جنگ بدر در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
برچسب: واگردانی دستی
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = غزوه بدر
| موضوع مرتبط = غزوه بدر
| عنوان مدخل  = [[غزوه بدر]]
| عنوان مدخل  = [[غزوه بدر]]
| مداخل مرتبط = [[جنگ بدر در قرآن]] - [[جنگ بدر در تاریخ اسلامی]] - [[جنگ بدر در معارف و سیره نبوی]] - [[جنگ بدر در معارف و سیره علوی]] - [[جنگ بدر در معارف مهدویت]]
| مداخل مرتبط = [[جنگ بدر در قرآن]] - [[جنگ بدر در تاریخ اسلامی]] - [[جنگ بدر در معارف و سیره نبوی]] - [[جنگ بدر در معارف و سیره علوی]] - [[جنگ بدر در معارف مهدویت]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''[[جنگ بدر]]''' نخستین تقابل بزرگ بین [[مسلمانان]] و مشرکان قریش بود. این [[نبرد]] در هفدهم [[ماه مبارک رمضان]] در منطقه [[بدر]] اتفاق افتاد و با اینکه تعداد مسلمانان کمتر بود و از نظر [[سلاح]] و نیروی رزم قابل مقایسه با [[مشرکان]] نبودند، ولی رشادت‌های مسلمانان مخصوصا [[حضرت علی]]{{ع}} سبب [[شکست]] [[قریش]] شد.
'''[[جنگ بدر]]''' نخستین تقابل بزرگ بین [[مسلمانان]] و مشرکان قریش بود. این [[نبرد]] در هفدهم [[ماه مبارک رمضان]] در منطقه [[بدر]] اتفاق افتاد و با اینکه تعداد مسلمانان کمتر بود و از نظر [[سلاح]] و نیروی رزم قابل مقایسه با [[مشرکان]] نبودند، ولی رشادت‌های مسلمانان مخصوصا [[حضرت علی]] {{ع}} سبب [[شکست]] [[قریش]] شد.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[رسول اکرم]]{{صل}} با [[هجرت]] خود به [[مدینه]] در [[تاریخ]] بشریّت به طور عام و در تاریخ [[رسالت]] به شکل خاص، دوران جدیدی گشود. ارکان [[دولت]] او، پدیدار و جلوه‌های توان و [[قدرت]] [[مسلمانان]] آشکار گشت. از سویی [[قریش]] و همدستان [[مشرک]] آنها و [[یهود]] مدینه که از سر [[نفاق]] و سرپوش نهادن بر واقعیت‌ها، به ظاهر از در [[صلح]] و [[آشتی]] درآمده بودند، برای نابودی [[اسلام]] و مسلمانان، از طرح و برنامه‌ریزی‌های نهانی لحظه‌ای آرام ننشسته بودند و [[رسول خدا]]{{صل}} با [[حکمت]] و [[دوراندیشی]]، به سروسامان دادن امور می‌پرداخت و طبیعی بود که در مقابل توطئه‌های [[دشمنان اسلام]] و تحریکات آنان، موضعی [[ضعیف]] و انفعالی نشان ندهد، ازاین‌رو، دسته‌هایی از [[سپاهیان]] خویش را برای [[تهدید]] و بعضا تعقیب [[دشمن]] به سوی آنان اعزام می‌داشت.
[[رسول اکرم]] {{صل}} با [[هجرت]] خود به [[مدینه]] در [[تاریخ]] بشریّت به طور عام و در تاریخ [[رسالت]] به شکل خاص، دوران جدیدی گشود. ارکان [[دولت]] او، پدیدار و جلوه‌های توان و [[قدرت]] [[مسلمانان]] آشکار گشت. از سویی [[قریش]] و همدستان [[مشرک]] آنها و [[یهود]] مدینه که از سر [[نفاق]] و سرپوش نهادن بر واقعیت‌ها، به ظاهر از در [[صلح]] و [[آشتی]] درآمده بودند، برای نابودی [[اسلام]] و مسلمانان، از طرح و برنامه‌ریزی‌های نهانی لحظه‌ای آرام ننشسته بودند و [[رسول خدا]] {{صل}} با [[حکمت]] و [[دوراندیشی]]، به سروسامان دادن امور می‌پرداخت و طبیعی بود که در مقابل توطئه‌های [[دشمنان اسلام]] و تحریکات آنان، موضعی [[ضعیف]] و انفعالی نشان ندهد، ازاین‌رو، دسته‌هایی از [[سپاهیان]] خویش را برای [[تهدید]] و بعضا تعقیب [[دشمن]] به سوی آنان اعزام می‌داشت.


از آنجا که مدینه به دلیل راه‌های [[بازرگانی]] و ارتباطی [[جزیرة العرب]] از موقعیتی استراتژیک برخوردار بود، مسلمانان با افزایش [[جمعیت]] خود، به نیروی فشاری تبدیل شده بودند که می‌بایست روی آنها حساب کرد. به مجرد ورود علی{{ع}} به مدینه، رسول خدا{{صل}} آن حضرت را در تمام زوایای [[زندگی]] و اموری که رسالت [[اسلامی]] می‌طلبید و در ساختار دولت و گسترش [[آیین الهی]]، با نیروی فوق‌العاده و قدرت و اراده‌ای که [[خدا]] به او ارزانی داشته و قدرت جمع زیادی با آن قابل مقایسه نبود مشارکت داد. او به بازوی پرتوان [[پیامبر]] می‌ماند که به وسیله آن دشمن را [[سرکوب]] می‌ساخت و این [[واقعیت]] را در کلیه نبردهایی که علی{{ع}} در آن شرکت داشته به روشنی می‌توان دید. طبیعی است که [[نبردها]] معمولاً در نخستین درگیری متوقف نمی‌شود، هر گروه در این بخش به [[موفقیت]] دست یابد، برنده [[جنگ]] است چنان‌که [[جنگ بدر]] سر فصل آغازین نابودی [[قوای نظامی]] جزیرة العرب به ویژه [[قریش]] و نقطه شروع و خاستگاه پیروزی‌ها و [[فتوحات]] [[مسلمانان]]، به شمار می‌آمد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۹.</ref>.
از آنجا که مدینه به دلیل راه‌های [[بازرگانی]] و ارتباطی [[جزیرة العرب]] از موقعیتی استراتژیک برخوردار بود، مسلمانان با افزایش [[جمعیت]] خود، به نیروی فشاری تبدیل شده بودند که می‌بایست روی آنها حساب کرد. به مجرد ورود علی {{ع}} به مدینه، رسول خدا {{صل}} آن حضرت را در تمام زوایای [[زندگی]] و اموری که رسالت [[اسلامی]] می‌طلبید و در ساختار دولت و گسترش [[آیین الهی]]، با نیروی فوق‌العاده و قدرت و اراده‌ای که [[خدا]] به او ارزانی داشته و قدرت جمع زیادی با آن قابل مقایسه نبود مشارکت داد. او به بازوی پرتوان [[پیامبر]] می‌ماند که به وسیله آن دشمن را [[سرکوب]] می‌ساخت و این [[واقعیت]] را در کلیه نبردهایی که علی {{ع}} در آن شرکت داشته به روشنی می‌توان دید. طبیعی است که [[نبردها]] معمولاً در نخستین درگیری متوقف نمی‌شود، هر گروه در این بخش به [[موفقیت]] دست یابد، برنده [[جنگ]] است چنان‌که [[جنگ بدر]] سر فصل آغازین نابودی [[قوای نظامی]] جزیرة العرب به ویژه [[قریش]] و نقطه شروع و خاستگاه پیروزی‌ها و [[فتوحات]] [[مسلمانان]]، به شمار می‌آمد<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[‌پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|‌پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۹.</ref>.


== پیش از آغاز [[نبرد]] ==
== پیش از آغاز [[نبرد]] ==
خط ۱۸: خط ۱۸:
ابوسفیان که خبر از این [[حمله]] به دست آورده بود. راه کاروان خویش را [[تغییر]] داده و از دسترسی مسلمانان به دور شد. خبر حرکت مسلمانان به سوی کاروان [[قریش]] به مکه رسید و مکه را به جنب و [[جوش]] جدی انداخت. [[ابوجهل]] در تمامی مراحل [[تجهیز]] این [[سپاه]] و نیز [[تشویق]] مشرکان به جنگ با پیامبر در مراحل بعدی، نقشی اساسی داشت. خواه و ناخواه [[مردم]] مکه آماده شدند که به مقابله مسلمانان بیایند و در حدود هزار نفر از [[شهر مکه]] با [[آمادگی]] کامل خارج شدند<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۱۱۱.</ref>.
ابوسفیان که خبر از این [[حمله]] به دست آورده بود. راه کاروان خویش را [[تغییر]] داده و از دسترسی مسلمانان به دور شد. خبر حرکت مسلمانان به سوی کاروان [[قریش]] به مکه رسید و مکه را به جنب و [[جوش]] جدی انداخت. [[ابوجهل]] در تمامی مراحل [[تجهیز]] این [[سپاه]] و نیز [[تشویق]] مشرکان به جنگ با پیامبر در مراحل بعدی، نقشی اساسی داشت. خواه و ناخواه [[مردم]] مکه آماده شدند که به مقابله مسلمانان بیایند و در حدود هزار نفر از [[شهر مکه]] با [[آمادگی]] کامل خارج شدند<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۱۱۱.</ref>.


== [[مشورت]] [[پیامبر]] برای چگونگی مقابله با دشمن ==
== [[مشورت]] [[پیامبر]] برای چگونگی مقابله با دشمن ==
پیامبر قبل از جنگ در حالی که هنوز با [[دشمن]] برخورد نکرده بود با یارانش به [[مشورت]] پرداخت. فرمود: بگویید که چه کنیم؟ اولین کسی که برخاست تا جواب خواسته پیامبر را بگوید [[ابوبکر]] بود. [[مورخان]] و [[سیره]] نویسان از نقل کامل سخنان [[ابوبکر]] [[امتناع]] می‌کنند و تنها این عبارت را نقل می‌کنند که او سخن گفت، سخن به خوبی گفت<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۶۱۵؛ المغازی، ج۱، ص۴۸؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۳۴؛ سبل الهدی، ج۴، ص۲۶.</ref> اما منابع معتبر و درجه یک نقل کرده‌اند که [[پیامبر]] از او روی گردانید<ref>صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۰۳.</ref>. دوباره فرمود: بگویید چه کنیم؟ این بار [[عمر]] برخاسته و طبق نقل همان [[مورخان]] و [[سیره]] نویسان او هم سخن گفت و سخن به خوبی گفت! واقدی [[سیره‌نویس]] مشهور می‌گوید: او اضافه کرد: اینان قریش‌اند و [[عزت]] پایدارشان. از روزی که [[عزیز]] بوده‌اند، هرگز [[ذلیل]] نشده‌اند. از روزی که [[کافر]] شده‌اند، هرگز [[ایمان]] نیاورده‌اند. به [[خدا]] قسم هرگز عزتشان را از دست نخواهند داد، با تو به [[سختی]] خواهند جنگید! برای چنین [[جنگی]] آماده باش، شرایط لازم آن را فراهم کن<ref>المغازی، ج۱، ص۴۸؛ دلائل النبوة، ج۳، ص۱۰۷؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۸۸.</ref>. پیامبر پس از شنیدن سخنان عمر همان [[رفتاری]] را کرد که در مقابل سخنان ابوبکر انجام داد. از او هم روی گردانید<ref>{{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} شَاوَرَ حِينَ بَلَغَهُ إِقْبَالُ أَبِي سُفْيَانَ قَالَ فَتَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ فَأَعْرَضَ عَنْهُ ثُمَّ تَكَلَّمَ عُمَرُ فَأَعْرَضَ عَنْهُ}}؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۰۴؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۲۶۳؛ سبل الهدی، ج۹، ص۱۱۰.</ref>. آیا سخن ابوبکر هم به همین شکل، [[مأیوس]] کننده و برای [[لشکر اسلام]] خوف‌آور بوده است که پیامبر از او هم به همین شکل روی برگردانید؟
پیامبر قبل از جنگ در حالی که هنوز با [[دشمن]] برخورد نکرده بود با یارانش به [[مشورت]] پرداخت. فرمود: بگویید که چه کنیم؟ اولین کسی که برخاست تا جواب خواسته پیامبر را بگوید [[ابوبکر]] بود. [[مورخان]] و [[سیره]] نویسان از نقل کامل سخنان [[ابوبکر]] [[امتناع]] می‌کنند و تنها این عبارت را نقل می‌کنند که او سخن گفت، سخن به خوبی گفت<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۶۱۵؛ المغازی، ج۱، ص۴۸؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۳۴؛ سبل الهدی، ج۴، ص۲۶.</ref> اما منابع معتبر و درجه یک نقل کرده‌اند که [[پیامبر]] از او روی گردانید<ref>صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۰۳.</ref>. دوباره فرمود: بگویید چه کنیم؟ این بار [[عمر]] برخاسته و طبق نقل همان [[مورخان]] و [[سیره]] نویسان او هم سخن گفت و سخن به خوبی گفت! واقدی [[سیره‌نویس]] مشهور می‌گوید: او اضافه کرد: اینان قریش‌اند و [[عزت]] پایدارشان. از روزی که [[عزیز]] بوده‌اند، هرگز [[ذلیل]] نشده‌اند. از روزی که [[کافر]] شده‌اند، هرگز [[ایمان]] نیاورده‌اند. به [[خدا]] قسم هرگز عزتشان را از دست نخواهند داد، با تو به [[سختی]] خواهند جنگید! برای چنین [[جنگی]] آماده باش، شرایط لازم آن را فراهم کن<ref>المغازی، ج۱، ص۴۸؛ دلائل النبوة، ج۳، ص۱۰۷؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۸۸.</ref>. پیامبر پس از شنیدن سخنان عمر همان [[رفتاری]] را کرد که در مقابل سخنان ابوبکر انجام داد. از او هم روی گردانید<ref>{{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} شَاوَرَ حِينَ بَلَغَهُ إِقْبَالُ أَبِي سُفْيَانَ قَالَ فَتَكَلَّمَ أَبُو بَكْرٍ فَأَعْرَضَ عَنْهُ ثُمَّ تَكَلَّمَ عُمَرُ فَأَعْرَضَ عَنْهُ}}؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۰۴؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۲۶۳؛ سبل الهدی، ج۹، ص۱۱۰.</ref>. آیا سخن ابوبکر هم به همین شکل، [[مأیوس]] کننده و برای [[لشکر اسلام]] خوف‌آور بوده است که پیامبر از او هم به همین شکل روی برگردانید؟


طبق نقل [[قرآن]]، [[مسلمانان]] اصولاً [[اعتماد به نفس]] و [[روحیه]] کافی جهت مقابله با [[کفار]] [[قریش]] را نداشتند<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ}} «و بی‌گمان خداوند در «بدر» شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد» سوره آل عمران، آیه ۱۲۳.</ref>. این دو تن در واقع سخن‌گوی بسیاری از کسانی بودند که در این [[لشکرگاه]] حضور داشتند. قریش در تمام [[جزیرة العرب]] عنوان و [[هیبت]] و بزرگی داشت و هیچ‌گاه نشده بود که [[شکست]] بخورد. [[قریش]] پس از [[شکست]] [[سپاه]] «[[ابرهه]]» یک اعتبار بی‌اندازه‌ای کسب کرده بود و به یک [[قدرت]] غیرقابل [[منازعه]] ولو خیالی تبدیل شده بود و این خود [[رعب]] و [[ترس]] بسیاری در دل‌های [[مسلمانان]] ایجاد می‌کرد.
طبق نقل [[قرآن]]، [[مسلمانان]] اصولاً [[اعتماد به نفس]] و [[روحیه]] کافی جهت مقابله با [[کفار]] [[قریش]] را نداشتند<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ}} «و بی‌گمان خداوند در «بدر» شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد» سوره آل عمران، آیه ۱۲۳.</ref>. این دو تن در واقع سخن‌گوی بسیاری از کسانی بودند که در این [[لشکرگاه]] حضور داشتند. قریش در تمام [[جزیرة العرب]] عنوان و [[هیبت]] و بزرگی داشت و هیچ‌گاه نشده بود که [[شکست]] بخورد. [[قریش]] پس از [[شکست]] [[سپاه]] «[[ابرهه]]» یک اعتبار بی‌اندازه‌ای کسب کرده بود و به یک [[قدرت]] غیرقابل [[منازعه]] ولو خیالی تبدیل شده بود و این خود [[رعب]] و [[ترس]] بسیاری در دل‌های [[مسلمانان]] ایجاد می‌کرد.


برای بار سوم فرمود: بگویید چه کنیم؟ این بار «[[مقداد]]» برخاست و گفت: یا [[رسول الله]]! آنچه پروردگارت به تو امر کرده عمل کن، ما با تو هستیم. به خدا [[سوگند]] آنچه را که [[بنی اسرائیل]] به [[موسی]] گفتند: که تو و پروردگارت بروید و [[نبرد]] کنید، ما اینجا نشسته‌ایم<ref>اشاره است به آیه: {{متن قرآن|فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ}} «تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۴.</ref>، ما نخواهیم گفت. بلکه ما می‌گوییم: تو و پروردگارت رهسپار شوید و نبرد کنید که ما هم همراه شما نبرد می‌کنیم و در راست و چپ و پیشاپیش تو خواهیم جنگید و اگر ما را تا دریای احمر هم عقب برانند، همراه تو خواهیم آمد. چهره [[پیامبر]] با شنیدن سخنان مقداد، درخشید و بسیار [[خشنود]] شد و برایش [[دعای خیر]] کرد<ref>صحیح البخاری، ش۳۹۵۲؛ المغازی، ج۱، ص۴۸؛ امتاع الإسماع، ج۱، ص۹۳.</ref>. [[رسول خدا]] باز از [[مردم]] نظر خواست. این بار [[سعد بن معاذ]] برخاست و گفت: یا رسول الله؛ گویا به ما نظر داری؟ گفت: آری، سعد گفت: ما به تو [[ایمان]] آورده‌ایم و تو را [[تصدیق]] کرده‌ایم و [[شهادت]] داده‌ایم که آنچه آورده‌ای [[حق]] است. پس هرچه خواهی [[فرمان]] بده که ما [[اطاعت]] می‌کنیم. قسم به کسی که تو را به حق [[مبعوث]] کرد؛ اگر ما را فرمان دهی که به این دریا فرو [[رویم]]، تا آخرین نفر با تو خواهیم آمد و در [[جنگ با دشمنان]] [[صبر]] می‌کنیم؛ باشد که [[خداوند]] [[چشم]] تو را به دیدن [[فداکاری]] ما روشن کند<ref>{{عربی|فقام سعد بن معاذ فقال: لكأنّك تريدنا يا رسول اللّه‌؟ قال: أجل قال: فقد آمنّا بك، و صدّقناك، و شهدنا أنّ ما جئت به هو الحقّ، و أعطيناك على ذلك عهودنا و مواثيقنا على السمع و الطاعة فامض يا رسول اللّه لما أردت فو الّذي بعثك بالحقّ لو استعرضت بنا هذا البحر فخضته لخضناه معك، ما تخلّف منّا رجل واحد و ما نكره أن تلقى بنا عدوّنا غدا إنّا لصبر عند الحرب صدق عند اللقاء لعلّ اللّه يريك منّا ما تقرّ به عينك فسر بنا على بركة اللّه، ففرح رسول الله{{صل}} و بسطه}}؛ مغازی، ج۱، ص۴۸؛ سیرة النبویة، ج۱، ص۶۱۵.</ref>.
برای بار سوم فرمود: بگویید چه کنیم؟ این بار «[[مقداد]]» برخاست و گفت: یا [[رسول الله]]! آنچه پروردگارت به تو امر کرده عمل کن، ما با تو هستیم. به خدا [[سوگند]] آنچه را که [[بنی اسرائیل]] به [[موسی]] گفتند: که تو و پروردگارت بروید و [[نبرد]] کنید، ما اینجا نشسته‌ایم<ref>اشاره است به آیه: {{متن قرآن|فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ}} «تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همین‌جا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۴.</ref>، ما نخواهیم گفت. بلکه ما می‌گوییم: تو و پروردگارت رهسپار شوید و نبرد کنید که ما هم همراه شما نبرد می‌کنیم و در راست و چپ و پیشاپیش تو خواهیم جنگید و اگر ما را تا دریای احمر هم عقب برانند، همراه تو خواهیم آمد. چهره [[پیامبر]] با شنیدن سخنان مقداد، درخشید و بسیار [[خشنود]] شد و برایش [[دعای خیر]] کرد<ref>صحیح البخاری، ش۳۹۵۲؛ المغازی، ج۱، ص۴۸؛ امتاع الإسماع، ج۱، ص۹۳.</ref>. [[رسول خدا]] باز از [[مردم]] نظر خواست. این بار [[سعد بن معاذ]] برخاست و گفت: یا رسول الله؛ گویا به ما نظر داری؟ گفت: آری، سعد گفت: ما به تو [[ایمان]] آورده‌ایم و تو را [[تصدیق]] کرده‌ایم و [[شهادت]] داده‌ایم که آنچه آورده‌ای [[حق]] است. پس هرچه خواهی [[فرمان]] بده که ما [[اطاعت]] می‌کنیم. قسم به کسی که تو را به حق [[مبعوث]] کرد؛ اگر ما را فرمان دهی که به این دریا فرو [[رویم]]، تا آخرین نفر با تو خواهیم آمد و در [[جنگ با دشمنان]] [[صبر]] می‌کنیم؛ باشد که [[خداوند]] [[چشم]] تو را به دیدن [[فداکاری]] ما روشن کند<ref>{{عربی|فقام سعد بن معاذ فقال: لكأنّك تريدنا يا رسول اللّه‌؟ قال: أجل قال: فقد آمنّا بك، و صدّقناك، و شهدنا أنّ ما جئت به هو الحقّ، و أعطيناك على ذلك عهودنا و مواثيقنا على السمع و الطاعة فامض يا رسول اللّه لما أردت فو الّذي بعثك بالحقّ لو استعرضت بنا هذا البحر فخضته لخضناه معك، ما تخلّف منّا رجل واحد و ما نكره أن تلقى بنا عدوّنا غدا إنّا لصبر عند الحرب صدق عند اللقاء لعلّ اللّه يريك منّا ما تقرّ به عينك فسر بنا على بركة اللّه، ففرح رسول الله {{صل}} و بسطه}}؛ مغازی، ج۱، ص۴۸؛ سیرة النبویة، ج۱، ص۶۱۵.</ref>.


[[مشاوره]] بدین شکل پایان یافت و [[انصار]] ـ که طبق [[بیعت عقبه]] ـ تنها می‌بایست از [[پیامبر]] در [[شهر]] خودشان [[دفاع]] کنند، چون به آن حضرت [[ایمان]] آورده و [[پیامبری]] ایشان را پذیرفته بودند، تردیدی نداشتند که همه جا با آن حضرت باشند و با تمام توان [[یاری]] کنند و دست از ایشان بر ندارند و ایشان را در [[جنگ بدر]] [[همراهی]] کردند<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۱۱۲.</ref>.
[[مشاوره]] بدین شکل پایان یافت و [[انصار]] ـ که طبق [[بیعت عقبه]] ـ تنها می‌بایست از [[پیامبر]] در [[شهر]] خودشان [[دفاع]] کنند، چون به آن حضرت [[ایمان]] آورده و [[پیامبری]] ایشان را پذیرفته بودند، تردیدی نداشتند که همه جا با آن حضرت باشند و با تمام توان [[یاری]] کنند و دست از ایشان بر ندارند و ایشان را در [[جنگ بدر]] [[همراهی]] کردند<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۱۱۲.</ref>.
خط ۳۵: خط ۳۵:
طبق [[آیه شریفه]] [[قرآن]] و بنا به گفته [[مفسران]] بزرگ، مسلمانان در [[جنگ]] به آب احتیاج داشتند؛ اما دشمن زودتر به منطقه بدر آمده و بر سر چاه‌های آب آن منطقه جای گرفته بود<ref>الکشاف (زمخشری)، ج۲، ص۲۰۳؛ التفسیر الکبیر (رازی)، ج۱۵، ص۴۸۶؛ تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۶۱؛ تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۴؛ تفسیر روح المعانی آلوسی، ج۵، ص۲۰۴؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۷۲؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۹۲؛ الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۴۳؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۵، ص۳۴.</ref>. و این چیزی بود که سپاه اسلام را تحت فشار قرار می‌داد. به همین دلیل است که برخی [[محدثان]] نقل می‌کنند: [[رسول خدا]] در شب بدر در جمع [[یاران]] خویش فرمود: {{متن حدیث|مَنْ يَسْتَقِي لَنَا مِنَ الْمَاءِ}}: چه کسی برای ما آب می‌آورد؟ در آن شرایط دشوار چه کسی می‌توانست این کار را انجام دهد؟ کار مشکلی بود. آورنده آب باید به چاهی در میان [[لشکر]] [[دشمن]] قرار داشت برود و چاه‌های آب، دوردست و عمیق بود<ref>چاه‌هایی که در صحراهای عربستان وجود داشت دهانه‌های بزرگ و عمق زیادی داشت.</ref> و شب (هفدهم و هجدهم و نوزدهم ماه) تاریک بود. هیچ کس از آن مردان [[جنگی]]، [[جسارت]] این کار را نداشت. جز [[امیرالمؤمنین]] کسی پاسخ مثبت به آن حضرت نداد و داوطلب نشد.
طبق [[آیه شریفه]] [[قرآن]] و بنا به گفته [[مفسران]] بزرگ، مسلمانان در [[جنگ]] به آب احتیاج داشتند؛ اما دشمن زودتر به منطقه بدر آمده و بر سر چاه‌های آب آن منطقه جای گرفته بود<ref>الکشاف (زمخشری)، ج۲، ص۲۰۳؛ التفسیر الکبیر (رازی)، ج۱۵، ص۴۸۶؛ تفسیر البیضاوی، ج۳، ص۶۱؛ تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۴؛ تفسیر روح المعانی آلوسی، ج۵، ص۲۰۴؛ مجمع البیان، ج۴، ص۴۷۲؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۹۲؛ الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۴۳؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۵، ص۳۴.</ref>. و این چیزی بود که سپاه اسلام را تحت فشار قرار می‌داد. به همین دلیل است که برخی [[محدثان]] نقل می‌کنند: [[رسول خدا]] در شب بدر در جمع [[یاران]] خویش فرمود: {{متن حدیث|مَنْ يَسْتَقِي لَنَا مِنَ الْمَاءِ}}: چه کسی برای ما آب می‌آورد؟ در آن شرایط دشوار چه کسی می‌توانست این کار را انجام دهد؟ کار مشکلی بود. آورنده آب باید به چاهی در میان [[لشکر]] [[دشمن]] قرار داشت برود و چاه‌های آب، دوردست و عمیق بود<ref>چاه‌هایی که در صحراهای عربستان وجود داشت دهانه‌های بزرگ و عمق زیادی داشت.</ref> و شب (هفدهم و هجدهم و نوزدهم ماه) تاریک بود. هیچ کس از آن مردان [[جنگی]]، [[جسارت]] این کار را نداشت. جز [[امیرالمؤمنین]] کسی پاسخ مثبت به آن حضرت نداد و داوطلب نشد.


امیرالمؤمنین{{ع}} از جای برخاست و مشکی برداشت و به لب چاه‌های [[بدر]] که در دست دشمن بود، آمد. او باید یک نفره از میان لشکر دشمن عبور کرده و در آن شب تاریک یا کم [[نور]]، خطرات بسیار این راه را به تن بخرد، بعد به داخل [[چاه]] عمیق رفته و [[مشک]] را پر از آب کند. چاه‌های صحرای [[عربستان]] عمیق و وسیع بود و رفتن به داخل آن بسیار خطرناک بود. امیرالمؤمنین{{ع}} بر سر آن چاه عمیق و تاریک آمد، داخل آن شده و مشک را پر از آب کرد.
امیرالمؤمنین {{ع}} از جای برخاست و مشکی برداشت و به لب چاه‌های [[بدر]] که در دست دشمن بود، آمد. او باید یک نفره از میان لشکر دشمن عبور کرده و در آن شب تاریک یا کم [[نور]]، خطرات بسیار این راه را به تن بخرد، بعد به داخل [[چاه]] عمیق رفته و [[مشک]] را پر از آب کند. چاه‌های صحرای [[عربستان]] عمیق و وسیع بود و رفتن به داخل آن بسیار خطرناک بود. امیرالمؤمنین {{ع}} بر سر آن چاه عمیق و تاریک آمد، داخل آن شده و مشک را پر از آب کرد.
[[امام]] به سوی اردوگاه [[مسلمانان]] برگشت. در راه باد شدیدی وزید که امیرالمؤمنین {{ع}} به ناچار نشست تا باد گذشت. آن‌گاه برخاسته به راه افتاد، هنوز چندان راه نیامده بود که باد شدید دیگری وزیدن گرفت، به حدی که باز هم امیرالمؤمنین ناچار شد بنشیند، برای بار سوم نیز همین ماجرا تکرار شد، چون به نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد، آن حضرت سبب دیرآمدن او را پرسید. علی{{ع}} جریان بادهای شدیدی را که سه بار وزیده بود و او را مجبور به نشستن کرده بود به عرض رسانید، رسول خدا{{صل}} به او فرمود: نخستین باد [[جبرئیل]] بود که با هزار [[فرشته]] برای [[نصرت]] و [[یاری]] ما فرود آمدند، بر تو [[سلام]] کردند و بار دوم و سوم نیز [[میکائیل]] و [[اسرافیل]] بودند که آن دو نیز هر کدام با هزار [[فرشته]] فرود آمدند و بر تو [[سلام]] کردند<ref>فضائل الصحابة (احمد بن حنبل)، ج۲، ص۶۱۳، ش۱۰۴۹؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۳۷؛ شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید)، ج۹، ص۱۷۲؛ کنزل العمال، ج۵، ص۲۷۳؛ المناقب، ج۲، ص۲۴۱؛ احتجاج (طبرسی)، ج۱، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۱۱۵.</ref>
[[امام]] به سوی اردوگاه [[مسلمانان]] برگشت. در راه باد شدیدی وزید که امیرالمؤمنین {{ع}} به ناچار نشست تا باد گذشت. آن‌گاه برخاسته به راه افتاد، هنوز چندان راه نیامده بود که باد شدید دیگری وزیدن گرفت، به حدی که باز هم امیرالمؤمنین ناچار شد بنشیند، برای بار سوم نیز همین ماجرا تکرار شد، چون به نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمد، آن حضرت سبب دیرآمدن او را پرسید. علی {{ع}} جریان بادهای شدیدی را که سه بار وزیده بود و او را مجبور به نشستن کرده بود به عرض رسانید، رسول خدا {{صل}} به او فرمود: نخستین باد [[جبرئیل]] بود که با هزار [[فرشته]] برای [[نصرت]] و [[یاری]] ما فرود آمدند، بر تو [[سلام]] کردند و بار دوم و سوم نیز [[میکائیل]] و [[اسرافیل]] بودند که آن دو نیز هر کدام با هزار [[فرشته]] فرود آمدند و بر تو [[سلام]] کردند<ref>فضائل الصحابة (احمد بن حنبل)، ج۲، ص۶۱۳، ش۱۰۴۹؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۳۷؛ شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید)، ج۹، ص۱۷۲؛ کنزل العمال، ج۵، ص۲۷۳؛ المناقب، ج۲، ص۲۴۱؛ احتجاج (طبرسی)، ج۱، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۱۱۵.</ref>


== رؤیای صادقه جانشین پیامبر در شب حمله ==
== رؤیای صادقه جانشین پیامبر در شب حمله ==
از دیگر حوادث شب [[بدر]]، رؤیایی است که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در آن شب دیده است. خود آن حضرت این گونه می‌فرماید: یک شب قبل از ([[جنگ]]) بدر، [[خضر]]{{ع}} را در [[خواب]] دیدم و به او گفتم: چیزی به من بیاموز که با آن بر [[دشمنان]]، [[نصرت]] پیدا کنم.گفت: بگو: {{متن حدیث|يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ}} چون صبح شد، آن را برای [[پیامبر خدا]] باز گفتم. فرمود: «ای علی! [[اسم اعظم]] به تو آموخته شده است. در [[روز]] بدر، پیوسته این جمله بر زبانم بود<ref>توحید (صدوق)، ص۸۹؛ عدة الداعی، ص۲۷۹.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۱۱۶.</ref>
از دیگر حوادث شب [[بدر]]، رؤیایی است که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در آن شب دیده است. خود آن حضرت این گونه می‌فرماید: یک شب قبل از ([[جنگ]]) بدر، [[خضر]] {{ع}} را در [[خواب]] دیدم و به او گفتم: چیزی به من بیاموز که با آن بر [[دشمنان]]، [[نصرت]] پیدا کنم. گفت: بگو: {{متن حدیث|يَا هُوَ يَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ}} چون صبح شد، آن را برای [[پیامبر خدا]] باز گفتم. فرمود: «ای علی! [[اسم اعظم]] به تو آموخته شده است. در [[روز]] بدر، پیوسته این جمله بر زبانم بود<ref>توحید (صدوق)، ص۸۹؛ عدة الداعی، ص۲۷۹.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۱۱۶.</ref>


== آغاز نبرد ==
== آغاز نبرد ==
=== مقایسه توان نظامی دو لشکر ===
=== مقایسه توان نظامی دو لشکر ===
در جانب [[اسلام]] [[سیصد و سیزده نفر]]، کمی بیشتر یا کمتر همراه [[پیامبر]] آمده بودند؛ اما آنها برای جنگ نیامده بودند، بلکه به دنبال کاروان تجارتی [[قریش]] آمده بودند؛ لذا نه تعدادشان کافی بود و نه وسایل [[جنگی]] لازم در دست داشتند. یک یا دو اسب و هفتاد شتر بیشتر نداشتند<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۳۸؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۷۹.</ref>؛ اما [[دشمن]] قرشی در حدود نهصد و پنجاه نفر مرد جنگی<ref>در نیمه راه قبیله بنو زهره در حدود سیصد نفر به ریاست أخنس ابن شریق از جمع قریشیان جدا شده و به مکه بازگشت. السیرة النبویة، ج۱، ص۶۱۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۱.</ref> و هفت صد شتر و صد اسب و شش صد [[زره]] به همراه داشت که با وسایل لازم و کافی برای این جنگ آمده بودند<ref>المغازی، ج۱، ص۳۹؛ سبل الهدی، ج۴، ص۷۵؛ الکامل، ج۲، ص۱۱۸.</ref>. [[مشرکان]] با فشار [[روانی]] [[ابوجهل]] برای جنگ آماده شده بودند.
در جانب [[اسلام]] [[سیصد و سیزده نفر]]، کمی بیشتر یا کمتر همراه [[پیامبر]] آمده بودند؛ اما آنها برای جنگ نیامده بودند، بلکه به دنبال کاروان تجارتی [[قریش]] آمده بودند؛ لذا نه تعدادشان کافی بود و نه وسایل [[جنگی]] لازم در دست داشتند. یک یا دو اسب و هفتاد شتر بیشتر نداشتند<ref>تاریخ الطبری، ج۳، ص۳۸؛ الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲، ص۷۹.</ref>؛ اما [[دشمن]] قرشی در حدود نهصد و پنجاه نفر مرد جنگی<ref>در نیمه راه قبیله بنو زهره در حدود سیصد نفر به ریاست أخنس ابن شریق از جمع قریشیان جدا شده و به مکه بازگشت. السیرة النبویة، ج۱، ص۶۱۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۱.</ref> و هفت صد شتر و صد اسب و شش صد [[زره]] به همراه داشت که با وسایل لازم و کافی برای این جنگ آمده بودند<ref>المغازی، ج۱، ص۳۹؛ سبل الهدی، ج۴، ص۷۵؛ الکامل، ج۲، ص۱۱۸.</ref>. [[مشرکان]] با فشار [[روانی]] [[ابوجهل]] برای جنگ آماده شده بودند.
خط ۵۰: خط ۵۰:
منقول است که: [در [[جنگ بدر]]] [[عتبه]] و [[شیبه]] پسران [[ربیعه]] و ولید پسر عتبه از صف [[لشکر]] بیرون آمده و مبارز‌ طلبیدند؛ در آغاز، [[عوف]] و معوّذ پسران عفراء و [[عبد الله بن رواحه]] که همگی از [[انصار]] بودند، برای [[مبارزه]] با آنان به میدان شتافتند، [[مشرکان]] فریاد زدند شما کیستید؟ گفتند: از انصار.
منقول است که: [در [[جنگ بدر]]] [[عتبه]] و [[شیبه]] پسران [[ربیعه]] و ولید پسر عتبه از صف [[لشکر]] بیرون آمده و مبارز‌ طلبیدند؛ در آغاز، [[عوف]] و معوّذ پسران عفراء و [[عبد الله بن رواحه]] که همگی از [[انصار]] بودند، برای [[مبارزه]] با آنان به میدان شتافتند، [[مشرکان]] فریاد زدند شما کیستید؟ گفتند: از انصار.


در پاسخ گفتند: شما هماوردانی گرامی هستید، ولی ما را به شما نیازی نیست، باید افراد هم‌شأنی از [[قبیله]] خودمان به [[جنگ]] ما بیرون آیند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به عمویش حضرت [[حمزه]] و [[عبیدة بن حارث]] و علی{{ع}} [[فرمان]] داد به مصاف آنان بیرون روند، هر یک از آنان به یک تن از طرف مقابل نزدیک شدند به این ترتیب که عبیدة بن حارث با عتبه، حمزه با شیبه، و علی{{ع}} با ولید درگیر شدند حضرت حمزه شیبه را لحظه‌ای مهلت نداد و به [[هلاکت]] رساند و علی{{ع}} ولید را کشت و میان [[عبیده]] و عتبه دو ضربت رد و بدل شد و هریک دیگری را مجروح ساخت که حمزه و علی بر عتبه [[یورش]] برده و او را به هلاکت رساندند<ref>کامل، ج۲، ص۱۳۴ و ۱۳۵ چاپ مؤسسه اعلمی؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵.</ref>. آن‌گاه [[آتش]] [[نبرد]] بین طرفین از جنبه نظامی به صورت [[جنگی]] نابرابر، شعله‌ور گردید، [[جبهه]] مسلمانان با تعداد ۳۱۳ تن که با [[ایمان]] و [[اعتقاد]] می‌جنگیدند و از [[حق]] [[دفاع]] کرده و [[مردم]] را به حق فرا می‌خواندند و جبهه قریش متشکل از ۹۵۰ تن بود که بر اساس [[غرور]] و [[تعصب جاهلی]] مبارزه می‌کردند، در اینجا عناصر جدیدی از جمله دعای [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[پایداری]] و [[دلاور]] مردی حضرت حمزه و [[توانمندی]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در جنگ دخالت داشتند.
در پاسخ گفتند: شما هماوردانی گرامی هستید، ولی ما را به شما نیازی نیست، باید افراد هم‌شأنی از [[قبیله]] خودمان به [[جنگ]] ما بیرون آیند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به عمویش حضرت [[حمزه]] و [[عبیدة بن حارث]] و علی {{ع}} [[فرمان]] داد به مصاف آنان بیرون روند، هر یک از آنان به یک تن از طرف مقابل نزدیک شدند به این ترتیب که عبیدة بن حارث با عتبه، حمزه با شیبه، و علی {{ع}} با ولید درگیر شدند حضرت حمزه شیبه را لحظه‌ای مهلت نداد و به [[هلاکت]] رساند و علی {{ع}} ولید را کشت و میان [[عبیده]] و عتبه دو ضربت رد و بدل شد و هریک دیگری را مجروح ساخت که حمزه و علی بر عتبه [[یورش]] برده و او را به هلاکت رساندند<ref>کامل، ج۲، ص۱۳۴ و ۱۳۵ چاپ مؤسسه اعلمی؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵.</ref>. آن‌گاه [[آتش]] [[نبرد]] بین طرفین از جنبه نظامی به صورت [[جنگی]] نابرابر، شعله‌ور گردید، [[جبهه]] مسلمانان با تعداد ۳۱۳ تن که با [[ایمان]] و [[اعتقاد]] می‌جنگیدند و از [[حق]] [[دفاع]] کرده و [[مردم]] را به حق فرا می‌خواندند و جبهه قریش متشکل از ۹۵۰ تن بود که بر اساس [[غرور]] و [[تعصب جاهلی]] مبارزه می‌کردند، در اینجا عناصر جدیدی از جمله دعای [[رسول اکرم]] {{صل}} و [[پایداری]] و [[دلاور]] مردی حضرت حمزه و [[توانمندی]] [[امیر مؤمنان]] {{ع}} در جنگ دخالت داشتند.


علی و حمزه{{عم}} و دلیر مردان [[لشکر اسلام]] به [[قلب]] [[سپاه قریش]] تاختند و خود و تعداد زیاد دشمنانشان را فراموش کرده بودند به گونه‌ای [[جنگ]] در گرفت که سرها از بدن‌ها جدا و به [[آسمان]] پرتاب می‌شد و [[خداوند]]، [[مسلمانان]] را با توان و [[عزم]] و [[اراده]] و [[پایداری]]، مورد [[حمایت]] قرار داد، بدین ترتیب مسلمانان تمام دشمنانی را که از فرار باز ماندند به [[اسارت]] گرفتند تا آنجا که تعداد [[اسیران]] [[دشمن]] به ۷۰۲ و تعداد کشته‌های آنان به هفتاد تن رسید.
علی و حمزه {{عم}} و دلیر مردان [[لشکر اسلام]] به [[قلب]] [[سپاه قریش]] تاختند و خود و تعداد زیاد دشمنانشان را فراموش کرده بودند به گونه‌ای [[جنگ]] در گرفت که سرها از بدن‌ها جدا و به [[آسمان]] پرتاب می‌شد و [[خداوند]]، [[مسلمانان]] را با توان و [[عزم]] و [[اراده]] و [[پایداری]]، مورد [[حمایت]] قرار داد، بدین ترتیب مسلمانان تمام دشمنانی را که از فرار باز ماندند به [[اسارت]] گرفتند تا آنجا که تعداد [[اسیران]] [[دشمن]] به ۷۰۲ و تعداد کشته‌های آنان به هفتاد تن رسید.


[[روایات]] به [[صراحت]] بیان می‌دارد که بیشترین تعداد کشته‌ها به دست باکفایت علی{{ع}} به [[هلاکت]] رسیدند، بدین‌سان، حداقل ۲۴ تن توسط [[امیر المؤمنین]]{{ع}} کشته شدند و آن حضرت در کشتن ۲۸ تن دیگر نیز شرکت داشت و به نظر می‌رسد همه کسانی که به دست علی{{ع}} کشته شدند پهلوانان نامی و دلاوران [[قریش]] به شمار می‌آمدند<ref>ارشاد المفید، ص۴۶، فصل ۱۹، باب ۲؛ کشف الغمه، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. در این [[نبرد]] مهم، علی{{ع}} افزون بر نقش برجسته‌اش در [[پیروزی]] جنگ، پرچمداری [[رسول خدا]]{{صل}} را نیز بر عهده داشت<ref>استیعاب ابن عبد البر مالکی در حاشیه اصابه، ج۳، ص۳۳؛ تاریخ دمشق ابن عساکر، ج۱، ص۱۴۲.</ref>.
[[روایات]] به [[صراحت]] بیان می‌دارد که بیشترین تعداد کشته‌ها به دست باکفایت علی {{ع}} به [[هلاکت]] رسیدند، بدین‌سان، حداقل ۲۴ تن توسط [[امیر المؤمنین]] {{ع}} کشته شدند و آن حضرت در کشتن ۲۸ تن دیگر نیز شرکت داشت و به نظر می‌رسد همه کسانی که به دست علی {{ع}} کشته شدند پهلوانان نامی و دلاوران [[قریش]] به شمار می‌آمدند<ref>ارشاد المفید، ص۴۶، فصل ۱۹، باب ۲؛ کشف الغمه، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. در این [[نبرد]] مهم، علی {{ع}} افزون بر نقش برجسته‌اش در [[پیروزی]] جنگ، پرچمداری [[رسول خدا]] {{صل}} را نیز بر عهده داشت<ref>استیعاب ابن عبد البر مالکی در حاشیه اصابه، ج۳، ص۳۳؛ تاریخ دمشق ابن عساکر، ج۱، ص۱۴۲.</ref>.


نقل شده مردی از [[بنی کنانه]] بر [[معاویة بن ابی سفیان]] وارد شد، [[معاویه]] به او گفت: آیا در [[بدر]] شرکت داشتی؟
نقل شده مردی از [[بنی کنانه]] بر [[معاویة بن ابی سفیان]] وارد شد، [[معاویه]] به او گفت: آیا در [[بدر]] شرکت داشتی؟
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش