←خبر از شهادت پدر
خط ۷۴۱: | خط ۷۴۱: | ||
گفت: فدایت گردم! فلان شخص مرا به این کار وادار نمود. امام {{ع}} دستور داد تا آن غذا را برده، غذای دیگر بیاورند<ref>الثاقب فی المناقب، ص۵۱۷، ح۴۴۶؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۹۴، ح۲۴۰۱.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۷۸.</ref> | گفت: فدایت گردم! فلان شخص مرا به این کار وادار نمود. امام {{ع}} دستور داد تا آن غذا را برده، غذای دیگر بیاورند<ref>الثاقب فی المناقب، ص۵۱۷، ح۴۴۶؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۹۴، ح۲۴۰۱.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۷۸.</ref> | ||
=== خبر از [[شهادت]] | === خبر از [[شهادت]] پدر === | ||
[[امام رضا]] {{ع}}، در [[سفر]] به [[خراسان]]، فرزندش امام جواد {{ع}} را در مدینه باقی گذاشت. یکی از افرادی که در آن [[زمان]] به [[منزل]] [[امام جواد]] {{ع}} رفت و آمد بسیار داشت، [[أمیه بن علی]] بود. | [[امام رضا]] {{ع}}، در [[سفر]] به [[خراسان]]، فرزندش امام جواد {{ع}} را در مدینه باقی گذاشت. یکی از افرادی که در آن [[زمان]] به [[منزل]] [[امام جواد]] {{ع}} رفت و آمد بسیار داشت، [[أمیه بن علی]] بود. | ||
او میگوید: یکی از روزها که در محضرشان بودم، ناگهان یکی از [[کنیزکان]] را صدا زد و به او فرمود: {{متن حدیث|قُولِي لَهُمْ يَتَهَيَّئُونَ لِلْمَأْتَمِ}} به [[اهل]] [[خانه]] بگو برای [[عزاداری]] آماده شوند! | او میگوید: یکی از روزها که در محضرشان بودم، ناگهان یکی از [[کنیزکان]] را صدا زد و به او فرمود: {{متن حدیث|قُولِي لَهُمْ يَتَهَيَّئُونَ لِلْمَأْتَمِ}} به [[اهل]] [[خانه]] بگو برای [[عزاداری]] آماده شوند! |