کاروان اسیران اهل بیت از کربلا تا کوفه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '-،' به '-'
جز (جایگزینی متن - '-،' به '-')
خط ۹: خط ۹:
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] نقل است که: [[عمر بن سعد]]، بقیّه [[روز عاشورا]] و نیز تا ظهر [[روز]] بعد را [در کربلا]ماند و سپس به [[لشکر]]، [[فرمان]] حرکت داد و در حالی که [[دختران]] و [[خواهران]] [[حسین]] {{ع}} و همه [[زنان]] و [[کودکان]] کاروان [[اسیران]] با او بودند، رو به کوفه نهاد که در میان آنان، [[زین العابدین]] {{ع}} نیز بود. ایشان، شکمْ رَوش داشت و نزدیک به [[مرگ]] بود<ref>{{عربی|أَقَامَ [عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ] بَقِيَّةَ يَوْمِهِ وَ الْيَوْمَ الثَّانِيَ‏ إِلَى‏ زَوَالِ‏ الشَّمْسِ‏ ثُمَّ نَادَى فِي النَّاسِ بِالرَّحِيلِ وَ تَوَجَّهَ إِلَى الْكُوفَةِ وَ مَعَهُ بَنَاتُ الْحُسَيْنِ وَ أَخَوَاتُهُ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} فِيهِمْ وَ هُوَ مَرِيضٌ بِالذِّرْبِ وَ قَدْ أَشْفَى‏}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۴؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۷۰).</ref>.
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] نقل است که: [[عمر بن سعد]]، بقیّه [[روز عاشورا]] و نیز تا ظهر [[روز]] بعد را [در کربلا]ماند و سپس به [[لشکر]]، [[فرمان]] حرکت داد و در حالی که [[دختران]] و [[خواهران]] [[حسین]] {{ع}} و همه [[زنان]] و [[کودکان]] کاروان [[اسیران]] با او بودند، رو به کوفه نهاد که در میان آنان، [[زین العابدین]] {{ع}} نیز بود. ایشان، شکمْ رَوش داشت و نزدیک به [[مرگ]] بود<ref>{{عربی|أَقَامَ [عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ] بَقِيَّةَ يَوْمِهِ وَ الْيَوْمَ الثَّانِيَ‏ إِلَى‏ زَوَالِ‏ الشَّمْسِ‏ ثُمَّ نَادَى فِي النَّاسِ بِالرَّحِيلِ وَ تَوَجَّهَ إِلَى الْكُوفَةِ وَ مَعَهُ بَنَاتُ الْحُسَيْنِ وَ أَخَوَاتُهُ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} فِيهِمْ وَ هُوَ مَرِيضٌ بِالذِّرْبِ وَ قَدْ أَشْفَى‏}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۴؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۷۰).</ref>.


در کتاب [[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل فی التاریخ]] نقل است که:: عمر بن سعد، پس از [[کشتن حسین]] {{ع}}، دو روز [در کربلا] توقّف کرد و سپس به سوی کوفه حرکت نمود و دختران و خواهران و کودکانِ همراه حسین {{ع}} و نیز زین العابدین {{ع}} را - که [[بیمار]] بود -، با خود برد<ref>{{عربی|أَقَامَ عُمَرُ [بْنُ سَعدٍ] بَعْدَ قَتْلِهِ [أَيِ الحُسَيْنِ {{ع}}] يَوْمَيْنِ، ثُمَّ ارْتَحَلَ إلَى الْكُوفَةِ، وَ حَمَلَ مَعَهُ بَنَاتِ الحُسَيْن {{ع}} وَ أَخَوَاتِهِ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنَ الصِّبْيَانِ، وَعَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ {{ع}} مَرِيضٌ}} (الکامل فی التاریخ: ج۲، ص۵۷۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۱.</ref>
در کتاب [[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل فی التاریخ]] نقل است که:: عمر بن سعد، پس از [[کشتن حسین]] {{ع}}، دو روز [در کربلا] توقّف کرد و سپس به سوی کوفه حرکت نمود و دختران و خواهران و کودکانِ همراه حسین {{ع}} و نیز زین العابدین {{ع}} را - که [[بیمار]] بود - با خود برد<ref>{{عربی|أَقَامَ عُمَرُ [بْنُ سَعدٍ] بَعْدَ قَتْلِهِ [أَيِ الحُسَيْنِ {{ع}}] يَوْمَيْنِ، ثُمَّ ارْتَحَلَ إلَى الْكُوفَةِ، وَ حَمَلَ مَعَهُ بَنَاتِ الحُسَيْن {{ع}} وَ أَخَوَاتِهِ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنَ الصِّبْيَانِ، وَعَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ {{ع}} مَرِيضٌ}} (الکامل فی التاریخ: ج۲، ص۵۷۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۱.</ref>


== [[وداع]] [[خانواده]] [[امام]] {{ع}} با [[شهیدان]] ==
== [[وداع]] [[خانواده]] [[امام]] {{ع}} با [[شهیدان]] ==
خط ۳۲: خط ۳۲:


== [[احتجاج]] [[زید بن ارقم]] با [[ابن زیاد]] ==
== [[احتجاج]] [[زید بن ارقم]] با [[ابن زیاد]] ==
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] نقل است که: هنگامی که [[سر امام حسین]] {{ع}} رسید و [[عمر بن سعد]] - که [[خدا]]، لعنتش کند - نیز فردای همان [[روز]] با [[دختران]] و [[خاندان حسین]] {{ع}} که همراهش بودند، رسید، ابن زیاد در [[کاخ]] [[فرمانداری]]، جلوس کرد و به [[مردم]]، بار عام داد و [[فرمان]] داد تا سر را آوردند و جلویش گذاشتند. ابن زیاد به آن می‌نگریست و لبخند می‌زد و با چوب‌دستی‌اش بر دندان‌های پیشِ حسین {{ع}} می‌زد. زید بن اَرقَم، از [[اصحاب پیامبر]] خدا {{صل}} - که پیرمردی کهن سال بود -، کنار ابن زیاد بود. هنگامی که دید او با چوب دستی بر دندان‌های [[امام]] {{ع}} می‌زند، به او گفت: چوب دستی‌ات را از این دو لب بردار که - [[سوگند]] به خدایی که خدایی جز او نیست -، آن قدر دیده‌ام دو لب [[پیامبر خدا]] {{صل}} بر این دو لب، بوسه می‌زند که به شمار نمی‌توانم بیاورم. سپس با صدای بلند گریست. ابن زیاد به او گفت: [[خداوند]]، چشم‌هایت را گریان کند! آیا از [[پیروزی]] خدا می‌گِریی؟ به خدا سوگند، اگر پیرمردی خِرِفت نبودی و عقلت نرفته بود، گردنت را می‌زدم. زید بن اَرقَم، از پیش ابن زیاد برخاست و به خانه‌اش رفت<ref>{{عربی|لَمَّا وَصَلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ وَصَلَ ابْنُ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ مِنْ غَدِ يَوْمِ وُصُولِهِ وَ مَعَهُ بَنَاتُ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ أَهْلُهُ جَلَسَ ابْنُ زِيَادٍ لِلنَّاسِ فِي قَصْرِ الْإِمَارَةِ وَ أَذِنَ لِلنَّاسِ إِذْناً عَامّاً وَ أَمَرَ بِإِحْضَارِ الرَّأْسِ فَوُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ جَعَلَ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ يَتَبَسَّمُ وَ فِي يَدِهِ قَضِيبٌ‏ يَضْرِبُ‏ بِهِ‏ ثَنَايَاهُ‏ وَ كَانَ إِلَى جَانِبِهِ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ هُوَ شَيْخٌ كَبِيرٌ فَلَمَّا رَآهُ يَضْرِبُ بِالْقَضِيبِ ثَنَايَاهُ قَالَ لَهُ ارْفَعْ قَضِيبَكَ عَنْ هَاتَيْنِ الشَّفَتَيْنِ فَوَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ لَقَدْ رَأَيْتُ شَفَتَيْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} عَلَيْهِمَا مَا لَا أُحْصِيهِ كَثْرَةً تُقَبِّلُهُمَا ثُمَّ انْتَحَبَ بَاكِياً فَقَالَ لَهُ ابْنُ زِيَادٍ أَبْكَى اللَّهُ عَيْنَيْكَ أَ تَبْكِي لِفَتْحِ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنَّكَ شَيْخٌ قَدْ خَرِفْتَ وَ ذَهَبَ عَقْلُكَ لَضَرَبْتُ عُنُقَكَ فَنَهَضَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۹.</ref>
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] نقل است که: هنگامی که [[سر امام حسین]] {{ع}} رسید و [[عمر بن سعد]] - که [[خدا]]، لعنتش کند - نیز فردای همان [[روز]] با [[دختران]] و [[خاندان حسین]] {{ع}} که همراهش بودند، رسید، ابن زیاد در [[کاخ]] [[فرمانداری]]، جلوس کرد و به [[مردم]]، بار عام داد و [[فرمان]] داد تا سر را آوردند و جلویش گذاشتند. ابن زیاد به آن می‌نگریست و لبخند می‌زد و با چوب‌دستی‌اش بر دندان‌های پیشِ حسین {{ع}} می‌زد. زید بن اَرقَم، از [[اصحاب پیامبر]] خدا {{صل}} - که پیرمردی کهن سال بود - کنار ابن زیاد بود. هنگامی که دید او با چوب دستی بر دندان‌های [[امام]] {{ع}} می‌زند، به او گفت: چوب دستی‌ات را از این دو لب بردار که - [[سوگند]] به خدایی که خدایی جز او نیست - آن قدر دیده‌ام دو لب [[پیامبر خدا]] {{صل}} بر این دو لب، بوسه می‌زند که به شمار نمی‌توانم بیاورم. سپس با صدای بلند گریست. ابن زیاد به او گفت: [[خداوند]]، چشم‌هایت را گریان کند! آیا از [[پیروزی]] خدا می‌گِریی؟ به خدا سوگند، اگر پیرمردی خِرِفت نبودی و عقلت نرفته بود، گردنت را می‌زدم. زید بن اَرقَم، از پیش ابن زیاد برخاست و به خانه‌اش رفت<ref>{{عربی|لَمَّا وَصَلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ وَصَلَ ابْنُ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ مِنْ غَدِ يَوْمِ وُصُولِهِ وَ مَعَهُ بَنَاتُ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ أَهْلُهُ جَلَسَ ابْنُ زِيَادٍ لِلنَّاسِ فِي قَصْرِ الْإِمَارَةِ وَ أَذِنَ لِلنَّاسِ إِذْناً عَامّاً وَ أَمَرَ بِإِحْضَارِ الرَّأْسِ فَوُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ جَعَلَ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ يَتَبَسَّمُ وَ فِي يَدِهِ قَضِيبٌ‏ يَضْرِبُ‏ بِهِ‏ ثَنَايَاهُ‏ وَ كَانَ إِلَى جَانِبِهِ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ هُوَ شَيْخٌ كَبِيرٌ فَلَمَّا رَآهُ يَضْرِبُ بِالْقَضِيبِ ثَنَايَاهُ قَالَ لَهُ ارْفَعْ قَضِيبَكَ عَنْ هَاتَيْنِ الشَّفَتَيْنِ فَوَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ غَيْرُهُ لَقَدْ رَأَيْتُ شَفَتَيْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} عَلَيْهِمَا مَا لَا أُحْصِيهِ كَثْرَةً تُقَبِّلُهُمَا ثُمَّ انْتَحَبَ بَاكِياً فَقَالَ لَهُ ابْنُ زِيَادٍ أَبْكَى اللَّهُ عَيْنَيْكَ أَ تَبْكِي لِفَتْحِ اللَّهِ وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنَّكَ شَيْخٌ قَدْ خَرِفْتَ وَ ذَهَبَ عَقْلُكَ لَضَرَبْتُ عُنُقَكَ فَنَهَضَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۶۹.</ref>


== [[رویارویی]] [[ابن زیاد]] و [[زینب]] {{س}} ==
== [[رویارویی]] [[ابن زیاد]] و [[زینب]] {{س}} ==
خط ۴۰: خط ۴۰:
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] نقل شده است که: [[علی بن الحسین]] (زین العابدین) {{ع}} را در برابر ابن زیاد آوردند. به او گفت: تو کیستی؟ فرمود: «من علی بن الحسین هستم». گفت: مگر [[خداوند]]، علی بن الحسین را نکشت؟ [[علی]][بن الحسین]{{ع}} فرمود: «[[برادری]] به [[نام علی]] داشتم که [[مردم]]، او را کشتند». ابن زیاد به او گفت: بلکه [[خدا]]، او را کشت. علی بن الحسین {{ع}} فرمود: ««خداوند، [[جان‌ها]] را هنگام مرگشان می‌گیرد»». ابن زیاد، [[خشمگین]] شد و گفت: تو جرئت پاسخ دادن به من را داری؟! هنوز کسی از شما مانده که [سخنِ] مرا رد کند؟! او را ببرید و گردنش را بزنید. عمّه‌اش [[زینب]] {{س}}، به او در آویخت و گفت: ای ابن زیاد! خون‌هایی که از ما ریخته‌ای، کافی است. سپس، علی[بن الحسین {{ع}}] را در آغوش گرفت و گفت: به خدا [[سوگند]]، از او جدا نمی‌شوم و اگر او را می‌کشی، مرا هم با او بکش! ابن زیاد، لختی به او و علی بن الحسین (زین العابدین) {{ع}} نگریست و سپس گفت: شگفتا از پیوند خونی! به خدا سوگند، [[یقین]] دارم که [[دوست]] دارد او را همراه وی بکشم. او را رها کنید که مریضی‌اش برای او کافی است. آنگاه از جایش برخاست و از [[کاخ]] بیرون رفت<ref>{{عربی|وَ عُرِضَ عَلَيْهِ [أَي عَلَی ابْنِ زِیَادٍ] عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَقَالَ لَهُ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ. فَقَالَ أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ. فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} قَدْ كَانَ‏ لِي‏ أَخٌ‏ يُسَمَّى‏ عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ. فَقَالَ لَهُ ابْنُ زِيَادٍ بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ. فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}}‏ {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا}}. فَغَضِبَ ابْنُ زِيَادٍ وَ قَالَ وَ بِكَ جُرْأَةٌ لِجَوَابِي وَ فِيكَ بَقِيَّةٌ لِلرَّدِّ عَلَيَّ اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ فَتَعَلَّقَتْ بِهِ زَيْنَبُ عَمَّتُهُ وَ قَالَتْ يَا ابْنَ زِيَادٍ حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا وَ اعْتَنَقَتْهُ وَ قَالَتْ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ فَنَظَرَ ابْنُ زِيَادٍ إِلَيْهَا وَ إِلَيْهِ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ عَجَباً لِلرَّحِمِ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّهَا وَدَّتْ أَنِّي قَتَلْتُهَا مَعَهُ دَعُوهُ فَإِنِّي أَرَاهُ لِمَا بِهِ. ثُمَّ قَامَ مِنْ مَجْلِسِهِ حَتَّى خَرَجَ مِنَ الْقَصْرِ}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۶؛ مثیر الأحزان، ص۹۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۷۲.</ref>
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] نقل شده است که: [[علی بن الحسین]] (زین العابدین) {{ع}} را در برابر ابن زیاد آوردند. به او گفت: تو کیستی؟ فرمود: «من علی بن الحسین هستم». گفت: مگر [[خداوند]]، علی بن الحسین را نکشت؟ [[علی]][بن الحسین]{{ع}} فرمود: «[[برادری]] به [[نام علی]] داشتم که [[مردم]]، او را کشتند». ابن زیاد به او گفت: بلکه [[خدا]]، او را کشت. علی بن الحسین {{ع}} فرمود: ««خداوند، [[جان‌ها]] را هنگام مرگشان می‌گیرد»». ابن زیاد، [[خشمگین]] شد و گفت: تو جرئت پاسخ دادن به من را داری؟! هنوز کسی از شما مانده که [سخنِ] مرا رد کند؟! او را ببرید و گردنش را بزنید. عمّه‌اش [[زینب]] {{س}}، به او در آویخت و گفت: ای ابن زیاد! خون‌هایی که از ما ریخته‌ای، کافی است. سپس، علی[بن الحسین {{ع}}] را در آغوش گرفت و گفت: به خدا [[سوگند]]، از او جدا نمی‌شوم و اگر او را می‌کشی، مرا هم با او بکش! ابن زیاد، لختی به او و علی بن الحسین (زین العابدین) {{ع}} نگریست و سپس گفت: شگفتا از پیوند خونی! به خدا سوگند، [[یقین]] دارم که [[دوست]] دارد او را همراه وی بکشم. او را رها کنید که مریضی‌اش برای او کافی است. آنگاه از جایش برخاست و از [[کاخ]] بیرون رفت<ref>{{عربی|وَ عُرِضَ عَلَيْهِ [أَي عَلَی ابْنِ زِیَادٍ] عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَقَالَ لَهُ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ. فَقَالَ أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ. فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} قَدْ كَانَ‏ لِي‏ أَخٌ‏ يُسَمَّى‏ عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ. فَقَالَ لَهُ ابْنُ زِيَادٍ بَلِ اللَّهُ قَتَلَهُ. فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}}‏ {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا}}. فَغَضِبَ ابْنُ زِيَادٍ وَ قَالَ وَ بِكَ جُرْأَةٌ لِجَوَابِي وَ فِيكَ بَقِيَّةٌ لِلرَّدِّ عَلَيَّ اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ فَتَعَلَّقَتْ بِهِ زَيْنَبُ عَمَّتُهُ وَ قَالَتْ يَا ابْنَ زِيَادٍ حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا وَ اعْتَنَقَتْهُ وَ قَالَتْ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ فَنَظَرَ ابْنُ زِيَادٍ إِلَيْهَا وَ إِلَيْهِ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ عَجَباً لِلرَّحِمِ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّهَا وَدَّتْ أَنِّي قَتَلْتُهَا مَعَهُ دَعُوهُ فَإِنِّي أَرَاهُ لِمَا بِهِ. ثُمَّ قَامَ مِنْ مَجْلِسِهِ حَتَّى خَرَجَ مِنَ الْقَصْرِ}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۶؛ مثیر الأحزان، ص۹۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۷۲.</ref>


== [[ایستادگی]] [[عبداللّه بن عفیف]] در برابر [[ابن زیاد]] و به [[شهادت]] رسیدنش<ref>این واقعه - چنان‌که در الإرشاد مفید آمده -، پس از برخوردهای ابن زیاد با خانواده امام حسین {{ع}} در قصر حکومتی اتّفاق افتاده است.</ref>==
== [[ایستادگی]] [[عبداللّه بن عفیف]] در برابر [[ابن زیاد]] و به [[شهادت]] رسیدنش<ref>این واقعه - چنان‌که در الإرشاد مفید آمده - پس از برخوردهای ابن زیاد با خانواده امام حسین {{ع}} در قصر حکومتی اتّفاق افتاده است.</ref>==
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] نقل است که: ابن زیاد، به [[مسجد]] آمد و از [[منبر]]، بالا رفت و گفت: [[ستایش]]، خدایی را که [[حق]] و اهلش را چیره کرد و [[امیر مؤمنان]] [[یزید]] و حزبش را [[یاری]] داد، و [[دروغگو]] پسر دروغگو و پیروانش را کشت! [[عبداللّه بن عفیف ازدی]] - که از [[پیروان]] امیر مؤمنان {{ع}} بود -، جلوی او برخاست و گفت: ای [[دشمن خدا]]! دروغگو، تو و پدرت هستید و کسی که به تو [[حکومت]] داد و نیز پدرش. ای پسر مرجانه! [[فرزندان]] [[پیامبران]] را می‌کشی و بر منبر، در جایگاه [[صدّیقان]] می‌ایستی؟! ابن زیاد گفت: او را برایم بیاورید. پاسبانان، او را گرفتند و او [[شعار]] [[قبیله]] اَزْد را سر داد و هفت صد تن از آنان، گِرد آمدند و او را از دست پاسبانان در آوردند. شب که رسید، [[ابن زیاد]]، کسی را به سوی او فرستاد و او را از خانه‌اش بیرون کشید و گردنش را زد و وی را در جای انباشت خاکروبه‌ها به [[صلیب]] کشید. [[خدا]] او را [[رحمت]] کند!<ref>{{عربی|دَخَلَ [ابْنُ زِيادٍ] الْمَسْجِدَ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِي‏ أَظْهَرَ الْحَقَّ‏ وَ أَهْلَهُ وَ نَصَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَزِيدَ وَ حِزْبَهُ وَ قَتَلَ الْكَذَّابَ ابْنَ الْكَذَّابِ وَ شِيعَتَهُ. فَقَامَ إِلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَفِيفٍ الْأَزْدِيُّ وَ كَانَ مِنْ شِيعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} فَقَالَ يَا عَدُوَّ اللَّهِ إِنَّ الْكَذَّابَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ وَ الَّذِي وَلَّاكَ وَ أَبُوهُ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ تَقْتُلُ أَوْلَادَ النَّبِيِّينَ وَ تَقُومُ عَلَى الْمِنْبَرِ مَقَامَ الصِّدِّيقِينَ. فَقَالَ ابْنُ زِيَادٍ عَلَيَّ بِهِ فَأَخَذَتْهُ الْجَلَاوِزَةُ فَنَادَى بِشِعَارِ الْأَزْدِ فَاجْتَمَعَ مِنْهُمْ سَبْعُمِائَةِ رَجُلٍ فَانْتَزَعُوهُ مِنَ الْجَلَاوِزَةِ فَلَمَّا كَانَ اللَّيْلُ أَرْسَلَ إِلَيْهِ ابْنُ زِيَادٍ مَنْ أَخْرَجَهُ مِنْ بَيْتِهِ فَضَرَبَ عُنُقَهُ وَ صَلَبَهُ فِي السَّبَخَةِ رَحِمَهُ اللَّهُ}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۷؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۷۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۷۳.</ref>
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] نقل است که: ابن زیاد، به [[مسجد]] آمد و از [[منبر]]، بالا رفت و گفت: [[ستایش]]، خدایی را که [[حق]] و اهلش را چیره کرد و [[امیر مؤمنان]] [[یزید]] و حزبش را [[یاری]] داد، و [[دروغگو]] پسر دروغگو و پیروانش را کشت! [[عبداللّه بن عفیف ازدی]] - که از [[پیروان]] امیر مؤمنان {{ع}} بود - جلوی او برخاست و گفت: ای [[دشمن خدا]]! دروغگو، تو و پدرت هستید و کسی که به تو [[حکومت]] داد و نیز پدرش. ای پسر مرجانه! [[فرزندان]] [[پیامبران]] را می‌کشی و بر منبر، در جایگاه [[صدّیقان]] می‌ایستی؟! ابن زیاد گفت: او را برایم بیاورید. پاسبانان، او را گرفتند و او [[شعار]] [[قبیله]] اَزْد را سر داد و هفت صد تن از آنان، گِرد آمدند و او را از دست پاسبانان در آوردند. شب که رسید، [[ابن زیاد]]، کسی را به سوی او فرستاد و او را از خانه‌اش بیرون کشید و گردنش را زد و وی را در جای انباشت خاکروبه‌ها به [[صلیب]] کشید. [[خدا]] او را [[رحمت]] کند!<ref>{{عربی|دَخَلَ [ابْنُ زِيادٍ] الْمَسْجِدَ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِي‏ أَظْهَرَ الْحَقَّ‏ وَ أَهْلَهُ وَ نَصَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَزِيدَ وَ حِزْبَهُ وَ قَتَلَ الْكَذَّابَ ابْنَ الْكَذَّابِ وَ شِيعَتَهُ. فَقَامَ إِلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَفِيفٍ الْأَزْدِيُّ وَ كَانَ مِنْ شِيعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} فَقَالَ يَا عَدُوَّ اللَّهِ إِنَّ الْكَذَّابَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ وَ الَّذِي وَلَّاكَ وَ أَبُوهُ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ تَقْتُلُ أَوْلَادَ النَّبِيِّينَ وَ تَقُومُ عَلَى الْمِنْبَرِ مَقَامَ الصِّدِّيقِينَ. فَقَالَ ابْنُ زِيَادٍ عَلَيَّ بِهِ فَأَخَذَتْهُ الْجَلَاوِزَةُ فَنَادَى بِشِعَارِ الْأَزْدِ فَاجْتَمَعَ مِنْهُمْ سَبْعُمِائَةِ رَجُلٍ فَانْتَزَعُوهُ مِنَ الْجَلَاوِزَةِ فَلَمَّا كَانَ اللَّيْلُ أَرْسَلَ إِلَيْهِ ابْنُ زِيَادٍ مَنْ أَخْرَجَهُ مِنْ بَيْتِهِ فَضَرَبَ عُنُقَهُ وَ صَلَبَهُ فِي السَّبَخَةِ رَحِمَهُ اللَّهُ}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۷؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۷۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۷۳.</ref>


== [[اهل بیت]] [[امام]] {{ع}} در [[زندان]] ابن زیاد ==
== [[اهل بیت]] [[امام]] {{ع}} در [[زندان]] ابن زیاد ==
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش