پیشرفت اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:
#از آن جهت که تمایلات انسان محصور و منحصر در تمایلات حیوانی و مادی قلمداد شده که در غرب به خوبی محقق شده است و نیز [[نظم]] زندگی اقتصادی مناسب‌ترین عرصه برای تحقق [[ناب]] و عریان این انسان است؛ بنابراین، فرایند [[توسعه]] به مثابه فرایند [[غربی]] شدن به معنای [[توسعه اقتصادی]] خواهد بود. در این چارچوب نظری [[اخلاق]]، [[معرفت]]، [[سیاست]]، [[فرهنگ]] و همه ابعاد و [[نظامات]] دیگر [[زندگی]] آنگاه در [[خدمت]] [[پیشرفت]] زندگی خواهند بود که در خدمت پیشرفت اقتصادی باشند. از همین جهت است که اساساً [[علمی]] نافع قلمداد می‌گردد که دارای [[منافع اقتصادی]] باشد، فرهنگ باید متناسب با اقتضائات توسعه [[تغییر]] یابد و سیاست‌ورزی نیز آنگاه کارآمد خواهد بود که در خدمت پیشرفت اقتصادی باشد<ref>[[عطاءالله رفیعی آتانی|رفیعی آتانی، عطاءالله]]، [[پیشرفت اسلامی - رفیعی آتانی (مقاله)|"پیشرفت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۵۳</ref>.
#از آن جهت که تمایلات انسان محصور و منحصر در تمایلات حیوانی و مادی قلمداد شده که در غرب به خوبی محقق شده است و نیز [[نظم]] زندگی اقتصادی مناسب‌ترین عرصه برای تحقق [[ناب]] و عریان این انسان است؛ بنابراین، فرایند [[توسعه]] به مثابه فرایند [[غربی]] شدن به معنای [[توسعه اقتصادی]] خواهد بود. در این چارچوب نظری [[اخلاق]]، [[معرفت]]، [[سیاست]]، [[فرهنگ]] و همه ابعاد و [[نظامات]] دیگر [[زندگی]] آنگاه در [[خدمت]] [[پیشرفت]] زندگی خواهند بود که در خدمت پیشرفت اقتصادی باشند. از همین جهت است که اساساً [[علمی]] نافع قلمداد می‌گردد که دارای [[منافع اقتصادی]] باشد، فرهنگ باید متناسب با اقتضائات توسعه [[تغییر]] یابد و سیاست‌ورزی نیز آنگاه کارآمد خواهد بود که در خدمت پیشرفت اقتصادی باشد<ref>[[عطاءالله رفیعی آتانی|رفیعی آتانی، عطاءالله]]، [[پیشرفت اسلامی - رفیعی آتانی (مقاله)|"پیشرفت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۵۳</ref>.


=== هسته سخت نظریه [[اسلامی]] پیشرفت از منظر امام ===
=== هسته سخت نظریه [[اسلامی]] پیشرفت ===
به نظر می‌رسد، ماهیت پیشرفت با هر تعریفی بر «تغییر و حرکت» و جهت حرکت و تغییر ([[هدف]]) [[استوار]] است. برهمین اساس توسعه به مفهوم و مصداق رایج و غربی آن به معنای حرکت و [[تغییر]] از هر وضعیتی به سمت تحقق وضعیت کنونی کشورهای [[توسعه]] یافته است.
به نظر می‌رسد، ماهیت پیشرفت با هر تعریفی بر «تغییر و حرکت» و جهت حرکت و تغییر ([[هدف]]) [[استوار]] است. برهمین اساس توسعه به مفهوم و مصداق رایج و غربی آن به معنای حرکت و [[تغییر]] از هر وضعیتی به سمت تحقق وضعیت کنونی کشورهای [[توسعه]] یافته است.
   
   
خط ۳۹: خط ۳۹:
خلق مدام و صیرورت مستمر وجودی عالم و آدم بهترین جلوه‌گاه [[مشاهده]] [[توحید ربوبی]] به عنوان تفاوت اصلی نگاه [[اسلام]] به نقش خدای [[کریم]] در تداوم [[جهان]] در مقایسه با رویکرد دئیستی به عنوان مبنایی برای [[انکار]] [[ربوبیت الهی]] در عالم است. دئیسم بر خلاف [[مارکسیسم]] نیازی ندارد تا [[خالقیت]] نخستین خداوند را انکار کند، اما [[ربوبیت]] مستمر [[الهی]] را به خاطر [[ضرورت]] عدم محدودیت برای [[آزادی]] مطلق انسان انکار می‌کند. [[توحید ربوبی]] بهترین [[استدلال]] [[هستی‌شناختی]] برای [[معرفت‌شناسی]] [[اسلامی]] است؛ زیرا حرکت وجودی [[انسان]] در بستری که مدام تحت تأثیر عوامل مادی و فرامادی به وجود می‌آید، محال است که توسط [[عقل آدمی]] قابل [[فهم]] و [[مدیریت]] باشد<ref>برای فهم نوع تبیین امام در مورد «ربوبیت الهی» مراجعه شود به: مجموعه تبیان، دفتر ۴۸، توحید از دیدگاه امام خمینی، جلد دوم، صص ۶۸۷ تا ۶۹۴.</ref>.
خلق مدام و صیرورت مستمر وجودی عالم و آدم بهترین جلوه‌گاه [[مشاهده]] [[توحید ربوبی]] به عنوان تفاوت اصلی نگاه [[اسلام]] به نقش خدای [[کریم]] در تداوم [[جهان]] در مقایسه با رویکرد دئیستی به عنوان مبنایی برای [[انکار]] [[ربوبیت الهی]] در عالم است. دئیسم بر خلاف [[مارکسیسم]] نیازی ندارد تا [[خالقیت]] نخستین خداوند را انکار کند، اما [[ربوبیت]] مستمر [[الهی]] را به خاطر [[ضرورت]] عدم محدودیت برای [[آزادی]] مطلق انسان انکار می‌کند. [[توحید ربوبی]] بهترین [[استدلال]] [[هستی‌شناختی]] برای [[معرفت‌شناسی]] [[اسلامی]] است؛ زیرا حرکت وجودی [[انسان]] در بستری که مدام تحت تأثیر عوامل مادی و فرامادی به وجود می‌آید، محال است که توسط [[عقل آدمی]] قابل [[فهم]] و [[مدیریت]] باشد<ref>برای فهم نوع تبیین امام در مورد «ربوبیت الهی» مراجعه شود به: مجموعه تبیان، دفتر ۴۸، توحید از دیدگاه امام خمینی، جلد دوم، صص ۶۸۷ تا ۶۹۴.</ref>.


بر اساس نظریه [[فطرت]] انسان از آن جهت که انسان است، دارای گرایش‌های ذاتی متفاوت از [[حیوان]] می‌باشد. مقصود از [[فطریات]] آن اموری است که جمیع سلسله بشری در آن متفق باشند و هیچ عادتی و مذهبی و محیطی و [[اخلاقی]] در آن تأثیری نکند. وحشیت و [[تمدن]]، بدویت و حضریت، [[علم]] و [[جهل]] و [[ایمان]] و [[کفر]] و سایر طبقه‌بندی‌های سلسله بشری، امور فطریه را [[تغییر]] نمی‌دهد و آنچه [[اختلاف]] آنها است، در اصل [[امور فطری]] نیست، بلکه در [[اشتباهات]] در مصداق و یا در مراتب برخورداری از امور فطری است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۰ و ۹۸.</ref>. البته از منظر امام [[تنفر]] [[فطری]] از [[نقص]] و یا «فطرت تنفر از نقص» نیز از لوازم [[فطرت عشق به کمال]] مطلق است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۶.</ref>.
بر اساس نظریه [[فطرت]] انسان از آن جهت که انسان است، دارای گرایش‌های ذاتی متفاوت از [[حیوان]] می‌باشد. مقصود از [[فطریات]] آن اموری است که جمیع سلسله بشری در آن متفق باشند و هیچ عادتی و مذهبی و محیطی و [[اخلاقی]] در آن تأثیری نکند. وحشیت و [[تمدن]]، بدویت و حضریت، [[علم]] و [[جهل]] و [[ایمان]] و [[کفر]] و سایر طبقه‌بندی‌های سلسله بشری، امور فطریه را [[تغییر]] نمی‌دهد و آنچه [[اختلاف]] آنها است، در اصل [[امور فطری]] نیست، بلکه در [[اشتباهات]] در مصداق و یا در مراتب برخورداری از امور فطری است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۰ و ۹۸.</ref>. البته [[تنفر]] [[فطری]] از [[نقص]] و یا «فطرت تنفر از نقص» نیز از لوازم [[فطرت عشق به کمال]] مطلق است<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۷۶.</ref>.


در یک نگاه اجمالی، مصادیق اصلی [[گرایش‌های فطری]] [[انسان]] که به تعبیر [[امام]] از [[عشق به کمال]] مطلق منشعب می‌شوند عبارت‌اند از: [[حقیقت‌طلبی]]؛ [[میل به جاودانگی]]؛ [[منفعت‌طلبی]]؛ لذت‌طلبی؛ [[عشق‌ورزی]]؛ زیبایی‌دوستی؛ میل به [[پرستش]]؛ [[قدرت‌طلبی]]؛ [[آزادی‌خواهی]]؛ [[حب]] به [[فضائل اخلاقی]]<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۰.</ref>. البته [[بدیهی]] است که این تعداد به معنای [[استقراء تام]] نیست.
در یک نگاه اجمالی، مصادیق اصلی [[گرایش‌های فطری]] [[انسان]] که به تعبیر [[امام]] از [[عشق به کمال]] مطلق منشعب می‌شوند عبارت‌اند از: [[حقیقت‌طلبی]]؛ [[میل به جاودانگی]]؛ [[منفعت‌طلبی]]؛ لذت‌طلبی؛ [[عشق‌ورزی]]؛ زیبایی‌دوستی؛ میل به [[پرستش]]؛ [[قدرت‌طلبی]]؛ [[آزادی‌خواهی]]؛ [[حب]] به [[فضائل اخلاقی]]<ref>امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۸۰.</ref>. البته [[بدیهی]] است که این تعداد به معنای [[استقراء تام]] نیست.
خط ۵۱: خط ۵۱:
حال اگر این [[تحول]] با [[مدیریت]] قوای [[انسانی]] بر [[قوای حیوانی]] صورت پذیرد، [[جامعه]] با [[پیشرفت]] روبرو خواهد شد، اما اگر افراد یک جامعه به جای اینکه با مدیریت قوای انسانی، قوای حیوانی خود را در [[خدمت]] تحقق [[تمایلات]] ذاتی خود قرار دهند، این تحول اجتماعی [[پسرفت]] خواهد بود. قوای حیوانی مثل [[قوه شهوت]] در خدمت تحقق [[تمایل]] ذاتی لذت‌طلبی قرار خواهد گرفت و در نتیجه سایر تمایلات تعطیل خواهند شد و ممکن است افراد دارای [[فطرت]] ثانویه گردند. فطرت ثانویه حالتی است که برخی از گرایش‌های متعالی در [[انسان]] خواهد مرد. از آن سو که نهادهای اجتماعی و نیز [[قوای حیوانی]] در شرایط کنونی زندگانی [[مغرب زمین]] در حال گسترش و توسعه [[حکمرانی]] قوای حیوانی برای تحقق [[امیال]] لذت‌طلبی و منفعت‌طلبی [[آدمی]] هستند، در [[حقیقت]] به جای توسعه، پسرفت در حال گسترش است. در این صورت همه قوای [[انسانی]] نظیر [[عقل]] تحت [[مدیریت]] قوای حیوانی نظیر [[شهوت]] و [[غضب]] در [[خدمت]] تحقق این امیال قرار خواهند گرفت. یک نتیجه مهم این مبنای نظری آن است که از نظر منطقی [[انسان]] به جای آنکه «نوع» واحد باشد «جنس» است و دارای انوع بی‌شمار<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ۱۵۹؛ آداب الصلوة، ص۳۱۰.</ref>. اما و در هر صورت، این چارچوب نظری نتایج ذیل را در پی خواهد داشت:
حال اگر این [[تحول]] با [[مدیریت]] قوای [[انسانی]] بر [[قوای حیوانی]] صورت پذیرد، [[جامعه]] با [[پیشرفت]] روبرو خواهد شد، اما اگر افراد یک جامعه به جای اینکه با مدیریت قوای انسانی، قوای حیوانی خود را در [[خدمت]] تحقق [[تمایلات]] ذاتی خود قرار دهند، این تحول اجتماعی [[پسرفت]] خواهد بود. قوای حیوانی مثل [[قوه شهوت]] در خدمت تحقق [[تمایل]] ذاتی لذت‌طلبی قرار خواهد گرفت و در نتیجه سایر تمایلات تعطیل خواهند شد و ممکن است افراد دارای [[فطرت]] ثانویه گردند. فطرت ثانویه حالتی است که برخی از گرایش‌های متعالی در [[انسان]] خواهد مرد. از آن سو که نهادهای اجتماعی و نیز [[قوای حیوانی]] در شرایط کنونی زندگانی [[مغرب زمین]] در حال گسترش و توسعه [[حکمرانی]] قوای حیوانی برای تحقق [[امیال]] لذت‌طلبی و منفعت‌طلبی [[آدمی]] هستند، در [[حقیقت]] به جای توسعه، پسرفت در حال گسترش است. در این صورت همه قوای [[انسانی]] نظیر [[عقل]] تحت [[مدیریت]] قوای حیوانی نظیر [[شهوت]] و [[غضب]] در [[خدمت]] تحقق این امیال قرار خواهند گرفت. یک نتیجه مهم این مبنای نظری آن است که از نظر منطقی [[انسان]] به جای آنکه «نوع» واحد باشد «جنس» است و دارای انوع بی‌شمار<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ۱۵۹؛ آداب الصلوة، ص۳۱۰.</ref>. اما و در هر صورت، این چارچوب نظری نتایج ذیل را در پی خواهد داشت:


۱. انسانِ مبنای مدل [[غربی]] توسعه تنها دارای یک [[گرایش]] ذاتی است و آن هم منفعت‌طلبی و لذت‌طلبی برآمده از ذاتیات اوست و بس! که [[هدف زندگی]] انسان را تعیین می‌کند. این گرایش نیز مشترک بین انسان و [[حیوان]] است نه گرایش ویژه نوع انسان. به علاوه این خصوصیت سبب می‌شود که [[قوه]] [[عقل انسان]] با مدیریت قوا و تمایلات [[حیوانی]] اداره شود. بر اساس همین چارچوب نظری است که [[امام]] [[پیشرفت]] غربی و [[غرب]] را پیشرفتِ حیوانی می‌داند<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۹۶ و ۱۰۹. برای نمونه فرموده‌اند: ما راجع به همین پیشرفت‌هایی که اینها کرده‌اند، باید بنشینیم حساب کنیم ببینیم که آیا این پیشرفت‌ها رو به تمدن دارد می‌رود، یا رو به توحش دارد می‌رود؟ من تعبیرم این است که آمریکا و سایر این دُوَل غربی و شرقی اینها ترقیاتی کرده‌اند به این معنا که انسان‌ها را دارند حیوان درنده بار می‌آورند، تمام این کارها که کرده‌اند برای درندگی است، دنبال این هستند یک حیواناتی درست کنند که این حیوانات درنده باشند، بدتر از حیوانات درنده قبلی، تمدن نیست. رو به توحش دارد می‌رود. غرب دارد رو به توحش دارد، دارد می‌سازد یک مردمی را که بریزند به جان هم و با چنگ و دندان هم را پاره کنند! بر خلاف تمدنی که مکتب‌های الهی می‌خواهند انسان درست کنند که همه در کنار هم آسوده و آرام باشند، مکتب‌های اینها همه‌اش دنبال این معناست که باید این آنجا را بگیرد و آنجا را بگیرد، بزند، بکشد (صحیفه امام، ج۸، ص۱۰۰).</ref>.
۱. انسانِ مبنای مدل [[غربی]] توسعه تنها دارای یک [[گرایش]] ذاتی است و آن هم منفعت‌طلبی و لذت‌طلبی برآمده از ذاتیات اوست و بس! که [[هدف زندگی]] انسان را تعیین می‌کند. این گرایش نیز مشترک بین انسان و [[حیوان]] است نه گرایش ویژه نوع انسان. به علاوه این خصوصیت سبب می‌شود که [[قوه]] [[عقل انسان]] با مدیریت قوا و تمایلات [[حیوانی]] اداره شود<ref>صحیفه امام، ج۸، ص۹۶ و ۱۰۹. برای نمونه فرموده‌اند: ما راجع به همین پیشرفت‌هایی که اینها کرده‌اند، باید بنشینیم حساب کنیم ببینیم که آیا این پیشرفت‌ها رو به تمدن دارد می‌رود، یا رو به توحش دارد می‌رود؟ من تعبیرم این است که آمریکا و سایر این دُوَل غربی و شرقی اینها ترقیاتی کرده‌اند به این معنا که انسان‌ها را دارند حیوان درنده بار می‌آورند، تمام این کارها که کرده‌اند برای درندگی است، دنبال این هستند یک حیواناتی درست کنند که این حیوانات درنده باشند، بدتر از حیوانات درنده قبلی، تمدن نیست. رو به توحش دارد می‌رود. غرب دارد رو به توحش دارد، دارد می‌سازد یک مردمی را که بریزند به جان هم و با چنگ و دندان هم را پاره کنند! بر خلاف تمدنی که مکتب‌های الهی می‌خواهند انسان درست کنند که همه در کنار هم آسوده و آرام باشند، مکتب‌های اینها همه‌اش دنبال این معناست که باید این آنجا را بگیرد و آنجا را بگیرد، بزند، بکشد (صحیفه امام، ج۸، ص۱۰۰).</ref>.


۲. همان‌گونه که [[پیشرفت]] به معنای [[غربی]] آن به معنای تحقق حداکثری گرایش‌ها منحصراً حیوانی انسان است، پیشرفت اسلامی به معنای تحقق حداکثری همه گرایش‌های فطری ویژه انسان به مثابه [[رشد]] همه [[کمالات انسانی]] خواهد بود<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۵۲۱.</ref>.
۲. همان‌گونه که [[پیشرفت]] به معنای [[غربی]] آن به معنای تحقق حداکثری گرایش‌ها منحصراً حیوانی انسان است، پیشرفت اسلامی به معنای تحقق حداکثری همه گرایش‌های فطری ویژه انسان به مثابه [[رشد]] همه [[کمالات انسانی]] خواهد بود<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۵۲۱.</ref>.
خط ۶۶: خط ۶۶:


== نتیجه ==
== نتیجه ==
هسته سخت نظریه [[غربی]] توسعه خصوصیات [[انسانی]] است که [[فرهنگ]] و [[فلسفه]] [[غرب]] تعریف می‌کند و هسته سخت [[نظریه]] [[اسلامی]] پیشرفت، انسانی است که [[اسلام]] معرفی می‌کند. [[انسان]] معرفی شده در فرهنگ غربی از جهت گرایش‌ها که اهداف او را در [[زندگی]] می‌سازد با [[حیوان]] فرق ندارد. تنها تفاوت انسان و حیوان در برخورداری انسان از [[عقل]] برای تحقق [[تمایلات]] [[حیوانی]] اوست. غرب و توسعه غربی محصول تحقق کامل این انسان قلمداد شده است. جالب آن است که امام نیز پیشرفت به مفهوم غربی را پیشرفت حیوانی می‌خواند.
هسته سخت نظریه [[غربی]] توسعه خصوصیات [[انسانی]] است که [[فرهنگ]] و [[فلسفه]] [[غرب]] تعریف می‌کند و هسته سخت [[نظریه]] [[اسلامی]] پیشرفت، انسانی است که [[اسلام]] معرفی می‌کند. [[انسان]] معرفی شده در فرهنگ غربی از جهت گرایش‌ها که اهداف او را در [[زندگی]] می‌سازد با [[حیوان]] فرق ندارد. تنها تفاوت انسان و حیوان در برخورداری انسان از [[عقل]] برای تحقق [[تمایلات]] [[حیوانی]] اوست. غرب و توسعه غربی محصول تحقق کامل این انسان قلمداد شده است.


در نظریه پیشرفت، «انسانِ در حالِ شدن و صیرورت به سمت [[کمال مطلق]]» هسته مرکزی آن است. بنابراین [[جامعه]] به وسیله تلاش انسان و دستاوردهایش در طول [[تاریخ]] دچار تحولات اساسی می‌شود. اگر صیرورت انسان و جامعه با [[مدیریت]] [[عقل آدمی]] باشد انسان و جامعه رو به پیشرفت خواهد بود و اما اگر با مدیریت [[قوای حیوانی]] وجود [[آدمی]] باشد جامعه را به [[پسرفت]] خواهد برد<ref>[[عطاءالله رفیعی آتانی|رفیعی آتانی، عطاءالله]]، [[پیشرفت اسلامی - رفیعی آتانی (مقاله)|"پیشرفت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۷۳</ref>.
در نظریه پیشرفت، «انسانِ در حالِ شدن و صیرورت به سمت [[کمال مطلق]]» هسته مرکزی آن است. بنابراین [[جامعه]] به وسیله تلاش انسان و دستاوردهایش در طول [[تاریخ]] دچار تحولات اساسی می‌شود. اگر صیرورت انسان و جامعه با [[مدیریت]] [[عقل آدمی]] باشد انسان و جامعه رو به پیشرفت خواهد بود و اما اگر با مدیریت [[قوای حیوانی]] وجود [[آدمی]] باشد جامعه را به [[پسرفت]] خواهد برد<ref>[[عطاءالله رفیعی آتانی|رفیعی آتانی، عطاءالله]]، [[پیشرفت اسلامی - رفیعی آتانی (مقاله)|"پیشرفت اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۸۷۳</ref>.
۱۱۳٬۱۳۲

ویرایش