جز
جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن'
جز (جایگزینی متن - 'تجدید' به 'تجدید') |
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن') |
||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
در آخرین روزهای [[زندگی]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] [[شاهد]] صحنهای شگفت بودند تا همگان برای همیشه بدانند که در برابر قانون چگونه باید بود و [[سیره]] گرامیترین [[خلق]] [[خدا]] چگونه بود. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در آن [[روز]] در حالی که بیماریاش شدت یافته بود و [[فضل بن عباس]] و [[علی بن ابی طالب]] زیر بغلش را گرفته بودند و به [[سختی]] [[راه]] میرفت وارد [[مسجد]] شد و بر [[منبر]] رفت و آخرین سخنانش را با مردمش گفت: {{متن حدیث|أَیُّهَا النَّاسُ، فَإِنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكُمُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ؛ وَ إِنَّهُ قَدْ دَنَا مِنِّي حُقُوقَ مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِکُمْ. فَمَنْ کُنْتُ جَلَدْتُ لَهُ ظَهْرَاً فَهذَا ظَهْرِي فَلْیَسْتَقِدْ مِنْهُ. وَ مَنْ کُنْتُ شَتَمْتُ لَهُ عِرْضَاً فَهذَا عَرْضِي فَلْیَسْتَقِدْ مِنْهُ. أَلَا وَ إِنَّ الشَّحْنَاءَ لَیْسَتْ مِنْ طَبْعِي وَ لَا مِنْ شَأْنِي. أَلَا وَ إِنَّ أَحَبَّکُمْ إِلَیَّ مَنْ أَخَذَ مِنِّي حَقَّاً إِنْ کَانَ لَهُ، أَوْ حَلَّلَنِي. فَلَقِیتُ اللهَ وَ أَنَا أَطِیبُ النَّفْسِ. وَ قَدْ أَرَی أَنَّ هذَا غَیْرُ مُغْنٍ عَنِّي حَتَّی أَقُومَ فِیکُمْ مِرَارًا}}<ref>«مردم، من در برابر شما خدایی را که جز او خدایی نیست میستایم. هر که در میان شما حقی بر من دارد اینک من. اگر بر پشت کسی تازیانه زدهام، این پشت من، بیاید و به جای آن تازیانه بزند. اگر کسی را دشنام دادهام، بیاید دشنامم دهد. زنهار که دشمنی در سرشت من نیست و در شأن من نیست. بدانید که محبوبترین شما نزد من کسی است که اگر حقی بر من دارد از من بستاند یا مرا حلال کند تا خدا را که دیدار میکنم پاک و پاکیزه باشم. و چنین میبینم که این درخواست مرا کافی نیست و لازم است چند بار در میان شما برخیزم و آن را تکرار کنم». تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۸۹-۱۹۰؛ و با مختصر اختلاف در لفظ: الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۹؛ البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۵۱.</ref>. | در آخرین روزهای [[زندگی]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[مردم]] [[شاهد]] صحنهای شگفت بودند تا همگان برای همیشه بدانند که در برابر قانون چگونه باید بود و [[سیره]] گرامیترین [[خلق]] [[خدا]] چگونه بود. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در آن [[روز]] در حالی که بیماریاش شدت یافته بود و [[فضل بن عباس]] و [[علی بن ابی طالب]] زیر بغلش را گرفته بودند و به [[سختی]] [[راه]] میرفت وارد [[مسجد]] شد و بر [[منبر]] رفت و آخرین سخنانش را با مردمش گفت: {{متن حدیث|أَیُّهَا النَّاسُ، فَإِنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكُمُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ؛ وَ إِنَّهُ قَدْ دَنَا مِنِّي حُقُوقَ مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِکُمْ. فَمَنْ کُنْتُ جَلَدْتُ لَهُ ظَهْرَاً فَهذَا ظَهْرِي فَلْیَسْتَقِدْ مِنْهُ. وَ مَنْ کُنْتُ شَتَمْتُ لَهُ عِرْضَاً فَهذَا عَرْضِي فَلْیَسْتَقِدْ مِنْهُ. أَلَا وَ إِنَّ الشَّحْنَاءَ لَیْسَتْ مِنْ طَبْعِي وَ لَا مِنْ شَأْنِي. أَلَا وَ إِنَّ أَحَبَّکُمْ إِلَیَّ مَنْ أَخَذَ مِنِّي حَقَّاً إِنْ کَانَ لَهُ، أَوْ حَلَّلَنِي. فَلَقِیتُ اللهَ وَ أَنَا أَطِیبُ النَّفْسِ. وَ قَدْ أَرَی أَنَّ هذَا غَیْرُ مُغْنٍ عَنِّي حَتَّی أَقُومَ فِیکُمْ مِرَارًا}}<ref>«مردم، من در برابر شما خدایی را که جز او خدایی نیست میستایم. هر که در میان شما حقی بر من دارد اینک من. اگر بر پشت کسی تازیانه زدهام، این پشت من، بیاید و به جای آن تازیانه بزند. اگر کسی را دشنام دادهام، بیاید دشنامم دهد. زنهار که دشمنی در سرشت من نیست و در شأن من نیست. بدانید که محبوبترین شما نزد من کسی است که اگر حقی بر من دارد از من بستاند یا مرا حلال کند تا خدا را که دیدار میکنم پاک و پاکیزه باشم. و چنین میبینم که این درخواست مرا کافی نیست و لازم است چند بار در میان شما برخیزم و آن را تکرار کنم». تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۸۹-۱۹۰؛ و با مختصر اختلاف در لفظ: الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۹؛ البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۵۱.</ref>. | ||
سپس از [[منبر]] فرود آمد، [[نماز ظهر]] را گزارد و باز به منبر بازگشت و همان سخن را تکرار کرد. [[رسول خدا]]{{صل}} جلوه تام [[رحمت الهی]] بود، هرگز کسی را نیازرده بود، حقی را پایمال نکرده بود، خلاف [[مساوات]] و [[عدالت]] عمل نکرده بود، در [[اجرای قانون]] ملاحظه این و آن را نکرده بود، و جز برای [[خدا]] [[خشم]] نگرفته بود؛ اما اینک گاه | سپس از [[منبر]] فرود آمد، [[نماز ظهر]] را گزارد و باز به منبر بازگشت و همان سخن را تکرار کرد. [[رسول خدا]]{{صل}} جلوه تام [[رحمت الهی]] بود، هرگز کسی را نیازرده بود، حقی را پایمال نکرده بود، خلاف [[مساوات]] و [[عدالت]] عمل نکرده بود، در [[اجرای قانون]] ملاحظه این و آن را نکرده بود، و جز برای [[خدا]] [[خشم]] نگرفته بود؛ اما اینک گاه پیوستن به [[رفیق]] اعلا، [[اصرار]] داشت که کوچکترین حقی از [[مردم]] بر گردنش نباشد و [[مساوات در برابر قانون]] را در [[برترین]] مرتبهاش تحقق بخشد. به دنبال سخنان مکرر [[پیامبر]]، مردی برخاست و گفت: «ای رسول خدا، من سه [[درهم]] نزد تو دارم!» پیامبر فرمود: «[[فضل]]، به او بده». فضل آن را پرداخت و مرد نشست. آنگاه فرمود: | ||
{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ كَانَ عِنْدَهُ شَيْءٌ فَلْيُؤَدِّهِ، وَلَا يَقُولْ: فُضُوحُ الدُّنْيَا، أَلَا وَإِنَّ فُضُوحَ الدُّنْيَا أَیْسَرُ مِنْ فُضُوحِ الْآخِرَةِ}}<ref>«مردم، هر کس مالی از کسی نزدش باشد باید آن را بپردازد و نگوید رسوایی دنیاست. بدانید که بیشک رسواییهای دنیا از رسواییهای آخرت آسانتر است». تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۸۹-۱۹۰.</ref>. | {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ كَانَ عِنْدَهُ شَيْءٌ فَلْيُؤَدِّهِ، وَلَا يَقُولْ: فُضُوحُ الدُّنْيَا، أَلَا وَإِنَّ فُضُوحَ الدُّنْيَا أَیْسَرُ مِنْ فُضُوحِ الْآخِرَةِ}}<ref>«مردم، هر کس مالی از کسی نزدش باشد باید آن را بپردازد و نگوید رسوایی دنیاست. بدانید که بیشک رسواییهای دنیا از رسواییهای آخرت آسانتر است». تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۸۹-۱۹۰.</ref>. | ||