←دلایل منکران ایمان ابوطالب
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
این حدیث به خاطر اشخاصی همچون [[سفیان ثوری]]، [[عبدالملک بن عمیر لخمی کوفی]]<ref>الجرح والتعدیل، ج۵، ص ۳۹۵، رقم ۱۸۳۳؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص ۶۳۴ و ۶۳۳ رقم ۵۱۲۵.</ref> و [[عبدالعزیز دراودی]]<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۰.</ref> که در سلسله [[سند]] قرار دارند از نظر سند ضعیف است و [[بغض]] و [[دشمنی]] [[مغیرة بن شعبه]] که [[حدیث]] را از او نقل میکنند نسبت به [[بنی هاشم]] و به خصوص [[علی]] {{ع}} معروف است<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۸.</ref> به علاوه اینکه اگر [[ابوطالب]] [[مشرک]] بوده چگونه [[پیامبر]] {{صل}} طبق این حدیث [[امید]] [[شفاعت]] او را داشته است؟! و [[امام باقر]] {{ع}} در پاسخ سؤال از حدیث یاد شده فرمود: اگر ایمان ابوطالب در کفّه ای از ترازو و [[ایمان]] این [[مردم]] در کفّه ای دیگر قرار گیرد هر آینه ایمان او ترجیح خواهد یافت<ref>[[اسماعیل آذرینژاد|آذرینژاد، اسماعیل]]، [[ایمان ابوطالب (مقاله)|مقاله «ایمان ابوطالب»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۸۵.</ref>. | این حدیث به خاطر اشخاصی همچون [[سفیان ثوری]]، [[عبدالملک بن عمیر لخمی کوفی]]<ref>الجرح والتعدیل، ج۵، ص ۳۹۵، رقم ۱۸۳۳؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص ۶۳۴ و ۶۳۳ رقم ۵۱۲۵.</ref> و [[عبدالعزیز دراودی]]<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص ۷۰.</ref> که در سلسله [[سند]] قرار دارند از نظر سند ضعیف است و [[بغض]] و [[دشمنی]] [[مغیرة بن شعبه]] که [[حدیث]] را از او نقل میکنند نسبت به [[بنی هاشم]] و به خصوص [[علی]] {{ع}} معروف است<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۸.</ref> به علاوه اینکه اگر [[ابوطالب]] [[مشرک]] بوده چگونه [[پیامبر]] {{صل}} طبق این حدیث [[امید]] [[شفاعت]] او را داشته است؟! و [[امام باقر]] {{ع}} در پاسخ سؤال از حدیث یاد شده فرمود: اگر ایمان ابوطالب در کفّه ای از ترازو و [[ایمان]] این [[مردم]] در کفّه ای دیگر قرار گیرد هر آینه ایمان او ترجیح خواهد یافت<ref>[[اسماعیل آذرینژاد|آذرینژاد، اسماعیل]]، [[ایمان ابوطالب (مقاله)|مقاله «ایمان ابوطالب»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۵۸۵.</ref>. | ||
==ایمان ابوطالب== | |||
تمام [[علمای شیعه]] و بعضی از بزرگان [[اهل تسنن]] مانند [[ابن ابی الحدید]] [[شارح نهج البلاغه]] و [[قسطلانی]] در [[ارشاد الساری]] و زینی [[دحلان]] در حاشیه سیرۀ [[حلبی]]، [[ابوطالب]] را از [[مؤمنان]] [[اسلام]] میدانند، در منابع اصیل اسلام نیز شواهد فراوانی برای این موضوع مییابیم که با بررسی آنها در [[تعجب]] و [[حیرت]] عمیق فرو میرویم که چرا «ابوطالب» از طرف جمعی اینچنین مورد [[بیمهری]] و [[اتهام]] قرار گرفته است؟! | |||
زیرا: این تنها ابوطالب نیست که بخاطر نزدیکیش با علی{{ع}} اینچنین مورد [[تهاجم]] قرار گرفته، بلکه میبینیم هر کس در [[تاریخ اسلام]] به نحوی از انحاء [[ارتباط]] نزدیک با [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} داشته از این حملات ناجوانمردانه بر کنار نمانده است، در [[حقیقت]] ابوطالب گناهی نداشت جز اینکه پدر [[علی بن ابی طالب]] پیشوای بزرگ اسلام بود!<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۴۹.</ref> | |||
در اینجا فشردهای از [[دلایل]] گوناگونی که به روشنی، [[گواهی]] بر [[ایمان ابوطالب]] میدهد فهرستوار میآوریم و شرح بیشتر را به کتابهایی که در این زمینه نوشته شده موکول میکنیم. | |||
ابوطالب قبل از [[بعثت پیامبر اکرم]]{{صل}} به خوبی میدانست که فرزند برادرش به [[مقام نبوت]] خواهد رسید زیرا [[مورخان]] نوشتهاند در سفری که ابوطالب با کاروان [[قریش]] به [[شام]] رفت برادرزاده [[دوازده]] ساله خود محمد را نیز با خویش همراه برد، در این [[سفر]] علاوه بر [[کرامات]] گوناگونی که از او دید، همین که کاروان با راهبی بنام «[[بحیرا]]» که سالیان درازی در [[صومعه]] مشغول [[عبادت]] بود و [[آگاهی]] از کتب [[عهدین]] داشت و کاروانهای تجارتی در مسیر خود به [[زیارت]] او میرفتند برخورد کردند، در بین کاروانیان، محمد{{صل}} که آن [[روز]] دوازده سال بیش نداشت نظر [[راهب]] را به خود جلب کرد. | |||
بحیرا پس از اندکی [[خیره]] شدن و نگاههای عمیقانه و پرمعنی به او گفت این [[کودک]] به کدام یک از شما تعلق دارد؟ [[جمعیت]] به ابوطالب اشاره کردند او اظهار داشت برادرزادۀ من است. | |||
«بحیرا» گفت این طفل [[آینده]] درخشانی دارد این همان [[پیامبری]] است که [[کتابهای آسمانی]] از [[رسالت]] و نبوتش خبر دادهاند و من تمام خصوصیات او را در کتب خواندهام! | |||
«[[ابوطالب]]» پیش از این برخورد و برخوردهای دیگر از قرائن دیگر نیز به [[نبوت]] [[پیامبر اکرم]] و [[معنویت]] او پی برده بود. | |||
طبق نقل دانشمند [[اهل تسنن]] [[شهر]] ستانی (صاحب [[ملل و نحل]]) و دیگران در یکی از سالها [[آسمان]] [[مکه]] برکتش را از اهلش بازداشت و [[خشکسالی]] [[سختی]] به [[مردم]] روی آورد، ابوطالب دستور داد تا برادرزادهاش محمد را که [[کودکی]] شیرخوار بود حاضر ساختند پس از آنکه [[کودک]] را در حالی که در قنداقهای پیچیده شده بود به او دادند در برابر [[کعبه]] ایستاد و با [[تضرع]] خاصی سه مرتبه طفل شیرخوار را به طرف بالا انداخت و هر مرتبه میگفت: «پروردگارا! به [[حق]] این کودک [[باران]] پربرکتی بر ما نازل فرما» چیزی نگذشت که تودهای [[ابر]] از کنار افق پدیدار گشت و آسمان مکه را فرا گرفت، سیلاب آنچنان جاری شد که [[بیم]] آن میرفت [[مسجد الحرام]] ویران شود. | |||
سپس [[شهرستانی]] مینویسد همین جریان که دلالت بر [[آگاهی]] ابوطالب از رسالت و نبوت برادرزادهاش از آغاز کودکی دارد [[ایمان]] وی را به [[پیامبر]] میرساند و اشعار ذیل را بعدها ابوطالب به همین مناسبت سروده است: | |||
{{عربی|و ابیض یستسقی الغمام بوجهه *** ثمال الیتامی عصمة للارامل}} | |||
و او روشن چهرهای است که ابرها به خاطر او میبارند، او [[پناهگاه]] [[یتیمان]] و [[حافظ]] [[بیوه]] [[زنان]] است. | |||
{{عربی|یلوذ به الهلاک من آل هاشم *** فهم عنده فی نعمة و فواضل}} | |||
هلاکشوندگان از [[بنی هاشم]] به او [[پناه]] میبرند، و به وسیله او از [[نعمتها]] و احسانها بهره میگیرند. | |||
{{عربی|و میزان عدل لا یخیس شعیرة *** و وزان صدق وزنه غیر هائل}} | |||
او [[میزان]] عدالتی است که یک جو [[تخلف]] نمیکند، و وزنکننده درستکاری است که توزین او بیم [[اشتباه]] ندارد. | |||
جریان توجه [[قریش]] را در هنگام خشکسالی به ابوطالب و [[سوگند]] دادن ابوطالب [[خدا]] را به حق او علاوه بر شهرستانی بسیاری از [[مورخان]] بزرگ نقل کردهاند<ref>علامه امینی در الغدیر آن را از کتاب «شرح بخاری» و «المواهب اللدنیه» و «الخصائص الکبری» و «شرح بهجة المحافل» و «سیره حلبی» و «سیرۀ نبوی» و «طلبة الطالب» نقل کرده است. الغدیر، ج۷، ص۳۴۶.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۴۹.</ref> | |||
==اشعار [[ابوطالب]] [[گواهی]] زنده== | |||
به علاوه در کتب معروف [[اسلامی]] اشعاری از ابوطالب در [[اختیار]] ما است که مجموعه آنها در دیوانی بنام «[[دیوان]] ابوطالب» گردآوری شده است. | |||
[[ابن ابی الحدید]] پس از نقل قسمت زیادی از اشعار ابوطالب (که [[ابن شهر آشوب]] در [[متشابهات]] القرآن آنها را سه هزار [[بیت]] میداند) میگوید: | |||
از مطالعه مجموع این اشعار برای ما هیچگونه تردیدی نخواهد ماند که ابوطالب به [[مکتب]] برادرزادهاش [[ایمان]] داشته است. | |||
احادیثی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز نقل شده که گواهی آن حضرت را به ایمان عموی فداکارش ابوطالب روشن میسازد از جمله طبق نقل نویسندۀ کتاب «ابوطالب [[مؤمن]] [[قریش]]»: چون ابوطالب [[درگذشت پیامبر]]{{صل}} پس از [[تشییع جنازه]] او ضمن [[سوگواری]] که در [[مصیبت]] از دست دادن عمویش میکرد، میگفت: | |||
«وای پدرم! وای ابوطالب! چقدر از [[مرگ]] تو غمگینم؟ چگونه مصیبت تو را فراموش کنم ای کسی که در [[کودکی]] مرا پرورش دادی، و در بزرگی [[دعوت]] مرا [[اجابت]] نمودی، و من در نزد تو همچون چشم در حدقه و [[روح]] در [[بدن]] بودم». | |||
و نیز پیوسته اظهار میداشت: «قریش هیچگاه نتوانست مکروهی بر من وارد کند مگر زمانی که ابوطالب از [[جهان]] رفت». | |||
از طرفی مسلم است که سالها قبل از [[مرگ ابوطالب]] [[پیامبر]]{{صل}} [[مأمور]] شد هیچگونه رابطه دوستانه با [[مشرکان]] نداشته باشد، با این حال این همه اظهار علاقه و مهر به ابوطالب نشان میدهد که پیامبر او را [[معتقد]] به مکتب [[توحید]] میدانسته است وگرنه چگونه ممکن بود دیگران را از [[دوستی]] با مشرکان [[نهی]] کند و خود با ابوطالب تا سر حد [[عشق]]، مهر ورزد؟!<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۵۰.</ref> | |||
==بر پیامبر خرده میگیرند یا بر ابوطالب؟== | |||
در احادیثی که از طرف [[اهل بیت]] رسیده است نیز مدارک فراوانی بر ایمان و [[اخلاص]] [[ابوطالب]] دیده میشود که نقل آنها در اینجا بطول میانجامد این [[احادیث]] آمیخته با استدلالات منطقی و [[عقلی]] است مانند روایتی که از [[امام چهارم]]{{ع}} نقل گردیده است که حضرتش پس از این که در پاسخ سؤالی اظهار میدارد ابوطالب [[مؤمن]] بود میفرماید: | |||
[[راستی]] در شگفتم که چرا برخی میپندارند که ابوطالب [[کافر]] بوده است؟ آیا نمیدانند که با این [[عقیده]] بر [[پیامبر]] و ابوطالب [[طعنه]] میزنند؟ مگر نه این است که در چندین [[آیه]] از [[آیات قرآن]] از این موضوع منع شده است که [[زن]] بعد از [[اسلام آوردن]] در قید زوجیت کافر خود نماند و این مسلم است که [[فاطمه بنت اسد]] از [[پیشگامان در اسلام]] است و تا پایان [[عمر]] ابوطالب همسرش بود<ref>کتاب الحجه - درجات الرفیعه به نقل از الغدیر جلد ۸.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۵۲.</ref> | |||
==ابوطالب سه سال در شعب== | |||
از همه اینها گذشته اگر در هر چیز تردید کنیم در این [[حقیقت]] هیچکس نمیتواند تردید کند که ابوطالب از حامیان درجه اول [[اسلام]] و پیامبر بود [[حمایت]] او از پیامبر و اسلام به حدی بود که هرگز نمیتوان آن را با علایق و [[پیوندهای خویشاوندی]] و [[تعصبات قبیلهای]] [[تفسیر]] کرد. | |||
نمونه زنده آن داستان [[شعب ابوطالب]] است همه [[مورخان]] نوشتهاند هنگامی که [[قریش]] پیامبر و [[مسلمانها]] را در یک [[محاصره اقتصادی و اجتماعی]] و [[سیاسی]] شدید قرار دادند و [[روابط]] خود را با آنها قطع کردند ابوطالب یگانه حامی و مدافع حضرت سه سال از همه کارهای خود دست کشید و [[بنیهاشم]] را به درّهای که در میان کوههای [[مکه]] قرار داشت و به شعب ابوطالب معروف بود برد و آنجا سکنی گزید. [[فداکاری]] را به جایی رسانید که اضافه بر ساختن برجهای مخصوصی بخاطر جلوگیری از [[حمله]] قریش هر شب پیامبر را از خوابگاه خود بلند میکرد و جایگاه دیگری برای استراحت او تهیه مینمود و فرزند دلبندش علی{{ع}} را به جای او میخوابانید و هنگامی که علی{{ع}} میگفت پدر [[جان]] من با این وضع بالاخره کشته خواهم شد پاسخ میدهد عزیزم [[بردباری]] را از دست مده هر زنده به سوی [[مرگ]] رهسپار است من تو را فدای فرزند عبدالله نمودم جالب توجه اینکه علی{{ع}} در جواب پدر میگوید پدرجان این [[کلام]] من نه به خاطر این بود که از کشته شدن در راه محمد{{صل}} هراسی دارم بلکه بخاطر این بود که میخواستم بدانی چگونه در برابر تو [[مطیع]] و آماده برای [[یاری]] احمدم<ref>الغدیر، ج۸.</ref> ما معتقدیم هر کس [[تعصب]] را کنار گذاشته و بیطرفانه سطور طلایی [[تاریخ]] را دربارۀ [[ابوطالب]] مطالعه کند با این [[ابی الحدید]] [[شارح نهج البلاغه]] هم صدا شده و میگوید: | |||
{{عربی|و لو لا ابوطالب و ابنه *** لما مثل الدین شخصا وقاما | |||
فذاک بمکة آوی و حامی *** و هذا بیثرب [[حس]] الحماما}}<ref>الغدیر، ج۸.</ref> | |||
هر گاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز [[دین]] و [[مکتب اسلام]] به جای نمیماند و قد راست نمیکرد ابوطالب در [[مکه]] به [[یاری پیامبر]] شتافت و علی{{ع}} در [[یثرب]] ([[مدینه]]) در راه [[حمایت]] از [[اسلام]] در گرداب مرگ فرو رفت!<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۵۲.</ref> | |||
==سال [[وفات]] ابوطالب سال [[غم]] و [[اندوه]]== | |||
تاریخ [[زندگی]] ابوطالب و [[فداکاری]] [[عظیم]] او نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} و علاقۀ شدید پیامبر{{صل}} و [[مسلمانان]] نسبت به او تا آنجا که سال مرگش را «[[عام الحزن]]» (سال اندوه) نام نهادند، همه نشان میدهد که او به اسلام [[عشق]] میورزید و دفاعش از پیامبر{{صل}} به عنوان [[دفاع]] از یک [[خویشاوند]] نبود، بلکه به صورت دفاع یک [[مؤمن]] [[مخلص]] و یک [[عاشق]] پاکباخته و سرباز [[فداکار]] از جان.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۵۳.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |