مفترض‌الطاعة

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

با تحلیل مفهومی واژه اولی الامر، می‌توان گفت: آن‌گاه که خداوند متعال اطاعت از کسی را بر دیگران واجب می‌کند، آن فرد مفترض الطاعة است؛ از این‌رو، مفهوم مفترض الطاعة همسر با مفهوم اولی الامر است. بازخوانی متون روایی بیانگر این حقیقت است که تعبیر مفترض الطاعة با استناد به آیه اولی الامر، بر امامان پاک (ع) اطلاق‌پذیر است. در این باره حسین بن ابی العلاء در روایتی معتبر نقل می‌کند که از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا اطاعت از اوصیا واجب است؟ امام (ع) فرمود: “آری. آنها همان کسانی‌اند که خداوند متعال راجع به آنها فرمود: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱][۲].

امام حسن مجتبی (ع) آن‌گاه که مجبور به امضای صلح‌نامه با معاویه شد و شیعیان او را سرزنش کردند، به ایشان فرمود: وای بر شما! آیا نمی‌دانید که به خدا سوگند، آنچه انجام دادم برای شیعیانم از آنچه که خورشید بر آن طلوع یا غروب می‌کند، بهتر است؟ آیا نمی‌دانید که من امام مفترض الطاعة شمایم”[۳]. تعبیر مفترض الطاعة چنان‌که به نظر می‌آید، به معنای کسی است که اطاعت بی‌چون و چرای مردم از او لازم است؛ چنان‌که امام مجتبی (ع) در ادامه روایت پیشین با یادآور شدن داستان خضر و موسی (ع) به دنبال تبیین این حقیقت بودند. ایشان فرمودند: ”آیا نمیدانید هنگامی که خضر (ع) کشتی را سوراخ کرد و دیوار را برپا ساخت و غلام را به قتل رسانید، موجب خشم موسی بن عمران (ع) شد؟ چراکه حکمت آن کارها بر او پنهان بود، در حالی که نزد خداوند دارای حکمت بودند... ”[۴].

اهمیت این مفهوم چنان است که بر اساس برخی روایات، یکی از واجبات عقیدتی و معرفتی شیعیان راجع به امامان (ع)، اعتقاد به مفترض الطاعة بودن آنان است. در این باره حمزة بن حمران در روایتی صحیح از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: “نوه من در سرزمین خراسان، در شهری که طوس نامیده می‌شود، کشته خواهد شد. هر کس او را در حالی که دانا به حق اوست، زیارت کند، در قیامت دست او را گرفته و وارد بهشت می‌کنم... سؤال کردم: شناخت حق او به چه چیزی است؟ فرمود: اینک بداند او امام مفترض الطاعة است... ”[۵]. به لحاظ تاریخی، می‌توان مدعی شد که این مفهوم جایگاهی خاص و روشن نزد برخی اصحاب ائمه و دیگران داشته است. این مدعا با مراجعه به منابع رجالی و روایی اثبات شدنی است. در این باره، مؤمن طاق نقل می‌کند که روزی زید بن علی از وی سؤال کرد: “به من خبر رسیده که تو گمان می‌کنی میان آل محمد (ص) امامی مفترض الطاعة وجود دارد؟ گفتم: بله و پدرت امام علی بن الحسین (ع) یکی از آنها بوده است... ”[۶].

منصور بن حازم نیز در روایتی صحیح، خطاب به امام صادق (ع) گفت: «أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنَّكَ أَنْتَ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ طَاعَتَكَ مُفْتَرَضَةٌ»[۷]. در همین باره، سعید اعرج نیز نقل می‌کند، روزی نزد امام صادق (ع) بودیم که دو نفر از زیدیه نزد ایشان آمدند. یکی از آن دو سؤال کرد: آیا میان شما امام مفترض الطاعة هست؟ حضرت فرمود: نه. گفتند: از تو به ما خبر رسیده که فتوا داده و اقرار کرده و قائل به امام مفترض الطاعة هستی... و آن خبر دهندگان انسان‌هایی باتقوایند...[۸]. از این روایت فهمیده می‌شود که اعتقاد به وجود امامی مفترض الطاعة میان خاندان پیامبر اکرم (ص) اعتقادی منحصر به شیعه امامیه نبوده است؛ ضمن آن‌که، با توجه به انبوه روایاتی که امام را فردی مفترض الطاعة معرفی می‌کند، روشن می‌شود که پاسخ امام به جهت تقیه بوده است.

فضل بن شاذان در پاسخ به سؤال کسی که پرسیده بود، به چه دلیلی امامت دو امام یا بیشتر، در یک زمان ممکن نیست، گفت: “به چند دلیل... اگر دو امام باشد، سپس تلاش و اراده آنها مختلف باشد، در حالی که هر دو مفتض الطاعه‌اند، اطاعت از یکی از آن دو، بر اطاعات از دیگری رجحان ندارد، پس این امر موجب اختلاف مردم خواهد شد... ”[۹]. در این میان، روایات معتبر فراوانی نیز وجود دارد که اگرچه واژه مفترض الطاعة در آنها به کار نرفته است، بیانگر لزوم اطاعت از امام است[۱۰]؛ چنان‌که زراره در روایتی صحیح، از امام باقر (ع) نقل می‌کند که فرمود: “... خشنودی خداوند پس از معرفت خدا، در اطاعت از امام است”[۱۱]. ابو الصباح کنانی نیز در روایتی صحیح، از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: «نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَنَا»[۱۲]؛ “ما قومی هستیم که خداوند (عزّ و جل) اطاعت از ما را واجب کرده است”[۱۳].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  2. «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) الْأَوْصِيَاءُ طَاعَتُهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹.
  3. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۶.
  4. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۱۶.
  5. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع) ج۲، ص۲۵۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۴؛ الامالی، ص۱۲۱.
  6. محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۱۸۶.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹.
  8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۳۲؛ کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص۴۲۷.
  9. «فَإِذَا كَانَا اثْنَيْنِ ثُمَّ اخْتَلَفَتْ هِمَمُهُمَا وَ إِرَادَتُهُمَا وَ كَانَا كِلَاهُمَا مُفْتَرِضَيِ الطَّاعَةِ لَمْ يَكُنْ أَحَدُهُمَا أَوْلَى بِالطَّاعَةِ مِنْ صَاحِبِهِ فَكَانَ يَكُونُ فِي ذَلِكَ اخْتِلَافُ الْخَلْقِ...». شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۲۵۴؛ عیون اخبار الرضا (ع)؛ ج۲، ص۱۰۱.
  10. گفتنی است، مرحوم کلینی هفده روایت در این باره نقل می‌کند که دست کم یازده روایت آن معتبر است. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵-۱۹۱.
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الامالی، ص۶۹.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۶.
  13. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۳۴۰.