیرد:<ref>این آیه از دیرباز مورد بحث میان عالمان شیعه و سنی بوده است و متکلمان شیعی از این آیه برای اثبات ولایت [[امام علی]]{{ع}} بهره جسته‌اند. برای نمونه، ر.ک: فضل بن شاذان نیشابوری، الایضاح، ص۱۹۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۸۴؛ ابوالفتح کراجکی، التعجب، ص۱۱۹؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، سرمایه ایمان، ص۱۲۳ و ۱۲۴. متکلمان زیدی نیز از این آیه برای اثبات [[امامت]] [[امام علی]]{{ع}} استفاده کرده‌اند؛ ر.ک: احمد بن محمد بن صلاح شرفی، شرح الاساس الكبير، ج۱، ص۵۲۵؛ قاسم بن محمد بن علی زیدی، الاساس لعقائد الاكياس، ص۱۴۹ و ۱۵۰.</ref> {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}﴾}}<ref>ولیّ شما، تنها خداست و [[پیامبر]] او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.</ref> اینکه مقصود از [[ولایت]] چیست، از دیرباز محل نزاع میان عالمان شیعه و اهل سنت بوده است. بیشتر عالمان [[اهل سنت]] آن را به معنای دوستی و نصرت دانسته‌اند. با وجود این، عالمان شیعی معتقدند ولایت در این آیه به معنای سرپرستی است<ref>با توجه به آنکه عالمان شیعی تلاشی سترگ در‌این‌باره داشته‌اند، از تکرار آن مباحث خودداری کردهایم. برای تفصیل در‌ این‌ باره، ر.ک: سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسير القران، ج۶، ص۵-۱۲؛ گروهی از نویسندگان، الإمامة و الولاية فی القرآن الكريم، ص۶۹-۷۲. هرچند در ادامه اشارهای کوتاه به برخی مباحث پیرامون این آیه خواهیم داشت.</ref> خلاصه وار می‌توان گفت که ولایت و سرپرستی خداوند متعال، عام بوده، شامل تمام حوزه‌های تکوین و تشریع است<ref>سوره کهف، آیه:۴۴.</ref> از آنجا که [[ولایت]] خداوند، [[پیامبر]]{{صل}} و مصداق مدنظر در آیه ولایت یعنی [[امامان]]{{عم}}) در یک سیاق واحد بیان شده‌اند، از‌ این‌رو ظاهرْ آن است که قلمرو ولایت ایشان نیز همسان باشد. بنابراین می‌توان گفت بر اساس این آیه، [[امامان]]{{عم}} نیز شأن تشريع احکام را دارند<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص: ۱۸۵ - ۱۸۸.</ref>
*اطلاق آیه ولایت، شأن ولایت تشریعی را برای [[امامان]] اثبات می‌کند؛ اما چنان‌که روشن است، ظهور مطلق وقتی حجت است که تقییدی برای آن وجود نداشته باشد. ممکن است گفته شود یکی از آموزه‌هایی که می‌تواند به عنوان مانع برای اقتضای اطلاق آیه ولایت باشد، آموزه اکمال دین است. در قرآن کریم تأکید شده که دین اسلام کامل شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا}}﴾}}<ref>سوره مائده، آیه:۳.</ref> این آیه به صراحت از اکمال دین به وسیله خداوند سخن به میان آورده است. نکته بسیار مهم، تبیین حقیقت اکمال دین، و پیش از آن، خود دین است<ref>برای آشنایی با تعاریف گوناگون درباره «دین»، ر.ک: دیوید ای. پیلین، مبانی فلسفه دین، ص۳۲ و ۳۳؛ عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید، ص۲۴-۴۰؛ محمد مهدی بهداروند، «تبيين و تحلیل مفهوم دین»، در: رواق اندیشه، ش۳۰، ص۷۷-۱۰۱.</ref> به نظر می‌رسد آنچه دین را دین می‌کند، مجموعه‌ای از معارف در سه بخش عقاید، اخلاق و احکام است<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، شریعت در آینه معرفت، ص۱۱۱.</ref> البته گاه از خود آن معارف سخن می‌گوییم و گاه از تفسیر و تبیین یا تطبيق موضوعات بر مصادیق آن. تفسیر و تبیین و نیز تطبيق موضوعات بر مصادیق، امری سیال در طول زمان بوده، پایانپذیر نیست و شاید نتوان گفت که روزی دین با این معنا بتمامه تحقق یابد؛ زیرا تحقیق‌های عالمان دین هر روز تفسیری عمیقتر از دین را در اختیار مینهد. موضوعات جدید در طول زمان بر فقها عرضه شده که باید حکم آنها را روشن سازند. از‌این‌رو، سخن از اکمال دین با در نظر گرفتن تمام تفسيرها و تطبيقها نمی‌تواند مقصود باشد. آنچه می‌تواند در این مجال مورد تأکید باشد، همان معارف اصیل و بدون تفسير و تأویل است. اینک باید دانست که مقصود از اکمال دین با این گستره چیست؟ چند فرضیه تصور شدنی است:
*اطلاق آیه ولایت، شأن ولایت تشریعی را برای [[امامان]] اثبات می‌کند؛ اما چنان‌که روشن است، ظهور مطلق وقتی حجت است که تقییدی برای آن وجود نداشته باشد. ممکن است گفته شود یکی از آموزه‌هایی که می‌تواند به عنوان مانع برای اقتضای اطلاق آیه ولایت باشد، آموزه اکمال دین است. در قرآن کریم تأکید شده که دین اسلام کامل شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا}}﴾}}<ref>سوره مائده، آیه:۳.</ref> این آیه به صراحت از اکمال دین به وسیله خداوند سخن به میان آورده است. نکته بسیار مهم، تبیین حقیقت اکمال دین، و پیش از آن، خود دین است<ref>برای آشنایی با تعاریف گوناگون درباره «دین»، ر.ک: دیوید ای. پیلین، مبانی فلسفه دین، ص۳۲ و ۳۳؛ عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید، ص۲۴-۴۰؛ محمد مهدی بهداروند، «تبيين و تحلیل مفهوم دین»، در: رواق اندیشه، ش۳۰، ص۷۷-۱۰۱.</ref> به نظر می‌رسد آنچه دین را دین می‌کند، مجموعه‌ای از معارف در سه بخش عقاید، اخلاق و احکام است<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، شریعت در آینه معرفت، ص۱۱۱.</ref> البته گاه از خود آن معارف سخن می‌گوییم و گاه از تفسیر و تبیین یا تطبيق موضوعات بر مصادیق آن. تفسیر و تبیین و نیز تطبيق موضوعات بر مصادیق، امری سیال در طول زمان بوده، پایانپذیر نیست و شاید نتوان گفت که روزی دین با این معنا بتمامه تحقق یابد؛ زیرا تحقیق‌های عالمان دین هر روز تفسیری عمیقتر از دین را در اختیار مینهد. موضوعات جدید در طول زمان بر فقها عرضه شده که باید حکم آنها را روشن سازند. از‌این‌رو، سخن از اکمال دین با در نظر گرفتن تمام تفسيرها و تطبيقها نمی‌تواند مقصود باشد. آنچه می‌تواند در این مجال مورد تأکید باشد، همان معارف اصیل و بدون تفسير و تأویل است. اینک باید دانست که مقصود از اکمال دین با این گستره چیست؟ چند فرضیه تصور شدنی است:
#تمام معارف اصیل دین - اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی؛ خواه کلی و خواه جزئی - نازل شده، در نتیجه دین جای خالی برای آنکه پس از آن، معرفتی بدان افزوده شود، ندارد؛
#تمام معارف اصیل دین - اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی؛ خواه کلی و خواه جزئی - نازل شده، در نتیجه دین جای خالی برای آنکه پس از آن، معرفتی بدان افزوده شود، ندارد؛
خط ۱۸: خط ۲۳:
*آری، رها کردن دین به حال خود و عدم انتصاب جانشین پس از [[پیامبر]] آن دین برای رسیدگی به امور دینی، ضعفی آشکار است؛ از‌این‌روست که در تمام ادیان، این ضعف با وجود پیامبران تبلیغی یا اوصيا جبران شده است و دین اسلام نیز از این امر مستثنا نیست.
*آری، رها کردن دین به حال خود و عدم انتصاب جانشین پس از [[پیامبر]] آن دین برای رسیدگی به امور دینی، ضعفی آشکار است؛ از‌این‌روست که در تمام ادیان، این ضعف با وجود پیامبران تبلیغی یا اوصيا جبران شده است و دین اسلام نیز از این امر مستثنا نیست.
*با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت انتصاب جانشین موجب اکمال دین است؛ زیرا معارفی که در عصر نبوی گفته نشده، به وسیله او تشریع یا بیانشدنی است<ref>درباره اینکه بخش یادشده، مستقیما از جانب خداوند به امامان گفته شده تا ایشان به مردم ابلاغ کنند یا خیر، در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت و در این مقام، تنها درصدد بررسی فرض نخست - یعنی حق تشریع - هستیم.</ref> بنابراین داشتنِ حق تشریع [[امامان]]{{عم}} با اکمال دین ناسازگار نیست؛ بلکه اکمال دین را معنادار می‌کند. ضمن آنکه باید توجه داشت که اکمال دین، غیر از ختم دین است و آیه یادشده، از اکمال دین سخن گفته است. از‌این‌رو ناسازگاری میان اكمال دین و حق تشريع برای [[امام]] وجود ندارد. به دیگر سخن، مقصود از اکمال دین، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات دین بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال دین چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، دین به کمال خود برسد، باز هم می‌توان از اکمال دین سخن گفت. بنابراین، آیه اکمال دین نمی‌تواند مقید آیه ولایت باشد و اگر دلیل دیگری بر تقیید پیدا نشود، باید پذیرفت که [[امام]]{{ع}} حق تشريع حكم را دارد<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه ۱۸۵ تا ۱۸۸.</ref>.
*با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت انتصاب جانشین موجب اکمال دین است؛ زیرا معارفی که در عصر نبوی گفته نشده، به وسیله او تشریع یا بیانشدنی است<ref>درباره اینکه بخش یادشده، مستقیما از جانب خداوند به امامان گفته شده تا ایشان به مردم ابلاغ کنند یا خیر، در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت و در این مقام، تنها درصدد بررسی فرض نخست - یعنی حق تشریع - هستیم.</ref> بنابراین داشتنِ حق تشریع [[امامان]]{{عم}} با اکمال دین ناسازگار نیست؛ بلکه اکمال دین را معنادار می‌کند. ضمن آنکه باید توجه داشت که اکمال دین، غیر از ختم دین است و آیه یادشده، از اکمال دین سخن گفته است. از‌این‌رو ناسازگاری میان اكمال دین و حق تشريع برای [[امام]] وجود ندارد. به دیگر سخن، مقصود از اکمال دین، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات دین بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال دین چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، دین به کمال خود برسد، باز هم می‌توان از اکمال دین سخن گفت. بنابراین، آیه اکمال دین نمی‌تواند مقید آیه ولایت باشد و اگر دلیل دیگری بر تقیید پیدا نشود، باید پذیرفت که [[امام]]{{ع}} حق تشريع حكم را دارد<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه ۱۸۵ تا ۱۸۸.</ref>.
*آیه ۵۵ سوره مائده به "آیه ولایت" شهرت یافته است<ref>المراجعات، ص‌۲۲۶ و ۲۲۹.</ref>. در این آیه آمده است: "ولی" شما فقط خدا، [[پیامبر]]{{صل}} و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات می‌دهند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}﴾}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.</ref> بر اساس روایات فراوانی در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، این آیه در شأن [[امام علی]]{{ع}} نازل شده است. بر پایه این روایات که برخی از آن‌ها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد [[پیامبر]]{{صل}} شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، [[امام علی]]{{ع}} که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد<ref>احقاق الحق، ج۲، ص۳۹۹؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص‌۲۰۹‌-‌۲۳۹.</ref>. [[ابوذر غفاری]] نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، [[پیامبر]]{{صل}} در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع، و‌کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او، بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من محمد، [[پیامبر]] و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، [[امام علی|علی]]{{ع}} را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای [[پیامبر]]{{صل}} پایان نیافته بود که جبرئیل آیه ولایت را نازل کرد<ref>مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۳۲۴ و ۳۲۵.</ref> این شأن نزول از طرق گوناگون در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت]] نقل شده است. از جمله اصحابی‌ که این حادثه را نقل‌ کرده‌اند، [[امام علی]]{{ع}}<ref>شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۶؛ الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۶؛ المراجعات، ص‌۲۳۰.</ref>، [[عبداللّه بن عبّاس]]<ref>شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۲.</ref>، [[ابو رافع مدنی]]<ref>الدرّالمنثور، ج ۳، ص ۱۰۶.</ref>، [[عمار بن یاسر]]<ref>فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴.</ref> ، [[ابوذر غفاری]]<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۲۶؛ شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۳۰.</ref>، [[انس‌ بن مالک]]<ref>شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۵.</ref> و [[مقداد بن اسود]] هستند<ref>شواهد التنزیل، ج‌۱، ص‌۲۲۸.</ref>. از تابعان نیز [[مسلمة بن کهیل]]<ref>الدرّالمنثور، ج‌۳، ص‌۱۰۵.</ref>، [[عتبة‌ بن ابی حکیم]]<ref>جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۳۹۰.</ref>، [[سُدّی]]<ref>جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۳۸۹.</ref> و [[مجاهد]]<ref>جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص ۳۹۰.</ref> به نقل این حادثه پرداخته‌اند. در کتاب غایة المرام تعداد ۲۴ حدیث در این باره از اهل تسنّن و ۱۹ حدیث از [[شیعه]] نقل شده است<ref>منهاج البراعة، ج‌۲، ص‌۳۵۰.</ref> در هر صورت، از نظر [[شیعه]] تردیدی نیست که این آیه درباره [[امام علی]]{{ع}} فرود آمده و از نظر اهل سنّت نیز شهرت این روایات به حدّی است که متکلّم معروف [[اهل سنت]]، [[قاضی ایجی]] در کتاب مواقف تصریح کرده است که مفسّران بر نزول این آیه در شأن [[امام علی|علی]]{{ع}} اجماع دارند<ref>شرح المواقف، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.</ref>. [[جرجانی]] در شرح مواقف<ref>شرح المواقف، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.</ref>، [[سعدالدین تفتازانی]] در شرح مقاصد<ref>شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۲۰۷.</ref> و [[قوشچی]] در شرح تجرید<ref>شرح تجرید، قوشچی، ص‌۳۶۸.</ref> نیز بر این اجماع اعتراف دارند. محدّثان بزرگی از [[اهل سنت]] در اعصار گوناگون، مانند [[حافظ عبدالرزاق صنعانی]]، [[حافظ عبدبن حمید]]، [[حافظ رزین بن معاویه]]، [[حافظ نسائی]]"مؤلف صحیح"، [[حافظ محمد بن جریر طبری]]، [[ابن‌ ابی‌ حاتم]]، [[ابن‌ عساکر]]، [[ابوبکر بن‌ مردویه]]، [[ابوالقاسم طبرانی]]، [[خطیب بغدادی]]، [[هیثمی]]، [[ابن‌ جوزی]]، [[محبّ طبری]]، [[جلال الدین سیوطی]] و [[متّقی هندی]]، این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند<ref>آیة الولایة، ص‌۱۲؛ احقاق الحق، ج‌۲، ص‌۳۹۹ ـ ۴۰۷.</ref>. [[آلوسی]] هم گفته است: بیش‌تر اخباریان برآنند که این آیه در شأن [[امام‌ علی]]{{ع}} نازل شده<ref>روح‌المعانی، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۲۴۴.</ref> و شهرت این خبر به‌ حدّی بوده که [[حسان‌ بن‌ ثابت]]، شاعر [[رسول خدا]]{{صل}} نیز این منقبت [[امام علی|علی]]{{ع}} را به‌ نظم آورده است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref>.
*بنابراین با وجود نقل این روایت از راه‌های گوناگون، سستی سخن [[ابن تیمیه]] که مدّعی شده این روایت از جعلیات است، روشن می‌شود. [[شیعه]] با این آیه بر جانشینی و ولایت [[اما م علی|علی]]{{ع}} استدلال کرده است<ref>الافصاح فی الامامة، ص‌۱۳۴ و ۲۱۷؛ التبیان، ج‌۳، ص‌۵۵۹‌؛ روح‌المعانی، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۲۴۵.</ref> و حتّی برخی آن را قوی‌ترین دلیل بر امامت حضرت برشمرده‌اند<ref>تلخیص الشافی، ج‌۲، ص‌۱۰.</ref>. وجه استدلال چنین است که این آیه با {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا}}﴾}} آغاز شده و به تصریح لغویان دلالت بر حصر دارد<ref>لسان العرب، ج‌۱، ص‌۲۴۵؛ الصحاح، ج‌۵‌، ص‌۲۰۷۳.</ref>. کلمه ولی مشتق از "ولی" و "ولایت" و به معنای سرپرستی و صاحب اختیار است. [[ابن منظور]] در تعریف ولی می‌گوید: ولی یتیم، کسی است که عهده‌دار کار یتیم است و به امور او قیام می‌کند و ولی زن کسی است که سرپرستی عقد ازدواج او را برعهده دارد<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۱.</ref>. [[فیومی]] نیز می‌گوید: ولی شخص کسی است که به امر او قیام کند و آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ }}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۲۵۷.</ref> از همین قبیل است<ref>المصباح المنیر، ج‌۲، ص‌۶۷۲‌.</ref> <ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref>.
*بنابراین از گفتار لغویان می‌توان استفاده کرد که معنای "ولایت"، همان سرپرستی و عهده‌دار بودن کار دیگری است و معانی دیگری که برای آن گفته‌اند، از قلمرو همین معنا است؛ پس وقتی گفته می‌شود: دوست، هم‌سایه، هم‌پیمان، پدر، خدا و [[پیامبر]]، ولی هستند، در همه موارد، این معنا اولویت در قیام به امور موجود است و چنان‌که ادیبان تصریح کرده‌اند، اصل، عدم اشتراک لفظی است<ref>مغنی اللبیب، باب پنجم، ص‌۷۹۱ و ۷۹۲.</ref> و در صورتی که اشتراک لفظی را بپذیریم؛ یعنی معانی متعدّدی برای لفظ [[ولایت]] قائل شویم، قراین حالی و لفظی دلالت می‌کند بر این‌که مقصود از [[ولایت]] در این آیه، همان سرپرستی است؛ زیرا [[ولایت]] که به صورت مفرد و با یک تعبیر، به همه خدا، [[پیامبر]]، مؤمنانی که... نسبت داده شده، به یک معنا است و چنان‌که خداوند{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ }}﴾}}<ref>سوره بقره، آیه:۲۵۷.</ref> و [[پیامبر]]{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ}}﴾}}<ref>سوره احزاب، آیه:۶.</ref> [[ولایت]] به معنای سرپرستی بر مؤمنان را دارا هستند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ}}﴾}} نیز همان ولایت خدا و [[پیامبر]] را دارد؛ البتّه این ولایت برای خداوند بالاصاله و برای [[پیامبر]] و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ}}﴾}} تبعی و با اذن پروردگار است. از سوی دیگر، [[پیامبر]]{{صل}} که وظیفه تبیین آیات را بر عهده دارد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}﴾}}<ref> آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند؛ سوره نحل، آیه:۴۴.</ref> خود به روشنی ولایت در این آیه را تفسیر کرده است؛ از جمله در روایتی که [[شیخ کلینی]] آن را در کتاب کافی آورده، از [[امام باقر]]{{ع}} چنین نقل شده است: خداوند پیامبرش را به ولایت [[امام علی]]{{ع}} فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}﴾}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.</ref> و خداوند ولایت [[ااولواالامر]] را واجب ساخت. آنان نمی‌دانند این ولایت چیست؟ پس خداوند به [[پیامبر|محمد]]{{صل}} فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر نماید؛ همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دل‌تنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و وی را تکذیب کنند؛ پس به پروردگارش رجوع، و‌خداوند چنین [[وحی]] کرد:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}﴾}}<ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره مائده، آیه:۶۷.</ref> حضرت امر ولایت را به فرمان خدا آشکار ساخت و به معرّفی ولایت [[امام علی|علی]]{{ع}}در روز [[غدیر خم]] پرداخت... و به مردم دستور داد تا حاضران به اطلاع غایبان برسانند<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۸۹.</ref>. [[عیاشی]] نیز روایتی نزدیک به همین مضمون را از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند<ref>عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۳۳.</ref> در برخی منابع [[اهل سنت]] نیز این تفسیر مشاهده می‌شود؛ از جمله، [[طبرانی]] از [[عمار یاسر]] نقل می‌کند که [[رسول خدا]]{{صل}} پس از نزول آیه، آن را قرائت کرد و فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" مَنْ‏ كُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَعَلِيٌ‏ مَوْلَاهُ‏ اللَّهُمَ‏ وَالِ‏ مَنْ‏ وَالاهُ‏ وَ عَادِ مَنْ‏ عَادَاه‏‏ "}}<ref>المعجم الأوسط، ج‌۷، ص‌۱۲۹ و ۱۳۰؛ فرائد السمطین، ج‌۱، ص‌۱۹۴ و ۱۹۵.</ref><ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص۴۳۰ - ۴۳۶.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش