اغراء به جهل در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ولایت و خلافت' به 'ولایت و خلافت'
جز (جایگزینی متن - 'ولایت و خلافت' به 'ولایت و خلافت')
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''اغراء به جهل''' یعنی حقیقتی را مخفی کردن و شخص را در [[جهل]] نگه داشتن. مادامی که [[حکم]] یا [[اعتقادی]] که [[وظیفه]] شارع مقدس بیان آنهاست ولی بیان نکند یا خلاف آنها را بیان کند، چنین کاری از نظر [[عقل]] بر [[خداوند متعال]] [[قبیح]] است. برخی از موارد اغراء به جهل عبارت است از: منع لطف؛ یاد ندادن استفاده از نعمت‌های دنیوی؛ عدم [[ارسال پیامبران]] و نصب نکردن [[امام]] و ... . اغراء به جهل، ظلم در [[حق]] [[بشریت]] است و غرض از [[خلقت]] بشریت که رسیدن به [[کمال]] است نقض خواهد شد و بر اساس قاعده [[حسن و قبح عقلی]] و قاعده سنخیت بین علت و معلول چنین کاری با ذات [[الهی]] هیچ سنخیتی ندارد و [[خداوند]] از چنین خصوصیتی پیراسته است.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
خط ۵۳: خط ۵۵:


=== اغراء به جهل و [[نصب امام]] ===
=== اغراء به جهل و [[نصب امام]] ===
'''نصب امام لطف است''': [[امامت]] "در لغت به معنای [[پیشوایی]] کردن و [[زمامداری]] [[امام]]<ref>ابن فارس، معجم مقایس اللغه، ج۱، ص۲۱ و ۲۸‌؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲ و۲۴؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۱۳۵.</ref> و در اصطلاح [[جمهور]] [[متکلمان]]، [[زمامداری]] و [[ریاست عامه]] بر [[امت اسلامی]] در امور [[دین]] و [[دنیا]] به [[نیابت]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۷۱۷‌-۷۲۰.</ref>؛ به دیگر سخن، [[امامت]]، [[ولایت و خلافت]] عام پس از پیامبر اکرم{{صل}} از [[شئون نبوت]] و [[رسالت]] است<ref>جوادی آملی، عبدالله، پیرامون وحی و رهبری، ص۱۱۴.</ref>. پس هر آن چه در [[نبی اکرم]] معتبر است - جز [[نبوت]] - در [[امام]] و [[خلیفه رسول خدا]] نیز معتبر خواهد بود. از طرفی دیگر از آنجا که «امامت» نیابت از «نبوت» است، تمام وظایفی را که [[نبی]] بر عهده داشته است، امام و [[خلیفه]] پس از او عهده‌دار خواهد بود. بر این اساس، دلایلِ [[وجوب]] [[بعثت]] و ارسال [[رسول]] بر [[وجوب نصب امام]] و خلیفه نیز دلالت خواهد داشت و به تبع، چون بعثت رسول به دست [[خداوند]] است، [[نصب امام]] نیز به دست [[خداوند متعال]] خواهد بود. نصب امام از طرف خداوند [[لطف]] در [[حق]] عباد است و لطف بر خداوند [[واجب]] است‌. پس نصب امام بر خداوند واجب است. وگر نه اغراء به جهل لازم می‌آید وآن هم بر خداوند [[قبیح]] است<ref>حسینی میلانی‌، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الإمامة والإمام‌، ج۱، ص۳۸؛ طرابلسی، ابن براج، جواهر الفقه، ص۳۹.</ref>.<ref>[[مرتضی متقی‌نژاد|متقی‌نژاد، مرتضی]]، [[قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام (مقاله)|قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام]] ص۱۴۱.</ref>
'''نصب امام لطف است''': [[امامت]] "در لغت به معنای [[پیشوایی]] کردن و [[زمامداری]] [[امام]]<ref>ابن فارس، معجم مقایس اللغه، ج۱، ص۲۱ و ۲۸‌؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۲ و۲۴؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۱۳۵.</ref> و در اصطلاح [[جمهور]] [[متکلمان]]، [[زمامداری]] و [[ریاست عامه]] بر [[امت اسلامی]] در امور [[دین]] و [[دنیا]] به [[نیابت]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۴، ص۷۱۷‌-۷۲۰.</ref>؛ به دیگر سخن، [[امامت]]، [[ولایت]] و [[خلافت]] عام پس از پیامبر اکرم{{صل}} از [[شئون نبوت]] و [[رسالت]] است<ref>جوادی آملی، عبدالله، پیرامون وحی و رهبری، ص۱۱۴.</ref>. پس هر آن چه در [[نبی اکرم]] معتبر است - جز [[نبوت]] - در [[امام]] و [[خلیفه رسول خدا]] نیز معتبر خواهد بود. از طرفی دیگر از آنجا که «امامت» نیابت از «نبوت» است، تمام وظایفی را که [[نبی]] بر عهده داشته است، امام و [[خلیفه]] پس از او عهده‌دار خواهد بود. بر این اساس، دلایلِ [[وجوب]] [[بعثت]] و ارسال [[رسول]] بر [[وجوب نصب امام]] و خلیفه نیز دلالت خواهد داشت و به تبع، چون بعثت رسول به دست [[خداوند]] است، [[نصب امام]] نیز به دست [[خداوند متعال]] خواهد بود. نصب امام از طرف خداوند [[لطف]] در [[حق]] عباد است و لطف بر خداوند [[واجب]] است‌. پس نصب امام بر خداوند واجب است. وگر نه اغراء به جهل لازم می‌آید وآن هم بر خداوند [[قبیح]] است<ref>حسینی میلانی‌، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الإمامة والإمام‌، ج۱، ص۳۸؛ طرابلسی، ابن براج، جواهر الفقه، ص۳۹.</ref>.<ref>[[مرتضی متقی‌نژاد|متقی‌نژاد، مرتضی]]، [[قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام (مقاله)|قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام]] ص۱۴۱.</ref>


=== [[معجزه]] و اغراء به جهل ===
=== [[معجزه]] و اغراء به جهل ===
خط ۸۲: خط ۸۴:
نقض غرض؛ یعنی انجام کاری یا ترک عملی که شخص را از رسیدن به [[هدف]] باز دارد؛ مانند این که می‌خواهید کسی را برای یک میهمانی به [[خانه]] خود [[دعوت]] کنید بر شما لازم است هر کاری که در توان شماست انجام دهید تا این شخص با شما [[مخالفت]] نکند‌، یا لااقل راه هر گونه عذر و بهانه را بر او ببندید. حال اگر شما، این نوع [[رفتار]] را در دعوت خود رعایت نکنید، از نظر عقلا نقض کننده غرض شناخته خواهید شد<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۲۵؛ بحرانی‌، ابن میثم، قواعد المرام، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref>.
نقض غرض؛ یعنی انجام کاری یا ترک عملی که شخص را از رسیدن به [[هدف]] باز دارد؛ مانند این که می‌خواهید کسی را برای یک میهمانی به [[خانه]] خود [[دعوت]] کنید بر شما لازم است هر کاری که در توان شماست انجام دهید تا این شخص با شما [[مخالفت]] نکند‌، یا لااقل راه هر گونه عذر و بهانه را بر او ببندید. حال اگر شما، این نوع [[رفتار]] را در دعوت خود رعایت نکنید، از نظر عقلا نقض کننده غرض شناخته خواهید شد<ref>حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۲۵؛ بحرانی‌، ابن میثم، قواعد المرام، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref>.


و همه صاحب نظران [[اتفاق نظر]] دارند به این که «نقض غرض [[قبیح]] است»؛ زیرا منجر به [[اجتماع]] خواستن و نخواستن فعل واحد می‌شود که محال است.
و همه صاحب‌نظران [[اتفاق نظر]] دارند به این که «نقض غرض [[قبیح]] است»؛ زیرا منجر به [[اجتماع]] خواستن و نخواستن فعل واحد می‌شود که محال است.
قاعده قباحت نقض غرض در [[کلام]] عقلی کاربرد زیادی دارد از جمله کاربردها‌، [[قبح]] اغراء به جهل است؛ توضیح آنکه هر فعلی و قولی که انجام یا ترک آن توسط [[خداوند]] در فراهم ساختن زمینه‌های [[هدایت]] و خیر و [[صلاح]] [[بشر]] مؤثر باشد و با اصل [[اختیار]] و [[آزادی]] بشر و [[فلسفه تکلیف]] منافات نداشته باشد، به مقتضای [[حکمت الهی]]، بیان یا ترک آن ضروری و لازم است و خداوند هرگز خلاف آن را انجام نخواهد داد وگر نه اغراء به جهل لازم می‌آید و آن هم نقض غرض است؛ چون اغراء به جهل به معنی [[فریفتن]] به [[جهل]] و [[امیدوار]] نمودن به [[باطل]] است واین وسیله است برای تحقق نقض غرض؛ چه این که نقض غرض به معنی ابطال هدف است و از جمله راه‌های ابطال هدف همین اغراء به جهل کردن است و نقض غرض هم چون قبیح است محال است از [[حکیم]] صادر شود<ref>ر.ک: خوئی، سید ابوالقاسم‌، البیان‌، ص۳۵ -۳۶.</ref>.
قاعده قباحت نقض غرض در [[کلام]] عقلی کاربرد زیادی دارد از جمله کاربردها‌، [[قبح]] اغراء به جهل است؛ توضیح آنکه هر فعلی و قولی که انجام یا ترک آن توسط [[خداوند]] در فراهم ساختن زمینه‌های [[هدایت]] و خیر و [[صلاح]] [[بشر]] مؤثر باشد و با اصل [[اختیار]] و [[آزادی]] بشر و [[فلسفه تکلیف]] منافات نداشته باشد، به مقتضای [[حکمت الهی]]، بیان یا ترک آن ضروری و لازم است و خداوند هرگز خلاف آن را انجام نخواهد داد وگر نه اغراء به جهل لازم می‌آید و آن هم نقض غرض است؛ چون اغراء به جهل به معنی [[فریفتن]] به [[جهل]] و [[امیدوار]] نمودن به [[باطل]] است واین وسیله است برای تحقق نقض غرض؛ چه این که نقض غرض به معنی ابطال هدف است و از جمله راه‌های ابطال هدف همین اغراء به جهل کردن است و نقض غرض هم چون قبیح است محال است از [[حکیم]] صادر شود<ref>ر.ک: خوئی، سید ابوالقاسم‌، البیان‌، ص۳۵ -۳۶.</ref>.


خط ۱۰۸: خط ۱۱۰:
ولی به نظر می‌رسد مسئله اغراء به جهل نسبت به خداوند از قسم دوم باشد؛ به این بیان [[افعال الهی]] از دو نوع امکان اتصاف خارج نیستند؛ یا می‌توان آنها را متصف به [[مصلحت]] کرد و یا متصف به [[مفسده]]، که اغراء به جهل هم از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین اغراء به جهلی که هیچ حکمی بر او حمل نشود نه مصلحت داشته باشد و نه مفسده، این [[لهو و لعب]] است که چنیین کاری از [[خداوند]] صادر نمی‌شود. بنابراین اغراء به جهل یا از مصادیق [[عدل]] است که حسن است یا از مصادیق [[ظلم]] است که [[قبیح]] می‌باشد [[شق]] سومی در‌باره خداوند در کار نیست<ref>[[مصداق اهل بیت (مقاله)|مقاله «مصداق اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]] ص۱۴۵.</ref>.
ولی به نظر می‌رسد مسئله اغراء به جهل نسبت به خداوند از قسم دوم باشد؛ به این بیان [[افعال الهی]] از دو نوع امکان اتصاف خارج نیستند؛ یا می‌توان آنها را متصف به [[مصلحت]] کرد و یا متصف به [[مفسده]]، که اغراء به جهل هم از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین اغراء به جهلی که هیچ حکمی بر او حمل نشود نه مصلحت داشته باشد و نه مفسده، این [[لهو و لعب]] است که چنیین کاری از [[خداوند]] صادر نمی‌شود. بنابراین اغراء به جهل یا از مصادیق [[عدل]] است که حسن است یا از مصادیق [[ظلم]] است که [[قبیح]] می‌باشد [[شق]] سومی در‌باره خداوند در کار نیست<ref>[[مصداق اهل بیت (مقاله)|مقاله «مصداق اهل بیت»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]] ص۱۴۵.</ref>.


==== [[قبح]] اغراء به جهل بر اساس قاعده سنخیت علت و معلول ====
==== قبح اغراء به جهل بر اساس قاعده سنخیت علت و معلول ====
سنخیت در لغت برگرفته از سنخ به معنای اصل و ریشه چیزی است<ref>طریحی، فخر‌الدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۴۳۵؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۳، ص۲۶.</ref>. اما در اصطلاح [[فلسفی]] قاعده سنخیت یعنی: [[لزوم]] تناسب میان علت و معلول بحکم [[ضرورت]] طبیعی و منطقی؛ به این معنا که حرارت، علت حرارت و برودت، علت برودت است؛ نه بالعکس و الا لازم می‌آید که هر چیزی علت هر چیز باشد<ref>سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۰۱۸.</ref>؛ به عبارت دیگر قاعده سنخیت از قاعده فاقد الشئ نمی‌تواند معطی شئ باشد‌، گرفته شده است؛ یعنی علت نمی‌تواند چیزی را که ندارد به معلول خود دهد؛ پس هر چه را که به معلول عطا کرده، خود مرتبه عالی آن را دارا است‌؛ و این چیزی جز تناسب نیست؛ یعنی معلول همان سنخ از وجود را دارد، که علت داشته و به او عطا کرده است به دیگر سخن باید میان علت و معلول مناسبت خاصی وجود داشته باشد که از آن به «سنخیت علت و معلول» تعبیر می‌شود. این قاعده نیز از قضایای ارتکازی و قریب به [[بداهت]] است که با ساده‌ترین تجربه‌های درونی و بیرونی ثابت می‌گردد<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۸۹.</ref>.
سنخیت در لغت برگرفته از سنخ به معنای اصل و ریشه چیزی است<ref>طریحی، فخر‌الدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۴۳۵؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۳، ص۲۶.</ref>. اما در اصطلاح [[فلسفی]] قاعده سنخیت یعنی: [[لزوم]] تناسب میان علت و معلول بحکم [[ضرورت]] طبیعی و منطقی؛ به این معنا که حرارت، علت حرارت و برودت، علت برودت است؛ نه بالعکس و الا لازم می‌آید که هر چیزی علت هر چیز باشد<ref>سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۰۱۸.</ref>؛ به عبارت دیگر قاعده سنخیت از قاعده فاقد الشئ نمی‌تواند معطی شئ باشد‌، گرفته شده است؛ یعنی علت نمی‌تواند چیزی را که ندارد به معلول خود دهد؛ پس هر چه را که به معلول عطا کرده، خود مرتبه عالی آن را دارا است‌؛ و این چیزی جز تناسب نیست؛ یعنی معلول همان سنخ از وجود را دارد، که علت داشته و به او عطا کرده است به دیگر سخن باید میان علت و معلول مناسبت خاصی وجود داشته باشد که از آن به «سنخیت علت و معلول» تعبیر می‌شود. این قاعده نیز از قضایای ارتکازی و قریب به [[بداهت]] است که با ساده‌ترین تجربه‌های درونی و بیرونی ثابت می‌گردد<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۸۹.</ref>.


خط ۱۲۱: خط ۱۲۳:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:21254.jpg|22px]] [[مرتضی متقی‌نژاد|متقی‌نژاد، مرتضی]]، [[قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام (مقاله)|'''قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام''']]، [[پژوهش‌های اعتقادی کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهش‌های اعتقادی کلامی]]
# [[پرونده:21254.jpg|22px]] [[مرتضی متقی‌نژاد|متقی‌نژاد، مرتضی]]، [[قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام (مقاله)|'''قاعده قبح اغراء به جهل و کاربست آن در علم کلام''']]، [[پژوهش‌های اعتقادی کلامی (نشریه)|فصلنامه پژوهش‌های اعتقادی کلامی]]
# [[پرونده:IM009896.jpg|22px]] [[رحمت‌الله ضیایی|ضیایی، رحمت‌الله]]، [[مصداق اهل بیت (مقاله)|'''مصداق اهل بیت''']]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۷ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۷]]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۲۷: خط ۱۳۰:


[[رده:جهل]]
[[رده:جهل]]
[[رده:مدخل‌های تلخیص شده]]
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش