جز
جایگزینی متن - 'ref>[[دانشنامه نهج البلاغه' به 'ref>دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه'
جز (جایگزینی متن - 'ref>[[دانشنامه نهج البلاغه' به 'ref>دینپرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه') |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[نبرد جمل]]، بین [[امام]] با [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] و گروهی دیگر که در [[مدینه]] با او [[بیعت]] کردند، اما [[بیعت]] خود را شکستند، روی داد. از این رو [[جنگ]] با آنان [[نبرد]] با [[ناکثین]]، بهمعنای [[پیمانشکنان]] نام گرفت. [[عایشه]] در هنگامه [[جنگ]] بر شتری سرخموی بهنام "[[عسکر]]" سوار بود. هنگام [[نبرد]]، عده زیادی در کنار آن شتر [[مقاومت]] کردند و کشته شدند، از جمله هفتاد قرشی و خود شتر نیز بهشدت [[مقاومت]] میکردند. از این رو این [[نبرد]] به [[جنگ جمل]] شهرت یافته است. [[امام]] {{ع}} پس از [[جنگ]] [[مردم بصره]] را [[لشکر]] [[زن]] و [[پیروان]] بهیمه و حیوان خواند. در این جریان [[طلحه]] و [[زبیر]] دو [[صحابی]] نامدار [[پیامبر]] و از اعضای [[شورای ششنفره]] که [[خلیفه دوم]] برای [[خلافت]] معین کرده بود، مدعی [[خلافت]] شدند. پس از [[کشته شدن عثمان]] و [[بیعت]] [[مردم]] با [[امام]] {{ع}}، آنان که در گذشته از امتیازات خوبی برخوردار بودند به [[مخالفت]] با [[امام]] پرداختند و به بهانههایی مانند خونخواهی [[عثمان]] به [[بصره]] رفتند و آن شهر را [[تصرف]] کردند. در [[جنگ جمل]] عده زیادی از [[مسلمانان]] کشته شدند و کینهها در میان [[مسلمانان]] عمیق شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۰.</ref>. | [[نبرد جمل]]، بین [[امام]] با [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] و گروهی دیگر که در [[مدینه]] با او [[بیعت]] کردند، اما [[بیعت]] خود را شکستند، روی داد. از این رو [[جنگ]] با آنان [[نبرد]] با [[ناکثین]]، بهمعنای [[پیمانشکنان]] نام گرفت. [[عایشه]] در هنگامه [[جنگ]] بر شتری سرخموی بهنام "[[عسکر]]" سوار بود. هنگام [[نبرد]]، عده زیادی در کنار آن شتر [[مقاومت]] کردند و کشته شدند، از جمله هفتاد قرشی و خود شتر نیز بهشدت [[مقاومت]] میکردند. از این رو این [[نبرد]] به [[جنگ جمل]] شهرت یافته است. [[امام]] {{ع}} پس از [[جنگ]] [[مردم بصره]] را [[لشکر]] [[زن]] و [[پیروان]] بهیمه و حیوان خواند. در این جریان [[طلحه]] و [[زبیر]] دو [[صحابی]] نامدار [[پیامبر]] و از اعضای [[شورای ششنفره]] که [[خلیفه دوم]] برای [[خلافت]] معین کرده بود، مدعی [[خلافت]] شدند. پس از [[کشته شدن عثمان]] و [[بیعت]] [[مردم]] با [[امام]] {{ع}}، آنان که در گذشته از امتیازات خوبی برخوردار بودند به [[مخالفت]] با [[امام]] پرداختند و به بهانههایی مانند خونخواهی [[عثمان]] به [[بصره]] رفتند و آن شهر را [[تصرف]] کردند. در [[جنگ جمل]] عده زیادی از [[مسلمانان]] کشته شدند و کینهها در میان [[مسلمانان]] عمیق شد<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۰.</ref>. | ||
== [[انگیزه]] [[طلحه]] و [[زبیر]] در [[مخالفت با امام علی]] {{ع}} == | == [[انگیزه]] [[طلحه]] و [[زبیر]] در [[مخالفت با امام علی]] {{ع}} == | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
# [[طلحه]] خواستار [[حکومت]] [[کوفه]] و [[زبیر]] خواستار [[حکومت بصره]] بود. [[امام]] {{ع}} با درخواست آنان [[مخالفت]] کرد و فرمود: "نزد من باشید بهتر است" و علت آن را نیز چنین بیان کرد: "در این دو شهر [[اموال]] و مردان جنگجوی زیادی است که اگر بر آن مسلط شوند همه را تحت [[سلطه]] خود خواهند کشاند". | # [[طلحه]] خواستار [[حکومت]] [[کوفه]] و [[زبیر]] خواستار [[حکومت بصره]] بود. [[امام]] {{ع}} با درخواست آنان [[مخالفت]] کرد و فرمود: "نزد من باشید بهتر است" و علت آن را نیز چنین بیان کرد: "در این دو شهر [[اموال]] و مردان جنگجوی زیادی است که اگر بر آن مسلط شوند همه را تحت [[سلطه]] خود خواهند کشاند". | ||
# [[امام]] {{ع}} آنان را در مسائل حکومتی داخل نمیکرد و آنان از این مورد ناراحت بودند. [[امام]] {{ع}} در پاسخ آنها فرمود: "من براساس [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] عمل میکنم و در این مورد نیازی به [[مشورت]] آنان ندارم". | # [[امام]] {{ع}} آنان را در مسائل حکومتی داخل نمیکرد و آنان از این مورد ناراحت بودند. [[امام]] {{ع}} در پاسخ آنها فرمود: "من براساس [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] عمل میکنم و در این مورد نیازی به [[مشورت]] آنان ندارم". | ||
# آنان اینگونه بهانه آوردند که [[بیعت]] خود را مشروط به اجرای حدّ [[قاتلان عثمان]] میدانند، در حالی که [[قاتلان عثمان]] آزادند. پاسخ [[امام]] {{ع}} این بود که آنان دارای شوکت و موقعیت هستند و غلامان شما هم با آنان شریک بودند. بدیهی است [[غلام]] بدون اجازه مولای خود کاری انجام نمیدهد، یعنی آن دو نیز خود متهماند. از دیگر سو [[معاویه]] که میدانست [[امام]] حضور او را در [[شام]] برنمیتابد با نگارش نامههایی به افرادی در [[مدینه]]، از جمله [[طلحه]] و [[زبیر]]، آنان را بر [[مخالفت]] با [[امام]] {{ع}} [[تشویق]] کرد و مدعی شد از [[مردم]] [[شام]] برای آنان [[بیعت]] میگیرد. سرانجام [[طلحه]] و [[زبیر]] تصمیم به ترک [[مدینه]] گرفتند و از [[امام]] {{ع}} نیز با واسطه اجازه خواستند. [[امام]] به آن دو هشدار داد که دنبال غائله و [[فتنه]] نباشند و در حالی که [[عبدالله]] [[ابن عباس]] پیشنهاد دستگیری آن دو را قبل از رفتن به [[مکه]] مطرح کرده بود با [[مخالفت]] [[امام]] {{ع}} روبهرو شد، زیرا در منطق [[امام]]، [[اقدام]] به دستگیری به صرف اتهام به [[شورش]]، [[ستم]] است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۰-۲۵۱.</ref>. | # آنان اینگونه بهانه آوردند که [[بیعت]] خود را مشروط به اجرای حدّ [[قاتلان عثمان]] میدانند، در حالی که [[قاتلان عثمان]] آزادند. پاسخ [[امام]] {{ع}} این بود که آنان دارای شوکت و موقعیت هستند و غلامان شما هم با آنان شریک بودند. بدیهی است [[غلام]] بدون اجازه مولای خود کاری انجام نمیدهد، یعنی آن دو نیز خود متهماند. از دیگر سو [[معاویه]] که میدانست [[امام]] حضور او را در [[شام]] برنمیتابد با نگارش نامههایی به افرادی در [[مدینه]]، از جمله [[طلحه]] و [[زبیر]]، آنان را بر [[مخالفت]] با [[امام]] {{ع}} [[تشویق]] کرد و مدعی شد از [[مردم]] [[شام]] برای آنان [[بیعت]] میگیرد. سرانجام [[طلحه]] و [[زبیر]] تصمیم به ترک [[مدینه]] گرفتند و از [[امام]] {{ع}} نیز با واسطه اجازه خواستند. [[امام]] به آن دو هشدار داد که دنبال غائله و [[فتنه]] نباشند و در حالی که [[عبدالله]] [[ابن عباس]] پیشنهاد دستگیری آن دو را قبل از رفتن به [[مکه]] مطرح کرده بود با [[مخالفت]] [[امام]] {{ع}} روبهرو شد، زیرا در منطق [[امام]]، [[اقدام]] به دستگیری به صرف اتهام به [[شورش]]، [[ستم]] است<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۰-۲۵۱.</ref>. | ||
[[قاضی القضاه]] در کتاب «[[المغنی (کتاب)|المغنی]]» از «[[وهب بن جریر]]» نقل کرده که: شخصی از [[اهل بصره]] به [[طلحه]] و [[زبیر]] گفت: شما از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} و دارای فضل و [[بزرگواری]] هستید علت حرکت شما به سوی بصره و [[جنگ]] چیست؟ آیا [[پیامبر]] به شما دستور داده و یا نظریه شخصی شماست؟ طلحه ساکت بود و با [[زمین]] [[بازی]] میکرد، اما زبیر در پاسخش گفت: "وای بر تو شنیدهایم در اینجا دراهم فراوانی است آمدهایم که از آنها برگیریم!!»<ref>{{عربی|و یحک حدثنا ان هیهنا دراهم کثیره فجئنا لناخذ منها}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۱۷-۳۱۸.</ref> | [[قاضی القضاه]] در کتاب «[[المغنی (کتاب)|المغنی]]» از «[[وهب بن جریر]]» نقل کرده که: شخصی از [[اهل بصره]] به [[طلحه]] و [[زبیر]] گفت: شما از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} و دارای فضل و [[بزرگواری]] هستید علت حرکت شما به سوی بصره و [[جنگ]] چیست؟ آیا [[پیامبر]] به شما دستور داده و یا نظریه شخصی شماست؟ طلحه ساکت بود و با [[زمین]] [[بازی]] میکرد، اما زبیر در پاسخش گفت: "وای بر تو شنیدهایم در اینجا دراهم فراوانی است آمدهایم که از آنها برگیریم!!»<ref>{{عربی|و یحک حدثنا ان هیهنا دراهم کثیره فجئنا لناخذ منها}}؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۱۷-۳۱۸.</ref> | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
== مخالفت [[عایشه]] == | == مخالفت [[عایشه]] == | ||
ضلع دیگر [[نبرد جمل]]، [[عایشه]] [[همسر پیامبر]] و دختر [[ابوبکر]] بود. او به [[حج]] رفته بود و از [[مکه]] به [[مدینه]] بازمیگشت. در مسیر بازگشت به [[عبدالله بن ابیسلمه]]، معروف به [[ابن ام کلاب]] برخورد و از [[اخبار]] [[مدینه]] پرسید. وی خبر کشته شدن عثمان را به اطلاع رساند. [[عایشه]] اظهار خوشحالی کرد، زیرا وی مخالف [[عثمان]] بود. اما وقتی از [[بیعت]] [[مردم]] با [[امام]] [[آگاهی]] یافت، ناراحت شد. ابن ام کلاب گفت: مگر تو نبودی که میگفتی: "بکشید [[نعثل]] ([[عثمان]]) را که به تحقیق، [[کافر]] شده است". [[عایشه]] گفت: "او [[توبه]] کرده است". [[عایشه]] از همان مکان به [[مکّه]] بازگشت. [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] اگرچه بیشترین [[مخالفت]] را با [[عثمان]] داشتند، اما [[عایشه]] پس از [[مرگ]] [[عثمان]] در [[مکه]] به [[حجر اسماعیل]] [[پناه]] برد و به تحریک [[مردم]] علیه [[امام]]، با عنوان [[انتقام]] از [[قاتلان عثمان]] سخن راند. [[طلحه]] و [[زبیر]] هم از [[مدینه]] به او پیوستند. او [[دل]] خوشی از [[امام]] {{ع}} نداشت و از اینکه او و همسرش [[فاطمه]] نزد [[پیامبر]] [[محبوب]] بودند بسیار ناراحت میشد و این ناراحتی خود را بارها اعلام کرده بود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۱.</ref>. | ضلع دیگر [[نبرد جمل]]، [[عایشه]] [[همسر پیامبر]] و دختر [[ابوبکر]] بود. او به [[حج]] رفته بود و از [[مکه]] به [[مدینه]] بازمیگشت. در مسیر بازگشت به [[عبدالله بن ابیسلمه]]، معروف به [[ابن ام کلاب]] برخورد و از [[اخبار]] [[مدینه]] پرسید. وی خبر کشته شدن عثمان را به اطلاع رساند. [[عایشه]] اظهار خوشحالی کرد، زیرا وی مخالف [[عثمان]] بود. اما وقتی از [[بیعت]] [[مردم]] با [[امام]] [[آگاهی]] یافت، ناراحت شد. ابن ام کلاب گفت: مگر تو نبودی که میگفتی: "بکشید [[نعثل]] ([[عثمان]]) را که به تحقیق، [[کافر]] شده است". [[عایشه]] گفت: "او [[توبه]] کرده است". [[عایشه]] از همان مکان به [[مکّه]] بازگشت. [[طلحه]]، [[زبیر]] و [[عایشه]] اگرچه بیشترین [[مخالفت]] را با [[عثمان]] داشتند، اما [[عایشه]] پس از [[مرگ]] [[عثمان]] در [[مکه]] به [[حجر اسماعیل]] [[پناه]] برد و به تحریک [[مردم]] علیه [[امام]]، با عنوان [[انتقام]] از [[قاتلان عثمان]] سخن راند. [[طلحه]] و [[زبیر]] هم از [[مدینه]] به او پیوستند. او [[دل]] خوشی از [[امام]] {{ع}} نداشت و از اینکه او و همسرش [[فاطمه]] نزد [[پیامبر]] [[محبوب]] بودند بسیار ناراحت میشد و این ناراحتی خود را بارها اعلام کرده بود<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۱.</ref>. | ||
== [[انتقاد]] [[امام علی]] از برپاکنندگان [[جنگ جمل]] == | == [[انتقاد]] [[امام علی]] از برپاکنندگان [[جنگ جمل]] == | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
== تجمع در [[مکه]] و تصمیم رفتن به [[بصره]] == | == تجمع در [[مکه]] و تصمیم رفتن به [[بصره]] == | ||
[[حاکمان]] [[یمن]] و [[بصره]] از جانب [[عثمان]] نیز با [[اموال]] زیادی به [[مکه]] آمدند و پس از تجمع در [[مکه]] تصمیم به [[مخالفت]] و [[جنگ]] با [[امام]] {{ع}} گرفتند. آنها ابتدا میخواستند به [[شام]] بروند، اما به [[تشویق]] [[عبدالله بن عامر بن کریز]]، [[حاکم بصره]] در دوره [[عثمان]]، [[بصره]] را برگزیدند. آنها با سه هزار نفر و ششصد شتر بهسوی [[بصره]] حرکت کردند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۱.</ref>. | [[حاکمان]] [[یمن]] و [[بصره]] از جانب [[عثمان]] نیز با [[اموال]] زیادی به [[مکه]] آمدند و پس از تجمع در [[مکه]] تصمیم به [[مخالفت]] و [[جنگ]] با [[امام]] {{ع}} گرفتند. آنها ابتدا میخواستند به [[شام]] بروند، اما به [[تشویق]] [[عبدالله بن عامر بن کریز]]، [[حاکم بصره]] در دوره [[عثمان]]، [[بصره]] را برگزیدند. آنها با سه هزار نفر و ششصد شتر بهسوی [[بصره]] حرکت کردند<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۱.</ref>. | ||
== اطلاع [[امام]] {{ع}} از [[مخالفت]] [[ناکثین]] == | == اطلاع [[امام]] {{ع}} از [[مخالفت]] [[ناکثین]] == | ||
[[امام]] {{ع}} زمانی که از حرکت [[ناکثین]] مطلع شد، ضمن خطابههایی فرمود که آنان از نسبت دادن هیچ منکری به من خودداری نکردند و آنان را از گروه باغیان معرفی کرد<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً... وَ إِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۷.</ref>. همچنین تهدید به [[جنگ]] [[طلحه]] و [[زبیر]] را پاسخ داد<ref>{{متن حدیث|وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ، وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ وَ لَا نُسِيلُ حَتَّى نُمْطِرَ}}؛ خطبه ۹ و {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ، وَ إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِي وَ لَا لُبِّسَ عَلَيَّ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا يَعُودُونَ إِلَيْهِ}}؛ خطبه ۱۰.</ref> و کار آنان را باعث گسست [[نظام اجتماعی]] و [[تفرقه]] بین [[مسلمانان]] دانست<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَيَالَةِ هَذَا الرَّأْيِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹.</ref>. ایشان در سخنی فرمود: آنان از [[خلافت]] من ناخرسندند و با یکدیگر متحد شدهاند و من تا حد امکان [[صبر]] میکنم<ref>{{متن حدیث|إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِي، وَ سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِكُمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹.</ref>. [[امام]] برای جلوگیری از [[نبرد]]، نامهای به [[عایشه]] نوشت و خود را مبرا از [[خون]] [[عثمان]] دانست و در [[اصلاحطلبی]] [[عایشه]] [[تردید]] کرد و [[گناه]] وی را بالاتر از [[مرگ]] [[عثمان]] دانست و از او خواست به خانه خود برگردد. آنان به [[نامه]] [[امام]] {{ع}} پاسخ منفی دادند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۲.</ref>. | [[امام]] {{ع}} زمانی که از حرکت [[ناکثین]] مطلع شد، ضمن خطابههایی فرمود که آنان از نسبت دادن هیچ منکری به من خودداری نکردند و آنان را از گروه باغیان معرفی کرد<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً... وَ إِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۷.</ref>. همچنین تهدید به [[جنگ]] [[طلحه]] و [[زبیر]] را پاسخ داد<ref>{{متن حدیث|وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ، وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ وَ لَا نُسِيلُ حَتَّى نُمْطِرَ}}؛ خطبه ۹ و {{متن حدیث|أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ، وَ إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِي وَ لَا لُبِّسَ عَلَيَّ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا يَعُودُونَ إِلَيْهِ}}؛ خطبه ۱۰.</ref> و کار آنان را باعث گسست [[نظام اجتماعی]] و [[تفرقه]] بین [[مسلمانان]] دانست<ref>{{متن حدیث|فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَيَالَةِ هَذَا الرَّأْيِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹.</ref>. ایشان در سخنی فرمود: آنان از [[خلافت]] من ناخرسندند و با یکدیگر متحد شدهاند و من تا حد امکان [[صبر]] میکنم<ref>{{متن حدیث|إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِي، وَ سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِكُمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹.</ref>. [[امام]] برای جلوگیری از [[نبرد]]، نامهای به [[عایشه]] نوشت و خود را مبرا از [[خون]] [[عثمان]] دانست و در [[اصلاحطلبی]] [[عایشه]] [[تردید]] کرد و [[گناه]] وی را بالاتر از [[مرگ]] [[عثمان]] دانست و از او خواست به خانه خود برگردد. آنان به [[نامه]] [[امام]] {{ع}} پاسخ منفی دادند<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۲.</ref>. | ||
== سخن امام {{ع}} با [[مردم]] و ترک [[مدینه]] == | == سخن امام {{ع}} با [[مردم]] و ترک [[مدینه]] == | ||
[[امام]] {{ع}} پس از [[اتمام حجت]]، تصمیم به [[جهاد]] گرفت و به [[مشورت]] با [[یاران]] خود پرداخت. برخی پیشنهاد کردند آنان را تعقیب نکند، امام چنین فرمود: «به خدا [[سوگند]] من مانند کفتار خوابیده نیستم که صیاد مدتی در کمین آن نشسته برای قریبش با دست یا با چوب آهسته آهسته به زمین میزند تا اینکه دستگیرش نماید، نه (من کاملا مراقب [[مخالفان]] هستم) و با شمشیر برنده علاقمندان به [[حق]]، کار آنان را که به حق پشت کردهاند، خواهم ساخت و با دستیاری [[فرمان]] برداران [[مطیع]]، [[عاصیان]] و تردید کنندگان در [[حق]] را برای همیشه کنار خواهم زد. من این کار را تا واپسین [[روز]] عمرم ادامه خواهم داد، به [[خدا]] [[سوگند]]! از هنگام [[مرگ]] [[پیغمبر]] {{صل}} تا هم اکنون از حق خویشتن [[محروم]] مانده ام و دیگران را به ناحق بر من مقدم داشتهاند»<ref>{{متن حدیث|وَ اَللَّهِ لاَ أَكُونُ كَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اَللَّدْمِ حَتَّى يَصِلَ إِلَيْهَا طَالِبُهَا وَ يَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا وَ لَكِنْ أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى اَلْحَقِّ اَلْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِالسَّامِعِ اَلْمُطِيعِ اَلْعَاصِيَ اَلْمُرِيبَ أَبَداً حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيَّ يَوْمِي فَوَ اَللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اَللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى يَوْمِ اَلنَّاسِ هَذَا}}؛ نهج البلاغه، کلام ۶؛ این سخن در تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۱ نیز آمده است.</ref> و برای [[مردم]] [[مدینه]] پس از تصمیم به حرکت [[سخنرانی]] کرد و از [[یاران]] خود کمک خواست. جمعی از ایشان [[پشتیبانی]] کردند. سرانجام در آخر [[ربیع]] الاول سال ۳۶ به قصد [[جنگ]]، [[مدینه]] را ترک کرد. [[سهل بن حنیف]] را بهعنوان [[جانشین]] خود در [[مدینه]] گمارد و با چهارهزار نفر حرکت کرد که ۸۰۰ تن از [[انصار]] و ۴۰۰ نفر از حاضران در [[بیعت رضوان]] نیز حضور داشتند و بهسمت آنها شتافت. [[امام]] در نامهای به [[کارگزار بصره]]، [[عثمان بن حنیف]] نوشت که اگر [[حق]] را نپذیرفتند همراه طرفداران خود با آنان بجنگ. [[عثمان بن حنیف]] برای [[مردم]] [[سخنرانی]] کرد و این ادّعا را که [[ناکثین]] ([[طلحه]] و [[زبیر]]) مجبور به [[بیعت با امام]] {{ع}} شدهاند مردود دانست و از [[یاران]] خود نظر خواست. "حکیم بن جبله" که [[مسئول]] نیروی انتظامی [[بصره]] بود و [[فرماندهی سپاه]] وی را بر عهده داشت، [[آمادگی]] خود را برای [[جنگ]] اعلام کرد. ابن حنیف، همزمان، افرادی را برای [[گفتوگو]] نزد [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد. آنان [[عهد]] بستند تا رسیدن [[امام]] {{ع}} درگیر نشوند. اما [[ناکثین]] به قرار خود وفا نکردند و نیمهشب [[عثمان بن حنیف]] را دستگیر و بهشدت [[شکنجه]] کردند. آنها به [[بیتالمال]] [[بصره]] یورش بردند و آن را [[تصرف]] کردند و گروهی از محافظان آن را کشتند و دستگیر کردند و هفتاد تن از آنان را پس از دستگیری به [[قتل]] رساندند. این پدیده، اولین غَدر و حیله در [[اسلام]] بود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۲؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۰۷-۱۱۷.</ref>. | [[امام]] {{ع}} پس از [[اتمام حجت]]، تصمیم به [[جهاد]] گرفت و به [[مشورت]] با [[یاران]] خود پرداخت. برخی پیشنهاد کردند آنان را تعقیب نکند، امام چنین فرمود: «به خدا [[سوگند]] من مانند کفتار خوابیده نیستم که صیاد مدتی در کمین آن نشسته برای قریبش با دست یا با چوب آهسته آهسته به زمین میزند تا اینکه دستگیرش نماید، نه (من کاملا مراقب [[مخالفان]] هستم) و با شمشیر برنده علاقمندان به [[حق]]، کار آنان را که به حق پشت کردهاند، خواهم ساخت و با دستیاری [[فرمان]] برداران [[مطیع]]، [[عاصیان]] و تردید کنندگان در [[حق]] را برای همیشه کنار خواهم زد. من این کار را تا واپسین [[روز]] عمرم ادامه خواهم داد، به [[خدا]] [[سوگند]]! از هنگام [[مرگ]] [[پیغمبر]] {{صل}} تا هم اکنون از حق خویشتن [[محروم]] مانده ام و دیگران را به ناحق بر من مقدم داشتهاند»<ref>{{متن حدیث|وَ اَللَّهِ لاَ أَكُونُ كَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اَللَّدْمِ حَتَّى يَصِلَ إِلَيْهَا طَالِبُهَا وَ يَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا وَ لَكِنْ أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى اَلْحَقِّ اَلْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِالسَّامِعِ اَلْمُطِيعِ اَلْعَاصِيَ اَلْمُرِيبَ أَبَداً حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيَّ يَوْمِي فَوَ اَللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اَللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى يَوْمِ اَلنَّاسِ هَذَا}}؛ نهج البلاغه، کلام ۶؛ این سخن در تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۱ نیز آمده است.</ref> و برای [[مردم]] [[مدینه]] پس از تصمیم به حرکت [[سخنرانی]] کرد و از [[یاران]] خود کمک خواست. جمعی از ایشان [[پشتیبانی]] کردند. سرانجام در آخر [[ربیع]] الاول سال ۳۶ به قصد [[جنگ]]، [[مدینه]] را ترک کرد. [[سهل بن حنیف]] را بهعنوان [[جانشین]] خود در [[مدینه]] گمارد و با چهارهزار نفر حرکت کرد که ۸۰۰ تن از [[انصار]] و ۴۰۰ نفر از حاضران در [[بیعت رضوان]] نیز حضور داشتند و بهسمت آنها شتافت. [[امام]] در نامهای به [[کارگزار بصره]]، [[عثمان بن حنیف]] نوشت که اگر [[حق]] را نپذیرفتند همراه طرفداران خود با آنان بجنگ. [[عثمان بن حنیف]] برای [[مردم]] [[سخنرانی]] کرد و این ادّعا را که [[ناکثین]] ([[طلحه]] و [[زبیر]]) مجبور به [[بیعت با امام]] {{ع}} شدهاند مردود دانست و از [[یاران]] خود نظر خواست. "حکیم بن جبله" که [[مسئول]] نیروی انتظامی [[بصره]] بود و [[فرماندهی سپاه]] وی را بر عهده داشت، [[آمادگی]] خود را برای [[جنگ]] اعلام کرد. ابن حنیف، همزمان، افرادی را برای [[گفتوگو]] نزد [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد. آنان [[عهد]] بستند تا رسیدن [[امام]] {{ع}} درگیر نشوند. اما [[ناکثین]] به قرار خود وفا نکردند و نیمهشب [[عثمان بن حنیف]] را دستگیر و بهشدت [[شکنجه]] کردند. آنها به [[بیتالمال]] [[بصره]] یورش بردند و آن را [[تصرف]] کردند و گروهی از محافظان آن را کشتند و دستگیر کردند و هفتاد تن از آنان را پس از دستگیری به [[قتل]] رساندند. این پدیده، اولین غَدر و حیله در [[اسلام]] بود<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۲؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۰۷-۱۱۷.</ref>. | ||
== [[نبرد]] اول [[جمل]] و تسلط [[ناکثین]] بر [[بصره]] == | == [[نبرد]] اول [[جمل]] و تسلط [[ناکثین]] بر [[بصره]] == | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
ولی شاید از همه صحیحتر مطلبی باشد که وی در پاسخ [[ابن ابی الحدید]] نسبت به ایرادی که به قطب راوندی کرده، میدهد و آن اینکه علت [[حلال]] بودن قتل همه [[سپاه]] با کشتن یک نفر این است که این قتل روشنگر آن است که سپاه همگی در [[مقام]] [[محاربه با خدا و رسول]] {{صل}} و [[افساد]] در روی [[زمین]] هستند؛ لذا مشمول آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref> میشود روی این اصل کشتن همه آنها به خاطر قتل یک نفر نیست، بلکه این قتل دلیلی برآمادگی سپاه برای [[مبارزه]] با [[خدا]] و [[رسول]] است<ref>خوئی، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۳۹ - ۱۳۵.</ref>.<ref>[[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۰۷-۱۱۷.</ref> | ولی شاید از همه صحیحتر مطلبی باشد که وی در پاسخ [[ابن ابی الحدید]] نسبت به ایرادی که به قطب راوندی کرده، میدهد و آن اینکه علت [[حلال]] بودن قتل همه [[سپاه]] با کشتن یک نفر این است که این قتل روشنگر آن است که سپاه همگی در [[مقام]] [[محاربه با خدا و رسول]] {{صل}} و [[افساد]] در روی [[زمین]] هستند؛ لذا مشمول آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref> میشود روی این اصل کشتن همه آنها به خاطر قتل یک نفر نیست، بلکه این قتل دلیلی برآمادگی سپاه برای [[مبارزه]] با [[خدا]] و [[رسول]] است<ref>خوئی، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۳۹ - ۱۳۵.</ref>.<ref>[[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۰۷-۱۱۷.</ref> | ||
[[امام]] {{ع}} در موارد مختلف جنایات [[ناکثین]] را بیان فرموده و از همراه بردن [[همسر پیامبر]] برای [[جنگ]] و کشتن خزانهداران [[بیت المال]] به غدر و توأم با [[شکنجه]]، شکایت کرده است<ref>{{متن حدیث|فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) كَمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى الْبَصْرَةِ، فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَانِي الطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ. فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً. فَوَاللَّهِ [إِنْ] لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلًا وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ، لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهِ، إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِيَدٍ، دَعْ مَا [إِنَّهُمْ] أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲</ref>. [[امام]] در [[خطبه]] ۲۱۸ نیز از حمله به خزانهداران [[بیتالمال]] و اینکه اجتماع [[مردم بصره]] را دچار تشتت کردند و بر [[شیعیان]] یورش بردند و عدهای را پس از [[اسارت]] کشتند، سخن گفتند. [[امام]] {{ع}} در سخنان خود از [[حکیم بن جبله]] و سبابجه (محافظان [[بیت المال]]) به [[نیکی]] یاد کرد و از [[شهادت]] آنان بسیار متأثر شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۳.</ref>. | [[امام]] {{ع}} در موارد مختلف جنایات [[ناکثین]] را بیان فرموده و از همراه بردن [[همسر پیامبر]] برای [[جنگ]] و کشتن خزانهداران [[بیت المال]] به غدر و توأم با [[شکنجه]]، شکایت کرده است<ref>{{متن حدیث|فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) كَمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى الْبَصْرَةِ، فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَانِي الطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ. فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً. فَوَاللَّهِ [إِنْ] لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلًا وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ، لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهِ، إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِيَدٍ، دَعْ مَا [إِنَّهُمْ] أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲</ref>. [[امام]] در [[خطبه]] ۲۱۸ نیز از حمله به خزانهداران [[بیتالمال]] و اینکه اجتماع [[مردم بصره]] را دچار تشتت کردند و بر [[شیعیان]] یورش بردند و عدهای را پس از [[اسارت]] کشتند، سخن گفتند. [[امام]] {{ع}} در سخنان خود از [[حکیم بن جبله]] و سبابجه (محافظان [[بیت المال]]) به [[نیکی]] یاد کرد و از [[شهادت]] آنان بسیار متأثر شد<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۳.</ref>. | ||
== [[امام]] {{ع}} در [[ذیقار]] == | == [[امام]] {{ع}} در [[ذیقار]] == | ||
[[امام]] {{ع}} از [[مدینه]] خارج شد و به [[ذیقار]] رسید. [[امام]] در سخنانی [[حکومت]] را پارهکفشی بیارزش بیان میکند، جز آنکه حقی را به پا دارد یا مانع اجرای [[باطل]] شود. آنگاه در جمع حاجیانی که در حال بازگشت از [[حج]] بودند به سخن پرداخت و از [[کینه]] [[قریش]] سخن گفت و افزود: همانگونه که در حال کفرشان با آنها جنگیدم اکنون نیز میجنگم<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ كَافِرِينَ وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ وَ إِنِّي لَصَاحِبُهُمْ بِالْأَمْسِ كَمَا أَنَا صَاحِبُهُمُ الْيَوْمَ}}؛ خطبه ۳۳</ref> بخشی از [[خطبه]] [[امام]] در [[ذیقار]] در [[خطبه]] ۲۳۱ آمده است. [[عثمان بن حنیف]] در [[ذیقار]] به [[امام]] {{ع}} پیوست. [[امام]] {{ع}} فرمود: "ما تو را پیر فرستادیم و [[جوان]] برگشتی"، زیرا [[ناکثین]] تمام موهای وی را چیده بودند. [[امام]] [[ناکثین]] را نفرین فرمود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۳.</ref>. | [[امام]] {{ع}} از [[مدینه]] خارج شد و به [[ذیقار]] رسید. [[امام]] در سخنانی [[حکومت]] را پارهکفشی بیارزش بیان میکند، جز آنکه حقی را به پا دارد یا مانع اجرای [[باطل]] شود. آنگاه در جمع حاجیانی که در حال بازگشت از [[حج]] بودند به سخن پرداخت و از [[کینه]] [[قریش]] سخن گفت و افزود: همانگونه که در حال کفرشان با آنها جنگیدم اکنون نیز میجنگم<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ كَافِرِينَ وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ وَ إِنِّي لَصَاحِبُهُمْ بِالْأَمْسِ كَمَا أَنَا صَاحِبُهُمُ الْيَوْمَ}}؛ خطبه ۳۳</ref> بخشی از [[خطبه]] [[امام]] در [[ذیقار]] در [[خطبه]] ۲۳۱ آمده است. [[عثمان بن حنیف]] در [[ذیقار]] به [[امام]] {{ع}} پیوست. [[امام]] {{ع}} فرمود: "ما تو را پیر فرستادیم و [[جوان]] برگشتی"، زیرا [[ناکثین]] تمام موهای وی را چیده بودند. [[امام]] [[ناکثین]] را نفرین فرمود<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۳.</ref>. | ||
== ارسال [[نامه]] و اعزام نماینده به [[کوفه]] == | == ارسال [[نامه]] و اعزام نماینده به [[کوفه]] == | ||
[[امام]] {{ع}} برای گردآوری نیرو از [[کوفه]] نامهای به [[مردم کوفه]] نوشت و آنان را جبهه [[انصار]] و بزرگان [[عرب]] دانست و بیان داشت که [[طلحه]] و [[زبیر]] با من بدون [[اجبار]] و اکراه [[بیعت]] کردند<ref>{{متن حدیث|مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَهْلِ الْكُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى يَكُونَ سَمْعُهُ كَعِيَانِهِ: إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَيْهِ، فَكُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ أُكْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ؛ وَ كَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ أَهْوَنُ سَيْرِهِمَا فِيهِ الْوَجِيفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِيفُ، وَ كَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِيهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ؛ فَأُتِيحَ لَهُ قَوْمٌ [قَتَلُوهُ] فَقَتَلُوهُ، وَ بَايَعَنِي النَّاسُ غَيْرَ مُسْتَكْرَهِينَ وَ لَا مُجْبَرِينَ، بَلْ طَائِعِينَ مُخَيَّرِينَ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۱</ref>. «[[محمد بن اسحاق]]» از عمویش نقل میکند: هنگامی که علی {{ع}} به سوی «[[بصره]]» برای [[نبرد]] با «طلحه» و «زبیر» حرکت کرد این [[نامه]] را از «[[ربذه]]» به وسیله [[محمد بن جعفر بن ابیطالب]] و [[محمد بن ابیبکر]] برای [[اهل کوفه]] فرستاد<ref>مصادر نهج البلاغه، ج۲، ص۱۹۴.</ref>. | [[امام]] {{ع}} برای گردآوری نیرو از [[کوفه]] نامهای به [[مردم کوفه]] نوشت و آنان را جبهه [[انصار]] و بزرگان [[عرب]] دانست و بیان داشت که [[طلحه]] و [[زبیر]] با من بدون [[اجبار]] و اکراه [[بیعت]] کردند<ref>{{متن حدیث|مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَهْلِ الْكُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى يَكُونَ سَمْعُهُ كَعِيَانِهِ: إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَيْهِ، فَكُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ أُكْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ؛ وَ كَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ أَهْوَنُ سَيْرِهِمَا فِيهِ الْوَجِيفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِيفُ، وَ كَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِيهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ؛ فَأُتِيحَ لَهُ قَوْمٌ [قَتَلُوهُ] فَقَتَلُوهُ، وَ بَايَعَنِي النَّاسُ غَيْرَ مُسْتَكْرَهِينَ وَ لَا مُجْبَرِينَ، بَلْ طَائِعِينَ مُخَيَّرِينَ}}؛ نهج البلاغه، نامه ۱</ref>. «[[محمد بن اسحاق]]» از عمویش نقل میکند: هنگامی که علی {{ع}} به سوی «[[بصره]]» برای [[نبرد]] با «طلحه» و «زبیر» حرکت کرد این [[نامه]] را از «[[ربذه]]» به وسیله [[محمد بن جعفر بن ابیطالب]] و [[محمد بن ابیبکر]] برای [[اهل کوفه]] فرستاد<ref>مصادر نهج البلاغه، ج۲، ص۱۹۴.</ref>. | ||
[[امام]] [[هاشم بن عتبه]] را از [[رَبَذه]] همراه نامهای که برای [[ابوموسی اشعری]] ([[کارگزار کوفه]]) نوشت، اعزام کرد. اما [[ابوموسی]] با [[جنگ]] [[مخالفت]] میکرد. سرانجام با [[عزل]] [[ابوموسی]] و جایگزینی [[قرظة بن کعب]] نیروهای [[کوفه]] عازم [[نبرد]] شدند. در یک مورد ۶۶۰۰ تن از [[کوفه]] آمدند و گروههایی دیگر که مجموع [[سپاه امام]] {{ع}} به [[نقل]] مفید به ۱۲ هزار نفر میرسید و هزار نفر از [[مردم بصره]] هم به [[امام]] پیوستند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۳؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۰۷-۱۱۷.</ref>. | [[امام]] [[هاشم بن عتبه]] را از [[رَبَذه]] همراه نامهای که برای [[ابوموسی اشعری]] ([[کارگزار کوفه]]) نوشت، اعزام کرد. اما [[ابوموسی]] با [[جنگ]] [[مخالفت]] میکرد. سرانجام با [[عزل]] [[ابوموسی]] و جایگزینی [[قرظة بن کعب]] نیروهای [[کوفه]] عازم [[نبرد]] شدند. در یک مورد ۶۶۰۰ تن از [[کوفه]] آمدند و گروههایی دیگر که مجموع [[سپاه امام]] {{ع}} به [[نقل]] مفید به ۱۲ هزار نفر میرسید و هزار نفر از [[مردم بصره]] هم به [[امام]] پیوستند<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۳؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۰۷-۱۱۷.</ref>. | ||
== اعزام نماینده برای گفتوگو با [[ناکثین]] == | == اعزام نماینده برای گفتوگو با [[ناکثین]] == | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
مرحوم [[سیدرضی]] میگوید: جمله کوتاه و پرمعنای {{عربی|فما عدا مما بدا}} (چه شد که از گذشته برگشتی؟»<ref>{{متن حدیث|اَ تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ يَرْكَبُ اَلصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ اَلذَّلُولُ وَ لَكِنِ اِلْقَ اَلزُّبَيْرَ فَإِنَّهُ أَلْيَنُ عَرِيكَةً فَقُلْ لَهُ يَقُولُ لَكَ اِبْنُ خَالِكَ عَرَفْتَنِي بِالْحِجَازِ وَ أَنْكَرْتَنِي بِالْعِرَاقِ فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۱؛ این کلام را جاحظ در کتاب «البیان و التبیین» نیز آورده است؛ مستدرک و مدارک نهج البلاغه، ص۲۴۲.</ref> برای نخستین بار از [[امام]] شنیده شده و پیش از او از کسی این سخن شنیده نشده است. | مرحوم [[سیدرضی]] میگوید: جمله کوتاه و پرمعنای {{عربی|فما عدا مما بدا}} (چه شد که از گذشته برگشتی؟»<ref>{{متن حدیث|اَ تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ يَرْكَبُ اَلصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ اَلذَّلُولُ وَ لَكِنِ اِلْقَ اَلزُّبَيْرَ فَإِنَّهُ أَلْيَنُ عَرِيكَةً فَقُلْ لَهُ يَقُولُ لَكَ اِبْنُ خَالِكَ عَرَفْتَنِي بِالْحِجَازِ وَ أَنْكَرْتَنِي بِالْعِرَاقِ فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۱؛ این کلام را جاحظ در کتاب «البیان و التبیین» نیز آورده است؛ مستدرک و مدارک نهج البلاغه، ص۲۴۲.</ref> برای نخستین بار از [[امام]] شنیده شده و پیش از او از کسی این سخن شنیده نشده است. | ||
زیرا مانند شتر سرکش است، ولی [[زبیر]] نرم است<ref>{{متن حدیث|لَا تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ؛ وَ لَكِنِ الْقَ الزُّبَيْرَ فَإِنَّهُ أَلْيَنُ عَرِيكَةً}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۱</ref>. [[امام]] {{ع}} نیز خود دیداری با این دو داشت و با آنان سخن گفت و در نتیجه [[زبیر]] از [[نبرد]] منصرف شد و پس از کنارهگیری از معرکه، [[ابن جُرمُوز]] سر وی را از [[بدن]] جدا کرد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۴؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۰۷-۱۱۷.</ref>. | زیرا مانند شتر سرکش است، ولی [[زبیر]] نرم است<ref>{{متن حدیث|لَا تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ؛ وَ لَكِنِ الْقَ الزُّبَيْرَ فَإِنَّهُ أَلْيَنُ عَرِيكَةً}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۳۱</ref>. [[امام]] {{ع}} نیز خود دیداری با این دو داشت و با آنان سخن گفت و در نتیجه [[زبیر]] از [[نبرد]] منصرف شد و پس از کنارهگیری از معرکه، [[ابن جُرمُوز]] سر وی را از [[بدن]] جدا کرد<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۴؛ [[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۰۷-۱۱۷.</ref>. | ||
== صفآرایی در [[نبرد جمل]] == | == صفآرایی در [[نبرد جمل]] == | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
یکی از [[سخنان امام]] {{ع}} هنگامی که «[[طلحه]] و زبیر» پس از [[بیعت]] به [[امام]] {{ع}} [[اعتراض]] کردند که چرا در امور با آنان [[مشورت]] نکرده و از آنها کمک نگرفته است، در پاسخ آنها فرموده: "برای امور ناچیزی [[خشم]] گرفتید و خوبیهای فراوان را نادیده انگاشتید! آیا ممکن است مرا [[آگاه]] سازید که شما چه حقی داشتهاید که آن را از شما بازداشتهام؟ یا کدام سهم بوده که خود برداشته به شما ندادهام؟ یا کدام [[حق]] و دعوائی بود. که یکی از [[مسلمانان]] نزد من آورده از (بیان [[حکم]]) آن عاجز و [[ناتوان]] ماندهام و یا کدام (حق و [[فرمان الهی]] بوده) که به آن [[جاهل]] و یا راه آن را [[اشتباه]] پیمودهام"<ref>{{متن حدیث|لَقَدْ نَقَمْتُمَا يَسِيراً وَ أَرْجَأْتُمَا كَثِيراً أَلاَ تُخْبِرَانِي أَيُّ شَيْءٍ لَكُمَا فِيهِ حَقٌّ دَفَعْتُكُمَا عَنْهُ وَ أَيُّ قَسْمٍ اِسْتَأْثَرْتُ عَلَيْكُمَا بِهِ أَمْ أَيُّ حَقٍّ رَفَعَهُ إِلَيَّ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ ضَعُفْتُ عَنْهُ أَمْ جَهِلْتُهُ أَمْ أَخْطَأْتُ بَابَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵.</ref>، «به [[خدا]] [[سوگند]]! من به [[خلافت]] رغبتی نداشتم و به [[ولایت]] و [[زمامداری]] شما علاقهای نشان نمیدادم و این شما بودید که مرا به آن [[دعوت]] کردید و آن را به من [[تحمیل]] نمودید و آنگاه که [[حکومت]] و زمامداری به من رسید من در [[کتاب خدا]] نظر کردم، هر [[دستوری]] که داده و هر امری که فرموده بود [[متابعت]] کردم به [[سنت]] و [[روش پیامبر]] {{صل}} توجه نموده به آن [[اقتدا]] نمودم؛ لذا هیچ نیازی به [[حکم]] و رای شما و دیگران پیدا نکردم هنوز حکمی پیش نیامده که آن را ندانم و نیاز به [[مشورت]] شما و [[برادران]] [[مسلمان]] خود پیدا کنم. اگر چنین پیشامدی میشد از شما و دیگران روی گردان نبودم. اما ([[اعتراض]]) شما در مورد اینکه (چرا بین شما و سایر [[مسلمانان]]) به [[تساوی]] [[رفتار]] کرده ام این حکمی نبوده که من به رای خود صادر کرده و بر طبق خواستهدلم انجام داده باشم، بلکه من و شما میدانیم که این همان دستور العملی است که [[پیامبر]] {{صل}} آورده و انجام داده است و در آنچه [[خداوند]] سهم بندی آن را مشخص نموده و [[فرمان]] آن را صادر کرده، به شما نیازی نداشتم. پس به خدا سوگند نه شما و نه دیگری نمیتواند به من اعتراض داشته باشد...»<ref>{{متن حدیث|وَ اَللَّهِ مَا كَانَتْ لِي فِي اَلْخِلاَفَةِ رَغْبَةٌ وَ لاَ فِي اَلْوِلاَيَةِ إِرْبَةٌ وَ لَكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي إِلَيْهَا وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَيَّ نَظَرْتُ إِلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اِسْتَنَّ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَاقْتَدَيْتُهُ فَلَمْ أَحْتَجْ فِي ذَلِكَ إِلَى رَأْيِكُمَا وَ لاَ رَأْيِ غَيْرِكُمَا وَ لاَ وَقَعَ حُكْمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشِيرَكُمَا وَ إِخْوَانِي مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْكُمَا وَ لاَ عَنْ غَيْرِكُمَا. وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ اَلْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ أَنَا فِيهِ بِرَأْيِي وَ لاَ وَلِيتُهُ هَوًى مِنِّي بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَيْكُمَا فِيمَا قَدْ فَرَغَ اَللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ وَ أَمْضَى فِيهِ حُكْمَهُ فَلَيْسَ لَكُمَا وَ اَللَّهِ عِنْدِي وَ لاَ لِغَيْرِكُمَا فِي هَذَا عُتْبَى. أَخَذَ اَللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى اَلْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ اَلصَّبْرَ}}؛ نهج البلاغه، کلام ۲۰۵؛ به ترتیب فیض الاسلام ۱۹۶.</ref>.<ref>[[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۰۷-۱۱۷.</ref> | یکی از [[سخنان امام]] {{ع}} هنگامی که «[[طلحه]] و زبیر» پس از [[بیعت]] به [[امام]] {{ع}} [[اعتراض]] کردند که چرا در امور با آنان [[مشورت]] نکرده و از آنها کمک نگرفته است، در پاسخ آنها فرموده: "برای امور ناچیزی [[خشم]] گرفتید و خوبیهای فراوان را نادیده انگاشتید! آیا ممکن است مرا [[آگاه]] سازید که شما چه حقی داشتهاید که آن را از شما بازداشتهام؟ یا کدام سهم بوده که خود برداشته به شما ندادهام؟ یا کدام [[حق]] و دعوائی بود. که یکی از [[مسلمانان]] نزد من آورده از (بیان [[حکم]]) آن عاجز و [[ناتوان]] ماندهام و یا کدام (حق و [[فرمان الهی]] بوده) که به آن [[جاهل]] و یا راه آن را [[اشتباه]] پیمودهام"<ref>{{متن حدیث|لَقَدْ نَقَمْتُمَا يَسِيراً وَ أَرْجَأْتُمَا كَثِيراً أَلاَ تُخْبِرَانِي أَيُّ شَيْءٍ لَكُمَا فِيهِ حَقٌّ دَفَعْتُكُمَا عَنْهُ وَ أَيُّ قَسْمٍ اِسْتَأْثَرْتُ عَلَيْكُمَا بِهِ أَمْ أَيُّ حَقٍّ رَفَعَهُ إِلَيَّ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ ضَعُفْتُ عَنْهُ أَمْ جَهِلْتُهُ أَمْ أَخْطَأْتُ بَابَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵.</ref>، «به [[خدا]] [[سوگند]]! من به [[خلافت]] رغبتی نداشتم و به [[ولایت]] و [[زمامداری]] شما علاقهای نشان نمیدادم و این شما بودید که مرا به آن [[دعوت]] کردید و آن را به من [[تحمیل]] نمودید و آنگاه که [[حکومت]] و زمامداری به من رسید من در [[کتاب خدا]] نظر کردم، هر [[دستوری]] که داده و هر امری که فرموده بود [[متابعت]] کردم به [[سنت]] و [[روش پیامبر]] {{صل}} توجه نموده به آن [[اقتدا]] نمودم؛ لذا هیچ نیازی به [[حکم]] و رای شما و دیگران پیدا نکردم هنوز حکمی پیش نیامده که آن را ندانم و نیاز به [[مشورت]] شما و [[برادران]] [[مسلمان]] خود پیدا کنم. اگر چنین پیشامدی میشد از شما و دیگران روی گردان نبودم. اما ([[اعتراض]]) شما در مورد اینکه (چرا بین شما و سایر [[مسلمانان]]) به [[تساوی]] [[رفتار]] کرده ام این حکمی نبوده که من به رای خود صادر کرده و بر طبق خواستهدلم انجام داده باشم، بلکه من و شما میدانیم که این همان دستور العملی است که [[پیامبر]] {{صل}} آورده و انجام داده است و در آنچه [[خداوند]] سهم بندی آن را مشخص نموده و [[فرمان]] آن را صادر کرده، به شما نیازی نداشتم. پس به خدا سوگند نه شما و نه دیگری نمیتواند به من اعتراض داشته باشد...»<ref>{{متن حدیث|وَ اَللَّهِ مَا كَانَتْ لِي فِي اَلْخِلاَفَةِ رَغْبَةٌ وَ لاَ فِي اَلْوِلاَيَةِ إِرْبَةٌ وَ لَكِنَّكُمْ دَعَوْتُمُونِي إِلَيْهَا وَ حَمَلْتُمُونِي عَلَيْهَا فَلَمَّا أَفْضَتْ إِلَيَّ نَظَرْتُ إِلَى كِتَابِ اَللَّهِ وَ مَا وَضَعَ لَنَا وَ أَمَرَنَا بِالْحُكْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ وَ مَا اِسْتَنَّ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَاقْتَدَيْتُهُ فَلَمْ أَحْتَجْ فِي ذَلِكَ إِلَى رَأْيِكُمَا وَ لاَ رَأْيِ غَيْرِكُمَا وَ لاَ وَقَعَ حُكْمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشِيرَكُمَا وَ إِخْوَانِي مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ لَمْ أَرْغَبْ عَنْكُمَا وَ لاَ عَنْ غَيْرِكُمَا. وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُمَا مِنْ أَمْرِ اَلْأُسْوَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ لَمْ أَحْكُمْ أَنَا فِيهِ بِرَأْيِي وَ لاَ وَلِيتُهُ هَوًى مِنِّي بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَ أَنْتُمَا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَيْكُمَا فِيمَا قَدْ فَرَغَ اَللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ وَ أَمْضَى فِيهِ حُكْمَهُ فَلَيْسَ لَكُمَا وَ اَللَّهِ عِنْدِي وَ لاَ لِغَيْرِكُمَا فِي هَذَا عُتْبَى. أَخَذَ اَللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى اَلْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ اَلصَّبْرَ}}؛ نهج البلاغه، کلام ۲۰۵؛ به ترتیب فیض الاسلام ۱۹۶.</ref>.<ref>[[داوود الهامی|الهامی، داوود]]، [[صحابه از دیدگاه نهج البلاغه (کتاب)|صحابه از دیدگاه نهج البلاغه]]، ص۱۰۷-۱۱۷.</ref> | ||
دو [[سپاه]] روز [[پنجشنبه]] دهم [[جمادی الاولی]] سال ۳۶ برابر هم [[صفآرایی]] کردند. تعداد نیروهای [[سپاه]] [[جمل]] را سیهزار و تعداد [[سپاهیان]] [[امام]] {{ع}} را بیستهزار نفر ذکر کردهاند. [[پرچمدار]] [[سپاه امام]] {{ع}} [[محمد بن حنفیه]] بود که [[امام]] {{ع}} سخنانی خطاب به وی دارد<ref>{{متن حدیث|تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ، تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ، ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱.</ref>. سمت راست [[سپاه]] [[عبدالله بن عباس]] و سمت چپ "عمر بن ابیسلمه" بودند و [[امام]] نیز در [[قلب]] [[سپاه]] حضور داشت. بنابر بعضی اقوال، از جمله [[نقل]] مفید، [[عمار یاسر]] در سمت راست و [[مالک اشتر]] در چپ، [[امام]] در [[قلب]] و [[عبدالله بن عباس]] در مقدمه [[سپاه]] بودند. [[جنگ]] آغاز و بهشدت ادامه یافت و جمع زیادی از دو طرف کشته شدند. به پای [[طلحه]] نیز تیری اصابت کرد که گویند بر اثر همان از [[دنیا]] رفت. افراد زیادی در کنار شتر [[عایشه]] [[مقاومت]] کردند تا اینکه [[امام]] {{ع}} [[دستور]] داد شتر را پی کنند و به [[محمد بن ابیبکر]] [[فرمان]] داد مواظب [[عایشه]] (که خواهر او بود) باشد. بعد از پی کردن شتر، [[امام]] {{ع}} فرمود هر کس [[سلاح]] بر [[زمین]] بگذارد یا به خانهاش برود، در امان است. [[امام]] {{ع}} توانست [[ناکثین]] را [[شکست]] دهد و این [[فتنه]] را خاموش کند. کشتگان [[جمل]] را برخی دههزار نفر، نیمی از هر دو [[سپاه]] یا کمتر و بیشتر دانستهاند. سخنان متعددی از [[امام]] {{ع}} در ارتباط با این [[نبرد]] و پس از آن [[نقل]] شده است<ref>{{متن حدیث|مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِكُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُكُمْ بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرِّينَ حَتَّى سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ أَقَمْتُ لَكُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِي جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لَا دَلِيلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لَا تُمِيهُونَ}}؛ خطبه ۴؛ {{متن حدیث|وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ}}؛ خطبه ۱۲؛ {{متن حدیث|كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ، رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ. أَخْلَاقُكُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ وَ الْمُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ الشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ. كَأَنِّي بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا. وَ فِي رِوَايَةٍ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ. وَ فِي رِوَايَةٍ كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ. وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى: بِلَادُكُمْ أَنْتَنُ بِلَادِ اللَّهِ تُرْبَةً، أَقْرَبُهَا مِنَ الْمَاءِ وَ أَبْعَدُهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهَا تِسْعَةُ أَعْشَارِ الشَّرِّ، الْمُحْتَبَسُ فِيهَا بِذَنْبِهِ وَ الْخَارِجُ بِعَفْوِ اللَّهِ، كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قَرْيَتِكُمْ هَذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْمَاءُ حَتَّى مَا يُرَى مِنْهَا إِلَّا شُرَفُ الْمَسْجِدِ كَأَنَّهُ جُؤْجُؤُ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ}}؛ خطبه ۱۳؛ {{متن حدیث|أَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاءِ، خَفَّتْ عُقُولُكُمْ وَ سَفِهَتْ حُلُومُكُمْ، فَأَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ وَ أُكْلَةٌ لِآكِلٍ وَ فَرِيسَةٌ لِصَائِلٍ}}؛ خطبه ۱۴</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۴.</ref> | دو [[سپاه]] روز [[پنجشنبه]] دهم [[جمادی الاولی]] سال ۳۶ برابر هم [[صفآرایی]] کردند. تعداد نیروهای [[سپاه]] [[جمل]] را سیهزار و تعداد [[سپاهیان]] [[امام]] {{ع}} را بیستهزار نفر ذکر کردهاند. [[پرچمدار]] [[سپاه امام]] {{ع}} [[محمد بن حنفیه]] بود که [[امام]] {{ع}} سخنانی خطاب به وی دارد<ref>{{متن حدیث|تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ، تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ، ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱.</ref>. سمت راست [[سپاه]] [[عبدالله بن عباس]] و سمت چپ "عمر بن ابیسلمه" بودند و [[امام]] نیز در [[قلب]] [[سپاه]] حضور داشت. بنابر بعضی اقوال، از جمله [[نقل]] مفید، [[عمار یاسر]] در سمت راست و [[مالک اشتر]] در چپ، [[امام]] در [[قلب]] و [[عبدالله بن عباس]] در مقدمه [[سپاه]] بودند. [[جنگ]] آغاز و بهشدت ادامه یافت و جمع زیادی از دو طرف کشته شدند. به پای [[طلحه]] نیز تیری اصابت کرد که گویند بر اثر همان از [[دنیا]] رفت. افراد زیادی در کنار شتر [[عایشه]] [[مقاومت]] کردند تا اینکه [[امام]] {{ع}} [[دستور]] داد شتر را پی کنند و به [[محمد بن ابیبکر]] [[فرمان]] داد مواظب [[عایشه]] (که خواهر او بود) باشد. بعد از پی کردن شتر، [[امام]] {{ع}} فرمود هر کس [[سلاح]] بر [[زمین]] بگذارد یا به خانهاش برود، در امان است. [[امام]] {{ع}} توانست [[ناکثین]] را [[شکست]] دهد و این [[فتنه]] را خاموش کند. کشتگان [[جمل]] را برخی دههزار نفر، نیمی از هر دو [[سپاه]] یا کمتر و بیشتر دانستهاند. سخنان متعددی از [[امام]] {{ع}} در ارتباط با این [[نبرد]] و پس از آن [[نقل]] شده است<ref>{{متن حدیث|مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِكُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُكُمْ بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرِّينَ حَتَّى سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ أَقَمْتُ لَكُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِي جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لَا دَلِيلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لَا تُمِيهُونَ}}؛ خطبه ۴؛ {{متن حدیث|وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ}}؛ خطبه ۱۲؛ {{متن حدیث|كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ، رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ. أَخْلَاقُكُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ وَ الْمُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ الشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ. كَأَنِّي بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا. وَ فِي رِوَايَةٍ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ. وَ فِي رِوَايَةٍ كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ. وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى: بِلَادُكُمْ أَنْتَنُ بِلَادِ اللَّهِ تُرْبَةً، أَقْرَبُهَا مِنَ الْمَاءِ وَ أَبْعَدُهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهَا تِسْعَةُ أَعْشَارِ الشَّرِّ، الْمُحْتَبَسُ فِيهَا بِذَنْبِهِ وَ الْخَارِجُ بِعَفْوِ اللَّهِ، كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قَرْيَتِكُمْ هَذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْمَاءُ حَتَّى مَا يُرَى مِنْهَا إِلَّا شُرَفُ الْمَسْجِدِ كَأَنَّهُ جُؤْجُؤُ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ}}؛ خطبه ۱۳؛ {{متن حدیث|أَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاءِ، خَفَّتْ عُقُولُكُمْ وَ سَفِهَتْ حُلُومُكُمْ، فَأَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ وَ أُكْلَةٌ لِآكِلٍ وَ فَرِيسَةٌ لِصَائِلٍ}}؛ خطبه ۱۴</ref>.<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۴.</ref> | ||
== پس از [[نبرد]] و تقسیم [[غنایم]] == | == پس از [[نبرد]] و تقسیم [[غنایم]] == | ||
پس از پایان [[نبرد]]، جنگجویان [[سپاه امام]] {{ع}} خواستار [[غنایم]] بودند. [[امام]] {{ع}} فقط آنچه را که در میدان [[جنگ]] بهدست آمده بود، تقسیم کرد و از تقسیم دیگر [[غنایم]] و [[اسارت]] زنان و مردان خودداری کرد. این موضوع باعث اعتراض گروهی از [[سپاهیان]] شد که چگونه ممکن است [[خون]] آنان بر ما [[حلال]]، اما [[مال]] آنان [[حلال]] نباشد. [[امام]] {{ع}} در پاسخ فرمود: کدامیک از شما [[امالمؤمنین]] را جزء [[غنایم]] در نظر میگیرد." آنان قانع شدند. [[امام]] {{ع}} پس از [[جنگ جمل]] در [[بصره]] عفو عمومی اعلام کرد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۴.</ref>. | پس از پایان [[نبرد]]، جنگجویان [[سپاه امام]] {{ع}} خواستار [[غنایم]] بودند. [[امام]] {{ع}} فقط آنچه را که در میدان [[جنگ]] بهدست آمده بود، تقسیم کرد و از تقسیم دیگر [[غنایم]] و [[اسارت]] زنان و مردان خودداری کرد. این موضوع باعث اعتراض گروهی از [[سپاهیان]] شد که چگونه ممکن است [[خون]] آنان بر ما [[حلال]]، اما [[مال]] آنان [[حلال]] نباشد. [[امام]] {{ع}} در پاسخ فرمود: کدامیک از شما [[امالمؤمنین]] را جزء [[غنایم]] در نظر میگیرد." آنان قانع شدند. [[امام]] {{ع}} پس از [[جنگ جمل]] در [[بصره]] عفو عمومی اعلام کرد<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۴.</ref>. | ||
== ارسال [[نامهها]] و خبر [[پیروزی]] == | == ارسال [[نامهها]] و خبر [[پیروزی]] == | ||
[[امام]] {{ع}} پس از [[نبرد جمل]]، نامهای بهوسیله عمرو بن سلمه ارجبی به [[کوفه]] فرستاد و خبر این پیروزی را به [[مردم کوفه]] رساند. اندکی از این [[نامه]] در [[نهج البلاغه]] آمده است<ref>نهج البلاغه، نامه ۲</ref>. در نامهای دیگر این خبر را به اطلاع [[کارگزار]] خود در [[مدینه]] و [[مردم]] آنجا رساند. نامهای عمومی نیز به تمام [[کارگزاران]] خود نوشت. نامهای نیز به خواهرش امهانی نوشت و خبر [[شکست]] [[ناکثین]] و کشته شدن [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[شهادت]] جمعی از [[یاران]] خود، مانند دو [[فرزند]] [[صوحان]]، یعنی [[زید]] و سبحان را داد. [[امام]] {{ع}} وقتی به جنازه [[طلحه]] و [[عبدالرحمان بن عتاب]] برخورد از غربت [[طلحه]] (ابومحمد) در این مکان و [[مرگ]] قریشیان بسیار متأسف شد<ref>{{متن حدیث|وَ جَزَاكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَحْسَنَ مَا يَجْزِي الْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ، فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُم}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۹</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۵.</ref> | [[امام]] {{ع}} پس از [[نبرد جمل]]، نامهای بهوسیله عمرو بن سلمه ارجبی به [[کوفه]] فرستاد و خبر این پیروزی را به [[مردم کوفه]] رساند. اندکی از این [[نامه]] در [[نهج البلاغه]] آمده است<ref>نهج البلاغه، نامه ۲</ref>. در نامهای دیگر این خبر را به اطلاع [[کارگزار]] خود در [[مدینه]] و [[مردم]] آنجا رساند. نامهای عمومی نیز به تمام [[کارگزاران]] خود نوشت. نامهای نیز به خواهرش امهانی نوشت و خبر [[شکست]] [[ناکثین]] و کشته شدن [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[شهادت]] جمعی از [[یاران]] خود، مانند دو [[فرزند]] [[صوحان]]، یعنی [[زید]] و سبحان را داد. [[امام]] {{ع}} وقتی به جنازه [[طلحه]] و [[عبدالرحمان بن عتاب]] برخورد از غربت [[طلحه]] (ابومحمد) در این مکان و [[مرگ]] قریشیان بسیار متأسف شد<ref>{{متن حدیث|وَ جَزَاكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَحْسَنَ مَا يَجْزِي الْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ، فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُم}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۹</ref>.<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۵.</ref> | ||
== فرستادن [[عایشه]] به [[مدینه]] == | == فرستادن [[عایشه]] به [[مدینه]] == | ||
[[امام]] {{ع}} پس از [[نبرد]]، [[عایشه]] را با [[احترام]] کامل روانه [[مدینه]] کرد. [[امام]] {{ع}} [[چهل]] [[زن]] را با [[لباس]] مردانه و [[عمامه]] بر سر همراه او فرستاد. [[عایشه]] در مسیر از [[امام]] {{ع}} بد میگفت که عدهای مرد نامحرم را با من همراه کرده است. اما در [[مدینه]]، وقتی متوجه شد آنان [[زن]] بودند، از [[امام]] {{ع}} [[تجلیل]] کرد. [[امام]] {{ع}} پس از [[نبرد جمل]]، مقر [[خلافت]] را از [[مدینه]] به [[کوفه]] تغییر داد، زیرا میدانست جنگهای [[سختی]] در راه است و بدون نیروی جنگجو امکان ادامه حکومتی با ثبات نیست<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۵.</ref>. | [[امام]] {{ع}} پس از [[نبرد]]، [[عایشه]] را با [[احترام]] کامل روانه [[مدینه]] کرد. [[امام]] {{ع}} [[چهل]] [[زن]] را با [[لباس]] مردانه و [[عمامه]] بر سر همراه او فرستاد. [[عایشه]] در مسیر از [[امام]] {{ع}} بد میگفت که عدهای مرد نامحرم را با من همراه کرده است. اما در [[مدینه]]، وقتی متوجه شد آنان [[زن]] بودند، از [[امام]] {{ع}} [[تجلیل]] کرد. [[امام]] {{ع}} پس از [[نبرد جمل]]، مقر [[خلافت]] را از [[مدینه]] به [[کوفه]] تغییر داد، زیرا میدانست جنگهای [[سختی]] در راه است و بدون نیروی جنگجو امکان ادامه حکومتی با ثبات نیست<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۵۵.</ref>. | ||
== نکاتی چند از [[جنگ جمل]] == | == نکاتی چند از [[جنگ جمل]] == |