←منابع
(←منابع) |
(←منابع) برچسبها: برگرداندهشده پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
رسول خدا {{صل}} در بین [[راه]] [[مدینه]]، به [[خیمه]] [[ام معبد]]، زنی از [[قبیله خزاعه]] رسید و از او خواست خرما یا گوشت به ایشان بفروشد، [[ام معبد]] قسم یاد کرد که چیزی ندارد. در آنجا بزی ماده بود. رسول خدا {{صل}} پرسید: این بز چیست؟ أم معبد گفت: او به سبب [[ضعیف]] بودن، از گوسفندان جامانده است. آن حضرت پرسید: آیا شیر دارد؟ ام معبد گفت: ناتوانتر از آن است که شیر داشته باشد. رسول خدا {{صل}} فرمود: اجازه میدهی آن را بدوشم؟ گفت آری، پدر و مادرم به فدایت، اگر شیر در آن میبینی بدوش. آن حضرت [[نام خدا]] را برد و برای [[برکت]] یافتن آن بز دعا کرد و بز، شیر فراوانی یافت، چندان که همگان از شیر آن نوشیدند و [[سیراب]] شدند. آن حضرت ظرف شیری هم برای أم معبد گذاشت<ref>و پس از پرداخت بهای شیر به أم معبد، ر. ک: طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۴۹؛ حاکم، المستدرک، ج۳ و ۹، ص۱۰.</ref> به اتفاق همراهان سوی مدینه رهسپار شدند. چیزی نگذشت که [[ابومعبد]]، [[همسر]] أم معبد بازگشت و چون شیر را دید [[تعجب]] کرد و از [[ام معبد]] در این باره پرسید. چون ام معبد ماجرا را بازگفت، گفت: [[گمان]] میکنم او همان [[پیامبر]] [[قریش]] است که در جستجوی او هستند. ویژگیهای او را برایم بازگو. [[أم معبد]] ویژگیهای آن حضرت را بیان کرد و همسرش گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] او همان پیامبر قریش است که درباره او چیزهایی به ما گفتهاند. اگر او را میدیدم، از او میخواستم که همراهش باشم و اگر راهی برای این کار بیابم، چنین خواهم کرد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۷۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۴۹؛ حاکم، المستدرک، ج۳ و ۹، ص۱۰.</ref>. این خبر [[ابومعبد]]، از مهمترین [[اخبار]] مربوط به ویژگیهای ظاهری و [[شمایل]] [[رسول خدا]] {{صل}} است<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۵۵-۵۶.</ref>. | رسول خدا {{صل}} در بین [[راه]] [[مدینه]]، به [[خیمه]] [[ام معبد]]، زنی از [[قبیله خزاعه]] رسید و از او خواست خرما یا گوشت به ایشان بفروشد، [[ام معبد]] قسم یاد کرد که چیزی ندارد. در آنجا بزی ماده بود. رسول خدا {{صل}} پرسید: این بز چیست؟ أم معبد گفت: او به سبب [[ضعیف]] بودن، از گوسفندان جامانده است. آن حضرت پرسید: آیا شیر دارد؟ ام معبد گفت: ناتوانتر از آن است که شیر داشته باشد. رسول خدا {{صل}} فرمود: اجازه میدهی آن را بدوشم؟ گفت آری، پدر و مادرم به فدایت، اگر شیر در آن میبینی بدوش. آن حضرت [[نام خدا]] را برد و برای [[برکت]] یافتن آن بز دعا کرد و بز، شیر فراوانی یافت، چندان که همگان از شیر آن نوشیدند و [[سیراب]] شدند. آن حضرت ظرف شیری هم برای أم معبد گذاشت<ref>و پس از پرداخت بهای شیر به أم معبد، ر. ک: طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۴۹؛ حاکم، المستدرک، ج۳ و ۹، ص۱۰.</ref> به اتفاق همراهان سوی مدینه رهسپار شدند. چیزی نگذشت که [[ابومعبد]]، [[همسر]] أم معبد بازگشت و چون شیر را دید [[تعجب]] کرد و از [[ام معبد]] در این باره پرسید. چون ام معبد ماجرا را بازگفت، گفت: [[گمان]] میکنم او همان [[پیامبر]] [[قریش]] است که در جستجوی او هستند. ویژگیهای او را برایم بازگو. [[أم معبد]] ویژگیهای آن حضرت را بیان کرد و همسرش گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] او همان پیامبر قریش است که درباره او چیزهایی به ما گفتهاند. اگر او را میدیدم، از او میخواستم که همراهش باشم و اگر راهی برای این کار بیابم، چنین خواهم کرد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۷۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۴، ص۴۹؛ حاکم، المستدرک، ج۳ و ۹، ص۱۰.</ref>. این خبر [[ابومعبد]]، از مهمترین [[اخبار]] مربوط به ویژگیهای ظاهری و [[شمایل]] [[رسول خدا]] {{صل}} است<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۵۵-۵۶.</ref>. | ||
==بعثت رسول خدا{{صل}}== | |||
[[بعثت]] به معنای [[برانگیختن]] از سوی [[بشر]] یا [[خداوند]] است و معنای آن در موارد مختلف تفاوت میکند<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۲.</ref>. کاربرد [[قرآنی]] [[بعث]] درباره [[برانگیخته شدن]] [[انبیا]] و نیز [[روز قیامت]] و زنده شدن [[انسانها]] در آن [[روز]]، [[شهرت]] بیشتری دارد<ref>{{متن قرآن|بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا}} «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت» سوره جمعه، آیه ۲؛ {{متن قرآن|فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ}} «اینک این روز رستخیز است» سوره روم، آیه ۵۶؛ {{متن قرآن|وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ}} «و اینکه خداوند آن کسان را که در گورند برمیانگیزد» سوره حج، آیه ۷.</ref>. باعث، از [[نامهای خداوند]] است، که به معنای زنده کننده انسانها پس از [[مرگ]] در روز قیامت است<ref>صدوق، التوحید، ص۲۱۵.</ref>. از این رو، [[بعثت انبیا]] نیز، هماهنگ با این معنا، میتواند به مفهوم فرستادن آنان برای [[زنده کردن]] [[انسانیت]] و [[فطرت بشری]] باشد، که گویی غبار [[گمراهی]] آن را میرانده است. | |||
بر همین پایه، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بعثت [[رسول خدا]]{{صل}} را نعمتی برای انسانها وصف کرد و فرمود: «پروردگارا! او [[گواه]] تو در [[روز رستاخیز]] و برانگیخته تو برای [[نعمت]] و فرستاده بر [[حق]] تو برای [[رحمت]] است»<ref>ثقفی، الغارات، ج۱، ص۱۶۰؛ سید رضی، نهج البلاغه، خ ۲۰۳.</ref>. | |||
بر اساس این تعریف، [[هدف بعثت]] [[انبیای الهی]] نیز [[پاسخگویی]] به ندای [[فطرت بشر]] و یادآوری نعمتهای فراموش شده [[الهی]] خواهد بود. [[امام علی]]{{ع}} در این باره فرمود: «خداوند رسولانی فرستاد تا [[مردم]] را به [[پیمان]] خدایی [[فطرت]] پایبند کنند، نعمت فراموش شده او را یادآور شوند، گنجینههای [[خرد]] را برانگیزانند و نشانههای بزرگی خداوند را که در هندسه هستی نقش بسته، نشان دهند». | |||
[[امام]] در ادامه با اشاره به بعثت رسول خدا{{صل}} فرمود: «زمانی که [[حضرت]] [[مبعوث]] شد، ساکنان [[زمین]] مردمی پراکنده بودند، [[گرایشها]] پراکنده و راهها درهم بود. گروهی [[خدا]] را به مخلوق [[تشبیه]] میکردند، جمعی به [[اسم الهی]] [[کفر]] میورزیدند و برخی با نام الهی به موجودات [[پست]] اشاره میکردند. [[خداوند]] آنان را به وسیله پیامبرش از [[گمراهی]] و [[نادانی]] [[نجات]] داد»<ref>{{متن حدیث|فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ... لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ...}}؛ (سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱). درباره هدف بعثت از منظر قرآن بنگرید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}} «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷؛ {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...}} «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.».. سوره حدید، آیه ۲۵؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}} «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>. | |||
از ویژگیهای [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} آن بود که [[خداوند]] از همه [[انبیای پیشین]] پیمانی گرفت تا به وی [[ایمان]] آورند، با دشمنانش بجنگند و [[پیامبری]] او را به [[پیروان]] خود نیز خبر دهند. خداوند این [[پیمان]] را برای [[رسول خدا]]{{صل}} چنین نقل کرد: «هنگامی را که خداوند از [[پیامبران]] پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستادهای آمد که آنچه را با شماست [[تصدیق]] کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید. فرمود: «آیا [[اقرار]] کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟» گفتند: «اقرار کردیم» فرمود: «پس [[گواه]] باشید و من با شما از گواهانم»<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ}} «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>. | |||
[[بشارت]] به [[بعثت پیامبر خاتم]]{{صل}} و نشانههایی از ظهور آن [[حضرت]] در [[تورات]] و [[انجیل]] آمده است و بسیاری از [[اهل کتاب]] و [[مشرکان]] از قبل، با آن آشنا بودند و حتی رسول خدا{{صل}} را مانند نزدیکترین افراد خود میشناختند و به ویژگیها و نشانههای آن حضرت [[آگاه]] بودند<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}} «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست میشمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهانها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶؛ {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ}} «و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست میشمرد؛ با آنکه پیشتر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری میخواستند؛ همین که آنچه میشناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص۷۱.</ref> | |||
===[[آغاز بعثت]]=== | |||
عموم [[مسلمانان]] معتقدند [[رسول خدا]]{{صل}} در [[چهل سالگی]] با [[نزول]] پنج [[آیه]] نخست [[سوره علق]] به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد، اما درباره [[زمان]] و چگونگی [[بعثت]] [[اختلاف]] نظر دارند. با اینکه همگان به گونهای همزمانی بعثت و آغاز [[نزول وحی]] را [[باور]] دارند، اما بنابر مشهور میان [[شیعه]]، بعثت در ۲۷ [[ماه رجب]]<ref>ر.ک: کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹.</ref> و نزول وحی در [[ماه مبارک رمضان]] بوده است. | |||
همزمانی این دو در ماه مبارک رمضان گرچه در میان [[اهل سنت]] مشهور است، اما برخی از آنان نیز [[نزول قرآن]] را در ماه [[ربیع الاول]]، [[شعبان]] یا هماهنگ با نظر شیعه، در ماه رجب دانستهاند<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۲۵، ص۱۳۹؛ ابن حجر، فتح الباری، ج۹، ص۲۲۸؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۳۸۴.</ref>. | |||
[[آیات الهی]] به نزول قرآن در ماه مبارک رمضان تصریح دارند: {{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ}}<ref>«(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ}}<ref>«ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ}}<ref>«که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم، بیگمان ما بیمدهنده بودیم» سوره دخان، آیه ۳.</ref> و با نظر [[بعثت]] در غیر [[ماه مبارک رمضان]]، که میان [[زمان]] بعثت و [[نزول وحی]] جدایی انداخته، سازگار به نظر نمیرسد. برخی برای رفع این [[ناسازگاری]] از سه سالی که میان [[آغاز بعثت]] تا [[دعوت عمومی]] فاصله بوده، بهره گرفتهاند و میان [[وحی]] به عنوان آغاز [[رسالت]] با [[نزول قرآن]] به عنوان یک [[کتاب الهی]] تفاوت گذاشتهاند. آنان بر این باورند که [[رسول خدا]]{{صل}} در سه سال نخست، [[مأمور]] به دعوت عمومی نبوده و نزول قرآن به عنوان یک کتاب الهی پس از این سه سال در ماه مبارک رمضان رخ داده است. | |||
بدینسان این [[اختلاف]] نیز برداشته میشود، که رسول خدا{{صل}} پس از بعثت چه مدت در [[مکه]] [[مردم]] را به [[آیین جدید]] [[دعوت]] کرده است؟ برخی این مدت را سیزده سال و برخی ده سال گفتهاند. دلیل این اختلاف همان فاصله سه سال میان آغاز بعثت تا دعوت عمومی است، که برخی آن را از همان آغاز رسالت و برخی دیگر از ابتدای دعوت عمومی [[محاسبه]] کردهاند<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج۱، ص۲۶؛ ر.ک: معرفت، التمهید، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۹۰.</ref>. برای رفع این ناهماهنگی آرای دیگری نیز مانند [[نزول دفعی]] و تدریجی [[قرآن]] در میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]]<ref>برای ملاحظه اقوال مربوط به نزول دفعی و تدریجی، ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۱۴؛ ج۹، ص۱۰۳؛ سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸؛ طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۵-۱۸.</ref> مطرح شده، که در هر صورت، این ناهماهنگی از پیچیدگیهای آغاز رسالت است. | |||
گزارشها درباره چگونگی رخداد بعثت حکایت از آن دارند، که [[خداوند]] [[تربیت رسول خدا]]{{صل}} را [[پیش از بعثت]]، بر عهده داشته و [[حضرت]] را برای آیندهای دشوار آماده میکرده است. [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: خداوند بزرگترین [[فرشته]] خود را از خردسالی [[پیامبر]]، همدم و همراه رسول خدا{{صل}} کرد. این فرشته شبانه [[روز]] با آن حضرت همراه بود و او را به راههای [[بزرگواری]] و [[اخلاق پسندیده]] و [[شایسته]] [[رهبری]] میکرد<ref>سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (قاصعه).</ref>. | |||
از این رو، [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[پیش از بعثت]] حالات [[معنوی]] و مشاهدههای [[روحانی]] داشته است، که نشان میدهد هم [[عظمت خداوند]] را دریافته و هم برای [[رسالت]] [[آمادگی]] داشته است. [[حضرت]] پیش از بعثت پیوسته خوابهایی (رویاهای) صادق میدید، به تنها بودن علاقهمند بود و در مواردی نیز سنگ و درخت با خطاب: {{متن حدیث|يَا رَسُولَ اللَّهِ}} به او [[سلام]] میدادند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۵؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۲، ص۱۴۶ و۱۵۳-۱۵۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۱۰۴.</ref>. | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} هر سال یک ماه در [[غار حرا]]، واقع در شمال [[شرق]] [[مکه]]، با خدای خود [[خلوت]] میکرد و به [[عبادت]] میپرداخت و چیزی را به آن ترجیح نمیداد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۴. امام علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ}}؛ (سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲).</ref>. بنا بر روایتی از [[امام هادی]]{{ع}}، [[پیامبر]]{{صل}} هر [[روز]] برای عبادت به حرا میرفت و به تماشای نشانههای [[رحمت الهی]] و شگفتیهای [[آفرینش]] میپرداخت<ref>امام عسکری{{ع}}، تفسیر (منسوب به امام عسکری{{ع}})، ص۱۵۷.</ref>. | |||
عبادت در خلوت، رسمی در میان [[عرب قبل از اسلام]] بود و برخی کسانی که از [[شرک]] گریزان بودند، آن را انجام میدادند. این عبادت که [[عبدالمطلب]] بنیان نهاده بود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۴.</ref>، «تَحَنُّث» نامیده میشد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۴.</ref>. با این حال، خلوتگزینی حضرت به گونهای بود، که نه کسی او را [[فرمان]] داده بود و نه از کسی [[تقلید]] میکرد<ref>ابن حزم، جوامع السیره، ص۳۶.</ref>. رسول خدا{{صل}} در مدت خلوتگزینی به مستمندانی که نزدش میرفتند، [[اطعام]] میکرد و در پایان، نخست به [[طواف]] [[کعبه]] میپرداخت و سپس به [[خانه]] باز میگشت. خبر [[ابن اسحاق]] حکایت میکند، که خدیجه{{س}} برای حضرت زاد و [[توشه]] به حِرا میبرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۵۵.</ref> و بنابر [[نقلی]]، خود حضرت هر چند روز یکبار به [[منزل]] میآمد و زاد و توشهاش را با خود به حرا میبرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۴.</ref>. | |||
حرا، مکانی بود، برای [[تهذیب نفس]] و [[آمادگی روحی]] برای رسالتی بزرگ. وقتی [[خداوند]] [[قلب]] [[رسول خدا]]{{صل}} را بهترین و آمادهترین قلبها برای [[دریافت وحی]] دید، درهای [[آسمان]] را به روی او گشود. [[حضرت]] به [[آسمانها]] مینگریست، [[فرشتگان]] را میدید، که چگونه به [[فرمان الهی]] فرود میآمدند. [[جبرئیل]] را آشکارا در افق دید، که در هالهای از [[نور]] به سوی او آمد و بازویش را تکان داد و گفت: «بخوان! گفت: چه بخوانم؟ گفت: «بخوان به نام پروردگارت که [[آدمی]] را از لخته خونی آفرید، بخوان و [[پروردگار]] تو ارجمندترین است، خدایی که با قلم [[آموزش]] داد، آموخت به آدمی آنچه را که نمیدانست»<ref>{{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}} «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید * آدمی را از خونپارهای فروبسته آفرید * بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامیترین است * همان که با قلم آموزش داد * به انسان آنچه نمیدانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.</ref>. آنگاه گفت: ای محمد تو [[پیغمبر]] خدایی و پس از [[ابلاغ رسالت]]، به آسمان رفت. [[پیامبر]]{{صل}} از بزرگی خداوند، سنگینی [[مسئولیت]] و از [[بیم]] اینکه [[قریش]] وی را [[مجنون]] خواهند خواند، مدهوش شد و به لرزه افتاد. او از نخست خردمندترین [[بندگان خدا]] و گرامیترین آنان بود. منفورترین چیز نزد او [[شیطان]] و گفتار و [[کردار]] دیوانگان بود. | |||
خداوند برای [[استواری]] قلب او چنین کرد، که از کنار هر سنگ و درختی میگذشت، او را به عنوان «[[حبیب خدا]]»، و «[[ولی خدا]]» [[سلام]] میدادند و میگفتند: {{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ}}؛ ای حبیب خدا، مژده باد که خداوند تو را بر [[مخلوقات]] پیشین و پسین [[برتری]] داده است. از [[رفتار]] قریش و [[عتاب]] آنان نهراس، که بزرگ کسی است که [[خداوند]] [[جهان]] به وی بزرگی بخشد، و او را گرامی دارد<ref>امام عسکری{{ع}}، تفسیر (منسوب به امام عسکری{{ع}})، ص۱۵۷.</ref>. | |||
[[امام علی]]{{ع}} در وصف آغاز [[رسالت]] میفرماید: هنگام [[نزول]] [[نخستین آیات]]، همراه [[رسول]]{{صل}} بودم،که ناله [[شیطان]] را شنیدم و پرسیدم این ناله چیست؟ [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: این شیطان است که از [[اطاعت]] شدن [[ناامید]] شده است؛ تو آنچه را من میشنوم، میشنوی و آنچه را که من میبینم، میبینی، جز آنکه تو [[پیامبر]] نیستی؛ ولی تو [[وزیر]] و در راه خیر هستی<ref>سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.</ref>. | |||
برخی [[اخبار]] داستانی که ریشه در گزارشهای [[ضعیف]] و [[منابع اهل سنت]] دارند، [[بعثت]] را در [[خواب]]، همراه با فشار جسمی برای ایجاد [[توانایی]] خواندن، [[ترس]] از جنزدگی، قصد خودکشی و پرتاب از [[کوه]] [[روایت]] کرده و نشان دادهاند که [[رسول خدا]]{{صل}} به هنگام بعثت دچار [[بحران]] عصبی بوده است که این گزارشها با نقدهای سندی و محتوایی جدی روبهرویند؛ زیرا وقتی آغاز رسالت با [[آمادگی]] قبلی و نشانههای آشکار همراه باشد و رسول خدا{{صل}} نیز به [[فرشته]] و [[وحی]] [[آگاه]] باشد، نه ترس، نه خودکشی و نه پرتاب از کوه معنا دارد که بگوید: {{متن حدیث|دَثِّرُونِي، دَثِّرُونِي، زَمِّلُونِي، زَمِّلُونِي}} و نه [[تأیید]] [[خدیجه]]{{س}} و [[ورقة بن نوفل]] [[مسیحی]] جایگاهی دارد، که بگوید: محمد مانند پیامبر خدا است<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۳۲۳؛ دوانی، آغاز وحی و بعثت پیامبر{{صل}}، ص۱۵۷- ۲۰۰؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم{{صل}}، ج۳، ص۷-۴۰؛ میرشریفی، پیامآور رحمت، ص۲۳-۲۴.</ref>. | |||
در خبر ضعیف دیگری که از ورقة بن نوفل گزارش شده، به نوعی رسول خدا{{صل}}، پیامبر [[جنگ]] و [[خشونت]] معرفی شده است؛ ورقه به خدیجه گفت: [[فرشته وحی]] اگر [[میکائیل]] باشد، دستور [[آسایش]] و [[آرامش]] و [[نرمی]] آورده و اگر [[جبرئیل]] باشد [[فرمان]] کشتن و برده گرفتن آورده است. خدیجه این سخن را با رسول خدا{{صل}} واگویه کرد و چون شنید که جبرئیل است، (از روی [[تأسف]]) دست بر پیشانی زد<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۳. دشمنی یهود با جبرئیل، از عوامل لجاجت یهود شمرده شده است؛ ر.ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۸۵، احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۲۷۴ و ریشه این دشمنی آن است که یهود تصور میکرد، جبرئیل ملک عذاب است، برخلاف میکائیل که ملک رحمت است. همچنین جبرئیل نبوت را از بنی اسرائیل به دیگران منتقل کرده و از اسرار یهود باخبر است (ابن حجر، فتح الباری، ج۸، ص۱۲۵-۱۲۷). قرآن کریم در سوره بقره (۹۷-۹۸) به این دشمنی اشاره دارد.</ref>. | |||
بر اساس مشهور میان [[شیعه]] و [[سنی]]، [[آیات]] پنجگانه اول [[سوره علق]] نخستین آیاتی است که بر [[رسول خدا]]{{صل}} نازل شده است. برخی [[سوره مدثر]] را نخستین [[سوره]] شمردهاند، که میتوان از آن به سوره کامل یا نخستین سوره پس از تأخیر [[وحی]] یاد کرد<ref>طبرانی، الاوائل، ص۴۳.</ref>. از تأخیر وحی به [[انقطاع وحی]] یا [[فترت وحی]] تعبیر شده و [[زمان]] آن را به [[اختلاف]] از دو [[روز]] تا دو سال و نیم گفتهاند<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۸۱؛ یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۳۹۶ - ۴۰۱.</ref>. این موضوع بنا بر روایتی بهانهای شد تا گفته شود که [[خدا]] پیامبرش را رها ساخته یا بر او [[خشم]] گرفته است. این [[آیه]] نازل شد که: {{متن قرآن|مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى}}<ref>«که پروردگارت تو را رها نکرده و (از تو) آزرده نشده است» سوره ضحی، آیه ۳.</ref> و خواست تا [[پیامبر]]{{صل}} [[نعمت]] نبوتش را به [[مردم]] بازگو کند و آنان را به [[حق]] [[دعوت]] نماید<ref>{{متن قرآن|مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى}} «که پروردگارت تو را رها نکرده و (از تو) آزرده نشده است» سوره ضحی، آیه ۳؛ طبری، جامع البیان، ج۳، ص۲۹۰.</ref>. | |||
نخستین اصل و آغازین [[فرمان]] سلبی در دعوت رسول خدا{{صل}}، پس از [[نفی]] [[بتپرستی]]، [[پرهیز]] از [[خشونت]]، [[خصومت]] و [[کینهتوزی]] بود، که [[جبرئیل]] آن را [[ابلاغ]] کرد. بر اساس خبری دیگر، جبرئیل پیوسته [[حضرت]] را در طول [[زندگی]] از آن [[پرهیز]] میداد و در [[نهی]] کردن آن را در ردیف [[شرب خمر]] و [[بت پرستی]] یاد میکرد<ref>ابن ابی شیبه، المصنف، ج۵، ص۵۰۹؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۳؛ طوسی، الامالی، ص۵۱۲.</ref>. | |||
بدینسان [[رسالت پیامبر]]{{صل}}، به عنوان [[پیام]] [[رحمت]] و [[دوستی]] برای [[هدایت]] جهانیان در گستره [[جغرافیا]] و در ازنای [[تاریخ]] آغاز شد. | |||
[[قرآن]] با تعبیرهایی چون: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ}}<ref>«و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref> و {{متن قرآن|أُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref> [[جهانی بودن]] [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} را به عنوان [[خاتم پیامبران]] بیان کرد. سپس قرآن به [[حضرت]] دستور داد جهانی بودن دعوتش را به اطلاع همگان نیز برساند: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخواندهای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید و از او پیروی کنید باشد که راهیاب گردید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} نیز تصریح کرد که من برای همه [[مردم]] برانگیخته و برای هدایت سرخ و سیاه (به معنای انس و [[جن]]) [[مبعوث]] شدهام<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} نیز [[دعوت]] را نخست در سطح محدود [[خانواده]] شروع کرد و سپس آن را در سطوح مختلف گسترش داد، که در ادامه بحث به دعوت، سطوح دعوت و شیوههای دعوت پرداخته میشود.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص ۷۳.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |