زلیخا در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'لام' به 'لام'
جز (جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر')
جز (جایگزینی متن - 'لام' به 'لام')
 
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
زُلیخا (zolayxa = zoleika) را برخی به ضم "ز" و [[فتح]] "[[لام]]" و برخی دیگر به فتح "ز" و کسر "لام" خوانده‌اند. دهخدا تلفظ دوم را دارای [[شهرت]] و [[نادرست]] دانسته است.<ref>لغت نامه، ج ۹، ص ۱۲۹۰۳ - ۱۲۹۰۴؛ فرهنگ فارسی، ج ۵، ص ۶۵۳، "زلیخا".</ref> درباره [[عربی]] یا غیر عربی بودن این واژه [[اختلاف]] است: فرهنگ‌نویسانی چون [[خلیل]] فراهیدی، جوهری و [[ابن فارس]] این واژه را در کتاب‌های خود نیاورده‌اند؛<ref> العین، ج ۴، ص ۲۰۸؛ الصحاح، ج ۱، ص ۴۲۲؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۲۰، "زلخ".</ref> ولی واژه‌پژوهانِ پس از آنها مانند ابن‌منظور، فیروزآبادی و زبیدی، بدون پرداخت صریح به ریشه و معنای لغوی [[زلیخا]]، آن را ذیل ماده "ز ـ ل ـ خ" به معنای "لغزیدن" آورده‌اند <ref> لسان العرب، ج ۳، ص ۲۱ ـ ۲۲؛ القاموس المحیط، ج، ص ۲۶۰؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۲۷۴ ـ ۲۷۵، "زلخ".</ref>. زبیدی به [[نقل]] از استاد خود ساختار درست آن را "زَلِیخا" به فتح "ز" و تلفظ آن را به گونه مصغّر (: زُلَیخا) عامیانه و نادرست خوانده است. در مقابل، برخی دیگر به نقل از حاشیه القاموس المحیط تلفظ آن به شکل مصغّر و با هر دو الف ممدوده و [[مقصوره]] را نیز درست دانسته‌اند.<ref>تاج العروس، ج ۴، ص ۲۷۴ - ۲۷۵.</ref> برخی ضبط درست آن را زلیخاء گفته‌اند.<ref> تفسیر ابن عربی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۲۱۳، ۲۱۸؛ تفسیر شبر، ص ۲۴۱.</ref> بر همین اساس بعضی، "زُلَیخاء" را مصغر "زَلخاء" (مانند حُمَیراء و حَمراء) دانسته و در سبب نامگذاری وی به این نام گفته‌اند که او زنی بسیار [[زیبا]] بود؛ به گونه‌ای که می‌توانست هر مردی را دچار [[لغزش]] و [[گناه]] کند و تصغیر آن به جهت ترحم و [[محبت]] است؛<ref>لغت نامه، ج ۹، ص ۱۲۹۰۴، "زلیخا".</ref> ولی چنانچه عربی و مصغر بودن آن را بپذیریم، معنای آن "[[زن]] لغزشکار و [[خطاکار]]" خواهد بود. این معنا افزون بر [[زبان عربی]]، با [[شخصیت]] داستانی وی در [[قصه]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} نیز سازگارتر است.
زُلیخا (zolayxa = zoleika) را برخی به ضم "ز" و [[فتح]] "لام" و برخی دیگر به فتح "ز" و کسر "لام" خوانده‌اند. دهخدا تلفظ دوم را دارای [[شهرت]] و [[نادرست]] دانسته است.<ref>لغت نامه، ج ۹، ص ۱۲۹۰۳ - ۱۲۹۰۴؛ فرهنگ فارسی، ج ۵، ص ۶۵۳، "زلیخا".</ref> درباره [[عربی]] یا غیر عربی بودن این واژه [[اختلاف]] است: فرهنگ‌نویسانی چون [[خلیل]] فراهیدی، جوهری و [[ابن فارس]] این واژه را در کتاب‌های خود نیاورده‌اند؛<ref> العین، ج ۴، ص ۲۰۸؛ الصحاح، ج ۱، ص ۴۲۲؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۲۰، "زلخ".</ref> ولی واژه‌پژوهانِ پس از آنها مانند ابن‌منظور، فیروزآبادی و زبیدی، بدون پرداخت صریح به ریشه و معنای لغوی [[زلیخا]]، آن را ذیل ماده "ز ـ ل ـ خ" به معنای "لغزیدن" آورده‌اند <ref> لسان العرب، ج ۳، ص ۲۱ ـ ۲۲؛ القاموس المحیط، ج، ص ۲۶۰؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۲۷۴ ـ ۲۷۵، "زلخ".</ref>. زبیدی به [[نقل]] از استاد خود ساختار درست آن را "زَلِیخا" به فتح "ز" و تلفظ آن را به گونه مصغّر (: زُلَیخا) عامیانه و نادرست خوانده است. در مقابل، برخی دیگر به نقل از حاشیه القاموس المحیط تلفظ آن به شکل مصغّر و با هر دو الف ممدوده و [[مقصوره]] را نیز درست دانسته‌اند.<ref>تاج العروس، ج ۴، ص ۲۷۴ - ۲۷۵.</ref> برخی ضبط درست آن را زلیخاء گفته‌اند.<ref> تفسیر ابن عربی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۲۱۳، ۲۱۸؛ تفسیر شبر، ص ۲۴۱.</ref> بر همین اساس بعضی، "زُلَیخاء" را مصغر "زَلخاء" (مانند حُمَیراء و حَمراء) دانسته و در سبب نامگذاری وی به این نام گفته‌اند که او زنی بسیار [[زیبا]] بود؛ به گونه‌ای که می‌توانست هر مردی را دچار [[لغزش]] و [[گناه]] کند و تصغیر آن به جهت ترحم و [[محبت]] است؛<ref>لغت نامه، ج ۹، ص ۱۲۹۰۴، "زلیخا".</ref> ولی چنانچه عربی و مصغر بودن آن را بپذیریم، معنای آن "[[زن]] لغزشکار و [[خطاکار]]" خواهد بود. این معنا افزون بر [[زبان عربی]]، با [[شخصیت]] داستانی وی در [[قصه]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} نیز سازگارتر است.


در مقابل، برخی، واژه [[زلیخا]] را از واژگان دخیل و غیر [[عربی]] دانسته‌اند. بر اساس این دیدگاه، زلیخا، معرّبِ همراه با تصحیف نام آزِنت (Aseneth) است. [[عرب‌ها]]، حرف اول آن را الف و [[لام]] تزیینی [[گمان]] کرده و "الزنت" گفته و سپس بدون الف و لام زنیخا خوانده‌اند یا در آغاز "الزنیخا" نوشته و سپس الف و لام را "ال" تعریف شمرده و با حذف آن، زنیخا و زلیخا شده است.<ref>لغت نامه، ج ۹، ص ۱۲۹۰۴.</ref> بعضی دیگر در تلاشی تفاهم‌طلبانه، زلیخا را در اصل "زَلْیَقه" دانسته‌اند که در هر دو زبان عربی و [[عبری]] به معنای زن لغزشکار و درست در برابر عنوانی است که به حضرت یوسف {{ع}} داده شده است. بنا بر این دیدگاه، [[قرآن]] حضرت یوسف {{ع}} را با عنوان "[[صدیق]]" یاد کرده است {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو! درباره (خواب دیدن) هفت گاو فربه که هفت گاو لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک دیگر نظرت را به ما بگو باشد که من نزد مردم برگردم شاید که (به تعبیر آن) دانا گردند» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref> که ریشه عبری آن صادیگ است.<ref>اعلام قرآن، خزائلی، ص ۶۷۳ ـ ۶۷۴.</ref> لازم به [[یادآوری]] است که دیلمی ([[قرن هشتم هجری]])، نام زن [[عزیز مصر]] را زَلْیَخه گفته است.<ref> اعلام الدین، ص ۴۲۹ و نیز نک: السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۶۱۲.</ref> بر اساس پاره‌ای گزارش‌های [[تاریخی]]، این نام در میان عرب‌ها کاربرد داشته است؛ از جمله آن را نام کنیزی دانسته‌اند که [[زینب]] دختر جَحش، از [[همسران پیامبر اکرم]] {{صل}} به آن [[حضرت]] [[هدیه]] داد.<ref>السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۴۱۹؛ روح المعانی، ج ۲۲، ص ۵۴.</ref> برخی نیز احتمال داده‌اند که [[یهودیان]] نام [[مادر]] یوسف {{ع}}، یعنی "رحیلا" را به [[همسر]] عزیز مصر اطلاق کرده باشند و "رحیلا" با [[قلب]] و تصحیف به صورت زلیخا بر وزن "چَلیپا" یا بر وزن "هُوِیدا" در آمده باشد، چنان که نام [[مصری]] خود عزیز مصر یعنی فوطیفار به صورت قطفیر در آمده است.<ref>اعلام قرآن، خزائلی، ص ۶۷۳.</ref> البته نام [[مادر]] [[یوسف]] {{ع}} راحیل بود نه رحیلا.<ref>قاموس کتاب مقدس، ص ۳۸۹، "راحیل".</ref> در [[منابع تاریخی]]،<ref>البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۶۹؛ تاریخ الانبیاء، ص ۱۱۵؛ البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۲۴۰.</ref> [[تفسیری]] <ref>برای نمونه: تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۴۴، ۱۴۶؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۱۸۶؛ تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۲۰۵.</ref> و [[روایی]]،<ref>برای نمونه: تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۴۲؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۵۵؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۹۶.</ref> [[زلیخا]] نام [[همسر]] [[عزیز مصر]] معرفی شده است که [[عاشق]] و دلباخته [[حضرت یوسف]] {{ع}} شد. [[قرآن کریم]] بدون تصریح به این نام، از او با عنوان [[زن]] عزیز مصر یاد می‌کند. {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدین‌گونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۲۱.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۰.</ref> داستان دلباختگی زلیخا به حضرت یوسف {{ع}} به عنوان بخشی از [[تاریخ]] [[زندگی]] آن [[حضرت]]، بخش بسیار کوچکی از [[سوره یوسف]] {{ع}} را فراگرفته؛ ولی همواره از سوی برخی نویسندگان، [[شاعران]]، داستان‌پردازان و [[توده]] [[مردم]] به عنوان محوری‌ترین بخش داستان زندگی یوسف {{ع}} مورد توجه قرار گرفته و کتاب‌هایی منثور <ref>برای نمونه: کیدالنساء و عصمة الانبیاء.</ref> و منظوم <ref>برای نمونه: یوسف و زلیخای جامی.</ref> در این باره تألیف و تدوین شده‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[زلیخا (مقاله)|مقاله «زلیخا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>
در مقابل، برخی، واژه [[زلیخا]] را از واژگان دخیل و غیر [[عربی]] دانسته‌اند. بر اساس این دیدگاه، زلیخا، معرّبِ همراه با تصحیف نام آزِنت (Aseneth) است. [[عرب‌ها]]، حرف اول آن را الف و لام تزیینی [[گمان]] کرده و "الزنت" گفته و سپس بدون الف و لام زنیخا خوانده‌اند یا در آغاز "الزنیخا" نوشته و سپس الف و لام را "ال" تعریف شمرده و با حذف آن، زنیخا و زلیخا شده است.<ref>لغت نامه، ج ۹، ص ۱۲۹۰۴.</ref> بعضی دیگر در تلاشی تفاهم‌طلبانه، زلیخا را در اصل "زَلْیَقه" دانسته‌اند که در هر دو زبان عربی و [[عبری]] به معنای زن لغزشکار و درست در برابر عنوانی است که به حضرت یوسف {{ع}} داده شده است. بنا بر این دیدگاه، [[قرآن]] حضرت یوسف {{ع}} را با عنوان "[[صدیق]]" یاد کرده است {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو! درباره (خواب دیدن) هفت گاو فربه که هفت گاو لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک دیگر نظرت را به ما بگو باشد که من نزد مردم برگردم شاید که (به تعبیر آن) دانا گردند» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref> که ریشه عبری آن صادیگ است.<ref>اعلام قرآن، خزائلی، ص ۶۷۳ ـ ۶۷۴.</ref> لازم به [[یادآوری]] است که دیلمی ([[قرن هشتم هجری]])، نام زن [[عزیز مصر]] را زَلْیَخه گفته است.<ref> اعلام الدین، ص ۴۲۹ و نیز نک: السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۶۱۲.</ref> بر اساس پاره‌ای گزارش‌های [[تاریخی]]، این نام در میان عرب‌ها کاربرد داشته است؛ از جمله آن را نام کنیزی دانسته‌اند که [[زینب]] دختر جَحش، از [[همسران پیامبر اکرم]] {{صل}} به آن [[حضرت]] [[هدیه]] داد.<ref>السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۴۱۹؛ روح المعانی، ج ۲۲، ص ۵۴.</ref> برخی نیز احتمال داده‌اند که [[یهودیان]] نام [[مادر]] یوسف {{ع}}، یعنی "رحیلا" را به [[همسر]] عزیز مصر اطلاق کرده باشند و "رحیلا" با [[قلب]] و تصحیف به صورت زلیخا بر وزن "چَلیپا" یا بر وزن "هُوِیدا" در آمده باشد، چنان که نام [[مصری]] خود عزیز مصر یعنی فوطیفار به صورت قطفیر در آمده است.<ref>اعلام قرآن، خزائلی، ص ۶۷۳.</ref> البته نام [[مادر]] [[یوسف]] {{ع}} راحیل بود نه رحیلا.<ref>قاموس کتاب مقدس، ص ۳۸۹، "راحیل".</ref> در [[منابع تاریخی]]،<ref>البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۶۹؛ تاریخ الانبیاء، ص ۱۱۵؛ البدایة والنهایه، ج ۱، ص ۲۴۰.</ref> [[تفسیری]] <ref>برای نمونه: تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۱۴۴، ۱۴۶؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۱۸۶؛ تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۲۰۵.</ref> و [[روایی]]،<ref>برای نمونه: تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۴۲؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۵۵؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۹۶.</ref> [[زلیخا]] نام [[همسر]] [[عزیز مصر]] معرفی شده است که [[عاشق]] و دلباخته [[حضرت یوسف]] {{ع}} شد. [[قرآن کریم]] بدون تصریح به این نام، از او با عنوان [[زن]] عزیز مصر یاد می‌کند. {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدین‌گونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۲۱.</ref>، {{متن قرآن|وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و زنانی در آن شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) از برده خویش، کام می‌خواهد، (برده‌اش) او را در عشق، سخت شیفته کرده است؛ بی‌گمان ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره یوسف، آیه ۳۰.</ref> داستان دلباختگی زلیخا به حضرت یوسف {{ع}} به عنوان بخشی از [[تاریخ]] [[زندگی]] آن [[حضرت]]، بخش بسیار کوچکی از [[سوره یوسف]] {{ع}} را فراگرفته؛ ولی همواره از سوی برخی نویسندگان، [[شاعران]]، داستان‌پردازان و [[توده]] [[مردم]] به عنوان محوری‌ترین بخش داستان زندگی یوسف {{ع}} مورد توجه قرار گرفته و کتاب‌هایی منثور <ref>برای نمونه: کیدالنساء و عصمة الانبیاء.</ref> و منظوم <ref>برای نمونه: یوسف و زلیخای جامی.</ref> در این باره تألیف و تدوین شده‌اند.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[زلیخا (مقاله)|مقاله «زلیخا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۴.</ref>


== زلیخا در [[عهد قدیم]] ==
== زلیخا در [[عهد قدیم]] ==
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش