مدیریت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==تعریف [[مدیریت]]==
== تعریف [[مدیریت]] ==
برای مدیریت تعاریف بسیاری از سوی [[صاحب نظران]] مطرح شده است در یکی از آنها، مدیریت، مجموعه‌ای از فعالیت‌ها (شامل [[برنامه‌ریزی]]، [[تصمیم‌گیری]]، [[سازماندهی]]، [[رهبری]] و کنترل) بر روی منابع سازمانی ([[انسانی]]، [[مالی]]، فیزیکی و اطلاعات) با [[هدف]] دستیابی به مقاصد [[سازمان]] به شیوه کارا و اثر بخش، تعریف شده است<ref>Griffin، Ricky. W '' Managenent '' P.۵.</ref>. در تعریف دیگری فرآیند برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل استفاده از منابع به منظور انجام اهداف عملکردی مدیریت شناخته شده است<ref>Schermerhorn، John R '' Managenent '' P.۲۰.</ref>. برخی نیز مدیریت را [[هنر]] انجام دادن [[کارها]] به وسیله دیگران<ref>Stoner، James & Edward Freeman '' Managenent '' P.۶.</ref> می‌دانند.
برای مدیریت تعاریف بسیاری از سوی [[صاحب نظران]] مطرح شده است در یکی از آنها، مدیریت، مجموعه‌ای از فعالیت‌ها (شامل [[برنامه‌ریزی]]، [[تصمیم‌گیری]]، [[سازماندهی]]، [[رهبری]] و کنترل) بر روی منابع سازمانی ([[انسانی]]، [[مالی]]، فیزیکی و اطلاعات) با [[هدف]] دستیابی به مقاصد [[سازمان]] به شیوه کارا و اثر بخش، تعریف شده است<ref>Griffin، Ricky. W '' Managenent '' P.۵.</ref>. در تعریف دیگری فرآیند برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل استفاده از منابع به منظور انجام اهداف عملکردی مدیریت شناخته شده است<ref>Schermerhorn، John R '' Managenent '' P.۲۰.</ref>. برخی نیز مدیریت را [[هنر]] انجام دادن [[کارها]] به وسیله دیگران<ref>Stoner، James & Edward Freeman '' Managenent '' P.۶.</ref> می‌دانند.
با استفاده از تعاریف ارائه شده می‌توان تعریف نسبتاً جامع زیر را ارائه داد: مدیریت [[دانش]] و هنر به‌کار‌گیری منابع سازمانی (انسانی، مالی، فیزیکی و اطلاعاتی) برای دست‌یابی به [[اهداف]] سازمان به شیوه مطلوب می‌باشد.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۲.</ref>
با استفاده از تعاریف ارائه شده می‌توان تعریف نسبتاً جامع زیر را ارائه داد: مدیریت [[دانش]] و هنر به‌کار‌گیری منابع سازمانی (انسانی، مالی، فیزیکی و اطلاعاتی) برای دست‌یابی به [[اهداف]] سازمان به شیوه مطلوب می‌باشد.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۲.</ref>


==تعریف مدیریت [[اسلامی]]==
== تعریف مدیریت [[اسلامی]] ==
دستیابی به تعریف مدیریت اسلامی نیاز به تحقیق جدی دارد و پژوهش‌هایی که در این زمینه صورت گرفته هنوز در تعریف مدیریت اسلامی به قدر مشترکی منتهی نشده‌اند. بنابراین ادعای ارائه تعریف شاید قدری ساده‌اندیشی باشد ولی در عین حال می‌توان با افزودن دو قید به تعریف مدیریت، برداشت تعریف‌گونه‌ای از مدیریت اسلامی را به شرح زیر ارائه کرد: [[شیوه]] به‌کار‌گیری منابع انسانی و امکانات مادی، برگرفته از [[آموزه‌های اسلامی]] برای نیل به اهدافی که متأثر از [[نظام ارزشی اسلام]] است<ref>پیروز و همکاران، مدیریت در اسلام، ص۱۱.</ref>.
دستیابی به تعریف مدیریت اسلامی نیاز به تحقیق جدی دارد و پژوهش‌هایی که در این زمینه صورت گرفته هنوز در تعریف مدیریت اسلامی به قدر مشترکی منتهی نشده‌اند. بنابراین ادعای ارائه تعریف شاید قدری ساده‌اندیشی باشد ولی در عین حال می‌توان با افزودن دو قید به تعریف مدیریت، برداشت تعریف‌گونه‌ای از مدیریت اسلامی را به شرح زیر ارائه کرد: [[شیوه]] به‌کار‌گیری منابع انسانی و امکانات مادی، برگرفته از [[آموزه‌های اسلامی]] برای نیل به اهدافی که متأثر از [[نظام ارزشی اسلام]] است<ref>پیروز و همکاران، مدیریت در اسلام، ص۱۱.</ref>.
به‌کار‌گیری منابع انسانی باید مبتنی بر آموزه‌های اسلامی باشد. برای مثال [[اسلام]] می‌گوید قبل از به‌کار‌گیری [[انسان]] و [[اجیر]] کردن وی، اجرتش را مشخص نمایید. یا آنکه قبل از آنکه عرق کارگر خشک شود مزدش را بپردازید یا در پرداخت [[حقوق]] به اجیر، کوتاهی و تعلل نکنید؛ به او [[ظلم]] نکنید؛ مورد [[بی‌احترامی]] قرار ندهید؛ کرامتش را [[حفظ]] نمایید؛ با او کریمانه [[رفتار]] کنید و...
به‌کار‌گیری منابع انسانی باید مبتنی بر آموزه‌های اسلامی باشد. برای مثال [[اسلام]] می‌گوید قبل از به‌کار‌گیری [[انسان]] و [[اجیر]] کردن وی، اجرتش را مشخص نمایید. یا آنکه قبل از آنکه عرق کارگر خشک شود مزدش را بپردازید یا در پرداخت [[حقوق]] به اجیر، کوتاهی و تعلل نکنید؛ به او [[ظلم]] نکنید؛ مورد [[بی‌احترامی]] قرار ندهید؛ کرامتش را [[حفظ]] نمایید؛ با او کریمانه [[رفتار]] کنید و...
خط ۱۷: خط ۱۷:
همچنین [[اسلام]] اجازه نمی‌دهد [[مدیریت]] [[انسان‌ها]] با [[هدف]] رسیدن به امری [[نامشروع]] و [[ضد ارزش]] باشد. اسلام [[تولید]] شراب یا پرورش خوک را جایز نمی‌داند و در یک عبارت اهداف [[ضد]] ارزشی در مدیریت [[اسلامی]]، جایگاه ندارد.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۲.</ref>
همچنین [[اسلام]] اجازه نمی‌دهد [[مدیریت]] [[انسان‌ها]] با [[هدف]] رسیدن به امری [[نامشروع]] و [[ضد ارزش]] باشد. اسلام [[تولید]] شراب یا پرورش خوک را جایز نمی‌داند و در یک عبارت اهداف [[ضد]] ارزشی در مدیریت [[اسلامی]]، جایگاه ندارد.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۲.</ref>


==[[جایگاه ولایت فقیه]] در مدیریت [[امام]]==
== [[جایگاه ولایت فقیه]] در مدیریت [[امام]] ==
پیش از آنکه بحث از مدیریت [[امام خمینی]] مطرح شود باید جایگاه ولایت فقیه و [[اعتقاد]] به آن را در [[اطاعت‌پذیری]] [[پیروان]] مورد توجه قرار داد. [[اندیشمندان]] [[شیعی]] بر این باورند که در [[عصر غیبت]]، مدیریت و [[رهبری جامعه]] بر عهده [[فقهای عادل]] و [[آگاه به زمان]] است و چنانچه فقیهی جامع‌الشرایط به امر [[حکومت]] و مدیریت [[اقدام]] نمود بر فقهای دیگر است که از وی [[پیروی]] نموده و [[مردم]] را به پیروی از ایشان [[ترغیب]] سازند. خاطر نشان می‌گردد که امام خمینی فقیهی جامع‌الشرایط برای [[رهبری]] بودند که به [[حکم]] ادای [[تکلیف الهی]] بر انجام این مهم اقدام نموده و مدیریت و رهبری جامعه را بر عهده گرفتند.
پیش از آنکه بحث از مدیریت [[امام خمینی]] مطرح شود باید جایگاه ولایت فقیه و [[اعتقاد]] به آن را در [[اطاعت‌پذیری]] [[پیروان]] مورد توجه قرار داد. [[اندیشمندان]] [[شیعی]] بر این باورند که در [[عصر غیبت]]، مدیریت و [[رهبری جامعه]] بر عهده [[فقهای عادل]] و [[آگاه به زمان]] است و چنانچه فقیهی جامع‌الشرایط به امر [[حکومت]] و مدیریت [[اقدام]] نمود بر فقهای دیگر است که از وی [[پیروی]] نموده و [[مردم]] را به پیروی از ایشان [[ترغیب]] سازند. خاطر نشان می‌گردد که امام خمینی فقیهی جامع‌الشرایط برای [[رهبری]] بودند که به [[حکم]] ادای [[تکلیف الهی]] بر انجام این مهم اقدام نموده و مدیریت و رهبری جامعه را بر عهده گرفتند.
بی‌شک [[اطاعت]] مردم از [[رهبر]] فرزانه [[انقلاب]] نمی‌تواند بی‌پشتوانه [[دینی]] باشد. مردم به دلیل آنکه امام خمینی [[مرجع تقلید]] دینی آنهاست و دارای [[ولایت]] فقیهانه است که اطاعت از او شرعاً لازم است، از او پیروی می‌کردند. بنابراین نمی‌توان از عنصر اساسی ولایت در مدیریت و [[رهبری امام]] [[غفلت]] کرد و آن را در مدیریت امام، نادیده انگاشت؛ بلکه شاید بتوان عنصر اصلی در [[توفیق]] امام [[عزیز]] را، [[ولایت‌پذیری]] مردم و [[فرمانبری]] آنان دانست که آن هم به دلیل [[دینداری]] آنان است، [[اطاعت از امام]] خمینی با دینداری مردم عجین شده بود. آنها پیرو امام بودند زیرا امام را در کسوت [[رسول خدا]]{{صل}} و [[نائب عام]] [[امام زمان]]{{ع}} می‌دیدند.
بی‌شک [[اطاعت]] مردم از [[رهبر]] فرزانه [[انقلاب]] نمی‌تواند بی‌پشتوانه [[دینی]] باشد. مردم به دلیل آنکه امام خمینی [[مرجع تقلید]] دینی آنهاست و دارای [[ولایت]] فقیهانه است که اطاعت از او شرعاً لازم است، از او پیروی می‌کردند. بنابراین نمی‌توان از عنصر اساسی ولایت در مدیریت و [[رهبری امام]] [[غفلت]] کرد و آن را در مدیریت امام، نادیده انگاشت؛ بلکه شاید بتوان عنصر اصلی در [[توفیق]] امام [[عزیز]] را، [[ولایت‌پذیری]] مردم و [[فرمانبری]] آنان دانست که آن هم به دلیل [[دینداری]] آنان است، [[اطاعت از امام]] خمینی با دینداری مردم عجین شده بود. آنها پیرو امام بودند زیرا امام را در کسوت [[رسول خدا]] {{صل}} و [[نائب عام]] [[امام زمان]] {{ع}} می‌دیدند.


چنین رهبری در [[منصب]] [[ولی‌فقیه]] در هیچ یک از قرون گذشته نظیر ندارد و [[تاریخ شیعه]] غیر از [[دوران پیامبر]] و دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]] و مدت کوتاهی از [[امام مجتبی]]{{ع}}، [[فرمانده]] کل قوای [[عارف]] و [[حکیم]] و [[عاشق]] و [[الهی]] در [[دنیا]] سراغ ندارد، در هیچ جای دنیا، و نه در گذشته، [[نیروی نظامی]] سراغ نداریم که تحت [[فرماندهی]] [[انسانی]] [[معنوی]] و الهی و عارف و دارای رقیق‌ترین [[احساسات]] بشری و در عین حال با [[قاطعیت]] و صلابتی که هیچ فرماندهی در دنیا از آن برخوردار نیست، به [[حراست]] و [[دفاع]] از [[ناموس]] و [[حیات]] شرافتمندانه [[ملت]] در مقابل [[تجاوزگران]] بپردازد. [[شور]] و حال [[سلحشوری]] و رزمندگی، [[شوق]] به [[جهاد]] و [[استقامت]] [[رزمندگان]] و [[فتوحات]] عظیمی که در [[نبرد با دشمنان]] [[اسلام]] به دست آورده‌اند، بیشتر مرهون تأثیرات معجزه‌گون [[شخصیت معنوی]] [[حضرت]] [[امام]] در [[رهبری]] ایشان به ویژه هنگام [[دفاع مقدس]] است.
چنین رهبری در [[منصب]] [[ولی‌فقیه]] در هیچ یک از قرون گذشته نظیر ندارد و [[تاریخ شیعه]] غیر از [[دوران پیامبر]] و دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]] و مدت کوتاهی از [[امام مجتبی]] {{ع}}، [[فرمانده]] کل قوای [[عارف]] و [[حکیم]] و [[عاشق]] و [[الهی]] در [[دنیا]] سراغ ندارد، در هیچ جای دنیا، و نه در گذشته، [[نیروی نظامی]] سراغ نداریم که تحت [[فرماندهی]] [[انسانی]] [[معنوی]] و الهی و عارف و دارای رقیق‌ترین [[احساسات]] بشری و در عین حال با [[قاطعیت]] و صلابتی که هیچ فرماندهی در دنیا از آن برخوردار نیست، به [[حراست]] و [[دفاع]] از [[ناموس]] و [[حیات]] شرافتمندانه [[ملت]] در مقابل [[تجاوزگران]] بپردازد. [[شور]] و حال [[سلحشوری]] و رزمندگی، [[شوق]] به [[جهاد]] و [[استقامت]] [[رزمندگان]] و [[فتوحات]] عظیمی که در [[نبرد با دشمنان]] [[اسلام]] به دست آورده‌اند، بیشتر مرهون تأثیرات معجزه‌گون [[شخصیت معنوی]] [[حضرت]] [[امام]] در [[رهبری]] ایشان به ویژه هنگام [[دفاع مقدس]] است.
با [[پیروزی انقلاب اسلامی]] و [[تشکیل حکومت]] [[جمهوری اسلامی]] برای نخستین بار [[نظریه ولایت فقیه]] عینیت یافت و [[امام خمینی]] بر مبنای اصل [[ولایت فقیه]] به [[اعمال]] [[ولایت]] پرداختند. ایشان در آستانه [[پیروزی انقلاب]] در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به هنگام تشکیل شورای [[انقلاب]] به این [[حق]] [[شرعی]] خود تصریح کرده و اعلام می‌کند که به موجب حق شرعی و بر اساس [[اعتماد]] [[اکثریت]] [[قاطع]] [[مردم ایران]] که نسبت به ایشان ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف ملت، شورای [[انقلاب اسلامی]] مرکب از افراد با صلاحیت و [[مسلمان]] [[متعهد]] و مورد [[وثوق]] موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهد کرد<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۴۲۶.</ref>.
با [[پیروزی انقلاب اسلامی]] و [[تشکیل حکومت]] [[جمهوری اسلامی]] برای نخستین بار [[نظریه ولایت فقیه]] عینیت یافت و [[امام خمینی]] بر مبنای اصل [[ولایت فقیه]] به [[اعمال]] [[ولایت]] پرداختند. ایشان در آستانه [[پیروزی انقلاب]] در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به هنگام تشکیل شورای [[انقلاب]] به این [[حق]] [[شرعی]] خود تصریح کرده و اعلام می‌کند که به موجب حق شرعی و بر اساس [[اعتماد]] [[اکثریت]] [[قاطع]] [[مردم ایران]] که نسبت به ایشان ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف ملت، شورای [[انقلاب اسلامی]] مرکب از افراد با صلاحیت و [[مسلمان]] [[متعهد]] و مورد [[وثوق]] موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهد کرد<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۴۲۶.</ref>.


خط ۲۷: خط ۲۷:
[[رهبری امام خمینی]] دو جهت دارد که یکی در باب [[حکومت]] و مربوط به [[علم]] [[سیاست]] می‌شود و آن نحوه و [[شکل حکومت]] و مباحث مربوط به [[قدرت]] است اما جهت دیگر، نحوه اداره [[نظام اسلامی]] است که تنظیم کننده [[ارتباطات]] ایشان با مردم و نیز [[قوای سه‌گانه]] و [[مسئولان]] و [[کارگزاران]] [[نظام]] می‌باشد و این مقوله، [[صبغه]] [[مدیریتی]] داشته و در حوزه [[مدیریت]]، قابل بحث و بررسی است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۴.</ref>
[[رهبری امام خمینی]] دو جهت دارد که یکی در باب [[حکومت]] و مربوط به [[علم]] [[سیاست]] می‌شود و آن نحوه و [[شکل حکومت]] و مباحث مربوط به [[قدرت]] است اما جهت دیگر، نحوه اداره [[نظام اسلامی]] است که تنظیم کننده [[ارتباطات]] ایشان با مردم و نیز [[قوای سه‌گانه]] و [[مسئولان]] و [[کارگزاران]] [[نظام]] می‌باشد و این مقوله، [[صبغه]] [[مدیریتی]] داشته و در حوزه [[مدیریت]]، قابل بحث و بررسی است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۴.</ref>


==مبانی نظری مدیریت==
== مبانی نظری مدیریت ==
[[مبانی فکری]] و نظری هر اندیشمندی که بیان کننده نحوه نگرش او به [[جهان]] و مسائل آن است ریشه و اساس اندیشه‌های او را در حوزه‌های گوناگون [[معرفتی]] می‌سازد؛ چه، اندیشه‌های معرفتی، برآمده از نوع [[آگاهی]] و نگرش [[اندیشمند]] به جهان و مسائل آن است.
[[مبانی فکری]] و نظری هر اندیشمندی که بیان کننده نحوه نگرش او به [[جهان]] و مسائل آن است ریشه و اساس اندیشه‌های او را در حوزه‌های گوناگون [[معرفتی]] می‌سازد؛ چه، اندیشه‌های معرفتی، برآمده از نوع [[آگاهی]] و نگرش [[اندیشمند]] به جهان و مسائل آن است.
به بیانی، روش [[اندیشه]] این است که پژوهشگر در ابتدا باید یک سلسله معلومات را برای خود به عنوان پایگاه اندیشه در نظر بگیرد<ref>نصری، عبدالله، نظریه شناخت در فلسفه اسلامی، ص۲۲.</ref> که می‌توان از آن به مبانی فکری یاد کرد. این مبانی، زیرساخت‌های [[فکری]] او برای معرفتی خاص مثل مدیریت شمرده می‌شوند.
به بیانی، روش [[اندیشه]] این است که پژوهشگر در ابتدا باید یک سلسله معلومات را برای خود به عنوان پایگاه اندیشه در نظر بگیرد<ref>نصری، عبدالله، نظریه شناخت در فلسفه اسلامی، ص۲۲.</ref> که می‌توان از آن به مبانی فکری یاد کرد. این مبانی، زیرساخت‌های [[فکری]] او برای معرفتی خاص مثل مدیریت شمرده می‌شوند.
خط ۳۳: خط ۳۳:
بر همین اساس تنوّع در اندیشه‌های معرفتی خاص به تنوّع در جهان‌بینی‌ها برمی‌گردد و [[شناخت‌ها]] و جهان‌بینی‌ها برای این اندیشه‌ها، [[حُکم]] طبقه زیرین و زیربنا را دارند. اکنون با این برداشت، مبانی مدیریتی [[امام خمینی]] را در چند محور [[معرفت‌شناسی]]، [[جهان‌شناسی]]، [[انسان‌شناسی]]، [[مردم‌شناسی]]، به اختصار مورد بررسی قرار می‌دهیم.
بر همین اساس تنوّع در اندیشه‌های معرفتی خاص به تنوّع در جهان‌بینی‌ها برمی‌گردد و [[شناخت‌ها]] و جهان‌بینی‌ها برای این اندیشه‌ها، [[حُکم]] طبقه زیرین و زیربنا را دارند. اکنون با این برداشت، مبانی مدیریتی [[امام خمینی]] را در چند محور [[معرفت‌شناسی]]، [[جهان‌شناسی]]، [[انسان‌شناسی]]، [[مردم‌شناسی]]، به اختصار مورد بررسی قرار می‌دهیم.


===مبانی معرفت‌شناسی===
=== مبانی معرفت‌شناسی ===
از نظر [[حضرت]] [[امام]] راه‌های دست‌یابی و [[شناخت]] [[حقیقت]] چیست؟ در نگرش [[امام خمینی]]، [[قلب]] و [[عقل]] به عنوان منابع شناخت مطرح شده است. از منظر او همچون سایر [[عالمان]] [[مسلمان]]، عقل [[ادراک]] می‌کند و قلب به مدرَکات آن [[ایمان]] می‌آورد. از منظر ایشان این معانی را که [[انسان]] به عقلش ادراک کرده، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش [[آگاه]] بشود و آن مطلب را بیابد<ref>صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۲.</ref>.
از نظر [[حضرت]] [[امام]] راه‌های دست‌یابی و [[شناخت]] [[حقیقت]] چیست؟ در نگرش [[امام خمینی]]، [[قلب]] و [[عقل]] به عنوان منابع شناخت مطرح شده است. از منظر او همچون سایر [[عالمان]] [[مسلمان]]، عقل [[ادراک]] می‌کند و قلب به مدرَکات آن [[ایمان]] می‌آورد. از منظر ایشان این معانی را که [[انسان]] به عقلش ادراک کرده، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش [[آگاه]] بشود و آن مطلب را بیابد<ref>صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۲.</ref>.
امام خمینی [[فطرت انسانی]] را نیز بنیان شناخت و لذا توجه دهنده انسان به سوی [[کمال مطلق]] می‌داند<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۵.</ref>. تجربه که در اصل، برآیند ترکیب عقل و [[حس]] می‌باشد، مورد توجه امام خمینی بوده و از آن به عنوان یکی از منابع شناخت و [[آگاهی]]، نام برده شده است. اشاره به تجربه در سال‌های طولانی زندگانی و در امور مختلف بشری و تجربه مکرر در ابطال پیش‌بینی‌های صورت گرفته، از آن جمله است<ref>صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۷۰.</ref>. او به‌ویژه از تجربه‌های [[تاریخی]]، به عنوان یکی از منابع مهم شناخت استفاده نموده و مسائل گوناگون را به وسیله آن، در گستره [[تاریخ]] مورد تحلیل قرار می‌دهد. این در حالی است که امام خمینی به یک منبع شناخت دیگر که منبع بیرونی و در عین حال منبع [[یقینی]] شناخت برای انسان به شمار می‌رود قائل است؛ زیرا منابع شناخت درونی انسان را، به [[تنهایی]] کافی نمی‌داند و به نقصان [[ادراک انسان]] با اتکای صرف به این سه سه منبع، [[اذعان]] دارد. به عنوان مثال به عدم امکان شناخت چیستی رابطه هستی با [[حق]] اشاره می‌کند و [[عقل انسان]] را از [[درک]] ماورای [[طبیعت]] و بسیاری از امور دیگر نظیر [[روح]] و... عاجز می‌داند. این منبع اساسی همان [[وحی]] است که به وسیله [[انبیاء]] از جانب [[خداوند]] برای [[انسان‌ها]] فرستاده می‌شود و [[آرمان]] اصلی آن ایجاد [[معرفت]] برای [[بشر]] به‌ویژه شناخت [[حق تعالی]] و سایر حوزه‌هایی است که [[عقل]] [[بشر]] بدون ارجاع به [[وحی]] امکان دسترسی به آنها را ندارد. از دیدگاه که [[حضرت]] [[امام]]، [[اسلام]] والاترین و [[جامع‌ترین دین]] [[الهی]] مبتنی بر وحی است که برای [[انسان]] برنامه دارد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>.
امام خمینی [[فطرت انسانی]] را نیز بنیان شناخت و لذا توجه دهنده انسان به سوی [[کمال مطلق]] می‌داند<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۵.</ref>. تجربه که در اصل، برآیند ترکیب عقل و [[حس]] می‌باشد، مورد توجه امام خمینی بوده و از آن به عنوان یکی از منابع شناخت و [[آگاهی]]، نام برده شده است. اشاره به تجربه در سال‌های طولانی زندگانی و در امور مختلف بشری و تجربه مکرر در ابطال پیش‌بینی‌های صورت گرفته، از آن جمله است<ref>صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۷۰.</ref>. او به‌ویژه از تجربه‌های [[تاریخی]]، به عنوان یکی از منابع مهم شناخت استفاده نموده و مسائل گوناگون را به وسیله آن، در گستره [[تاریخ]] مورد تحلیل قرار می‌دهد. این در حالی است که امام خمینی به یک منبع شناخت دیگر که منبع بیرونی و در عین حال منبع [[یقینی]] شناخت برای انسان به شمار می‌رود قائل است؛ زیرا منابع شناخت درونی انسان را، به [[تنهایی]] کافی نمی‌داند و به نقصان [[ادراک انسان]] با اتکای صرف به این سه سه منبع، [[اذعان]] دارد. به عنوان مثال به عدم امکان شناخت چیستی رابطه هستی با [[حق]] اشاره می‌کند و [[عقل انسان]] را از [[درک]] ماورای [[طبیعت]] و بسیاری از امور دیگر نظیر [[روح]] و... عاجز می‌داند. این منبع اساسی همان [[وحی]] است که به وسیله [[انبیاء]] از جانب [[خداوند]] برای [[انسان‌ها]] فرستاده می‌شود و [[آرمان]] اصلی آن ایجاد [[معرفت]] برای [[بشر]] به‌ویژه شناخت [[حق تعالی]] و سایر حوزه‌هایی است که [[عقل]] [[بشر]] بدون ارجاع به [[وحی]] امکان دسترسی به آنها را ندارد. از دیدگاه که [[حضرت]] [[امام]]، [[اسلام]] والاترین و [[جامع‌ترین دین]] [[الهی]] مبتنی بر وحی است که برای [[انسان]] برنامه دارد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>.
خط ۳۹: خط ۳۹:
از دید [[امام خمینی]] بخشی از فرآیند [[معرفتی]] [[ارتباط]] متقابل و مکمل عقل و وحی، پس از عصر [[نبوت]] و [[امامت]]، [[اجتهاد]] یا [[تفقه در دین]] می‌باشد که بخشی از آن مربوط به [[عبادات]] است و بخشی نیز مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات است<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۴۳.</ref>. آنچه از تأثیر مبانی [[معرفت‌شناسی]] در [[مدیریت]] امام می‌توان برداشت کرد این است که ایشان بر اساس [[درک]] و [[شناختی]] که از منبع وحی (کتاب و [[سنّت]]) داشته و با اتکاء بر داشته‌های [[عقلانی]] خویش، مدیریت کرده است و قطعاً تجربه‌های [[تاریخی]] نیز در این میان بی‌تأثیر نبوده است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۷.</ref>
از دید [[امام خمینی]] بخشی از فرآیند [[معرفتی]] [[ارتباط]] متقابل و مکمل عقل و وحی، پس از عصر [[نبوت]] و [[امامت]]، [[اجتهاد]] یا [[تفقه در دین]] می‌باشد که بخشی از آن مربوط به [[عبادات]] است و بخشی نیز مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات است<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۴۳.</ref>. آنچه از تأثیر مبانی [[معرفت‌شناسی]] در [[مدیریت]] امام می‌توان برداشت کرد این است که ایشان بر اساس [[درک]] و [[شناختی]] که از منبع وحی (کتاب و [[سنّت]]) داشته و با اتکاء بر داشته‌های [[عقلانی]] خویش، مدیریت کرده است و قطعاً تجربه‌های [[تاریخی]] نیز در این میان بی‌تأثیر نبوده است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۷.</ref>


===مبانی [[هستی‌شناسی]]===
=== مبانی [[هستی‌شناسی]] ===
[[جهان‌شناسی]] از دیدگاه امام را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:
[[جهان‌شناسی]] از دیدگاه امام را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:
هستی دارای دو بُعد کلی است که عبارت‌اند از: [[غیب و شهود]]؛ محسوس و معقول؛ [[طبیعت]] و ماورای طبیعت<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۲.</ref>.
هستی دارای دو بُعد کلی است که عبارت‌اند از: [[غیب و شهود]]؛ محسوس و معقول؛ [[طبیعت]] و ماورای طبیعت<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۲.</ref>.
خط ۴۷: خط ۴۷:
[[جهان]]، [[مظهر]] [[جمال]] خداوند و جلوه حق تعالی است. تار و پود هستی بر محور [[رحمت]] و [[بخشایش]] و [[مهربانی]] [[استوار]] است و خداوند [[رحمان]] است و [[رحیم]]؛ رحمت و صفات جمالیه حضرتش، بر دیگر صفات جلالیه، چون [[قهار]] و... پیشی دارد<ref>امام خمینی، آداب الصلوة، به اهتمام سید احمد فهری، ص۲۳۶.</ref>.
[[جهان]]، [[مظهر]] [[جمال]] خداوند و جلوه حق تعالی است. تار و پود هستی بر محور [[رحمت]] و [[بخشایش]] و [[مهربانی]] [[استوار]] است و خداوند [[رحمان]] است و [[رحیم]]؛ رحمت و صفات جمالیه حضرتش، بر دیگر صفات جلالیه، چون [[قهار]] و... پیشی دارد<ref>امام خمینی، آداب الصلوة، به اهتمام سید احمد فهری، ص۲۳۶.</ref>.


[[هدف از خلقت]] تمام [[عالم هستی]] «[[انسان]]» و [[هدف از بعثت]] [[انبیاء]]{{ع}} تحقق [[سعادت]] و [[کمال انسان]] از طریق [[اطاعت]] از [[دستورات الهی]] و طی نمودن آزمایش‌های متعدد [[الهی]] در این [[جهان]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۹، ص۴۳۷ - ۴۳۸.</ref>.
[[هدف از خلقت]] تمام [[عالم هستی]] «[[انسان]]» و [[هدف از بعثت]] [[انبیاء]] {{ع}} تحقق [[سعادت]] و [[کمال انسان]] از طریق [[اطاعت]] از [[دستورات الهی]] و طی نمودن آزمایش‌های متعدد [[الهی]] در این [[جهان]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۹، ص۴۳۷ - ۴۳۸.</ref>.
در [[جهان‌شناسی]] [[امام]]، [[حکومت]] وسیله‌ای در جهت رسیدن به اهداف والای الهی و [[انسانی]] است. ایشان حکومت را ابزاری در جهت [[تربیت]] و [[ظهور]] [[حقیقت اسلام]] می‌دانند و هرگز حکومت و [[مدیریت]] را وسیله‌ای در جهت رسیدن به [[منافع مادی]] و [[ظلم و ستم]] و [[استثمار]] [[مردم]] نمی‌داند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۵.</ref>.
در [[جهان‌شناسی]] [[امام]]، [[حکومت]] وسیله‌ای در جهت رسیدن به اهداف والای الهی و [[انسانی]] است. ایشان حکومت را ابزاری در جهت [[تربیت]] و [[ظهور]] [[حقیقت اسلام]] می‌دانند و هرگز حکومت و [[مدیریت]] را وسیله‌ای در جهت رسیدن به [[منافع مادی]] و [[ظلم و ستم]] و [[استثمار]] [[مردم]] نمی‌داند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۵.</ref>.
از دیدگاه امام، حکومت و [[رهبری]] نه تنها آقایی و [[سلطه]] نیست؛ بلکه [[برادری]]<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۷۴.</ref> و [[ایثار]] است. [[رهبر]] کسی است که [[فداکار]] باشد<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.</ref>.
از دیدگاه امام، حکومت و [[رهبری]] نه تنها آقایی و [[سلطه]] نیست؛ بلکه [[برادری]]<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۷۴.</ref> و [[ایثار]] است. [[رهبر]] کسی است که [[فداکار]] باشد<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳.</ref>.
خط ۵۷: خط ۵۷:
نگرش ابزاری به [[رهبری]] و آن را معادل [[برادری]] و [[ایثار]] دانستن، مدیران و [[رهبران]] [[مسلمان]] را به اتخاذ چنین نگرشی در [[برخورد با مردم]] تحریک می‌کند و به رهبران، این [[حقیقت]] را گوشزد می‌کند که [[مسئولیت]] و [[ریاست]] خود را به عنوان یک امتیاز [[اجتماعی]] و سکویی برای ارتقا قرار ندهند؛ بلکه آن را عرصه‌ای برای [[خدمتگزاری]]، ایثار و برادری نسبت به [[مردم]] دانسته، تمام [[همّت]] خویش را مصروف [[خدمت به مردم]] نمایند.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۸.</ref>
نگرش ابزاری به [[رهبری]] و آن را معادل [[برادری]] و [[ایثار]] دانستن، مدیران و [[رهبران]] [[مسلمان]] را به اتخاذ چنین نگرشی در [[برخورد با مردم]] تحریک می‌کند و به رهبران، این [[حقیقت]] را گوشزد می‌کند که [[مسئولیت]] و [[ریاست]] خود را به عنوان یک امتیاز [[اجتماعی]] و سکویی برای ارتقا قرار ندهند؛ بلکه آن را عرصه‌ای برای [[خدمتگزاری]]، ایثار و برادری نسبت به [[مردم]] دانسته، تمام [[همّت]] خویش را مصروف [[خدمت به مردم]] نمایند.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۳۸.</ref>


===مبانی [[انسان‌شناسی]]===
=== مبانی [[انسان‌شناسی]] ===
[[قرآن کریم]] انسان را دوگونه معرفی کرده است. در دسته‌ای از [[آیات]]، با احصاء ویژگی‌های مثبت، انسان را [[مدح]] و [[ستایش]] کرده و او را ستوده است امّا در آیاتی دیگر، با شمردن ویژگی‌های منفی، انسان را مذمّت کرده و او را [[نکوهش]] کرده است. در جمع میان این دو دسته از آیات، نظریات گوناگونی ارائه شده است که در این جا مجالی برای طرح آنها وجود ندارد. پاسخ اصلی در این باب آن است که ویژگی‌های مثبت احصاء شده در [[قرآن]] مربوط به [[روح]] و حقیقت [[آدمی]] است؛ اما ویژگی‌های منفی مربوط به [[طبیعت]] اوست و به دلیل آنکه، [[حقیقت انسان]] به روح است. انسان به [[بصیرت]]، بصیرت [[قلبی]]، انسان است آنکه باقی می‌ماند [[روح انسان]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۰۲.</ref>. بنابراین ویژگی‌های مثبت در انسان اصالت می‌یابد و در اصل، انسان با آنها معرفی می‌شود؛ همان ویژگی‌هایی که او را دارای [[کرامت]] ذاتی می‌گرداند. اما همین انسان در صورتی که به حال خود رها شود و [[تزکیه نفس]] هم در کار نباشد به سوی [[لئامت]] خواهد رفت و آنگاه، تقبیح و [[توبیخ]] او جنبه منطقی پیدا می‌کند. از این رو، لئامت، فقط اکتسابی است اما کرامت که با ویژگی‌های مثبت در انسان متبلور می‌شود، تنها به کرامت ذاتی و [[تکوینی]] محدود نمی‌شود؛ بلکه کرامت اکتسابی نیز برای [[انسان‌ها]]، در سایه [[تقوی]] و [[تزکیه نفس]] حاصل می‌آید. از دیدگاه [[امام]]، [[انسان]] دارای ویژگی‌هایی است که می‌تواند او را به کمال مطلوب برساند. او موجودی دو بُعدی<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>، کمال‌خواه<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۹.</ref> و [[آزادی‌خواه]]<ref>شرح اربعین حدیث، ص۱۸۷.</ref> است که می‌تواند با [[اختیار]] خود مراتب کمال و صعود را طی نماید و احیاناً با [[سوء]] اختیار خویش، زمینه [[سقوط]] خود را نیز فراهم سازد. از این رو، اعطاء این ویژگی‌ها به انسان، نوعی [[تکریم]] از سوی [[خداوند]] تلقی می‌شود؛ چراکه از میان همه موجودات هستی، فقط انسان است که واجد این ویژگی‌هاست و می‌تواند [[سیر]] بی‌نهایت در قوس صعودی یا نزولی داشته باشد و این امر، او را از دیگر موجودات، ممتاز می‌گرداند ضمن آنکه خداوند، انسان را برای کمال و [[سعادت]] [[آفریده]] است و هرگز [[اراده]] اصلی او به [[شقاوت]] [[انسان‌ها]] تعلق نگرفته است. چنین موجودی دارای [[کرامت]] ذاتی و مستحق تکریم است. از دیدگاه [[امام خمینی]] انسان یک موجود عجیبی است، که در جمیع طبقات موجودات و [[مخلوقات]] [[باری‌تعالی]] هیچ موجودی مثل او نیست. اعجوبه‌ای است که از او، یک موجود [[الهی]] [[ملکوتی]] ساخته می‌شود و یک موجود [[جهنمی]] [[شیطانی]] هم ساخته می‌شود. اما موجودات دیگر چنین نیستند<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۵.</ref>. انسان‌ها علاوه بر ویژگی‌های ذاتی، می‌توانند ویژگی‌هایی را نیز کسب کنند. ویژگی‌های اکتسابی بر این مبنای مهم [[استوار]] است که انسان می‌تواند برای [[زندگی]] و رفتارهای فردی و [[اجتماعی]] خود، [[تصمیم]] بگیرد و عمل کند. انسان دو راه در پیش رو دارد؛ [[صراط مستقیم]] و صراط‌های غیر مستقیم. انسان می‌تواند موجودی الهی و ملکوتی و یا موجودی شیطانی و جهنمی شود. [[راه مستقیم]] یکی بیش نیست؛ اما راه‌های غیر مستقیم فراوان است. «[[تربیت]]» عاملی است که به انسان کمک می‌کند در [[راه خدا]] و صراط مستقیم حرکت کند. استعدادهای انسان و قابلیتش برای تربیت نامحدود است؛ بر خلاف حیوانات که استعدادها و قابلیت‌های محدودی دارند. [[ادراکات]] حیوانات بسیار محدود است اما [[ادراکات]] و قابلیت [[انسان]] برای [[تربیت]] تقریباً باید گفت غیر متناهی است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۵.</ref>. انسان می‌تواند با حرکت در مسیر صحیح و از طریق [[تزکیه]] و [[تهذیب نفس]] به بالاترین [[مقامات]] برسد ولی در صورت [[انحراف]]، از [[پست‌ترین]] موجودات، [[پست‌تر]] می‌گردد. در طرف کمال به بالاترین [[مقام]] موجودات می‌رسد؛ و اگر انحراف داشته باشد از پست‌ترین موجودات پست‌تر می‌گردد. انسان به ازای طی هریک از این دو مسیر در زندگانی، به دو گروه یعنی انسان [[الهی]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۴۲.</ref>، [[انسان کامل]]<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۹.</ref>، یا عصاره همه موجودات، انسان [[مؤمن]] (دارای [[ایمان]])<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۲.</ref>، [[مؤمن واقعی]]<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۲.</ref>، انسان فضیلت‌دار<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴.</ref>انسان با [[فضیلت]]<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۳.</ref>، مهذب<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۵.</ref>، مستقل، انسان خدمتگزار<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵۱۷.</ref>، انسان [[در محضر خدا]]<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>انسان [[متعهد]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵.</ref>، انسان [[قرآنی]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵۰۳.</ref>، انسان [[عادل]]<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۱۷.</ref> و غیره از یک سو و انسان مادی<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۴.</ref>، ناقص<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.</ref> و [[بی‌ایمان]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۱۶۶.</ref>، [[وحشی]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۸۱.</ref>، [[فاسد]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۰ - ۳۰۱.</ref>، انسان بد<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۴.</ref>، انسان وابسته<ref>صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۵۳.</ref>، انسان طاغوتی<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۴.</ref>، [[غافل]]<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۶۱.</ref>، لاانسان<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۱۶۲.</ref> و [[حیوانی]] به صورت انسان<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۷.</ref> و... از دیگر سو، تقسیم خواهند شد. گروه اول به تناسب به فعلیت رساندن استعدادهای [[فطری]] الهی خود، مصداق [[خلیفة‌الله]] و انسان کامل و عصاره وجود و گروه دوم، مصداق [[پیروان]] [[شیطان]] می‌گردند، به طور کلی از دید او انسان مثل سایر موجودات نیست. از این نقطه اول [[طبیعت]] تا آن آخری که یک موجود الهی می‌شود، مراتب انسان است و انسان یک موجود جامع است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۸.</ref>.
[[قرآن کریم]] انسان را دوگونه معرفی کرده است. در دسته‌ای از [[آیات]]، با احصاء ویژگی‌های مثبت، انسان را [[مدح]] و [[ستایش]] کرده و او را ستوده است امّا در آیاتی دیگر، با شمردن ویژگی‌های منفی، انسان را مذمّت کرده و او را [[نکوهش]] کرده است. در جمع میان این دو دسته از آیات، نظریات گوناگونی ارائه شده است که در این جا مجالی برای طرح آنها وجود ندارد. پاسخ اصلی در این باب آن است که ویژگی‌های مثبت احصاء شده در [[قرآن]] مربوط به [[روح]] و حقیقت [[آدمی]] است؛ اما ویژگی‌های منفی مربوط به [[طبیعت]] اوست و به دلیل آنکه، [[حقیقت انسان]] به روح است. انسان به [[بصیرت]]، بصیرت [[قلبی]]، انسان است آنکه باقی می‌ماند [[روح انسان]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۰۲.</ref>. بنابراین ویژگی‌های مثبت در انسان اصالت می‌یابد و در اصل، انسان با آنها معرفی می‌شود؛ همان ویژگی‌هایی که او را دارای [[کرامت]] ذاتی می‌گرداند. اما همین انسان در صورتی که به حال خود رها شود و [[تزکیه نفس]] هم در کار نباشد به سوی [[لئامت]] خواهد رفت و آنگاه، تقبیح و [[توبیخ]] او جنبه منطقی پیدا می‌کند. از این رو، لئامت، فقط اکتسابی است اما کرامت که با ویژگی‌های مثبت در انسان متبلور می‌شود، تنها به کرامت ذاتی و [[تکوینی]] محدود نمی‌شود؛ بلکه کرامت اکتسابی نیز برای [[انسان‌ها]]، در سایه [[تقوی]] و [[تزکیه نفس]] حاصل می‌آید. از دیدگاه [[امام]]، [[انسان]] دارای ویژگی‌هایی است که می‌تواند او را به کمال مطلوب برساند. او موجودی دو بُعدی<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۹.</ref>، کمال‌خواه<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۵۰۹.</ref> و [[آزادی‌خواه]]<ref>شرح اربعین حدیث، ص۱۸۷.</ref> است که می‌تواند با [[اختیار]] خود مراتب کمال و صعود را طی نماید و احیاناً با [[سوء]] اختیار خویش، زمینه [[سقوط]] خود را نیز فراهم سازد. از این رو، اعطاء این ویژگی‌ها به انسان، نوعی [[تکریم]] از سوی [[خداوند]] تلقی می‌شود؛ چراکه از میان همه موجودات هستی، فقط انسان است که واجد این ویژگی‌هاست و می‌تواند [[سیر]] بی‌نهایت در قوس صعودی یا نزولی داشته باشد و این امر، او را از دیگر موجودات، ممتاز می‌گرداند ضمن آنکه خداوند، انسان را برای کمال و [[سعادت]] [[آفریده]] است و هرگز [[اراده]] اصلی او به [[شقاوت]] [[انسان‌ها]] تعلق نگرفته است. چنین موجودی دارای [[کرامت]] ذاتی و مستحق تکریم است. از دیدگاه [[امام خمینی]] انسان یک موجود عجیبی است، که در جمیع طبقات موجودات و [[مخلوقات]] [[باری‌تعالی]] هیچ موجودی مثل او نیست. اعجوبه‌ای است که از او، یک موجود [[الهی]] [[ملکوتی]] ساخته می‌شود و یک موجود [[جهنمی]] [[شیطانی]] هم ساخته می‌شود. اما موجودات دیگر چنین نیستند<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۵.</ref>. انسان‌ها علاوه بر ویژگی‌های ذاتی، می‌توانند ویژگی‌هایی را نیز کسب کنند. ویژگی‌های اکتسابی بر این مبنای مهم [[استوار]] است که انسان می‌تواند برای [[زندگی]] و رفتارهای فردی و [[اجتماعی]] خود، [[تصمیم]] بگیرد و عمل کند. انسان دو راه در پیش رو دارد؛ [[صراط مستقیم]] و صراط‌های غیر مستقیم. انسان می‌تواند موجودی الهی و ملکوتی و یا موجودی شیطانی و جهنمی شود. [[راه مستقیم]] یکی بیش نیست؛ اما راه‌های غیر مستقیم فراوان است. «[[تربیت]]» عاملی است که به انسان کمک می‌کند در [[راه خدا]] و صراط مستقیم حرکت کند. استعدادهای انسان و قابلیتش برای تربیت نامحدود است؛ بر خلاف حیوانات که استعدادها و قابلیت‌های محدودی دارند. [[ادراکات]] حیوانات بسیار محدود است اما [[ادراکات]] و قابلیت [[انسان]] برای [[تربیت]] تقریباً باید گفت غیر متناهی است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۵.</ref>. انسان می‌تواند با حرکت در مسیر صحیح و از طریق [[تزکیه]] و [[تهذیب نفس]] به بالاترین [[مقامات]] برسد ولی در صورت [[انحراف]]، از [[پست‌ترین]] موجودات، [[پست‌تر]] می‌گردد. در طرف کمال به بالاترین [[مقام]] موجودات می‌رسد؛ و اگر انحراف داشته باشد از پست‌ترین موجودات پست‌تر می‌گردد. انسان به ازای طی هریک از این دو مسیر در زندگانی، به دو گروه یعنی انسان [[الهی]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۴۲.</ref>، [[انسان کامل]]<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۹.</ref>، یا عصاره همه موجودات، انسان [[مؤمن]] (دارای [[ایمان]])<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۲.</ref>، [[مؤمن واقعی]]<ref>صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۲.</ref>، انسان فضیلت‌دار<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴.</ref>انسان با [[فضیلت]]<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۳.</ref>، مهذب<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۵.</ref>، مستقل، انسان خدمتگزار<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵۱۷.</ref>، انسان [[در محضر خدا]]<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۰۹.</ref>انسان [[متعهد]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵.</ref>، انسان [[قرآنی]]<ref>صحیفه امام، ج۶، ص۵۰۳.</ref>، انسان [[عادل]]<ref>صحیفه امام، ج۹، ص۱۷.</ref> و غیره از یک سو و انسان مادی<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۴۴۴.</ref>، ناقص<ref>صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.</ref> و [[بی‌ایمان]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۱۶۶.</ref>، [[وحشی]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۸۱.</ref>، [[فاسد]]<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۳۰۰ - ۳۰۱.</ref>، انسان بد<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۳۶۴.</ref>، انسان وابسته<ref>صحیفه امام، ج۱۶، ص۴۵۳.</ref>، انسان طاغوتی<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۴.</ref>، [[غافل]]<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۶۱.</ref>، لاانسان<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۱۶۲.</ref> و [[حیوانی]] به صورت انسان<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۲۸۷.</ref> و... از دیگر سو، تقسیم خواهند شد. گروه اول به تناسب به فعلیت رساندن استعدادهای [[فطری]] الهی خود، مصداق [[خلیفة‌الله]] و انسان کامل و عصاره وجود و گروه دوم، مصداق [[پیروان]] [[شیطان]] می‌گردند، به طور کلی از دید او انسان مثل سایر موجودات نیست. از این نقطه اول [[طبیعت]] تا آن آخری که یک موجود الهی می‌شود، مراتب انسان است و انسان یک موجود جامع است<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۸.</ref>.


خط ۶۸: خط ۶۸:
با توجه به [[کرامت]] ذاتی [[انسان‌ها]]، اصل اولی در [[مدیریت]] چنین موجودی نمی‌تواند شدّت عمل و [[سخت‌گیری]] توأم با اِعمال [[خشونت]] باشد؛ بلکه لازم است از اصل [[رأفت]] و [[نرمش]] و [[مدارا]] برای [[رشد]] و [[هدایت]] سازمانی او استفاده کرد این مطلب هنگامی مُبرهن می‌گردد که برای [[انسان]]، دو نوع [[گرایش]] مثبت و منفی قائل باشیم که بر اساس آن انسان می‌تواند موجودی فراتر و یا [[فروتر]] گردد. انسان بین اوج و حضیض نمی‌تواند تنها با نرمش و مدارا مواجه شود و نه می‌تواند فقط در چنبره خشونت و شدّت عمل واقع گردد، بلکه نوسان میان این دو طیف ضروری است؛ منتهی به دلیل آنکه اصالت در انسان [[روح]] است و ویژگی‌های مثبت و گرایش‌های عالی مربوط به این بخش از وجود [[آدمی]] است بنابراین کرامت ذاتی انسان بر [[دنائت]] او ترجیح دارد. همین امر باعث می‌گردد اصل در برخورد با چنین موجودی بر کرامت و [[رحمت]] و به بیانی روشن‌تر، نرمش و مدارا قرار گیرد، همان‌گونه که [[خدای متعال]] در راهبری انسان‌ها از [[تبشیر]] و هم [[انذار]] استفاده می‌کند که البته رحمت او بر غضبش مقدم است و همان‌گونه که [[سیره انبیاء]] و [[اولیاء]] نیز چنین بوده و آنان هرگز گوهر وجودی انسان را [[تحقیر]] نکرده‌اند بلکه با کرامت با او برخورد نموده‌اند، بنابراین اصل در [[رهبری]] انسان‌ها بر [[حفظ]] [[کرامت انسان]] است که در مجموع شامل مدارا، نرمش، [[حلم]] و [[چشم‌پوشی]] و در نهایت [[رفتار]] کریمانه است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۴۰.</ref>
با توجه به [[کرامت]] ذاتی [[انسان‌ها]]، اصل اولی در [[مدیریت]] چنین موجودی نمی‌تواند شدّت عمل و [[سخت‌گیری]] توأم با اِعمال [[خشونت]] باشد؛ بلکه لازم است از اصل [[رأفت]] و [[نرمش]] و [[مدارا]] برای [[رشد]] و [[هدایت]] سازمانی او استفاده کرد این مطلب هنگامی مُبرهن می‌گردد که برای [[انسان]]، دو نوع [[گرایش]] مثبت و منفی قائل باشیم که بر اساس آن انسان می‌تواند موجودی فراتر و یا [[فروتر]] گردد. انسان بین اوج و حضیض نمی‌تواند تنها با نرمش و مدارا مواجه شود و نه می‌تواند فقط در چنبره خشونت و شدّت عمل واقع گردد، بلکه نوسان میان این دو طیف ضروری است؛ منتهی به دلیل آنکه اصالت در انسان [[روح]] است و ویژگی‌های مثبت و گرایش‌های عالی مربوط به این بخش از وجود [[آدمی]] است بنابراین کرامت ذاتی انسان بر [[دنائت]] او ترجیح دارد. همین امر باعث می‌گردد اصل در برخورد با چنین موجودی بر کرامت و [[رحمت]] و به بیانی روشن‌تر، نرمش و مدارا قرار گیرد، همان‌گونه که [[خدای متعال]] در راهبری انسان‌ها از [[تبشیر]] و هم [[انذار]] استفاده می‌کند که البته رحمت او بر غضبش مقدم است و همان‌گونه که [[سیره انبیاء]] و [[اولیاء]] نیز چنین بوده و آنان هرگز گوهر وجودی انسان را [[تحقیر]] نکرده‌اند بلکه با کرامت با او برخورد نموده‌اند، بنابراین اصل در [[رهبری]] انسان‌ها بر [[حفظ]] [[کرامت انسان]] است که در مجموع شامل مدارا، نرمش، [[حلم]] و [[چشم‌پوشی]] و در نهایت [[رفتار]] کریمانه است.<ref>[[علی آقاپیروز|آقاپیروز، علی]]، [[نظام مدیریت اسلامی - آقاپیروز (مقاله)| مقاله «نظام مدیریت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۵۴۰.</ref>


===مبانی [[جامعه‌شناسی]]===
=== مبانی [[جامعه‌شناسی]] ===
به طور خلاصه، در خصوص دیدگاه [[امام]] نسبت به [[مردم]]، موارد زیر را می‌توان مطرح کرد:
به طور خلاصه، در خصوص دیدگاه [[امام]] نسبت به [[مردم]]، موارد زیر را می‌توان مطرح کرد:
# [[امام خمینی]] برای [[جامعه]] و مردم حقیقتی جدای از تک تک افراد قائل است و جامعه را دارای اصالت می‌داند<ref>صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۹؛ ج۸، ص۵۳۲.</ref>.
# [[امام خمینی]] برای [[جامعه]] و مردم حقیقتی جدای از تک تک افراد قائل است و جامعه را دارای اصالت می‌داند<ref>صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۹؛ ج۸، ص۵۳۲.</ref>.
#جامعه‌ای از نظر امام دارای [[قداست]] و [[ارزش]] است که بر پایه [[جهان‌بینی]] و [[ارزش‌های اسلامی]] [[استوار]] باشد نه هر [[جامعه]] و ملیتی ([[ملی‌گرایی]])<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۹۶.</ref>.
# جامعه‌ای از نظر امام دارای [[قداست]] و [[ارزش]] است که بر پایه [[جهان‌بینی]] و [[ارزش‌های اسلامی]] [[استوار]] باشد نه هر [[جامعه]] و ملیتی ([[ملی‌گرایی]])<ref>صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۹۶.</ref>.
#از نگاه [[امام]]، [[ملت]] بزرگوار [[ایران]] به دلیل [[قیام]] برای [[نهضت اسلامی]] و تلاش در به ثمر رساندن، [[حفظ]] و تداوم آن، حقاً چهره منور [[تاریخ]] بزرگ [[اسلام]] در [[زمان]] معاصرند<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۲۷.</ref>.
# از نگاه [[امام]]، [[ملت]] بزرگوار [[ایران]] به دلیل [[قیام]] برای [[نهضت اسلامی]] و تلاش در به ثمر رساندن، [[حفظ]] و تداوم آن، حقاً چهره منور [[تاریخ]] بزرگ [[اسلام]] در [[زمان]] معاصرند<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۲۷.</ref>.
#از دیدگاه امام، صاحبان [[انقلاب]]، [[مستضعفان]] و پابرهنگانی هستند که قشر [[عظیم]] [[مردم]] را تشکیل داده و [[انقلاب اسلامی]]، مدیون [[فداکاری]] و [[ازخودگذشتگی]] آنان است<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۳۲۷.</ref>.
# از دیدگاه امام، صاحبان [[انقلاب]]، [[مستضعفان]] و پابرهنگانی هستند که قشر [[عظیم]] [[مردم]] را تشکیل داده و [[انقلاب اسلامی]]، مدیون [[فداکاری]] و [[ازخودگذشتگی]] آنان است<ref>صحیفه امام، ج۷، ص۳۲۷.</ref>.
# [[جامعه‌شناسی اسلامی]] نیز بر [[نظریه]] [[مدیریت]] [[امام خمینی]] تأثیرگذار است.
# [[جامعه‌شناسی اسلامی]] نیز بر [[نظریه]] [[مدیریت]] [[امام خمینی]] تأثیرگذار است.


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش