جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
وی فرزند [[ثابت بن منذر بن حرام]] از تیره [[بنی عدی بن عمرو بن مالک بن نجار]]<ref>النسب، ص ۲۷۷؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷؛ الانساب، ج ۵، ص ۳۵۱.</ref> از [[قبیله خزرج]] است. تیرهای را که [[حسان]] بدان منسوب است بنومَغاله نیز گفتهاند، از اینرو که نام مادرشان مَغاله بنت فُهیرة بن بیاضه بود.<ref> الثقات، ج ۳، ص ۷۲؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶؛ الاصابه، ج ۸، ص ۳۱۶.</ref> [[ابوالفرج]]<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۱.</ref> و [[علامه امینی]]<ref>الغدیر، ج ۲، ص ۶۲.</ref> به ترتیب تا نیای دوازدهم و سیام حَسان را [[ثبت]] کردهاند. جد حسان، [[منذر]]، جایگاه برجستهای میان یثربیان داشت، چنانکه دو [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] او را در نبردهایشان به [[داوری]] برگزیدند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷.</ref> [[مادر]] حسان، [[فریعه بنت خالد]] یا | وی فرزند [[ثابت بن منذر بن حرام]] از تیره [[بنی عدی بن عمرو بن مالک بن نجار]]<ref>النسب، ص ۲۷۷؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷؛ الانساب، ج ۵، ص ۳۵۱.</ref> از [[قبیله خزرج]] است. تیرهای را که [[حسان]] بدان منسوب است بنومَغاله نیز گفتهاند، از اینرو که نام مادرشان مَغاله بنت فُهیرة بن بیاضه بود.<ref> الثقات، ج ۳، ص ۷۲؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶؛ الاصابه، ج ۸، ص ۳۱۶.</ref> [[ابوالفرج]]<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۱.</ref> و [[علامه امینی]]<ref>الغدیر، ج ۲، ص ۶۲.</ref> به ترتیب تا نیای دوازدهم و سیام حَسان را [[ثبت]] کردهاند. جد حسان، [[منذر]]، جایگاه برجستهای میان یثربیان داشت، چنانکه دو [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] او را در نبردهایشان به [[داوری]] برگزیدند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷.</ref> [[مادر]] حسان، [[فریعه بنت خالد]] یا [[عمرو بن خنیس]]<ref>المحبّر، ص ۴۲۲؛ الاصابه، ج ۸، ص ۲۷۹.</ref> نیز [[خزرجی]] است.<ref> المعارف، ص ۳۱۲؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰؛ الاصابه، ج ۲، ص ۵۵.</ref> | ||
برخی خالد را [[برادر]] فریعه میدانند نه [[پدر]] او،<ref> الاصابه، ج ۲، ص ۵۵.</ref> به هر روی، حسان را گاهی «ابنالفُرَیْعَة» خواندهاند.<ref> نک: السیرة النبویه، ج ۳، ص ۶۰۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۰؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۴۷.</ref> حسان از کسانی است که به دو [[کنیه]] مشهورند: [[ابوالولید]] <ref> الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۲.</ref> و ابوحسام.<ref>المعارف، ص ۶۰۰؛ الشعر و الشعراء، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref> [[ابوعبدالرحمن]] <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶.</ref> و ابوالمضرّب از دیگر کنیههای غیر مشهور اوست.<ref>نک: الاصابه، ج ۲، ص ۵۵؛ دائرهالمعارف تشیع، ج ۶، ص ۲۷۸.</ref> | برخی خالد را [[برادر]] فریعه میدانند نه [[پدر]] او،<ref> الاصابه، ج ۲، ص ۵۵.</ref> به هر روی، حسان را گاهی «ابنالفُرَیْعَة» خواندهاند.<ref> نک: السیرة النبویه، ج ۳، ص ۶۰۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۰؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۴۷.</ref> حسان از کسانی است که به دو [[کنیه]] مشهورند: [[ابوالولید]] <ref> الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۲.</ref> و ابوحسام.<ref>المعارف، ص ۶۰۰؛ الشعر و الشعراء، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref> [[ابوعبدالرحمن]] <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶.</ref> و ابوالمضرّب از دیگر کنیههای غیر مشهور اوست.<ref>نک: الاصابه، ج ۲، ص ۵۵؛ دائرهالمعارف تشیع، ج ۶، ص ۲۷۸.</ref> | ||
در منابع به [[تاریخ]] ولادت حسان اشارهای نشده است؛ اما به استناد گزارشهایی که سالیان [[زندگی]] وی را ۱۲۰ میدانند که ۶۰ سال آن در [[جاهلیت]] و ۶۰ سال در [[اسلام]] بوده است،<ref> اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.</ref> میتوان [[تولد]] او را نزدیک ۷۳ سال پیش از [[هجرت]] دانست. درباره صفات ظاهری و [[شمایل]] [[حسان]] گفته شده است که موهای جلوی سرش میان دو چشمانش آویخته میشد؛<ref> المعارف، ص ۳۱۲؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳.</ref> گویند وی تنها قسمتی از ریش خود را [[خضاب]] میکرد.<ref> الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳.</ref> از [[ویژگیهای اخلاقی]] حسان [[ترسو بودن]] وی بود،<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۶۲؛ المعارف، ص ۳۱۲.</ref> از اینرو در غزوههای [[رسول خدا]]{{صل}} در قالب [[رزمنده]] حضور نداشت.<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref> حسان از شعرای مشهور مُخضْرَمی (کسانیاند که [[جاهلیت]] و [[اسلام]] را [[درک]] کردند) است. وی را [[بهترین]] شاعر عصر خود دانستهاند.<ref> الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳.</ref> او دو تن از [[شاعران]] مشهور [[عصر جاهلی]]، به نامهای [[نابغه ذبیانی]] و اعشی را درک کرد.<ref>الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۶۱.</ref> [[اخبار]] از حسان در آن دوره تنها مربوط به [[مدح]]، ثنا و هجوهای اوست. وی در سرودههای خود، ستایشگر [[عرب]] جنوبی ([[قحطانی]]) بود که خود به آنان [[نسب]] میبرد.<ref>المفصل، ج ۱، ص ۴۸۸.</ref> [[ملوک]] غسانی و [[آل]] [[منذر]] از جمله کسانی بودند که حسان آنها را مدح کرده، چنانکه وی از [[نعمان بن منذر]]، [[حاکم]] دست نشانده [[دولت]] ساسانی در [[حیره]]، به جهت سرودههایش [[صله]] فراوانی به دست آورد؛<ref>العقد الفرید، ج ۱، ص ۲۸۹. </ref> نیز حسان، [[جبلة بن ایهم]] از [[پادشاهان]] [[غسان]] را بارها در سرودههایی [[تمجید]] و [[ستایش]] کرد،<ref> مروج الذهب، ج ۲، ص ۸۴ ـ ۸۵.</ref> ازاین رو او را نوازش کرد و [[پاداش]] بسیاری برای وی فرستاد.<ref>الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۴؛ العقد الفرید، ج ۱، ص ۳۱۴.</ref> حسان در [[افتخار]] کردن به [[قبایل یمنی]] که خود از ایشان بود و طرفداری از آنان بسیار [[تعصب]] داشت و در [[وصف]] [[تحولات اجتماعی]] [[روزگار]] خود، از جمله کوچ [[قبیله خزاعه]] به [[مکه]] و [[اوس و خزرج]] به یثرب و غسان به [[شام]]، اشعاری سرود.<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۹۵ ـ ۹۶.</ref> حسان به همان [[میزان]] که عرب جنوبی را در بُعد کلان میستود، در [[اختلافات]] میان [[اوس و خزرج]] از زیرمجموعههای [[عرب]] جنوبی، مدافع سرسخت [[قبیله]] خود [[خزرج]] بود و [[مناقب]] و ایامشان را به [[نظم]] میکشید و در [[نکوهش]] اوسیها و در مقابل شاعر آنان، [[قیس بن خطیم]] قرار داشت.<ref>دیوان حسان بن ثابت، ص ۵.</ref> از تشبیب و غزلسرایی [[حسان]] درباره برخی [[زنان]] ـ مانند شعثاء ـ در این دوره گزارشی داده شده است. برخی این [[زن]] را دختر سالم اسلمیه یا دختر [[سلام بن مشکم]] از رؤسای [[یهود]] دانستهاند<ref> نک: المغازی، ج ۱، ص ۳۶۶؛ لسان العرب، ج ۷، ص ۱۳۱؛ «شعث»؛ الاصابه، ج ۸، ص ۲۰۱.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حسان بن ثابت انصاری (مقاله)|مقاله «حسان بن ثابت انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | در منابع به [[تاریخ]] ولادت حسان اشارهای نشده است؛ اما به استناد گزارشهایی که سالیان [[زندگی]] وی را ۱۲۰ میدانند که ۶۰ سال آن در [[جاهلیت]] و ۶۰ سال در [[اسلام]] بوده است،<ref> اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.</ref> میتوان [[تولد]] او را نزدیک ۷۳ سال پیش از [[هجرت]] دانست. درباره صفات ظاهری و [[شمایل]] [[حسان]] گفته شده است که موهای جلوی سرش میان دو چشمانش آویخته میشد؛<ref> المعارف، ص ۳۱۲؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳.</ref> گویند وی تنها قسمتی از ریش خود را [[خضاب]] میکرد.<ref> الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳.</ref> از [[ویژگیهای اخلاقی]] حسان [[ترسو بودن]] وی بود،<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۶۲؛ المعارف، ص ۳۱۲.</ref> از اینرو در غزوههای [[رسول خدا]] {{صل}} در قالب [[رزمنده]] حضور نداشت.<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref> حسان از شعرای مشهور مُخضْرَمی (کسانیاند که [[جاهلیت]] و [[اسلام]] را [[درک]] کردند) است. وی را [[بهترین]] شاعر عصر خود دانستهاند.<ref> الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳.</ref> او دو تن از [[شاعران]] مشهور [[عصر جاهلی]]، به نامهای [[نابغه ذبیانی]] و اعشی را درک کرد.<ref>الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۶۱.</ref> [[اخبار]] از حسان در آن دوره تنها مربوط به [[مدح]]، ثنا و هجوهای اوست. وی در سرودههای خود، ستایشگر [[عرب]] جنوبی ([[قحطانی]]) بود که خود به آنان [[نسب]] میبرد.<ref>المفصل، ج ۱، ص ۴۸۸.</ref> [[ملوک]] غسانی و [[آل]] [[منذر]] از جمله کسانی بودند که حسان آنها را مدح کرده، چنانکه وی از [[نعمان بن منذر]]، [[حاکم]] دست نشانده [[دولت]] ساسانی در [[حیره]]، به جهت سرودههایش [[صله]] فراوانی به دست آورد؛<ref>العقد الفرید، ج ۱، ص ۲۸۹. </ref> نیز حسان، [[جبلة بن ایهم]] از [[پادشاهان]] [[غسان]] را بارها در سرودههایی [[تمجید]] و [[ستایش]] کرد،<ref> مروج الذهب، ج ۲، ص ۸۴ ـ ۸۵.</ref> ازاین رو او را نوازش کرد و [[پاداش]] بسیاری برای وی فرستاد.<ref>الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۴؛ العقد الفرید، ج ۱، ص ۳۱۴.</ref> حسان در [[افتخار]] کردن به [[قبایل یمنی]] که خود از ایشان بود و طرفداری از آنان بسیار [[تعصب]] داشت و در [[وصف]] [[تحولات اجتماعی]] [[روزگار]] خود، از جمله کوچ [[قبیله خزاعه]] به [[مکه]] و [[اوس و خزرج]] به یثرب و غسان به [[شام]]، اشعاری سرود.<ref>اخبار مکه، ج ۱، ص ۹۵ ـ ۹۶.</ref> حسان به همان [[میزان]] که عرب جنوبی را در بُعد کلان میستود، در [[اختلافات]] میان [[اوس و خزرج]] از زیرمجموعههای [[عرب]] جنوبی، مدافع سرسخت [[قبیله]] خود [[خزرج]] بود و [[مناقب]] و ایامشان را به [[نظم]] میکشید و در [[نکوهش]] اوسیها و در مقابل شاعر آنان، [[قیس بن خطیم]] قرار داشت.<ref>دیوان حسان بن ثابت، ص ۵.</ref> از تشبیب و غزلسرایی [[حسان]] درباره برخی [[زنان]] ـ مانند شعثاء ـ در این دوره گزارشی داده شده است. برخی این [[زن]] را دختر سالم اسلمیه یا دختر [[سلام بن مشکم]] از رؤسای [[یهود]] دانستهاند<ref> نک: المغازی، ج ۱، ص ۳۶۶؛ لسان العرب، ج ۷، ص ۱۳۱؛ «شعث»؛ الاصابه، ج ۸، ص ۲۰۱.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حسان بن ثابت انصاری (مقاله)|مقاله «حسان بن ثابت انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
==حسان و [[پیامبر]]{{صل}}== | == حسان و [[پیامبر]] {{صل}} == | ||
برپایه برخی گزارشها، حسان در [[کودکی]] <ref>الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۲.</ref> از یهود یثرب، درباره [[تولد پیامبر]]{{صل}} در [[آینده]] سخنانی شنیده بود که در صورت [[درستی]] این گزارش، وی میبایست همچون دیگر یثربیان برای [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[آمادگی]] [[ذهنی]] داشته باشد؛ نیز [[قرابت]] [[بنیهاشم]] با [[بنینجار]] ([[ازدواج]] [[هاشم]] جد آن [[حضرت]] با زنی به نام [[سلمی]] از خزرج) میتوانست از دیگر زمینههای آشنایی باشد. حسان به هنگام [[بعثت پیامبر]]{{صل}} ۶۰ یا ۶۱ سال داشت؛<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۲.</ref> لکن به رغم شهرتش به عنوان شاعر قبیله خود خزرج، در هر دو [[پیمان عقبه]] حضور نداشت؛ به خلاف برادرش، [[اوس]] که در [[عقبه دوم]] بود.<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۳.</ref> درباره چگونگی [[اسلام]] و [[بیعت]] حسان با پیامبر{{صل}} تنها آمده است که پس از [[هجرت]] رسول خدا{{صل}} به یثرب، حسان نیز همانند دیگر [[مردم]] اسلام آورد و از آن پس در [[مدح]] آن حضرت اشعاری سرود.<ref> نک: اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۱۱۴، ۱۵۸، ۲۱۳.</ref> از خود حسان [[نقل]] شده که پیامبر{{صل}} از وی [[تمجید]] کرده و فرموده است: خدایا! او را به [[روحالقدس]] [[تأیید]] فرما!<ref> الطبقات، ج ۵، ص ۱۲۰.</ref> حسان پس از [[مسلمان]] شدن، [[زبان]] و [[شعر]] خود را در [[خدمت]] [[اسلام]] بهکار گرفت و به عنوان شاعر [[رسول خدا]]{{صل}} <ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶.</ref> در مناسبتهای گوناگون شعر میسرود. او [[همدلی]] [[انصار]] و [[مهاجران]] را به [[نظم]] کشید.<ref> الاخبار الموفّقیات، ص ۵۸۵ ـ ۵۸۶.</ref> به گزارش [[جاحظ]]، [[پیامبر]]{{صل}} [[شعر]] او بر ضد [[دشمنان]] را از تیر سهمناکتر میدانست.<ref> البیان والتبیین، ج ۱، ص ۲۷۳.</ref> | برپایه برخی گزارشها، حسان در [[کودکی]] <ref>الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۲.</ref> از یهود یثرب، درباره [[تولد پیامبر]] {{صل}} در [[آینده]] سخنانی شنیده بود که در صورت [[درستی]] این گزارش، وی میبایست همچون دیگر یثربیان برای [[دعوت]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[آمادگی]] [[ذهنی]] داشته باشد؛ نیز [[قرابت]] [[بنیهاشم]] با [[بنینجار]] ([[ازدواج]] [[هاشم]] جد آن [[حضرت]] با زنی به نام [[سلمی]] از خزرج) میتوانست از دیگر زمینههای آشنایی باشد. حسان به هنگام [[بعثت پیامبر]] {{صل}} ۶۰ یا ۶۱ سال داشت؛<ref>الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۲.</ref> لکن به رغم شهرتش به عنوان شاعر قبیله خود خزرج، در هر دو [[پیمان عقبه]] حضور نداشت؛ به خلاف برادرش، [[اوس]] که در [[عقبه دوم]] بود.<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۳.</ref> درباره چگونگی [[اسلام]] و [[بیعت]] حسان با پیامبر {{صل}} تنها آمده است که پس از [[هجرت]] رسول خدا {{صل}} به یثرب، حسان نیز همانند دیگر [[مردم]] اسلام آورد و از آن پس در [[مدح]] آن حضرت اشعاری سرود.<ref> نک: اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۱۱۴، ۱۵۸، ۲۱۳.</ref> از خود حسان [[نقل]] شده که پیامبر {{صل}} از وی [[تمجید]] کرده و فرموده است: خدایا! او را به [[روحالقدس]] [[تأیید]] فرما!<ref> الطبقات، ج ۵، ص ۱۲۰.</ref> حسان پس از [[مسلمان]] شدن، [[زبان]] و [[شعر]] خود را در [[خدمت]] [[اسلام]] بهکار گرفت و به عنوان شاعر [[رسول خدا]] {{صل}} <ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶.</ref> در مناسبتهای گوناگون شعر میسرود. او [[همدلی]] [[انصار]] و [[مهاجران]] را به [[نظم]] کشید.<ref> الاخبار الموفّقیات، ص ۵۸۵ ـ ۵۸۶.</ref> به گزارش [[جاحظ]]، [[پیامبر]] {{صل}} [[شعر]] او بر ضد [[دشمنان]] را از تیر سهمناکتر میدانست.<ref> البیان والتبیین، ج ۱، ص ۲۷۳.</ref> | ||
هنگامی که شعرای [[قریش]]، همچون [[عمروعاص]] و [[ابنزبعری]] و [[ابوسفیان بن حارث]]، زبانشان را بر هجو [[مسلمانان]] گشودند، پیامبر{{صل}} از انصار خواست همانگونه که ایشان با اسلام خود، [[رسول الله]] را [[یاری]] کردند، با زبانشان نیز آن [[حضرت]] را کمک کنند. [[حسان]] [[آمادگی]] خود را برای هجو قریش اعلام کرد و پیامبر{{صل}} از او پرسید: چگونه به هجو قریش میپردازی، در حالی که من از آنان هستم؟ حسان عرض کرد که بهگونهای رسول خدا{{صل}} را از آنان جدا خواهد کرد که مو را از خمیر جدا میکنند، از اینرو پیامبر{{صل}} به او اجازه داد و شرط کرد که حسان از [[ابوبکر]] که آشنا به [[نسب]] بود، نسب قریش را جویا شده؛ آنگاه به هجو ایشان [[اقدام]] کند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۵؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۲.</ref> در پی آن، حسان به هجو شعرای قریش مانند ابوسفیان بن حارث پرداخت <ref> اسدالغابه، ج ۲، ص ۶ ـ ۷.</ref> و در مثالب و [[عیوب]] قریش، هجویههایی سرود. وی به [[تشویق]] پیامبر{{صل}} [[مشرکان قریش]] را هجو میکرد. به گزارش [[عایشه]]، در [[مسجد پیامبر]]{{صل}} حسان بر روی چهار پایهای قرار میگرفت و به بیان [[برتری]] افتخارات پیامبر{{صل}} و هجو [[مشرکان]] میپرداخت.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۱۴.</ref> گویند: رسول خدا{{صل}} به او فرمود: در هجو مشرکان، مؤید به [[روحالقدس]] هستی <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۱۴.</ref> و وی به هجو کسان بسیاری از [[مشرکان]] پرداخت و [[هند]]، [[همسر]] [[ابوسفیان]] از کسانی بود که با این سروده که "هند، زنی [[خودخواه]] و [[مغرور]] است" مورد هجو قرار گرفت.<ref> البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۲۰۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۰.</ref> گویند: به [[حسان]] گفته شد که تو در [[جاهلیت]] بهتر [[شعر]] میگفتی که جواب داد: در آن دوره شاعر قید و بندی نداشت و هر چه میخواست میسرود؛ ولی [[اسلام]] شاعر را از گفتن [[دروغ]] باز داشته است، در صورتی که شعر خوب خالی از [[مبالغه]] و دروغ نیست.<ref> اسدالغابه، ج ۲، ص ۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۴.</ref> چنان که گذشت، برخی [[رزمنده]] نبودن حسان در [[غزوهها]] را نه به جهت [[ترسو بودن]] وی <ref> الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۳؛ المغازی، ج ۲، ص ۴۶۲.</ref> بلکه براثر عارضهای در دستانش دانستهاند که برپایه گزارش برخی، [[صفوان بن معطل]] او را از آنرو که در ماجرای [[افک]] به [[صفوان]] نسبت ناروا داده بود، مجروح ساخت؛<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref> اما [[پذیرفتن]] این گزارش از این جهت بعید به نظر میرسد که جریان افک مربوط به [[سال ۶ هجری]] است، در حالی که در غزوههای پیشین از ترسو بودن وی و عدم جنگاوریاش گزارشهایی در دست است. به گزارش ابنعبدالبر <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref> بیشتر [[اهل]] [[اخبار]] و [[سیره]]، حسان را از ترسوترین افراد دانسته و در این زمینه مطالبی [[نقل]] کردهاند که او از بیان آنها [[شرم]] دارد. [[سمعانی]] <ref> الانساب، ج ۴، ص ۱۶۷.</ref> از حضور حسان در [[غزوه بدر]] [[سخن]] گفته است که به نظر میرسد حضورش برای [[جنگیدن]] نبوده است. او درباره فرار [[حارث بن هشام مخزومی]] در [[بدر]] سرودهای دارد.<ref>العقد الفرید، ج ۱، ص ۱۲۹؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> پس از [[قتل]] ابوازیهر از [[قبیله ازد]] از [[عرب]] جنوبی، به دست [[هشام بن ولید بن مغیره مخزومی]] از [[قریش]] که پس از [[نبرد]] [[بدر]] انجام شد و [[آتش]] [[اختلاف]] میان "مطیبین" و "احلاف" (همپیمانان) را روشن ساخت، [[حسان]] شعری سرود که در [[آمادگی]] برای [[رویارویی]] میان آنان کارساز افتاد؛ اما [[ابوسفیان]] که به تازگی از [[سفر]] برگشته بود، آنها را برای نبرد با [[پیامبر]]{{صل}} [[ترغیب]] کرد و نزاعشان را پایان داد.<ref> المنمق، ص ۱۹۲، ۱۹۹ ـ ۲۰۳.</ref> حسان درباره [[غزوه]] [[اُحد]] سرودههایی دارد؛ از جمله در مورد کشته شدن صوأب، آخرین [[پرچمدار]] [[قریش]]،<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵.</ref> [[نکوهش]] فراریان،.<ref> المحبّر، ص ۵۰۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص ۱۹۲.</ref> هجو [[مشرکان]]،<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵.</ref> سرایش در جواب ابوسفیان <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۹.</ref> نیز در پاسخ [[ابن زبعری]] که [[خشنودی]] خود را از [[پیروزی]] قریش در نبرد و [[شهادت]] [[حمزه]] اعلام کرده بود.<ref> السیرة النبویه، ج ۳، ص ۶۴۶.</ref> حادثههای تلخ سرایای [[رجیع]] و بئر معونه که به شهادت شماری از مبلّغان [[مسلمان]] انجامید، نیز حسان را وا داشت در رثای شهدای آنها [[شعر]] بسراید <ref>اسدالغابه، ج ۲، ص ۱۱۶؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۵۳.</ref>. | هنگامی که شعرای [[قریش]]، همچون [[عمروعاص]] و [[ابنزبعری]] و [[ابوسفیان بن حارث]]، زبانشان را بر هجو [[مسلمانان]] گشودند، پیامبر {{صل}} از انصار خواست همانگونه که ایشان با اسلام خود، [[رسول الله]] را [[یاری]] کردند، با زبانشان نیز آن [[حضرت]] را کمک کنند. [[حسان]] [[آمادگی]] خود را برای هجو قریش اعلام کرد و پیامبر {{صل}} از او پرسید: چگونه به هجو قریش میپردازی، در حالی که من از آنان هستم؟ حسان عرض کرد که بهگونهای رسول خدا {{صل}} را از آنان جدا خواهد کرد که مو را از خمیر جدا میکنند، از اینرو پیامبر {{صل}} به او اجازه داد و شرط کرد که حسان از [[ابوبکر]] که آشنا به [[نسب]] بود، نسب قریش را جویا شده؛ آنگاه به هجو ایشان [[اقدام]] کند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۵؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۲.</ref> در پی آن، حسان به هجو شعرای قریش مانند ابوسفیان بن حارث پرداخت <ref> اسدالغابه، ج ۲، ص ۶ ـ ۷.</ref> و در مثالب و [[عیوب]] قریش، هجویههایی سرود. وی به [[تشویق]] پیامبر {{صل}} [[مشرکان قریش]] را هجو میکرد. به گزارش [[عایشه]]، در [[مسجد پیامبر]] {{صل}} حسان بر روی چهار پایهای قرار میگرفت و به بیان [[برتری]] افتخارات پیامبر {{صل}} و هجو [[مشرکان]] میپرداخت.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۱۴.</ref> گویند: رسول خدا {{صل}} به او فرمود: در هجو مشرکان، مؤید به [[روحالقدس]] هستی <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۱۴.</ref> و وی به هجو کسان بسیاری از [[مشرکان]] پرداخت و [[هند]]، [[همسر]] [[ابوسفیان]] از کسانی بود که با این سروده که "هند، زنی [[خودخواه]] و [[مغرور]] است" مورد هجو قرار گرفت.<ref> البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۲۰۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۰.</ref> گویند: به [[حسان]] گفته شد که تو در [[جاهلیت]] بهتر [[شعر]] میگفتی که جواب داد: در آن دوره شاعر قید و بندی نداشت و هر چه میخواست میسرود؛ ولی [[اسلام]] شاعر را از گفتن [[دروغ]] باز داشته است، در صورتی که شعر خوب خالی از [[مبالغه]] و دروغ نیست.<ref> اسدالغابه، ج ۲، ص ۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۴.</ref> چنان که گذشت، برخی [[رزمنده]] نبودن حسان در [[غزوهها]] را نه به جهت [[ترسو بودن]] وی <ref> الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۳؛ المغازی، ج ۲، ص ۴۶۲.</ref> بلکه براثر عارضهای در دستانش دانستهاند که برپایه گزارش برخی، [[صفوان بن معطل]] او را از آنرو که در ماجرای [[افک]] به [[صفوان]] نسبت ناروا داده بود، مجروح ساخت؛<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref> اما [[پذیرفتن]] این گزارش از این جهت بعید به نظر میرسد که جریان افک مربوط به [[سال ۶ هجری]] است، در حالی که در غزوههای پیشین از ترسو بودن وی و عدم جنگاوریاش گزارشهایی در دست است. به گزارش ابنعبدالبر <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref> بیشتر [[اهل]] [[اخبار]] و [[سیره]]، حسان را از ترسوترین افراد دانسته و در این زمینه مطالبی [[نقل]] کردهاند که او از بیان آنها [[شرم]] دارد. [[سمعانی]] <ref> الانساب، ج ۴، ص ۱۶۷.</ref> از حضور حسان در [[غزوه بدر]] [[سخن]] گفته است که به نظر میرسد حضورش برای [[جنگیدن]] نبوده است. او درباره فرار [[حارث بن هشام مخزومی]] در [[بدر]] سرودهای دارد.<ref>العقد الفرید، ج ۱، ص ۱۲۹؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۴۳.</ref> پس از [[قتل]] ابوازیهر از [[قبیله ازد]] از [[عرب]] جنوبی، به دست [[هشام بن ولید بن مغیره مخزومی]] از [[قریش]] که پس از [[نبرد]] [[بدر]] انجام شد و [[آتش]] [[اختلاف]] میان "مطیبین" و "احلاف" (همپیمانان) را روشن ساخت، [[حسان]] شعری سرود که در [[آمادگی]] برای [[رویارویی]] میان آنان کارساز افتاد؛ اما [[ابوسفیان]] که به تازگی از [[سفر]] برگشته بود، آنها را برای نبرد با [[پیامبر]] {{صل}} [[ترغیب]] کرد و نزاعشان را پایان داد.<ref> المنمق، ص ۱۹۲، ۱۹۹ ـ ۲۰۳.</ref> حسان درباره [[غزوه]] [[اُحد]] سرودههایی دارد؛ از جمله در مورد کشته شدن صوأب، آخرین [[پرچمدار]] [[قریش]]،<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵.</ref> [[نکوهش]] فراریان،.<ref> المحبّر، ص ۵۰۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص ۱۹۲.</ref> هجو [[مشرکان]]،<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵.</ref> سرایش در جواب ابوسفیان <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۹.</ref> نیز در پاسخ [[ابن زبعری]] که [[خشنودی]] خود را از [[پیروزی]] قریش در نبرد و [[شهادت]] [[حمزه]] اعلام کرده بود.<ref> السیرة النبویه، ج ۳، ص ۶۴۶.</ref> حادثههای تلخ سرایای [[رجیع]] و بئر معونه که به شهادت شماری از مبلّغان [[مسلمان]] انجامید، نیز حسان را وا داشت در رثای شهدای آنها [[شعر]] بسراید <ref>اسدالغابه، ج ۲، ص ۱۱۶؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۵۳.</ref>. | ||
[[شعر]] حسان در نکوهش [[ابوبراء]] (بزرگ [[بنیعامر]]) در پی [[ناراحتی]] شدید [[رسول خدا]]{{صل}} از واقعه بئر معونه، رنجش ابوبراء را به دنبال داشت، از اینرو یکی از پسران او به قصد کشتن [[عامر بن طفیل]]، عامل شهادت مبلّغان [[اسلام]]، [[اقدام]] کرد؛ اما تنها به مجروح شدن عامر انجامید.<ref>دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۴۳؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۷۲.</ref> در [[غزوه بنینضیر]]، حسان درباره [[قطع]] و آتش زدن نخلستانهای [[یهود]] [[بنینضیر]] سرودهای دارد؛<ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۲۴۸.</ref> نیز هنگامی که پیامبر{{صل}} از حضور [[کعب بن اشرف]] [[یهودی]] در [[خانه]] ابیوداعه [[آگاه]] شد، حسان را فرا خواند و وی کسانی را که [[کعب]] پیش آنان بود هجو کرد تا کعب ناچار به بازگشت شد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۱۲۲؛ ۱۸۶ - ۱۸۷؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۸۰.</ref> [[حسان]] درباره [[غزوه]] بدرالموعد نیز که [[قریش]] به قرارگاه نیآمدند در [[نکوهش]] [[ابوسفیان]] که به [[وعده]] خود عمل نکرده بود [[شعر]] سرود.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۱۷.</ref> گویند: [[رسول خدا]]{{صل}} حسان و [[کعب]] را در [[نبرد]] [[خندق]] از گفتن شعر بازداشت؛<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۴۷.</ref> اما به [[نقلی]] وی در هجو [[عکرمة بن ابیجهل]] هجویهای سرود که از [[ترس]] [[شمشیر علی]]{{ع}} نیزه خود را انداخته و پا به فرار گذاشته بود.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۰۹.</ref> در همین غزوه در گزارشی [[صفیه دختر عبدالمطلب]] همراه دیگر [[زنها]] با حسان در برجها مستقر بودند که تنی چند از [[یهود]] به سوی برجها آمدند و به [[تخریب]] حصار پرداختند و [[صفیه]] از حسان کمک خواست؛ اما او [[سوگند]] یاد کرد که خودش را در [[معرض]] درگیری با آنان قرار نمیدهد. به گزارش [[یعقوبی]]، در نبرد [[اُحد]]، هنگامی که یک [[یهودی]] آمد و بر در برجی که [[زنان]] در آن بودند ایستاد، [[حسان بن ثابت]] با زنان بود. در پی بالا رفتن یهودی از [[برج]]، صفیه از حسان خواست به دفع او بپردازد؛ اما حسان گفت: اگر من جنجگو بودم با [[پیامبر]]{{صل}} در [[احد]] همراه میشدم.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۶۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۸.</ref> برپایه گزارش برخی [[مفسران]]، [[آیات]] {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای | [[شعر]] حسان در نکوهش [[ابوبراء]] (بزرگ [[بنیعامر]]) در پی [[ناراحتی]] شدید [[رسول خدا]] {{صل}} از واقعه بئر معونه، رنجش ابوبراء را به دنبال داشت، از اینرو یکی از پسران او به قصد کشتن [[عامر بن طفیل]]، عامل شهادت مبلّغان [[اسلام]]، [[اقدام]] کرد؛ اما تنها به مجروح شدن عامر انجامید.<ref>دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۴۳؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۷۲.</ref> در [[غزوه بنینضیر]]، حسان درباره [[قطع]] و آتش زدن نخلستانهای [[یهود]] [[بنینضیر]] سرودهای دارد؛<ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۲۴۸.</ref> نیز هنگامی که پیامبر {{صل}} از حضور [[کعب بن اشرف]] [[یهودی]] در [[خانه]] ابیوداعه [[آگاه]] شد، حسان را فرا خواند و وی کسانی را که [[کعب]] پیش آنان بود هجو کرد تا کعب ناچار به بازگشت شد.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۱۲۲؛ ۱۸۶ - ۱۸۷؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۸۰.</ref> [[حسان]] درباره [[غزوه]] بدرالموعد نیز که [[قریش]] به قرارگاه نیآمدند در [[نکوهش]] [[ابوسفیان]] که به [[وعده]] خود عمل نکرده بود [[شعر]] سرود.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۱۷.</ref> گویند: [[رسول خدا]] {{صل}} حسان و [[کعب]] را در [[نبرد]] [[خندق]] از گفتن شعر بازداشت؛<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۴۷.</ref> اما به [[نقلی]] وی در هجو [[عکرمة بن ابیجهل]] هجویهای سرود که از [[ترس]] [[شمشیر علی]] {{ع}} نیزه خود را انداخته و پا به فرار گذاشته بود.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۰۹.</ref> در همین غزوه در گزارشی [[صفیه دختر عبدالمطلب]] همراه دیگر [[زنها]] با حسان در برجها مستقر بودند که تنی چند از [[یهود]] به سوی برجها آمدند و به [[تخریب]] حصار پرداختند و [[صفیه]] از حسان کمک خواست؛ اما او [[سوگند]] یاد کرد که خودش را در [[معرض]] درگیری با آنان قرار نمیدهد. به گزارش [[یعقوبی]]، در نبرد [[اُحد]]، هنگامی که یک [[یهودی]] آمد و بر در برجی که [[زنان]] در آن بودند ایستاد، [[حسان بن ثابت]] با زنان بود. در پی بالا رفتن یهودی از [[برج]]، صفیه از حسان خواست به دفع او بپردازد؛ اما حسان گفت: اگر من جنجگو بودم با [[پیامبر]] {{صل}} در [[احد]] همراه میشدم.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۶۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۸.</ref> برپایه گزارش برخی [[مفسران]]، [[آیات]] {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟ و چیزهایی میگویند که خود نمیکنند؟ جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۷.</ref> درباره اوصاف [[شاعران]] [[گمراه]] نازل شدهاند که سخنانشان در [[تقابل]] با سخن [[رسول]] خداست. [[خدا]] در این آیات، سه نشانه برای ایشان برشمرده است: | ||
# [[پیروان]] آنها گروه [[گمراهان]] هستند که با الگوهای پنداری از واقعیتها گریزاناند. | # [[پیروان]] آنها گروه [[گمراهان]] هستند که با الگوهای پنداری از واقعیتها گریزاناند. | ||
#آنان بیهدفاند و بر اثر هیجانها به [[آسانی]] [[تغییر]] مییابند. | # آنان بیهدفاند و بر اثر هیجانها به [[آسانی]] [[تغییر]] مییابند. | ||
#آنها سخنانی میگویند که به آنها عمل نمیکنند، در حالی که پیامبر{{صل}} در نقطه مقابل آنهاست و هیچ سنخیتی میان او و شاعران نیست. گویند: پس از [[نزول آیات]] یاد شده، [[حسان]]، ابن رواحه و [[کعب بن مالک]] (هرسه از شعرای انصارند) از نزول این آیات [[آگاه]] شدند که در [[نکوهش]] [[شاعران]] است و گریان نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند و آن [[حضرت]] با [[تلاوت]] [[آیه]] {{متن قرآن|إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا}} ایشان را آرام کرد. | # آنها سخنانی میگویند که به آنها عمل نمیکنند، در حالی که پیامبر {{صل}} در نقطه مقابل آنهاست و هیچ سنخیتی میان او و شاعران نیست. گویند: پس از [[نزول آیات]] یاد شده، [[حسان]]، ابن رواحه و [[کعب بن مالک]] (هرسه از شعرای انصارند) از نزول این آیات [[آگاه]] شدند که در [[نکوهش]] [[شاعران]] است و گریان نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمدند و آن [[حضرت]] با [[تلاوت]] [[آیه]] {{متن قرآن|إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا}} ایشان را آرام کرد. | ||
از آنجا که در میان شاعران، افراد [[پاک]] و [[هدفداری]] نیز پیدا میشوند که [[مؤمن]] و [[اهل]] عمل هستند، [[قرآن]] برای ضایع نشدن [[حق]] این افراد با یک استثنا صف اینان را از دیگر شعرا جدا کرده و میفرماید: مگر کسانی که [[ایمان]] آورده و [[عمل صالح]] انجام دادهاند. در این آیه ۴ صفتِ ایمان، عمل صالح، بسیار به [[یاد خدا]] بودن و در برابر [[ستمها]] به پا خاستن و از نیروی [[شعر]] برای دفع آن کمک گرفتن بیان شدهاند. برخی نزول این آیه را درباره حسان و دیگر شعرای یاد شده دانستهاند و این در حالی است که مشهور، [[سوره شعراء]] را از سورههای مکی دانسته؛ اما برخی [[مفسران]] به [[نقل]] از [[ابن عباس]] ۴ آیه پایانی این [[سوره]] را از آیات [[مدنی]] برشمردهاند؛<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۸۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۴۹۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۸۶؛ الاتقان، ج ۱، ص ۱۷.</ref> برخلاف برخی که همه آیات سوره را مکی میدانند،<ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۲۵۰.</ref> به هر روی، برخی این استثنا را بر حسان [[تطبیق]] کردهاند، از این رو که [[پیامبر]]{{صل}} را [[مدح]] میکرد.<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۷۹؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۲۶.</ref> [[ابن کثیر]] <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۶، ص ۳۶۷.</ref>مکی بودن سوره شعراء و این اشکال را پذیرفته است که چگونه شعرای [[انصار]] استثنا شدهاند و خود به حل آن پرداخته و استثنای یاد شده را شامل شعرای انصار نیز دانسته؛ اما [[طبرسی]] تمام این شعرا جز یک تن را از [[قریش]] دانسته است که به گزاف مدعی بودند همانند پیامبر{{صل}} [[سخن]] میگویند: {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای | از آنجا که در میان شاعران، افراد [[پاک]] و [[هدفداری]] نیز پیدا میشوند که [[مؤمن]] و [[اهل]] عمل هستند، [[قرآن]] برای ضایع نشدن [[حق]] این افراد با یک استثنا صف اینان را از دیگر شعرا جدا کرده و میفرماید: مگر کسانی که [[ایمان]] آورده و [[عمل صالح]] انجام دادهاند. در این آیه ۴ صفتِ ایمان، عمل صالح، بسیار به [[یاد خدا]] بودن و در برابر [[ستمها]] به پا خاستن و از نیروی [[شعر]] برای دفع آن کمک گرفتن بیان شدهاند. برخی نزول این آیه را درباره حسان و دیگر شعرای یاد شده دانستهاند و این در حالی است که مشهور، [[سوره شعراء]] را از سورههای مکی دانسته؛ اما برخی [[مفسران]] به [[نقل]] از [[ابن عباس]] ۴ آیه پایانی این [[سوره]] را از آیات [[مدنی]] برشمردهاند؛<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۸۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۴۹۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۸۶؛ الاتقان، ج ۱، ص ۱۷.</ref> برخلاف برخی که همه آیات سوره را مکی میدانند،<ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۲۵۰.</ref> به هر روی، برخی این استثنا را بر حسان [[تطبیق]] کردهاند، از این رو که [[پیامبر]] {{صل}} را [[مدح]] میکرد.<ref>جامع البیان، ج ۱۹، ص ۷۹؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۲۶.</ref> [[ابن کثیر]] <ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۶، ص ۳۶۷.</ref>مکی بودن سوره شعراء و این اشکال را پذیرفته است که چگونه شعرای [[انصار]] استثنا شدهاند و خود به حل آن پرداخته و استثنای یاد شده را شامل شعرای انصار نیز دانسته؛ اما [[طبرسی]] تمام این شعرا جز یک تن را از [[قریش]] دانسته است که به گزاف مدعی بودند همانند پیامبر {{صل}} [[سخن]] میگویند: {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟ و چیزهایی میگویند که خود نمیکنند؟ جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۷.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۲۵.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حسان بن ثابت انصاری (مقاله)|مقاله «حسان بن ثابت انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
==[[حسان]] و داستان [[افک]]== | == [[حسان]] و داستان [[افک]] == | ||
هنگام بازگشت [[پیامبر]]{{صل}} از [[غزوه بنیمصطلق]] [[عایشه]] از [[سپاه]] بازماند و همراه [[صفوان بن معطل]] که او نیز عقب مانده بود خود را به کاروان رساند. این تأخیر، زمینه [[اتهام]] به وی را فراهم ساخت که از این داستان به حادثه "افک" تعبیر میشود. حسان را در شمار کسانی دانستهاند که به عایشه نسبت ناروا دادند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۳؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۹.</ref> برپایه برخی گزارشها در پی آن اتهام، [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ لَوْلا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُولَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ وَلَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ }}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ | هنگام بازگشت [[پیامبر]] {{صل}} از [[غزوه بنیمصطلق]] [[عایشه]] از [[سپاه]] بازماند و همراه [[صفوان بن معطل]] که او نیز عقب مانده بود خود را به کاروان رساند. این تأخیر، زمینه [[اتهام]] به وی را فراهم ساخت که از این داستان به حادثه "افک" تعبیر میشود. حسان را در شمار کسانی دانستهاند که به عایشه نسبت ناروا دادند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۳؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۹.</ref> برپایه برخی گزارشها در پی آن اتهام، [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ لَوْلا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُولَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ وَلَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ }}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت. از چه رو چون آن را شنیدید مردان و زنان مؤمن نیکاندیشی نکردند و نگفتند که این دروغی آشکار است؟ چرا بر آن چهار گواه نیاوردند؟ و چون گواه نیاوردهاند پس آنانند که نزد خداوند دروغگویند. و اگر بخشش و بخشایش خداوند در این جهان و در جهان واپسین بر شما نمیبود برای آنچه که در آن به سخن در آمدید عذابی سترگ به شما میرسید. آنگاه که آن را از زبان هم فرا میگرفتید و چیزی را که به آن دانشی نداشتید دهان به دهان میگفتید و آن را آسان میانگاشتید در حالی که آن نزد خداوند سترگ بود. و چرا چون آن را شنیدید نگفتید: سزیده ما نیست که در این باره چیزی بگوییم، پاکا که تویی، این بهتانی سترگ است» سوره نور، آیه ۱۱-۱۶.</ref> نازل شدند و بر پخشکنندگان این [[دروغ]] از جمله حسان حد [[قذف]] (نسبت دادن عمل منافی [[عفت]]) [[اجرا]] شد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۸؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۸؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴.</ref> به گزارش برخی، حسان را [[رسول خدا]] {{صل}} [[عفو]] کرد و حد قذف بر وی جاری نشد؛ یا حسان هیچ در زمره تهمتزنندگان نبود.<ref>نک: الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۴؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۵۳ ـ ۲۵۵.</ref> | ||
گفتنی است که براساس گزارش برخی از منابع [[شیعی]]، جریان افک درباره عایشه نبوده بلکه مربوط به [[ماریه قبطیه]] دیگر [[همسر رسول خدا]]{{صل}} بوده است. (افک) [[علامه طباطبایی]] نیز در [[روایات]] افک مناقشه کرده <ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۸۹.</ref> و [[تأمل]] برانگیز دانسته است که همه سندهای قضیه افک به خود عایشه بازمیگردد. در این آیات، [[خدای سبحان]] ضمن [[دلداری]] به [[مؤمنان]] که از بروز چنین اتهامی به شخص [[پاکدامنی]] سخت ناراحت شده بودند، این رخداد را از این رو که پرده از روی نیات برخی [[منافقان]] برداشت و رسوا شدند، مایه خیر دانست. مطابق گزارشهایی [[صفوان بن معطل]] که یک طرف داستان بود، به [[حسان]] به سبب این [[اتهام]] [[حمله]] و به شدت او را مجروح کرد؛<ref>المحبّر، ص ۱۰۹؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۶۲.</ref> اما [[پیامبر]]{{صل}} از [[قصاص]] [[صفوان]] بر اثر سخن ناروای حسان در [[حق]] او گذشت.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۳۶ ـ ۴۳۸.</ref> بر پایه [[روایت]] [[ابناسحاق]] از [[محمد بن ابراهیم تمیمی]]، پس از آنکه حسان بهبود یافت و نزد پیامبر{{صل}} آمد، آن [[حضرت]] عوض ضربت صفوان، قطعه زمینی را به حسان بخشید <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵؛ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۶۹.</ref> که بعدها حسان سهم خود را به [[معاویه]] فروخت؛<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.</ref> گویا اعطای [[رسول خدا]]{{صل}} به حسان، نه به جهت ضربت صفوان، برای [[حمایت]] زبانی او از رسول خدا{{صل}} و هجو [[مشرکان]] بوده است. برخی [[بخشش]] یاد شده را کار [[ابوطلحه انصاری]] دانستهاند که چون وی از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بیگمان خداوند آن را میداند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref> [[آگاهی]] یافت، نزد پیامبر{{صل}} آمد و [[زمین]] خود را [[انفاق]] کرد و آن حضرت به وی گفت آن را به نزدیکانت انفاق کن، از اینرو [[ابوطلحه]] آن را میان [[حسان بن ثابت]] و ابیبن [[کعب]] قسمت کرد که با او [[خویشاوندی]] داشتند.<ref> جامعالبیان، ج ۳، ص ۲۴۶ ـ ۲۴۷.</ref> از دیگر احسانهای پیامبر{{صل}} به حسان، بخشیدن سیرین، [[خواهر]] [[ماریه قبطیه]] به او بود که از جمله هدایای ارسالی مقوقس [[حاکم]] اسکندریه به آن حضرت بود.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۳۵؛ المحبّر، ص ۷۶.</ref> گویند: ثمره این وصلت، [[عبدالرحمن بن حسان]] بود، از اینرو [[ابراهیم]] فرزند رسول خدا{{صل}} با [[عبدالرحمن]] پسرخاله بودند.<ref> المحبّر، ص ۹۸، ۱۰۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۸.</ref> | گفتنی است که براساس گزارش برخی از منابع [[شیعی]]، جریان افک درباره عایشه نبوده بلکه مربوط به [[ماریه قبطیه]] دیگر [[همسر رسول خدا]] {{صل}} بوده است. (افک) [[علامه طباطبایی]] نیز در [[روایات]] افک مناقشه کرده <ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۸۹.</ref> و [[تأمل]] برانگیز دانسته است که همه سندهای قضیه افک به خود عایشه بازمیگردد. در این آیات، [[خدای سبحان]] ضمن [[دلداری]] به [[مؤمنان]] که از بروز چنین اتهامی به شخص [[پاکدامنی]] سخت ناراحت شده بودند، این رخداد را از این رو که پرده از روی نیات برخی [[منافقان]] برداشت و رسوا شدند، مایه خیر دانست. مطابق گزارشهایی [[صفوان بن معطل]] که یک طرف داستان بود، به [[حسان]] به سبب این [[اتهام]] [[حمله]] و به شدت او را مجروح کرد؛<ref>المحبّر، ص ۱۰۹؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۶۲.</ref> اما [[پیامبر]] {{صل}} از [[قصاص]] [[صفوان]] بر اثر سخن ناروای حسان در [[حق]] او گذشت.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۳۶ ـ ۴۳۸.</ref> بر پایه [[روایت]] [[ابناسحاق]] از [[محمد بن ابراهیم تمیمی]]، پس از آنکه حسان بهبود یافت و نزد پیامبر {{صل}} آمد، آن [[حضرت]] عوض ضربت صفوان، قطعه زمینی را به حسان بخشید <ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵؛ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۶۹.</ref> که بعدها حسان سهم خود را به [[معاویه]] فروخت؛<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.</ref> گویا اعطای [[رسول خدا]] {{صل}} به حسان، نه به جهت ضربت صفوان، برای [[حمایت]] زبانی او از رسول خدا {{صل}} و هجو [[مشرکان]] بوده است. برخی [[بخشش]] یاد شده را کار [[ابوطلحه انصاری]] دانستهاند که چون وی از [[نزول آیه]] {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بیگمان خداوند آن را میداند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref> [[آگاهی]] یافت، نزد پیامبر {{صل}} آمد و [[زمین]] خود را [[انفاق]] کرد و آن حضرت به وی گفت آن را به نزدیکانت انفاق کن، از اینرو [[ابوطلحه]] آن را میان [[حسان بن ثابت]] و ابیبن [[کعب]] قسمت کرد که با او [[خویشاوندی]] داشتند.<ref> جامعالبیان، ج ۳، ص ۲۴۶ ـ ۲۴۷.</ref> از دیگر احسانهای پیامبر {{صل}} به حسان، بخشیدن سیرین، [[خواهر]] [[ماریه قبطیه]] به او بود که از جمله هدایای ارسالی مقوقس [[حاکم]] اسکندریه به آن حضرت بود.<ref>الطبقات، ج ۱، ص ۱۳۵؛ المحبّر، ص ۷۶.</ref> گویند: ثمره این وصلت، [[عبدالرحمن بن حسان]] بود، از اینرو [[ابراهیم]] فرزند رسول خدا {{صل}} با [[عبدالرحمن]] پسرخاله بودند.<ref> المحبّر، ص ۹۸، ۱۰۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۸.</ref> | ||
[[حسان]] پس از داستان [[افک]] و به [[پیروی]] از [[عبدالله بن ابی]] که [[جعیل بن سراقع]] و جهجاء از فقراء [[مهاجر]] را [[دشنام]] داده بود در سرودهای آن دو را [[سرزنش]] کرد و گفت: [[مردم]] [[فرومایه]] و [[زبون]] فزونی یافتند و به [[عزت]] رسیدند، در حالی که پسر فریعه (حسان) تنها و بی [[پناه]] مانده است؛<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۳۵ ـ ۴۳۷.</ref> گویا حسان، در [[پشیمانی]] از نسبت ناروا به [[عایشه]] اشعاری سروده که [[ابناسحاق]] آنها را [[نقل]] کرده است.<ref> السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۷۳.</ref> واقدی نیز از [[مدح]] عایشه از زبان حسان [[سخن]] گفته است.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۳۹.</ref> به گزارشی، هنگامی که برخی حسان را به سبب [[قذف]] عایشه دشنام میدادند، عایشه آنها را از [[بدگویی]] بر ضد حسان [[نهی]] کرد و با توجه به [[نابینا]] بودن حسان در این [[زمان]]، آن را عذابی بزرگتر دانست؛<ref> تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۲۷ و ۳۴۹؛ جامع البیان، ج ۱۸، ص ۷۰؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۳.</ref> یا از آن رو که حسان از [[پیامبر]]{{صل}} [[حمایت]] میکرده است نباید مورد دشنام قرار گیرد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۳۸؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۸.</ref> برخی، از اکرام عایشه به حسان یاد کردهاند.<ref> النهایه، ج ۵، ص ۲۲، «نجف».</ref> | [[حسان]] پس از داستان [[افک]] و به [[پیروی]] از [[عبدالله بن ابی]] که [[جعیل بن سراقع]] و جهجاء از فقراء [[مهاجر]] را [[دشنام]] داده بود در سرودهای آن دو را [[سرزنش]] کرد و گفت: [[مردم]] [[فرومایه]] و [[زبون]] فزونی یافتند و به [[عزت]] رسیدند، در حالی که پسر فریعه (حسان) تنها و بی [[پناه]] مانده است؛<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۳۵ ـ ۴۳۷.</ref> گویا حسان، در [[پشیمانی]] از نسبت ناروا به [[عایشه]] اشعاری سروده که [[ابناسحاق]] آنها را [[نقل]] کرده است.<ref> السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۷۳.</ref> واقدی نیز از [[مدح]] عایشه از زبان حسان [[سخن]] گفته است.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۳۹.</ref> به گزارشی، هنگامی که برخی حسان را به سبب [[قذف]] عایشه دشنام میدادند، عایشه آنها را از [[بدگویی]] بر ضد حسان [[نهی]] کرد و با توجه به [[نابینا]] بودن حسان در این [[زمان]]، آن را عذابی بزرگتر دانست؛<ref> تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۲۷ و ۳۴۹؛ جامع البیان، ج ۱۸، ص ۷۰؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۳.</ref> یا از آن رو که حسان از [[پیامبر]] {{صل}} [[حمایت]] میکرده است نباید مورد دشنام قرار گیرد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۳۸؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۸.</ref> برخی، از اکرام عایشه به حسان یاد کردهاند.<ref> النهایه، ج ۵، ص ۲۲، «نجف».</ref> | ||
حسان در جریان [[فتح مکه]] در سرودهای به [[تحریض]] مردم پرداخت <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۵۵.</ref> و خود نیز در آن حضور داشت. او در پی فتح مکه، به [[ابن زبعری]] سهمی <ref> الاشتقاق، ص ۱۲۲.</ref> (از شعرای [[قریش]] و از هجوگویان پیامبر{{صل}})<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.</ref> که به [[نجران]] گریخته بود، در بیتی پیامی بدین مضمون به وی فرستاد: مردمی را که [[دشمنی]] با آنان تو را به [[زندگی]] سخت در نجران وا داشت از دست مده!<ref>المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷.</ref> | حسان در جریان [[فتح مکه]] در سرودهای به [[تحریض]] مردم پرداخت <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۵۵.</ref> و خود نیز در آن حضور داشت. او در پی فتح مکه، به [[ابن زبعری]] سهمی <ref> الاشتقاق، ص ۱۲۲.</ref> (از شعرای [[قریش]] و از هجوگویان پیامبر {{صل}})<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.</ref> که به [[نجران]] گریخته بود، در بیتی پیامی بدین مضمون به وی فرستاد: مردمی را که [[دشمنی]] با آنان تو را به [[زندگی]] سخت در نجران وا داشت از دست مده!<ref>المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷.</ref> | ||
در جریان تقسیم [[غنایم]] [[نبرد حنین]] به [[اقدام]] [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[تألیف قلوب]] برخی از تازه [[مسلمانان]] و [[قریش]] با دادن بخشی از غنایم، به [[خشم]] آمد و در گلهمندی از عملکرد آن [[حضرت]] ابیاتی سرود؛ بدین مضمون که چرا [[قبیله]] [[سلیم]] که آبکش بودند بر قومی ترجیح یافتند که [[پناه]] دادند و [[یاری]] کردند.<ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۳۴.</ref> [[حسان]] در همین سال و در پی [[شهادت]] [[فرماندهان سپاه]] [[اسلام]] در [[غزوه]] [[مؤته]]، در رثای آنان اشعاری سرود.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۳۷ ـ ۸۳۹.</ref> مطابق گزارشهایی در [[سال ۹ هجرت]]، هنگامی که وفد [[بنیتمیم]] به [[مدینه]] آمدند و رسول خدا{{صل}} را برای مفاخره [[دعوت]] کردند، آن حضرت، [[حسان بن ثابت]] و [[ثابت بن قیس انصاری]] را فرا خواند تا در مقابل [[خطیب]] و شاعر بنیتمیم پاسخگو باشند، از اینرو پس از آنکه [[زبرقان بن بدر]]، شعری خواند که مضمون آن ذکر [[مفاخر]] [[تمیم]] بود، حسان به [[دستور پیامبر]]{{صل}} به پا خاست و به [[زبرقان]] در سرودهای مفصل در [[ستایش]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[فضیلت]] مسلمانان جواب داد و در پی آن، [[اقرع]] بن حسان، بزرگ بنیتمیم گفت: به [[مرگ]] پدرم که این [[مرد]][پیامبر{{صل}}] [[موهبت]] یافته است که خطیب وی از خطیب ما سخنورتر و شاعرش از شاعر ما سخنپردازتر و بانگشان از صدای ما بلندتر است. برخی منابع، ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.</ref> از حسان یاد کردهاند که در پی [[شعر]] او وفد [[بنی تمیم]] <ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۷۹؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۵ ـ ۲۶۶.</ref> [[مسلمان]] شدند.<ref> اسباب النزول، ص ۲۶۱.</ref> گویند: حسان خطاب به وفد بنی تمیم از آنان خواست با [[پذیرش اسلام]] از ریخته شدن [[خون]] و تقسیم مالشان جلوگیری کنند.<ref> السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۹۰.</ref> در [[سال ۱۰ هجرت]] که وفد [[نجران]] به [[مدینه]] آمدند و پس از انصراف آنان از انجامدادن [[مباهله]]، پیمانی با [[پیامبر]]{{صل}} [[امضا]] کردند که [[حسان]] نیز از [[شاهدان]] آن [[میثاق]] بود<ref> نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد، ص ۲۴۰.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حسان بن ثابت انصاری (مقاله)|مقاله «حسان بن ثابت انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | در جریان تقسیم [[غنایم]] [[نبرد حنین]] به [[اقدام]] [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[تألیف قلوب]] برخی از تازه [[مسلمانان]] و [[قریش]] با دادن بخشی از غنایم، به [[خشم]] آمد و در گلهمندی از عملکرد آن [[حضرت]] ابیاتی سرود؛ بدین مضمون که چرا [[قبیله]] [[سلیم]] که آبکش بودند بر قومی ترجیح یافتند که [[پناه]] دادند و [[یاری]] کردند.<ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۳۴.</ref> [[حسان]] در همین سال و در پی [[شهادت]] [[فرماندهان سپاه]] [[اسلام]] در [[غزوه]] [[مؤته]]، در رثای آنان اشعاری سرود.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۳۷ ـ ۸۳۹.</ref> مطابق گزارشهایی در [[سال ۹ هجرت]]، هنگامی که وفد [[بنیتمیم]] به [[مدینه]] آمدند و رسول خدا {{صل}} را برای مفاخره [[دعوت]] کردند، آن حضرت، [[حسان بن ثابت]] و [[ثابت بن قیس انصاری]] را فرا خواند تا در مقابل [[خطیب]] و شاعر بنیتمیم پاسخگو باشند، از اینرو پس از آنکه [[زبرقان بن بدر]]، شعری خواند که مضمون آن ذکر [[مفاخر]] [[تمیم]] بود، حسان به [[دستور پیامبر]] {{صل}} به پا خاست و به [[زبرقان]] در سرودهای مفصل در [[ستایش]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[فضیلت]] مسلمانان جواب داد و در پی آن، [[اقرع]] بن حسان، بزرگ بنیتمیم گفت: به [[مرگ]] پدرم که این [[مرد]][پیامبر {{صل}}] [[موهبت]] یافته است که خطیب وی از خطیب ما سخنورتر و شاعرش از شاعر ما سخنپردازتر و بانگشان از صدای ما بلندتر است. برخی منابع، ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.</ref> از حسان یاد کردهاند که در پی [[شعر]] او وفد [[بنی تمیم]] <ref> المغازی، ج ۳، ص ۹۷۹؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۵ ـ ۲۶۶.</ref> [[مسلمان]] شدند.<ref> اسباب النزول، ص ۲۶۱.</ref> گویند: حسان خطاب به وفد بنی تمیم از آنان خواست با [[پذیرش اسلام]] از ریخته شدن [[خون]] و تقسیم مالشان جلوگیری کنند.<ref> السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۹۰.</ref> در [[سال ۱۰ هجرت]] که وفد [[نجران]] به [[مدینه]] آمدند و پس از انصراف آنان از انجامدادن [[مباهله]]، پیمانی با [[پیامبر]] {{صل}} [[امضا]] کردند که [[حسان]] نیز از [[شاهدان]] آن [[میثاق]] بود<ref> نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد، ص ۲۴۰.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حسان بن ثابت انصاری (مقاله)|مقاله «حسان بن ثابت انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
==حسان و [[غدیر خم]]== | == حسان و [[غدیر خم]] == | ||
در [[حجهالوداع]] و در جریان [[غدیرخم]] که پیامبر{{صل}} طبق [[فرمان الهی]] و [[نزول آیه]] {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> [[علی]]{{ع}} را [[جانشین]] خود <ref> ر.ک: کتاب سلیم بن قیس، ص ۳۵۵؛ خصائص الوحی المبین، ص ۹۳ - ۹۴.</ref> به دهها هزار نفر از [[مردم]] معرفی کرد، حسان خود یا به [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} برخاست و به این مناسبت اشعاری سرود که در شمار ابیات و الفاظ آن [[اختلاف]] است. در این اشعار، حسان در تقریر [[سخنان پیامبر اکرم]]{{صل}} در باره [[علی]]{{ع}} او را [[امام]]، ولی و [[هادی]] نامید که در [[زعامت]] و [[رهبری]] [[امت]] پس از خودش [[صراحت]] دارد و [[پذیرش ولایت]] او را در ردیف پذیرش ولایت خود دانست که [[بیت]] آغازین سرایش او چنین است: {{عربی|"ینادیهم یوم الغدیر بینهمبِخُمّ و اسمع با لرّسول منادیا"}}<ref>مناقب، ابنمردویه، ص ۱۲۱، ۲۳۳، ۲۴۰؛ المناقب، ص ۱۳۶؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۷؛ نظم دررالسمطین، ج ۱، ص ۱۱۲.</ref> سروده حسان در [[غدیر]] را مشاهیر [[علما]] آوردهاند: [[علامه امینی]] <ref> الغدیر، ج ۲، ص ۳۴ ـ ۴۹.</ref> به استناد بسیاری از [[منابع اهل سنت]]، اشعار [[غدیریه]] حسان را [[نقل]] کرده است. یکی از طرق [[حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ }} حسان است.<ref>الطرائف، ص ۱۴۱.</ref> در پی [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} حسان در رثای آن [[حضرت]] [[شعر]] سرود.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۲۴۵ ـ ۲۴۷؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۰۸.</ref> وی از [[راویان حدیث]] آن حضرت بود.<ref>مسند احمد، ج ۳، ص ۴۴۲؛ تجرید اسماء الصحابه، ج ۱، ص ۱۲۹.</ref> ابنحبان <ref> الثقات، ج ۳، ص ۷۳.</ref> [[حسان]] را از ثقات برشمرده است. [[عبدالرحمن]] فرزند حسان، [[سعید بن مسیب]] و پسرش [[عبدالرحمن بن سعید]] از [[راویان حدیث]] اویند <ref>الجرح والتعدیل، ج ۳، ص ۲۳۳.</ref> و برخی از [[محدثان]] [[اهل سنت]] در [[فضایل]] حسان، بابی به او اختصاص دادهاند <ref>صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۶۲.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حسان بن ثابت انصاری (مقاله)|مقاله «حسان بن ثابت انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | در [[حجهالوداع]] و در جریان [[غدیرخم]] که پیامبر {{صل}} طبق [[فرمان الهی]] و [[نزول آیه]] {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> [[علی]] {{ع}} را [[جانشین]] خود <ref> ر. ک: کتاب سلیم بن قیس، ص ۳۵۵؛ خصائص الوحی المبین، ص ۹۳ - ۹۴.</ref> به دهها هزار نفر از [[مردم]] معرفی کرد، حسان خود یا به [[دستور]] [[رسول خدا]] {{صل}} برخاست و به این مناسبت اشعاری سرود که در شمار ابیات و الفاظ آن [[اختلاف]] است. در این اشعار، حسان در تقریر [[سخنان پیامبر اکرم]] {{صل}} در باره [[علی]] {{ع}} او را [[امام]]، ولی و [[هادی]] نامید که در [[زعامت]] و [[رهبری]] [[امت]] پس از خودش [[صراحت]] دارد و [[پذیرش ولایت]] او را در ردیف پذیرش ولایت خود دانست که [[بیت]] آغازین سرایش او چنین است: {{عربی|"ینادیهم یوم الغدیر بینهمبِخُمّ و اسمع با لرّسول منادیا"}}<ref>مناقب، ابنمردویه، ص ۱۲۱، ۲۳۳، ۲۴۰؛ المناقب، ص ۱۳۶؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۷؛ نظم دررالسمطین، ج ۱، ص ۱۱۲.</ref> سروده حسان در [[غدیر]] را مشاهیر [[علما]] آوردهاند: [[علامه امینی]] <ref> الغدیر، ج ۲، ص ۳۴ ـ ۴۹.</ref> به استناد بسیاری از [[منابع اهل سنت]]، اشعار [[غدیریه]] حسان را [[نقل]] کرده است. یکی از طرق [[حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ }} حسان است.<ref>الطرائف، ص ۱۴۱.</ref> در پی [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} حسان در رثای آن [[حضرت]] [[شعر]] سرود.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۲۴۵ ـ ۲۴۷؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۰۸.</ref> وی از [[راویان حدیث]] آن حضرت بود.<ref>مسند احمد، ج ۳، ص ۴۴۲؛ تجرید اسماء الصحابه، ج ۱، ص ۱۲۹.</ref> ابنحبان <ref> الثقات، ج ۳، ص ۷۳.</ref> [[حسان]] را از ثقات برشمرده است. [[عبدالرحمن]] فرزند حسان، [[سعید بن مسیب]] و پسرش [[عبدالرحمن بن سعید]] از [[راویان حدیث]] اویند <ref>الجرح والتعدیل، ج ۳، ص ۲۳۳.</ref> و برخی از [[محدثان]] [[اهل سنت]] در [[فضایل]] حسان، بابی به او اختصاص دادهاند <ref>صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۶۲.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حسان بن ثابت انصاری (مقاله)|مقاله «حسان بن ثابت انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
==حسان، [[سقیفه]] و [[خلفا]]== | == حسان، [[سقیفه]] و [[خلفا]] == | ||
بر پایه گزارشی، حسان در سقیفه حضور داشت.<ref> اسدالغابه، ج ۶، ص ۹۹.</ref> او در سرودهای [[ابوبکر]] را [[نخستین مسلمان]] برشمرد <ref> البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۲۳.</ref> که سخن او را برخی نقد کردهاند.<ref>نک: بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۲۶۶.</ref> [[علامه]] [[مرتضی]] عاملی سخن حسان را به سبب [[انحراف]] شدید از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[دعوت]] به [[یاری]] [[معاویه]] و تحریک [[مردم]] بر ضد آن [[حضرت]]، [[حجت]] ندانسته است.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج ۲، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.</ref>حسان در [[حیات رسول خدا]]{{صل}} نیز در [[مدح]] ابوبکر[[شعر]] سروده بود،<ref> الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۹.</ref> چنان که پس از [[مرگ]] این [[خلیفه]] در رثای او سرودهای دارد.<ref>البیان والتبیین، ج ۳، ص ۳۶۱.</ref> | بر پایه گزارشی، حسان در سقیفه حضور داشت.<ref> اسدالغابه، ج ۶، ص ۹۹.</ref> او در سرودهای [[ابوبکر]] را [[نخستین مسلمان]] برشمرد <ref> البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۲۳.</ref> که سخن او را برخی نقد کردهاند.<ref>نک: بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۲۶۶.</ref> [[علامه]] [[مرتضی]] عاملی سخن حسان را به سبب [[انحراف]] شدید از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[دعوت]] به [[یاری]] [[معاویه]] و تحریک [[مردم]] بر ضد آن [[حضرت]]، [[حجت]] ندانسته است.<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج ۲، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.</ref>حسان در [[حیات رسول خدا]] {{صل}} نیز در [[مدح]] ابوبکر[[شعر]] سروده بود،<ref> الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۹.</ref> چنان که پس از [[مرگ]] این [[خلیفه]] در رثای او سرودهای دارد.<ref>البیان والتبیین، ج ۳، ص ۳۶۱.</ref> | ||
حسان در [[اختلاف]] میان برخی [[انصار]] و [[مهاجران]]، پس از [[بیعت با ابوبکر]] موضع گرفت <ref>الاخبار الموفقیات، ص ۵۸۵ ـ ۵۸۶.</ref> و در برابر سخنان تحریکآمیز کسانی مانند [[ولید بن عقبه]] و [[عمروعاص]] واکنش نشان داد و پس از [[آگاهی]] او از [[به نیکی یاد کردن]] [[علی]]{{ع}} از انصار در برابر هجو و [[مذمت]] ایشان از سوی برخی [[قریش]]، حسان در [[تمجید]] از موضعگیری آن حضرت سرودهای دارد که از [[سبقت]] او بر قریش، [[وصایت]] و [[برادری]] او با [[پیامبر]]{{صل}} و [[داناترین]] فرد به حضرت یاد کرده است.<ref> الاخبار و الموفقیات، ص ۵۹۷ - ۵۹۸؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۸؛ شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۳۵.</ref> گویند: وقتی ابوبکر در جریان "رده" [[فرماندهان]] را از قریش برگزید و [[اعتراض]] [[ثابت بن قیس]] از انصار را برانگیخت، حسان به پا خاست و شعری بدین مضمون سرود: ای [[مردمان]]! یکی از سروران ما را هم در حل و [[عقد]] امور [[راه]] ندادند؛<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۹.</ref> نیز گفته شده است: [[حسان]] درباره نبردهای رده و [[ازدواج]] [[خالد بن ولید]] با دختر مُجاعه ابیاتی را برای [[ابوبکر]] فرستاد و او در نامهای به [[خالد]] [[عتاب]] کرد.<ref> الفتوح، ج ۱، ص ۳۶.</ref> | حسان در [[اختلاف]] میان برخی [[انصار]] و [[مهاجران]]، پس از [[بیعت با ابوبکر]] موضع گرفت <ref>الاخبار الموفقیات، ص ۵۸۵ ـ ۵۸۶.</ref> و در برابر سخنان تحریکآمیز کسانی مانند [[ولید بن عقبه]] و [[عمروعاص]] واکنش نشان داد و پس از [[آگاهی]] او از [[به نیکی یاد کردن]] [[علی]] {{ع}} از انصار در برابر هجو و [[مذمت]] ایشان از سوی برخی [[قریش]]، حسان در [[تمجید]] از موضعگیری آن حضرت سرودهای دارد که از [[سبقت]] او بر قریش، [[وصایت]] و [[برادری]] او با [[پیامبر]] {{صل}} و [[داناترین]] فرد به حضرت یاد کرده است.<ref> الاخبار و الموفقیات، ص ۵۹۷ - ۵۹۸؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۸؛ شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۳۵.</ref> گویند: وقتی ابوبکر در جریان "رده" [[فرماندهان]] را از قریش برگزید و [[اعتراض]] [[ثابت بن قیس]] از انصار را برانگیخت، حسان به پا خاست و شعری بدین مضمون سرود: ای [[مردمان]]! یکی از سروران ما را هم در حل و [[عقد]] امور [[راه]] ندادند؛<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۹.</ref> نیز گفته شده است: [[حسان]] درباره نبردهای رده و [[ازدواج]] [[خالد بن ولید]] با دختر مُجاعه ابیاتی را برای [[ابوبکر]] فرستاد و او در نامهای به [[خالد]] [[عتاب]] کرد.<ref> الفتوح، ج ۱، ص ۳۶.</ref> | ||
از مناسبات حسان با [[خلیفه دوم]]، گزارشهای اندکی در دست است. به گزارشی، [[عمر]]، از شعرخوانی حسان در [[مسجدالنبی]] جلوگیری کرد؛.<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۳؛ المفصل، ج ۱، ص ۱۱۱.</ref> اما چون حسان به او یادآور شد که [[رسول خدا]]{{صل}} [[سرودن شعر]] در [[مسجد]] را اجازه داده است، عمر وی را [[آزاد]] گذاشت.<ref> الاغانی، ج ۴، ص ۱۵۰.</ref> براساس گزارشی، این [[خلیفه]]، در پی [[شکایت]] [[زبرقان بن بدر]] از حطیئه که او را هجو کرده بود، برای تشخیص هجو بودن سخن یاد شده، حسان را داور برگزید و او نظر خود را اعلام کرد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۲۶.</ref> با [[مرگ عمر]]، حسان در رثای وی اشعاری سرود.<ref> اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۶۷.</ref> | از مناسبات حسان با [[خلیفه دوم]]، گزارشهای اندکی در دست است. به گزارشی، [[عمر]]، از شعرخوانی حسان در [[مسجدالنبی]] جلوگیری کرد؛.<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۳؛ المفصل، ج ۱، ص ۱۱۱.</ref> اما چون حسان به او یادآور شد که [[رسول خدا]] {{صل}} [[سرودن شعر]] در [[مسجد]] را اجازه داده است، عمر وی را [[آزاد]] گذاشت.<ref> الاغانی، ج ۴، ص ۱۵۰.</ref> براساس گزارشی، این [[خلیفه]]، در پی [[شکایت]] [[زبرقان بن بدر]] از حطیئه که او را هجو کرده بود، برای تشخیص هجو بودن سخن یاد شده، حسان را داور برگزید و او نظر خود را اعلام کرد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۲۶.</ref> با [[مرگ عمر]]، حسان در رثای وی اشعاری سرود.<ref> اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۶۷.</ref> | ||
حسان، موضعی [[عثمانی]] داشت و هنگام محاصره [[عثمان]] که به [[قتل]] این خلیفه انجامید، در [[حمایت]] از او [[شعر]] میسرود <ref> تاریخ المدینه، ج ۴، ص ۱۳۱۵.</ref> و جزء انگشت شمارانی از انصارِ حامی عثمان بود.<ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۴۴.</ref> گویند: چون عثمان از [[علی]]{{ع}} خواست با قیامکنندگان [[مذاکره]] کند، حسان نیز همراه چند تن با آن [[حضرت]] در "ذوخشب" حضور داشت.<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵۸.</ref> پس از [[قتل عثمان]]، حسان در رثای او شعر سرود و گریست <ref> الطبقات، ج ۳، ص ۵۹؛ الاخبار الموفقیات، ص ۵۱۱ ـ ۵۱۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۹۴.</ref> و به [[امام علی]]{{ع}} گفت: تو [[یاری]] خویش را از عثمان دریغ داشتی، از اینرو در قتل وی شریکی.<ref>العقد الفرید، ج ۵، ص ۴۷؛ الفتوح، ج ۲، ص ۴۳۱؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۳۴.</ref> عثمانیه به [[شعر]] [[حسان]] برای [[اثبات]] [[مشارکت]] [[علی]]{{ع}} در [[قتل عثمان]] استناد کردهاند که برخی [[شخصیت]] حسان را نقد کرده، او را [[فاسق]] خواندهاند.<ref>الجمل، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۷.</ref> حسان با داشتن چنین موضعی از [[بیعت]] با [[امیرمؤمنان]]{{ع}} خودداری کرد و به [[تعریض]] آن [[حضرت]] زبان گشود و [[مخالفت]] عملی خود را با رفتن به دربار [[معاویه]] نشان داد و ۱۰۰۰ [[دینار]] از او [[صله]] گرفت؛<ref>نک: تاریخطبری، ج ۳، ص ۶۸.</ref> حتی به [[سبّ]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} پرداخت.<ref> قاموس الرجال، ج ۳، ص ۱۷۳.</ref> | حسان، موضعی [[عثمانی]] داشت و هنگام محاصره [[عثمان]] که به [[قتل]] این خلیفه انجامید، در [[حمایت]] از او [[شعر]] میسرود <ref> تاریخ المدینه، ج ۴، ص ۱۳۱۵.</ref> و جزء انگشت شمارانی از انصارِ حامی عثمان بود.<ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۴۴.</ref> گویند: چون عثمان از [[علی]] {{ع}} خواست با قیامکنندگان [[مذاکره]] کند، حسان نیز همراه چند تن با آن [[حضرت]] در "ذوخشب" حضور داشت.<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵۸.</ref> پس از [[قتل عثمان]]، حسان در رثای او شعر سرود و گریست <ref> الطبقات، ج ۳، ص ۵۹؛ الاخبار الموفقیات، ص ۵۱۱ ـ ۵۱۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۹۴.</ref> و به [[امام علی]] {{ع}} گفت: تو [[یاری]] خویش را از عثمان دریغ داشتی، از اینرو در قتل وی شریکی.<ref>العقد الفرید، ج ۵، ص ۴۷؛ الفتوح، ج ۲، ص ۴۳۱؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۳۴.</ref> عثمانیه به [[شعر]] [[حسان]] برای [[اثبات]] [[مشارکت]] [[علی]] {{ع}} در [[قتل عثمان]] استناد کردهاند که برخی [[شخصیت]] حسان را نقد کرده، او را [[فاسق]] خواندهاند.<ref>الجمل، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۷.</ref> حسان با داشتن چنین موضعی از [[بیعت]] با [[امیرمؤمنان]] {{ع}} خودداری کرد و به [[تعریض]] آن [[حضرت]] زبان گشود و [[مخالفت]] عملی خود را با رفتن به دربار [[معاویه]] نشان داد و ۱۰۰۰ [[دینار]] از او [[صله]] گرفت؛<ref>نک: تاریخطبری، ج ۳، ص ۶۸.</ref> حتی به [[سبّ]] [[امیر مؤمنان]] {{ع}} پرداخت.<ref> قاموس الرجال، ج ۳، ص ۱۷۳.</ref> | ||
برپایه روایتی [[پیامبر]]{{صل}} بعد از اشعار [[غدیریه]] حسان، وی را [[دعا]] کرد تا زمانی که زبانت در [[یاری]] و [[نصرت]] ما میچرخد، مؤید به [[روحالقدس]] باشی. [[شیخ مفید]]، مشروط بودن [[دعای پیامبر]]{{صل}} بر حسان را حاکی از [[علم]] حضرت به [[عاقبت]] [[امر]] وی و مخالفت حسان با امیرمؤمنان{{صل}} دانسته است؛<ref> الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۷؛ کنزالفوائد، ص ۱۲۳.</ref> گویا وی در [[شام]] توقف چندانی نداشته است، زیرا هنگامی که [[قیس بن سعد]]، پس از عزلش از کارگزاری [[مصر]] به [[مدینه]] بازگشت حسان وی را [[شماتت]] کرد و او را [[قاتل]] [[عثمان]] برشمرد و گفت: [[علی]] تو را [[عزل]] کرده و [[گناه]] عثمان بر گردن توست و [[حقشناسی]] ندیدی. [[قیس]] او را از خود راند و حسان را کوردل و کوردیده خواند و [[تهدید]] کرد اگر [[بیم]] آن نبود که میان [[عشیره]] من و تو [[جنگ]] افتد، گردنت را میزدم.<ref> الغارات، ج ۱، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۶۷.</ref> برخی علت [[دوستی]] حسان با عثمان را هنگام هجرت عثمان به مدینه دانستهاند که او بر [[منزل]] [[اوس بن ثابت]] [[برادر]] حسان وارد شد؛<ref> تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۹۵۵؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۵۷۹.</ref> نیز عثمان با [[اوس]] [[پیمان برادری]] داشت؛<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۲۳.</ref> اما به نظر میرسد حسان، [[شاکر]] احسانهای عثمان بود، از اینرو به قدح [[امام علی]]{{ع}} پرداخته است.<ref> الجمل، ص ۱۱۹.</ref> [[حسان]] در [[مدح]] [[ابنعباس]] نیز سرودهای دارد، از آنرو که وی نزد [[عمر]] یا [[عثمان]] از حسان به [[نیکی]] یاد کرده بود.<ref>المستدرک، ج ۳، ص ۶۲۷ ـ ۶۲۸.</ref> | برپایه روایتی [[پیامبر]] {{صل}} بعد از اشعار [[غدیریه]] حسان، وی را [[دعا]] کرد تا زمانی که زبانت در [[یاری]] و [[نصرت]] ما میچرخد، مؤید به [[روحالقدس]] باشی. [[شیخ مفید]]، مشروط بودن [[دعای پیامبر]] {{صل}} بر حسان را حاکی از [[علم]] حضرت به [[عاقبت]] [[امر]] وی و مخالفت حسان با امیرمؤمنان {{صل}} دانسته است؛<ref> الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۷؛ کنزالفوائد، ص ۱۲۳.</ref> گویا وی در [[شام]] توقف چندانی نداشته است، زیرا هنگامی که [[قیس بن سعد]]، پس از عزلش از کارگزاری [[مصر]] به [[مدینه]] بازگشت حسان وی را [[شماتت]] کرد و او را [[قاتل]] [[عثمان]] برشمرد و گفت: [[علی]] تو را [[عزل]] کرده و [[گناه]] عثمان بر گردن توست و [[حقشناسی]] ندیدی. [[قیس]] او را از خود راند و حسان را کوردل و کوردیده خواند و [[تهدید]] کرد اگر [[بیم]] آن نبود که میان [[عشیره]] من و تو [[جنگ]] افتد، گردنت را میزدم.<ref> الغارات، ج ۱، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۶۷.</ref> برخی علت [[دوستی]] حسان با عثمان را هنگام هجرت عثمان به مدینه دانستهاند که او بر [[منزل]] [[اوس بن ثابت]] [[برادر]] حسان وارد شد؛<ref> تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۹۵۵؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۵۷۹.</ref> نیز عثمان با [[اوس]] [[پیمان برادری]] داشت؛<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۲۳.</ref> اما به نظر میرسد حسان، [[شاکر]] احسانهای عثمان بود، از اینرو به قدح [[امام علی]] {{ع}} پرداخته است.<ref> الجمل، ص ۱۱۹.</ref> [[حسان]] در [[مدح]] [[ابنعباس]] نیز سرودهای دارد، از آنرو که وی نزد [[عمر]] یا [[عثمان]] از حسان به [[نیکی]] یاد کرده بود.<ref>المستدرک، ج ۳، ص ۶۲۷ ـ ۶۲۸.</ref> | ||
براساس [[نقلی]]، خواهرزاده حسان، [[بشیر]] بن [[عمرو]]، در رکاب [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در [[نبرد صفین]] حضور داشت.<ref>المحبّر، ص ۲۹۲.</ref> حسان در سالهای پایانی زندگیاش، [[نابینا]] بود.<ref>الشعر والشعراء، ص ۱۹۲. </ref> ابنحبیب از وی به "[[اشرف]] العمیان" یاد کرده است،<ref>المحبر، ص ۲۹۸.</ref> از اینرو شرح حال حسان در بخش مکافیف (نابینایان) آورده شده است.<ref> المعارف، ص ۵۸۸.</ref> بیشتر منابع، عمرِ حسان را ۱۲۰ سال [[ثبت]] کردهاند که ۶۰ سال آن در [[جاهلیت]] و ۶۰ سال در عصر [[اسلامی]] سپری شده است.<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۶؛ المعارف، ص ۳۱۲؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.</ref> برخی نیز سن او را ۱۰۴ سال دانستهاند.<ref> الثقات، ج ۳، ص ۷۲؛ الانساب، ج ۵، ص ۳۵۱.</ref> گویند: [[پدر]]، جدّ و دیگر [[خویشاوندان]] حسان نیز در سنین بالا درگذشتند.<ref> الانساب، ج ۵، ص ۳۵۱.</ref> ابناثیر مینویسد: آنان نیز همچون حسان، ۱۲۰ سال عمر کردند و در [[عرب]] سراغ ندارند که ۴ [[نسل]] از یک صلب، هر یک به این مدت عمر کرده باشد.<ref>اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.</ref> | براساس [[نقلی]]، خواهرزاده حسان، [[بشیر]] بن [[عمرو]]، در رکاب [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در [[نبرد صفین]] حضور داشت.<ref>المحبّر، ص ۲۹۲.</ref> حسان در سالهای پایانی زندگیاش، [[نابینا]] بود.<ref>الشعر والشعراء، ص ۱۹۲. </ref> ابنحبیب از وی به "[[اشرف]] العمیان" یاد کرده است،<ref>المحبر، ص ۲۹۸.</ref> از اینرو شرح حال حسان در بخش مکافیف (نابینایان) آورده شده است.<ref> المعارف، ص ۵۸۸.</ref> بیشتر منابع، عمرِ حسان را ۱۲۰ سال [[ثبت]] کردهاند که ۶۰ سال آن در [[جاهلیت]] و ۶۰ سال در عصر [[اسلامی]] سپری شده است.<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۶؛ المعارف، ص ۳۱۲؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.</ref> برخی نیز سن او را ۱۰۴ سال دانستهاند.<ref> الثقات، ج ۳، ص ۷۲؛ الانساب، ج ۵، ص ۳۵۱.</ref> گویند: [[پدر]]، جدّ و دیگر [[خویشاوندان]] حسان نیز در سنین بالا درگذشتند.<ref> الانساب، ج ۵، ص ۳۵۱.</ref> ابناثیر مینویسد: آنان نیز همچون حسان، ۱۲۰ سال عمر کردند و در [[عرب]] سراغ ندارند که ۴ [[نسل]] از یک صلب، هر یک به این مدت عمر کرده باشد.<ref>اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.</ref> | ||
به [[اعتقاد]] برخی در سن حسان [[مسامحه]] صورت گرفته و او نزدیک ۵۹۰ میلادی متولد شده و حدود ۶۶۰ کمی پیش از [[خلافت]] [[معاویه]] مرده است، چون قصاید حسان که پس از [[قتل عثمان]] سروده شدهاند، گویای [[حماسه]] آتشین شخصی ۶۰، ۷۰ سالهاند.<ref>دایرهالمعارف تشیع، ج ۶، ص ۲۷۸.</ref>البته سال [[وفات]] حسان به [[اختلاف]]، در سال ۴۰ در [[خلافت امام علی]]{{ع}}، در همان سال در [[حکومت معاویه]]، نیز سالهای ۵۰ و ۵۴ دانسته شده است.<ref> نک: الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۶؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.</ref> [[ابنکثیر]] <ref> البدایة والنهایه، ج ۸، ص ۳۸.</ref> قول صحیح را سال ۵۴ میداند. به [[نقل]] ابنقتیبه،<ref>الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۴.</ref> [[حسان]] تا [[زمان]] [[خلافت]] [[معاویه]] زنده بود و چون [[سفیر]] او به دربار امپراتوری [[روم]] رفت، [[جبلة بن ایهم]]، [[حاکم]] پیشین [[غسان]] نیز آنجا بود و جویای حال حسان از فرستاده معاویه شد و وی در جواب از [[نابینایی]] و کهنسالی حسان یاد کرد.<ref>الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۴.</ref> حسان فرزندانی داشت؛ از جمله [[عبدالرحمن]] از سیرین قبطیه <ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref> که شاعر بود. نوه حسان، [[سعید]] بن عبدالرحمن را نیز از شعرا دانستهاند<ref>البیان والتبیین، ج ۳، ص ۶۵؛ المعارف، ص ۳۱۲.</ref> و همو بود که درباره کشته شدن [[زن]] مختار ثقفی به دست [[مصعب بن زبیر]] سرودهای دارد.<ref> الاخبار الطوال، ص ۳۱۰.</ref> گویند: حسان دختری نیز داشت که شاعر بود.<ref> الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref> چنان که خواهرش، فارعه نیز شاعر بود.<ref> الاصابه، ج ۸، ص ۲۵۹.</ref> به گزارش [[ابنحزم]] <ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷.</ref> نوه حسان، [[اسماعیل]] بن عبدالرحمن در [[روز]] [[حرّه]] (سال ۶۳ [[هجرت]]) کشته شد. | به [[اعتقاد]] برخی در سن حسان [[مسامحه]] صورت گرفته و او نزدیک ۵۹۰ میلادی متولد شده و حدود ۶۶۰ کمی پیش از [[خلافت]] [[معاویه]] مرده است، چون قصاید حسان که پس از [[قتل عثمان]] سروده شدهاند، گویای [[حماسه]] آتشین شخصی ۶۰، ۷۰ سالهاند.<ref>دایرهالمعارف تشیع، ج ۶، ص ۲۷۸.</ref>البته سال [[وفات]] حسان به [[اختلاف]]، در سال ۴۰ در [[خلافت امام علی]] {{ع}}، در همان سال در [[حکومت معاویه]]، نیز سالهای ۵۰ و ۵۴ دانسته شده است.<ref> نک: الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۶؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.</ref> [[ابنکثیر]] <ref> البدایة والنهایه، ج ۸، ص ۳۸.</ref> قول صحیح را سال ۵۴ میداند. به [[نقل]] ابنقتیبه،<ref>الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۴.</ref> [[حسان]] تا [[زمان]] [[خلافت]] [[معاویه]] زنده بود و چون [[سفیر]] او به دربار امپراتوری [[روم]] رفت، [[جبلة بن ایهم]]، [[حاکم]] پیشین [[غسان]] نیز آنجا بود و جویای حال حسان از فرستاده معاویه شد و وی در جواب از [[نابینایی]] و کهنسالی حسان یاد کرد.<ref>الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۴.</ref> حسان فرزندانی داشت؛ از جمله [[عبدالرحمن]] از سیرین قبطیه <ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.</ref> که شاعر بود. نوه حسان، [[سعید]] بن عبدالرحمن را نیز از شعرا دانستهاند<ref>البیان والتبیین، ج ۳، ص ۶۵؛ المعارف، ص ۳۱۲.</ref> و همو بود که درباره کشته شدن [[زن]] مختار ثقفی به دست [[مصعب بن زبیر]] سرودهای دارد.<ref> الاخبار الطوال، ص ۳۱۰.</ref> گویند: حسان دختری نیز داشت که شاعر بود.<ref> الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref> چنان که خواهرش، فارعه نیز شاعر بود.<ref> الاصابه، ج ۸، ص ۲۵۹.</ref> به گزارش [[ابنحزم]] <ref>جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷.</ref> نوه حسان، [[اسماعیل]] بن عبدالرحمن در [[روز]] [[حرّه]] (سال ۶۳ [[هجرت]]) کشته شد. | ||
قلقشندی، اعقابی برای حسان در منطقهای از [[مصر]] یاد کرده است؛<ref> صبح الأعشی، ج ۱، ص ۳۲۰.</ref> اما برخی از انقراض [[نسل]] حسان[[سخن]] گفتهاند.<ref> المعارف، ص ۳۱۲؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷.</ref> به نقل از [[ابوعبیده]]، [[فضل]] حسان نسبت به دیگر شعرا در سه چیز بود: شاعر [[انصار]] در [[جاهلیت]]؛ شاعر [[پیامبر]]{{صل}} در [[نبوت]]؛ شاعر [[یمن]] در [[اسلام]] <ref> الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۷.</ref> [[دیوان]] حسان، مشتمل بر اشعار هجا، [[فخر]]، [[مدح]] و غزل است. اشعاری که در مدح [[قبیله]] خود گفته است، دربردارنده ذکر [[شجاعت]]، [[کرم]]، [[شرف]] و اصل و [[نسب]] آنهاست. مدایحی که برای کسب [[مال]] سروده است، بیشتر مربوط به دربار غسانیهاست. غزلیات وی [[تقلیدی]] از گذشتگان است. دیوان حسان در [[هند]]، تونس، مصر و [[انگلیس]] به چاپ رسیده است؛<ref>نک: دایرهالمعارف فارسی، ج ۱، ص ۸۴۸.</ref> گویا [[دیوان]] او بهتدریج کم شده و اشعار او در [[مدح]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و برخی دیگر از آن حذف شده است، زیرا هیچیک از اشعاری که قدما از دیوان [[حسان]] درباره امیرمؤمنان{{ع}} [[نقل]] کردهاند در دیوان کنونی او دیده نمیشود. | قلقشندی، اعقابی برای حسان در منطقهای از [[مصر]] یاد کرده است؛<ref> صبح الأعشی، ج ۱، ص ۳۲۰.</ref> اما برخی از انقراض [[نسل]] حسان[[سخن]] گفتهاند.<ref> المعارف، ص ۳۱۲؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷.</ref> به نقل از [[ابوعبیده]]، [[فضل]] حسان نسبت به دیگر شعرا در سه چیز بود: شاعر [[انصار]] در [[جاهلیت]]؛ شاعر [[پیامبر]] {{صل}} در [[نبوت]]؛ شاعر [[یمن]] در [[اسلام]] <ref> الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۷.</ref> [[دیوان]] حسان، مشتمل بر اشعار هجا، [[فخر]]، [[مدح]] و غزل است. اشعاری که در مدح [[قبیله]] خود گفته است، دربردارنده ذکر [[شجاعت]]، [[کرم]]، [[شرف]] و اصل و [[نسب]] آنهاست. مدایحی که برای کسب [[مال]] سروده است، بیشتر مربوط به دربار غسانیهاست. غزلیات وی [[تقلیدی]] از گذشتگان است. دیوان حسان در [[هند]]، تونس، مصر و [[انگلیس]] به چاپ رسیده است؛<ref>نک: دایرهالمعارف فارسی، ج ۱، ص ۸۴۸.</ref> گویا [[دیوان]] او بهتدریج کم شده و اشعار او در [[مدح]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و برخی دیگر از آن حذف شده است، زیرا هیچیک از اشعاری که قدما از دیوان [[حسان]] درباره امیرمؤمنان {{ع}} [[نقل]] کردهاند در دیوان کنونی او دیده نمیشود. | ||
از سرودههای حسان در مدح [[اهلبیت]]{{ع}} میتوان به این موارد اشاره کرد: مدح [[حضرت]] [[زهرا]] {{س}}،<ref> مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۴۰۹.</ref> [[حدیث منزلت]]،<ref> بشارة المصطفی، ص ۲۳۴؛ بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۲۶۰.</ref> [[خاتمبخشی]] امیرمؤمنان{{ع}}<ref> مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۶۲؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۱۰؛ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۶۲۲.</ref> ردّ [[شمس]]،<ref>ینابیع الموده، ج ۱، ص ۴۱۷.</ref> کندن دَرِ [[خیبر]] <ref>الارشاد، ج ۱، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹.</ref> و ساقی و [[شفیع]] بودن [[علی]]{{ع}} در [[قیامت]] <ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۱۸۸.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حسان بن ثابت انصاری (مقاله)|مقاله «حسان بن ثابت انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | از سرودههای حسان در مدح [[اهلبیت]] {{ع}} میتوان به این موارد اشاره کرد: مدح [[حضرت]] [[زهرا]] {{س}}،<ref> مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۴۰۹.</ref> [[حدیث منزلت]]،<ref> بشارة المصطفی، ص ۲۳۴؛ بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۲۶۰.</ref> [[خاتمبخشی]] امیرمؤمنان {{ع}}<ref> مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۶۲؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۱۰؛ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۶۲۲.</ref> ردّ [[شمس]]،<ref>ینابیع الموده، ج ۱، ص ۴۱۷.</ref> کندن دَرِ [[خیبر]] <ref>الارشاد، ج ۱، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹.</ref> و ساقی و [[شفیع]] بودن [[علی]] {{ع}} در [[قیامت]] <ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۱۸۸.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حسان بن ثابت انصاری (مقاله)|مقاله «حسان بن ثابت انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |