جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[مفترضالطاعة در قرآن]] - [[مفترضالطاعة در حدیث]] - [[مفترضالطاعة در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط = مفترضالطاعة (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[مفترضالطاعة در قرآن]] - [[مفترضالطاعة در حدیث]] - [[مفترضالطاعة در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط = مفترضالطاعة (پرسش)}} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
با تحلیل مفهومی واژه [[اولی الامر]]، میتوان گفت: آنگاه که [[خداوند متعال]] [[اطاعت]] از کسی را بر دیگران [[واجب]] میکند، آن [[فرد]] مفترض الطاعة است؛ از اینرو، مفهوم مفترض الطاعة [[همسر]] با مفهوم [[اولی الامر]] است. بازخوانی متون [[روایی]] بیانگر این [[حقیقت]] است که تعبیر مفترض الطاعة با استناد به [[آیه اولی الامر]]، بر [[امامان]] [[پاک]]{{عم}} اطلاقپذیر است. در این باره [[حسین]] بن ابی العلاء در روایتی معتبر [[نقل]] میکند که از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: آیا [[اطاعت]] از [[اوصیا]] [[واجب]] است؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: “آری. آنها همان کسانیاند که [[خداوند متعال]] راجع به آنها فرمود: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>”<ref>{{متن حدیث|عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} الْأَوْصِيَاءُ طَاعَتُهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}}}. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. | با تحلیل مفهومی واژه [[اولی الامر]]، میتوان گفت: آنگاه که [[خداوند متعال]] [[اطاعت]] از کسی را بر دیگران [[واجب]] میکند، آن [[فرد]] مفترض الطاعة است؛ از اینرو، مفهوم مفترض الطاعة [[همسر]] با مفهوم [[اولی الامر]] است. بازخوانی متون [[روایی]] بیانگر این [[حقیقت]] است که تعبیر مفترض الطاعة با استناد به [[آیه اولی الامر]]، بر [[امامان]] [[پاک]] {{عم}} اطلاقپذیر است. در این باره [[حسین]] بن ابی العلاء در روایتی معتبر [[نقل]] میکند که از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیدم: آیا [[اطاعت]] از [[اوصیا]] [[واجب]] است؟ [[امام]] {{ع}} فرمود: “آری. آنها همان کسانیاند که [[خداوند متعال]] راجع به آنها فرمود: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>”<ref>{{متن حدیث|عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} الْأَوْصِيَاءُ طَاعَتُهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}}}. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. | ||
[[امام حسن مجتبی]]{{ع}} آنگاه که مجبور به امضای [[صلحنامه]] با [[معاویه]] شد و [[شیعیان]] او را [[سرزنش]] کردند، به ایشان فرمود: وای بر شما! آیا نمیدانید که به [[خدا]] [[سوگند]]، آنچه انجام دادم برای شیعیانم از آنچه که [[خورشید]] بر آن طلوع یا غروب میکند، بهتر است؟ آیا نمیدانید که من [[امام]] مفترض الطاعة شمایم”<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۶.</ref>. | [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} آنگاه که مجبور به امضای [[صلحنامه]] با [[معاویه]] شد و [[شیعیان]] او را [[سرزنش]] کردند، به ایشان فرمود: وای بر شما! آیا نمیدانید که به [[خدا]] [[سوگند]]، آنچه انجام دادم برای شیعیانم از آنچه که [[خورشید]] بر آن طلوع یا غروب میکند، بهتر است؟ آیا نمیدانید که من [[امام]] مفترض الطاعة شمایم”<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۶.</ref>. | ||
تعبیر مفترض الطاعة چنانکه به نظر میآید، به معنای کسی است که [[اطاعت]] بیچون و چرای [[مردم]] از او لازم است؛ چنانکه [[امام مجتبی]]{{ع}} در ادامه [[روایت]] پیشین با یادآور شدن داستان [[خضر]] و [[موسی]]{{ع}} به دنبال [[تبیین]] این [[حقیقت]] بودند. ایشان فرمودند: ”آیا نمیدانید هنگامی که [[خضر]]{{ع}} کشتی را سوراخ کرد و دیوار را برپا ساخت و [[غلام]] را به [[قتل]] رسانید، موجب [[خشم]] [[موسی بن عمران]]{{ع}} شد؟ چراکه [[حکمت]] آن [[کارها]] بر او پنهان بود، در حالی که نزد [[خداوند]] دارای [[حکمت]] بودند...”<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۶.</ref>. | تعبیر مفترض الطاعة چنانکه به نظر میآید، به معنای کسی است که [[اطاعت]] بیچون و چرای [[مردم]] از او لازم است؛ چنانکه [[امام مجتبی]] {{ع}} در ادامه [[روایت]] پیشین با یادآور شدن داستان [[خضر]] و [[موسی]] {{ع}} به دنبال [[تبیین]] این [[حقیقت]] بودند. ایشان فرمودند: ”آیا نمیدانید هنگامی که [[خضر]] {{ع}} کشتی را سوراخ کرد و دیوار را برپا ساخت و [[غلام]] را به [[قتل]] رسانید، موجب [[خشم]] [[موسی بن عمران]] {{ع}} شد؟ چراکه [[حکمت]] آن [[کارها]] بر او پنهان بود، در حالی که نزد [[خداوند]] دارای [[حکمت]] بودند... ”<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۶.</ref>. | ||
اهمیت این مفهوم چنان است که بر اساس برخی [[روایات]]، یکی از [[واجبات]] [[عقیدتی]] و [[معرفتی]] [[شیعیان]] راجع به [[امامان]]{{عم}}، [[اعتقاد]] به مفترض الطاعة بودن آنان است. در این باره [[حمزة بن حمران]] در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] میکند که فرمود: “نوه من در [[سرزمین]] [[خراسان]]، در شهری که [[طوس]] نامیده میشود، کشته خواهد شد. هر کس او را در حالی که [[دانا]] به [[حق]] اوست، [[زیارت]] کند، در [[قیامت]] [[دست]] او را گرفته و وارد [[بهشت]] میکنم... سؤال کردم: [[شناخت حق]] او به چه چیزی است؟ فرمود: اینک بداند او [[امام]] مفترض الطاعة است...”<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}} ج۲، ص۲۵۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۴؛ الامالی، ص۱۲۱.</ref>. | اهمیت این مفهوم چنان است که بر اساس برخی [[روایات]]، یکی از [[واجبات]] [[عقیدتی]] و [[معرفتی]] [[شیعیان]] راجع به [[امامان]] {{عم}}، [[اعتقاد]] به مفترض الطاعة بودن آنان است. در این باره [[حمزة بن حمران]] در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] میکند که فرمود: “نوه من در [[سرزمین]] [[خراسان]]، در شهری که [[طوس]] نامیده میشود، کشته خواهد شد. هر کس او را در حالی که [[دانا]] به [[حق]] اوست، [[زیارت]] کند، در [[قیامت]] [[دست]] او را گرفته و وارد [[بهشت]] میکنم... سؤال کردم: [[شناخت حق]] او به چه چیزی است؟ فرمود: اینک بداند او [[امام]] مفترض الطاعة است... ”<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا {{ع}} ج۲، ص۲۵۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۴؛ الامالی، ص۱۲۱.</ref>. | ||
به لحاظ [[تاریخی]]، میتوان مدعی شد که این مفهوم جایگاهی خاص و روشن نزد برخی [[اصحاب ائمه]] و دیگران داشته است. این مدعا با مراجعه به منابع رجالی و [[روایی]] [[اثبات]] شدنی است. در این باره، [[مؤمن]] طاق [[نقل]] میکند که روزی [[زید بن علی]] از وی سؤال کرد: “به من خبر رسیده که تو [[گمان]] میکنی میان [[آل محمد]]{{صل}} امامی مفترض الطاعة وجود دارد؟ گفتم: بله و پدرت [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} یکی از آنها بوده است...”<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۱۸۶.</ref>. | به لحاظ [[تاریخی]]، میتوان مدعی شد که این مفهوم جایگاهی خاص و روشن نزد برخی [[اصحاب ائمه]] و دیگران داشته است. این مدعا با مراجعه به منابع رجالی و [[روایی]] [[اثبات]] شدنی است. در این باره، [[مؤمن]] طاق [[نقل]] میکند که روزی [[زید بن علی]] از وی سؤال کرد: “به من خبر رسیده که تو [[گمان]] میکنی میان [[آل محمد]] {{صل}} امامی مفترض الطاعة وجود دارد؟ گفتم: بله و پدرت [[امام علی بن الحسین]] {{ع}} یکی از آنها بوده است... ”<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۱۸۶.</ref>. | ||
[[منصور بن حازم]] نیز در روایتی صحیح، خطاب به [[امام صادق]]{{ع}} گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنَّكَ أَنْتَ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ طَاعَتَكَ مُفْتَرَضَةٌ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. | [[منصور بن حازم]] نیز در روایتی صحیح، خطاب به [[امام صادق]] {{ع}} گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنَّكَ أَنْتَ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ طَاعَتَكَ مُفْتَرَضَةٌ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹.</ref>. | ||
در همین باره، سعید اعرج نیز [[نقل]] میکند، روزی نزد [[امام صادق]]{{ع}} بودیم که دو نفر از [[زیدیه]] نزد ایشان آمدند. یکی از آن دو سؤال کرد: آیا میان شما [[امام]] مفترض الطاعة هست؟ [[حضرت]] فرمود: نه. گفتند: از تو به ما خبر رسیده که [[فتوا]] داده و [[اقرار]] کرده و قائل به [[امام]] مفترض الطاعة هستی... و آن خبر دهندگان انسانهایی باتقوایند...<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۲؛ کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص۴۲۷.</ref>. | در همین باره، سعید اعرج نیز [[نقل]] میکند، روزی نزد [[امام صادق]] {{ع}} بودیم که دو نفر از [[زیدیه]] نزد ایشان آمدند. یکی از آن دو سؤال کرد: آیا میان شما [[امام]] مفترض الطاعة هست؟ [[حضرت]] فرمود: نه. گفتند: از تو به ما خبر رسیده که [[فتوا]] داده و [[اقرار]] کرده و قائل به [[امام]] مفترض الطاعة هستی... و آن خبر دهندگان انسانهایی باتقوایند...<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۲؛ کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص۴۲۷.</ref>. | ||
از این [[روایت]] فهمیده میشود که [[اعتقاد]] به وجود امامی مفترض الطاعة میان [[خاندان پیامبر]] اکرم{{صل}} [[اعتقادی]] منحصر به [[شیعه امامیه]] نبوده است؛ ضمن آنکه، با توجه به انبوه روایاتی که [[امام]] را فردی مفترض الطاعة معرفی میکند، روشن میشود که پاسخ [[امام]] به جهت [[تقیه]] بوده است. | از این [[روایت]] فهمیده میشود که [[اعتقاد]] به وجود امامی مفترض الطاعة میان [[خاندان پیامبر]] اکرم {{صل}} [[اعتقادی]] منحصر به [[شیعه امامیه]] نبوده است؛ ضمن آنکه، با توجه به انبوه روایاتی که [[امام]] را فردی مفترض الطاعة معرفی میکند، روشن میشود که پاسخ [[امام]] به جهت [[تقیه]] بوده است. | ||
[[فضل بن شاذان]] در پاسخ به سؤال کسی که پرسیده بود، به چه دلیلی [[امامت]] دو [[امام]] یا بیشتر، در یک زمان ممکن نیست، گفت: “به چند [[دلیل]]... اگر دو [[امام]] باشد، سپس تلاش و [[اراده]] آنها مختلف باشد، در حالی که هر دو مفتض الطاعهاند، [[اطاعت]] از یکی از آن دو، بر اطاعات از دیگری رجحان ندارد، پس این امر موجب [[اختلاف مردم]] خواهد شد...”<ref>{{متن حدیث|فَإِذَا كَانَا اثْنَيْنِ ثُمَّ اخْتَلَفَتْ هِمَمُهُمَا وَ إِرَادَتُهُمَا وَ كَانَا كِلَاهُمَا مُفْتَرِضَيِ الطَّاعَةِ لَمْ يَكُنْ أَحَدُهُمَا أَوْلَى بِالطَّاعَةِ مِنْ صَاحِبِهِ فَكَانَ يَكُونُ فِي ذَلِكَ اخْتِلَافُ الْخَلْقِ...}}. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۵۴؛ عیون اخبار الرضا{{ع}}؛ ج۲، ص۱۰۱.</ref>. | [[فضل بن شاذان]] در پاسخ به سؤال کسی که پرسیده بود، به چه دلیلی [[امامت]] دو [[امام]] یا بیشتر، در یک زمان ممکن نیست، گفت: “به چند [[دلیل]]... اگر دو [[امام]] باشد، سپس تلاش و [[اراده]] آنها مختلف باشد، در حالی که هر دو مفتض الطاعهاند، [[اطاعت]] از یکی از آن دو، بر اطاعات از دیگری رجحان ندارد، پس این امر موجب [[اختلاف مردم]] خواهد شد... ”<ref>{{متن حدیث|فَإِذَا كَانَا اثْنَيْنِ ثُمَّ اخْتَلَفَتْ هِمَمُهُمَا وَ إِرَادَتُهُمَا وَ كَانَا كِلَاهُمَا مُفْتَرِضَيِ الطَّاعَةِ لَمْ يَكُنْ أَحَدُهُمَا أَوْلَى بِالطَّاعَةِ مِنْ صَاحِبِهِ فَكَانَ يَكُونُ فِي ذَلِكَ اخْتِلَافُ الْخَلْقِ...}}. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۵۴؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}؛ ج۲، ص۱۰۱.</ref>. | ||
در این میان، [[روایات معتبر]] فراوانی نیز وجود دارد که اگرچه واژه مفترض الطاعة در آنها به کار نرفته است، بیانگر [[لزوم]] [[اطاعت از امام]] است<ref>گفتنی است، مرحوم کلینی هفده روایت در این باره نقل میکند که دست کم یازده روایت آن معتبر است. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵-۱۹۱.</ref>؛ چنانکه [[زراره]] در روایتی صحیح، از [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] میکند که فرمود: “... [[خشنودی]] [[خداوند]] پس از [[معرفت خدا]]، در [[اطاعت از امام]] است”<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الامالی، ص۶۹.</ref>. | در این میان، [[روایات معتبر]] فراوانی نیز وجود دارد که اگرچه واژه مفترض الطاعة در آنها به کار نرفته است، بیانگر [[لزوم]] [[اطاعت از امام]] است<ref>گفتنی است، مرحوم کلینی هفده روایت در این باره نقل میکند که دست کم یازده روایت آن معتبر است. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵-۱۹۱.</ref>؛ چنانکه [[زراره]] در روایتی صحیح، از [[امام باقر]] {{ع}} [[نقل]] میکند که فرمود: “... [[خشنودی]] [[خداوند]] پس از [[معرفت خدا]]، در [[اطاعت از امام]] است”<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الامالی، ص۶۹.</ref>. | ||
ابو الصباح کنانی نیز در روایتی صحیح، از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] میکند که فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَنَا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۶.</ref>؛ “ما قومی هستیم که [[خداوند]] (عزّ و جل) [[اطاعت]] از ما را [[واجب]] کرده است”<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۳۴۰.</ref>. | ابو الصباح کنانی نیز در روایتی صحیح، از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] میکند که فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَنَا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۶.</ref>؛ “ما قومی هستیم که [[خداوند]] (عزّ و جل) [[اطاعت]] از ما را [[واجب]] کرده است”<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۳۴۰.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |