جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[اصحاب فیل در قرآن]] - [[اصحاب فیل در علوم قرآنی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[اصحاب فیل در قرآن]] - [[اصحاب فیل در علوم قرآنی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
'''اصحاب فیل''' به سپاهی گفته میشود که به فرماندهی اَبرَهه پادشاه یمن قصد ویران کردن [[کعبه]] را داشتند. | '''اصحاب فیل''' به سپاهی گفته میشود که به فرماندهی اَبرَهه پادشاه یمن قصد ویران کردن [[کعبه]] را داشتند. ابرهه از اینکه کعبه مورد توجه ویژه [[مردم]] بود ناخشنود بود و تصمیم گرفت مردم را به جای مکّه، متوجّه یمن کند. وی کلیسایی در صَنعا بنا کرد و از مردم خواست تا به جای کعبه، به زیارت آن بروند، اما یکی از عربها آن را آلوده ساخت. ابرهه تصمیم گرفت کعبه را ویران کند و برای این کار سپاهی مجهّز فراهم آورد و با فیلهای [[جنگی]] به سوی [[مکه]] حرکت کرد. [[خداوند]] [[خانه]] خویش را از آسیب اصحاب فیل [[حفظ]] کرد و آنها را توسط پرندگانی کوچک به عذابی دردناک [[مبتلا]] ساخت. [[قرآن کریم]] با اختصاص سورهای به داستان اصحاب فیل، چگونگی [[عذاب]] آنان بیان میکند. | ||
==ابرهه پادشاه یمن== | == ابرهه پادشاه یمن == | ||
{{اصلی|ابرهه حبشی}} | {{اصلی|ابرهه حبشی}} | ||
اصحاب فیل به سپاهی گفته میشود که به [[فرماندهی]] اَبرَهه، قصد ویران کردن [[کعبه]] را داشتند. [[ابرهه]]، فرزند صَبّاح، اهل [[حبشه]] و از [[فرمانروایان]] [[یمن]] بود و بر اثر زخمی که در یکی از [[جنگها]] در صورت وی پدید آمد به [[اشرم|اَشرَم]] ملقّب شد. [[کنیه]] وی را [[ابویکسوم|اَبویَکْسوم]] دانستهاند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۱؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref>. او با حیلهای، فرمانروای پیشین یمن، یعنی "اَرباط" را کشت و خود بر جای او نشست<ref> السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۴۲؛ روحالمعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳؛ [[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص ۳۸۲۹.</ref> | اصحاب فیل به سپاهی گفته میشود که به [[فرماندهی]] اَبرَهه، قصد ویران کردن [[کعبه]] را داشتند. [[ابرهه]]، فرزند صَبّاح، اهل [[حبشه]] و از [[فرمانروایان]] [[یمن]] بود و بر اثر زخمی که در یکی از [[جنگها]] در صورت وی پدید آمد به [[اشرم|اَشرَم]] ملقّب شد. [[کنیه]] وی را [[ابویکسوم|اَبویَکْسوم]] دانستهاند<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۱؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref>. او با حیلهای، فرمانروای پیشین یمن، یعنی "اَرباط" را کشت و خود بر جای او نشست<ref> السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۴۲؛ روحالمعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳؛ [[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص ۳۸۲۹.</ref> | ||
==علل حمله ابرهه برای نابودی کعبه== | == علل حمله ابرهه برای نابودی کعبه == | ||
ابرهه از اینکه کعبه مورد توجه ویژه [[مردم]] بود و [[زیارت]] آن، [[قدرت]] و [[شوکت]] [[مکّه]] را در پی داشت ناخشنود بود و [[تصمیم]] گرفت مردم را به جای مکّه، متوجّه یمن کند. [[انگیزه]] او در این تهاجم را گسترش [[سلطه]] و [[نفوذ]] حبشه و امپراتوری [[روم]] و [[تسلط]] آنها بر همه سرزمینهای [[عربی]] مانند مکّه، ایجاد پایگاهی در برابر امپراتوری [[ایران]] و حذف واسطهگری ساسانیان در [[روابط]] تجاری میان روم با سیلان و [[هند]] دانستهاند<ref> المفصل، ج ۳، ص ۵۱۷ ـ ۵۱۸؛ پرتوی از قرآن، ق.۲، ج ۳۰، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۱.</ref>. وی در پی این تصمیم، کلیسایی باشکوه به نام "قُلَّیْس" در صَنعا بنا کرد و از مردم خواست تا به جای کعبه، به زیارت آن بروند<ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۶؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۲.</ref>. خبر تأسیس این [[کلیسا]] [[عربها]] را بسیار [[خشمگین]] ساخت، بهطوری که گفتهاند: یکی از آنها خود را به قلّیس رساند و آن را [[آلوده]] ساخت<ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰.</ref> و یکی از فرستادگان ابرهه به نام [[محمّد بن خُزاعی]] که برای فراخوانی مردم به زیارت قلّیس به میان عربها رفته بود، به دست آنان کشته شد<ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۷.</ref>. برخی گفتهاند: گروهی از [[قریش]] در [[راه]] تجارتشان، کنار یکی از [[معابد]] [[مسیحیان]] فرود آمده، برای پختن [[غذا]] آتشی برافروختند و باد، [[آتش]] را در [[معبد]] افکند و آن را سوزاند<ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۱۰، ۵۱۲؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴.</ref>. این عوامل [[خشم]] [[ابرهه]] را برانگیخت و فهمید که با بودن [[کعبه]]، نمیتواند [[مردم]] را از [[مکّه]] متوجه [[یمن]] کند و به اهداف خود برسد، ازاینرو [[تصمیم]] گرفت کعبه را ویران کند<ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>. | ابرهه از اینکه کعبه مورد توجه ویژه [[مردم]] بود و [[زیارت]] آن، [[قدرت]] و [[شوکت]] [[مکّه]] را در پی داشت ناخشنود بود و [[تصمیم]] گرفت مردم را به جای مکّه، متوجّه یمن کند. [[انگیزه]] او در این تهاجم را گسترش [[سلطه]] و [[نفوذ]] حبشه و امپراتوری [[روم]] و [[تسلط]] آنها بر همه سرزمینهای [[عربی]] مانند مکّه، ایجاد پایگاهی در برابر امپراتوری [[ایران]] و حذف واسطهگری ساسانیان در [[روابط]] تجاری میان روم با سیلان و [[هند]] دانستهاند<ref> المفصل، ج ۳، ص ۵۱۷ ـ ۵۱۸؛ پرتوی از قرآن، ق. ۲، ج ۳۰، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۱.</ref>. وی در پی این تصمیم، کلیسایی باشکوه به نام "قُلَّیْس" در صَنعا بنا کرد و از مردم خواست تا به جای کعبه، به زیارت آن بروند<ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۶؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۲.</ref>. خبر تأسیس این [[کلیسا]] [[عربها]] را بسیار [[خشمگین]] ساخت، بهطوری که گفتهاند: یکی از آنها خود را به قلّیس رساند و آن را [[آلوده]] ساخت<ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰.</ref> و یکی از فرستادگان ابرهه به نام [[محمّد بن خُزاعی]] که برای فراخوانی مردم به زیارت قلّیس به میان عربها رفته بود، به دست آنان کشته شد<ref> تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۷.</ref>. برخی گفتهاند: گروهی از [[قریش]] در [[راه]] تجارتشان، کنار یکی از [[معابد]] [[مسیحیان]] فرود آمده، برای پختن [[غذا]] آتشی برافروختند و باد، [[آتش]] را در [[معبد]] افکند و آن را سوزاند<ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۱۰، ۵۱۲؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴.</ref>. این عوامل [[خشم]] [[ابرهه]] را برانگیخت و فهمید که با بودن [[کعبه]]، نمیتواند [[مردم]] را از [[مکّه]] متوجه [[یمن]] کند و به اهداف خود برسد، ازاینرو [[تصمیم]] گرفت کعبه را ویران کند<ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>. | ||
==حرکت سپاه ابرهه، وقایع آن و نابودی== | == حرکت سپاه ابرهه، وقایع آن و نابودی == | ||
برای اینکار سپاهی مجهّز فراهم آورد و با فیلهای [[جنگی]] به سوی [[مکه]] حرکت کرد. شمار [[سپاهیان]] را ۰۰۰ / ۶۰، و تعداد فیلها را یک، ۸، ۱۲، ۱۳ و ۱۰۰۰ رأس نوشتهاند<ref> مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۱. </ref>. در بین راه، هر قبیلهای را که با آنها به مقابله برمیخاست درهم شکسته و سران آنها را [[اسیر]] میکردند<ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰.</ref> تا در نزدیکی مکّه در محلّی به نام "مُغَمَّس"<ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۲.</ref> یا "[[حبّ]] المُحَصَّب"<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۱۳۹.</ref> فرود آمدند. ابرهه گروهی از سواران خود را به [[فرماندهی]] [[اسود بن مقصود]] برای تاراج [[اموال]] مردم به مکّه فرستاد که در این میان ۲۰۰ شتر را از [[عبدالمطلب]] به [[غارت]] بردند<ref> السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۴۸؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸.</ref> و به وسیله [[حُناطه حِمْیَری]] به بزرگ مکّیان یعنی عبدالمطلب پیامی به این مضمون فرستاد که من قصد [[جنگ]] با شما را ندارم و هدفم ویران کردن این خانه است. عبدالمطلب پس از شنیدن پیام ابرهه گفت: ما نیز توان [[جنگ]] نداریم؛ امّا کعبه [[خانه خدا]] و خانه خلیل وی [[ابراهیم]]{{ع}} است و او خود [[حرم]] خویش را حفظ خواهد کرد<ref> السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۴۸؛ جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸ ـ ۳۸۹.</ref>. سپس [[عبدالمطلب]] به [[ملاقات]] [[ابرهه]] رفت. ابرهه با دیدن سیمای [[زیبا]] و ابّهت او از تخت به زیر آمد و کنار وی روی [[زمین]] نشسته، گفت: خواستهات چیست؟ عبدالمطلب گفت: سپاهیانت ۲۰۰ شتر از من ربودهاند. بگو تا باز گردانند. ابرهه با آنچه از [[مقام]] بزرگ [[قریش]] شنیده بود، از این درخواست شگفتزده شد و گفت: [[تصور]] میکردم از من بخواهی خانهای را که [[آیین]] تو و [[پدران]] توست، ویران نکنم. عبدالمطلب گفت: من صاحب شتران خویشم و [[خانه]]، خود صاحبی دارد که تو را از تعرض به آن باز خواهد داشت. عبدالمطلب پس از بازگشت از نزد ابرهه به [[مردم]] [[مکه]] [[فرمان]] داد [[شهر]] را ترک کرده، به کوهها و درههای اطراف [[پناه]] برند و خود با تنی چند در مکه ماند. وی حلقه در [[کعبه]] را گرفت و با سرودن اشعاری از خدای خانه [[یاری]] خواست<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰ ـ ۵۱؛ جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۰.</ref>. پس از آن، حلقه خانه را رها کرده، به سوی درههای مکه رفت. گویند زمانی که ابرهه فرمان [[حمله]] داد عبدالمطلب یا شخصی به نام "نفیل بن حبیب"، خود را به [[فیل]] [[جنگی]] رساند و در گوشش گفت: از حرکت بایست و از جایی که آمدهای بازگرد. اینجا سرزمین امن [[الهی]] است. ناگهان فیل پیش او زانو زد و هیچ فشاری نتوانست او را به سوی کعبه به حرکت درآورد؛ ولی به هر سوی دیگر که او را بازمیگرداندند، شتابان میرفت<ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۵۲؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۳.</ref>. [[خداوند]] [[خانه]] خویش را از آسیب اصحاب فیل [[حفظ]] کرد و آنها را به عذابی دردناک [[مبتلا]] ساخت<ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳؛ [[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص ۳۸۲۹.</ref>. | برای اینکار سپاهی مجهّز فراهم آورد و با فیلهای [[جنگی]] به سوی [[مکه]] حرکت کرد. شمار [[سپاهیان]] را ۰۰۰ / ۶۰، و تعداد فیلها را یک، ۸، ۱۲، ۱۳ و ۱۰۰۰ رأس نوشتهاند<ref> مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۱. </ref>. در بین راه، هر قبیلهای را که با آنها به مقابله برمیخاست درهم شکسته و سران آنها را [[اسیر]] میکردند<ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۴۰.</ref> تا در نزدیکی مکّه در محلّی به نام "مُغَمَّس"<ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۲.</ref> یا "[[حبّ]] المُحَصَّب"<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۱۳۹.</ref> فرود آمدند. ابرهه گروهی از سواران خود را به [[فرماندهی]] [[اسود بن مقصود]] برای تاراج [[اموال]] مردم به مکّه فرستاد که در این میان ۲۰۰ شتر را از [[عبدالمطلب]] به [[غارت]] بردند<ref> السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۴۸؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸.</ref> و به وسیله [[حُناطه حِمْیَری]] به بزرگ مکّیان یعنی عبدالمطلب پیامی به این مضمون فرستاد که من قصد [[جنگ]] با شما را ندارم و هدفم ویران کردن این خانه است. عبدالمطلب پس از شنیدن پیام ابرهه گفت: ما نیز توان [[جنگ]] نداریم؛ امّا کعبه [[خانه خدا]] و خانه خلیل وی [[ابراهیم]] {{ع}} است و او خود [[حرم]] خویش را حفظ خواهد کرد<ref> السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۴۸؛ جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۸ ـ ۳۸۹.</ref>. سپس [[عبدالمطلب]] به [[ملاقات]] [[ابرهه]] رفت. ابرهه با دیدن سیمای [[زیبا]] و ابّهت او از تخت به زیر آمد و کنار وی روی [[زمین]] نشسته، گفت: خواستهات چیست؟ عبدالمطلب گفت: سپاهیانت ۲۰۰ شتر از من ربودهاند. بگو تا باز گردانند. ابرهه با آنچه از [[مقام]] بزرگ [[قریش]] شنیده بود، از این درخواست شگفتزده شد و گفت: [[تصور]] میکردم از من بخواهی خانهای را که [[آیین]] تو و [[پدران]] توست، ویران نکنم. عبدالمطلب گفت: من صاحب شتران خویشم و [[خانه]]، خود صاحبی دارد که تو را از تعرض به آن باز خواهد داشت. عبدالمطلب پس از بازگشت از نزد ابرهه به [[مردم]] [[مکه]] [[فرمان]] داد [[شهر]] را ترک کرده، به کوهها و درههای اطراف [[پناه]] برند و خود با تنی چند در مکه ماند. وی حلقه در [[کعبه]] را گرفت و با سرودن اشعاری از خدای خانه [[یاری]] خواست<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰ ـ ۵۱؛ جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۰.</ref>. پس از آن، حلقه خانه را رها کرده، به سوی درههای مکه رفت. گویند زمانی که ابرهه فرمان [[حمله]] داد عبدالمطلب یا شخصی به نام "نفیل بن حبیب"، خود را به [[فیل]] [[جنگی]] رساند و در گوشش گفت: از حرکت بایست و از جایی که آمدهای بازگرد. اینجا سرزمین امن [[الهی]] است. ناگهان فیل پیش او زانو زد و هیچ فشاری نتوانست او را به سوی کعبه به حرکت درآورد؛ ولی به هر سوی دیگر که او را بازمیگرداندند، شتابان میرفت<ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۵۲؛ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۳.</ref>. [[خداوند]] [[خانه]] خویش را از آسیب اصحاب فیل [[حفظ]] کرد و آنها را به عذابی دردناک [[مبتلا]] ساخت<ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳؛ [[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص ۳۸۲۹.</ref>. | ||
امام صادق{{ع}} در این زمینه فرمود: "زمانی که [[امیر]] [[حبشه]] [[لشکر]] خود را همراه پیلان به سوی مکه فرستاد تا [[خانه کعبه]] را خراب کند، شتران عبدالمطلب را بردند. این خبر به عبدالمطلب رسید؛ نزد امیر حبشه آمد و برای دربان امیر درخواست خود را مطرح کرد و او به ابرهه گفت: این [[عبدالمطلب بن هاشم]] است؛ تقاضا دارد شترانی را که لشکر تو بردهاند، به او بازگردانی. [[پادشاه]] حبشه [[تعجب]] کرد و به اصحابش گفت: این [[مرد]] [[رئیس]] و پیشوای قومی است که من برای خراب کردن خانهای که عبادتش میکنند آمدهام و او [[آزادی]] شترانش را از من میخواهد. اگر او از من میخواست از خراب کردن کعبه دست بردارم، میپذیرفتم. شترانش را به او برگردانید. عبدالمطلب که از طریق مترجم از سخن ابرهه مطلع شد گفت: {{متن حدیث|أَنَا رَبُّ الْإِبِلِ وَ لِهَذَا الْبَیتِ رَبٌّ یمْنَعُهُ}}: من صاحب شتران هستم و [[خانه]] صاحبی دارد که آن را نگه میدارد. | امام صادق {{ع}} در این زمینه فرمود: "زمانی که [[امیر]] [[حبشه]] [[لشکر]] خود را همراه پیلان به سوی مکه فرستاد تا [[خانه کعبه]] را خراب کند، شتران عبدالمطلب را بردند. این خبر به عبدالمطلب رسید؛ نزد امیر حبشه آمد و برای دربان امیر درخواست خود را مطرح کرد و او به ابرهه گفت: این [[عبدالمطلب بن هاشم]] است؛ تقاضا دارد شترانی را که لشکر تو بردهاند، به او بازگردانی. [[پادشاه]] حبشه [[تعجب]] کرد و به اصحابش گفت: این [[مرد]] [[رئیس]] و پیشوای قومی است که من برای خراب کردن خانهای که عبادتش میکنند آمدهام و او [[آزادی]] شترانش را از من میخواهد. اگر او از من میخواست از خراب کردن کعبه دست بردارم، میپذیرفتم. شترانش را به او برگردانید. عبدالمطلب که از طریق مترجم از سخن ابرهه مطلع شد گفت: {{متن حدیث|أَنَا رَبُّ الْإِبِلِ وَ لِهَذَا الْبَیتِ رَبٌّ یمْنَعُهُ}}: من صاحب شتران هستم و [[خانه]] صاحبی دارد که آن را نگه میدارد. | ||
عبدالمطلب به جانب منزلش باز میگشت که با فیلی محمودنامیده گفت: تو را آوردهاند تا خانه پروردگارت را خراب کنی! آیا چنین کاری را انجام میدهی؟ فیل با سر اشاره کرد: نه، [[عبدالمطلب]] به منزلش مراجعت کرد. صبح روز بعد فیل از رفتن به [[حرم]]<ref>لازم به یادآوری است که ما در محدوده مکه چهار عنوان داریم که هر یک احکام خاصی دارد و گاهی با هم اشتباه میشود: مکه، حرم، مسجدالحرام و کعبه. حرم محدودهای است که در گذشته خارج از شهر مکه بوده است. روز بعد که لشکر ابرهه به طرف مسجدالحرام که کعبه در آن قرار دارد حرکت کردند، قبل از رسیدن به منطقه منا، در وادی مُحَسِّر فیل ابرهه از حرکت باز ماند؛ به همین جهت وادی مُحَسِّر نامیده شده است (محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۱۸، ص۱۳۰). وادی مّحَسِّر جزو حرم است و بین مشعرالحرام و منا قرار دارد. فیل از نزدیک شدن به حرم امتناع کرد و لشکر گرفتار عذاب الهی شد (احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۷۵).</ref> سر باز زد. عبدالمطلب به یکی از غلامانش گفت: بالای [[کوه]] رو و بنگر چه میبینی. گفت: یک سیاهی از طرف دریا میبینم. گفت: چشمت همه آنها را تشخیص میدهد؟ گفت: نه، ولی نزدیک است سیاهی برسد. چون نزدیک شد، گفت: پرندههای بسیاری است که آنها را نمیشناسم و هر یک از آنها سنگی به اندازه سنگی که با پشت ناخن میپرانند یا کوچکتر در منقار دارد. عبدالمطلب گفت: به [[پروردگار]] عبدالمطلب، جز این [[قوم]] را نخواهند. آنها بالای سر همه [[لشکر]] قرار گرفتند و سنگریزه را انداختند. هر سنگریزه بر سر مردی فرود آمد و از نشیمنگاهش خارج شد و او را کشت. از آن لشکر جز یک مرد [[جان]] سالم به در [[نبرد]] که رفت و گزارش حادثه را به [[مردم]] داد. چون گزارش او تمام شد، یکی از همان پرندگان، [[سنگریزه]] را افکند و او را هم بکشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۴۷ و ج۴، ص۲۱۷؛ همو، اصول کافی (ترجمه: سیدجواد مصطفوی)، ج۲، ص۳۳۸.</ref><ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۹۲.</ref> | عبدالمطلب به جانب منزلش باز میگشت که با فیلی محمودنامیده گفت: تو را آوردهاند تا خانه پروردگارت را خراب کنی! آیا چنین کاری را انجام میدهی؟ فیل با سر اشاره کرد: نه، [[عبدالمطلب]] به منزلش مراجعت کرد. صبح روز بعد فیل از رفتن به [[حرم]]<ref>لازم به یادآوری است که ما در محدوده مکه چهار عنوان داریم که هر یک احکام خاصی دارد و گاهی با هم اشتباه میشود: مکه، حرم، مسجدالحرام و کعبه. حرم محدودهای است که در گذشته خارج از شهر مکه بوده است. روز بعد که لشکر ابرهه به طرف مسجدالحرام که کعبه در آن قرار دارد حرکت کردند، قبل از رسیدن به منطقه منا، در وادی مُحَسِّر فیل ابرهه از حرکت باز ماند؛ به همین جهت وادی مُحَسِّر نامیده شده است (محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۱۸، ص۱۳۰). وادی مّحَسِّر جزو حرم است و بین مشعرالحرام و منا قرار دارد. فیل از نزدیک شدن به حرم امتناع کرد و لشکر گرفتار عذاب الهی شد (احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱، ص۷۵).</ref> سر باز زد. عبدالمطلب به یکی از غلامانش گفت: بالای [[کوه]] رو و بنگر چه میبینی. گفت: یک سیاهی از طرف دریا میبینم. گفت: چشمت همه آنها را تشخیص میدهد؟ گفت: نه، ولی نزدیک است سیاهی برسد. چون نزدیک شد، گفت: پرندههای بسیاری است که آنها را نمیشناسم و هر یک از آنها سنگی به اندازه سنگی که با پشت ناخن میپرانند یا کوچکتر در منقار دارد. عبدالمطلب گفت: به [[پروردگار]] عبدالمطلب، جز این [[قوم]] را نخواهند. آنها بالای سر همه [[لشکر]] قرار گرفتند و سنگریزه را انداختند. هر سنگریزه بر سر مردی فرود آمد و از نشیمنگاهش خارج شد و او را کشت. از آن لشکر جز یک مرد [[جان]] سالم به در [[نبرد]] که رفت و گزارش حادثه را به [[مردم]] داد. چون گزارش او تمام شد، یکی از همان پرندگان، [[سنگریزه]] را افکند و او را هم بکشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۴۷ و ج۴، ص۲۱۷؛ همو، اصول کافی (ترجمه: سیدجواد مصطفوی)، ج۲، ص۳۳۸.</ref><ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۹۲.</ref> | ||
==سوره فیل== | == سوره فیل == | ||
[[قرآن کریم]] با اختصاص سورهای به داستان اصحاب فیل، چگونگی [[عذاب]] آنان را اینگونه بیان میکند که خداوند دستههایی از پرندگان را با سنگهایی از [[گِل]]، به سوی آنان فرستاد تا با آنها اصحاب فیل را [[هدف]] قرار داده، نابود کنند: {{متن قرآن|وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ}}<ref>«و بر (سر) ایشان پرندگانی دستهدسته فرستاد. که بر آنان سنگریزههایی از گلسنگ فرو میافکندند. پس (خداوند) آنها را چون کاهبرگی نیم جویده کرد» سوره فیل، آیه ۳-۵.</ref> سپس میفرماید: آنها بر اثر [[عذاب الهی]] مانند {{متن قرآن|كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ}} (زراعتی که چهارپایان خورده و بر آن سرگین انداخته و لگدمال کرده باشند، برگ پوسیده درختان، خورده کاه)<ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۲؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۸۲۵.</ref> شدند<ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳؛ [[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص ۳۸۲۹.</ref>. | [[قرآن کریم]] با اختصاص سورهای به داستان اصحاب فیل، چگونگی [[عذاب]] آنان را اینگونه بیان میکند که خداوند دستههایی از پرندگان را با سنگهایی از [[گِل]]، به سوی آنان فرستاد تا با آنها اصحاب فیل را [[هدف]] قرار داده، نابود کنند: {{متن قرآن|وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ}}<ref>«و بر (سر) ایشان پرندگانی دستهدسته فرستاد. که بر آنان سنگریزههایی از گلسنگ فرو میافکندند. پس (خداوند) آنها را چون کاهبرگی نیم جویده کرد» سوره فیل، آیه ۳-۵.</ref> سپس میفرماید: آنها بر اثر [[عذاب الهی]] مانند {{متن قرآن|كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ}} (زراعتی که چهارپایان خورده و بر آن سرگین انداخته و لگدمال کرده باشند، برگ پوسیده درختان، خورده کاه)<ref>جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۲؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۸۲۵.</ref> شدند<ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳؛ [[فرهنگنامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص ۳۸۲۹.</ref>. | ||
==چگونگی عذاب ابرهه و سپاهیانش== | == چگونگی عذاب ابرهه و سپاهیانش == | ||
درباره جزئیات این [[عذاب]]، میان مورّخان و [[مفسران]]، [[اختلافات]] فراوانی وجود دارد؛ نقل شده که در منقار و پاهای هر یک از مرغان [[ابابیل]]، سه سنگ ریزه بود و هر سنگریزه بر سر و پیکر یک نفر فرود میآمد وی را نابود میکرد<ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۰؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۸۴۲.</ref>. گفتهاند: وقتی [[ابرهه]] چنین دید پا به فرار گذاشت؛ امّا یکی از سنگها به او اصابت کرد و بر اثر آن به تدریج گوشت بدنش ریخت و از آن چرک و [[خون]] خارج شد<ref> السیرةالنبویه، ج ۱، ص ۵۴؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۱.</ref>. به نقلی، دست و پایش جدا شد<ref> بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۷۴.</ref> تا به [[یمن]] رسید و درحالی نابود شد که سینه و قلبش شکافته<ref> السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۵۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۳.</ref> و شکمش پاره شده بود<ref> مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۳.</ref> و به قولی، در بین راه در میان [[قبیله]] خَثْعَمْ هلاک شد<ref>الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۳۲.</ref>. به نقلی، مرغان ابابیل، شبانه اصحاب فیل را هدف قرار دادند و صبح که [[عبدالمطلب]] [[آگاه]] شد، همگی را نابود شده یافت<ref>الدرالمنثور، ج ۸،، ص ۶۲۸.</ref>. گفته شده: در [[بدن]] هریک از [[سپاهیان]] پس از اصابت سنگریزه، خارشی پدید میآمد و و بر اثر خاراندن، گوشتش میریخت<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۲۹.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: پس از آنکه اصحاب فیل [[هدف]] سنگریزه قرار گرفتند [[بیماری]] آبله در میانشان شایع شد و نابودشان کرد و تا آن [[زمان]]، چنان [[مرضی]] در آنجا دیده نشده بود<ref>الکافی، ج ۸، ص ۸۴.</ref>. گفته شده: چون [[ابرهه]] دید در سپاهش بیماری وبا پدید آمده و بیشتر آنان را از بین برد، ناچار شد به سرعت بازگردد و در برگشت به [[یمن]] نیز بسیاری از لشکریانش در میان [[راه]] از بین رفتند و خود ابرهه نیز که به این بیماری [[مبتلا]] شده بود، به [[زحمت]] توانست خود را به [[صنعا]] برساند و چون به آنجا رسید [[جان]] سپرد<ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۱۶.</ref>. به [[نقلی]]، فقط یک نفر توانسته بود [[نجات]] یابد و خود را به [[نجاشی پادشاه حبشه]] برساند. او هم پس از گزارش دادن نابودی [[سپاه]]، با سنگریزه یکی از همان مرغان که [[مأمور]] تعقیب او بود در حضور نجاشی نابود شد<ref>روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۴.</ref>. به نقل سیوطی از محمّد بن کَعب قُرَظی دو فیل در این حمله شرکت داشتند که یکی سالم ماند و دیگری نابود شد<ref> الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۳۲.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | درباره جزئیات این [[عذاب]]، میان مورّخان و [[مفسران]]، [[اختلافات]] فراوانی وجود دارد؛ نقل شده که در منقار و پاهای هر یک از مرغان [[ابابیل]]، سه سنگ ریزه بود و هر سنگریزه بر سر و پیکر یک نفر فرود میآمد وی را نابود میکرد<ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۰؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۸۴۲.</ref>. گفتهاند: وقتی [[ابرهه]] چنین دید پا به فرار گذاشت؛ امّا یکی از سنگها به او اصابت کرد و بر اثر آن به تدریج گوشت بدنش ریخت و از آن چرک و [[خون]] خارج شد<ref> السیرةالنبویه، ج ۱، ص ۵۴؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۹۱.</ref>. به نقلی، دست و پایش جدا شد<ref> بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۷۴.</ref> تا به [[یمن]] رسید و درحالی نابود شد که سینه و قلبش شکافته<ref> السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۵۴؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۳.</ref> و شکمش پاره شده بود<ref> مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۲۳.</ref> و به قولی، در بین راه در میان [[قبیله]] خَثْعَمْ هلاک شد<ref>الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۳۲.</ref>. به نقلی، مرغان ابابیل، شبانه اصحاب فیل را هدف قرار دادند و صبح که [[عبدالمطلب]] [[آگاه]] شد، همگی را نابود شده یافت<ref>الدرالمنثور، ج ۸،، ص ۶۲۸.</ref>. گفته شده: در [[بدن]] هریک از [[سپاهیان]] پس از اصابت سنگریزه، خارشی پدید میآمد و و بر اثر خاراندن، گوشتش میریخت<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۸۲۴؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۲۹.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: پس از آنکه اصحاب فیل [[هدف]] سنگریزه قرار گرفتند [[بیماری]] آبله در میانشان شایع شد و نابودشان کرد و تا آن [[زمان]]، چنان [[مرضی]] در آنجا دیده نشده بود<ref>الکافی، ج ۸، ص ۸۴.</ref>. گفته شده: چون [[ابرهه]] دید در سپاهش بیماری وبا پدید آمده و بیشتر آنان را از بین برد، ناچار شد به سرعت بازگردد و در برگشت به [[یمن]] نیز بسیاری از لشکریانش در میان [[راه]] از بین رفتند و خود ابرهه نیز که به این بیماری [[مبتلا]] شده بود، به [[زحمت]] توانست خود را به [[صنعا]] برساند و چون به آنجا رسید [[جان]] سپرد<ref>المفصل، ج ۳، ص ۵۱۶.</ref>. به [[نقلی]]، فقط یک نفر توانسته بود [[نجات]] یابد و خود را به [[نجاشی پادشاه حبشه]] برساند. او هم پس از گزارش دادن نابودی [[سپاه]]، با سنگریزه یکی از همان مرغان که [[مأمور]] تعقیب او بود در حضور نجاشی نابود شد<ref>روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۴.</ref>. به نقل سیوطی از محمّد بن کَعب قُرَظی دو فیل در این حمله شرکت داشتند که یکی سالم ماند و دیگری نابود شد<ref> الدرالمنثور، ج ۸، ص ۶۳۲.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
==تقارن عذاب اصحاب فیل با ولادت پیامبر خاتم{{صل}}== | == تقارن عذاب اصحاب فیل با ولادت پیامبر خاتم {{صل}} == | ||
بیشتر نویسندگان [[مسلمان]]، [[عذاب]] اصحاب فیل را ۴۰ سال [[پیش از بعثت]] و در سال ولادت رسولاکرم{{صل}} دانسته<ref>مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۲۵؛ المفصل، ج۳، ص۵۰۷.</ref> و این تقارن را از [[برکات]] ولادت آن بزرگوار برشمردهاند<ref> روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | بیشتر نویسندگان [[مسلمان]]، [[عذاب]] اصحاب فیل را ۴۰ سال [[پیش از بعثت]] و در سال ولادت رسولاکرم {{صل}} دانسته<ref>مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۲۵؛ المفصل، ج۳، ص۵۰۷.</ref> و این تقارن را از [[برکات]] ولادت آن بزرگوار برشمردهاند<ref> روح المعانی، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۲۰.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
==عام الفیل== | == عام الفیل == | ||
{{اصلی|عام الفیل}} | {{اصلی|عام الفیل}} | ||
داستان اصحاب فیل در میان [[مردم]] [[حجاز]] چنان مشهور بود که سال وقوع این رخداد، "[[عامالفیل]]" را مبدئی برای [[تاریخ]] قرار داده و در اشعارشان از آن یاد کردهاند و زمانی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[سوره فیل]] را برای [[مشرکان]] خواند با وجود [[مخالفت]] شدیدی که با او داشتند هیچکس آن را [[انکار]] نکرد<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۳۶۱.</ref>، ازاینرو [[خداوند]]، عذاب اصحاب فیل و خنثی شدن مکر آنها برای ویرانی [[کعبه]] را از نشانههای روشن [[الهی]] و از [[نعمتهای خداوند]] برای [[قریش]] میداند: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ}}<ref>«آیا ندیدی پروردگارت با پیلسواران چه کرد؟ آیا نیرنگ آنان را بیرنگ نکرد؟» سوره فیل، آیه ۱-۲.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | داستان اصحاب فیل در میان [[مردم]] [[حجاز]] چنان مشهور بود که سال وقوع این رخداد، "[[عامالفیل]]" را مبدئی برای [[تاریخ]] قرار داده و در اشعارشان از آن یاد کردهاند و زمانی که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[سوره فیل]] را برای [[مشرکان]] خواند با وجود [[مخالفت]] شدیدی که با او داشتند هیچکس آن را [[انکار]] نکرد<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۳۶۱.</ref>، ازاینرو [[خداوند]]، عذاب اصحاب فیل و خنثی شدن مکر آنها برای ویرانی [[کعبه]] را از نشانههای روشن [[الهی]] و از [[نعمتهای خداوند]] برای [[قریش]] میداند: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ}}<ref>«آیا ندیدی پروردگارت با پیلسواران چه کرد؟ آیا نیرنگ آنان را بیرنگ نکرد؟» سوره فیل، آیه ۱-۲.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[اصحاب فیل (مقاله)|مقاله «اصحاب فیل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |