جز
جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
[[ام حبیبه|امِحبیبه]]، رَمْلَه ([[هند]])<ref> انسابالاشراف، ج ۲، ص ۷۲؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۰۱.</ref> [[دختر ابوسفیان]] و از [[همسران پیامبر]] {{صل}} است.<ref>السیرهالنبویه، ج۴، ص۳۶۲؛ الطبقات، ج۸، ص ۷۶ ـ ۷۸.</ref> به [[نقلی]] وی ۱۷ سال [[پیش از بعثت]] زاده شد <ref>الاصابه، ج ۸، ص ۱۴۰.</ref> و در سالهای نخست [[بعثت]] همراه شوهرش، [[عبیدالله بن جحش اسدی|عبیدالله بن جَحْش اسدی]] به [[اسلام]] گروید. در [[سال پنجم بعثت]]، در [[هجرت]] دوم [[مسلمانان]] به [[حبشه]] شرکت کرد.<ref>انسابالاشراف، ج ۱، ص ۲۲۷.</ref> همسرش در آنجا [[مرتد]] شد و به [[آیین]] [[مسیح]] درگذشت؛<ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۶۲؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۳۰۳.</ref> اما [[امحبیبه|امّحبیبه]] که از او جدا شده بود همچنان بر اسلام خود ماند.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۷۷؛ المحبر، ص ۷۶.</ref> [[نجاشی]] با دریافت نامهای از [[پیامبر]] در سال ششم<ref>انسابالاشراف، ج ۲، ص ۷۲؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۸۴.</ref> یا هفتم [[هجری]]، <ref>الطبقات، ج ۸، ص ۷۸.</ref> امّ حبیبه را که تحت [[سرپرستی]] او بود برای [[رسول خدا]] خواستگاری کرد و با مهریه فراوانی او را به [[عقد]] آن [[حضرت]] در آورد و برای او کابین بست.<ref>الطبقات، ج۸، ص۷۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۲۱۳.</ref> در اینکه چه کسی عهدهدار [[وکالت]] و اجرای عقد بود گزارشها متفاوت است. بنابه نوشته برخی از آنجا که پدرش [[ابوسفیان]] [[کافر]] بود نجاشیِ [[مسلمان]] [[امحبیبه|امّحبیبه]] را به [[ازدواج پیامبر]] {{صل}} درآورد؛<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۰۳.</ref> اما قول مشهور حاکی از آن است که یکی از [[نزدیکان]] [[امحبیبه|امّحبیبه]] به نام [[خالد بن سعید]] <ref>انسابالاشراف، ج ۱، ص ۲۲۷؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref> یا [[عثمان]] بن عَفّان <ref> تاریخ طبری، ج۲، ص۲۱۳؛ اسدالغابه، ج۷، ص۳۰۳.</ref> عهدهدار این امر بوده است. | [[ام حبیبه|امِحبیبه]]، رَمْلَه ([[هند]])<ref> انسابالاشراف، ج ۲، ص ۷۲؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۰۱.</ref> [[دختر ابوسفیان]] و از [[همسران پیامبر]] {{صل}} است.<ref>السیرهالنبویه، ج۴، ص۳۶۲؛ الطبقات، ج۸، ص ۷۶ ـ ۷۸.</ref> به [[نقلی]] وی ۱۷ سال [[پیش از بعثت]] زاده شد <ref>الاصابه، ج ۸، ص ۱۴۰.</ref> و در سالهای نخست [[بعثت]] همراه شوهرش، [[عبیدالله بن جحش اسدی|عبیدالله بن جَحْش اسدی]] به [[اسلام]] گروید. در [[سال پنجم بعثت]]، در [[هجرت]] دوم [[مسلمانان]] به [[حبشه]] شرکت کرد.<ref>انسابالاشراف، ج ۱، ص ۲۲۷.</ref> همسرش در آنجا [[مرتد]] شد و به [[آیین]] [[مسیح]] درگذشت؛<ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۶۲؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۳۰۳.</ref> اما [[امحبیبه|امّحبیبه]] که از او جدا شده بود همچنان بر اسلام خود ماند.<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۷۷؛ المحبر، ص ۷۶.</ref> [[نجاشی]] با دریافت نامهای از [[پیامبر]] در سال ششم<ref>انسابالاشراف، ج ۲، ص ۷۲؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۸۴.</ref> یا هفتم [[هجری]]، <ref>الطبقات، ج ۸، ص ۷۸.</ref> امّ حبیبه را که تحت [[سرپرستی]] او بود برای [[رسول خدا]] خواستگاری کرد و با مهریه فراوانی او را به [[عقد]] آن [[حضرت]] در آورد و برای او کابین بست.<ref>الطبقات، ج۸، ص۷۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۲۱۳.</ref> در اینکه چه کسی عهدهدار [[وکالت]] و اجرای عقد بود گزارشها متفاوت است. بنابه نوشته برخی از آنجا که پدرش [[ابوسفیان]] [[کافر]] بود نجاشیِ [[مسلمان]] [[امحبیبه|امّحبیبه]] را به [[ازدواج پیامبر]] {{صل}} درآورد؛<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۰۳.</ref> اما قول مشهور حاکی از آن است که یکی از [[نزدیکان]] [[امحبیبه|امّحبیبه]] به نام [[خالد بن سعید]] <ref>انسابالاشراف، ج ۱، ص ۲۲۷؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref> یا [[عثمان]] بن عَفّان <ref> تاریخ طبری، ج۲، ص۲۱۳؛ اسدالغابه، ج۷، ص۳۰۳.</ref> عهدهدار این امر بوده است. | ||
[[امحبیبه|امّحبیبه]] از میان همسران پیامبر {{صل}}، از لحاظ [[نسب]] از همه به آن حضرت نزدیکتر و مهرش نیز بیشتر بوده است.<ref> الاستیعاب، ج۴، ص۴۰۲؛ سیر اعلامالنبلاء، ص۲۱۹.</ref> [[ایمان]] او به پیامبر تا بدانجا بود که در [[سال هشتم هجرت]] وقتی پدرش [[ابوسفیان]] برای | [[امحبیبه|امّحبیبه]] از میان همسران پیامبر {{صل}}، از لحاظ [[نسب]] از همه به آن حضرت نزدیکتر و مهرش نیز بیشتر بوده است.<ref> الاستیعاب، ج۴، ص۴۰۲؛ سیر اعلامالنبلاء، ص۲۱۹.</ref> [[ایمان]] او به پیامبر تا بدانجا بود که در [[سال هشتم هجرت]] وقتی پدرش [[ابوسفیان]] برای تجدید و [[تحکیم]] [[پیمان]] [[حدیبیه]] به [[مدینه]] آمد بر او وارد شد و خواست بنشیند. وی [[پدر]] را فردی [[مشرک]] و [[ناپاک]] خواند و اجازه نداد بر روی فرش [[رسول خدا]] بنشیند.<ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۹۶؛ المغازی، ج ۲، ص ۷۹۲ ـ ۷۹۳. </ref> | ||
از [[زندگی]] [[امحبیبه|امّحبیبه]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} [[آگاهی]] چندانی وجود ندارد. بنا به گزارشی وی به هنگام محاصره [[عثمان]] در [[سال ۳۵ هجری]] در حالی که بر مرکب سوار بود به قصد [[ملاقات]] با او پیش آمد و چون از ملاقات وی جلوگیری شد گفت: وصایای [[بنیامیه]] به عثمان سپرده شده و او قصد دارد عثمان را به یاد آنها بیندازد؛ اما محاصرهکنندگان گفتههای وی را نپذیرفتند.<ref>البدایة و النهایه، ج ۷، ص ۱۵۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۷۲.</ref> روایتی دیگر حاکی از آن است که او به عثمان آب رسانیده و حتی بعضی قصد داشتهاند عثمان را در هودج او از محاصره برهانند.<ref>تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۱۳۱۲ ـ ۱۳۱۳.</ref> از نظر برخی وی پس از [[کشته شدن عثمان]] پیراهن آغشته به [[خون]] وی را همراه [[نعمان بن بشیر]] نزد برادرش [[معاویه]]، به [[دمشق]] فرستاد.<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۸۹.</ref> | از [[زندگی]] [[امحبیبه|امّحبیبه]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} [[آگاهی]] چندانی وجود ندارد. بنا به گزارشی وی به هنگام محاصره [[عثمان]] در [[سال ۳۵ هجری]] در حالی که بر مرکب سوار بود به قصد [[ملاقات]] با او پیش آمد و چون از ملاقات وی جلوگیری شد گفت: وصایای [[بنیامیه]] به عثمان سپرده شده و او قصد دارد عثمان را به یاد آنها بیندازد؛ اما محاصرهکنندگان گفتههای وی را نپذیرفتند.<ref>البدایة و النهایه، ج ۷، ص ۱۵۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۷۲.</ref> روایتی دیگر حاکی از آن است که او به عثمان آب رسانیده و حتی بعضی قصد داشتهاند عثمان را در هودج او از محاصره برهانند.<ref>تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۱۳۱۲ ـ ۱۳۱۳.</ref> از نظر برخی وی پس از [[کشته شدن عثمان]] پیراهن آغشته به [[خون]] وی را همراه [[نعمان بن بشیر]] نزد برادرش [[معاویه]]، به [[دمشق]] فرستاد.<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۸۹.</ref> |