محاصره اقتصادی قریش در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
 
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = محاصره اقتصادی قریش
| موضوع مرتبط = محاصره اقتصادی قریش
| عنوان مدخل  = [[محاصره اقتصادی قریش]]
| عنوان مدخل  = [[محاصره اقتصادی قریش]]
| مداخل مرتبط = [[محاصره اقتصادی قریش در قرآن]] |[[محاصره اقتصادی قریش در تاریخ اسلامی]] - [[محاصره اقتصادی قریش در حدیث]] |[[محاصره اقتصادی قریش در نهج البلاغه]]
| مداخل مرتبط = [[محاصره اقتصادی قریش در قرآن]] |[[محاصره اقتصادی قریش در تاریخ اسلامی]] - [[محاصره اقتصادی قریش در حدیث]] |[[محاصره اقتصادی قریش در نهج البلاغه]]
| پرسش مرتبط  = محاصره اقتصادی قریش (پرسش)
| پرسش مرتبط  = محاصره اقتصادی قریش (پرسش)
}}
}}


==امضای [[پیمان‌نامه]] [[قریش]]==
== امضای [[پیمان‌نامه]] [[قریش]] ==
*چند سال از [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} گذشته بود که کم‌کم [[قریش]] متوجه شد، گروه زیادی مانند "[[حمزة بن عبدالمطلب]]"، "[[عمر بن خطاب]]" و... به [[دین اسلام]] در آمده‌اند. گروهی نیز به [[حبشه]] رفته‌اند و در [[پناه]] [[پادشاه]] [[حبشه]] در کمال [[آسایش]] و [[امنیت]] به سر می‌برند و [[اسلام]] نیز کم و بیش در میان [[قبایل]] [[عرب]]، پیروانی پیدا کرده است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۵.</ref>.
* چند سال از [[بعثت]] [[رسول خدا]] {{صل}} گذشته بود که کم‌کم [[قریش]] متوجه شد، گروه زیادی مانند "[[حمزة بن عبدالمطلب]]"، "[[عمر بن خطاب]]" و... به [[دین اسلام]] در آمده‌اند. گروهی نیز به [[حبشه]] رفته‌اند و در [[پناه]] [[پادشاه]] [[حبشه]] در کمال [[آسایش]] و [[امنیت]] به سر می‌برند و [[اسلام]] نیز کم و بیش در میان [[قبایل]] [[عرب]]، پیروانی پیدا کرده است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۵.</ref>.
* [[قریشیان]] که با [[حمایت]] جدی [[ابوطالب]] و [[بنی‌هاشم]] از [[پیامبر]]{{صل}} روبه‌رو شدند فهمیدند که [[قادر]] به کشتن [[رسول خدا]]{{صل}} نیستند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۰.</ref>. از طرفی با اشعار [[ابوطالب]] که به گوش آنها رسیده بود، می‌دانستند وی "[[محمد]]" را [[تسلیم]] آنها نمی‌کند؛ از این رو پیمان‌نامه‌ای نوشتند، مبنی بر خرید و فروش نکردن با [[بنی‌هاشم]]، [[زن]] ندادن و [[زن]] نگرفتن از ایشان و [[داد و ستد]] نکردن با آنان؛ مگر آنکه [[محمد]] را به آنها [[تسلیم]] کنند تا او را بکشند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۴؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۵؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref>. سپس هم‌پیمان شدند و هشتاد مُهر بر آن [[صحیفه]] زدند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref>.
* [[قریشیان]] که با [[حمایت]] جدی [[ابوطالب]] و [[بنی‌هاشم]] از [[پیامبر]] {{صل}} روبه‌رو شدند فهمیدند که [[قادر]] به کشتن [[رسول خدا]] {{صل}} نیستند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۰.</ref>. از طرفی با اشعار [[ابوطالب]] که به گوش آنها رسیده بود، می‌دانستند وی "[[محمد]]" را [[تسلیم]] آنها نمی‌کند؛ از این رو پیمان‌نامه‌ای نوشتند، مبنی بر خرید و فروش نکردن با [[بنی‌هاشم]]، [[زن]] ندادن و [[زن]] نگرفتن از ایشان و [[داد و ستد]] نکردن با آنان؛ مگر آنکه [[محمد]] را به آنها [[تسلیم]] کنند تا او را بکشند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۴؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۵؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref>. سپس هم‌پیمان شدند و هشتاد مُهر بر آن [[صحیفه]] زدند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱.</ref>.
*نویسنده تعهدنامه، مردی به نام [[منصور بن عکرمه]] بود. برخی نامش را [[نضر بن حارث]] ضبط کرده‌اند. [[پیغمبر]]{{صل}} او را [[نفرین]] کرد و بر اثر [[دعای پیامبر]]{{صل}} قسمتی از انگشتانش از کار افتاد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۳، ص۲۸۲.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[محاصره اقتصادی قریش (مقاله)|محاصره اقتصادی قریش]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۶۵-۲۶۶.</ref>.
* نویسنده تعهدنامه، مردی به نام [[منصور بن عکرمه]] بود. برخی نامش را [[نضر بن حارث]] ضبط کرده‌اند. [[پیغمبر]] {{صل}} او را [[نفرین]] کرد و بر اثر [[دعای پیامبر]] {{صل}} قسمتی از انگشتانش از کار افتاد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۰؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۳، ص۲۸۲.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[محاصره اقتصادی قریش (مقاله)|محاصره اقتصادی قریش]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۶۵-۲۶۶.</ref>.


==محاصره در شعب==
== محاصره در شعب ==
*پس از امضای [[پیمان‌نامه]] [[قریش]]، [[پیامبر]]{{صل}} همراه [[بنی‌هاشم]] و بنی‌مطلب، از [[مکه]] به [[شعب ابی‌طالب]] رفتند و در آنجا استقرار یافتند. بر اساس منابع، [[ابوطالب]] بود که [[بنی‌هاشم]] و از جمله [[حضرت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} را به شعب انتقال داد؛ چون احتمال خطر برای [[پیامبر]]{{صل}} وجود داشت<ref>شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۱.</ref>.
* پس از امضای [[پیمان‌نامه]] [[قریش]]، [[پیامبر]] {{صل}} همراه [[بنی‌هاشم]] و بنی‌مطلب، از [[مکه]] به [[شعب ابی‌طالب]] رفتند و در آنجا استقرار یافتند. بر اساس منابع، [[ابوطالب]] بود که [[بنی‌هاشم]] و از جمله [[حضرت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} را به شعب انتقال داد؛ چون احتمال خطر برای [[پیامبر]] {{صل}} وجود داشت<ref>شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۱.</ref>.
* [[محاصره]] [[بنی‌هاشم]] از شب اول [[محرم]] [[سال هفتم بعثت]] آغاز شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۷۶.</ref>. طبق گزارش‌ها، محاصره، شدیدترین اقدامی بود که [[دشمنان]] می‌توانستند انجام دهند. بعضی از [[اخبار]] که مساعدت‌های برخی از مکیان به [[بنی‌هاشم]] را بیان می‌کند، تنها به ناهماهنگی [[قریش]] اشاره دارد؛ چرا که اولاً: آن مساعدت‌ها، محدود و غیر مستمر بود؛ ثانیاً: گزارش‌های صریحی از [[گرسنگی]] و فشار شدید بر [[بنی‌هاشم]] در شعب وجود دارد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۵.</ref>. [[روایت]] شده است: گاه شدت فشار به حدی می‌رسید که آنان، چاره‌ای جز خوردن پوست درخت نداشتند<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۷۶.</ref>.
* [[محاصره]] [[بنی‌هاشم]] از شب اول [[محرم]] [[سال هفتم بعثت]] آغاز شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۷۶.</ref>. طبق گزارش‌ها، محاصره، شدیدترین اقدامی بود که [[دشمنان]] می‌توانستند انجام دهند. بعضی از [[اخبار]] که مساعدت‌های برخی از مکیان به [[بنی‌هاشم]] را بیان می‌کند، تنها به ناهماهنگی [[قریش]] اشاره دارد؛ چرا که اولاً: آن مساعدت‌ها، محدود و غیر مستمر بود؛ ثانیاً: گزارش‌های صریحی از [[گرسنگی]] و فشار شدید بر [[بنی‌هاشم]] در شعب وجود دارد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۵.</ref>. [[روایت]] شده است: گاه شدت فشار به حدی می‌رسید که آنان، چاره‌ای جز خوردن پوست درخت نداشتند<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۷۶.</ref>.
*سه سال به آن منوال [[گذشت]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۲.</ref>. [[قریش]] در این مدت، دیده‌بانانی گماشته بود تا کسی پیش [[مسلمانان]] نرود و آذوقه و خوراکی به ایشان نرساند؛ از این رو کسانی که به ایشان محبتی داشتند، به طور پنهان، آذوقه و [[خوراک]] به آنها می‌رساندند.
* سه سال به آن منوال [[گذشت]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۲.</ref>. [[قریش]] در این مدت، دیده‌بانانی گماشته بود تا کسی پیش [[مسلمانان]] نرود و آذوقه و خوراکی به ایشان نرساند؛ از این رو کسانی که به ایشان محبتی داشتند، به طور پنهان، آذوقه و [[خوراک]] به آنها می‌رساندند.
*روزی [[ابوجهل]] به [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده [[خدیجه]]، برخورد و دید که او همراه غلامش، مقداری گندم برداشته است و برای عمه‌اش، که در شعب بود می‌برد. [[ابوجهل]] گفت: "آیا برای [[بنی‌هاشم]] آذوقه می‌بری؟ به [[خدا]] نمی‌گذارم از اینجا بروی تا تو را در [[مکه]] رسوا کنم". ابوالبختری ([[برادر]] [[ابوجهل]]) رسید و به [[ابوجهل]] گفت: "چه شده است؟" گفت: "او برای [[بنی‌هاشم]] آذوقه می‌برد". ابوالبختری گفت: "این آذوقه از [[اموال]] عمه‌اش [[خدیجه]] است که نزد او بوده است و اکنون به صاحبش برمی‌گرداند. آیا ممانعت می‌کنی از اینکه [[مال]] [[خدیجه]] را نزدش ببرند؟ او را رها کن". [[ابوجهل]] [[دست]] بر نداشت و همچنان [[مانع]] می‌شد. سرانجام میان [[ابوجهل]] و برادرش دعوا شد و ابوالبختری، استخوان فک شتری را که در آنجا افتاده بود، چنان بر سر [[ابوجهل]] کوفت که سرش [[شکست]].
* روزی [[ابوجهل]] به [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده [[خدیجه]]، برخورد و دید که او همراه غلامش، مقداری گندم برداشته است و برای عمه‌اش، که در شعب بود می‌برد. [[ابوجهل]] گفت: "آیا برای [[بنی‌هاشم]] آذوقه می‌بری؟ به [[خدا]] نمی‌گذارم از اینجا بروی تا تو را در [[مکه]] رسوا کنم". ابوالبختری ([[برادر]] [[ابوجهل]]) رسید و به [[ابوجهل]] گفت: "چه شده است؟" گفت: "او برای [[بنی‌هاشم]] آذوقه می‌برد". ابوالبختری گفت: "این آذوقه از [[اموال]] عمه‌اش [[خدیجه]] است که نزد او بوده است و اکنون به صاحبش برمی‌گرداند. آیا ممانعت می‌کنی از اینکه [[مال]] [[خدیجه]] را نزدش ببرند؟ او را رها کن". [[ابوجهل]] [[دست]] بر نداشت و همچنان [[مانع]] می‌شد. سرانجام میان [[ابوجهل]] و برادرش دعوا شد و ابوالبختری، استخوان فک شتری را که در آنجا افتاده بود، چنان بر سر [[ابوجهل]] کوفت که سرش [[شکست]].
*آنچه در این حادثه برای [[ابوجهل]] سخت بود، این است که می‌ترسید، این خبر به [[گوش]] [[پیامبر]]{{صل}} و اصحابش برسد و باعث دلگرمی آنها شود. اتفاقاً [[حمزة بن عبدالمطلب]] آنجا بود و این حادثه را دید.
* آنچه در این حادثه برای [[ابوجهل]] سخت بود، این است که می‌ترسید، این خبر به [[گوش]] [[پیامبر]] {{صل}} و اصحابش برسد و باعث دلگرمی آنها شود. اتفاقاً [[حمزة بن عبدالمطلب]] آنجا بود و این حادثه را دید.
* [[رسول خدا]]{{صل}} در این مدت، به [[دعوت]] [[مردم]] مشغول بود و بدون واهمه از [[مشرکان]]، آشکار و پنهان، [[شب]] و روز، [[مردم]] را به سوی [[خدای متعال]] می‌خواند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۶؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. در این مدت، [[قریش]] سعی می‌کرد تا با دادن وعده‌های [[مالی]]، [[مانع]] [[تبلیغ پیامبر]]{{صل}} شود و او را از [[بدگویی]] درباره [[بت‌ها]] باز دارد؛ اما [[حضرت]] نپذیرفت و پیشنهاد کرد که یک سال تو [[خدایان]] ما را بپرست، ما نیز یک سال [[خدایان]] تو را [[پرستش]] می‌کنیم. این سخنان، [[نزول آیات]] [[سوره کافرون]] را در پی داشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۷.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[محاصره اقتصادی قریش (مقاله)|محاصره اقتصادی قریش]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۶۶-۲۶۷.</ref>.
* [[رسول خدا]] {{صل}} در این مدت، به [[دعوت]] [[مردم]] مشغول بود و بدون واهمه از [[مشرکان]]، آشکار و پنهان، [[شب]] و روز، [[مردم]] را به سوی [[خدای متعال]] می‌خواند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۶؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲۳.</ref>. در این مدت، [[قریش]] سعی می‌کرد تا با دادن وعده‌های [[مالی]]، [[مانع]] [[تبلیغ پیامبر]] {{صل}} شود و او را از [[بدگویی]] درباره [[بت‌ها]] باز دارد؛ اما [[حضرت]] نپذیرفت و پیشنهاد کرد که یک سال تو [[خدایان]] ما را بپرست، ما نیز یک سال [[خدایان]] تو را [[پرستش]] می‌کنیم. این سخنان، [[نزول آیات]] [[سوره کافرون]] را در پی داشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۳۷.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[محاصره اقتصادی قریش (مقاله)|محاصره اقتصادی قریش]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۶۶-۲۶۷.</ref>.


==ماجرای موریانه و خوردن [[صحیفه]] و رهایی [[پیامبر]]{{صل}} از شعب==
== ماجرای موریانه و خوردن [[صحیفه]] و رهایی [[پیامبر]] {{صل}} از شعب ==
*سپس [[جبرئیل]] به [[رسول خدا]]{{صل}} نازل شد و گفت: "[[خدا]] موریانه را بر [[صحیفه]] [[قریش]] فرستاده تا هرچه [[بی‌مهری]] و [[ستمگری]] در آن بود، جز [[نام خدا]] بخورد".
* سپس [[جبرئیل]] به [[رسول خدا]] {{صل}} نازل شد و گفت: "[[خدا]] موریانه را بر [[صحیفه]] [[قریش]] فرستاده تا هرچه [[بی‌مهری]] و [[ستمگری]] در آن بود، جز [[نام خدا]] بخورد".
* [[رسول خدا]]{{صل}}، [[ابوطالب]] را از این ماجرا [[آگاه]] ساخت. سپس همراه [[ابوطالب]] و خاندانش بیرون آمدند و کنار در [[مکه]]، نشستند. [[قریشیان]] از هر طرف جمع شدند و گفتند: "ای [[ابوطالب]]! هنگام آن رسیده است که [[عهد]] [[خویشاوندی]] را به یاد آوری و نزدیکی با قومت را [[آرزو]] کنی و سرسختی درباره برادرزاده‌ات را رها کنی". [[ابوطالب]] به آنها گفت: "ای [[قوم]] من! اکنون [[صحیفه]] خود را بیاورید، شاید گشایشی و راهی به [[صله رحم]] و رها کردن [[بی‌مهری]] پیدا کنیم".
* [[رسول خدا]] {{صل}}، [[ابوطالب]] را از این ماجرا [[آگاه]] ساخت. سپس همراه [[ابوطالب]] و خاندانش بیرون آمدند و کنار در [[مکه]]، نشستند. [[قریشیان]] از هر طرف جمع شدند و گفتند: "ای [[ابوطالب]]! هنگام آن رسیده است که [[عهد]] [[خویشاوندی]] را به یاد آوری و نزدیکی با قومت را [[آرزو]] کنی و سرسختی درباره برادرزاده‌ات را رها کنی". [[ابوطالب]] به آنها گفت: "ای [[قوم]] من! اکنون [[صحیفه]] خود را بیاورید، شاید گشایشی و راهی به [[صله رحم]] و رها کردن [[بی‌مهری]] پیدا کنیم".
* [[صحیفه]] را آوردند، در حالی که مهرها همچنان بر آن بود. [[ابوطالب]] گفت: "آیا این همان صحیفه‌ای است که خود نوشته‌اید و آن را می‌شناسید؟" گفتند: "آری". گفت: "آیا هیچ کاری با آن کرده‌اید؟" گفتند: "نه به [[خدا]] قسم!" گفت: "پس [[محمد]] از طرف پروردگارش به من می‌گوید که خدایش موریانه را فرستاده است تا تمام آن را جز [[نام خدا]] بخورد. [[راستی]]، بگویید اگر سخنش راست باشد، چه می‌کنید؟" گفتند: "دست بر می‌داریم و کاری نداریم". گفت: "من هم اگر سخنش [[دروغ]] باشد، او را به شما می‌دهم تا بکشید". گفتند: "[[انصاف]] دادی و [[نیکو]] گفتی".
* [[صحیفه]] را آوردند، در حالی که مهرها همچنان بر آن بود. [[ابوطالب]] گفت: "آیا این همان صحیفه‌ای است که خود نوشته‌اید و آن را می‌شناسید؟" گفتند: "آری". گفت: "آیا هیچ کاری با آن کرده‌اید؟" گفتند: "نه به [[خدا]] قسم!" گفت: "پس [[محمد]] از طرف پروردگارش به من می‌گوید که خدایش موریانه را فرستاده است تا تمام آن را جز [[نام خدا]] بخورد. [[راستی]]، بگویید اگر سخنش راست باشد، چه می‌کنید؟" گفتند: "دست بر می‌داریم و کاری نداریم". گفت: "من هم اگر سخنش [[دروغ]] باشد، او را به شما می‌دهم تا بکشید". گفتند: "[[انصاف]] دادی و [[نیکو]] گفتی".
*مُهر [[صحیفه]] را شکستند و ناگهان دیدند که موریانه، همه چیز جز [[نام خدا]] را خورده است. سپس گفتند: "این جز [[جادوگری]] نیست و ما هرگز در [[تکذیب]] او مثل این [[ساعت]]، جدی نبوده‌ایم". در آن روز، [[مردم]] بسیاری به [[اسلام]] روی آوردند و [[بنی‌هاشم]] و بنی‌مطلب از شعب در آمدند و دیگر به آن برنگشتند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱-۳۲؛ با اندکی اختلاف در ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة، و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۳؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲.</ref>.[[تاریخ]] این حادثه را [[رجب]] [[سال دهم بعثت]] نوشته‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶.</ref>.
* مُهر [[صحیفه]] را شکستند و ناگهان دیدند که موریانه، همه چیز جز [[نام خدا]] را خورده است. سپس گفتند: "این جز [[جادوگری]] نیست و ما هرگز در [[تکذیب]] او مثل این [[ساعت]]، جدی نبوده‌ایم". در آن روز، [[مردم]] بسیاری به [[اسلام]] روی آوردند و [[بنی‌هاشم]] و بنی‌مطلب از شعب در آمدند و دیگر به آن برنگشتند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۱-۳۲؛ با اندکی اختلاف در ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة، و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۳۱۳؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۱، ص۲۲.</ref>.[[تاریخ]] این حادثه را [[رجب]] [[سال دهم بعثت]] نوشته‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶.</ref>.
*برخی از منابع تلاش و [[همفکری]] [[هشام بن عمر]]، [[زهیر بن ابی امیه]]، [[مطعم بن عدی]]، [[ابی‌البختری]] و زمعه را زمینه‌ساز برداشته شدن محاصره می‌دانند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۷۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۴۱-۳۴۲.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[محاصره اقتصادی قریش (مقاله)|محاصره اقتصادی قریش]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۶۷-۲۶۸.</ref>.
* برخی از منابع تلاش و [[همفکری]] [[هشام بن عمر]]، [[زهیر بن ابی امیه]]، [[مطعم بن عدی]]، [[ابی‌البختری]] و زمعه را زمینه‌ساز برداشته شدن محاصره می‌دانند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۷۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۴۱-۳۴۲.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[محاصره اقتصادی قریش (مقاله)|محاصره اقتصادی قریش]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۶۷-۲۶۸.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش