جز
جایگزینی متن - 'امامی مذهب' به 'امامی مذهب'
جز (جایگزینی متن - 'داود' به 'داوود') |
جز (جایگزینی متن - 'امامی مذهب' به 'امامی مذهب') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
در باب [[سرچشمه علم امامان]] {{ع}}، [[اختلاف]] نظر وجود داشت، ولی نظری که در برابر [[غلات]] و [[مفوضه]] مطرح شد، این بود که امامان {{ع}} بر اساس برخوردار بودن از [[علم]] آبا و اجداد خود که از [[پیامبر]] {{صل}} به [[میراث]] رسیده بود و با در [[اختیار]] داشتن کتابهای آنان، تنها [[مرجع]] [[تفسیر]] شریعتند. حتی برخی بر این [[باور]] بودند که [[امام]] هر عصر، مسائل پیش آمده را براساس [[قواعد]] و کلیات مذکور در این کتابها از طریق [[استنباط]] [[فروع]] از اصول، استخراج میکند و چون [[خداوند]] امام را از [[خطا]] در [[احکام شریعت]] محفوظ نگاه میدارد، همواره وی مصیب خواهد بود و [[اطاعت]] از او واجب است. در برابر، گروهی از امامیه در همان دوره به امکان اکتساب علم از راه [[اعجاز]] و [[خرق عادت]] [[معتقد]] بودند. به هر حال، گرچه در باب سرچشمه علم امامان {{ع}} و نیز [[طبیعت]] [[مقام امام]] و حدود وجودی او اختلاف نظر وجود دارد، ولی نباید فراموش کرد که جریان اصلی امامیه که بیشتر توسط [[متکلمان]] دوره حضور [[رهبری]] میشد، از [[عقاید]] مفوضه که بازماندگان غلات دورههای پیشتر بودند و اساساً در باب [[امامت]]، نظر دیگری داشتند، دوری میکردند و سخت با آن مخالف بودند. | در باب [[سرچشمه علم امامان]] {{ع}}، [[اختلاف]] نظر وجود داشت، ولی نظری که در برابر [[غلات]] و [[مفوضه]] مطرح شد، این بود که امامان {{ع}} بر اساس برخوردار بودن از [[علم]] آبا و اجداد خود که از [[پیامبر]] {{صل}} به [[میراث]] رسیده بود و با در [[اختیار]] داشتن کتابهای آنان، تنها [[مرجع]] [[تفسیر]] شریعتند. حتی برخی بر این [[باور]] بودند که [[امام]] هر عصر، مسائل پیش آمده را براساس [[قواعد]] و کلیات مذکور در این کتابها از طریق [[استنباط]] [[فروع]] از اصول، استخراج میکند و چون [[خداوند]] امام را از [[خطا]] در [[احکام شریعت]] محفوظ نگاه میدارد، همواره وی مصیب خواهد بود و [[اطاعت]] از او واجب است. در برابر، گروهی از امامیه در همان دوره به امکان اکتساب علم از راه [[اعجاز]] و [[خرق عادت]] [[معتقد]] بودند. به هر حال، گرچه در باب سرچشمه علم امامان {{ع}} و نیز [[طبیعت]] [[مقام امام]] و حدود وجودی او اختلاف نظر وجود دارد، ولی نباید فراموش کرد که جریان اصلی امامیه که بیشتر توسط [[متکلمان]] دوره حضور [[رهبری]] میشد، از [[عقاید]] مفوضه که بازماندگان غلات دورههای پیشتر بودند و اساساً در باب [[امامت]]، نظر دیگری داشتند، دوری میکردند و سخت با آن مخالف بودند. | ||
مرکزیت جامعه امامیه در [[بغداد]] در سده سوم قمری، در برابر مفوضه | مرکزیت جامعه امامیه در [[بغداد]] در سده سوم قمری، در برابر مفوضه [[امامی مذهب]] موضع میگرفت و درصدد بود که منظومه [[دینی]] امامیه را از عقاید غالیانه بزداید. آنان با ردّ انتساب [[علم غیب]] به [[امامان]] {{ع}} و یا [[قدرت]] [[فوق بشری]] و یا انتساب [[خلق]] و [[رزق]] به [[ائمه]] {{ع}} و [[تکذیب]] این [[باورها]]، بر [[عنایت خاص الهی]] به امامان {{ع}} و [[برکات]] وجودی آنان، تأکید میکردند. | ||
امامیه همواره از این نظریه [[دفاع]] میکردهاند که میباید در میان [[جامعه انسانی]] [[امام]] که [[حافظ دین خداوند]] و «[[حجت]]» [[خدا]] در [[زمین]] است، پیوسته وجود داشته باشد و در هیچ حال زمین از [[حجت]] خالی نخواهد بود. به عنوان یک متن مهم بازمانده از نیمه اول سده ۳ قمری باید از کتاب «العلل» [[فضل بن شاذان]] نام برد که به روشنی از [[ضرورت وجود امام]] بحث کرده است. برخی از دلیلهای مطرح شده از سوی او در [[وجوب امامت]]، ضرورتهای [[اجتماعی]] [[وجود امام]] را منعکس میکند و با بررسی ساختار [[جوامع بشری]] و [[ضرورت]] وجود [[قانون]]، وجود امام را الزامی میداند. البته فضل بن شاذان بر [[وجوب عقلی تعیین امام]] از سوی [[خداوند]] تکیه میکند و بیآنکه سخنی از انگاره «[[اختیار]]» در بحث [[امامت]] و [[انکار]] آن داشته باشد، از [[انتصاب الهی]] و تلویحاً از [[نظریه]]«[[نص]]» [[دفاع]] میکند. او همچنین از امامت به عنوان [[رهبری]] و [[سیادت]] [[جامعه سیاسی]] سخن به میان آورده است. بعدها نیز [[امامیه]] از امامت به عنوان «[[ریاست عامه]] مطلقه بر امور [[دین]] و [[دنیا]]» یاد کردهاند. در [[حقیقت]] امامیه با وجود اینکه به [[ختم نبوت]] پس از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} معتقدند، بر این باورند که [[حفظ]] و استمرار [[شریعت]] و دین خداوند جز از راه وجود مستمر «[[حجّت]]» امکانپذیر نیست. در تداوم این [[سنت]]، [[ابن قبه]] از [[ضرورت وجود حجت]] در زمین تا [[برپایی قیامت]] و ضرورت وجود [[نص الهی بر امام]] تأکید میکند و [[معتقد]] است که [[امام]] باید مصون از [[اشتباه]] بوده، و عالم و [[عادل]] باشد و [[مردمان]] را آنچه نمیدانند، بیاموزاند و به [[حق]] [[حکم]] کند و گفتارش عاری از [[خطا]] و [[اختلاف]] و [[پریشانی]] باشد. او همچنین از [[ضرورت عقلی]] [[نص الهی]] به امام از سوی خداوند و [[نفی]] «اختیار» بحث کرده است. وی بر «نیاز به وجود نص» از این راه [[استدلال]] میکند که تعیین [[معصوم]]، بر [[انسانها]] ممکن نیست؛ زیرا ظاهر [[آدمیان]] نمیتواند روشنکننده [[عصمت]] آنان باشد و تنها خداوند بر عصمت بندگانش [[آگاه]] است. | امامیه همواره از این نظریه [[دفاع]] میکردهاند که میباید در میان [[جامعه انسانی]] [[امام]] که [[حافظ دین خداوند]] و «[[حجت]]» [[خدا]] در [[زمین]] است، پیوسته وجود داشته باشد و در هیچ حال زمین از [[حجت]] خالی نخواهد بود. به عنوان یک متن مهم بازمانده از نیمه اول سده ۳ قمری باید از کتاب «العلل» [[فضل بن شاذان]] نام برد که به روشنی از [[ضرورت وجود امام]] بحث کرده است. برخی از دلیلهای مطرح شده از سوی او در [[وجوب امامت]]، ضرورتهای [[اجتماعی]] [[وجود امام]] را منعکس میکند و با بررسی ساختار [[جوامع بشری]] و [[ضرورت]] وجود [[قانون]]، وجود امام را الزامی میداند. البته فضل بن شاذان بر [[وجوب عقلی تعیین امام]] از سوی [[خداوند]] تکیه میکند و بیآنکه سخنی از انگاره «[[اختیار]]» در بحث [[امامت]] و [[انکار]] آن داشته باشد، از [[انتصاب الهی]] و تلویحاً از [[نظریه]]«[[نص]]» [[دفاع]] میکند. او همچنین از امامت به عنوان [[رهبری]] و [[سیادت]] [[جامعه سیاسی]] سخن به میان آورده است. بعدها نیز [[امامیه]] از امامت به عنوان «[[ریاست عامه]] مطلقه بر امور [[دین]] و [[دنیا]]» یاد کردهاند. در [[حقیقت]] امامیه با وجود اینکه به [[ختم نبوت]] پس از [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}} معتقدند، بر این باورند که [[حفظ]] و استمرار [[شریعت]] و دین خداوند جز از راه وجود مستمر «[[حجّت]]» امکانپذیر نیست. در تداوم این [[سنت]]، [[ابن قبه]] از [[ضرورت وجود حجت]] در زمین تا [[برپایی قیامت]] و ضرورت وجود [[نص الهی بر امام]] تأکید میکند و [[معتقد]] است که [[امام]] باید مصون از [[اشتباه]] بوده، و عالم و [[عادل]] باشد و [[مردمان]] را آنچه نمیدانند، بیاموزاند و به [[حق]] [[حکم]] کند و گفتارش عاری از [[خطا]] و [[اختلاف]] و [[پریشانی]] باشد. او همچنین از [[ضرورت عقلی]] [[نص الهی]] به امام از سوی خداوند و [[نفی]] «اختیار» بحث کرده است. وی بر «نیاز به وجود نص» از این راه [[استدلال]] میکند که تعیین [[معصوم]]، بر [[انسانها]] ممکن نیست؛ زیرا ظاهر [[آدمیان]] نمیتواند روشنکننده [[عصمت]] آنان باشد و تنها خداوند بر عصمت بندگانش [[آگاه]] است. |