جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[خراسان در معارف مهدویت]] - [[خراسان در تاریخ اسلامی]] - [[خراسان در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[خراسان در معارف مهدویت]] - [[خراسان در تاریخ اسلامی]] - [[خراسان در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==خراسان در گذر [[تاریخ]]== | == خراسان در گذر [[تاریخ]] == | ||
«خراسان» یا «خور آسان» در اصطلاح لغت و [[فرهنگ]]، برگرفته و ترکیبی از دو کلمه خور به معنی [[خورشید]] و پسوند سان به معنی استان است. خوراستان با خورشید استان به معنی محل [[طلوع]] خورشید، که در نهایت به صورت خراسان در آمده است<ref>جغرافیای خراسان، ص۳.</ref>. | «خراسان» یا «خور آسان» در اصطلاح لغت و [[فرهنگ]]، برگرفته و ترکیبی از دو کلمه خور به معنی [[خورشید]] و پسوند سان به معنی استان است. خوراستان با خورشید استان به معنی محل [[طلوع]] خورشید، که در نهایت به صورت خراسان در آمده است<ref>جغرافیای خراسان، ص۳.</ref>. | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
در تاریخ خراسان بعد از اسلام آمده: [[مسلمانان]] در [[زمان]] [[خلافت عثمان]]، بعد از جنگهای مهم و سرنوشتسازی چون [[قادسیه]]، جولا، [[نهاوند]]، به ایران رسیدند و بعد از [[شکست]] [[یزدگرد سوم]]، آخرین [[پادشاه]] ساسانی در خراسان، این منطقه را [[تصرف]] کردند. در [[سال ۳۱ هجری]]، [[خلیفه]] ([[عثمان]]) [[دستور]] داد: هر کس بتواند خراسان را [[فتح]] نماید، او به عنوان [[حاکم]] خراسان [[منصوب]] خواهد شد. «[[عبداللّه بن عامر]]»، [[جوانی]] ۲۰ ساله اما [[دلاور]] و [[جسور]]، اعلام [[آمادگی]] نمود. او از کرمان به راه افتاد و تمام شهرهایی را که در مسیر خراسان بودند [[فتح]] کرد. عامر به [[جدیت]] خود را به طبس که دروازه خراسان بود رساند و توانست [[مرو]] را که مقر [[حکومت]] خراسان بود فتح کند. عبد اللّه بن عامر به عنوان اولین حاکم [[مسلمان]] بر خراسان به حکومت رسید اما تا زمانی که [[عثمان]] زنده بود چندین حاکم بر خراسان حکومت کردند که میتوان «[[قیس بن هیثم]]» و «[[حاتم بن نعمان باهلی]]» را نام برد. | در تاریخ خراسان بعد از اسلام آمده: [[مسلمانان]] در [[زمان]] [[خلافت عثمان]]، بعد از جنگهای مهم و سرنوشتسازی چون [[قادسیه]]، جولا، [[نهاوند]]، به ایران رسیدند و بعد از [[شکست]] [[یزدگرد سوم]]، آخرین [[پادشاه]] ساسانی در خراسان، این منطقه را [[تصرف]] کردند. در [[سال ۳۱ هجری]]، [[خلیفه]] ([[عثمان]]) [[دستور]] داد: هر کس بتواند خراسان را [[فتح]] نماید، او به عنوان [[حاکم]] خراسان [[منصوب]] خواهد شد. «[[عبداللّه بن عامر]]»، [[جوانی]] ۲۰ ساله اما [[دلاور]] و [[جسور]]، اعلام [[آمادگی]] نمود. او از کرمان به راه افتاد و تمام شهرهایی را که در مسیر خراسان بودند [[فتح]] کرد. عامر به [[جدیت]] خود را به طبس که دروازه خراسان بود رساند و توانست [[مرو]] را که مقر [[حکومت]] خراسان بود فتح کند. عبد اللّه بن عامر به عنوان اولین حاکم [[مسلمان]] بر خراسان به حکومت رسید اما تا زمانی که [[عثمان]] زنده بود چندین حاکم بر خراسان حکومت کردند که میتوان «[[قیس بن هیثم]]» و «[[حاتم بن نعمان باهلی]]» را نام برد. | ||
بعد از کشته شدن [[خلیفه سوم]] و [[حکومت امام علی]]{{ع}}، عدهای با ایشان [[مخالفت]] و [[نقض پیمان]] نمودند و جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] را پدید آوردند. در این هنگام گروهی از [[مخالفان اسلام]] در خراسان به طرفداری از ساسانیان دست به [[قیام]] زدند و توانستند [[شهر]] [[نیشابور]] را از [[مسلمانان]] بگیرند. مسلمانان با از دست دادن نیشابور تمام زحمات خویش را بر باد رفته دیدند، پس [[تصمیم]] گرفتند تا به هر نحو ممکن نیشابور را باری دیگر بهدست آورند. این خبر به [[امام علی]]{{ع}} رسیده و ایشان [[خواهر]] زاده خویش، «[[جعدة بن هبیره بن ابی وهب مخزومی]]» - فرزند [[امهانی]] - را به عنوان حاکم، به خراسان فرستادند. او توانست [[مخالفان]] را [[سرکوب]] و نیشابور را پس بگیرد. بعد از چندی، [[امام]]{{ع}}، «[[ربیع بن زیاد حارثی]]» را به عنوان حاکم راهی خراسان کردند. [[ربیع]] به اتفاق برادرش «[[علاء ابن زیاد]]» بر [[مردم]] خراسان [[حکومتی]] بر پایه [[عدل و داد]] و [[انصاف]] داشتند و با مردم بسیار به [[نیکی]] برخورد میکردند. | بعد از کشته شدن [[خلیفه سوم]] و [[حکومت امام علی]] {{ع}}، عدهای با ایشان [[مخالفت]] و [[نقض پیمان]] نمودند و جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] را پدید آوردند. در این هنگام گروهی از [[مخالفان اسلام]] در خراسان به طرفداری از ساسانیان دست به [[قیام]] زدند و توانستند [[شهر]] [[نیشابور]] را از [[مسلمانان]] بگیرند. مسلمانان با از دست دادن نیشابور تمام زحمات خویش را بر باد رفته دیدند، پس [[تصمیم]] گرفتند تا به هر نحو ممکن نیشابور را باری دیگر بهدست آورند. این خبر به [[امام علی]] {{ع}} رسیده و ایشان [[خواهر]] زاده خویش، «[[جعدة بن هبیره بن ابی وهب مخزومی]]» - فرزند [[امهانی]] - را به عنوان حاکم، به خراسان فرستادند. او توانست [[مخالفان]] را [[سرکوب]] و نیشابور را پس بگیرد. بعد از چندی، [[امام]] {{ع}}، «[[ربیع بن زیاد حارثی]]» را به عنوان حاکم راهی خراسان کردند. [[ربیع]] به اتفاق برادرش «[[علاء ابن زیاد]]» بر [[مردم]] خراسان [[حکومتی]] بر پایه [[عدل و داد]] و [[انصاف]] داشتند و با مردم بسیار به [[نیکی]] برخورد میکردند. | ||
بعد از [[شهادت امام علی]]{{ع}}، [[معاویه]] بر اوضاع مسلط گردید و زمام امور را به دست گرفت. او فردی نژادپرست و نسبت به [[ایرانیان]] بسیار سخت گرفت و آنها را [[آزار]] و [[اذیت]] نمود. در این [[زمان]]، حاکم خراسان چندین بار [[تغییر]] کرد که برخی از این [[حاکمان]]، [[ایرانیان]] را [[اسیر]] و به [[عراق]] و [[حجاز]] میفرستادند تا برای [[اعراب]] [[خدمت]] کنند. [[امویان]] با نام [[اسلام]] به روی کار آمدند و هر کجا که میرفتند داعیه اسلام مینمودند. [[مردم]] خراسان که با [[اسلام حقیقی]] در [[زمان امام علی]]{{ع}} آشنا شده بودند، از اسلام [[دروغین]] [[اموی]] ابراز [[نفرت]] و [[انزجار]] میکردند. | بعد از [[شهادت امام علی]] {{ع}}، [[معاویه]] بر اوضاع مسلط گردید و زمام امور را به دست گرفت. او فردی نژادپرست و نسبت به [[ایرانیان]] بسیار سخت گرفت و آنها را [[آزار]] و [[اذیت]] نمود. در این [[زمان]]، حاکم خراسان چندین بار [[تغییر]] کرد که برخی از این [[حاکمان]]، [[ایرانیان]] را [[اسیر]] و به [[عراق]] و [[حجاز]] میفرستادند تا برای [[اعراب]] [[خدمت]] کنند. [[امویان]] با نام [[اسلام]] به روی کار آمدند و هر کجا که میرفتند داعیه اسلام مینمودند. [[مردم]] خراسان که با [[اسلام حقیقی]] در [[زمان امام علی]] {{ع}} آشنا شده بودند، از اسلام [[دروغین]] [[اموی]] ابراز [[نفرت]] و [[انزجار]] میکردند. | ||
[[معاویه]] فردی به نام «[[زیاد بن ابی سفیان]]» را به [[حکومت]] خراسان [[منصوب]] کرد و [[زیاد]]«[[حکم بن عمرو غفاری]]» را که مردی نیکوسرشت بود [[حاکم]] خراسان نمود. [[حکم بن عمرو]] در خراسان، با اندک [[مخالفان اسلام]] جنگید و [[غنایم]] زیادی بهدست آورد و زمانی که زیاد به [[حَکَم]] [[نامه]] نوشت که غنایم را به نزد معاویه بفرستاد، او از این امر [[سرپیچی]] نمود و گفت: من طبق [[کتاب خدا]] عمل میکنم و [[خداوند]] مرا از [[مشکلات]] [[نجات]] خواهد داد و گزندی از [[خلیفه]] به من نخواهد رسید. [[حکم]] [[خمس]] غنایم را پرداخت کرد و مابقی را بین مردم تقسیم نمود. او به خداوند عرضه داشت: «خداوندا! اگر عمل [[نیکی]] در نزد تو دارم، هم اکنون [[جان]] مرا بگیر و مرا آسوده کن». حکم در [[سال ۵۰ هجری]] در [[مرو]] درگذشت و او را در آن [[شهر]] [[دفن]] نمودند و بعد از او، «[[انس بن ابی اناس]]» به حکومت خراسان رسید و بعد از او «[[ربیع بن زیاد حارثی]]» که حاکم سیستان شده بود، باری دیگر به حکومت خراسان رسید. او هر چند در دستگاه [[حکومت معاویه]] خدمت میکرد، اما رابطهاش را با [[خاندان]] [[علی]]{{ع}} [[حفظ]] نمود و با [[شیعیان]] در [[ارتباط]] بود. او در برابر [[ظلم]] معاویه خاموش نماند و در [[مراسم]] [[نماز جمعه]]، ظلم او را افشا نمود و بعد از [[نماز]] برای خود [[دعا]] کرد که عمرش به پایان رسد. او هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از مرکبش به زیر افتاد، او را به [[خانه]] رساندند، و از [[دنیا]] رفت. بعد از او، «[[عبداللّه بن ربیع]]» به [[حکومت]] خراسان رسید، ولی او بعد از ۲ ماه درگذشت و «[[خلید بن قره یربوعی حنفی]]» [[جانشین]] او گردید. سرانجام حکومت [[حاکمان اموی]] بر [[مردم]] خراسان غیر قابل [[تحمل]] شد و در [[شهرها]] و ولایات و قصبات و حتی در کوهها و بیابانها، صدای [[جوش]] و [[خروش]] و [[اعتراض]] مردم بلند شد و «[[نهضت شعوبیه]]» شکل گرفت. | [[معاویه]] فردی به نام «[[زیاد بن ابی سفیان]]» را به [[حکومت]] خراسان [[منصوب]] کرد و [[زیاد]]«[[حکم بن عمرو غفاری]]» را که مردی نیکوسرشت بود [[حاکم]] خراسان نمود. [[حکم بن عمرو]] در خراسان، با اندک [[مخالفان اسلام]] جنگید و [[غنایم]] زیادی بهدست آورد و زمانی که زیاد به [[حَکَم]] [[نامه]] نوشت که غنایم را به نزد معاویه بفرستاد، او از این امر [[سرپیچی]] نمود و گفت: من طبق [[کتاب خدا]] عمل میکنم و [[خداوند]] مرا از [[مشکلات]] [[نجات]] خواهد داد و گزندی از [[خلیفه]] به من نخواهد رسید. [[حکم]] [[خمس]] غنایم را پرداخت کرد و مابقی را بین مردم تقسیم نمود. او به خداوند عرضه داشت: «خداوندا! اگر عمل [[نیکی]] در نزد تو دارم، هم اکنون [[جان]] مرا بگیر و مرا آسوده کن». حکم در [[سال ۵۰ هجری]] در [[مرو]] درگذشت و او را در آن [[شهر]] [[دفن]] نمودند و بعد از او، «[[انس بن ابی اناس]]» به حکومت خراسان رسید و بعد از او «[[ربیع بن زیاد حارثی]]» که حاکم سیستان شده بود، باری دیگر به حکومت خراسان رسید. او هر چند در دستگاه [[حکومت معاویه]] خدمت میکرد، اما رابطهاش را با [[خاندان]] [[علی]] {{ع}} [[حفظ]] نمود و با [[شیعیان]] در [[ارتباط]] بود. او در برابر [[ظلم]] معاویه خاموش نماند و در [[مراسم]] [[نماز جمعه]]، ظلم او را افشا نمود و بعد از [[نماز]] برای خود [[دعا]] کرد که عمرش به پایان رسد. او هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از مرکبش به زیر افتاد، او را به [[خانه]] رساندند، و از [[دنیا]] رفت. بعد از او، «[[عبداللّه بن ربیع]]» به [[حکومت]] خراسان رسید، ولی او بعد از ۲ ماه درگذشت و «[[خلید بن قره یربوعی حنفی]]» [[جانشین]] او گردید. سرانجام حکومت [[حاکمان اموی]] بر [[مردم]] خراسان غیر قابل [[تحمل]] شد و در [[شهرها]] و ولایات و قصبات و حتی در کوهها و بیابانها، صدای [[جوش]] و [[خروش]] و [[اعتراض]] مردم بلند شد و «[[نهضت شعوبیه]]» شکل گرفت. | ||
نخستین [[علم]] سیاه بر فراز [[منزل]] «ابوالخصیب نسوی» [[نصب]] گردید و او مردم را به [[قیام]] علیه [[امویان]] [[دعوت]] نمود و سپس هستههای [[مقاومت]] در تمام بلاد خراسان تشکیل گردید. آخرین [[حاکم]] [[اموی]] از طرف [[مروان]] بر خراسان حکومت میکرد و او [[شاهد]] قیام مردمی خراسان بود. «[[نصر بن سیار لیثی]]» که از حامیان اموی بود در برابر قیام مردم عاجز ماند و به [[دامغان]] گریخت و چون [[شورشیان]] خراسان او را تعقیب میکردند، به [[ساوه]] رفت و در آنجا مرد و این چنین [[حکومت بنیامیه]] پایان گرفت. | نخستین [[علم]] سیاه بر فراز [[منزل]] «ابوالخصیب نسوی» [[نصب]] گردید و او مردم را به [[قیام]] علیه [[امویان]] [[دعوت]] نمود و سپس هستههای [[مقاومت]] در تمام بلاد خراسان تشکیل گردید. آخرین [[حاکم]] [[اموی]] از طرف [[مروان]] بر خراسان حکومت میکرد و او [[شاهد]] قیام مردمی خراسان بود. «[[نصر بن سیار لیثی]]» که از حامیان اموی بود در برابر قیام مردم عاجز ماند و به [[دامغان]] گریخت و چون [[شورشیان]] خراسان او را تعقیب میکردند، به [[ساوه]] رفت و در آنجا مرد و این چنین [[حکومت بنیامیه]] پایان گرفت. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
«[[ابراهیم امام]]» بنا بر [[وصیت]] پدرش -[[محمد بن علی بن عبداللّه بن عباس بن عبدالمطلب]] - که بنیانگذار [[جنبش]] عباسیان بود، دعوت و [[نهضت]] را به دست گرفت و فرستادگانی را به خراسان فرستاد. | «[[ابراهیم امام]]» بنا بر [[وصیت]] پدرش -[[محمد بن علی بن عبداللّه بن عباس بن عبدالمطلب]] - که بنیانگذار [[جنبش]] عباسیان بود، دعوت و [[نهضت]] را به دست گرفت و فرستادگانی را به خراسان فرستاد. | ||
در این [[زمان]]، خراسان توسط «ابومسلم [[خراسانی]]» اداره میشد او توانست پایه [[حکومت عباسیان]] را در خراسان و دیگر بلاد [[ایران]] مستحکم نماید. حکومت ابومسلم بر خراسان تا زمان [[منصور دوانیقی]] ادامه داشت و سرانجام ابومسلم به دست [[منصور]] کشته شد و «[[ابوداود خالد بن ابراهیم دهلی]]» را به جای او به خراسان فرستاد پس از چندی «[[عبدالجبار بن عبدالرحمان ازدی]]» حاکم خراسان شد و چون او در خراسان [[دارایی]] فراوانی بهدست آورد، بر [[فرمان]] [[خلیفه]] [[طغیان]] نمود و در [[سال ۱۴۲ هجری]] قمری بر کنار شد. [[حاکم]] بعدی خراسان «[[اسید بن عبدالله خزائی]]» بود که چون او مُرد، «حُمید بن قحطبه» به جای او نشست و احتمالاً او در [[باغی]] از باغهای روستای سناباد، دارالامارهای بزرگ ساخت که آن باغ و [[ارگ حکومتی]] تا قبل از [[شهادت امام رضا]]{{ع}} در سناباد، به باغ [[حمید بن قحطبه]] معروف بود. پس از چندی حمید از [[حکومت]] خراسان برکنار شد و «ابو [[عون]] [[عبدالملک]] بن [[یزید]]» حاکم شد. با به [[خلافت]] رسیدن [[مهدی]]، او باری دیگر حُمید را بر سر کار گمارد که در نهایت او در [[سال ۱۵۹ هجری]] قمری درگذشت. | در این [[زمان]]، خراسان توسط «ابومسلم [[خراسانی]]» اداره میشد او توانست پایه [[حکومت عباسیان]] را در خراسان و دیگر بلاد [[ایران]] مستحکم نماید. حکومت ابومسلم بر خراسان تا زمان [[منصور دوانیقی]] ادامه داشت و سرانجام ابومسلم به دست [[منصور]] کشته شد و «[[ابوداود خالد بن ابراهیم دهلی]]» را به جای او به خراسان فرستاد پس از چندی «[[عبدالجبار بن عبدالرحمان ازدی]]» حاکم خراسان شد و چون او در خراسان [[دارایی]] فراوانی بهدست آورد، بر [[فرمان]] [[خلیفه]] [[طغیان]] نمود و در [[سال ۱۴۲ هجری]] قمری بر کنار شد. [[حاکم]] بعدی خراسان «[[اسید بن عبدالله خزائی]]» بود که چون او مُرد، «حُمید بن قحطبه» به جای او نشست و احتمالاً او در [[باغی]] از باغهای روستای سناباد، دارالامارهای بزرگ ساخت که آن باغ و [[ارگ حکومتی]] تا قبل از [[شهادت امام رضا]] {{ع}} در سناباد، به باغ [[حمید بن قحطبه]] معروف بود. پس از چندی حمید از [[حکومت]] خراسان برکنار شد و «ابو [[عون]] [[عبدالملک]] بن [[یزید]]» حاکم شد. با به [[خلافت]] رسیدن [[مهدی]]، او باری دیگر حُمید را بر سر کار گمارد که در نهایت او در [[سال ۱۵۹ هجری]] قمری درگذشت. | ||
بعد از حمید بن قحطبه، «مصیب بن [[زهیر]] ضبّی»، به حکومت خراسان رسید که به دنبال [[شکایات]] زیادی که از او میشد، حکومت خراسان به «[[فضل بن سلیمان طوسی]]» داده شد. چون [[ستمگری]] [[حاکمان]] خراسان [[بیداد]] میکرد، [[مردم]] دست به [[شورش]] زدند و این بار «[[فضل بن یحیی برمکی]]» به حکومت خراسان رسید. | بعد از حمید بن قحطبه، «مصیب بن [[زهیر]] ضبّی»، به حکومت خراسان رسید که به دنبال [[شکایات]] زیادی که از او میشد، حکومت خراسان به «[[فضل بن سلیمان طوسی]]» داده شد. چون [[ستمگری]] [[حاکمان]] خراسان [[بیداد]] میکرد، [[مردم]] دست به [[شورش]] زدند و این بار «[[فضل بن یحیی برمکی]]» به حکومت خراسان رسید. | ||
در [[زمان]] خلافت [[هارون الرشید]]، عامل جدیدی به نام «[[علی بن عیسی بن ماهان]]» به حکومت خراسان رسید که او هم از حاکمان قبلی چیزی کم نداشت. در زمان حکومت علی بن عیسی، شورش [[رافع بن لیث]] به وقوع پیوست. بعد از این که هارون برای [[امین]] و [[مأمون]] [[بیعت]] جمع نمود، امین به عنوان [[ولیعهد]] و مأمون به عنوان حاکم خراسان [[منصوب]] گردیدند. بنابراین، مأمون به عنوان حاکم خراسان، به همراه هارون در [[سال ۱۹۲ هجری]] برای سرکوبی [[قیام]] رافع به خراسان آمد. هر چند قیام [[سرکوب]] شد، اما هارون در خراسان و در در باغ منسوب به حمید بن قحطبه مرد و در همانجا [[دفن]] گردید. پس از ستمگریهای این ماهان، مأمون در نظر خراسانیان به یک [[منجی]] تبدیل شد و همین امر سبب شد که خراسانیان [[پشتیبانی]] کامل خود را از [[مأمون]] اعلام دارند. در [[زمان]] [[خلافت]] مأمون، او مقر خلافت را [[مرو]] قرار داد تا از موقعیت این [[شهر]] و همچنین از [[مردم]] خراسان که [[دوستدار اهل بیت]]{{عم}} و [[علویان]] بودند، بهرهمند گردد، بنابراین او «[[حمید بن ابیغانم طایی]]» را به عنوان [[حاکم]] خراسان [[منصوب]] و خود به عنوان [[خلیفه]] بر تخت نشست و با استفاده از نیروی [[خاندان]] طاهریان توانست بر [[دشمنان]] فائق آید<ref>تاریخ آستان قدس رضوی، ج۲، ص۱۱-۲۵؛ تاریخ مشهد الرضا{{ع}}، ص۲۶-۵۱؛ تاریخ شهر مشهد، ص۱۳-۱۷.</ref>. | در [[زمان]] خلافت [[هارون الرشید]]، عامل جدیدی به نام «[[علی بن عیسی بن ماهان]]» به حکومت خراسان رسید که او هم از حاکمان قبلی چیزی کم نداشت. در زمان حکومت علی بن عیسی، شورش [[رافع بن لیث]] به وقوع پیوست. بعد از این که هارون برای [[امین]] و [[مأمون]] [[بیعت]] جمع نمود، امین به عنوان [[ولیعهد]] و مأمون به عنوان حاکم خراسان [[منصوب]] گردیدند. بنابراین، مأمون به عنوان حاکم خراسان، به همراه هارون در [[سال ۱۹۲ هجری]] برای سرکوبی [[قیام]] رافع به خراسان آمد. هر چند قیام [[سرکوب]] شد، اما هارون در خراسان و در در باغ منسوب به حمید بن قحطبه مرد و در همانجا [[دفن]] گردید. پس از ستمگریهای این ماهان، مأمون در نظر خراسانیان به یک [[منجی]] تبدیل شد و همین امر سبب شد که خراسانیان [[پشتیبانی]] کامل خود را از [[مأمون]] اعلام دارند. در [[زمان]] [[خلافت]] مأمون، او مقر خلافت را [[مرو]] قرار داد تا از موقعیت این [[شهر]] و همچنین از [[مردم]] خراسان که [[دوستدار اهل بیت]] {{عم}} و [[علویان]] بودند، بهرهمند گردد، بنابراین او «[[حمید بن ابیغانم طایی]]» را به عنوان [[حاکم]] خراسان [[منصوب]] و خود به عنوان [[خلیفه]] بر تخت نشست و با استفاده از نیروی [[خاندان]] طاهریان توانست بر [[دشمنان]] فائق آید<ref>تاریخ آستان قدس رضوی، ج۲، ص۱۱-۲۵؛ تاریخ مشهد الرضا {{ع}}، ص۲۶-۵۱؛ تاریخ شهر مشهد، ص۱۳-۱۷.</ref>. | ||
بعد از [[شهادت امام رضا]]{{ع}} در سناباد توس، و [[دفن]] شدن پیکر [[پاک]] ایشان در [[قبه]] هارونی، نام قبه هارونی به [[فراموشی]] سپرده شد و [[مشهد الرضا]]{{ع}} شکل گرفت. | بعد از [[شهادت امام رضا]] {{ع}} در سناباد توس، و [[دفن]] شدن پیکر [[پاک]] ایشان در [[قبه]] هارونی، نام قبه هارونی به [[فراموشی]] سپرده شد و [[مشهد الرضا]] {{ع}} شکل گرفت. | ||
بعدها خراسان صحنه شکلگیری حکومتهای [[ایرانی]] هم چون طاهریان در [[نیشابور]]، صفاریان در توس و سامانیان در بلخ بود. در آن روزها، وجود بارگاه [[مقدس]] [[امام رضا]]{{ع}} در خراسان و شهر توس، نظر [[حاکمان]] و [[سلاطین]] را به نوعی جلب میکرد و به ساخت و [[تزئین]] و ترمیم بارگاه [[مطهر]] امام رضا{{ع}} [[همت]] میگماشتند.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۲۶۷.</ref> | بعدها خراسان صحنه شکلگیری حکومتهای [[ایرانی]] هم چون طاهریان در [[نیشابور]]، صفاریان در توس و سامانیان در بلخ بود. در آن روزها، وجود بارگاه [[مقدس]] [[امام رضا]] {{ع}} در خراسان و شهر توس، نظر [[حاکمان]] و [[سلاطین]] را به نوعی جلب میکرد و به ساخت و [[تزئین]] و ترمیم بارگاه [[مطهر]] امام رضا {{ع}} [[همت]] میگماشتند.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۲۶۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |