بحث:عصمت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۳۷: خط ۳۳۷:


== [[ضرورت]] و امکان [[عصمت]] ==
== [[ضرورت]] و امکان [[عصمت]] ==
=== امکان عصمت ===
==== امکان عصمت برای عموم افراد بشر ====
در آثار [[کلامی]] پیشینیان بحثی تحت عنوان "امکان [[عصمت]]" آورده نشده است؛ چرا که آنها غالباً این مسأله را مسلّم گرفته و نیازی به بحث درباره آن نمی‌دیده‌اند، هر چند برخی از مباحث مربوط به این موضوع در مسأله "عصمت و [[اختیار]]" مطرح گردیده است. امّا از آنجا که اخیراً در پاره‌ای از کتب کلامی و [[اعتقادی]]، این مسأله مورد توجه قرار گرفته و عموماً از سوی [[منکران]] عصمت - ولو منکران بعضی از ابعاد آن - مسأله عدم امکان عصمت مطرح شده است، جا دارد که در این قسمت، [[ادله]] این گروه را مورد بررسی قرار دهیم چرا که منشأ بسیاری از این‌گونه سخنان، در این است که صاحبان آنها نتوانسته‌اند بین [[عصمت]] [[معصومین]] و [[اختیار]] آنان وجه جمعی بیابند. و از آنجا که قوام [[انسانیت]] به اختیار و [[اراده]] [[آزاد]] می‌باشد، نتیجه گرفته‌اند که عصمت با [[انسان]] بودن سازگار نیست<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۳۱-۳۳.</ref>.
===== ادله امکان عصمت برای عموم افراد بشر =====
برخی معاصرین عصمت را برای عموم [[مردم]] امری ممکن تلقی کرده‌ و برای [[اثبات]] آن به دو [[دلیل]] [[تمسک]] کرده‌اند:
'''امکان ذاتی''': در این خصوص باید گفت که هیچ دلیلی برای محال بودن عصمت و [[امتناع]] آن برای [[انسان]] وجود ندارد لذا با فرض عصمت برای انسان بما هو انسان، هیچ‌گونه محال یا امتناع ذاتی ایجاد نخواهد شد.
'''عمومات [[قرآن]]''': در [[قرآن کریم]] آیاتی موجود است که عموم افراد را به کسب عصمت و عالی‌ترین [[درجه]] [[تقوا]] [[تشویق]] می‌کند؛
# {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد.».. سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>. در این [[آیه]] از طرفی به مردم امر به تقوا می‌شود و از طرف دیگر [[پاداش]] تقوا، کسب فرقان است. پس اگر تقوا امری غیرممکن بود [[خداوند]] به آن امر نمی‌کرد و اگر کسب فرقان ممکن نبود خداوند به آن [[وعده]] نمی‌داد، لذا می‌توان گفت کسب تقوا و فرقان که با تلاش حاصل می‌شود همان [[عصمت عملی]] است و راهش برای همه باز است. [[امر]] قرآن بر کسب تقوا و فرقان بر امکان آن برای تمام [[مؤمنین]] دلالت دارد، وگرنه امر قرآن به کسب تقوا و [[وعده خدا]] برای اعطای فرقان غیر حکیمانه و [[عبث]] می‌بود، چون برای [[بشر]] محال بود، در حالی که کار عبث از خداوند سرنمی‌زند. در نهایت اگر کسب عصمت عملی یا همان تقوای عالیه ممکن نبود [[خداوند تعالی]] به آن امر نمی‌کرد.
# {{متن قرآن|فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>. این [[آیه]] با کلمه {{متن قرآن|مَنْ}} شروع شده و همه [[مردم]] را شامل می‌شود. پس هر کسی با [[اطاعت از قرآن]] و [[راهنمایان]] [[الهی]] می‌تواند به مرحله اعلای [[تقوا]] و [[عصمت عملی]] برسد. در مقابل [[خداوند تعالی]] نیز برای [[پاداش]] [[اطاعت]] آنها [[وعده]] [[آرامش]] و رفع [[غم]] و [[خوف]] می‌دهد که مربوط به [[آخرت]] است. حال می‌پرسیم که چه کسی از غم و خوف آخرت در [[امان]] است؛ پاسخ این است، مسلماً کسی که از [[هادیان الهی]] [[اطاعت محض]] کرده و به آرامش رسیده، پس [[وعده خدا]] بر عدم خوف و غم در آخرت، شامل آنها می‌شود و این همان عصمت عملی است. پس رسیدن به [[مقام]] اطاعت مطلق از [[هادیان]] ممکن است، چون [[خداوند]] خبر از آن داده و دلالت خبر، از امر، قوی‌تر است، پس کسب تقوای عالیه یا عصمت عملی ممکن است.
# {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref>. این آیه هم با کلمه {{متن قرآن|الَّذِينَ}} آغاز شده که همه [[انسان‌ها]] را شامل می‌شود و راه رسیدن به شاه‌راه [[هدایت]] و [[عصمت]] را [[جهاد]] و تلاش پیگیر [[انسان]] معرفی می‌کند. از طرفی می‌دانیم که راه خداوند، همان [[صراط مستقیم]]، یعنی راه [[قرآن]] و راهنمایان الهی است که هیچ [[نقص]] و [[ضلالت]] و گناهی در آن راه ندارد. پس کسی که به [[راه خدا]] متصل شد از [[گناهان]] دوری می‌کند، چون [[هدایت الهی]] همیشه شامل حال اوست و در نهایت به تقوای عالیه و عصمت عملی می‌رسد.
تمام کسانی که عصمت را برای عموم انسان‌ها امری ممکن می‌دانند، به [[دلایل عقلی]] و [[روایات]] و این [[آیات]] و نظایر آن [[تمسک]] می‌جویند و می‌گویند این [[آیات قرآن]]، غالباً با {{متن قرآن|الَّذِينَ}} یا {{متن قرآن|مَنْ}} شروع شده است. که افاده عموم می‌کنند و پیمودن راه [[عصمت]] را برای عموم افراد باز می‌دانند. <ref>به عنوان نمونه: [[آیت‌الله]] [[جوادی آملی]] می‌فرماید: “انسان می‌تواند با [[ریاضت]] [[شرعی]] و [[تهذیب نفس]]، به [[مقام عصمت]] [[دست]] یابد. عصمت، منحصر در [[انبیاء]] و [[امامان]] نیست، البته هر [[پیغمبر]] یا امامی باید [[معصوم]] باشد ولی هر معصومی [[پیامبر]] یا [[امام]] نیست” تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۹، ص۲۱-۲۲؛ آیت‌الله [[معرفت]] نیز می‌فرماید: “هر [[انسانی]] اگر خود را از همه [[گناهان]] وارهاند و بر این امر تداوم بخشد، [[خداوند]] نیز [[قلب سلیم]] شخص را به [[نور]] فروزان خود تابناک می‌فرماید و او را مشمول [[عنایت خاص]] خود قرار می‌دهد، لذا این امر محال نیست و ضرورتی ندارد که آن را در [[انبیا]] و امامان منحصر سازیم و [[دلیل]] این مطلب، آیات و روایات است” تنزیه الانبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۵-۶۲.</ref>.
در مجموع با توجه به نکات گفته شده می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
# دلیلی وجود ندارد تا [[عصمت عملی]] را برای غیر [[معصومین]] محال ذاتی دانسته و آن را منحصر در انبیا و امامان بدانیم؛ چون راه کسب عصمت عملی، برای عموم باز است.
# عصمت، موهبتی [[الهی]] است که هر کس زمینه آن را ایجاد کند [[خداوند متعال]] به واسطه [[جود]] جوادیه‌ و [[رحمت]] رحمانیه‌اش به او [[عطا]] می‌کند؛ همان‌طور که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ...}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است.».. سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref>؛ یعنی با لسان استعداد، هر چه را سؤال کردید [[خداوند]] [[عطا]] می‌کند. بنابراین [[انسان]] وقتی با [[تهذیب نفس]] و انجام [[دستورات]] [[شرعی]] و [[اطاعت]] از [[انبیاء]] و [[امامان]]، راه کسب [[عصمت]] را طی و زمینه را مهیا کرد، خداوند هم، به او عصمت را عطا می‌کند که از [[گناهان]] و فواحش اجتناب کند و این موضوع، [[زمان]] و شخص و مکان خاصی را [[طلب]] نمی‌کند. [[آیات]] و روایاتی که جمیع [[انسان‌ها]] را به کسب عصمت و تقوای عالیه [[دعوت]] می‌کند [[شاهد]] خوبی بر این مدعاست که بعضی از این آیات قبلاً آورده شده است. برخی [[روایات]] هم شاهد خوبی بر این امرند که در باب “حقیقت عصمت در اخبار” آورده شده و مفهوم کلی آن روایات این بود که با [[تقوا]] راه عصمت و اجتناب از [[معاصی]] برای هر کسی ممکن می‌شود، چون عصمت، تقوای عالیه یا تقوای مطلق است که با ایجاد زمینه و [[پاک]] کردن [[قلب]] از هرگونه [[آلودگی]] و [[رجس]] ایجاد می‌گردد.
# [[قرآن]] خود آمر به کسب عصمت و تقوای عالیه است و دو نمونه عملی را به [[مردم]] معرفی می‌کند که نه [[پیامبر]] بودند و نه [[امام]]، لکن به [[مقام عصمت]] نائل گشتند، مثل [[حضرت زهرا]] {{س}} در [[آیه تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[حضرت مریم]] {{س}} در [[سوره آل‌عمران]]<ref>{{متن قرآن|يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ}} «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>. البته در طول [[تاریخ]] مردان و [[زنان]] اندکی بودند که به [[عصمت عملی]] رسیدند و [[تالی]] تلو [[معصومین]] شمرده شدند؛ مثلاً [[علامه طباطبایی]] (بنا به [[نقل]] اساتید) آنان را در سه نفر به نام [[ابن فهد]] حلی، [[ابن طاووس]] و [[سید بحرالعلوم]] دانسته‌اند.
# [[عصمت]] مطلق از حیث مراتب [[علمی]] و عملی و از حیث حدود (از ابتدای [[عمر]] تا لحظه [[مرگ]]) مختص به [[امامان]] و [[انبیا]] [[الهی]] است و انسان‌های معمولی به آن دست پیدا نمی‌کنند، زیرا [[وحی]] مختص به [[انبیای الهی]] می‌باشد و [[الهامات]] [[غیبی]] در [[علوم]]، توسط فرشته‌ای به نام “روح القدس” که در [[روایات]] آمده و سابقاً ذکر شد، مربوط به امامان است، لذا انسان‌های معمولی از عصمت مطلق محروم‌اند، لکن در باب [[عصمت عملی]] و اجتناب از [[معاصی]] نه تنها دلیلی بر [[امتناع]] ذاتی برای غیر [[معصومین]] وجود ندارد، بلکه [[قرآن]]، روایات و [[عقل]]، راه آن را برای همه کسانی که طالب عصمت عملی باشند باز و میسور می‌داند»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۹۰-۹۴.</ref>.
=== ضرورت عصمت ===
هر چند بهره‌مندی از درجات مختلف [[عصمت عملی]] به تناسب جایگاه هر فرد و تقوای او امری ممکن است اما برخورداری از [[عصمت]] به هر دو قسم آن یعنی عصمت عملی و [[علمی]] آن هم در عالی‌ترین درجاتش برای [[حجت‌های الهی]] اعم از [[انبیا]] و [[امامان معصوم]]{{ع}}، امری لازم و ضروری است.
در اینجا توجه به این نکته حائز اهمیت است که بحث ضرورت عصمت، ارتباط بسیار نزدیکی با بحث [[اثبات عصمت]] به واسطه براهین عقلی داشته و به نوعی به آن گره خورده است. ؛ چراکه در [[ضرورت عصمت امام]] به دنبال پاسخ به سوال چرایی عصمت در انبیا و امامان هستیم بدین معنا که چرا حجت‌های الهی باید معصوم باشند؛ از طرفی در پاسخ به این سوال به این مهم خواهیم پرداخت که اگر حجج الهی معصوم نباشند، محذوراتی پیش خواهد آمد که به واسطه آنها می‌توان در قالب براهینی [[عقلی]]، عصمت حجت‌های الهی را ثابت نمود. از این رو در توضیح ضرورت یا چرایی [[عصمت پیامبران]] و امامان باید گفت: [[پیامبران]] از جهت واسطه بودن بین [[خدا]] و [[خلق]]، برای تضمین [[درستی]] [[پیام الهی]] باید معصوم باشند: {{متن قرآن|وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱؛ بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایت کنندگان به سوی حق دلالت می‌کند؛ زیرا کسی که می‌خواهد دیگران را به حق هدایت و بر اساس آن داوری کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست اینکه حق را کاملاً بشناسد تا هیچ گاه در تشخیص آن از باطل به اشتباه نیفتد و دوم این که همواره بر محور حق حرکت کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای دادگری بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت هدایت مردم به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن عدول نکند به یقین معصوم است. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص۸۶.</ref>.
[[ارتباط]] تنگاتنگ بین [[هدایت]] و [[عصمت]] باعث شده است تا عصمت برای [[هادی]] لازم و [[واجب]] باشد تا جایی که هادی اگر [[معصوم]] نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد<ref>امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا بامام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی{{ع}} میزان حق، ص۱۰۱.</ref>.
از طرفی هدایت، امری است که در [[امام]] و [[نبی]] مشترک است یعنی همان [[وظیفه]] هدایت [[پیامبر]] به همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای [[جانشین]] او (امام) هم متعین است؛ لذا شاید بتوان گفت یکی از فلسفه‌های عصمت در امام هم همان ایجاد [[اعتماد]] [[مردم]] به [[الگو]] و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به [[معارف دین]] از بین می‌رود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>.
اگر بنا باشد [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} که جایگزین او در [[هدایت امت]] بر [[صراط مستقیم]] است، معصوم نباشد، سه محذور پیش می‌آید: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای [[ارشاد]] و [[اصلاح]] در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که [[امام]] باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم [[عصمت]]، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد<ref>{{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰.</ref>.<ref>تفصیل این بحث و بیان سایر براهین عقلی ضرورت عصمت معصومین را در ذیل عنوان اثبات عصمت در همین مدخل پی‌ می‌گیریم</ref>.
==== [[ ضرورت]] [[عصمت پیامبران]] ====
[[هدف]] از [[بعثت پیامبران]] [[هدایت]] نوع [[بشر]] در سایه [[دستورات الهی]] است و مقتضای این هدف آن است که پیام‌های [[خداوند]] از مرحله صدور تا مرحله وصول به [[مردم]]، از هرگونه [[تحریف]] و دستبرد عمدی و [[سهوی]] مصون باشد و سالم و دست نخورده به دست مردم برسد تا هیچ گونه [[شک]] و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات [[پیامبران]] نباشد، به گونه ای که سخن آنها را سخن [[خدا]]، و تعلیمات آنها را [[تعلیمات الهی]] بدانند، تا از [[جان]] و [[دل]] آنها را بپذیرند، و صد درصد در برابر آن [[تسلیم]] باشند، و به آن [[اعتماد]] کنند.
به همین دلیل است که [[مفسران]] بزرگ هنگامی که به آیه‏ ۵۹ [[سوره نساء]]؛ «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ»؛ ([[اطاعت]] کنید خدا و اطاعت کنید [[پیامبر]] را) می‌‌‏رسند می‏ گویند دستور اطاعت مطلق دلیل بر این است که پیامبران باید [[معصوم]] باشند وگرنه خداوند هرگز دستور اطاعت بی‌‏قید و شرط از آنها را نمی‌‏داد<ref> ر.ک: پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان، مکارم شیرازی، ناصر، نسل جوان، قم، ‏۱۳۸۶ هـ ش،‏ چاپ هجدهم،‏ ص۱۷۰</ref>.
اگر پیامبران از [[گناه]] و [[خطا]] معصوم نباشند احتمال [[دروغ]] و تحریف [[حقایق]] و خطا و [[اشتباه]]، در کلمات آنها راه پیدا می‌‌کند و سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود؛ حتّی اگر آنها آدم‌های خوبی باشند؛ زیرا منهای [[مقام عصمت]]، باز این احتمال وجود دارد که روزی پای آنها در برابر مظاهر [[فریبنده]] [[مادّی]] بلغزد، و یا بدون قصد و غرضی گرفتار خطا و اشتباه شوند<ref>ر.ک: پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ هـ ش‏، ج ۷، ص۱۸۵</ref>.
به علاوه در صورت معصوم نبودن پیامبران مسأله [[اتمام حجّت]] نیز حاصل نمی‌شود؛ زیرا همیشه بهانه ای در دست [[مخالفان]] خواهد بود که عدم [[پیروی]] از [[تعلیمات پیامبر]] به خاطر احتمال دروغ و [[کذب]] و یا خطا و اشتباه بوده است؛ لذا در [[حدیثی]] از [[امام علی بن موسی الرضا]]{{ع}} می‌‌خوانیم: «او [[معصوم]] است و مویّد و موفّق و مستقیم و [[آگاه]] از [[حق]]، و ایمن از خطاها و [[لغزش‌ها]] و [[انحراف]] ها؛ [[خداوند]] او را به این صفت مخصوص کرده تا حجّتش بر [[بندگان]] و شاهدش بر [[خلق]] باشد». <ref>{{متن حدیث|هُوَ مَعْصُومٌ مُویَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ اَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّصهُ اللهُ بِذلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتُهُ عَلی عِبَادِهِ وَ شَاهِدُهُ عَلی خَلْقِهِ}}، عیون أخبار الرضا{{ع}}‏، شیخ صدوق‏، ابوجعفر محمد بن علی ابن بابویه، نشر جهان‏، تهران‏، ۱۳۷۸ هـ ق‏، چاپ اول، ج ۱، ص۲۲۲</ref>.
اضافه بر این، برنامه‌های عملی [[انبیاء]] نقش اصلی در [[تربیت]] [[مردم]] دارد؛ زیرا همیشه طرز عمل و [[رفتار]] [[مربیان]] و حالات و صفات آنها است که برای کسانی که تحت تربیت آنها قرار دارند معیار و [[الگو]] محسوب می‌‌شود. بر حسب این بیان، [[نبی]] نه تنها با راه آشنا و راهنماست، بلکه به [[انسان]] کمک می‌‌کند و او را به مقصد می‌‌رساند. [[پیامبران]] آمده‌اند تا [[انسان‌ها]] را پرورش دهند و روشن است که در بعد [[تربیتی]]، بیش از هر چیز، عملکرد و [[منش]] مربی مورد توجه است. پس نبی باید معصوم باشد تا [[هدف]] تربیت،[[ تزکیه]] و [[انسان‌سازی]] محقق شود؛ لذا هرگونه خطایی از او می‌‌تواند به همان اندازه در این هدف، خلل ایجاد کند و اگر تضادّی در میان سخن و عمل، گفتار و رفتار آنها ظاهر گردد به کلّی اعتبار خود را از دست می‌‌دهند و [[هدف بعثت]] آنان عقیم خواهد ماند. <ref>ر.ک: پیام قرآن‏، همان، ج ۷، ص۱۸۷</ref>.
علاوه بر همه اینها مقتضای [[رحمت الهی]] نیز [[عصمت]] کامل انبیاء{{ع}} است؛ چراکه [[عصمت انبیاء]]{{ع}} [[لطف]] است؛ یعنی موجب نزدیکی مردم به [[طاعات]] و [[پرهیز از محرمات]] می‌‌شود و [[پیامبر]] معصوم بسی بهتر و بیشتر از پیامبر غیرمعصوم موجب [[هدایت مردم]] می‌‌شود و لطف بر خداوند [[واجب]] است؛ یعنی فراهم کردن هر چه بیشتر زمینه‌های هدایت مردم به سوی حق بر او لازم است. پس [[عصمت]] در [[انبیاء]]{{ع}} ضروری است و البته هر قدر دایره عصمت گسترده‌تر باشد، [[لطف]] نیز بیشتر خواهد بود <ref>ر.ک: گوهر مراد، فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، مصحح: ربانی گلپایگانی، علی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، تهران، ۱۳۷۲ هـ ش، ص۳۷۹</ref>.
==== [[ ضرورت]] [[عصمت امامان]] ====
اگر بگوییم [[عصمت]] برای [[امامان]] ممکن است؛ معنایش این است که عصمت، ذاتاً برای امامان امتناع ندارد و با فرض وقوع عصمت، هیچ محالی لازم نمی‌آید. برای روشن شدن این ادعا باید در دو [[مقام]] بحث شود: اقتضای عصمت و موانع عصمت.
* '''اقتضای عصمت''': آنچه که در باب [[عصمت انبیاء]] مقتضی است در باب [[عصمت امامان]] هم اقتضا دارد، زیرا [[امامت]]، دنباله [[نبوت]] و به قول [[قرآن]]، [[افضل]] از نبوت است؛ چنان‌که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
از این [[آیه]] فهمیده می‌شود که:
# این [[منصب امامت]] در اواخر [[عمر]] و بعد از نبوت به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} [[عطا]] گردید
# این [[منصب]] را همه [[انبیاء]] نداشتند، بلکه [[خداوند متعال]] امامت را به بعضی از [[انبیا]] عطا کرده است. انبیا مؤسس [[دین]] بودند و امامان [[حافظ شریعت]] از تأویلات و [[انحرافات]]؛ یعنی [[مفسر]] دین بودند. بنابراین هر آنچه در باب اقتضای عصمت انبیاء گفته‌اند - از [[حکمت]] [[تشریع]] و هدفمند بودن [[خلقت]] [[بشریت]] و [[تنزه]] ذات احدی از کار [[عبث]] و اغرای به [[جهل]] و به کمال رسیدن [[انسان‌ها]] و [[هدایت]] [[بشر]] - مقتضی [[عصمت امامان]] نیز می‌باشد. البته این موارد به صورت مبسوط در قالب [[استدلال‌های عقلی]] خواهد آمد، ولی به اختصار باید گفت که [[خداوند متعال]] [[حکیم]] است و کار [[قبیح]] و عبث از او سر نمی‌زند. از طرفی [[هدف از خلقت انسان]] رسیدن او به عالی‌ترین مرحله کمال از جمله [[خلافت الهی]] است، برای به انجام رساندن این [[هدف]]، خداوند متعال [[شریعت]] خود را در قالب [[کتاب‌های آسمانی]] و [[وحیانی]] نازل کرده است. همچنین برای رسیدن این پیام‌ها، [[انبیا]] و [[امامان]] را به عنوان [[اولیای دین]] و [[مربیان]] شریعت به [[مردم]] معرفی کرده و [[دستور]] داده است تا مردم به صورت مطلق و بی قید و شرط از آنها [[اطاعت]] کنند. اگر این پیام‌آوران و حافظان [[دین]]، [[معصوم]] نباشند و احیاناً دچار [[خطا]]، [[گناه]] و [[نسیان]] گردند، چون [[خداوند]] به اطاعت مطلق از آنها امر کرده است، نوعی اغرای به جهل و خطاست که با [[حکمت]] خداوند متعال سازگار نیست.
#از سوی دیگر اگر [[امام]]، معصوم نباشد [[اعتماد]] [[ملت]] از او سلب خواهد شد، و لذا از فرمان‌هایش اطاعت نخواهند کرد. با این فرض، کار خداوند عبث و لغو می‌گردد، چون غرضش محقق نمی‌گردد و این [[عدم اطاعت]] با غرض خداوند از [[آفرینش]] و [[نصب]] امامان و حکمت [[تشریع]]، ناسازگار است؛ با اینکه می‌دانیم [[خداوند حکیم]] است و کار قبیح و عبث انجام نمی‌دهد و [[سیر]] تکاملی [[انسان]] را نامحدود قرار داده و به انسان [[امر]] کرده تا رسیدن به عالی‌ترین مرحله [[تکامل]] [[انسانی]]، یعنی خلافت الهی [[سعی]] و تلاش کند و لحظه‌ای از [[مجاهدت]] نفس و [[طهارت]] [[روح]] و کسب [[کمالات معنوی]] باز نماند.
همه این [[دلایل]] و امثال آن، [[عصمت]] را برای امامان لازم و ضروری می‌کند و روشن است که عصمت برای امام، هم‌سنگ [[امامت]] برای هدایت بشر است و امامت، دنباله [[نبوت]] در [[ابلاغ دین]] و [[حفظ شریعت]] از [[انحرافات]] و [[هدایت]] [[امت]] به سوی [[رستگاری]] است.
* '''موانع [[عصمت]]''': این [[پرسش]] مهم وجود دارد که آیا عصمت برای [[امامان]]، موانعی دارد یا خیر. [[اهل سنت]] در طول [[تاریخ]] درباره [[عصمت امامان]] با [[شیعه]] [[اختلاف]] داشته‌اند و یکی از ریشه‌دارترین مسئله‌های اختلافی بین شیعه و اهل سنت همین مسئله عصمت امامان است، اما اصل [[امامت]] را تمام [[مسلمین]] پذیرفته‌اند. تنها چیزی که اهل سنت مطرح کرده‌اند مسئله [[معصوم]] نبودن خلفای [[بنی‌عباس]] و [[بنی‌امیه]] است که آن هم مربوط به عدم [[لزوم عصمت]] است. آنان گفته‌اند آنهایی که در طول تاریخ، [[حاکمان]] و امامان [[جامعه]] بوده‌اند، مثل خلفای بنی‌عباس و بنی‌امیه، [[زندگی]] و [[حکومت]] آنها مشحون از [[ظلم]] و [[فساد]] بوده است، لذا عملاً [[امامان معصوم]] نبوده‌اند. ولی در باب [[امتناع]] ذاتی عصمت برای امامان، سخنی نگفته‌اند. گرچه اهل سنت هم به [[عصمت انبیاء]] [[اعتقاد]] دارند و هم برای عصمت آنان [[دلایل عقلی]] ذکر کرده‌اند.
در پاسخ به این اشکال می‌گوییم:
#دلائل زیادی از نظر [[عقلی]] وجود دارد که به مسئله اقتضا و امکان ذاتی عصمت امامان می‌پردازد. این [[دلایل]] متنوع عقلی، نه تنها امکان و اقتضا، بلکه [[ضرورت]] عصمت امامان در [[حکمت الهی]] را ثابت می‌کند
# در باب موانع احتمالی تنها مانعی که اهل سنت به آن اشاره کرده‌اند – به استثنای [[اشاعره]] - مسئله عدم وقوع عصمت برای [[خلفا]] است که ربطی به امتناع ذاتی ندارد و ما هم به صورت اصولی با [[کلام اهل سنت]] مخالفیم زیرا: اساساً ما خلفای بنی‌عباس و بنی‌امیه را [[امام]] نمی‌دانیم، چرا که آنان [[ظالم]] و [[غاصب]] بوده‌اند. در نظر ما امامان دوازده نفرند که اولین آنها [[حضرت امیرالمؤمنین]] [[علی]] {{ع}} و آخرینشان [[حضرت ولی‌عصر]] {{ع}} می‌باشند که معصوم و مطهرند. به علاوه ما [[معتقد]] به امامانی هستیم که [[منصوب]] الهی‌اند و از جانب [[خداوند]] و [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} به [[مردم]] معرفی شده‌اند و در [[روایات شیعه]] و [[اهل سنت]] اسمای آنها آمده است، لذا هیچ دلیلی که [[امتناع]] ذاتی [[عصمت]] یا امتناع وقوعی عصمت را ثابت کند وجود ندارد، بنابراین ما به امکان عصمت برای [[امامان]] قائلیم.
# اگر عصمت برای امامان امتناع ذاتی داشته باشد، نباید هیچ [[انسانی]] به عصمت دست یابد؛ حال آنکه [[قرآن کریم]] در موارد مختلف [[انبیاء]] را [[معصوم]] می‌داند؛ از جمله در این [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۸.</ref>.[[آیات]] دیگری از [[قرآن]] نیز به صراحت یا به دلالت التزامی، بر [[عصمت امامان]] [[شهادت]] می‌دهند، همچنان که [[آیه تطهیر]] و آیات دیگر بر این مطلب دلالت دارند. از این‌رو به صراحت ادعا می‌شود که در باب امکان عصمت برای امامان، مقتضی عصمت برای آن بزرگواران وجود دارد و موانع احتمالی عصمت، مفقود است و یا اینکه دلالتی بر این موضوع ندارند، بنابراین عصمت برای امامان، امری ممکن است<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۸۵-۹۰.</ref>.


== شرطیت [[عصمت]] ==
== شرطیت [[عصمت]] ==
۱۱٬۱۹۲

ویرایش