جز
جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید') |
||
خط ۲۳۵: | خط ۲۳۵: | ||
[[زید بن ارقم]] گفت: شامگاه [[عرفه]] [[جبرئیل]] با امر ولایت [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} بر پیامبر نازل شد، پیامبر از [[ترس]] [[اهل]] [[تهمت]] و [[نفاق]] دلتنگ شد و گروهی را [[دعوت]] کرد از جمله مرا و با آنان در این باره [[مشورت]] نمود تا در موسم آن را [[ابلاغ]] کند، ما نمیدانستیم به او چه بگوییم، پس پیامبر گریست، جبرئیل به او گفت: یا محمد آیا از کار [[خدا]] ناراحت هستی؟ گفت: ای جبرئیل هرگز! ولی خدای من میداند که از [[قریش]] چه کشیدم هنگامی که به [[پیامبری]] من [[اقرار]] نکردند تا اینکه [[خدا]] مرا به [[جهاد]] با آنان [[فرمان]] داد و سپاهیانی از [[آسمان]] برای من فرستاد و آنها به من [[یاری]] کردند، پس چگونه پس از من به علی اقرار خواهند کرد، [[جبرئیل]] از پیش [[پیامبر]] رفت پس این [[آیه]] را آورد: {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ}}<ref>«و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری» سوره هود، آیه ۱۲.</ref><ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۵۶.</ref>. | [[زید بن ارقم]] گفت: شامگاه [[عرفه]] [[جبرئیل]] با امر ولایت [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} بر پیامبر نازل شد، پیامبر از [[ترس]] [[اهل]] [[تهمت]] و [[نفاق]] دلتنگ شد و گروهی را [[دعوت]] کرد از جمله مرا و با آنان در این باره [[مشورت]] نمود تا در موسم آن را [[ابلاغ]] کند، ما نمیدانستیم به او چه بگوییم، پس پیامبر گریست، جبرئیل به او گفت: یا محمد آیا از کار [[خدا]] ناراحت هستی؟ گفت: ای جبرئیل هرگز! ولی خدای من میداند که از [[قریش]] چه کشیدم هنگامی که به [[پیامبری]] من [[اقرار]] نکردند تا اینکه [[خدا]] مرا به [[جهاد]] با آنان [[فرمان]] داد و سپاهیانی از [[آسمان]] برای من فرستاد و آنها به من [[یاری]] کردند، پس چگونه پس از من به علی اقرار خواهند کرد، [[جبرئیل]] از پیش [[پیامبر]] رفت پس این [[آیه]] را آورد: {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ}}<ref>«و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری» سوره هود، آیه ۱۲.</ref><ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۵۶.</ref>. | ||
از [[امام باقر]] {{ع}} نقل شده: جبرئیل در [[حجةالوداع]] نازل شد و به [[رسول اکرم]] اعلام کرد خدایت [[سلام]] میرساند و میفرماید اجلت نزدیک شده {{متن حدیث|... فَأَقِمْ يَا مُحَمَّدُ عَلِيّاً عَلَماً وَ خُذْ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ وَ جَدِّدْ عَهْدِي وَ مِيثَاقِي لَهُمُ الَّذِي وَاثَقْتَهُمْ عَلَيْهِ فَإِنِّي قَابِضُكَ إِلَيَّ وَ مُسْتَقْدِمُكَ عَلَيَّ...}}<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۳؛ احتجاج، ج۱، ص۱۱۸.</ref>؛ پس ای محمد، علی را [[علم]] و راهنمایم قرار ده و از آنان برایش [[بیعت]] بگیر و [[عهد]] و پیمانی که با آنان بستهام را | از [[امام باقر]] {{ع}} نقل شده: جبرئیل در [[حجةالوداع]] نازل شد و به [[رسول اکرم]] اعلام کرد خدایت [[سلام]] میرساند و میفرماید اجلت نزدیک شده {{متن حدیث|... فَأَقِمْ يَا مُحَمَّدُ عَلِيّاً عَلَماً وَ خُذْ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ وَ جَدِّدْ عَهْدِي وَ مِيثَاقِي لَهُمُ الَّذِي وَاثَقْتَهُمْ عَلَيْهِ فَإِنِّي قَابِضُكَ إِلَيَّ وَ مُسْتَقْدِمُكَ عَلَيَّ...}}<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۳؛ احتجاج، ج۱، ص۱۱۸.</ref>؛ پس ای محمد، علی را [[علم]] و راهنمایم قرار ده و از آنان برایش [[بیعت]] بگیر و [[عهد]] و پیمانی که با آنان بستهام را تجدید کن؛ زیرا من جانت را گرفته و نزد خود فرا میخوانم. | ||
از آن سو چون پیامبر {{صل}} نسبت به [[قوم]] خود و مخصوصاً از [[منافقین]] [[امت]] خائف و ترسان بود که مبادا پراکنده شده و به [[جاهلیت]] و کفری دیگر بازگردند و همچنین از [[عداوت]] و [[بغض]] درونی آنان نسبت به [[علی آگاه]] بود، به همین خاطر توسط جبرئیل از [[خداوند]] درخواست نمود که او را از [[شر]] و [[کید]] و [[مکر]] منافقین [[حفظ]] فرماید. بنابراین [[رسول خدا]] {{صل}} انجام این امر را تا [[مسجد]] خیف در مراجعت از [[مکه]] به تأخیر انداخت. پس در آن [[منزل]] بار دیگر جبرئیل نازل شده و [[تکلیف]] سابق را راجع به معرفی [[علی ابن ابی طالب]] تجدید نمود ولی راجع به درخواست آخر پیامبر مبنی بر [[عصمت]] و نگهداری او از شر منافقین هیچ پیامی را نیاورد تا اینکه به [[کراع الغمیم]]، در بین راه [[مکه]] و [[مدینه]] رسید. | از آن سو چون پیامبر {{صل}} نسبت به [[قوم]] خود و مخصوصاً از [[منافقین]] [[امت]] خائف و ترسان بود که مبادا پراکنده شده و به [[جاهلیت]] و کفری دیگر بازگردند و همچنین از [[عداوت]] و [[بغض]] درونی آنان نسبت به [[علی آگاه]] بود، به همین خاطر توسط جبرئیل از [[خداوند]] درخواست نمود که او را از [[شر]] و [[کید]] و [[مکر]] منافقین [[حفظ]] فرماید. بنابراین [[رسول خدا]] {{صل}} انجام این امر را تا [[مسجد]] خیف در مراجعت از [[مکه]] به تأخیر انداخت. پس در آن [[منزل]] بار دیگر جبرئیل نازل شده و [[تکلیف]] سابق را راجع به معرفی [[علی ابن ابی طالب]] تجدید نمود ولی راجع به درخواست آخر پیامبر مبنی بر [[عصمت]] و نگهداری او از شر منافقین هیچ پیامی را نیاورد تا اینکه به [[کراع الغمیم]]، در بین راه [[مکه]] و [[مدینه]] رسید. |