مبارزه با خرافه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==خرافه‌زدایی==
== خرافه‌زدایی ==
در آن هنگام که محمد{{صل}} [[دوران کودکی]] خود را نزد [[حلیمه سعدیه]]، [[مادر]] رضاعی خود می‌گذراند، کمتر از پنج سال داشت. روزی به حلیمه سعدیه فرمود: ای مادر! چرا دو نفر از برادرانم را (منظور [[فرزندان]] حلیمه بودند) در [[روز]] نمی‌بینم؟ حلیمه گفت: آنها روزها گوسفندها را به چراگاه می‌برند و اکنون در دشت هستند. محمد گفت: چرا مرا همراه آنها نمی‌فرستید؟ حلیمه پاسخ داد: آیا [[دوست]] داری همراه آنها به صحرا بروی؟ [[پیامبر]] گفت: آری.
در آن هنگام که محمد {{صل}} [[دوران کودکی]] خود را نزد [[حلیمه سعدیه]]، [[مادر]] رضاعی خود می‌گذراند، کمتر از پنج سال داشت. روزی به حلیمه سعدیه فرمود: ای مادر! چرا دو نفر از برادرانم را (منظور [[فرزندان]] حلیمه بودند) در [[روز]] نمی‌بینم؟ حلیمه گفت: آنها روزها گوسفندها را به چراگاه می‌برند و اکنون در دشت هستند. محمد گفت: چرا مرا همراه آنها نمی‌فرستید؟ حلیمه پاسخ داد: آیا [[دوست]] داری همراه آنها به صحرا بروی؟ [[پیامبر]] گفت: آری.
بامداد روز بعد، حلیمه [[موی سر]] محمد{{صل}} را شانه زد و خوش‌بو کرد و سرمه بر چشمانش کشید. یک عدد [[مهره]] [[یمانی]] نیز برای محافظت به گردنش آویخت. محمد{{صل}} بی‌درنگ آن مهره را از گردن بیرون آورد و به کنار انداخت و به حلیمه فرمود: «مادر [[جان]] آرام باش این چیست؟ من خدایی دارم که مرا [[حفظ]] می‌کند (نه مهره یمانی!)»<ref>بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۹۲.</ref>.
بامداد روز بعد، حلیمه [[موی سر]] محمد {{صل}} را شانه زد و خوش‌بو کرد و سرمه بر چشمانش کشید. یک عدد [[مهره]] [[یمانی]] نیز برای محافظت به گردنش آویخت. محمد {{صل}} بی‌درنگ آن مهره را از گردن بیرون آورد و به کنار انداخت و به حلیمه فرمود: «مادر [[جان]] آرام باش این چیست؟ من خدایی دارم که مرا [[حفظ]] می‌کند (نه مهره یمانی!)»<ref>بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۹۲.</ref>.


[[اسلام]]، [[دین]] [[آگاهی]] و [[معرفت]] است و [[واقع‌گرایی]] در ذات آن نهفته است. از این رو، نمی‌تواند با اوهام و [[خرافات]] هماهنگ باشد یا در برابر آن [[سکوت]] کند، بلکه اصولاً این [[مکتب]]، [[مبارزه]] با [[افکار]] [[خرافی]] و [[باطل]] را در رأس کار خود قرار می‌دهد. بر این اساس، [[پیامبر اسلام]]، آگاهی دادن به [[مردم]] و جذب آنان به سوی واقعیت‌ها را در دستور کار خویش قرار داده بود.
[[اسلام]]، [[دین]] [[آگاهی]] و [[معرفت]] است و [[واقع‌گرایی]] در ذات آن نهفته است. از این رو، نمی‌تواند با اوهام و [[خرافات]] هماهنگ باشد یا در برابر آن [[سکوت]] کند، بلکه اصولاً این [[مکتب]]، [[مبارزه]] با [[افکار]] [[خرافی]] و [[باطل]] را در رأس کار خود قرار می‌دهد. بر این اساس، [[پیامبر اسلام]]، آگاهی دادن به [[مردم]] و جذب آنان به سوی واقعیت‌ها را در دستور کار خویش قرار داده بود.
خط ۱۶: خط ۱۶:
به طور اتفاقی، همان [[روز]] [[خورشید]] گرفت. [[مسلمانان]] نیز پنداشتند که عالم بالا هم در [[غم]] [[حضرت رسول]] سوگمند است. این مطلب در میان [[مردم مدینه]] پیچید و [[زن]] و مرد یک زبان شدند و گفتند خورشید به سبب اندوهی که به [[پیامبر]] رسیده، گرفته است. گرچه این کار سبب شد که [[عقیده]] و [[ایمان]] [[مردم]] به پیامبر افزوده شود، ولی پیامبر که نمی‌خواست از [[نادانی]] مردم استفاده کند، بالای [[منبر]] رفت و فرمود: اینکه خورشید گرفت، به خاطر [[فرزند من]] نبود. [[خورشید و ماه گرفتگی]] دو نشانه از [[نشانه‌های الهی]] است<ref>سیری در سیره نبوی، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۶۹.</ref>
به طور اتفاقی، همان [[روز]] [[خورشید]] گرفت. [[مسلمانان]] نیز پنداشتند که عالم بالا هم در [[غم]] [[حضرت رسول]] سوگمند است. این مطلب در میان [[مردم مدینه]] پیچید و [[زن]] و مرد یک زبان شدند و گفتند خورشید به سبب اندوهی که به [[پیامبر]] رسیده، گرفته است. گرچه این کار سبب شد که [[عقیده]] و [[ایمان]] [[مردم]] به پیامبر افزوده شود، ولی پیامبر که نمی‌خواست از [[نادانی]] مردم استفاده کند، بالای [[منبر]] رفت و فرمود: اینکه خورشید گرفت، به خاطر [[فرزند من]] نبود. [[خورشید و ماه گرفتگی]] دو نشانه از [[نشانه‌های الهی]] است<ref>سیری در سیره نبوی، ص۱۳۶.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۶۹.</ref>


==مبارزه با خرافات==
== مبارزه با خرافات ==
«[[رسول اعظم]]{{صل}} از نقاط [[ضعف]] [[مردم]] و جهالت‌های آنان استفاده نمی‌کرد، بلکه بر عکس، با آن نقاط ضعف [[مبارزه]] می‌کرد و مردم را به جهالتشان واقف می‌ساخت.
«[[رسول اعظم]] {{صل}} از نقاط [[ضعف]] [[مردم]] و جهالت‌های آنان استفاده نمی‌کرد، بلکه بر عکس، با آن نقاط ضعف [[مبارزه]] می‌کرد و مردم را به جهالتشان واقف می‌ساخت.
روزی که ابراهیم، پسر هیجده ماهه‌اش از [[دنیا]] رفت، از [[قضا]] آن [[روز]] [[خورشید]] گرفت. مردم گفتند علت اینکه [[کسوف]] شد، مصیبتی است که بر [[پیغمبر]] [[خدا]]{{صل}} وارد شد. او در مقابل این [[خیال]] جاهلانه مردم [[سکوت]] نکرد و از این نقطه ضعف استفاده نکرد، بلکه به [[منبر]] رفت و گفت: ایها [[الناس]]! ماه و خورشید دو [[آیت]] از [[آیات خدا]] هستند و برای مردن کسی نمی‌گیرند»<ref>مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ص۲۴۲.</ref>.<ref>[[حسن اردشیری لاجیمی|اردشیری لاجیمی، حسن]]، [[سیره نبوی از نگاه استاد مطهری (کتاب)|سیره نبوی از نگاه استاد مطهری]] ص ۵۲.</ref>.
روزی که ابراهیم، پسر هیجده ماهه‌اش از [[دنیا]] رفت، از [[قضا]] آن [[روز]] [[خورشید]] گرفت. مردم گفتند علت اینکه [[کسوف]] شد، مصیبتی است که بر [[پیغمبر]] [[خدا]] {{صل}} وارد شد. او در مقابل این [[خیال]] جاهلانه مردم [[سکوت]] نکرد و از این نقطه ضعف استفاده نکرد، بلکه به [[منبر]] رفت و گفت: ایها [[الناس]]! ماه و خورشید دو [[آیت]] از [[آیات خدا]] هستند و برای مردن کسی نمی‌گیرند»<ref>مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ص۲۴۲.</ref>.<ref>[[حسن اردشیری لاجیمی|اردشیری لاجیمی، حسن]]، [[سیره نبوی از نگاه استاد مطهری (کتاب)|سیره نبوی از نگاه استاد مطهری]] ص ۵۲.</ref>.


==سیره نبوی در مبارزه با خرافه==
== سیره نبوی در مبارزه با خرافه ==
[[رسول]] گرامی در [[زندگی]] پربرکت خود به [[پاک‌سازی]] [[اندیشه‌های خرافی]] پرداخت. البته [[مبارزه]] جدی و پیوسته آن [[حضرت]]، به [[عصر بعثت]] بازمی گردد. این [[پیکار]] در قالب‌های گوناگونی بود که آنها را برمی‌شماریم:
[[رسول]] گرامی در [[زندگی]] پربرکت خود به [[پاک‌سازی]] [[اندیشه‌های خرافی]] پرداخت. البته [[مبارزه]] جدی و پیوسته آن [[حضرت]]، به [[عصر بعثت]] بازمی گردد. این [[پیکار]] در قالب‌های گوناگونی بود که آنها را برمی‌شماریم:


===[[رشد]] [[حیات]] [[فکری]] - [[عقلانی]] [[جامعه]]===
=== [[رشد]] [[حیات]] [[فکری]] - [[عقلانی]] [[جامعه]] ===
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[رشد اندیشه]] [[اعراب]] کوشید تا درست بیندیشند و [[حقیقت]] را از [[خرافه]] باز شناسند. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] درباره [[رسالت پیامبر]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>.
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} برای [[رشد اندیشه]] [[اعراب]] کوشید تا درست بیندیشند و [[حقیقت]] را از [[خرافه]] باز شناسند. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] درباره [[رسالت پیامبر]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>.


«إِصْر» به معنای نگهداری و [[محبوس]] کردن است. همچنین به کار سنگینی که [[انسان]] را از فعالیت باز می‌دارد، «[[اصر]]» گفته می‌شود<ref>نک: لغت‌نامه دهخدا، ج۷، ص۲۷۵۰، ماده «اصر».</ref>.
«إِصْر» به معنای نگهداری و [[محبوس]] کردن است. همچنین به کار سنگینی که [[انسان]] را از فعالیت باز می‌دارد، «[[اصر]]» گفته می‌شود<ref>نک: لغت‌نامه دهخدا، ج۷، ص۲۷۵۰، ماده «اصر».</ref>.
خط ۳۰: خط ۳۰:
یکی از مصداق‌های «اصر» در [[دوره جاهلی]]، [[خرافات]] بود که پر و بال [[اندیشه]] اعراب را بسته بود. آنان به جایِ ریشه‌یابی علت‌ها و دست یافتن به راه‌حل‌ها، به اوهام و خرافات [[معتقد]] بودند.
یکی از مصداق‌های «اصر» در [[دوره جاهلی]]، [[خرافات]] بود که پر و بال [[اندیشه]] اعراب را بسته بود. آنان به جایِ ریشه‌یابی علت‌ها و دست یافتن به راه‌حل‌ها، به اوهام و خرافات [[معتقد]] بودند.


[[رسول خدا]]{{صل}} این [[غل]] و زنجیرها را گشود و از [[ملت]] پیرو خرافه، مردمانی [[اندیشمند]] و [[متمدن]] پدید آورد. [[پیامبر]]، یکی از برنامه‌های [[تبلیغی]] [[اسلام]] را [[مبارزه با خرافه]] اعلام کرد. هنگامی که [[معاذ بن جبل]] را به [[یمن]] فرستاد، به او چنین سفارش کرد: {{متن حدیث|وَ أَمِتْ أَمْرَ الْجَاهِلِيَّةِ إِلَّا مَا سَنَّهُ الْإِسْلَامُ وَ أَظْهِرْ أَمْرَ الْإِسْلَامِ كُلَّهُ صَغِيرَهُ وَ كَبِيرَهُ}}<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۶؛ عبدالملک بن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۴۱۲.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} این [[غل]] و زنجیرها را گشود و از [[ملت]] پیرو خرافه، مردمانی [[اندیشمند]] و [[متمدن]] پدید آورد. [[پیامبر]]، یکی از برنامه‌های [[تبلیغی]] [[اسلام]] را [[مبارزه با خرافه]] اعلام کرد. هنگامی که [[معاذ بن جبل]] را به [[یمن]] فرستاد، به او چنین سفارش کرد: {{متن حدیث|وَ أَمِتْ أَمْرَ الْجَاهِلِيَّةِ إِلَّا مَا سَنَّهُ الْإِسْلَامُ وَ أَظْهِرْ أَمْرَ الْإِسْلَامِ كُلَّهُ صَغِيرَهُ وَ كَبِيرَهُ}}<ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۶؛ عبدالملک بن هشام، السیرة النبویه، ج۳، ص۴۱۲.</ref>.


آثار [[جاهلیت]] (و [[افکار]] و [[عقاید]] [[خرافی]]) را در میان [[مردم]] نابود کن و [[سنن]] اسلام را از [[خرد]] و کلان (که همان [[دعوت به تعقل]] است) زنده ساز. همچنین به مردم فرمود: {{متن حدیث|كُلُّ مَأْثُرَةٍ فِي الْجَاهِلِيَّةِ تَحْتَ قَدَمَيَّ}}<ref>سیره ابن هشام، ج۳، ص۴۱۲.</ref>. تمامی آثار ([[باطل]] و نادرست) دوره جاهلیت زیر قدم من قرار دارد (و بی‌اعتبار است).
آثار [[جاهلیت]] (و [[افکار]] و [[عقاید]] [[خرافی]]) را در میان [[مردم]] نابود کن و [[سنن]] اسلام را از [[خرد]] و کلان (که همان [[دعوت به تعقل]] است) زنده ساز. همچنین به مردم فرمود: {{متن حدیث|كُلُّ مَأْثُرَةٍ فِي الْجَاهِلِيَّةِ تَحْتَ قَدَمَيَّ}}<ref>سیره ابن هشام، ج۳، ص۴۱۲.</ref>. تمامی آثار ([[باطل]] و نادرست) دوره جاهلیت زیر قدم من قرار دارد (و بی‌اعتبار است).
خط ۳۶: خط ۳۶:
قرآن کریم، از پیامبر با نام‌های برجسته‌ای چون رسول، [[داعی]]، [[شاهد]] و مزکّی یاد کرده است. «مزکّی» از ماده [[زکی]] و به معنای گام برداشتن آن [[حضرت]] در مسیر [[رشد]] و [[تربیت]] [[فکری]] [[جامعه]] است. [[اندیشمندان]]، [[خرافه‌زدایی]] را مهم‌ترین [[عامل رشد]] فکری می‌دانند. ازاین رو، [[ذهنی]] که گرفتار [[خرافه]] باشد، نمی‌تواند به رشد و باروری برسد. خرافه، بزرگ‌ترین مانع در مسیر [[اندیشیدن]] است. مهم‌ترین کاری که [[پیامبر اسلام]] برای [[رشد فکری]] جامعه انجام داد، برقراری درست پیوندها بود. ایشان هرگز اجازه نمی‌داد [[پندار]]، جایگزین [[حقیقت]] شود. بر این اساس، در برخورد با نمودهای عینی و مصداق‌های خرافه، رهنمودهای لازم را مطرح می‌کرد. در فصل پیشین، نمونه‌هایی از آن را بیان کردیم.<ref>[[فتحیه فتاحی‌زاده|فتاحی‌زاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی (کتاب)|پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی]] ص ۵۳.</ref>
قرآن کریم، از پیامبر با نام‌های برجسته‌ای چون رسول، [[داعی]]، [[شاهد]] و مزکّی یاد کرده است. «مزکّی» از ماده [[زکی]] و به معنای گام برداشتن آن [[حضرت]] در مسیر [[رشد]] و [[تربیت]] [[فکری]] [[جامعه]] است. [[اندیشمندان]]، [[خرافه‌زدایی]] را مهم‌ترین [[عامل رشد]] فکری می‌دانند. ازاین رو، [[ذهنی]] که گرفتار [[خرافه]] باشد، نمی‌تواند به رشد و باروری برسد. خرافه، بزرگ‌ترین مانع در مسیر [[اندیشیدن]] است. مهم‌ترین کاری که [[پیامبر اسلام]] برای [[رشد فکری]] جامعه انجام داد، برقراری درست پیوندها بود. ایشان هرگز اجازه نمی‌داد [[پندار]]، جایگزین [[حقیقت]] شود. بر این اساس، در برخورد با نمودهای عینی و مصداق‌های خرافه، رهنمودهای لازم را مطرح می‌کرد. در فصل پیشین، نمونه‌هایی از آن را بیان کردیم.<ref>[[فتحیه فتاحی‌زاده|فتاحی‌زاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی (کتاب)|پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی]] ص ۵۳.</ref>


===برخورد عملی با خرافه===
=== برخورد عملی با خرافه ===
[[مبارزه]] آن حضرت با [[خرافات]]، به ویژه با [[شرک]] و [[بت‌پرستی]]، منحصر به دوره رسالتش نبود، بلکه آن حضرت در [[کودکی]] و نوجوانی‌اش هم با [[خرافه‌ها]] مبارزه می‌کرد. [[ابن عباس]] از [[حلیمه سعدیه]] نقل می‌کند که می‌گفت: وقتی محمد{{صل}} به سه سالگی رسید، روزی گفت: [[مادر]] چه شده است که برادرانم ([[برادران]] رضاعی) را در [[روز]] نمی‌بینم؟ جواب دادم: آنها گوسفندان را به صحرا می‌برند. گفت: پس چرا من نتوانم همراه آنها بروم؟ گفتم: [[دوست]] داری همراه آنها بروی؟ پاسخ داد: آری. فردای آن روز روغن بر موی وی مالیدم و سرمه به چشمانش زدم و به گردنش یک [[مهره]] [[یمانی]] که در نخ کشیده بودم، آویزان کردم (که به [[زعم]] خودم، او را از [[شر]] [[جن]] نگه دارد). محمد{{صل}} مهره را از گردن باز کرد و گفت: {{متن حدیث|مَهْلًا يَا أُمَّاهْ فَإِنَّ مَعِي مَنْ يَحْفَظُنِي}}؛ دست نگه دار مادرم! همراه من کسی است که در همه حال مرا [[حفظ]] می‌کند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۹۲.</ref>.
[[مبارزه]] آن حضرت با [[خرافات]]، به ویژه با [[شرک]] و [[بت‌پرستی]]، منحصر به دوره رسالتش نبود، بلکه آن حضرت در [[کودکی]] و نوجوانی‌اش هم با [[خرافه‌ها]] مبارزه می‌کرد. [[ابن عباس]] از [[حلیمه سعدیه]] نقل می‌کند که می‌گفت: وقتی محمد {{صل}} به سه سالگی رسید، روزی گفت: [[مادر]] چه شده است که برادرانم ([[برادران]] رضاعی) را در [[روز]] نمی‌بینم؟ جواب دادم: آنها گوسفندان را به صحرا می‌برند. گفت: پس چرا من نتوانم همراه آنها بروم؟ گفتم: [[دوست]] داری همراه آنها بروی؟ پاسخ داد: آری. فردای آن روز روغن بر موی وی مالیدم و سرمه به چشمانش زدم و به گردنش یک [[مهره]] [[یمانی]] که در نخ کشیده بودم، آویزان کردم (که به [[زعم]] خودم، او را از [[شر]] [[جن]] نگه دارد). محمد {{صل}} مهره را از گردن باز کرد و گفت: {{متن حدیث|مَهْلًا يَا أُمَّاهْ فَإِنَّ مَعِي مَنْ يَحْفَظُنِي}}؛ دست نگه دار مادرم! همراه من کسی است که در همه حال مرا [[حفظ]] می‌کند<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۹۲.</ref>.


[[پیامبر]] با هرگونه [[باور]] [[خرافی]] که در [[جاهلیت]] رواج داشت، مخالف بود و آن را با [[توحید]] ناسازگار می‌دانست. وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} با خرافه‌ای رو به رو می‌شد، از کنار آن نمی‌گذشت، بلکه برای نابودی خرافه می‌کوشید. برای نمونه، زمانی که فرزندش ابراهیم از [[دنیا]] رفت، [[خسوف]] شد. [[مردم]] علت گرفتگی [[خورشید]] را [[مرگ]] ابراهیم دانستند. این [[تفکر]] ظاهراً به سود [[پیامبر]] بود و به گفته برخی [[اندیشمندان]] جا داشت پیامبر آن را [[تأیید]] و از آن بهره‌برداری کند<ref>نک: مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۱۳۶- ۱۳۹.</ref>، ولی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[رشد]] [[انسان‌ها]] می‌اندیشید و هدفش مطرح کردن [[حقایق]] بود. او می‌دانست که [[باور]] بی‌اساس و به دور از [[حقیقت]]، [[اصل دین]] را زیر سؤال می‌برد و بعدها که [[بشر]] به علت حادثه‌های [[گیتی]]، از جمله [[خسوف]] پی ببرد، اعتبار [[دین]] و [[رسالت]] [[نبوی]] آسیب می‌بیند. بر این اساس، این [[اندیشه]] را [[خرافی]] دانست و فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَ إِنَّهُمَا لَا يَنْكَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَيَاتِهِ فَإِذَا رَأَيْتُمْ ذلِكَ فَادْعُوا اللَّهَ وَ كَبِّروُا وَ صَلُّوا حَتّى يَكْشِفَ مَا بِكُمْ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تصحیح: علی اکبر غفاری، ج۳، ص۴۶۳.</ref>.
[[پیامبر]] با هرگونه [[باور]] [[خرافی]] که در [[جاهلیت]] رواج داشت، مخالف بود و آن را با [[توحید]] ناسازگار می‌دانست. وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} با خرافه‌ای رو به رو می‌شد، از کنار آن نمی‌گذشت، بلکه برای نابودی خرافه می‌کوشید. برای نمونه، زمانی که فرزندش ابراهیم از [[دنیا]] رفت، [[خسوف]] شد. [[مردم]] علت گرفتگی [[خورشید]] را [[مرگ]] ابراهیم دانستند. این [[تفکر]] ظاهراً به سود [[پیامبر]] بود و به گفته برخی [[اندیشمندان]] جا داشت پیامبر آن را [[تأیید]] و از آن بهره‌برداری کند<ref>نک: مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۱۳۶- ۱۳۹.</ref>، ولی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[رشد]] [[انسان‌ها]] می‌اندیشید و هدفش مطرح کردن [[حقایق]] بود. او می‌دانست که [[باور]] بی‌اساس و به دور از [[حقیقت]]، [[اصل دین]] را زیر سؤال می‌برد و بعدها که [[بشر]] به علت حادثه‌های [[گیتی]]، از جمله [[خسوف]] پی ببرد، اعتبار [[دین]] و [[رسالت]] [[نبوی]] آسیب می‌بیند. بر این اساس، این [[اندیشه]] را [[خرافی]] دانست و فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَ إِنَّهُمَا لَا يَنْكَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَيَاتِهِ فَإِذَا رَأَيْتُمْ ذلِكَ فَادْعُوا اللَّهَ وَ كَبِّروُا وَ صَلُّوا حَتّى يَكْشِفَ مَا بِكُمْ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تصحیح: علی اکبر غفاری، ج۳، ص۴۶۳.</ref>.


[[خورشید و ماه]]، دو نشانه از نشانه‌های پروردگارند و [[خسوف و کسوف]] این دو به [[مرگ]] و [[حیات]] کسی [[ارتباط]] ندارد. هرگاه این دو حادثه رخ داد، [[خدا]] را یاد کنید. کبریایی او را بر زبان آورید و [[نماز]] گزارید تا این حادثه جوّی برطرف شود.<ref>[[فتحیه فتاحی‌زاده|فتاحی‌زاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی (کتاب)|پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی]] ص ۵۵.</ref>
[[خورشید و ماه]]، دو نشانه از نشانه‌های پروردگارند و [[خسوف و کسوف]] این دو به [[مرگ]] و [[حیات]] کسی [[ارتباط]] ندارد. هرگاه این دو حادثه رخ داد، [[خدا]] را یاد کنید. کبریایی او را بر زبان آورید و [[نماز]] گزارید تا این حادثه جوّی برطرف شود.<ref>[[فتحیه فتاحی‌زاده|فتاحی‌زاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی (کتاب)|پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی]] ص ۵۵.</ref>


===[[دعوت]] به [[خردورزی]]===
=== [[دعوت]] به [[خردورزی]] ===
[[فرهنگ]] [[اسلام]]، [[دین داری]] بدون [[آگاهی]] و [[شناخت]] را بی‌ارزش می‌داند و باور مبتنی بر برهان‌های محکم و [[استوار]] را به رسمیت می‌شناسد. بر این اساس، [[قرآن کریم]]، انسان‌های [[نادانی]] را که درباره [[امور اعتقادی]] نمی‌اندیشند، به جانورانی کر و [[کور]] [[تشبیه]] می‌کند<ref>نک: {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.</ref> و در آیه‌های بسیاری، [[مردم]] به [[اندیشیدن]] و [[تعقل]] دعوت شده‌اند<ref>نک: {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور می‌کند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷؛ {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ}} «از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>.
[[فرهنگ]] [[اسلام]]، [[دین داری]] بدون [[آگاهی]] و [[شناخت]] را بی‌ارزش می‌داند و باور مبتنی بر برهان‌های محکم و [[استوار]] را به رسمیت می‌شناسد. بر این اساس، [[قرآن کریم]]، انسان‌های [[نادانی]] را که درباره [[امور اعتقادی]] نمی‌اندیشند، به جانورانی کر و [[کور]] [[تشبیه]] می‌کند<ref>نک: {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}} «بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.</ref> و در آیه‌های بسیاری، [[مردم]] به [[اندیشیدن]] و [[تعقل]] دعوت شده‌اند<ref>نک: {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور می‌کند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷؛ {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ}} «از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>.


خط ۵۰: خط ۵۰:
این [[روایت‌ها]]، دلیل روشنی بر [[مبارزه]] آن [[حضرت]] با [[خرافات]] است. [[پیامبر]] از [[انسان‌ها]] می‌خواهد تا در پرتو عقل و [[فکر]]، از آسیب اوهام و خرافات در [[امان]] بمانند.<ref>[[فتحیه فتاحی‌زاده|فتاحی‌زاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی (کتاب)|پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی]] ص ۵۶.</ref>
این [[روایت‌ها]]، دلیل روشنی بر [[مبارزه]] آن [[حضرت]] با [[خرافات]] است. [[پیامبر]] از [[انسان‌ها]] می‌خواهد تا در پرتو عقل و [[فکر]]، از آسیب اوهام و خرافات در [[امان]] بمانند.<ref>[[فتحیه فتاحی‌زاده|فتاحی‌زاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی (کتاب)|پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی]] ص ۵۶.</ref>


===اعلام [[برادری]] و [[برابری]] انسان‌ها===
=== اعلام [[برادری]] و [[برابری]] انسان‌ها ===
[[اسلام]]، [[باور]] واهی برتری قومی و قبیله‌ای را [[باطل]] دانسته و اندیشه برابری انسان‌ها را مطرح کرده است و تنها معیار برتری را [[پرهیزکاری]] می‌داند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>.
[[اسلام]]، [[باور]] واهی برتری قومی و قبیله‌ای را [[باطل]] دانسته و اندیشه برابری انسان‌ها را مطرح کرده است و تنها معیار برتری را [[پرهیزکاری]] می‌داند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>.


وجود استعاره‌های جذاب در سخنان [[ارزشمند]] [[رسول گرامی اسلام]] نشانه این است که [[فرهنگ]] [[اسلام]]، [[اندیشه‌های خرافی]]، [[برتری نژادی]] و قومی را مردود می‌شمارد و [[مبارزه]] با آنها را جزو [[وظایف]] مهم می‌داند. [[پیامبر اعظم]]{{صل}} بارها درباره [[برابری]] و [[برادری]] [[انسان‌ها]] سخن گفته است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
وجود استعاره‌های جذاب در سخنان [[ارزشمند]] [[رسول گرامی اسلام]] نشانه این است که [[فرهنگ]] [[اسلام]]، [[اندیشه‌های خرافی]]، [[برتری نژادی]] و قومی را مردود می‌شمارد و [[مبارزه]] با آنها را جزو [[وظایف]] مهم می‌داند. [[پیامبر اعظم]] {{صل}} بارها درباره [[برابری]] و [[برادری]] [[انسان‌ها]] سخن گفته است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
#{{متن حدیث|النَّاسُ كُلُّهُمْ سَوَاءٌ كَأَسْنَانِ الْمُشْطِ}} «همه [[مردم]] همانند دانه‌های یک شانه برابر و یکسانند»<ref>نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص۴۱۸، ح۱۹۷۲.</ref>.
#{{متن حدیث|النَّاسُ كُلُّهُمْ سَوَاءٌ كَأَسْنَانِ الْمُشْطِ}} «همه [[مردم]] همانند دانه‌های یک شانه برابر و یکسانند»<ref>نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص۴۱۸، ح۱۹۷۲.</ref>.
#{{متن حدیث|مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكى بَعْضُهُمْ تَدَاعَى سائِرُهُمْ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى}}<ref>نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص۵۶۱، ح۲۷۱۲.</ref>. «مثل انسان‌های [[مؤمن]] [[خداشناس]] در [[دوستی]] و [[مهربانی]]، چونان اعضای یک تن است که وقتی یکی از ایشان رنجور می‌شود، دیگران را بیدارخوابی و تب فرا می‌گیرد».
#{{متن حدیث|مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكى بَعْضُهُمْ تَدَاعَى سائِرُهُمْ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى}}<ref>نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص۵۶۱، ح۲۷۱۲.</ref>. «مثل انسان‌های [[مؤمن]] [[خداشناس]] در [[دوستی]] و [[مهربانی]]، چونان اعضای یک تن است که وقتی یکی از ایشان رنجور می‌شود، دیگران را بیدارخوابی و تب فرا می‌گیرد».
خط ۵۹: خط ۵۹:
#{{متن حدیث|كُونُوا عِبَادَ اللَّهِ إِخْوَانًا كَمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ}} «ای [[بندگان خدا]]! همچنان که پروردگارتان [[فرمان]] داده است، با هم [[برادر]] باشید»<ref>نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص۴۱۸، ح۱۹۷۶.</ref>.<ref>[[فتحیه فتاحی‌زاده|فتاحی‌زاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی (کتاب)|پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی]] ص ۵۷.</ref>
#{{متن حدیث|كُونُوا عِبَادَ اللَّهِ إِخْوَانًا كَمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ}} «ای [[بندگان خدا]]! همچنان که پروردگارتان [[فرمان]] داده است، با هم [[برادر]] باشید»<ref>نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص۴۱۸، ح۱۹۷۶.</ref>.<ref>[[فتحیه فتاحی‌زاده|فتاحی‌زاده، فتحیه]]، [[پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی (کتاب)|پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی]] ص ۵۷.</ref>


==پرسش مستقیم==
== پرسش مستقیم ==


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش