برچسبها: برگرداندهشده پیوندهای ابهامزدایی |
|
خط ۷۱: |
خط ۷۱: |
| === [[معرفت نفس]] === | | === [[معرفت نفس]] === |
| در عالم فقط یک [[معرفت]] وجود دارد و آن معرفت نفس است، یعنی [[خودشناسی]]. در باب معرفت، تکیهگاه [[فرهنگ]] [[هندی]]، معرفةالنفس است، یعنی اینکه انسان خود را باید بشناسد، خود را باید [[کشف]] کند. تمام ریاضتهای هندی هم برای رسیدن به این مطلب است. میگوید این را فهمیدم که یک اصل این است که در همه [[جهان]] یک معرفت و یک [[شناخت]] وجود دارد و آن شناخت و کشف کردن خود است<ref>فلسفه اخلاق، ص۴۱.</ref>. مراجعه به [[عاقل]]، معقول و [[عقل]].<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۹.</ref> | | در عالم فقط یک [[معرفت]] وجود دارد و آن معرفت نفس است، یعنی [[خودشناسی]]. در باب معرفت، تکیهگاه [[فرهنگ]] [[هندی]]، معرفةالنفس است، یعنی اینکه انسان خود را باید بشناسد، خود را باید [[کشف]] کند. تمام ریاضتهای هندی هم برای رسیدن به این مطلب است. میگوید این را فهمیدم که یک اصل این است که در همه [[جهان]] یک معرفت و یک [[شناخت]] وجود دارد و آن شناخت و کشف کردن خود است<ref>فلسفه اخلاق، ص۴۱.</ref>. مراجعه به [[عاقل]]، معقول و [[عقل]].<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۹.</ref> |
|
| |
| ==مفهومشناسی [[معرفت]]==
| |
| «معرفت» در لغت به معنای شناختگی و [[شناسایی]]<ref>دهخدا، لغت نامه، ذیل واژه معرفت.</ref>، شناخت و آشنایی نسبت به شخصی یا چیزی از روی [[اندیشه]] ژرف و دقیق آمده است<ref>راغب اصفهانی، مفردات، ص۵۶۱.</ref>؛ اما در اصطلاح، برخی معرفت را به معنای اطلاع بر اشیا و [[ادراک]] [[صور]] موجودات به واسطه آثار و نشانههایی میدانند که موجودات با آنها از غیرشان تمییز داده میشوند. در این تعریف، معرفت اخص از [[علم]] است (هر [[معرفتی]]، علم است؛ ولی هر [[علمی]]، معرفت نیست)<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۱۱۸؛ عسکری، الفروق فی اللغة، ج۱، ص۷۲؛ شرح المصطلحات الفلسفیة، ج۱، ص۳۷۴.</ref>. اما برخی دیگر، معرفت را همان علم میدانند: {{عربی|إن المعرفة هي العلم بعينه}}<ref>طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ج۲، ص۱۵۵.</ref>. برخی نیز به سبب وضوح معنای «علم و معرفت»، آن را [[بینیاز]] از تعریف میدانند<ref>جعفر سبحانی، نظریة المعرفة، ص۱۹ – ۲۰.</ref>. برخی هم بر این باورند که تعریفهای موجود، از باب تنبه و [[آگاهی]] است.
| |
| بنابراین معتقدند امکان تعریف [[حقیقی]] معرفت وجود ندارد<ref>جوادی آملی معرفتشناسی در قرآن، ص۸۷.</ref>.
| |
| [[معرفت به امام]] -که جزء [[واجبات]] مؤکد [[اسلام]] است<ref>مفید، الإفصاح فی الإمامة، ص٢٧.</ref>- به روایتی مصداق همان حکمتی است که در [[قرآن]] «خیر کثیر» نامیده شده<ref>ابوبصیر گوید: از امام صادق{{ع}} درباره آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}} [«و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند» سوره بقره، آیه ۲۶۹] پرسیدم. فرمود: {{متن حدیث|هِيَ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ}}؛ «منظور از خیر کثیر، اطاعت الهی و شناخت امام است». (برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۴۸).</ref>، و در [[روایت]] دیگری مصداق [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا...}}<ref>«آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت.».. سوره نمل، آیه ۸۹.</ref> به شمار آمده است<ref>عبدالله بن ابییعفور گفت: آیا خداوند نفرموده است: {{متن قرآن مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها...}}}؟! پس کسی که در ولایت امامان جور هست چرا عمل صالحش برایش سود نداشته باشد؟! امام صادق{{ع}} در جواب وی فرمود: {{متن حدیث|هَلْ تَدْرِی مَا الْحَسَنَةُ الَّتِی عَنَاهَا اللَّهُ تَعَالَی فِی هَذِهِ الْآیَةِ هِیَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ طَاعَتُه}}؛ «آیا میدانی منظور از حسنه در این آیه که خداوند آن را اراده فرموده چیست؟ آن همان شناخت امام و اطاعت از فرامین او است». (طوسی، الامالی، ص۴۱۷).</ref> کمترین درجه [[معرفت به امام]] این است که [[باور]] کنیم [[امام]]، همسان [[پیامبر]] (جز در [[مقام نبوت]]) و [[وارث]] او است و اطاعتش [[اطاعت خدا]] و [[رسول]] است و باید در برابر همه [[فرامین]] او [[تسلیم]] بود و گفته هایش را به [[جان]] پذیرا شد<ref>بحرانی، الانصاف، ص۴۴۴.</ref>.
| |
| امام -که جمع آن [[ائمه]] است- در لغت یعنی آنچه به او [[اقتدا]] میشود، [[انسانی]] که به قول یا فعل او توجه و اقتدا شود یا کتاب یا هر چیز دیگری که مورد توجه و اقتدا قرار گیرد؛ چه [[حق]] باشد یا [[باطل]]<ref>راغب اصفهانی مفردات الفاظ القرآن ص۸۷؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲.</ref>. همچنین یعنی [[پیشوا]] و [[رهبر]]، کسی که پیش روی [[مردم]] است و عدهای تابع و پیرو او هستند؛ اعم از آنکه [[عادل]] و [[درستکار]] باشد و مردم را به سوی [[سعادت]] و کمال [[هدایت]] کند یا باطل و [[گمراه کننده]] و در جهت [[انحطاط]] و [[سقوط]] [[جامعه]] باشد؛ چنان که واژه [[امام در قرآن کریم]] نیز در هر دو معنا به کار رفته است: یکجا میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و در جای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref><ref>مفردات الفاظ القرآن، ص۸۷؛ مطهری، امامت و رهبری، ص۴۶.</ref>.
| |
|
| |
| امام در نظر [[شیعه امامیه]]، به معنای [[خلیفه]] و [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} که با او در تمام [[وظایف]] و [[مسئولیتهای الهی]] -غیر از تلقی و [[دریافت وحی]]- مشترک است. [[امام رضا]]{{ع}} در معرفی [[جایگاه امامت]] میفرماید:
| |
| {{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ...}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref>.
| |
| [[امامت]]، زمام و عنان [[دین]] و [[نظام مسلمانان]] و [[صلاح]] [[دنیا]] و [[عزت مؤمنان]] است. امامت ریشه بالنده [[اسلام]] و شاخه سربلند آن است. [[امام]]، [[متمم]] و مکمل، [[نماز]] [[زکات]]، [[روزه]] [[حج]] و [[جهاد]] است؛ مایه وفور [[غنیمت]] و [[صدقات]] و [[اجرای حدود]] و [[احکام]]، و [[استحکام]] مرزها و [[سرحدات]] است. امام است که [[حلال]] [[خدا]] را حلال، و حرامش را [[حرام]] کند؛ حدود را اقامه کند، از دین [[خداوند]] [[دفاع]] نماید و [[مردم]] را با [[حکمت]] و [[موعظه]] [[نیک]] و حجتهای رسا به [[راه خدا]] [[دعوت]] کند.<ref>[[حافظ نجفی|نجفی، حافظ]]، [[ضرورت معرفت به امام (مقاله)|مقاله «ضرورت معرفت به امام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۲۱ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۲۱]] ص ۷۴.</ref>
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |