جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[برهان]] [[صدیقین]] که به اشرف [[براهین]] مشهور است، از سوی ابنسینا با استفاده از [[آیات قرآن کریم]] به کار برده شد. سر این نامگذاری توسط او این است که در این [[برهان]] هیچ یک از [[افعال]] و مخلوقات [[خداوند]]، نظیر حرکت و حدوث، واسطه اثبات نیست، بلکه با نظر به [[نفس]] وجود و نیاز ممکن به [[واجب]]، وجود [[خدای تعالی]] اثبات میشود<ref>جوادی آملی، براهین اثبات خدا، ص۲۲۰.</ref>. | [[برهان]] [[صدیقین]] که به اشرف [[براهین]] مشهور است، از سوی ابنسینا با استفاده از [[آیات قرآن کریم]] به کار برده شد. سر این نامگذاری توسط او این است که در این [[برهان]] هیچ یک از [[افعال]] و مخلوقات [[خداوند]]، نظیر حرکت و حدوث، واسطه اثبات نیست، بلکه با نظر به [[نفس]] وجود و نیاز ممکن به [[واجب]]، وجود [[خدای تعالی]] اثبات میشود<ref>جوادی آملی، براهین اثبات خدا، ص۲۲۰.</ref>. | ||
[[برهان]] [[صدیقین]] نسبت به سایر [[براهین]] چند ویژگی دارد: | [[برهان]] [[صدیقین]] نسبت به سایر [[براهین]] چند ویژگی دارد: | ||
#این [[برهان]] ناظر به [[حقیقت]] وجود است، نه مفهوم آن. | # این [[برهان]] ناظر به [[حقیقت]] وجود است، نه مفهوم آن. | ||
#نیازی به استناد به امتناع دور و تسلسل نیست. | # نیازی به استناد به امتناع دور و تسلسل نیست. | ||
#براساس این [[برهان]]، هیچ مخلوقی از مخلوقات برای اثبات ذات واجبالوجود واسطه قرار نمیگیرد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۶.</ref>. | # براساس این [[برهان]]، هیچ مخلوقی از مخلوقات برای اثبات ذات واجبالوجود واسطه قرار نمیگیرد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۶.</ref>. | ||
از مستندات این [[برهان]] جمله معروف [[امام علی]]{{ع}} در دعای صباح است که فرمودند: {{متن حدیث|يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ}}. برای این [[برهان]]، تقریرهای متعددی گفته شده که ۱۹ مورد آن در تعلیقه بر شرح منظومه گرد آمده است<ref>آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، بخش حکمت، ص۴۹۸ - ۴۸۷.</ref> و در اینجا صرفاً به دو تقریر معروف و اساسی آن، یعنی تقریر [[ابنسینا]] و [[ملاصدرا]] اشاره میکنیم: | از مستندات این [[برهان]] جمله معروف [[امام علی]] {{ع}} در دعای صباح است که فرمودند: {{متن حدیث|يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ}}. برای این [[برهان]]، تقریرهای متعددی گفته شده که ۱۹ مورد آن در تعلیقه بر شرح منظومه گرد آمده است<ref>آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، بخش حکمت، ص۴۹۸ - ۴۸۷.</ref> و در اینجا صرفاً به دو تقریر معروف و اساسی آن، یعنی تقریر [[ابنسینا]] و [[ملاصدرا]] اشاره میکنیم: | ||
'''تقریر [[ابنسینا]]:''' [[برهان]] [[صدیقین]] در تقریر ابنسینا مبتنی بر بطلان دور و تسلسل و امکان تقسیم موجود به دو قسم [[واجب]] و ممکن است. او همچنین [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ }}<ref> به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟؛ سوره فصلت، آیه: ۵۳.</ref> را [[دلیل]] بر این [[برهان]] قرار میدهد. | '''تقریر [[ابنسینا]]:''' [[برهان]] [[صدیقین]] در تقریر ابنسینا مبتنی بر بطلان دور و تسلسل و امکان تقسیم موجود به دو قسم [[واجب]] و ممکن است. او همچنین [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ }}<ref> به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟؛ سوره فصلت، آیه: ۵۳.</ref> را [[دلیل]] بر این [[برهان]] قرار میدهد. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
از اینرو [[ملاصدرا]] [[برهان]] [[صدیقین]] را به گونه دیگری تقریر میکند که بر مقدمات ذیل مبتنی است: | از اینرو [[ملاصدرا]] [[برهان]] [[صدیقین]] را به گونه دیگری تقریر میکند که بر مقدمات ذیل مبتنی است: | ||
#اصالت وجود: آنچه تحقق دارد، [[حقیقت]] وجود است. ماهیات موجود بالعرض و المجاز میباشند؛ | # اصالت وجود: آنچه تحقق دارد، [[حقیقت]] وجود است. ماهیات موجود بالعرض و المجاز میباشند؛ | ||
# [[وحدت]] وجود: به این معنی که [[حقیقت]] وجود، قابل کثرت تباینی نیست و اختلافی را که میپذیرد تشکیکی و مراتبی است؛ | # [[وحدت]] وجود: به این معنی که [[حقیقت]] وجود، قابل کثرت تباینی نیست و اختلافی را که میپذیرد تشکیکی و مراتبی است؛ | ||
#موجود از این جهت که موجود است، معدوم نمیشود و معدوم از این جهت که معدوم است، موجود نمیشود؛ | # موجود از این جهت که موجود است، معدوم نمیشود و معدوم از این جهت که معدوم است، موجود نمیشود؛ | ||
# [[حقیقت]] وجود قطع نظر از هر حیث و جهت، با نهایت کمال مساوی است. یک موجود از آن جهت به صفات [[نقص]] متصف میگردد که وجودی محدود و توأم با نیستی است؛ | # [[حقیقت]] وجود قطع نظر از هر حیث و جهت، با نهایت کمال مساوی است. یک موجود از آن جهت به صفات [[نقص]] متصف میگردد که وجودی محدود و توأم با نیستی است؛ | ||
#راه یافتن عدم و [[شئون]] آن، همه ناشی از معلولیت است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۷-۶۸.</ref>. | # راه یافتن عدم و [[شئون]] آن، همه ناشی از معلولیت است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۷-۶۸.</ref>. | ||
در نتیجه، [[حقیقت]] هستی موجود است و عین موجودیت و عدم بر آن محال است و از طرفی [[حقیقت]] هستی در ذات خود، یعنی در موجودیت و در واقعیت داشتن خود به هیچ شرط و قیدی مشروط نیست. | در نتیجه، [[حقیقت]] هستی موجود است و عین موجودیت و عدم بر آن محال است و از طرفی [[حقیقت]] هستی در ذات خود، یعنی در موجودیت و در واقعیت داشتن خود به هیچ شرط و قیدی مشروط نیست. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
در نتیجه [[برهان]] [[صدیقین]] که [[صدرالمتألهین]] اقامه کرده است، بر دو مقدمه اساسی [[فلسفه]] او، یعنی "اصالت وجود" و "[[وحدت]] وجود" مبتنی است. | در نتیجه [[برهان]] [[صدیقین]] که [[صدرالمتألهین]] اقامه کرده است، بر دو مقدمه اساسی [[فلسفه]] او، یعنی "اصالت وجود" و "[[وحدت]] وجود" مبتنی است. | ||
#'''مقدمه اول:''' چیزی که قطع نظر از اعتبار ذهنی متحقق است، وجود و هستی است، یعنی اصالت وجود. | # '''مقدمه اول:''' چیزی که قطع نظر از اعتبار ذهنی متحقق است، وجود و هستی است، یعنی اصالت وجود. | ||
#'''مقدمه دوم:''' وجود در ذات خود اقتضای [[وحدت]] دارد، یعنی [[حقیقت]] وجود، اولاً [[حقیقت]] واحد است؛ ثانیاً این [[حقیقت]] در ذات خود از آن جهت که وجود است [[وحدت]] را اقتضا میکند، یعنی هر چه هست، همان [[حقیقت]] وجود، و یا [[شئون]] و تجلیات وجود است و به هرحال ثانی برای آن نیست<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۸.</ref>. | # '''مقدمه دوم:''' وجود در ذات خود اقتضای [[وحدت]] دارد، یعنی [[حقیقت]] وجود، اولاً [[حقیقت]] واحد است؛ ثانیاً این [[حقیقت]] در ذات خود از آن جهت که وجود است [[وحدت]] را اقتضا میکند، یعنی هر چه هست، همان [[حقیقت]] وجود، و یا [[شئون]] و تجلیات وجود است و به هرحال ثانی برای آن نیست<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۶۸.</ref>. | ||
اکنون میگوییم: این [[حقیقت]] یا [[واجب]] است یا ممکن. اگر [[واجب]] است فهو المطلوب، و اگر ممکن است، [[قائم]] به غیر است؛ ولی فرض این است که [[حقیقت]] وجود، ثانی ندارد. پس، [[حقیقت]] وجود، ماورائی ندارد تا [[قائم]] به آن ماورا باشد. بنابراین [[حقیقت]] وجود، [[واجب]] است<ref>مطهری، نبوت، ص۶۳؛ همو، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳، ص۵۸ - ۵۷، ج۵، ص۱۲۱ - ۱۱۶؛ همو، شرح منظومه، ج۲، ص۱۳۱ - ۱۳۰؛ همو، توحید، ص۲۰۷.</ref>. | اکنون میگوییم: این [[حقیقت]] یا [[واجب]] است یا ممکن. اگر [[واجب]] است فهو المطلوب، و اگر ممکن است، [[قائم]] به غیر است؛ ولی فرض این است که [[حقیقت]] وجود، ثانی ندارد. پس، [[حقیقت]] وجود، ماورائی ندارد تا [[قائم]] به آن ماورا باشد. بنابراین [[حقیقت]] وجود، [[واجب]] است<ref>مطهری، نبوت، ص۶۳؛ همو، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳، ص۵۸ - ۵۷، ج۵، ص۱۲۱ - ۱۱۶؛ همو، شرح منظومه، ج۲، ص۱۳۱ - ۱۳۰؛ همو، توحید، ص۲۰۷.</ref>. |