بنی‌تمیم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر'
جز (جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد')
جز (جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر')
خط ۶۴: خط ۶۴:


=== اختصاصات زبانی ===
=== اختصاصات زبانی ===
از دیگر جنبه‌های اهمیت قبیله بنی تمیم، ویژگی‌های زبانی آنهاست که از جمله آن می‌‌توان به تبدیل "ک" علامت تأنیث به "ش" مانند:"غلامشِ" بر جای "غلامکِ"،<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۴۲</ref> افزودن "ش" بعد از "ک" مجرور در موارد [[وقف]] مانند: "مِنْکِش" به "مِنْکِ"، میل به ادغام بر خلاف لهجه [[حجاز]] مثل: کاربرد "غضِّ" به جای "اَغْضِض"،<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹</ref> تبدیل "ی" [[ضمیر]] و "ی" نسبت به "ج" مانند: استعمال کلمات "غلامِج" و "کوفِجّ" به جای "غلامی" و "کوفیّ"<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۴۲ و ۳۶۹.</ref> و...<ref>از دیگر ویژگی‌های این زبان که در کتابهای لغت و تفسیر و در تحقیقات لغت شناسان بتفصیل بدان پرداخته شده است می‌‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: مکسور شدن فاءالفعلِ کلماتِ هم وزن با فعیل که عین الفعلشان از حروف حلقی است مانند: "شِهید"، (جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، ص۵۷۰ ـ۵۷۱، ۵۷۴) اختلاف در مصوتهای کوتاه کلمات اعم از فعل و اسم مانند:"اِسوه" به جای "اُسوه" و "صَلَب" بر جای "صُلْب"، (ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹؛ آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص۱۱۷) صرف اسم مفعول ثلاثی مجرد از اجوفهای یائی بر وزن مفعول مثل "مبیوع" به جای "مبیع"، تبدیل "ح" به "ه" در کلماتی شبیه: "مَدَهْتُه" به جای "مَدَحْتُه" که در میان تیره بنی سعد بن زید مناة و لخم رایج است، تمایل به سکون حرف میانه کلمات همچون: "کَبْد"، "رُسْل"، "فَخْذ"، "عَلْم" و "کَرْم"، وضع واژه‌هایی اختصاصی مانند وعملی به جای "لعمری" در لهجه حجاز، نصب و اِفراد تمییز کمِ خبری مثل "کم درهماً"، رفع خبر «ما»ی نافیه، رفع خبر «لیس» در صورت اقتران با «الاّ»، میل به اِماله مانند: "سلیح" به جای "سلاح"، همچنین همزه که در میان حجازی‌ها میل به ضعف و نیستی دارد، در تمیم میل به شدت دارد و حتی به سوی "ع " گرایش پیدا می‌‌کند، (فراهیدی، کتاب العین، ج ۱، ص۹۱، ۱۲۳؛ فیروزآبادی، ذیل «عنّ»؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، ص۵۸۱ ـ۵۸۲، ۵۸۴؛ آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص۱۱۴، ۱۱۷) تلفظ "ق" به شکل بسیار غلیظ و حتی به صورت "ک" مانند "کَوم" به جای "قَوم"، (ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹) تبدیل «واوِ» آغازِ کلماتِ هم وزن با "فِعال" و "فِعاله" به «همزه» مانند "اِساده" به جای "وِسادَه" (فراهیدی، کتاب العین، ج ۵، ص۱۹۴ و ج ۷، ص۲۸۴)</ref> اشاره کرد.  
از دیگر جنبه‌های اهمیت قبیله بنی تمیم، ویژگی‌های زبانی آنهاست که از جمله آن می‌‌توان به تبدیل "ک" علامت تأنیث به "ش" مانند:"غلامشِ" بر جای "غلامکِ"،<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۴۲</ref> افزودن "ش" بعد از "ک" مجرور در موارد [[وقف]] مانند: "مِنْکِش" به "مِنْکِ"، میل به ادغام بر خلاف لهجه [[حجاز]] مثل: کاربرد "غضِّ" به جای "اَغْضِض"،<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹</ref> تبدیل "ی" ضمیر و "ی" نسبت به "ج" مانند: استعمال کلمات "غلامِج" و "کوفِجّ" به جای "غلامی" و "کوفیّ"<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۴۲ و ۳۶۹.</ref> و...<ref>از دیگر ویژگی‌های این زبان که در کتابهای لغت و تفسیر و در تحقیقات لغت شناسان بتفصیل بدان پرداخته شده است می‌‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: مکسور شدن فاءالفعلِ کلماتِ هم وزن با فعیل که عین الفعلشان از حروف حلقی است مانند: "شِهید"، (جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، ص۵۷۰ ـ۵۷۱، ۵۷۴) اختلاف در مصوتهای کوتاه کلمات اعم از فعل و اسم مانند:"اِسوه" به جای "اُسوه" و "صَلَب" بر جای "صُلْب"، (ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹؛ آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص۱۱۷) صرف اسم مفعول ثلاثی مجرد از اجوفهای یائی بر وزن مفعول مثل "مبیوع" به جای "مبیع"، تبدیل "ح" به "ه" در کلماتی شبیه: "مَدَهْتُه" به جای "مَدَحْتُه" که در میان تیره بنی سعد بن زید مناة و لخم رایج است، تمایل به سکون حرف میانه کلمات همچون: "کَبْد"، "رُسْل"، "فَخْذ"، "عَلْم" و "کَرْم"، وضع واژه‌هایی اختصاصی مانند وعملی به جای "لعمری" در لهجه حجاز، نصب و اِفراد تمییز کمِ خبری مثل "کم درهماً"، رفع خبر «ما»ی نافیه، رفع خبر «لیس» در صورت اقتران با «الاّ»، میل به اِماله مانند: "سلیح" به جای "سلاح"، همچنین همزه که در میان حجازی‌ها میل به ضعف و نیستی دارد، در تمیم میل به شدت دارد و حتی به سوی "ع " گرایش پیدا می‌‌کند، (فراهیدی، کتاب العین، ج ۱، ص۹۱، ۱۲۳؛ فیروزآبادی، ذیل «عنّ»؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، ص۵۸۱ ـ۵۸۲، ۵۸۴؛ آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص۱۱۴، ۱۱۷) تلفظ "ق" به شکل بسیار غلیظ و حتی به صورت "ک" مانند "کَوم" به جای "قَوم"، (ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹) تبدیل «واوِ» آغازِ کلماتِ هم وزن با "فِعال" و "فِعاله" به «همزه» مانند "اِساده" به جای "وِسادَه" (فراهیدی، کتاب العین، ج ۵، ص۱۹۴ و ج ۷، ص۲۸۴)</ref> اشاره کرد.  


بررسی این ویژگی‌ها به‌ویژه از آن رو اهمیت دارد که با بحث [[عربی]] [[فصیح]] و [[زبان قرآن]] پیوند تنگاتنگ پیدا می‌‌کند. اهمیت و [[غلبه]] لهجه [[تمیم]] در نجد موجب شده تا زبان شناسان لهجه تمیم را «لهجه نجد» بنامند و آن را در مقابل لهجه [[قبایل]] [[حجاز]] از جمله [[قریش]]، قرار دهند. به نظر "فلرز" این هر دو لهجه (نجد و حجاز) از لحاظ مکانی در محدوده دو خط فرضی واقع می‌‌شوند که یکی از چند کیلومتری جنوب [[مکه]] آغاز و به [[بحرین]] ختم می‌‌شود و دیگری از شمال [[مدینه]] شروع می‌‌گردد و به شمال [[حیره]] می‌‌انجامد.<ref>فلرز، ص۷.</ref>  
بررسی این ویژگی‌ها به‌ویژه از آن رو اهمیت دارد که با بحث [[عربی]] [[فصیح]] و [[زبان قرآن]] پیوند تنگاتنگ پیدا می‌‌کند. اهمیت و [[غلبه]] لهجه [[تمیم]] در نجد موجب شده تا زبان شناسان لهجه تمیم را «لهجه نجد» بنامند و آن را در مقابل لهجه [[قبایل]] [[حجاز]] از جمله [[قریش]]، قرار دهند. به نظر "فلرز" این هر دو لهجه (نجد و حجاز) از لحاظ مکانی در محدوده دو خط فرضی واقع می‌‌شوند که یکی از چند کیلومتری جنوب [[مکه]] آغاز و به [[بحرین]] ختم می‌‌شود و دیگری از شمال [[مدینه]] شروع می‌‌گردد و به شمال [[حیره]] می‌‌انجامد.<ref>فلرز، ص۷.</ref>  
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش