جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
[[حکیم]]، صفت مشبهه از ماده [[حکم]] است. [[احمد بن فارس]] مینویسد: واژههای برگرفته از ریشه حکم بر معنای واحدی دلالت دارد: منع (بازداشت). [[حُکم]] منع از [[ظلم]] است، افسار چهارپایان را نیز حَکَمَة گویند چون آنها را از حرکت باز میدارد. [[حکمت]] نیز، بر همین اساس از ناداتی باز میدارد<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۹۲.</ref>. [[راغب اصفهانی]] بر این سخن یک نکته میافزاید. به بیان وی، واژههای برگرفته از ماده حکم، همواره به معنای منعی است که به منظور [[اصلاح]] باشد<ref>مفردات، ص۲۴۸.</ref>. [[خلیل بن احمد]]، حکمت را آن ویژگی میداند که [[دادگری]]، [[دانش]] و [[بردباری]] را گرد آورد<ref>العین، ج۳، ص۶۶.</ref>. [[ابوبکر انباری]]، معنای حکیم در سخن [[عرب]] را به معنای [[آگاه]]، آن کس که در دانش [[استوار]] است، آن کس که خوددار است و از [[هوس]] [[پیروی]] نمیکند، آن کس که [[درایت]] و [[خرد]] به کمال دارد، میداند. وی برای هر یک از این معانی به اشعار [[عرب جاهلی]] [[تمسک]] میکند<ref>الزاهر فی معانی کلمات الناس، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. | [[حکیم]]، صفت مشبهه از ماده [[حکم]] است. [[احمد بن فارس]] مینویسد: واژههای برگرفته از ریشه حکم بر معنای واحدی دلالت دارد: منع (بازداشت). [[حُکم]] منع از [[ظلم]] است، افسار چهارپایان را نیز حَکَمَة گویند چون آنها را از حرکت باز میدارد. [[حکمت]] نیز، بر همین اساس از ناداتی باز میدارد<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۹۲.</ref>. [[راغب اصفهانی]] بر این سخن یک نکته میافزاید. به بیان وی، واژههای برگرفته از ماده حکم، همواره به معنای منعی است که به منظور [[اصلاح]] باشد<ref>مفردات، ص۲۴۸.</ref>. [[خلیل بن احمد]]، حکمت را آن ویژگی میداند که [[دادگری]]، [[دانش]] و [[بردباری]] را گرد آورد<ref>العین، ج۳، ص۶۶.</ref>. [[ابوبکر انباری]]، معنای حکیم در سخن [[عرب]] را به معنای [[آگاه]]، آن کس که در دانش [[استوار]] است، آن کس که خوددار است و از [[هوس]] [[پیروی]] نمیکند، آن کس که [[درایت]] و [[خرد]] به کمال دارد، میداند. وی برای هر یک از این معانی به اشعار [[عرب جاهلی]] [[تمسک]] میکند<ref>الزاهر فی معانی کلمات الناس، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. | ||
[[ارتباط]] واژه [[حکمت]] با مجموعه [[علوم عقلی]] به زمانه [[عباسیان]] بازمیگردد. [[خلفای عباسی]] مرکزی را به نام [[بیت الحکمة]] برای ترجمه کتابهای یونانی تأسیس کردند. در این مرکز، کتابهای [[فلسفی]]، ریاضی، هندسه و [[طب]] ترجمه میشده است. اولین [[خلیفه عباسی]] که پای در این راه نهاد، [[منصور دوانیقی]] است و پس از او، [[هارون]] اولین بیت الحکمة را در [[بغداد]] تأسیس نمود<ref>السیرة النبویة و التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۳۰۹.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیث]] معروف [[توحید مفضل]]، [[فیلسوفان]] یونان را مدعی حکمت مینامد و البته سخنی را از آنان نقل و [[تأیید]] میکند<ref>بحارالانوار، ج۳، ص۱۴۶.</ref>. | [[ارتباط]] واژه [[حکمت]] با مجموعه [[علوم عقلی]] به زمانه [[عباسیان]] بازمیگردد. [[خلفای عباسی]] مرکزی را به نام [[بیت الحکمة]] برای ترجمه کتابهای یونانی تأسیس کردند. در این مرکز، کتابهای [[فلسفی]]، ریاضی، هندسه و [[طب]] ترجمه میشده است. اولین [[خلیفه عباسی]] که پای در این راه نهاد، [[منصور دوانیقی]] است و پس از او، [[هارون]] اولین بیت الحکمة را در [[بغداد]] تأسیس نمود<ref>السیرة النبویة و التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۳۰۹.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} در [[حدیث]] معروف [[توحید مفضل]]، [[فیلسوفان]] یونان را مدعی حکمت مینامد و البته سخنی را از آنان نقل و [[تأیید]] میکند<ref>بحارالانوار، ج۳، ص۱۴۶.</ref>. | ||
[[خداوند]] در [[قرآن کریم]] نود و یک بار به [[وصف]] حکیم خوانده شده است؛ در این موارد، حکیم با اوصاف [[علیم]]، [[عزیز]]، [[واسع]]، [[خبیر]]، [[تواب]]، [[حمید]] و علی، همراه شده است. پنج بار [[قرآن]] و و یکبار نیز [[مقدرات الهی]] به صفت حکیم خوانده شده است. در قرآن کریم، ده بار، کتاب و [[حکمت]] در کنار یکدیگر آمدهاند. [[خداوند]] به همه [[پیامبران]] و از جمله به [[خاندان ابراهیم]] و [[حضرت مسیح]] و [[پیامبر اکرم]]، کتاب و حکمت داده است: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ}}<ref>«و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. به پیامبر اکرم دستور داده است که کتاب و حکمت را به همگان [[آموزش]] دهد: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>. در دو [[آیه]]، درباره [[حضرت داود]]، [[ملک]] ([[پادشاهی]]) با حکمت همراه شده است. در [[آیات]] {{متن قرآن|لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُورًا وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُورًا وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلاً | [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] نود و یک بار به [[وصف]] حکیم خوانده شده است؛ در این موارد، حکیم با اوصاف [[علیم]]، [[عزیز]]، [[واسع]]، [[خبیر]]، [[تواب]]، [[حمید]] و علی، همراه شده است. پنج بار [[قرآن]] و و یکبار نیز [[مقدرات الهی]] به صفت حکیم خوانده شده است. در قرآن کریم، ده بار، کتاب و [[حکمت]] در کنار یکدیگر آمدهاند. [[خداوند]] به همه [[پیامبران]] و از جمله به [[خاندان ابراهیم]] و [[حضرت مسیح]] و [[پیامبر اکرم]]، کتاب و حکمت داده است: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ}}<ref>«و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>. به پیامبر اکرم دستور داده است که کتاب و حکمت را به همگان [[آموزش]] دهد: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>. در دو [[آیه]]، درباره [[حضرت داود]]، [[ملک]] ([[پادشاهی]]) با حکمت همراه شده است. در [[آیات]] {{متن قرآن|لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُورًا وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاء رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلاً مَّيْسُورًا وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلاً وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيِّئُهُ عِندَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا }}<ref>«با خداوند خدایی دیگر قرار مده که نکوهیده بییاور فرو مانی و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند. پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است، اگر شایسته باشید بیگمان او نسبت به توبهکاران، آمرزنده است. و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچگونه فراخرفتاری مورز. که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است و اگر در جست و جوی بخشایشی که از پروردگارت امید داری (روزی چند) از آنان روی میگردانی با آنان سخن به نرمی گو. و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی. بیگمان پروردگارت روزی را برای هر که بخواهد میگسترد و (یا) تنگ میدارد که او به (حال) بندگانش آگاه بیناست. و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی میدهیم؛ بیگمان کشتن آنان گناهی بزرگ است. و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است. و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است. و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید. و چون پیمانه میکنید تمام بپیمایید و با ترازوی درست وزن کنید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است. و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید. و بر زمین، خرامان گام برمدار که هرگز نه زمین را میتوانی شکافت و نه به بلندای کوهها میتوانی رسید. زشتی همه اینها نزد پروردگارت ناپسند است» سوره اسراء، آیه ۲۲ - ۳۸.</ref>، خداوند فرمانهایی را بیان میکند و از کارهایی باز میدارد که یادآور [[ده فرمان]] [[حضرت موسی]] در [[تورات]] است. پس از این آیات مییابیم: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}<ref>«این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است» سوره اسراء، آیه ۳۹.</ref> و تنها چیزی که خداوند در [[قرآن]] آن را خیر کثیر دانسته، [[حکمت]] است: {{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>. خداوند پیامبر اکرم {{صل}} را [[فرمان]] میدهد که به سه روش، دیگران را به [[راه خدا]] بخواند: حکمت، [[پند]] [[نیکو]] و [[مجادله]] به بهترین گونه: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>. | ||
حکمت در [[روایات]] و [[ادعیه]] جایگاه ویژهای دارد. پیامبر اکرم{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ}}<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۴۲.</ref>، «هر بندهای که چهل [[روز]] (خویش) را برای [[خداوند]] [[خالص]] گرداند، چشمههای [[حکمت]] از [[دل]] وی بر زبانش جریان گیرد. [[حکمت]] از دل ریشه میگیرد، بر زبان جاری میشود و به گوش شنیده میگردد»؛ {{متن حدیث|وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ الْحِكْمَةِ}}<ref>بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۲.</ref>، «و زبانهای ما را به [[درستی]] و حکمت [[استوار]] ساز»؛ {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَمْلَأَ سَمْعِي نُورَ الْحِكْمَةِ}}<ref>المصباح، ج۱، ص۳۱۲.</ref>، «خداوندا از تو میخواهم که گوشم را از [[روشنایی]] حکمت پر نمایی». [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|بِالْعَقْلِ يُسْتَخْرَجُ غَوْرُ الْحِكْمَةِ وَ بِالْحِكْمَةِ يُسْتَخْرَجُ غَوْرُ الْعَقْلِ}}، «به [[عقل]] ژرفای [[خردمندی]] درآورده میشود و به خردمندی ژرفای عقل درآورده | حکمت در [[روایات]] و [[ادعیه]] جایگاه ویژهای دارد. پیامبر اکرم {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ}}<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۴۲.</ref>، «هر بندهای که چهل [[روز]] (خویش) را برای [[خداوند]] [[خالص]] گرداند، چشمههای [[حکمت]] از [[دل]] وی بر زبانش جریان گیرد. [[حکمت]] از دل ریشه میگیرد، بر زبان جاری میشود و به گوش شنیده میگردد»؛ {{متن حدیث|وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ الْحِكْمَةِ}}<ref>بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۲.</ref>، «و زبانهای ما را به [[درستی]] و حکمت [[استوار]] ساز»؛ {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَمْلَأَ سَمْعِي نُورَ الْحِكْمَةِ}}<ref>المصباح، ج۱، ص۳۱۲.</ref>، «خداوندا از تو میخواهم که گوشم را از [[روشنایی]] حکمت پر نمایی». [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|بِالْعَقْلِ يُسْتَخْرَجُ غَوْرُ الْحِكْمَةِ وَ بِالْحِكْمَةِ يُسْتَخْرَجُ غَوْرُ الْعَقْلِ}}، «به [[عقل]] ژرفای [[خردمندی]] درآورده میشود و به خردمندی ژرفای عقل درآورده میشود» <ref>الکافی، ج۱، ص۳۵.</ref>. | ||
در [[فرهنگ]] [[عرب جاهلی]]، به سخنان خردمندانه حاصل از تجربه و [[اندیشه]] که به صورت [[شعر]] یا مثل بیان میشد، حکمت میگفتند. در [[فرهنگ قرآن]] [[کریم]]، حکمت با [[وحی]] گره میخورد و همواره در کنار کتاب ([[قرآن]]) مینشیند. قرآن، مهمترین مؤلفه حکمت را [[یکتاپرستی]] میشمرد و رویگردانی از [[آیین]] ابراهیمی را [[سفاهت]] ([[نابخردی]]) میداند. حکمت در یک شبکه معنایی با [[علم]]، [[عزت]] (پیروزمندی)، خَیر (خوبی)، [[فصل الخطاب]] (سخن فیصله بخش)، [[علو]] ([[برتری]])، [[حمد]] (پسند) و [[بلوغ]] (رسایی) [[قرابت]] و [[وابستگی]] دارد. از این همه، میتوان مفهوم علم را نزدیکترین مفهوم به حکمت دانست. حکمت با [[سفه]] (سبک مغزی)، شَطَط (از هم گسیختگی)، [[جهل]] و جَهالت متناقض است. | در [[فرهنگ]] [[عرب جاهلی]]، به سخنان خردمندانه حاصل از تجربه و [[اندیشه]] که به صورت [[شعر]] یا مثل بیان میشد، حکمت میگفتند. در [[فرهنگ قرآن]] [[کریم]]، حکمت با [[وحی]] گره میخورد و همواره در کنار کتاب ([[قرآن]]) مینشیند. قرآن، مهمترین مؤلفه حکمت را [[یکتاپرستی]] میشمرد و رویگردانی از [[آیین]] ابراهیمی را [[سفاهت]] ([[نابخردی]]) میداند. حکمت در یک شبکه معنایی با [[علم]]، [[عزت]] (پیروزمندی)، خَیر (خوبی)، [[فصل الخطاب]] (سخن فیصله بخش)، [[علو]] ([[برتری]])، [[حمد]] (پسند) و [[بلوغ]] (رسایی) [[قرابت]] و [[وابستگی]] دارد. از این همه، میتوان مفهوم علم را نزدیکترین مفهوم به حکمت دانست. حکمت با [[سفه]] (سبک مغزی)، شَطَط (از هم گسیختگی)، [[جهل]] و جَهالت متناقض است. |