هدایت به امر الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۱۹۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۱۸
خط ۶۰: خط ۶۰:


==هدایت به امر یکی از شئون [[امامت]]==
==هدایت به امر یکی از شئون [[امامت]]==
*ایشان در بیان‌این که چرا هدایت به امر از شئون [[امامت]] است فرموده‌اند: {{عربی|اندازه=150%|" لان الله سبحانه جعل ابراهیم اماما بعد جعله نبیا‏‏‏"}} این هم بحثی دارد که در جلد یک المیزان بیشتر مطرح شده است. در آنجا ثابت می‌کنند که وقتی خداوند به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}﴾}} این در اواخر عمر‌ایشان بوده و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} مقام [[نبوت]] را دارا بوده‌اند و خود‌این مطلب چندین دلیل دارد: دلیل خیلی واضحش‌این است که چون‌این اعطا امامت بعد از ابتلائات و آزمایشات سختی بوده و سختترین ابتلا برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} ذبح [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} بود. و از طرف دیگر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بنا به نقل [[قرآن]] می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء}}﴾}}<ref> سپاس خداوند را که با پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستی پروردگارم شنوای دعاست؛ سوره ابراهیم، آیه: ۳۹.</ref> پس معلوم می‌شود که آزمایش ذبح [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} در دوران کهولت و اواخر عمر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بوده است و چون مسأله ذبح [[حضرت اسماعیل]]{{ع}} بزرگترین آزمایش و ابتلا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بود و‌ایشان در‌این امتحان موفق شد، خداوند بعد از طی‌ این مراحل او را به مقام [[نبوت]] بود<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref>
 
*دلیل دیگر بر فرق [[امامت]] با [[نبوت‌]] این است که [[امامت]] اگر همان [[نبوت]] باشد، دیگر معنا ندارد حضرت ابراهیمی‌ که مقام [[امامت]] را دارا بوده است دوباره خداوند خطاب به‌ایشان بفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}﴾}} اگر [[امامت]] همان [[نبوت]] و به معنای ارائه طریق باشد،‌این تکرار، لغو و بی‌جاست بنابراین [[امامت]] غیر از [[نبوت]] است؛ [[نبوت]] صرفاً همان هدایت است به معنای ارائه طریق.*[[علامه طباطبایی|علامه]] می‌فرمایند: {{عربی|اندازه=150%|" و لا تنفک النبوه عن الهدایه بمعنی ارائه الطریق‏‏‏"}} هدایت به معنای ارائه طریق همان [[نبوت]] است و [[نبوت]] جدای از هدایت به معنای ارائه طریق نیست. سپس می‌فرمایند: {{عربی|اندازه=150%|" فلا یبقی للامامه الا الهدایه بمعنی الا یصال الی المطلوب‏‏‏"}} یعنی [[امامت]] یک نوع تحریک و‌ایصال مأموم است، یک نوع هل دادن انسانها به سمت فلاح و رستگاری است و‌ایصال الی المطلوب یعنی رساندن و واصل کردن {{عربی|اندازه=150%|" و هو نوع تصرف تکوینی فی النفوس‏‏‏"}} چون [[امام]] دارای [[ولایت]] است، نوعی تصرف در دلها می‌کند و آنها را به سمت مطلوب می‌برد.
*علاوه بر مثال سابق، می‌توانیم [[امام]] را تشبیه کنیم به یک آهن ربایی که دارای میدان مغناطیسی است. اگر براده آهن توی‌ این میدان قرار گیرد،‌این آهن ربا، یک اثر تکوینی بر آن دارد و آن را به سمت خودش جذب می‌کند. می‌دانیم که تاثیر آهن ربا بر براده آهن یک تاثیر تکوینی است به اعتباری و جعلی توضیح‌این که وقتی مثلا" یک رئیس دستور می‌دهد به مرئوس و مرئوس می‌رود به دنبال اجرایی اوامر رئیس،‌این تحریک بر اساس یک امتیاز و قرار داد است که‌این رئیس است و دیگری مرئوس و لذاست که مرئوس باید دستورش را اطاعت کند. اما یک وقت رابطه، رابطه تکوینی است و [[امامت]] از‌این قبیل است. یعنی [[امام]] ولایتش برما ولایت اعتباری نیست، بلکه بک ولایت حقیقی مثل تاثیر آهن ربا بر براده آهن در میدان مغناطیسی است! [[علامه طباطبایی|علامه]] می‌فرمایند: [[امامت]] نوعی تصرف تکوینی در نفوس و در جانهای انسانها است، {{عربی|اندازه=150%|" و هی نوع تصرف تکوینی فی النفوس لتسییرها فی سیر الکمال و نقلها من موقف معنوی الی موقف آخر‏‏‏"}} تسییر از باب تفعیل به معنای راه بردن است. یعنی در مسیر سوق دادن و سیر دادن، البته به صورت تکوینی، مثل‌ این که شما دست کسی را بگیرید و در راهی او را بکشید. [[امام]] هم نوعی کشش و جاذبه دارد که با آن افراد را در مسیر هدایت راه می‌برد. نکته مهم‌این که هدایت [[امام]] و سیر دادنش مکانی نیست بلکه از یک موقف معنوی است به یک موقف معنوی دیگر! یعنی [[امام]] به انسانها در مراتب معنوی سیر استکمالی می‌دهد. [[علامه طباطبایی|علامه]] می‌فرمایند {{عربی|اندازه=150%|" و اذ کانت تصرفاً تکویناً و عملاً و باطنییاً فالمراد بالامر الذی تکونوا بالهدایته لیس هو الامر التشریحی الا اعتباری‏‏‏"}} یعنی چون‌ این ولایت، یک تصرف تکوینی و یک عمل باطنی است و [[امام]] در جان انسانها تکویناً‌این تاثیر را می‌گذارد، پس مراد از امری هم که در‌ آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} آمده‌ای امر تشریعی نیست. ‌این امریست که تفسیر آن در‌ آیه دیگری است که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}﴾}}<ref> فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود.پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید؛ سوره یس، آیه: ۸۲- ۸۳.</ref> [[علامه طباطبایی|علامه]] از‌ این‌ آیه استفاده کرده‌اند که "امر" در "یهدون به امرنا" امر تکوینی است نه امر تشریعی که از طریق [[وحی]] ابلاغ می‌شود<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref>
*علاوه بر مثال سابق، می‌توانیم [[امام]] را تشبیه کنیم به یک آهن ربایی که دارای میدان مغناطیسی است. اگر براده آهن توی‌ این میدان قرار گیرد،‌این آهن ربا، یک اثر تکوینی بر آن دارد و آن را به سمت خودش جذب می‌کند. می‌دانیم که تاثیر آهن ربا بر براده آهن یک تاثیر تکوینی است به اعتباری و جعلی توضیح‌این که وقتی مثلا" یک رئیس دستور می‌دهد به مرئوس و مرئوس می‌رود به دنبال اجرایی اوامر رئیس،‌این تحریک بر اساس یک امتیاز و قرار داد است که‌این رئیس است و دیگری مرئوس و لذاست که مرئوس باید دستورش را اطاعت کند. اما یک وقت رابطه، رابطه تکوینی است و [[امامت]] از‌این قبیل است. یعنی [[امام]] ولایتش برما ولایت اعتباری نیست، بلکه بک ولایت حقیقی مثل تاثیر آهن ربا بر براده آهن در میدان مغناطیسی است! [[علامه طباطبایی|علامه]] می‌فرمایند: [[امامت]] نوعی تصرف تکوینی در نفوس و در جانهای انسانها است، {{عربی|اندازه=150%|" و هی نوع تصرف تکوینی فی النفوس لتسییرها فی سیر الکمال و نقلها من موقف معنوی الی موقف آخر‏‏‏"}} تسییر از باب تفعیل به معنای راه بردن است. یعنی در مسیر سوق دادن و سیر دادن، البته به صورت تکوینی، مثل‌ این که شما دست کسی را بگیرید و در راهی او را بکشید. [[امام]] هم نوعی کشش و جاذبه دارد که با آن افراد را در مسیر هدایت راه می‌برد. نکته مهم‌این که هدایت [[امام]] و سیر دادنش مکانی نیست بلکه از یک موقف معنوی است به یک موقف معنوی دیگر! یعنی [[امام]] به انسانها در مراتب معنوی سیر استکمالی می‌دهد. [[علامه طباطبایی|علامه]] می‌فرمایند {{عربی|اندازه=150%|" و اذ کانت تصرفاً تکویناً و عملاً و باطنییاً فالمراد بالامر الذی تکونوا بالهدایته لیس هو الامر التشریحی الا اعتباری‏‏‏"}} یعنی چون‌ این ولایت، یک تصرف تکوینی و یک عمل باطنی است و [[امام]] در جان انسانها تکویناً‌این تاثیر را می‌گذارد، پس مراد از امری هم که در‌ آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} آمده‌ای امر تشریعی نیست. ‌این امریست که تفسیر آن در‌ آیه دیگری است که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}﴾}}<ref> فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود.پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید؛ سوره یس، آیه: ۸۲- ۸۳.</ref> [[علامه طباطبایی|علامه]] از‌ این‌ آیه استفاده کرده‌اند که "امر" در "یهدون به امرنا" امر تکوینی است نه امر تشریعی که از طریق [[وحی]] ابلاغ می‌شود<ref>[[محسن غرویان|غرویان، محسن]]، [[هدایت به امر در تفسیر المیزان (مقاله)|هدایت به امر در تفسیر المیزان]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]</ref>
*فرموده‌اند: {{عربی|اندازه=150%|" فالمراد بالامر الذی تکون بالهدایت لیس هو الامر تشریعی الاعتباری بل ما تسیره فی قوله: ﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}﴾‏‏‏"}} [[علامه طباطبایی|علامه]] از همین جا استفاده دیگری هم کرده‌اند و می‌فرمایند که در حقیقت [[امام]] به لحاظ مقام [[امامت]] کسی است که رابط و واسطه تکوینی است در هدایت انسان [[امام]] به منزله مجرای فیض خدا در هدایت تکوینی انسانهاست. همان طور که در جای خودش آمده که {{عربی|اندازه=150%|" به رزق الوری و به ثبتت الارض و السماء‏‏‏"}} یعنی "بندگان و مخلوقات به واسطه [[امام]] است که روزی می‌خورند و به واسطه وجود [[امام]] است که آسمان و زمین ثبوت و قرار دارند"، به لحاظ مقام [[امامت]] و [[ولایت]]، [[امام]] واسطه در هدایت تکوینیه انسان نیز می‌باشد. گر چه طبق قاعده امکان اشراف تمام مخلوقات از کانال فیض وجودی [[امام]] که حجت خدا در زمین است بهره‌مندند، اما انسان در امر هدایت و راهیابی از یک فیض ویژه برخوردار است و آن‌این است که با جاذبه [[امام]]{{ع}} در مسیر هدایت راه برده می‌شود.
*فرموده‌اند: {{عربی|اندازه=150%|" فالمراد بالامر الذی تکون بالهدایت لیس هو الامر تشریعی الاعتباری بل ما تسیره فی قوله: ﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}﴾‏‏‏"}} [[علامه طباطبایی|علامه]] از همین جا استفاده دیگری هم کرده‌اند و می‌فرمایند که در حقیقت [[امام]] به لحاظ مقام [[امامت]] کسی است که رابط و واسطه تکوینی است در هدایت انسان [[امام]] به منزله مجرای فیض خدا در هدایت تکوینی انسانهاست. همان طور که در جای خودش آمده که {{عربی|اندازه=150%|" به رزق الوری و به ثبتت الارض و السماء‏‏‏"}} یعنی "بندگان و مخلوقات به واسطه [[امام]] است که روزی می‌خورند و به واسطه وجود [[امام]] است که آسمان و زمین ثبوت و قرار دارند"، به لحاظ مقام [[امامت]] و [[ولایت]]، [[امام]] واسطه در هدایت تکوینیه انسان نیز می‌باشد. گر چه طبق قاعده امکان اشراف تمام مخلوقات از کانال فیض وجودی [[امام]] که حجت خدا در زمین است بهره‌مندند، اما انسان در امر هدایت و راهیابی از یک فیض ویژه برخوردار است و آن‌این است که با جاذبه [[امام]]{{ع}} در مسیر هدایت راه برده می‌شود.
۱۱۵٬۶۳۵

ویرایش