جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
به گفته [[احمد]] [[امین]]، یکی از طرفداران این نظریه: [[اندیشه]] عصمت با [[طبیعت]] [[بشر]] [[سازگاری]] ندارد. چرا که [[انسان]] موجودی برخوردار از [[قوای شهوانی]] و [[نفسانی]] است، هم میل به خوبی در او هست و هم میل به [[بدی]]. بنابر این، طبیعت [[آدمی]] با [[عصمت]] منافات دارد. از این رو، کمال و [[فضیلت]] انسان به این نیست که [[معصوم]] باشد، بلکه کمال آدمی به این است که در عین [[توانایی]] بر انجام [[زشتیها]]، در بیشتر مواقع جانب خیر و [[پاکی]] را ترجیح داده. از [[بدیها]] اجتناب نماید. خلاصه آنکه، [[انسان]] موجودی است بهرهمند از [[امیال]] و [[غرایز]] متضاد. و اگر [[امیال نفسانی]] و شهوانی را - که [[دعوت]] به بدیها و زشتیها میکنند - از او بگیریم، به معنای آن است که انسانیتش را از او گرفته و طبیعت [[انسانی]] را مبدل به طبیعت دیگری کرده باشیم<ref>ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۲۹-۲۳۰.</ref>. | به گفته [[احمد]] [[امین]]، یکی از طرفداران این نظریه: [[اندیشه]] عصمت با [[طبیعت]] [[بشر]] [[سازگاری]] ندارد. چرا که [[انسان]] موجودی برخوردار از [[قوای شهوانی]] و [[نفسانی]] است، هم میل به خوبی در او هست و هم میل به [[بدی]]. بنابر این، طبیعت [[آدمی]] با [[عصمت]] منافات دارد. از این رو، کمال و [[فضیلت]] انسان به این نیست که [[معصوم]] باشد، بلکه کمال آدمی به این است که در عین [[توانایی]] بر انجام [[زشتیها]]، در بیشتر مواقع جانب خیر و [[پاکی]] را ترجیح داده. از [[بدیها]] اجتناب نماید. خلاصه آنکه، [[انسان]] موجودی است بهرهمند از [[امیال]] و [[غرایز]] متضاد. و اگر [[امیال نفسانی]] و شهوانی را - که [[دعوت]] به بدیها و زشتیها میکنند - از او بگیریم، به معنای آن است که انسانیتش را از او گرفته و طبیعت [[انسانی]] را مبدل به طبیعت دیگری کرده باشیم<ref>ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۲۹-۲۳۰.</ref>. | ||
همو با اشاره به کلمات غزالی در باب [[وجوب توبه]] بر تمامی افراد [[بشر]]، وی را نیز به عنوان مدافع این نظریه قلمداد میکند. [[سخن]] غزالی در باب وجوب توبه - که مورد [[استشهاد]] [[احمد]] [[امین]] و برخی از مستشرقین<ref>عقیدة الشیعه، ص۳۲۹-۳۳۱.</ref> قرار گرفته و با [[تمسک]] به آن، [[اندیشه]] عصمت را با [[روح]] [[اسلام]] و [[تعالیم]] آن [[بیگانه]] دانستهاند - این است که میگوید: در [[عالم هستی]]، هیچ انسانی نیست مگر آنکه شهوتش سابق بر عقلش و غرایز شیطانیاش مقدّم بر غرایز رحمانیاش میباشد. بنابراین. [[توبه]] و بازگشت از اموری که با مساعدت غرایز شهوانی انجام گرفته، امری ضروری برای تمامی انسانهاست: [[پیامبر]] باشد یا غیر آن. پس کسی [[گمان]] نکند که [[توبه]] و بازگشت تنها مخصوص [[حضرت آدم]]{{ع}} بود... بلکه این [[سنت الهی]] و قانونی [[ازلی]] است که بر نوع بشر نوشته شده و [[تغییر]] و [[تحول]] آن ممکن نیست.... | همو با اشاره به کلمات غزالی در باب [[وجوب توبه]] بر تمامی افراد [[بشر]]، وی را نیز به عنوان مدافع این نظریه قلمداد میکند. [[سخن]] غزالی در باب وجوب توبه - که مورد [[استشهاد]] [[احمد]] [[امین]] و برخی از مستشرقین<ref>عقیدة الشیعه، ص۳۲۹-۳۳۱.</ref> قرار گرفته و با [[تمسک]] به آن، [[اندیشه]] عصمت را با [[روح]] [[اسلام]] و [[تعالیم]] آن [[بیگانه]] دانستهاند - این است که میگوید: در [[عالم هستی]]، هیچ انسانی نیست مگر آنکه شهوتش سابق بر عقلش و غرایز شیطانیاش مقدّم بر غرایز رحمانیاش میباشد. بنابراین. [[توبه]] و بازگشت از اموری که با مساعدت غرایز شهوانی انجام گرفته، امری ضروری برای تمامی انسانهاست: [[پیامبر]] باشد یا غیر آن. پس کسی [[گمان]] نکند که [[توبه]] و بازگشت تنها مخصوص [[حضرت آدم]] {{ع}} بود... بلکه این [[سنت الهی]] و قانونی [[ازلی]] است که بر نوع بشر نوشته شده و [[تغییر]] و [[تحول]] آن ممکن نیست.... | ||
امّا [[دلیل]] اینکه توبه همیشه و در هر حالی لازم است این است که: زمانی که [[انبیا]] - به تصریح [[قرآن]] و [[روایات]] - از [[گناهان]] و [[معاصی]] [[جوارحی]] خالی نبودهاند. پس هیچ [[انسانی]] بدون [[معصیت]] [[جوارحی]] نیست.... اگر هم احیاناً از اینگونه [[معاصی]] در [[امان]] باشد، گرفتار [[گناهان]] [[قلبی]] و [[جوانحی]] است. اگر در برخی از اوقات، از این امور نیز مصون باشد، از وساوس [[شیطانی]] - که او را از ذکر و [[یاد خدا]] [[غافل]] میکند - [[امنیت]] ندارد، و اگر فرض کنیم وسوسههای شیطانی هم راهی به سوی او نداشته باشند. از [[قصور]] در [[شناخت خدا]] و صفات و [[افعال]] او در امان نیست.... و این همه، نقصان و گناهی است که هیچ بشری بدون آن یافت نمیشود. و اگر تفاوتی از این جهت در [[انسانها]] باشد. در مقدار نقصان است، نه دراصل آن<ref>احیاء علوم الدین، ج۴، ص۱۱-۱۰؛ ر.ک: المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۷، ص۱۶-۱۷.</ref>. | امّا [[دلیل]] اینکه توبه همیشه و در هر حالی لازم است این است که: زمانی که [[انبیا]] - به تصریح [[قرآن]] و [[روایات]] - از [[گناهان]] و [[معاصی]] [[جوارحی]] خالی نبودهاند. پس هیچ [[انسانی]] بدون [[معصیت]] [[جوارحی]] نیست.... اگر هم احیاناً از اینگونه [[معاصی]] در [[امان]] باشد، گرفتار [[گناهان]] [[قلبی]] و [[جوانحی]] است. اگر در برخی از اوقات، از این امور نیز مصون باشد، از وساوس [[شیطانی]] - که او را از ذکر و [[یاد خدا]] [[غافل]] میکند - [[امنیت]] ندارد، و اگر فرض کنیم وسوسههای شیطانی هم راهی به سوی او نداشته باشند. از [[قصور]] در [[شناخت خدا]] و صفات و [[افعال]] او در امان نیست.... و این همه، نقصان و گناهی است که هیچ بشری بدون آن یافت نمیشود. و اگر تفاوتی از این جهت در [[انسانها]] باشد. در مقدار نقصان است، نه دراصل آن<ref>احیاء علوم الدین، ج۴، ص۱۱-۱۰؛ ر. ک: المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۷، ص۱۶-۱۷.</ref>. | ||
چنانکه روشن است. منشأ بسیاری از اینگونه سخنان، در این است که صاحبان آنها نتوانستهاند بین [[عصمت]] [[معصومین]] و [[اختیار]] آنان وجه جمعی بیابند. و از آنجا که قوام [[انسانیت]] به اختیار و [[اراده]] [[آزاد]] میباشد، نتیجه گرفتهاند که عصمت با [[انسان]] بودن سازگار نیست<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۳۱-۳۳.</ref>. | چنانکه روشن است. منشأ بسیاری از اینگونه سخنان، در این است که صاحبان آنها نتوانستهاند بین [[عصمت]] [[معصومین]] و [[اختیار]] آنان وجه جمعی بیابند. و از آنجا که قوام [[انسانیت]] به اختیار و [[اراده]] [[آزاد]] میباشد، نتیجه گرفتهاند که عصمت با [[انسان]] بودن سازگار نیست<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۳۱-۳۳.</ref>. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
'''عموم [[قرآن]]''': در [[قرآن کریم]] آیاتی موجود است که عموم افراد را به کسب عصمت و عالیترین [[درجه]] [[تقوا]] [[تشویق]] میکند؛ | '''عموم [[قرآن]]''': در [[قرآن کریم]] آیاتی موجود است که عموم افراد را به کسب عصمت و عالیترین [[درجه]] [[تقوا]] [[تشویق]] میکند؛ | ||
# {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد.».. سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>. در این [[آیه]] از طرفی به مردم امر به تقوا میشود و از طرف دیگر [[پاداش]] تقوا، کسب فرقان است. پس اگر تقوا امری غیرممکن بود [[خداوند]] به آن امر نمیکرد و اگر کسب فرقان ممکن نبود خداوند به آن [[وعده]] نمیداد، لذا میتوان گفت کسب تقوا و فرقان که با تلاش حاصل میشود همان [[عصمت عملی]] است و راهش برای همه باز است. [[امر]] قرآن بر کسب تقوا و فرقان بر امکان آن برای تمام [[مؤمنین]] دلالت دارد، وگرنه امر قرآن به کسب تقوا و [[وعده خدا]] برای اعطای فرقان غیر حکیمانه و [[عبث]] میبود، چون برای [[بشر]] محال بود، در حالی که کار عبث از خداوند سرنمیزند. در نهایت اگر کسب عصمت عملی یا همان تقوای عالیه ممکن نبود [[خداوند تعالی]] به آن امر نمیکرد. | # {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد.».. سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>. در این [[آیه]] از طرفی به مردم امر به تقوا میشود و از طرف دیگر [[پاداش]] تقوا، کسب فرقان است. پس اگر تقوا امری غیرممکن بود [[خداوند]] به آن امر نمیکرد و اگر کسب فرقان ممکن نبود خداوند به آن [[وعده]] نمیداد، لذا میتوان گفت کسب تقوا و فرقان که با تلاش حاصل میشود همان [[عصمت عملی]] است و راهش برای همه باز است. [[امر]] قرآن بر کسب تقوا و فرقان بر امکان آن برای تمام [[مؤمنین]] دلالت دارد، وگرنه امر قرآن به کسب تقوا و [[وعده خدا]] برای اعطای فرقان غیر حکیمانه و [[عبث]] میبود، چون برای [[بشر]] محال بود، در حالی که کار عبث از خداوند سرنمیزند. در نهایت اگر کسب عصمت عملی یا همان تقوای عالیه ممکن نبود [[خداوند تعالی]] به آن امر نمیکرد. | ||
# {{متن قرآن|فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>. این [[آیه]] با کلمه {{متن قرآن|مَنْ}} شروع شده و همه [[مردم]] را شامل میشود. پس هر کسی با [[اطاعت از قرآن]] و [[راهنمایان]] [[الهی]] میتواند به مرحله اعلای [[تقوا]] و [[عصمت عملی]] برسد. در مقابل [[خداوند تعالی]] نیز برای [[پاداش]] [[اطاعت]] آنها [[وعده]] [[آرامش]] و رفع [[غم]] و [[خوف]] میدهد که مربوط به [[آخرت]] است. حال میپرسیم که چه کسی از غم و خوف آخرت در [[امان]] است؛ پاسخ این است، مسلماً کسی که از [[هادیان الهی]] [[اطاعت محض]] کرده و به آرامش رسیده، پس [[وعده خدا]] بر عدم خوف و غم در آخرت، شامل آنها میشود و این همان عصمت عملی است. پس رسیدن به [[مقام]] اطاعت مطلق از [[هادیان]] ممکن است، چون [[خداوند]] خبر از آن داده و دلالت خبر، از امر، قویتر است، پس کسب تقوای عالیه یا عصمت عملی ممکن است. | # {{متن قرآن|فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>. این [[آیه]] با کلمه {{متن قرآن|مَنْ}} شروع شده و همه [[مردم]] را شامل میشود. پس هر کسی با [[اطاعت از قرآن]] و [[راهنمایان]] [[الهی]] میتواند به مرحله اعلای [[تقوا]] و [[عصمت عملی]] برسد. در مقابل [[خداوند تعالی]] نیز برای [[پاداش]] [[اطاعت]] آنها [[وعده]] [[آرامش]] و رفع [[غم]] و [[خوف]] میدهد که مربوط به [[آخرت]] است. حال میپرسیم که چه کسی از غم و خوف آخرت در [[امان]] است؛ پاسخ این است، مسلماً کسی که از [[هادیان الهی]] [[اطاعت محض]] کرده و به آرامش رسیده، پس [[وعده خدا]] بر عدم خوف و غم در آخرت، شامل آنها میشود و این همان عصمت عملی است. پس رسیدن به [[مقام]] اطاعت مطلق از [[هادیان]] ممکن است، چون [[خداوند]] خبر از آن داده و دلالت خبر، از امر، قویتر است، پس کسب تقوای عالیه یا عصمت عملی ممکن است. | ||
# {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>. این آیه هم با کلمه {{متن قرآن|الَّذِينَ}} آغاز شده که همه [[انسانها]] را شامل میشود و راه رسیدن به شاهراه [[هدایت]] و [[عصمت]] را [[جهاد]] و تلاش پیگیر [[انسان]] معرفی میکند. از طرفی میدانیم که راه خداوند، همان [[صراط مستقیم]]، یعنی راه [[قرآن]] و راهنمایان الهی است که هیچ [[نقص]] و [[ضلالت]] و گناهی در آن راه ندارد. پس کسی که به [[راه خدا]] متصل شد از [[گناهان]] دوری میکند، چون [[هدایت الهی]] همیشه شامل حال اوست و در نهایت به تقوای عالیه و عصمت عملی میرسد. | # {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>. این آیه هم با کلمه {{متن قرآن|الَّذِينَ}} آغاز شده که همه [[انسانها]] را شامل میشود و راه رسیدن به شاهراه [[هدایت]] و [[عصمت]] را [[جهاد]] و تلاش پیگیر [[انسان]] معرفی میکند. از طرفی میدانیم که راه خداوند، همان [[صراط مستقیم]]، یعنی راه [[قرآن]] و راهنمایان الهی است که هیچ [[نقص]] و [[ضلالت]] و گناهی در آن راه ندارد. پس کسی که به [[راه خدا]] متصل شد از [[گناهان]] دوری میکند، چون [[هدایت الهی]] همیشه شامل حال اوست و در نهایت به تقوای عالیه و عصمت عملی میرسد. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۰: | ||
'''ثانیاً'''؛ عصمت، موهبتی [[الهی]] است که هر کس زمینه آن را ایجاد کند [[خداوند متعال]] به واسطه [[جود]] جوادیهاش و [[رحمت]] رحمانیهاش به او [[عطا]] میکند؛ همانطور که [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ...}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است.».. سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref>؛ یعنی با لسان استعداد، هر چه را سؤال کردید [[خداوند]] [[عطا]] میکند. بنابراین [[انسان]] وقتی با [[تهذیب نفس]] و انجام [[دستورات]] [[شرعی]] و [[اطاعت]] از [[انبیاء]] و [[امامان]]، راه کسب [[عصمت]] را طی و زمینه را مهیا کرد، خداوند هم، به او عصمت را عطا میکند که از [[گناهان]] و فواحش اجتناب کند و این موضوع، [[زمان]] و شخص و مکان خاصی را [[طلب]] نمیکند. [[آیات]] و روایاتی که جمیع [[انسانها]] را به کسب عصمت و تقوای عالیه [[دعوت]] میکند [[شاهد]] خوبی بر این مدعاست که بعضی از این آیات قبلاً آورده شده است. برخی [[روایات]] هم شاهد خوبی بر این امرند که در باب “حقیقت عصمت در اخبار” آورده شده و مفهوم کلی آن روایات این بود که با [[تقوا]] راه عصمت و اجتناب از [[معاصی]] برای هر کسی ممکن میشود، چون عصمت، تقوای عالیه یا تقوای مطلق است که با ایجاد زمینه و [[پاک]] کردن [[قلب]] از هرگونه [[آلودگی]] و [[رجس]] ایجاد میگردد. | '''ثانیاً'''؛ عصمت، موهبتی [[الهی]] است که هر کس زمینه آن را ایجاد کند [[خداوند متعال]] به واسطه [[جود]] جوادیهاش و [[رحمت]] رحمانیهاش به او [[عطا]] میکند؛ همانطور که [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ...}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است.».. سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref>؛ یعنی با لسان استعداد، هر چه را سؤال کردید [[خداوند]] [[عطا]] میکند. بنابراین [[انسان]] وقتی با [[تهذیب نفس]] و انجام [[دستورات]] [[شرعی]] و [[اطاعت]] از [[انبیاء]] و [[امامان]]، راه کسب [[عصمت]] را طی و زمینه را مهیا کرد، خداوند هم، به او عصمت را عطا میکند که از [[گناهان]] و فواحش اجتناب کند و این موضوع، [[زمان]] و شخص و مکان خاصی را [[طلب]] نمیکند. [[آیات]] و روایاتی که جمیع [[انسانها]] را به کسب عصمت و تقوای عالیه [[دعوت]] میکند [[شاهد]] خوبی بر این مدعاست که بعضی از این آیات قبلاً آورده شده است. برخی [[روایات]] هم شاهد خوبی بر این امرند که در باب “حقیقت عصمت در اخبار” آورده شده و مفهوم کلی آن روایات این بود که با [[تقوا]] راه عصمت و اجتناب از [[معاصی]] برای هر کسی ممکن میشود، چون عصمت، تقوای عالیه یا تقوای مطلق است که با ایجاد زمینه و [[پاک]] کردن [[قلب]] از هرگونه [[آلودگی]] و [[رجس]] ایجاد میگردد. | ||
'''ثالثاً'''؛ [[قرآن]] خود آمر به کسب عصمت و تقوای عالیه است و دو نمونه عملی را به [[مردم]] معرفی میکند که نه [[پیامبر]] بودند و نه [[امام]]، لکن به [[مقام عصمت]] نائل گشتند، مثل [[حضرت زهرا]]{{س}} در [[آیه تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[حضرت مریم]]{{س}} در [[سوره آلعمران]]<ref>{{متن قرآن|يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}} «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>. البته در طول [[تاریخ]] مردان و [[زنان]] اندکی بودند که به [[عصمت عملی]] رسیدند و [[تالی]] تلو [[معصومین]] شمرده شدند؛ مثلاً [[علامه طباطبایی]] (بنا به [[نقل]] اساتید) آنان را در سه نفر به نام [[ابن فهد]] حلی، [[ابن طاووس]] و [[سید بحرالعلوم]] دانستهاند. | '''ثالثاً'''؛ [[قرآن]] خود آمر به کسب عصمت و تقوای عالیه است و دو نمونه عملی را به [[مردم]] معرفی میکند که نه [[پیامبر]] بودند و نه [[امام]]، لکن به [[مقام عصمت]] نائل گشتند، مثل [[حضرت زهرا]] {{س}} در [[آیه تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[حضرت مریم]] {{س}} در [[سوره آلعمران]]<ref>{{متن قرآن|يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}} «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>. البته در طول [[تاریخ]] مردان و [[زنان]] اندکی بودند که به [[عصمت عملی]] رسیدند و [[تالی]] تلو [[معصومین]] شمرده شدند؛ مثلاً [[علامه طباطبایی]] (بنا به [[نقل]] اساتید) آنان را در سه نفر به نام [[ابن فهد]] حلی، [[ابن طاووس]] و [[سید بحرالعلوم]] دانستهاند. | ||
'''رابعاً'''؛ [[عصمت]] مطلق از حیث مراتب [[علمی]] و عملی و از حیث حدود (از ابتدای [[عمر]] تا لحظه [[مرگ]]) مختص به [[امامان]] و [[انبیا]] [[الهی]] است و انسانهای معمولی به آن دست پیدا نمیکنند، زیرا [[وحی]] مختص به [[انبیای الهی]] میباشد و [[الهامات]] [[غیبی]] در [[علوم]]، توسط فرشتهای به نام “روح القدس” که در [[روایات]] آمده و سابقاً ذکر شد، مربوط به امامان است، لذا انسانهای معمولی از عصمت مطلق محروماند، لکن در باب [[عصمت عملی]] و اجتناب از [[معاصی]] نه تنها دلیلی بر [[امتناع]] ذاتی برای غیر [[معصومین]] وجود ندارد، بلکه [[قرآن]]، روایات و [[عقل]]، راه آن را برای همه کسانی که طالب عصمت عملی باشند باز و میسور میداند»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۹۰-۹۴.</ref>. | '''رابعاً'''؛ [[عصمت]] مطلق از حیث مراتب [[علمی]] و عملی و از حیث حدود (از ابتدای [[عمر]] تا لحظه [[مرگ]]) مختص به [[امامان]] و [[انبیا]] [[الهی]] است و انسانهای معمولی به آن دست پیدا نمیکنند، زیرا [[وحی]] مختص به [[انبیای الهی]] میباشد و [[الهامات]] [[غیبی]] در [[علوم]]، توسط فرشتهای به نام “روح القدس” که در [[روایات]] آمده و سابقاً ذکر شد، مربوط به امامان است، لذا انسانهای معمولی از عصمت مطلق محروماند، لکن در باب [[عصمت عملی]] و اجتناب از [[معاصی]] نه تنها دلیلی بر [[امتناع]] ذاتی برای غیر [[معصومین]] وجود ندارد، بلکه [[قرآن]]، روایات و [[عقل]]، راه آن را برای همه کسانی که طالب عصمت عملی باشند باز و میسور میداند»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۹۰-۹۴.</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۱: | ||
'''امکان ذاتی'''؛ یعنی سلب ضرورت وجود و عدم برای ماهیت، پس ماهیت ذاتاً ممکن است. | '''امکان ذاتی'''؛ یعنی سلب ضرورت وجود و عدم برای ماهیت، پس ماهیت ذاتاً ممکن است. | ||
'''امکان وقوعی'''؛ یعنی از فرض وقوع آن، محال لازم نمیآید و آن سلب [[امتناع]] از جانب موافق میکند؛ یعنی نه ممتنع به ذات است و نه ممتنع بالغیر<ref>ر.ک: محمدحسین طباطبایی، بدایة الحکمه، ص۴۸-۵۰؛ نهایة الحکمه، ص۴۲-۴۸.</ref>. | '''امکان وقوعی'''؛ یعنی از فرض وقوع آن، محال لازم نمیآید و آن سلب [[امتناع]] از جانب موافق میکند؛ یعنی نه ممتنع به ذات است و نه ممتنع بالغیر<ref>ر. ک: محمدحسین طباطبایی، بدایة الحکمه، ص۴۸-۵۰؛ نهایة الحکمه، ص۴۲-۴۸.</ref>. | ||
با توجه به تعریف فوق اگر بگوییم [[عصمت]] برای [[امامان]] ممکن است؛ معنایش این است که عصمت، ذاتاً برای امامان امتناع ندارد و با فرض وقوع عصمت، هیچ محالی لازم نمیآید. برای روشن شدن این ادعا باید در دو [[مقام]] بحث شود: اقتضای عصمت و موانع عصمت. | با توجه به تعریف فوق اگر بگوییم [[عصمت]] برای [[امامان]] ممکن است؛ معنایش این است که عصمت، ذاتاً برای امامان امتناع ندارد و با فرض وقوع عصمت، هیچ محالی لازم نمیآید. برای روشن شدن این ادعا باید در دو [[مقام]] بحث شود: اقتضای عصمت و موانع عصمت. | ||
خط ۶۰: | خط ۵۸: | ||
از این [[آیه]] فهمیده میشود که: | از این [[آیه]] فهمیده میشود که: | ||
'''اولاً''': این [[منصب امامت]] در اواخر [[عمر]] و بعد از نبوت به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[عطا]] گردید؛ | '''اولاً''': این [[منصب امامت]] در اواخر [[عمر]] و بعد از نبوت به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} [[عطا]] گردید؛ | ||
'''ثانیاً'''؛ این [[منصب]] را همه [[انبیاء]] نداشتند، بلکه [[خداوند متعال]] امامت را به بعضی از [[انبیا]] عطا کرده است. | '''ثانیاً'''؛ این [[منصب]] را همه [[انبیاء]] نداشتند، بلکه [[خداوند متعال]] امامت را به بعضی از [[انبیا]] عطا کرده است. | ||
خط ۷۶: | خط ۷۴: | ||
'''ثانیاً'''؛ در باب موانع احتمالی تنها مانعی که اهل سنت به آن اشاره کردهاند – به استثنای [[اشاعره]] - مسئله عدم وقوع عصمت برای [[خلفا]] بود که ربطی به امتناع ذاتی ندارد و ما هم به صورت اصولی با [[کلام اهل سنت]] مخالفیم زیرا: | '''ثانیاً'''؛ در باب موانع احتمالی تنها مانعی که اهل سنت به آن اشاره کردهاند – به استثنای [[اشاعره]] - مسئله عدم وقوع عصمت برای [[خلفا]] بود که ربطی به امتناع ذاتی ندارد و ما هم به صورت اصولی با [[کلام اهل سنت]] مخالفیم زیرا: | ||
# اساساً ما خلفای بنیعباس و بنیامیه را [[امام]] نمیدانیم، چرا که آنان [[ظالم]] و [[غاصب]] بودهاند. در نظر ما امامان دوازده نفرند که اولین آنها [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} و آخرینشان [[حضرت ولیعصر]]{{ع}} میباشند که معصوم و مطهرند. | # اساساً ما خلفای بنیعباس و بنیامیه را [[امام]] نمیدانیم، چرا که آنان [[ظالم]] و [[غاصب]] بودهاند. در نظر ما امامان دوازده نفرند که اولین آنها [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} و آخرینشان [[حضرت ولیعصر]] {{ع}} میباشند که معصوم و مطهرند. | ||
# ما [[معتقد]] به امامانی هستیم که [[منصوب]] الهیاند و از جانب [[خداوند]] و [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} به [[مردم]] معرفی شدهاند و در [[روایات شیعه]] و [[اهل سنت]] اسمای آنها آمده است، لذا هیچ دلیلی که [[امتناع]] ذاتی [[عصمت]] یا امتناع وقوعی عصمت را ثابت کند وجود ندارد، بنابراین ما به امکان عصمت برای [[امامان]] قائلیم. البته دلائلی که [[اشاعره]] به عنوان منکرین عصمت ارائه کردهاند، در گفتار [[آینده]] به زودی بررسی میشود و هیچ کدام از آن [[دلایل]] [[ضعیف]] نمیتواند امتناع عصمت را ثابت کند. | # ما [[معتقد]] به امامانی هستیم که [[منصوب]] الهیاند و از جانب [[خداوند]] و [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} به [[مردم]] معرفی شدهاند و در [[روایات شیعه]] و [[اهل سنت]] اسمای آنها آمده است، لذا هیچ دلیلی که [[امتناع]] ذاتی [[عصمت]] یا امتناع وقوعی عصمت را ثابت کند وجود ندارد، بنابراین ما به امکان عصمت برای [[امامان]] قائلیم. البته دلائلی که [[اشاعره]] به عنوان منکرین عصمت ارائه کردهاند، در گفتار [[آینده]] به زودی بررسی میشود و هیچ کدام از آن [[دلایل]] [[ضعیف]] نمیتواند امتناع عصمت را ثابت کند. | ||
'''ثالثاً'''؛ اگر عصمت برای امامان امتناع ذاتی باشد، نباید هیچ [[انسانی]] به عصمت دست یابد؛ حال آنکه [[قرآن کریم]] در موارد مختلف [[انبیاء]] را [[معصوم]] میداند؛ از جمله در این [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۸.</ref>. | '''ثالثاً'''؛ اگر عصمت برای امامان امتناع ذاتی باشد، نباید هیچ [[انسانی]] به عصمت دست یابد؛ حال آنکه [[قرآن کریم]] در موارد مختلف [[انبیاء]] را [[معصوم]] میداند؛ از جمله در این [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۸.</ref>. |