جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
* آنان میگویند: "[[خلیفه]]" در سخن [[خدای متعال]]: {{متن قرآن|قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}} به معنای [[جانشین]] است؛ یعنی کسی که در [[مقام]] دیگری باشد. در این [[آیه]]، موضوع [[خلافت]] مطرح، ولی درباره "مستخلفٌ عنه" [[سکوت]] شده است. به موجب این مسئله [[مفسران]] و [[صاحب نظران]]، در این موضوع با هم [[اختلاف]] نموده و دیدگاههای گوناگونی را در این باب بیان کردهاند؛ این [[آیه]] به نوعی از [[آیات]] مشکل و [[متشابه]] [[قرآن]] به شمار میرود. | * آنان میگویند: "[[خلیفه]]" در سخن [[خدای متعال]]: {{متن قرآن|قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}} به معنای [[جانشین]] است؛ یعنی کسی که در [[مقام]] دیگری باشد. در این [[آیه]]، موضوع [[خلافت]] مطرح، ولی درباره "مستخلفٌ عنه" [[سکوت]] شده است. به موجب این مسئله [[مفسران]] و [[صاحب نظران]]، در این موضوع با هم [[اختلاف]] نموده و دیدگاههای گوناگونی را در این باب بیان کردهاند؛ این [[آیه]] به نوعی از [[آیات]] مشکل و [[متشابه]] [[قرآن]] به شمار میرود. | ||
* اجزاء [[خلافت]] شامل مستخلِف - که [[خداوند سبحان]] است ([[خلیفه]] گرداننده)، مستخلف - که انسانهای روی [[زمین]] هستند ([[خلیفه]] شده)، مستخلَف علیه - (آنچه [[خلافت]] بر آن صورت گرفته است) که شامل [[انسان]]، [[جامعه]] و [[زمین]] ([[طبیعت]]) میباشد<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۳۲.</ref> | * اجزاء [[خلافت]] شامل مستخلِف - که [[خداوند سبحان]] است ([[خلیفه]] گرداننده)، مستخلف - که انسانهای روی [[زمین]] هستند ([[خلیفه]] شده)، مستخلَف علیه - (آنچه [[خلافت]] بر آن صورت گرفته است) که شامل [[انسان]]، [[جامعه]] و [[زمین]] ([[طبیعت]]) میباشد<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۳۲.</ref> | ||
== [[خلیفه]] (مستخلَف)== | == [[خلیفه]] (مستخلَف) == | ||
* در تعیین مصداق [[خلیفه]] چه کسی است و [[خلیفه]] الهی در [[زمین]] کیست؟ آیا این [[مقام]] به شخص [[حضرت آدم]]{{ع}} اختصاص دارد یا شامل کسان دیگر نیز میشود، چندین احتمال مطرح است که به بررسی اجمالی آنها میپردازیم. | * در تعیین مصداق [[خلیفه]] چه کسی است و [[خلیفه]] الهی در [[زمین]] کیست؟ آیا این [[مقام]] به شخص [[حضرت آدم]] {{ع}} اختصاص دارد یا شامل کسان دیگر نیز میشود، چندین احتمال مطرح است که به بررسی اجمالی آنها میپردازیم. | ||
# [[مقام خلافت الهی]]، به شخص [[حقیقی]] [[آدم]]{{ع}} اختصاص دارد و به انسانهای دیگر مختص نیست، چنانکه [[زمخشری]]<ref>محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۲۴.</ref> و [[طبرسی]]<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۷۶.</ref> گفتهاند. | # [[مقام خلافت الهی]]، به شخص [[حقیقی]] [[آدم]] {{ع}} اختصاص دارد و به انسانهای دیگر مختص نیست، چنانکه [[زمخشری]]<ref>محمود زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۱۲۴.</ref> و [[طبرسی]]<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۷۶.</ref> گفتهاند. | ||
# تعمیم [[خلافت]] الهی به [[انسانهای کامل]]؛ یعنی به غیر از [[حضرت آدم]]{{ع}} [[انسانهای کامل]] نیز از این [[مقام]] برخوردارند. | # تعمیم [[خلافت]] الهی به [[انسانهای کامل]]؛ یعنی به غیر از [[حضرت آدم]] {{ع}} [[انسانهای کامل]] نیز از این [[مقام]] برخوردارند. | ||
# تعمیم [[خلافت]] الهی به همه [[مؤمنان]] [[وارسته]] و [[پرهیزگار]]. | # تعمیم [[خلافت]] الهی به همه [[مؤمنان]] [[وارسته]] و [[پرهیزگار]]. | ||
# تعمیم [[مقام خلافت الهی]] به عموم [[انسانها]]؛ برخی بر این پندارند که [[مقام خلافت الهی]] افزون بر [[حضرت آدم]]{{ع}} و [[انسانهای کامل]] و [[وارسته]] به انسانهای [[مؤمن]] و [[کافر]] نیز اختصاص دارد؛ چنانکه ظاهر [[کلام]] "المنار"<ref>محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج۱، ص۲۵۸.</ref> این است که مطلق [[انسانها]] به طور بالفعل به این تاج [[کرامت]] مکرم شدهاند؛ گرچه در برابر [[نعمت]] [[خلافت]] همانند بسیاری از [[نعمتها]] و فضیلتهای دیگری که [[خداوند]] به آنان ارزانی داشته، [[ناسپاسی]] کنند و "[[ظلوم]]" و "جهول" شوند. | # تعمیم [[مقام خلافت الهی]] به عموم [[انسانها]]؛ برخی بر این پندارند که [[مقام خلافت الهی]] افزون بر [[حضرت آدم]] {{ع}} و [[انسانهای کامل]] و [[وارسته]] به انسانهای [[مؤمن]] و [[کافر]] نیز اختصاص دارد؛ چنانکه ظاهر [[کلام]] "المنار"<ref>محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج۱، ص۲۵۸.</ref> این است که مطلق [[انسانها]] به طور بالفعل به این تاج [[کرامت]] مکرم شدهاند؛ گرچه در برابر [[نعمت]] [[خلافت]] همانند بسیاری از [[نعمتها]] و فضیلتهای دیگری که [[خداوند]] به آنان ارزانی داشته، [[ناسپاسی]] کنند و "[[ظلوم]]" و "جهول" شوند. | ||
# تعمیم آن به همه [[انسانها]] اعم از [[مؤمن]] و [[کافر]]، لکن نه به گونهای که در احتمال چهارم [[گذشت]]، بلکه در این وجه که مختار ماست، آنچه [[جعل]] شده [[حقیقت]] جامع [[خلافت]] برای [[حقیقت انسان]] است و چون هم [[خلافت]] الهی مقول به تشکیک و دارای مراتب گوناگون است و هم کمالهای [[انسانی]] درجات مختلفی دارد هر مرتبه از [[خلافت]] برای مرتبه ویژهای از مراتب هستی [[آدمی]] [[جعل]] شده است. | # تعمیم آن به همه [[انسانها]] اعم از [[مؤمن]] و [[کافر]]، لکن نه به گونهای که در احتمال چهارم [[گذشت]]، بلکه در این وجه که مختار ماست، آنچه [[جعل]] شده [[حقیقت]] جامع [[خلافت]] برای [[حقیقت انسان]] است و چون هم [[خلافت]] الهی مقول به تشکیک و دارای مراتب گوناگون است و هم کمالهای [[انسانی]] درجات مختلفی دارد هر مرتبه از [[خلافت]] برای مرتبه ویژهای از مراتب هستی [[آدمی]] [[جعل]] شده است. | ||
* توضیح اینکه منشأ [[خلافت]] [[انسان]]، نهادینه شدن [[علم به اسماء]] در نهاد اوست و بیتردید [[علم]] به اسمای حسنای الهی حقیقتی دارای مراتب است؛ به هر [[میزان]] [[آدمی]] به [[صراط مستقیم]] [[اعتقاد]]، [[اخلاق]] و [[عمل]] [[هدایت]] یابد، [[اسمای الهی]] در هستی او از [[قوه]] به فعلیت رسیده، به تبع آن، [[خلافت]] الهی نیز [[ظهور]] میکند. | * توضیح اینکه منشأ [[خلافت]] [[انسان]]، نهادینه شدن [[علم به اسماء]] در نهاد اوست و بیتردید [[علم]] به اسمای حسنای الهی حقیقتی دارای مراتب است؛ به هر [[میزان]] [[آدمی]] به [[صراط مستقیم]] [[اعتقاد]]، [[اخلاق]] و [[عمل]] [[هدایت]] یابد، [[اسمای الهی]] در هستی او از [[قوه]] به فعلیت رسیده، به تبع آن، [[خلافت]] الهی نیز [[ظهور]] میکند. | ||
* بنابراین کسانی که در حد استعداد [[انسانیت]] هستند، تنها از استعداد [[خلافت]] بهرهمندند و کسانی که در کمالهای [[انسانی]] و الهی [[ضعیف]] یا متوسطند، چون [[علم]] به [[اسمای الهی]] در آنان [[ضعیف]] یا متوسط است [[ظهور]] [[خلافت]] الهی نیز در آنان [[ضعیف]] یا متوسط است و [[انسانهای کامل]] که از مرتبه برین [[علم]] به [[اسمای الهی]] بهرهمندند، از [[برترین]] مرتبه [[خلافت]] الهی نیز برخوردارند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۴۰.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۳۳-۳۴.</ref> | * بنابراین کسانی که در حد استعداد [[انسانیت]] هستند، تنها از استعداد [[خلافت]] بهرهمندند و کسانی که در کمالهای [[انسانی]] و الهی [[ضعیف]] یا متوسطند، چون [[علم]] به [[اسمای الهی]] در آنان [[ضعیف]] یا متوسط است [[ظهور]] [[خلافت]] الهی نیز در آنان [[ضعیف]] یا متوسط است و [[انسانهای کامل]] که از مرتبه برین [[علم]] به [[اسمای الهی]] بهرهمندند، از [[برترین]] مرتبه [[خلافت]] الهی نیز برخوردارند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۴۰.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۳۳-۳۴.</ref> | ||
*'''بررسی احتمالهای پنجگانه:''' | * '''بررسی احتمالهای پنجگانه:''' | ||
*'''احتمال اول''' پذیرفته نیست؛ یعنی مراد از [[خلیفه]] شخص [[حقیقی]] [[آدم]]{{ع}} نیست، بلکه مراد [[شخصیت حقوقی]] [[آدم]] و [[مقام]] [[انسانیت]] است. به بیان دیگر، عصاره [[انسانیت]] و [[مقام]] شامخ [[انسانیت]] در [[قصه]] [[خلافت]] به صورت [[آدم]] جلوه کرد و [[آدم]] الگوی [[انسانیت]] شد؛ چنانکه آنچه [[فرشتگان]] در برابر او [[خاضع]] شدند شخص [[آدم]] نبود، بلکه [[آدم]] همانند [[کعبه]]، به منزله [[قبله]] قرار گرفت و [[شخصیت]] و [[انسانیت]] او که [[شخصیت]] و [[انسانیت]] همه انسانهاست مسجود لهواقع شد که تحقیق آن به تفصیل در [[آیات]] بعد خواهد آمد<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۴۴.</ref>. بر این مدعا (که اجمالاً شخص [[آدم]]، مقصود نیست) شواهدی دلالت دارد: | * '''احتمال اول''' پذیرفته نیست؛ یعنی مراد از [[خلیفه]] شخص [[حقیقی]] [[آدم]] {{ع}} نیست، بلکه مراد [[شخصیت حقوقی]] [[آدم]] و [[مقام]] [[انسانیت]] است. به بیان دیگر، عصاره [[انسانیت]] و [[مقام]] شامخ [[انسانیت]] در [[قصه]] [[خلافت]] به صورت [[آدم]] جلوه کرد و [[آدم]] الگوی [[انسانیت]] شد؛ چنانکه آنچه [[فرشتگان]] در برابر او [[خاضع]] شدند شخص [[آدم]] نبود، بلکه [[آدم]] همانند [[کعبه]]، به منزله [[قبله]] قرار گرفت و [[شخصیت]] و [[انسانیت]] او که [[شخصیت]] و [[انسانیت]] همه انسانهاست مسجود لهواقع شد که تحقیق آن به تفصیل در [[آیات]] بعد خواهد آمد<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۴۴.</ref>. بر این مدعا (که اجمالاً شخص [[آدم]]، مقصود نیست) شواهدی دلالت دارد: | ||
# وقتی جملهای به صورت اسمیه بیان شود ویژگی استمرار را به همراه دارد و [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}} به صورت جمله اسمیه بیان شده است. | # وقتی جملهای به صورت اسمیه بیان شود ویژگی استمرار را به همراه دارد و [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}} به صورت جمله اسمیه بیان شده است. | ||
# [[آیات]] [[تسخیر]] نشان میدهد که مسخر شدن [[زمین]] و بهرهمندی از فوائد آن، برای تمام [[انسانها]] است و ویژه شخص خاصی نیست و این [[تصرف]] که به عنوان [[جانشینی]] [[خداوند متعال]] صورت میگیرد، برای نوع [[انسان]] است و این [[کلام]] مؤید به روایتهایی است که [[تسخیر]] [[زمین]] و بهرهمند شدن از آن را به همه [[انسانها]] اختصاص میدهد. | # [[آیات]] [[تسخیر]] نشان میدهد که مسخر شدن [[زمین]] و بهرهمندی از فوائد آن، برای تمام [[انسانها]] است و ویژه شخص خاصی نیست و این [[تصرف]] که به عنوان [[جانشینی]] [[خداوند متعال]] صورت میگیرد، برای نوع [[انسان]] است و این [[کلام]] مؤید به روایتهایی است که [[تسخیر]] [[زمین]] و بهرهمند شدن از آن را به همه [[انسانها]] اختصاص میدهد. | ||
# چنانکه بیان شد ملاک [[شایستگی]] [[انسان]] برای [[خلافت]] اللهی [[آگاهی]] از اسماء حسنای الهی است و این [[علم]] به شخص [[حضرت آدم]] مختص نیست و انسانهای دیگر نیز میتوانند در سایه عمل به [[آموزههای دینی]] آن را از [[قوه]] به فعل تبدیل کرده و از [[خلافت]] الهی بهرهمند شوند. | # چنانکه بیان شد ملاک [[شایستگی]] [[انسان]] برای [[خلافت]] اللهی [[آگاهی]] از اسماء حسنای الهی است و این [[علم]] به شخص [[حضرت آدم]] مختص نیست و انسانهای دیگر نیز میتوانند در سایه عمل به [[آموزههای دینی]] آن را از [[قوه]] به فعل تبدیل کرده و از [[خلافت]] الهی بهرهمند شوند. | ||
# [[خلافت]] الهی به [[حضرت آدم]] اختصاص ندارد؛ زیرا اگر چنین بود با توجه به [[عصمت حضرت آدم]]{{ع}} [[اعتراض]] [[فرشتگان]] بر [[خونریزی]] و [[فساد]] در [[زمین]]، دلیلی نداشت. | # [[خلافت]] الهی به [[حضرت آدم]] اختصاص ندارد؛ زیرا اگر چنین بود با توجه به [[عصمت حضرت آدم]] {{ع}} [[اعتراض]] [[فرشتگان]] بر [[خونریزی]] و [[فساد]] در [[زمین]]، دلیلی نداشت. | ||
# خطاب [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ}}<ref>«و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهرهنگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید!» سوره اعراف، آیه ۱۱.</ref> به عموم و نوع [[انسانها]] است تنها به [[حضرت آدم]]{{ع}} اختصاص ندارد و وی به عنوان نوع [[بشریت]] مسجود [[فرشتگان]] شد. | # خطاب [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ}}<ref>«و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهرهنگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید!» سوره اعراف، آیه ۱۱.</ref> به عموم و نوع [[انسانها]] است تنها به [[حضرت آدم]] {{ع}} اختصاص ندارد و وی به عنوان نوع [[بشریت]] مسجود [[فرشتگان]] شد. | ||
# روایتهایی از [[ائمه معصومین]] بیان میدارد که [[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نیست و فرزندانی از [[آدم]] [[خلیفه]] و [[حجت خدا]] بر روی [[زمین]] هستند. {{متن حدیث|قَالَ أَبُو الْحَسَنِ{{ع}}: إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۷۹.</ref>. | # روایتهایی از [[ائمه معصومین]] بیان میدارد که [[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نیست و فرزندانی از [[آدم]] [[خلیفه]] و [[حجت خدا]] بر روی [[زمین]] هستند. {{متن حدیث|قَالَ أَبُو الْحَسَنِ {{ع}}: إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۷۹.</ref>. | ||
*'''احتمال دوم،''' به روایتهایی اشاره دارد که مجعول در [[آیه خلافت]] [[آدم]]{{ع}} و هر [[انسان کامل]] دیگری میدانند؛ مانند روایتی که میگوید: "پس از اینکه [[آدم]] [[فرشتگان]] را از اسمای حجج [[خداوند]] باخبر ساخت آنها دانستند که مسمیات این اسماء، از [[فرشتگان]] به [[مقام خلافت]] شایستهترند"<ref>هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷۳.</ref> نظیر همین [[روایت]] است [[روایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}: {{متن حدیث|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَخْلُقَ خَلْقاً بِيَدِي أَجْعَلُ ذُرِّيَّتَهُ أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ عِبَاداً صَالِحِينَ وَ أَئِمَّةً مُهْتَدِينَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي عَلَى خَلْقِي فِي أَرْضِي...}}<ref>علی بن جمعه حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۵۲.</ref>. | * '''احتمال دوم،''' به روایتهایی اشاره دارد که مجعول در [[آیه خلافت]] [[آدم]] {{ع}} و هر [[انسان کامل]] دیگری میدانند؛ مانند روایتی که میگوید: "پس از اینکه [[آدم]] [[فرشتگان]] را از اسمای حجج [[خداوند]] باخبر ساخت آنها دانستند که مسمیات این اسماء، از [[فرشتگان]] به [[مقام خلافت]] شایستهترند"<ref>هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷۳.</ref> نظیر همین [[روایت]] است [[روایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}: {{متن حدیث|إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَخْلُقَ خَلْقاً بِيَدِي أَجْعَلُ ذُرِّيَّتَهُ أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ عِبَاداً صَالِحِينَ وَ أَئِمَّةً مُهْتَدِينَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي عَلَى خَلْقِي فِي أَرْضِي...}}<ref>علی بن جمعه حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۵۲.</ref>. | ||
* در پاسخ به این احتمال شایان ذکر است که با بررسی روایتهای ذکر شده معلوم میشود که این [[روایتها]] برخلافت [[حضرت آدم]]{{ع}} و [[انسانهای کامل]] تصریح دارند ولی [[خلافت]] دیگر [[انسانها]] را [[نفی]] نمیکنند و انحصار از آنها استفاده نمیشود. | * در پاسخ به این احتمال شایان ذکر است که با بررسی روایتهای ذکر شده معلوم میشود که این [[روایتها]] برخلافت [[حضرت آدم]] {{ع}} و [[انسانهای کامل]] تصریح دارند ولی [[خلافت]] دیگر [[انسانها]] را [[نفی]] نمیکنند و انحصار از آنها استفاده نمیشود. | ||
*'''احتمال سوم'''، مقتضای سنخیت میان [[خلیفه]] و مستخلف عنه است و چون مستخلف عنه [[خداوند متعال]] است، [[خلیفه]] نیز باید در صفات کمالی بهرهای از [[حضرت حق]] برده باشد. با توجه به اینکه سنخی میان [[خلیفه]] و مستخلف عنه لازم است و سنخیت به تمام معنا برای تمام [[انسانها]] قابل [[تصور]] نیست و در برخی از صفات، سنخیت وجود دارد، بنابراین انسانهای [[مؤمن]] و [[پرهیزگار]] نیز همچون [[انسان کامل]]، [[خلیفه]] الهی هستند و [[انسان]] اکمل، [[کاملترین]] [[خلیفه]] است و به عنوان [[صادر اول]] یا ظاهر اول، تجلی مییابد. | * '''احتمال سوم'''، مقتضای سنخیت میان [[خلیفه]] و مستخلف عنه است و چون مستخلف عنه [[خداوند متعال]] است، [[خلیفه]] نیز باید در صفات کمالی بهرهای از [[حضرت حق]] برده باشد. با توجه به اینکه سنخی میان [[خلیفه]] و مستخلف عنه لازم است و سنخیت به تمام معنا برای تمام [[انسانها]] قابل [[تصور]] نیست و در برخی از صفات، سنخیت وجود دارد، بنابراین انسانهای [[مؤمن]] و [[پرهیزگار]] نیز همچون [[انسان کامل]]، [[خلیفه]] الهی هستند و [[انسان]] اکمل، [[کاملترین]] [[خلیفه]] است و به عنوان [[صادر اول]] یا ظاهر اول، تجلی مییابد. | ||
* درباره احتمال سوم باید گفت توجیه مزبور، منافاتی با بالقوه بودن [[انسانها]] ندارد و هر [[انسانی]] بالقوه [[خلیفه]] الهی است و میتواند آن را به فعل برساند و سنخیت را در صفات کمالی پدید آورد. | * درباره احتمال سوم باید گفت توجیه مزبور، منافاتی با بالقوه بودن [[انسانها]] ندارد و هر [[انسانی]] بالقوه [[خلیفه]] الهی است و میتواند آن را به فعل برساند و سنخیت را در صفات کمالی پدید آورد. | ||
*'''احتمال چهارم'''، به چند مطلب اشاره دارد که قائلان آن، بدان [[تمسک]] جستهاند: | * '''احتمال چهارم'''، به چند مطلب اشاره دارد که قائلان آن، بدان [[تمسک]] جستهاند: | ||
* در روایتهایی از [[ائمه اطهار]]{{عم}} آمده است که [[فرشتگان]] زمانی به [[دعوت]] بر [[امامت]] در [[نماز]] بر [[انسان]] شدند، از [[امامت]] بر [[انسان]] [[امتناع]] کردند. از این [[روایتها]] استفاده میشود که همه [[انسانها]] [[خلیفه]] الهیاند. به یکی از این [[روایتها]] در ذیل اشاره میکنیم: از قول [[جبرئیل]] [[نقل]] شده است: "ما [[فرشتگان]] زمانی که امر به [[سجده]] بر [[حضرت آدم]]{{ع}} شدیم بر ا [[انسانها]] مقدم نمیشویم"<ref>{{متن حدیث|إِنَّا لَا نَتَقَدَّمُ عَلَى الْآدَمِيِّينَ مُنْذُ أُمِرْنَا بِالسُّجُودِ لآِدَمَ}}؛ علی بن جمعه حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۵۸.</ref>. | * در روایتهایی از [[ائمه اطهار]] {{عم}} آمده است که [[فرشتگان]] زمانی به [[دعوت]] بر [[امامت]] در [[نماز]] بر [[انسان]] شدند، از [[امامت]] بر [[انسان]] [[امتناع]] کردند. از این [[روایتها]] استفاده میشود که همه [[انسانها]] [[خلیفه]] الهیاند. به یکی از این [[روایتها]] در ذیل اشاره میکنیم: از قول [[جبرئیل]] [[نقل]] شده است: "ما [[فرشتگان]] زمانی که امر به [[سجده]] بر [[حضرت آدم]] {{ع}} شدیم بر ا [[انسانها]] مقدم نمیشویم"<ref>{{متن حدیث|إِنَّا لَا نَتَقَدَّمُ عَلَى الْآدَمِيِّينَ مُنْذُ أُمِرْنَا بِالسُّجُودِ لآِدَمَ}}؛ علی بن جمعه حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۵۸.</ref>. | ||
* در [[آیه مبارکه]] ذیل، همه [[انسانها]] مورد خطاب قرار گرفتهاند که نشان میدهد امر به سجده بر [[آدم]]، به عنوان نماد نوع بشری بوده است و در واقع، همه [[انسانها]] مسجود [[فرشتگان]] واقع شدهاند {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ}}<ref>«و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهرهنگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید» سوره اعراف، آیه ۱۱.</ref> | * در [[آیه مبارکه]] ذیل، همه [[انسانها]] مورد خطاب قرار گرفتهاند که نشان میدهد امر به سجده بر [[آدم]]، به عنوان نماد نوع بشری بوده است و در واقع، همه [[انسانها]] مسجود [[فرشتگان]] واقع شدهاند {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ}}<ref>«و به راستی شما را آفریدیم و شما را چهرهنگاری کردیم سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید» سوره اعراف، آیه ۱۱.</ref> | ||
* [[اعتراض]] [[فرشتگان]] به [[انتخاب]] [[انسان]] به عنوان [[خلیفه]] و [[اعتراض]] به [[خونریزی]] و [[فساد]] در [[زمین]]، ناشی از برداشت آنها است؛ به این معنا که نوع [[بشر]] برای [[خلافت]] [[انتخاب]] شده است؛ در حالی که ما از آنان پاکتریم و همیشه در حال [[تسبیح]] و [[تقدیس]] هستیم. | * [[اعتراض]] [[فرشتگان]] به [[انتخاب]] [[انسان]] به عنوان [[خلیفه]] و [[اعتراض]] به [[خونریزی]] و [[فساد]] در [[زمین]]، ناشی از برداشت آنها است؛ به این معنا که نوع [[بشر]] برای [[خلافت]] [[انتخاب]] شده است؛ در حالی که ما از آنان پاکتریم و همیشه در حال [[تسبیح]] و [[تقدیس]] هستیم. | ||
* درباره احتمال چهارم، باید گفت که این [[روایتها]] بالقوه بودن [[مقام خلافت الهی]] را برای همه [[انسانها]] [[اثبات]] میکند و انحصار اختصاص آن را برای [[حضرت آدم]]{{ع}} و [[انسانهای کامل]] [[نفی]] میکند یعنی [[اثبات]] [[خلافت]] بالفعل برای همه [[انسانها]] حتی [[کافران]] و [[فاسقان]] و [[معاندان]]، ناتمام است و تنها میتواند [[قوه]] و استعداد [[خلافت]] را در انسانهای غیر [[مؤمن]] [[اثبات]] کند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۵۲.</ref>. | * درباره احتمال چهارم، باید گفت که این [[روایتها]] بالقوه بودن [[مقام خلافت الهی]] را برای همه [[انسانها]] [[اثبات]] میکند و انحصار اختصاص آن را برای [[حضرت آدم]] {{ع}} و [[انسانهای کامل]] [[نفی]] میکند یعنی [[اثبات]] [[خلافت]] بالفعل برای همه [[انسانها]] حتی [[کافران]] و [[فاسقان]] و [[معاندان]]، ناتمام است و تنها میتواند [[قوه]] و استعداد [[خلافت]] را در انسانهای غیر [[مؤمن]] [[اثبات]] کند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۵۲.</ref>. | ||
*'''احتمال پنجم'''، باید گفت ملاک [[خلافت]] الهی، [[علم]] به [[اسمای الهی]] است؛ یعنی [[خلیفه]]، [[مظهر]] همه اسمای حسنای [[خداوند سبحان]] است و برخی از موجودات، [[مظهر]] برخی از اسمای الهیاند و سهمی از [[خلافت]] را میبرند؛ به بیان دیگر، [[خلافت]] الهی از سنخ [[کمال وجودی]] و تشکیکپذیر است و مرتبه عالی آن از آنِ [[انسان]] اکمل است و مراتب نازلتر آن، به [[انسانهای کامل]] و انسانهای [[وارسته]] تعلق دارد. این احتمال با معنا و [[حقیقت]] [[خلافت]] الهی سازگار است و [[حقیقت]] [[خلافت]] نیز این احتمال را [[تأیید]] میکند. | * '''احتمال پنجم'''، باید گفت ملاک [[خلافت]] الهی، [[علم]] به [[اسمای الهی]] است؛ یعنی [[خلیفه]]، [[مظهر]] همه اسمای حسنای [[خداوند سبحان]] است و برخی از موجودات، [[مظهر]] برخی از اسمای الهیاند و سهمی از [[خلافت]] را میبرند؛ به بیان دیگر، [[خلافت]] الهی از سنخ [[کمال وجودی]] و تشکیکپذیر است و مرتبه عالی آن از آنِ [[انسان]] اکمل است و مراتب نازلتر آن، به [[انسانهای کامل]] و انسانهای [[وارسته]] تعلق دارد. این احتمال با معنا و [[حقیقت]] [[خلافت]] الهی سازگار است و [[حقیقت]] [[خلافت]] نیز این احتمال را [[تأیید]] میکند. | ||
* نتیجه اینکه [[خلافت]] الهی ویژه شخص [[حضرت آدم]] نیست و نیز به [[انسانهای کامل]] و [[مؤمن]] اختصاص ندارد، بلکه به نوع [[بشریت]] اختصاص دارد؛ یعنی تمام [[انسانها]] بالقوه [[خلیفه]] الهیاند و بالفعل هر شخصی با توجه به [[کمالات]] و مظهریت اسمای حسنای الهی، در مرتبهای از [[خلافت]] قرار دارد. برای [[درک]] این مفهوم، باید [[حقیقت]] [[خلافت]] و مراتب آن توجه کرد<ref>اکبر سیدینیا، خلافت الاهی؛ با تأکید بر دیدگاه آیتالله جوادی آملی، فصلنامه علمی - پژوهشی قبسات، ش۴۴، ۱۳۸۵، ص۱۴۴-۱۴۶.</ref>. | * نتیجه اینکه [[خلافت]] الهی ویژه شخص [[حضرت آدم]] نیست و نیز به [[انسانهای کامل]] و [[مؤمن]] اختصاص ندارد، بلکه به نوع [[بشریت]] اختصاص دارد؛ یعنی تمام [[انسانها]] بالقوه [[خلیفه]] الهیاند و بالفعل هر شخصی با توجه به [[کمالات]] و مظهریت اسمای حسنای الهی، در مرتبهای از [[خلافت]] قرار دارد. برای [[درک]] این مفهوم، باید [[حقیقت]] [[خلافت]] و مراتب آن توجه کرد<ref>اکبر سیدینیا، خلافت الاهی؛ با تأکید بر دیدگاه آیتالله جوادی آملی، فصلنامه علمی - پژوهشی قبسات، ش۴۴، ۱۳۸۵، ص۱۴۴-۱۴۶.</ref>. | ||
* [[صدرالمتألهین]] درباره عمومیت [[خلافت]] الهی برای همه [[انسانها]]، مینویسد: "هریک از افراد [[بشر]] اعم از اینکه کامل باشد یا ناقص، به حسب برخورداری از [[حظ]] و سهم [[انسانیت]]، [[نصیبی]] از [[خلافت]] الهی دارند، چنانکه [[خدای متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ}}<ref>«و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد» سوره انعام، آیه ۱۶۵.</ref>، [[اهل]] [[فضل]] از [[انسانها]] در آینه [[اخلاق]] ربانی خود [[صفات]] [[جمال الهی]] را نمایش میدهند و [[خداوند سبحان]] با ذات و جمیع صفاتش در آینه [[قلوب]] [[انسانهای کامل]] تجلی و [[ظهور]] میکند؛ و انسانهای ناقص [[جمال]] صنع و کمال مخلوقات او را در آینه صنعتها و حرفههایشان نشان میدهند. [[خلقت انسان]]، بعد از اینکه [[طبیعت]] همه مراحل [[رشد]] خود را (اعم از مرحله [[جمادی]]، نباتی و حیوانی) سپری کرد، آغاز میشود و این خود یکی از [[سنن الهی]] است چرا که موجود اشرف بایستی همه خصوصیات موجود اخص را دارا باشد؛ بر این اساس، ذات [[انسان]] جامع همه قوای زمینی و آثار نباتی و حیوانی، خواهد بود و این اولین [[درجه]] [[انسانیت]] است که مشترک بین همه انسانهاست؛ در مرحله بعد [[آدمی]]، با [[تحصیل علم]] و عمل، میتواند به [[عالم ملکوت]] اعلی نائل شود همچنانکه [[خدای سبحان]] میفرماید: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا میرود و کردار نیکو آن را فرا میبرد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>، حتی [[انسان]]، با استکمال ذات خویش از طریق [[معرفت]] کامل و [[عبودیت]] تامش، میتواند از این مرحله نیز گذر کرده و بعد از فنای ذات خود به لقای [[پروردگار]] نائل گردد؛ که در این مرحله، به [[مقام]] [[ریاست]] عالی نائل آمده و مسجود [[فرشتگان]] آسمانی گشته و حکمش در [[ملک]] و [[ملکوت]] نافذ خواهد بود"<ref>محمد بن ابراهیم صدرالمتألهین شیرازی، اسرار الآیات، ص۱۰۸.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۳۳-۳۹.</ref> | * [[صدرالمتألهین]] درباره عمومیت [[خلافت]] الهی برای همه [[انسانها]]، مینویسد: "هریک از افراد [[بشر]] اعم از اینکه کامل باشد یا ناقص، به حسب برخورداری از [[حظ]] و سهم [[انسانیت]]، [[نصیبی]] از [[خلافت]] الهی دارند، چنانکه [[خدای متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ}}<ref>«و اوست که شما را جانشینان (خویش یا گذشتگان) در زمین گمارد» سوره انعام، آیه ۱۶۵.</ref>، [[اهل]] [[فضل]] از [[انسانها]] در آینه [[اخلاق]] ربانی خود [[صفات]] [[جمال الهی]] را نمایش میدهند و [[خداوند سبحان]] با ذات و جمیع صفاتش در آینه [[قلوب]] [[انسانهای کامل]] تجلی و [[ظهور]] میکند؛ و انسانهای ناقص [[جمال]] صنع و کمال مخلوقات او را در آینه صنعتها و حرفههایشان نشان میدهند. [[خلقت انسان]]، بعد از اینکه [[طبیعت]] همه مراحل [[رشد]] خود را (اعم از مرحله [[جمادی]]، نباتی و حیوانی) سپری کرد، آغاز میشود و این خود یکی از [[سنن الهی]] است چرا که موجود اشرف بایستی همه خصوصیات موجود اخص را دارا باشد؛ بر این اساس، ذات [[انسان]] جامع همه قوای زمینی و آثار نباتی و حیوانی، خواهد بود و این اولین [[درجه]] [[انسانیت]] است که مشترک بین همه انسانهاست؛ در مرحله بعد [[آدمی]]، با [[تحصیل علم]] و عمل، میتواند به [[عالم ملکوت]] اعلی نائل شود همچنانکه [[خدای سبحان]] میفرماید: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا میرود و کردار نیکو آن را فرا میبرد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>، حتی [[انسان]]، با استکمال ذات خویش از طریق [[معرفت]] کامل و [[عبودیت]] تامش، میتواند از این مرحله نیز گذر کرده و بعد از فنای ذات خود به لقای [[پروردگار]] نائل گردد؛ که در این مرحله، به [[مقام]] [[ریاست]] عالی نائل آمده و مسجود [[فرشتگان]] آسمانی گشته و حکمش در [[ملک]] و [[ملکوت]] نافذ خواهد بود"<ref>محمد بن ابراهیم صدرالمتألهین شیرازی، اسرار الآیات، ص۱۰۸.</ref><ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۳۳-۳۹.</ref> | ||
== [[خلیفه]] گرداننده (مستخلفٌعنه)== | == [[خلیفه]] گرداننده (مستخلفٌعنه) == | ||
* به کسی که [[خلیفه]]، [[خلافت]] وی را به عهده دارد "مستخلفٌعنه" اطلاق میشود. حال نکته دیگر در باب [[خلافت]] این است که مستخلفٌعنه کیست؟ و [[انسان]] [[جانشین]] چه کسی است؟ در این مورد نیز اقوال، مختلف است: | * به کسی که [[خلیفه]]، [[خلافت]] وی را به عهده دارد "مستخلفٌعنه" اطلاق میشود. حال نکته دیگر در باب [[خلافت]] این است که مستخلفٌعنه کیست؟ و [[انسان]] [[جانشین]] چه کسی است؟ در این مورد نیز اقوال، مختلف است: | ||
*۱. فرشتگانی هستند که در [[زمین]] بودند و به [[جنگ]] جنهایی رفتند که به [[فرماندهی]] [[ابلیس]] در [[زمین]] [[زندگی]] میکردند و دست به [[فساد]] و [[خونریزی]] زده بودند. این گروه از [[فرشتگان]] از جانب [[خداوند]] [[مأمور]] نابود کردن گروه [[تبهکار]] [[جن]] شدند و پس از آن بر [[زمین]] [[حاکم]] شدند؛ بر این احتمال روایتهایی نیز از [[ائمه اطهار]] [[نقل]] شده، از جمله این [[روایت]]: {{متن حدیث|عن الصادق{{ع}}: إن إبليس كان بين الملائكة يعبد اللَّه في السماء و كانت الملائكة تظنّه منهم و لم يكن منهم و ذلك ان اللَّه [[خلق]] خلقاً قبل [[آدم]] و كان إبليس حاكماً فيهم فأفسدوا في الأرض و عَتَوْا و سفكوا بغير [[حقّ]] فبعث اللَّه عليهم الملائكة فقتلوهم و أسروا إبليس و رفعوه معهم إلى السماء فكان مع الملائكة يعبد اللَّه إلى أن [[خلق]] اللَّه [[آدم]] فلمّا [[أمر]] اللَّه الملائكة بالسجود لآدم و ظهر ما كان من حَسَد إبليس له و استكباره علمت الملائكة أنّه لم يكن منهم، و قال إنّما دخل في الأمر لكونه منهم بالولاء و لم يكن من جنسهم}}<ref>ملا محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۱، ص۱۰۶.</ref>. | *۱. فرشتگانی هستند که در [[زمین]] بودند و به [[جنگ]] جنهایی رفتند که به [[فرماندهی]] [[ابلیس]] در [[زمین]] [[زندگی]] میکردند و دست به [[فساد]] و [[خونریزی]] زده بودند. این گروه از [[فرشتگان]] از جانب [[خداوند]] [[مأمور]] نابود کردن گروه [[تبهکار]] [[جن]] شدند و پس از آن بر [[زمین]] [[حاکم]] شدند؛ بر این احتمال روایتهایی نیز از [[ائمه اطهار]] [[نقل]] شده، از جمله این [[روایت]]: {{متن حدیث|عن الصادق {{ع}}: إن إبليس كان بين الملائكة يعبد اللَّه في السماء و كانت الملائكة تظنّه منهم و لم يكن منهم و ذلك ان اللَّه [[خلق]] خلقاً قبل [[آدم]] و كان إبليس حاكماً فيهم فأفسدوا في الأرض و عَتَوْا و سفكوا بغير [[حقّ]] فبعث اللَّه عليهم الملائكة فقتلوهم و أسروا إبليس و رفعوه معهم إلى السماء فكان مع الملائكة يعبد اللَّه إلى أن [[خلق]] اللَّه [[آدم]] فلمّا [[أمر]] اللَّه الملائكة بالسجود لآدم و ظهر ما كان من حَسَد إبليس له و استكباره علمت الملائكة أنّه لم يكن منهم، و قال إنّما دخل في الأمر لكونه منهم بالولاء و لم يكن من جنسهم}}<ref>ملا محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۱، ص۱۰۶.</ref>. | ||
* این احتمال مورد قبول نمیباشد: چون این [[روایت]] با ظاهر [[روایت]] دیگر [[قمی]] از [[امام باقر]]{{ع}} منافات دارد زیرا ظاهر آن [[روایت]] این است که هنگام [[جعل]] [[خلیفه]]، موجوداتی که در [[زمین]] [[زندگی]] میکردند [[جن]] و نسناس بودند نه [[ملائکه]]. همچنین با توجه به اینکه، [[خلیفه]] در [[آیه]]، جایگاهش [[زمین]] است و [[فرشته]] بودن با زمینی بودن که لازمهاش [[شهوت]] و [[غضب]] و تضاد و تزاحم است سازگار نیست؛ زیرا مطابق آیاتی نظیر {{متن قرآن|بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«بلکه (فرشتهها تنها) بندگانی ارجمندند * در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۶-۲۷.</ref> همه [[فرشتگان]] معصومند و ممکن نیست امتی زمینی باشند. [[دلیل]] دیگر اینکه اگر مستخلف عنه [[ملائکه]] باشند و [[انسان]] [[خلیفه]] آنها باشد دیگر جا برای گفتن {{متن قرآن|وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ...}}<ref>«در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و اینکه ما به این [[مقام]] شایستهتریم باقی نمیماند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۵۸.</ref>. | * این احتمال مورد قبول نمیباشد: چون این [[روایت]] با ظاهر [[روایت]] دیگر [[قمی]] از [[امام باقر]] {{ع}} منافات دارد زیرا ظاهر آن [[روایت]] این است که هنگام [[جعل]] [[خلیفه]]، موجوداتی که در [[زمین]] [[زندگی]] میکردند [[جن]] و نسناس بودند نه [[ملائکه]]. همچنین با توجه به اینکه، [[خلیفه]] در [[آیه]]، جایگاهش [[زمین]] است و [[فرشته]] بودن با زمینی بودن که لازمهاش [[شهوت]] و [[غضب]] و تضاد و تزاحم است سازگار نیست؛ زیرا مطابق آیاتی نظیر {{متن قرآن|بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«بلکه (فرشتهها تنها) بندگانی ارجمندند * در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۶-۲۷.</ref> همه [[فرشتگان]] معصومند و ممکن نیست امتی زمینی باشند. [[دلیل]] دیگر اینکه اگر مستخلف عنه [[ملائکه]] باشند و [[انسان]] [[خلیفه]] آنها باشد دیگر جا برای گفتن {{متن قرآن|وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ...}}<ref>«در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی میستاییم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و اینکه ما به این [[مقام]] شایستهتریم باقی نمیماند<ref>عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۵۸.</ref>. | ||
*۲. جنهای [[فاسد]] و [[خونریزی]] بودند که منقرض شدند و [[آدم]]{{ع}} [[جانشین]] آنها شد. | *۲. جنهای [[فاسد]] و [[خونریزی]] بودند که منقرض شدند و [[آدم]] {{ع}} [[جانشین]] آنها شد. | ||
* این احتمال با توجه به [[اعتراض]] [[فرشتگان]] و اعلام [[آمادگی]] آنها برخلافت و [[استدلال]] بر [[شایستگی]] خود، با [[جانشینی]] [[حضرت آدم]]{{ع}} تناسبی ندارد. همچنین برای آن، به امر مهمی چون [[تعلیم اسماء]] نیاز نبود. نیز [[سجده فرشتگان]] بر [[حضرت آدم]]{{ع}} نشان میدهد که منظور از [[خلافت]]، [[جانشینی]] از جنها نبوده است<ref>اکبر سیدینیا، خلافت الاهی؛ با تأکید بر دیدگاه آیتالله جوادی آملی، فصلنامه علمی - پژوهشی قبسات، ش۴۴، ۱۳۸۵، ص۱۴۰.</ref>. | * این احتمال با توجه به [[اعتراض]] [[فرشتگان]] و اعلام [[آمادگی]] آنها برخلافت و [[استدلال]] بر [[شایستگی]] خود، با [[جانشینی]] [[حضرت آدم]] {{ع}} تناسبی ندارد. همچنین برای آن، به امر مهمی چون [[تعلیم اسماء]] نیاز نبود. نیز [[سجده فرشتگان]] بر [[حضرت آدم]] {{ع}} نشان میدهد که منظور از [[خلافت]]، [[جانشینی]] از جنها نبوده است<ref>اکبر سیدینیا، خلافت الاهی؛ با تأکید بر دیدگاه آیتالله جوادی آملی، فصلنامه علمی - پژوهشی قبسات، ش۴۴، ۱۳۸۵، ص۱۴۰.</ref>. | ||
*۳. همه موجودات هستند، زیرا [[آدمی]] نسخه جمع عالم است و از همه انواع کائنات و اصناف موجودات، نمونهای در او به [[ودیعت]] گذاشته شده است. | *۳. همه موجودات هستند، زیرا [[آدمی]] نسخه جمع عالم است و از همه انواع کائنات و اصناف موجودات، نمونهای در او به [[ودیعت]] گذاشته شده است. | ||
* این ویژگی [[انسان]] که نمونه و عصارهای از تمام موجودات عالم است، [[کرامت]] و کمال والایی است، ولی سبب تعلق [[خلافت]] نمیشود و وجهی برای [[خلافت]] موجوداتی که در [[مقام]] خود مشغول انجام وظیفهاند، نیست؛ هرچند منشأ و بستر مناسبی برای [[خلافت]] پدید آورد. از اینرو با توجه به بسیاری از [[روایتها]] و علل دیگر، مقصود از [[خلافت]] [[حضرت آدم]]{{ع}} [[جانشینی]] از همه موجودات نیست. | * این ویژگی [[انسان]] که نمونه و عصارهای از تمام موجودات عالم است، [[کرامت]] و کمال والایی است، ولی سبب تعلق [[خلافت]] نمیشود و وجهی برای [[خلافت]] موجوداتی که در [[مقام]] خود مشغول انجام وظیفهاند، نیست؛ هرچند منشأ و بستر مناسبی برای [[خلافت]] پدید آورد. از اینرو با توجه به بسیاری از [[روایتها]] و علل دیگر، مقصود از [[خلافت]] [[حضرت آدم]] {{ع}} [[جانشینی]] از همه موجودات نیست. | ||
*۴. انسانهای پیشین موسوم به "نسناس" هستند. | *۴. انسانهای پیشین موسوم به "نسناس" هستند. | ||
* این احتمال، با توجه به [[اعتراض]] [[ملائکه]] بر [[جانشینی]] [[آدم]]{{ع}} [[نادرست]] است؛ زیرا در این صورت، [[اعتراض]] جایی نداشت و لازم دانستن [[شایستگی]] برای [[خلافت]] و [[شایسته]] نبودن [[فرشتگان]]، با این احتمال ناسازگار است<ref>اکبر سیدینیا، خلافت الاهی؛ با تأکید بر دیدگاه آیتالله جوادی آملی، فصلنامه علمی - پژوهشی قبسات، ش۴۴، ۱۳۸۵، ص۱۴۱.</ref>. | * این احتمال، با توجه به [[اعتراض]] [[ملائکه]] بر [[جانشینی]] [[آدم]] {{ع}} [[نادرست]] است؛ زیرا در این صورت، [[اعتراض]] جایی نداشت و لازم دانستن [[شایستگی]] برای [[خلافت]] و [[شایسته]] نبودن [[فرشتگان]]، با این احتمال ناسازگار است<ref>اکبر سیدینیا، خلافت الاهی؛ با تأکید بر دیدگاه آیتالله جوادی آملی، فصلنامه علمی - پژوهشی قبسات، ش۴۴، ۱۳۸۵، ص۱۴۱.</ref>. | ||
*۵. [[خدای سبحان]] است. | *۵. [[خدای سبحان]] است. | ||
* نظر دقیق آن است که این [[خلافت]] از آن خداست. چرا که: | * نظر دقیق آن است که این [[خلافت]] از آن خداست. چرا که: | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
* مضافاً بر این از تعجب [[فرشتگان]] استفاده میشود که چنین خلافتی در نظر آنان که [[بندگان]] مکرم و [[معصوم]] [[خدا]] بودهاند مقامی بس بزرگ و [[عظیم]] بوده است، حال اگر [[خلافت]] [[آدم]] از جانب اشخاص دیگر که قهراً در رتبه پایینی قرار داشتند میشد، برای [[فرشتگان]] مایه اعجاب و موجب سؤال نبود. بنابراین سؤال و تعجب [[فرشتگان]] تنها در "[[خلافت]] از [[خدا]]" برای [[آدم]] معنا پیدا میکند<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۳۹-۴۲.</ref> | * مضافاً بر این از تعجب [[فرشتگان]] استفاده میشود که چنین خلافتی در نظر آنان که [[بندگان]] مکرم و [[معصوم]] [[خدا]] بودهاند مقامی بس بزرگ و [[عظیم]] بوده است، حال اگر [[خلافت]] [[آدم]] از جانب اشخاص دیگر که قهراً در رتبه پایینی قرار داشتند میشد، برای [[فرشتگان]] مایه اعجاب و موجب سؤال نبود. بنابراین سؤال و تعجب [[فرشتگان]] تنها در "[[خلافت]] از [[خدا]]" برای [[آدم]] معنا پیدا میکند<ref>[[فاطمه زیوری کبیرنیا|زیوری کبیرنیا، فاطمه]]، [[بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان (کتاب)|بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان]]، ص:۳۹-۴۲.</ref> | ||
== عناصر [[استخلاف]] (مستخلف علیه)== | == عناصر [[استخلاف]] (مستخلف علیه) == | ||
* مستخلف علیه یعنی آنچه [[خلافت]] بر آن صورت گرفته است که شامل [[انسان]]، [[جامعه]] و [[زمین]] و [[طبیعت]] میباشد. | * مستخلف علیه یعنی آنچه [[خلافت]] بر آن صورت گرفته است که شامل [[انسان]]، [[جامعه]] و [[زمین]] و [[طبیعت]] میباشد. | ||
* وقتی این [[آیه]] را مورد مطالعه قرار دهیم: "هنگامی که [[خداوند]] به [[فرشتگان]] گفت من روی [[زمین]] خلیفهای خواهم نهاد، [[فرشتگان]] گفتند آیا کسی را در [[زمین]] قرار میدهی که در آن [[فساد]] و [[خونریزی]] کند، حال آنکه ما، ترا به سپاست [[تسبیح]] میگوئیم و تقدیست میکنیم". | * وقتی این [[آیه]] را مورد مطالعه قرار دهیم: "هنگامی که [[خداوند]] به [[فرشتگان]] گفت من روی [[زمین]] خلیفهای خواهم نهاد، [[فرشتگان]] گفتند آیا کسی را در [[زمین]] قرار میدهی که در آن [[فساد]] و [[خونریزی]] کند، حال آنکه ما، ترا به سپاست [[تسبیح]] میگوئیم و تقدیست میکنیم". | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
* و در صورتی که [[فرشته]] باشد، باید به صورت [[بشر]] درآید؛ زیرا [[خدای متعال]]، در پاسخ عدهای که میگفتند: [[خلیفه الهی]] باید [[فرشته]] باشد، میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ}}<ref>«و اگر او را فرشتهای میگرداندیم، او را (به گونه) مردی در میآوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که میکردند پیش میآوردیم» سوره انعام، آیه ۹.</ref>؛ | * و در صورتی که [[فرشته]] باشد، باید به صورت [[بشر]] درآید؛ زیرا [[خدای متعال]]، در پاسخ عدهای که میگفتند: [[خلیفه الهی]] باید [[فرشته]] باشد، میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ}}<ref>«و اگر او را فرشتهای میگرداندیم، او را (به گونه) مردی در میآوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که میکردند پیش میآوردیم» سوره انعام، آیه ۹.</ref>؛ | ||
* اگر بخواهیم فرشتهای را به [[رسالت]] اعزام کنیم، باید به صورت [[بشر]] در بیایند، و بر آنان [[لباس]] مردان بپوشانیم، تا شما او را ببینید و کلامش را بشنوید و در [[اعمال]] برایتان [[اسوه]] باشد، چون بین [[انسانها]] و راهنمای آنان، باید تناسب باشد. پس افراد [[بشر]] یا باید از جنس [[فرشته]] باشند تا پیامبرشان [[فرشته]] باشد؛ یا اگر [[فرشته]] بود باید به صورت [[انسان]] در آید تا بتواند [[وظیفه]] خود را ([[ابلاغ رسالت الهی]])، انجام دهد. | * اگر بخواهیم فرشتهای را به [[رسالت]] اعزام کنیم، باید به صورت [[بشر]] در بیایند، و بر آنان [[لباس]] مردان بپوشانیم، تا شما او را ببینید و کلامش را بشنوید و در [[اعمال]] برایتان [[اسوه]] باشد، چون بین [[انسانها]] و راهنمای آنان، باید تناسب باشد. پس افراد [[بشر]] یا باید از جنس [[فرشته]] باشند تا پیامبرشان [[فرشته]] باشد؛ یا اگر [[فرشته]] بود باید به صورت [[انسان]] در آید تا بتواند [[وظیفه]] خود را ([[ابلاغ رسالت الهی]])، انجام دهد. | ||
* و از جنس [[زن]] نیست؛ زیرا [[خدای متعال]]، هیچ فردی را از جنس [[زن]] به عنوان [[خلیفه]] خود ارسال نکرده است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا}}<ref>«و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی میکردیم نفرستادیم» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.</ref>. پس [[مسؤولیت]] [[خلافت]] را فقط مردان عهدهدار هستند؛ چون یک کار اجرایی است و لازمه آن، تماس با مردان است و در آن، مسأله [[جهاد]] و [[دفاع]] در مقابل [[هجوم]] [[کفار]] و [[آموزش]] [[مسائل اعتقادی]] و [[تعلیم]] [[احکام دین]] و [[پاسخ به شبهات]] و [[امامت]] در [[نماز جماعت]]... ، مطرح است، این مسأله چیزی از [[مقام]] [[زن]] نمیکاهد؛ زیرا ممکن است [[زن]] [[خلیفه الهی]] نباشد، ولی از اولیاءالله بوده، و از بعضی [[انبیا]]{{عم}}، [[فضیلت]] بیشتری داشته باشد، چنانکه [[حضرت فاطمه]]{{س}} به آن [[مقام]] دست یافت<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۷۶-۷۷.</ref>. | * و از جنس [[زن]] نیست؛ زیرا [[خدای متعال]]، هیچ فردی را از جنس [[زن]] به عنوان [[خلیفه]] خود ارسال نکرده است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا}}<ref>«و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی میکردیم نفرستادیم» سوره یوسف، آیه ۱۰۹.</ref>. پس [[مسؤولیت]] [[خلافت]] را فقط مردان عهدهدار هستند؛ چون یک کار اجرایی است و لازمه آن، تماس با مردان است و در آن، مسأله [[جهاد]] و [[دفاع]] در مقابل [[هجوم]] [[کفار]] و [[آموزش]] [[مسائل اعتقادی]] و [[تعلیم]] [[احکام دین]] و [[پاسخ به شبهات]] و [[امامت]] در [[نماز جماعت]]... ، مطرح است، این مسأله چیزی از [[مقام]] [[زن]] نمیکاهد؛ زیرا ممکن است [[زن]] [[خلیفه الهی]] نباشد، ولی از اولیاءالله بوده، و از بعضی [[انبیا]] {{عم}}، [[فضیلت]] بیشتری داشته باشد، چنانکه [[حضرت فاطمه]] {{س}} به آن [[مقام]] دست یافت<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۷۶-۷۷.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |