جز
جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
حبیب بن مظاهر پس از آنکه به [[محضر امام]] {{ع}} شرفیاب شد، دید که [[سپاه]] [[دشمن]] بسیار زیاد ولی [[یاران]] حضرت بسیار اندکاند، ـ لذا در همان شبهای هشتم و نهم [[محرم]] ـ به [[امام]] عرضه داشت: در این نزدیکی قبیلهای از [[بنی اسد]] [[زندگی]] میکنند، اگر اجازه فرمایید به سراغ آنها میروم و آنان را برای [[یاری]] شما فرا میخوانم، شاید [[خداوند]] آنان را [[هدایت]] کند و به واسطه آنها خطرات از شما مرتفع شود. | حبیب بن مظاهر پس از آنکه به [[محضر امام]] {{ع}} شرفیاب شد، دید که [[سپاه]] [[دشمن]] بسیار زیاد ولی [[یاران]] حضرت بسیار اندکاند، ـ لذا در همان شبهای هشتم و نهم [[محرم]] ـ به [[امام]] عرضه داشت: در این نزدیکی قبیلهای از [[بنی اسد]] [[زندگی]] میکنند، اگر اجازه فرمایید به سراغ آنها میروم و آنان را برای [[یاری]] شما فرا میخوانم، شاید [[خداوند]] آنان را [[هدایت]] کند و به واسطه آنها خطرات از شما مرتفع شود. | ||
[[امام حسین]] {{ع}} به او اجازه داد و حبیب بن مظاهر به سوی [[قبیله بنی اسد]] حرکت کرد وقتی حبیب بن مظاهر در جمع آنان حاضر شد، ابتدا خود را معرفی کرد و سپس به [[موعظه]] و [[نصیحت]] آنان پرداخت و برای | [[امام حسین]] {{ع}} به او اجازه داد و حبیب بن مظاهر به سوی [[قبیله بنی اسد]] حرکت کرد وقتی حبیب بن مظاهر در جمع آنان حاضر شد، ابتدا خود را معرفی کرد و سپس به [[موعظه]] و [[نصیحت]] آنان پرداخت و برای پیوستن آن جمعیت، به قافله [[کربلا]] سخنان بسیار ارزنده و به یاد ماندنی ایراد کرد و چنین گفت: "ای [[بنی اسد]]، همانا چیزی برای شما آوردهام که پیشوای هر [[قوم]] برای خود میآورد، این [[حسین]] [[فرزند علی]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[فرزند فاطمه]] [[دختر رسول خدا]] {{صل}} است که با جمعی از [[مؤمنین]] به نزدیکی شما [[خیمه]] و خرگاه زدهاند... پس به [[خدا]] اگر او را [[یاری]] کنید [[خداوند]] [[شرف]] [[دنیا]] و [[آخرت]] را به شما عطا خواهد کرد"<ref>{{عربی|يا بني أسد! قد جئتكم بخير ما أتى به رائد قومه، هذا الحسين بن علي أميرالمؤمنين، وابن فاطمة بنت رسول اللّه {{صل}} قد نزل بين ظهرانیكم في عصابة من المؤمنين، فواللّه لئن نصرتموه ليعطينّکم اللّه شرف الدنیا والآخرة...}}</ref> | ||
پس از سخنان گرم و [[حقیقت]] گوی حبیب بن مظاهر، [[عبدالله بن بشیر اسدی]] ازجا برخاست و گفت: "ای حبیب بن مظاهر، [[خداوند]]، تلاش و کوشش تو را پاس دارد که به [[خدا]] قسم برای ما [[کرامت]] آوردی و این [[کرامت]] را مرد به عزیزان و عزیزانش [[عنایت]] میکند، بنابراین من نخستین کسی هستم که لبیک میگویم و برای [[حمایت]] از [[حسین]] {{ع}} آمادهام"<ref>{{عربی|شكر الله سعيك يا أبا القاسم فو الله لجئتنا بمعركه يستأثر بها المرء الأحب فالأحب أما أنا فأول من اجاب..}}؛</ref> | پس از سخنان گرم و [[حقیقت]] گوی حبیب بن مظاهر، [[عبدالله بن بشیر اسدی]] ازجا برخاست و گفت: "ای حبیب بن مظاهر، [[خداوند]]، تلاش و کوشش تو را پاس دارد که به [[خدا]] قسم برای ما [[کرامت]] آوردی و این [[کرامت]] را مرد به عزیزان و عزیزانش [[عنایت]] میکند، بنابراین من نخستین کسی هستم که لبیک میگویم و برای [[حمایت]] از [[حسین]] {{ع}} آمادهام"<ref>{{عربی|شكر الله سعيك يا أبا القاسم فو الله لجئتنا بمعركه يستأثر بها المرء الأحب فالأحب أما أنا فأول من اجاب..}}؛</ref> |