ارم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر'
جز (جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر')
خط ۲۸: خط ۲۸:
برخی مفسّران با استفاده از معنای لغوی «عماد» و با توجّه به اینکه، [[عرب]] مرد قد بلند را «معمّد» می‌نامد،<ref>معانی القرآن، زجاج، ج‌۵، ص‌۳۲۲، الکشاف، ج‌۴، ص‌۷۴۷.</ref> بر این باورند که این [[قوم]] دارای قدهای بلندی بوده و از نظر طول قامت [[شهرت]] یافته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۳۱، التبیان، ج۱۰، ص۳۴۲، تفسیر ابی‌السعود، ج۹، ص‌۱۵۴.</ref> در برخی از نقل‌ها، طول قدهای آنها از ۱۱ تا ۶۰ ذراع گزارش شده است.<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۳۱.</ref>
برخی مفسّران با استفاده از معنای لغوی «عماد» و با توجّه به اینکه، [[عرب]] مرد قد بلند را «معمّد» می‌نامد،<ref>معانی القرآن، زجاج، ج‌۵، ص‌۳۲۲، الکشاف، ج‌۴، ص‌۷۴۷.</ref> بر این باورند که این [[قوم]] دارای قدهای بلندی بوده و از نظر طول قامت [[شهرت]] یافته‌اند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۳۱، التبیان، ج۱۰، ص۳۴۲، تفسیر ابی‌السعود، ج۹، ص‌۱۵۴.</ref> در برخی از نقل‌ها، طول قدهای آنها از ۱۱ تا ۶۰ ذراع گزارش شده است.<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۳۱.</ref>


گروهی از [[مفسّران]] با [[استشهاد]] به [[آیه]] بعد {{متن قرآن|الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ}}<ref>«که مانند آن در میان شهرها نیافریده‌اند؛» سوره فجر، آیه ۸.</ref>، و‌ با ارجاع [[ضمیر]] «‌ها» در این آیه به «[[ذات العماد]]»، مقصود از آن را صاحبان بناهای رفیع و مستحکم دانسته‌اند <ref>جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۲۵، کنز الدقائق، ج‌۱۴، ص‌۲۶۸.</ref> بنابراین [[تفسیر]]، «[[تخلق]]» به صیغه مؤنّث و به‌صورت مجهول قرائت شده و بیان کننده این است که تا آن هنگام هیچ کس همانند آن ساختمان‌ها را بنا نکرده است. [[ابن‌کثیر]] با بهره‌گیری از معنای لغوی «[[ارم]]» که به «علامت» و «نشانه» ترجمه شده، ذات العماد را به‌معنای برج‌ها و اسطوانه‌هایی می‌داند که برای [[راهنمایی]] رهگذران در اطراف [[شهرها]] یا در صحراها [[نصب]] می‌کردند.<ref>جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۲۵.</ref> با وجود [[اختلاف]] نظرهایی که از مفسّران درباره تفسیر «ارم» و «ذات العماد» مطرح شد، با استفاده از قرائت مشهور که آیه را به‌صورت «بعاد اِرَمَ ذاتِ العِماد» قرائت کرده‌اند <ref>الفرید فی اعراب القرآن، ج‌۴، ص‌۶۶۸، البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱.</ref> و با کمک از این نظریّه ادیبان [[قرآنی]] مانند: فرّاء، کسائی، [[ابن‌انباری]] و‌... که ارم را «بدل» یا «عطف بیان» از عاد گرفته‌اند،<ref>البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱.</ref> این دیدگاه که ارم نام [[قبیله]] یا شهری باشد که [[قوم عاد]] در آن می‌زیسته‌اند و ذات العماد صفت بناهای رفیع آنان بوده است، تقویت می‌شود، افزون بر اینکه این تفسیر با [[آیات]] دیگری که به‌گونه‌ای از احوال قوم عاد گزارش داده‌اند، سازگاری دارد: {{متن قرآن|وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ}}<ref>«و در عاد، هنگامی که بر آنها (تند) بادی سترون فرستادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ}}<ref>«پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخ‌ها  هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند» سوره ص، آیه ۱۲.</ref> به‌ویژه اینکه درباره [[آیه]] دوم، برخی از [[مفسّران]]، {{متن قرآن|ذُو الْأَوْتَادِ}} را به‌معنای صاحبان بناها و ساختمان‌ها دانسته‌اند <ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۵۶، مجمع البیان، ج‌۸، ص‌۷۲۹، التبیان، ج‌۸، ص‌۵۴.</ref> و این معنا با «[[ذات العماد]]» که در وصف «[[ارم]]» آمده است، سازگاری بیش‌تری دارد.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[ابوالفضل روحی|روحی]]، [[ارم - دشتی و روحی (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص ۵۲۴-۵۲۷.</ref>
گروهی از [[مفسّران]] با [[استشهاد]] به [[آیه]] بعد {{متن قرآن|الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ}}<ref>«که مانند آن در میان شهرها نیافریده‌اند؛» سوره فجر، آیه ۸.</ref>، و‌ با ارجاع ضمیر «‌ها» در این آیه به «[[ذات العماد]]»، مقصود از آن را صاحبان بناهای رفیع و مستحکم دانسته‌اند <ref>جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۲۵، کنز الدقائق، ج‌۱۴، ص‌۲۶۸.</ref> بنابراین [[تفسیر]]، «[[تخلق]]» به صیغه مؤنّث و به‌صورت مجهول قرائت شده و بیان کننده این است که تا آن هنگام هیچ کس همانند آن ساختمان‌ها را بنا نکرده است. [[ابن‌کثیر]] با بهره‌گیری از معنای لغوی «[[ارم]]» که به «علامت» و «نشانه» ترجمه شده، ذات العماد را به‌معنای برج‌ها و اسطوانه‌هایی می‌داند که برای [[راهنمایی]] رهگذران در اطراف [[شهرها]] یا در صحراها [[نصب]] می‌کردند.<ref>جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۲۲۵.</ref> با وجود [[اختلاف]] نظرهایی که از مفسّران درباره تفسیر «ارم» و «ذات العماد» مطرح شد، با استفاده از قرائت مشهور که آیه را به‌صورت «بعاد اِرَمَ ذاتِ العِماد» قرائت کرده‌اند <ref>الفرید فی اعراب القرآن، ج‌۴، ص‌۶۶۸، البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱.</ref> و با کمک از این نظریّه ادیبان [[قرآنی]] مانند: فرّاء، کسائی، [[ابن‌انباری]] و‌... که ارم را «بدل» یا «عطف بیان» از عاد گرفته‌اند،<ref>البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۱.</ref> این دیدگاه که ارم نام [[قبیله]] یا شهری باشد که [[قوم عاد]] در آن می‌زیسته‌اند و ذات العماد صفت بناهای رفیع آنان بوده است، تقویت می‌شود، افزون بر اینکه این تفسیر با [[آیات]] دیگری که به‌گونه‌ای از احوال قوم عاد گزارش داده‌اند، سازگاری دارد: {{متن قرآن|وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ}}<ref>«و در عاد، هنگامی که بر آنها (تند) بادی سترون فرستادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ}}<ref>«پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخ‌ها  هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند» سوره ص، آیه ۱۲.</ref> به‌ویژه اینکه درباره [[آیه]] دوم، برخی از [[مفسّران]]، {{متن قرآن|ذُو الْأَوْتَادِ}} را به‌معنای صاحبان بناها و ساختمان‌ها دانسته‌اند <ref>جامع البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۵۶، مجمع البیان، ج‌۸، ص‌۷۲۹، التبیان، ج‌۸، ص‌۵۴.</ref> و این معنا با «[[ذات العماد]]» که در وصف «[[ارم]]» آمده است، سازگاری بیش‌تری دارد.<ref>[[سید محمود دشتی|دشتی]] و [[ابوالفضل روحی|روحی]]، [[ارم - دشتی و روحی (مقاله)|مقاله «ارم»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲، ص ۵۲۴-۵۲۷.</ref>


== ارم در [[عهدین]] ==
== ارم در [[عهدین]] ==
خط ۵۷: خط ۵۷:


۴. برخی از علما، در مورد ارم، بیان فرمودند: «بعضی ارم را نام شخص، یا [[قبیله]] منسوب به او دانسته‌اند... ولی بیشتر [[مفسرین]] و مورخین، ارم را نام مکان گرفته‌اند. تاء تانیث کلمه ارم و توصیف و اضافه آن به {{متن قرآن|ذَاتِ الْعِمَادِ}} اسم مکان بودن آن را از دید [[ادبیات عرب]] [[تأیید]] می‌کند.<ref>آیة الله طالقانی، تفسیر پرتوی از قرآن.</ref>.
۴. برخی از علما، در مورد ارم، بیان فرمودند: «بعضی ارم را نام شخص، یا [[قبیله]] منسوب به او دانسته‌اند... ولی بیشتر [[مفسرین]] و مورخین، ارم را نام مکان گرفته‌اند. تاء تانیث کلمه ارم و توصیف و اضافه آن به {{متن قرآن|ذَاتِ الْعِمَادِ}} اسم مکان بودن آن را از دید [[ادبیات عرب]] [[تأیید]] می‌کند.<ref>آیة الله طالقانی، تفسیر پرتوی از قرآن.</ref>.
از [[ابن عباس]] و [[مجاهد]] [[روایت]] شده، که ارم بر وزن افعل از باب [[افعال]]، با تشدید میم نقل شده بنابراین، ارم فعل ماضی و فاعل آن، [[ضمیر]] راجع به، [[رب]] و مجموع فعل و فاعل، عطف بیان، برای کیف فعل است یعنی آیا ندیدی، که چه کرد، [[پروردگار]] تو، با عاد؟ پوسیده و خاکستر رمیم کرد {{متن قرآن|ذَاتِ الْعِمَادِ}} را از دید صرف و نحو این معنا و قرائت را آیه ۴۹ - ۵۱ الذاریات - تأیید می‌نماید ... بنابراین قرائت، که ارم، فعل باشد؛ می‌تواند معنای [[اصلاح]] و تکمیل - ترمیم - بنا و فاعل آن باشد و لازمه این معنا این است که [[قوم عاد]]، با قدرتی که داشتند؛ اصول و پایه ساختمان گذشتگان خود را تکمیل کردند؛ آن چنان که [[ثمود]] سنگ‌ها را شکافتند و پیش رفتند – {{عربی|جابو الصخر بالواد}}.
از [[ابن عباس]] و [[مجاهد]] [[روایت]] شده، که ارم بر وزن افعل از باب [[افعال]]، با تشدید میم نقل شده بنابراین، ارم فعل ماضی و فاعل آن، ضمیر راجع به، [[رب]] و مجموع فعل و فاعل، عطف بیان، برای کیف فعل است یعنی آیا ندیدی، که چه کرد، [[پروردگار]] تو، با عاد؟ پوسیده و خاکستر رمیم کرد {{متن قرآن|ذَاتِ الْعِمَادِ}} را از دید صرف و نحو این معنا و قرائت را آیه ۴۹ - ۵۱ الذاریات - تأیید می‌نماید ... بنابراین قرائت، که ارم، فعل باشد؛ می‌تواند معنای [[اصلاح]] و تکمیل - ترمیم - بنا و فاعل آن باشد و لازمه این معنا این است که [[قوم عاد]]، با قدرتی که داشتند؛ اصول و پایه ساختمان گذشتگان خود را تکمیل کردند؛ آن چنان که [[ثمود]] سنگ‌ها را شکافتند و پیش رفتند – {{عربی|جابو الصخر بالواد}}.
بنابراین، آن دو [[آیه]] که راجع به عاد و ثمود است: در تعبیر و معنا، ردیف و قرین هم آمده، چون این قرائت غیر مشهور و ناموزون است؛ نمی‌تواند، بر این گونه معانی که مترتب، بر این قرائت است [[اعتماد]] کرد.
بنابراین، آن دو [[آیه]] که راجع به عاد و ثمود است: در تعبیر و معنا، ردیف و قرین هم آمده، چون این قرائت غیر مشهور و ناموزون است؛ نمی‌تواند، بر این گونه معانی که مترتب، بر این قرائت است [[اعتماد]] کرد.
آنچه مشهور بین [[مفسرین]] و مورخین و با روش ادبی و آهنگ آیه، همنواخت است؛ همین لفظ [[ارم]] است که اسم مکان باشد»<ref>محمود، طالقانی، تفسیر پرتوی از قرآن، ص۵۴.</ref>.
آنچه مشهور بین [[مفسرین]] و مورخین و با روش ادبی و آهنگ آیه، همنواخت است؛ همین لفظ [[ارم]] است که اسم مکان باشد»<ref>محمود، طالقانی، تفسیر پرتوی از قرآن، ص۵۴.</ref>.
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش