ایمان نیاکان پیامبر: تفاوت میان نسخه‌ها

تغییرمسیر به نیاکان پیامبر خاتم
بدون خلاصۀ ویرایش
(تغییرمسیر به نیاکان پیامبر خاتم)
برچسب: تغییر مسیر جدید
 
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
#تغییر_مسیر [[نیاکان پیامبر خاتم]]
| موضوع مرتبط = ایمان
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط =
| پرسش مرتبط  =
}}
== مقدمه ==
[[ایمان]] در لغت به معنای [[تصدیق]] کردن و [[ضد]] [[کفر]] آمده است و [[مؤمن]] به شخص [[خداپرست]] در مقابل [[کافر]] اطلاق می‌‌شود. <ref>لسان العرب، ج۱، ص۲۲۳ و ۲۲۴.</ref>
 
در [[تعریف ایمان]] بین متکلّمین [[اختلاف]] وجود دارد، ولی اعتراف به [[وحدانیت خداوند]] و [[نفی]] [[شریک]] از او از ارکان اساسی ایمان نزد آنان به شمار می‌‌رود. <ref>التوحید، ص۳۹۴.</ref>
 
نیاکان جمع نیا به معنای اجداد است و منظور از نیاکان در این بحث، [[پدران]] و [[مادران]] [[پیامبر]]{{صل}} از عبداللّه و [[آمنه]] تا [[حضرت آدم]] و [[حوا]] می‌‌باشد. <ref>اوائل المقالات، ص۴۵.</ref> ادلّه [[مخالفین]] و موافقین [[ایمان نیاکان پیامبر]]{{صل}}، شامل همه آنها می‌‌شود، هر چند برخی از ادلّه نفیاً یا اثباتاً فقط مربوط به [[پدر]] یا [[مادر]] آن [[حضرت]] می‌‌شود.
 
بحث از ایمان نیاکان پیامبر{{صل}} در [[علم کلام]] در بخش [[نبوت عامه]] و بحث از [[عصمت انبیاء]] مطرح شده است، و در [[علم تفسیر]] در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>، {{متن قرآن|وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ}}<ref>«و گردش تو را در میان سجده‌گزاران (می‌بیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.</ref> و برخی دیگر از [[آیات قرآن]] مورد بحث قرار گرفته است.
 
و در [[علم]] [[تاریخ]] نیز در بحث از [[سیره نبوی]] و بررسی [[زندگینامه]] پدر و مادر [[پیامبر اسلام]]{{صل}} مطرح می‌‌شود. <ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۱۲۷، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰و ۳۵، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۰ تا ۱۵۴.)</ref>
 
در مورد ایمان نیاکان پیامبر [[اکرم]]{{صل}} سه دیدگاه وجود دارد:
 
'''دیدگاه اوّل:''' همه [[علمای شیعه]] و همچنین عده ای از محققین [[اهل سنت]] معتقدند که [[نیاکان پیامبر اسلام]]{{صل}}، خداپرست و [[موحّد]] بوده‌اند. <ref>اوائل المقالات، ص۴۵، کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۷۱، بحار الأنوار، ج۱۵، ص۱۱۸.</ref> و برای [[اثبات]] [[عقیده]] خود به [[دلایل]] ذیل استناد کرده اند:
 
'''الف) [[دلیل عقلی]]:''' [[پیامبر]] باید از هر چیزی که موجب [[نفرت]] و دوری [[مردم]] از وی می‌‌شود، [[منزه]] و [[پاک]] باشد. <ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۲۷۶، المواقف، ص۲۶۵، شرح المقاصد، ج۵، ص۶۱.</ref> [[مشرک]] بودن نیاکان موجب نفرت و دوری مردم از پیامبر می‌‌شود، پس [[نیاکان پیامبر]] باید از [[شرک]] منزه باشند.
 
'''ب) [[آیات قرآن]]:'''
 
۱. {{متن قرآن|الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ}}<ref>«همان که چون (به نماز) برخیزی تو را می‌نگرد؛» سوره شعراء، آیه ۲۱۸.</ref>، {{متن قرآن|وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ}}<ref>«و گردش تو را در میان سجده‌گزاران (می‌بیند)» سوره شعراء، آیه ۲۱۹.</ref> برخی جهت [[اثبات]] [[ایمان]] نیاکان [[نبی]] به این [[آیه]] [[تمسک]] کرده می‌‌گویند: [[نیاکان]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[مؤمن]] و ساجد بوده‌اند که [[خداوند]] فرمود، گردیدن تو در پشت ساجدان را می‌‌بینم. <ref>منهج الصادقین، ج۶، ص۴۸۹، گازر، ج۷، ص۱۰۴.</ref>
 
از [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] این آیه [[روایت]] شده است که [[حضرت محمد]]{{صل}} در اصلاب [[پیامبران]] بود تا این که به پشت [[پدر]] خویش منتقل شد به [[زناشویی]] [[مشروع]] و [[حلال]] بدون [[آلودگی]] به [[زنا]] و [[سفاح]] ([[ازدواج]] غیر مشروع) <ref>مجمع البیان، ج۴، ص۲۰۶، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵، تفسیر قمی، ج۲،ص۱۲۵.</ref>
 
و [[ابن عباس]] از پیامبر{{صل}} نقل کرده که فرمود: یعنی تو را می‌‌بیند که از صلب [[پیامبری]] به صلب پیامبر دیگر منتقل می‌‌شدی تا این که به [[دنیا]] آمدی <ref>الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۱۴۴.</ref>
 
[[مخالفین]] بر [[استدلال]] فوق اشکال کرده‌اند به این که آیه به چند صورت تفسیر شده و شما نمی‌توانید بگویید آیه را بر تمام [[تفسیرها]] حمل کنیم چون حمل مشترک بر تمام وجوه جایز نیست <ref>تفسیر کبیر، ج۲۴، ص۱۷۳.</ref> و حمل آن بر تفسیر مورد نظر موافقین [[ترجیح بلا مرجح]] است. در پاسخ می‌‌توان گفت: وجود [[احادیث]] متعدد در تفسیر این آیه که بر [[ایمان نیاکان پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} دلالت می‌‌کنند مرجّح وجه مورد نظر موافقین است.
 
۲. {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>، موافقین می‌‌گویند به قرینه {{متن قرآن|هَذَا الْبَلَدَ}} ([[مکّه]]) منظور [[اولاد]] اسماعیل و [[پدران]] [[پیامبر]]{{صل}} بود. و این که [[قرآن]] می‌‌فرماید: کلمه [[توحید]] را کلمه پاینده ای در نسل‌های بعد از خود قرار داد {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref> معلوم می‌‌شود که مراد [[موحدان]] بوده است از اولاد [[ابراهیم]]{{ع}}. <ref>حجج القرآن، ص۸۰.</ref>
 
'''ج) [[احادیث]]:'''
 
موافقین در [[اثبات]] دیدگاه خود به دو دسته از احادیث استناد می‌‌کنند: دسته اول احادیثی هستند که بر طاهر بودن پدران و [[مادران]] [[رسول خدا]]{{صل}} دلالت می‌‌کنند:
 
۱. پیامبر{{صل}} فرمود: {{متن حدیث| لَمْ أَزَلْ أُنْقَلُ مِنْ أَصْلاَبِ اَلطَّاهِرِينَ إِلَى أَرْحَامِ اَلطَّاهِرَاتِ حَتَّى أُسْكِنْتُ فِي صُلْبِ عَبْدِ اَللَّهِ وَ رَحِمِ آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ}} پیوسته از صلب‌های [[پاک]] به رحم‌های [[پاکیزه]] منتقل می‌‌شدم. <ref>اوائل المقالات، ص۴۶، الدّر المنثور، ج۵، ص۹۸.</ref>
 
۲. رسول خدا{{صل}} فرمود: سپس [[خداوند]] ما را در صلب [[آدم]] قرار داد و بعد به صلب‌های پدران و رحم‌های مادران منتقل کرد و [[نجاست]] [[شرک]] و سفاحِ [[کفر]] بر ما نرسید. <ref>بحارالأنوار، ج۵، ص۷، الدر المنثنور: ج ۳، ص۲۹۴.</ref>
 
احادیث یاد شده [[متضافر]] بوده <ref>بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۱۹)</ref> و به حدّ [[تواتر معنوی]] هم می‌‌رسند.
 
کلمه [[طاهرین]] و طاهرات در این احادیث نشان می‌‌دهد که پدران و ما دران رسول خدا{{صل}} [[موحّد]] و [[خداپرست]] بوده‌اند چون [[مشرک]] طاهر نیست همان گونه که قرآن می‌‌گوید: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ}}<ref>«مشرکان پلیدند» سوره توبه، آیه ۲۸.</ref>، پس نیاکان [[نبی]]{{صل}} [[موحد]] بوده‌اند که پیامبر از آنان با لفظ طاهرین و طاهرات، تعبیر آورده است.
 
دسته دوم احادیثی است که دلالت می‌‌کند [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیاکان شان را در [[روز قیامت]] [[شفاعت]] خواهند کرد، چنان که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: من از پروردگارم خواستم چهار نفر را ببخشد و او آنها را خواهد بخشید ان شاء [[اللّه]] [[آمنه دختر وهب]]، عبداللّه بن [[عبدالمطلب]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب]] و مردی از [[انصار]] که بین من و او [[حق]] نان و نمک ([[پیمان]]) بود. <ref>بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۰۸، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref>
 
موافقین می‌‌گویند: بر اساس دستور [[قرآن]] جایز نیست که [[پیامبر]] و [[مؤمنین]] برای [[مشرکین]] [[طلب مغفرت]] و [[شفاعت]] کنند {{متن قرآن|مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ}}<ref>«پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.</ref> و این که [[رسول خدا]]{{صل}} می‌‌فرماید: [[پدر]] و مادرم را شفاعت خواهم کرد نشان می‌‌دهد که آنها [[موحّد]] بوده‌اند.
 
'''د) دلیل [[تاریخی]]:'''
 
بر اساس متون تاریخی نه تنها دلیل صریحی بر [[مشرک]] بودن [[نیاکان پیامبر]]{{صل}} وجود ندارد بلکه دلایلی وجود دارد که موحّد و [[خداپرست]] بودن نیاکان آن [[حضرت]] را ثابت می‌‌کند. به عنوان مثال عبدالمطلب جدّ پیامبر{{صل}} به دلیل عمل به [[آیین حنیف]] ابراهیمی به [[ابراهیم]] ثانی ملقّب شده بود <ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.</ref> و از وی شعری نقل شده که مطلعش این است:
{{شعر}}
{{ب|''یا ربّ أنت الأحد الفرد الصمد''|2=''إن شئت الهمت الصواب والرشد''}}
{{پایان شعر}}
 
:ای [[پروردگار]] تو [[احد]]، فرد و [[صمد]] هستی اگر بخواهی [[راه راست]] و [[رستگاری]] را [[الهام]] می‌‌کنی. <ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۷.</ref>
 
همچنین از پدر و [[مادر]] گرامی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} اشعاری در کتاب‌های تاریخی نقل شده که همگی دلالت بر [[ایمان]] آنان می‌‌کند. <ref>مفاهیم القرآن، ج۵، ص۱۴۶و ۱۴۷، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۸.</ref>
 
دیدگاه دوم: برخی از علمای [[اهل سنت]] معتقدند که پدر و مادر [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} مشرک بوده و در [[آتش جهنم]] گرفتار خواهند آمد و برای [[اثبات]] ادعای خود به چند دلیل استناد می‌‌کنند:
 
الف) [[آیات قرآن]]: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ}}<ref>«ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند» سوره بقره، آیه ۱۱۹.</ref> [[مخالفین]] در [[شأن نزول]] این [[آیه]] روایتی نقل می‌‌کنند که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: ای کاش می‌‌دانستم [[پدر]] و مادرم (در آن [[دنیا]]) چه می‌‌کنند پس [[خداوند]] این آیه را نازل کرد و فرمود: {{متن قرآ«|وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ}}، از [[اهل دوزخ]] سؤال نکن و پیامبر{{صل}} هم تا هنگام [[مرگ]] یادی از آنها نکرد. <ref>العجاب فی بیان الأسباب، ج۱، ص۳۶۷، تفسیر القرآن (صنعانی)، ج۱، ص۵۹.</ref> و نتیجه می‌‌گیرند که طبق آیه فوق پدر و [[مادر پیامبر]] [[مشرک]] بوده و اهل دوزخ هستند. <ref>ادلّه معتقد ابوحنیفه فی ابوی الرسول، ص۶۴و ۶۵.</ref>
 
در مقابل این سخن موافقین می‌‌گویند: قرائت مشهور این است که لا تُسْألُ خوانده شود، چون لا [[نافیه]] است. <ref>الجامع لأحکام القرآن، ج۲، ص۹۲، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۱، ص۵۱۵ و ۵۱۶.</ref> بنابراین معنای آیه این است که ای پیامبر تو [[مسئول]] [[گمراهی]] [[دوزخیان]] نیستی. علاوه بر این مخالفین تنها با استناد به [[روایت]] مذکور می‌‌توانند آیه را حمل بر [[شرک]] پدر و مادر پیامبر{{صل}} کنند در حالی که روایت یاد شده [[ضعیف]] و مرسل است و نمی‌تواند [[مبین]] و [[مفسّر]] آیه باشد. <ref>تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۶۳، الدر المنثور، ج۱، ص۲۷۱، سبل الهدی فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۲۵.</ref>
 
۲. {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref> مخالفین می‌‌گویند طبق این آیه اَب یعنی پدر [[ابراهیم]]{{ع}} مشرک و [[بت]] پرست بوده و شما نمی‌توانید بگویید تمام [[نیاکان پیامبر]]{{صل}} تا [[حضرت آدم]]{{ع}} [[موحّد]] بوده‌اند <ref>حجج القرآن، ص۸۰.</ref> موافقین می‌‌گویند که [[آزر]] پدر [[حضرت ابراهیم]] نبوده است <ref>الدر المنثور، ج۳، ص۳۰۰.</ref> بلکه عمو یا جدّ [[مادری]] حضرت ابراهیم{{ع}} بوده است <ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۶، المیزان، ج۱۲، ص۷۸ و ج۱۴، ص۵۷، الاتقان ما یحسن من الاخبار الدائرة علی الألسن، ج۲، ص۳۷۴.</ref> و اطلاق لفظ [[اب]] بر عمو وجدّ [[مادری]] در لغت [[عرب]] جایز است چنان که [[فرزندان]] [[یعقوب]] از اسماعیل تعبیر به اب می‌‌کنند {{متن قرآن|أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«مگر هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید گواه بودید، آنگاه که از پسران خود پرسید: پس از من چه می‌پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را می‌پرستیم که خدایی یگانه است و ما فرمانبردار اوییم» سوره بقره، آیه ۱۳۳.</ref> در حالی که اسماعیل عموی یعقوب{{ع}} بوده نه [[پدر]] او. دوم این که [[حضرت ابراهیم]] به [[آزر]] [[وعده]] داد که برای تو [[طلب آمرزش]] ([[استغفار]]) می‌‌کنم {{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«بی‌گمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونه‌ای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید بیزاریم، شما را انکار می‌کنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی می‌آوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>. امّا هنگامی که روشن شد وی [[دشمن]] خداست، از او [[بیزاری]] جست. {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعده‌ای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بی‌گمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref> و برای او [[استغفار]] نکرد. و بعد از سالیان دراز بعد از آنکه [[خداوند]] اسماعیل و [[اسحاق]] را در سن [[پیری]] به [[حضرت ابراهیم]] عطا کرد و آن [[حضرت]] [[کعبه]] را بازسازی کرد برای [[پدر]] و مادرش [[دعا]] کرد و فرمود: {{متن قرآن|رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ}}<ref>«پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا می‌شود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۴۱.</ref>، پروردگارا من و پدر و مادرم و همه [[مؤمنان]] را در آن [[روز]] که حساب برپا می‌‌شود بیامرز ([[ابراهیم]]:۴۱) و از آنجا که [[قرآن]] از استغفار نسبت به [[مشرکان]] [[نهی]] کرده است {{متن قرآن|مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ}}<ref>«پیامبر و مؤمنان نباید برای مشرکان پس از آنکه بر ایشان آشکار شد که آنان دوزخیند آمرزش بخواهند هر چند خویشاوند باشند» سوره توبه، آیه ۱۱۳.</ref>، و از طرفی لفظ والد بر خلاف [[اب]] در زبان [[عرب]] فقط بر پدر [[واقعی]] اطلاق می‌‌شود، معلوم می‌‌شود مراد از والد در [[آیه شریفه]] [[آزر]] نبوده بلکه پدر و [[مادر]] واقعی حضرت ابراهیم{{ع}} بوده و آنها [[موحد]] از [[دنیا]] رفته‌اند <ref>مجمع البیان، ج۶، ص۸۶، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۴۶.</ref>
 
ب) [[احادیث]]:
 
۱. [[پیامبر]]{{صل}} برای مادرش [[درخواست شفاعت]] کرد، [[جبرئیل]] گفت: برای کسی که [[مشرک]] مرده است استغفار نکن <ref>مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۱۷، سبل الهدی فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۱۱۷.</ref> [[مخالفین]] می‌‌گویند: طبق این [[حدیث]] [[مادر پیامبر]]{{صل}} در [[جهنم]] است و معلوم می‌‌شود [[مشرک]] بوده است ولی موافقین می‌‌گویند: این [[حدیث ضعیف]] و غیر قابل استناد است چون در سلسله سند آن محمد بن جابر قرار دارد که از دیدگاه [[علم رجال]] [[ضعیف]] بوده و به [[حدیث]] او اعتنا نمی‌شود <ref>الضعفاء الصغیر، ص۱۰۳، الضعفاء والمتروکین، ص۲۳۳، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۱، ص۱۶۷.</ref>
 
۲. [[پیامبر]]{{صل}} به پسران [[ملیکه]] فرمود: [[مادر]] شما در [[آتش]] است این سخن بر آنها گران آمد پس آنها را فرا خواند و فرمود: مادر من هم با مادر شماست... <ref>ادلّه معتقد ابوحنیفه فی ابوی الرسول/۷۳، صحیح مسلم بشرح النووی۳/۷۹.</ref> موافقین در ردّ این حدیث می‌‌گویند این حدیث ضعیف است چون در سند آن [[عثمان]] بن عمیر قرار دارد که ضعیف است <ref>سبل الهدی فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۱۲۷، ناسخ الحدیث و منسوخه، ص۴۸۹.</ref>
 
۳. مردی از پیامبر{{صل}} پرسید: [[پدر]] من کجاست؟ فرمود: در آتش وقتی او رفت او را فرا خواند و گفت: پدر من و پدر تو در آتش است <ref>صحیح ابن حبان، ج۲، ص۳۴۰.</ref>
 
موافقین در ردّ این حدیث می‌‌گویند: این حدیث را [[حماد بن سلمة]] از ثابت از انس نقل کرده و حمادّ مورد [[تهمت]] و [[ضعف]] است و مطالب فراوانی را در [[احادیث]] او وارد کرده‌اند و وی [[حافظ]] خوبی نبوده است. <ref>مقدمه فتح الباری، ص۳۹۷، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۲ـ ۱۵.</ref> بنابراین در این حدیث دلالتی بر [[شرک]] یا [[کفر]] [[نیاکان پیامبر]]{{صل}} وجود ندارد.
 
ج) [[اجماع]]:
 
[[مخالفین]] می‌‌گویند: همه بر مشرک بودن پدر و [[مادر پیامبر]]{{صل}} اجماع دارند پس معلوم می‌‌شود که پدر و مادر ایشان مشرک بوده است <ref>ادلّه معتقد ابوحنیفة فی أبوی الرسول، ص۸۴.</ref> در پاسخ می‌‌توان گفت: چنین [[اجماعی]] وجود ندارد به دلیل این که نه تنها [[علمای شیعه]] بر [[موحّد]] بودن نیاکان پیامبر{{صل}} اتفاق دارند. <ref>اوائل المقالات، ص۴۵.</ref> بلکه بسیاری از محققین [[اهل سنت]] هم در این قضیه با [[شیعه]] هم [[عقیده]] هستند <ref>کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۱، ص۱۵۰ـ ۱۵۴.</ref>
 
دیدگاه سوم: برخی معتقدند که [[پدر]] و [[مادر رسول خدا]]{{صل}} [[مشرک]] بودند، ولی [[رسول اللّه]]{{صل}} آنان را زنده کرد و آنها به [[پیامبر]]{{صل}} [[ایمان]] آوردند و دوباره از [[دنیا]] رفتند.
 
دلیل این گروه [[حدیثی]] است که [[عایشه]] از پیامبر{{صل}} نقل کرده که در [[حجة الوداع]] با [[رسول خدا]]{{صل}} بودیم... رسول خدا{{صل}} [[گریه]] می‌‌کرد و ناراحت و [[غمگین]] بود پس فرود آمد و مدتی طولانی در آنجا درنگ کرد سپس به نزد من بازگشت در حالی که خوشحال بود، به او گفتم: (چرا [[خوشحالی]]؟) فرمود: نزد [[قبر]] مادرم رفتم و از [[خداوند]] خواستم که او را زنده کند پس او به من [[ایمان]] آورد و خداوند دوباره او را باز گرداند. <ref>کشف الخفاء، ج۱، ص۶۱، لسان المیزان، ج۴، ص۳۰۵.</ref>
 
در ردّ این دیدگاه گفته شده:
 
اولاً: احادیثی که بر زنده شدن پدر و [[مادر پیامبر]]{{صل}} دلالت می‌‌کنند [[ضعیف]] و غیر معتبر هست <ref>کشف الخفاء، ج۱، ص۶۲و ۶۳، ادلة معتقد ابوحنیفة فی ابوی الرسول، ص۸۷.</ref>
 
ثانیاً: بر فرض بعید این [[احادیث]] را قبول کردیم این احادیث دلالت بر ایمان پدر و مادر پیامبر{{صل}} بعد از [[وفات]] و [[بعث]] می‌‌کند چون ایمان بعد از [[مرگ]] و [[مشاهده]] احوال آن [[جهان]] فایده ای ندارد و این که پیامبر ایشان را زنده کرده و [[اسلام]] را بر آنها عرضه کرده برای تکمیل ایمان شان بوده است<ref>بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۱۰.</ref>.<ref>[[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[ایمان نیاکان پیامبر (مقاله)|مقاله «ایمان نیاکان پیامبر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۵۹۱-۵۹۵.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[ایمان نیاکان پیامبر (مقاله)|مقاله «ایمان نیاکان پیامبر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:ایمان نیاکان پیامبر]]
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]]
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش