←خالد بن عبدالله قسری
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
[[بجیله]] زنی بود که یکی از بطون او قسر است و [[رهط]]<ref>در عربستان قبل از اسلام نوعی از چندهمسری مرسوم بوده که به آن ازدواج «رهط» میگفتند. ازدواج رهط یعنی ازدواج مشارکتی یا دستهجمعی. گروهی از مردان که نباید بیشتر از ده نفر میبودند با یک زن رابطه برقرار میکردند و اگر فرزندی به دنیا میآمد، آن زن فرزندش را به هر یک از مردان که خود میخواست منتسب میکرد و او را پدر فرزند خود قرار میداد. (نگارنده)</ref> خالد بن [[عبد]] قسری از اوست<ref>آفرینش و تاریخ، ج۲، ص۶۳۱.</ref>. مادر خالد [[مسیحی]] و [[رومی]] بود و در یکی از جشنهای مسیحی با پدر خالد [[ازدواج]] کرد و خالد و [[اسد]] را زایید و [[اسلام]] را هم قبول نکرد. خالد هم برای مادر خود یک [[کلیسا]] ساخته بود که [[مردم]] و [[شعرا]] از جمله [[فرزدق]] او را هجو کردند<ref>الکامل، ج۱۴، ص۱۸۷.</ref>. | [[بجیله]] زنی بود که یکی از بطون او قسر است و [[رهط]]<ref>در عربستان قبل از اسلام نوعی از چندهمسری مرسوم بوده که به آن ازدواج «رهط» میگفتند. ازدواج رهط یعنی ازدواج مشارکتی یا دستهجمعی. گروهی از مردان که نباید بیشتر از ده نفر میبودند با یک زن رابطه برقرار میکردند و اگر فرزندی به دنیا میآمد، آن زن فرزندش را به هر یک از مردان که خود میخواست منتسب میکرد و او را پدر فرزند خود قرار میداد. (نگارنده)</ref> خالد بن [[عبد]] قسری از اوست<ref>آفرینش و تاریخ، ج۲، ص۶۳۱.</ref>. مادر خالد [[مسیحی]] و [[رومی]] بود و در یکی از جشنهای مسیحی با پدر خالد [[ازدواج]] کرد و خالد و [[اسد]] را زایید و [[اسلام]] را هم قبول نکرد. خالد هم برای مادر خود یک [[کلیسا]] ساخته بود که [[مردم]] و [[شعرا]] از جمله [[فرزدق]] او را هجو کردند<ref>الکامل، ج۱۴، ص۱۸۷.</ref>. | ||
او در دوران [[خلافت]] [[ولید بن عبدالملک]]، ولایتدار [[مکه]] شد و همچنان ولایتدار آنجا بود تا ولید درگذشت<ref>تاریخ طبری، ج۹، ص۳۸۴۷.</ref>. | او در دوران [[خلافت]] [[ولید بن عبدالملک]]، ولایتدار [[مکه]] شد و همچنان ولایتدار آنجا بود تا ولید درگذشت<ref>تاریخ طبری، ج۹، ص۳۸۴۷.</ref>. | ||
در سال ۱۰۵، در [[ماه شوال]]، [[هشام بن عبدالملک]]، [[عمر بن هبیره]] را از [[عراق]] و [[خراسان]] معزول کرد و همه را به | در سال ۱۰۵، در [[ماه شوال]]، [[هشام بن عبدالملک]]، [[عمر بن هبیره]] را از [[عراق]] و [[خراسان]] معزول کرد و همه را به خالد بن عبدالله قسری سپرد<ref>تاریخ طبری، ج۹، ص۴۰۵۹.</ref>. | ||
خالد در [[سال ۱۰۹ هجری]]، در [[بصره]] تغییراتی را ایجاد کرد که بر اساس آن، [[ابان بن ضباره یثربی]] را بهنیابت از خود پیشنماز [[مردم بصره]] قرار داد و [[مالک بن منذر بن جارود]] را از [[ریاست]] [[نگهبانان]] بصره [[عزل]] و [[بلال بن ابی برده]] را بهجایِ او [[نصب]] کرد. [[ثمامه بن عبدالله بن انس]] را نیز بهعنوان [[قاضی بصره]] در [[مقام]] خود ابقا کرد<ref>الکامل، ج۱۴، ص۴۴.</ref>. | خالد در [[سال ۱۰۹ هجری]]، در [[بصره]] تغییراتی را ایجاد کرد که بر اساس آن، [[ابان بن ضباره یثربی]] را بهنیابت از خود پیشنماز [[مردم بصره]] قرار داد و [[مالک بن منذر بن جارود]] را از [[ریاست]] [[نگهبانان]] بصره [[عزل]] و [[بلال بن ابی برده]] را بهجایِ او [[نصب]] کرد. [[ثمامه بن عبدالله بن انس]] را نیز بهعنوان [[قاضی بصره]] در [[مقام]] خود ابقا کرد<ref>الکامل، ج۱۴، ص۴۴.</ref>. | ||
یک سال بعد، خالد تمام [[عُمّال]] [[بصره]] را از [[منصب]] خود [[عزل]] کرد و پیشنمازی و [[شهربانی]] و [[قضاوت]] بصره را به [[بلال بن ابی بکره]] واگذار کرد<ref>الکامل، ج۱۴، ص۵۳.</ref>. در [[سال ۱۱۸ هجری]]، خالد، [[بلال بن ابی برده بن ابوموسی اشعری]] را بهعنوان [[حاکم]] و عامل خود در بصره [[انتخاب]] کرد و [[مسئولیت]] پیشنمازی و قضاوت را نیز به او [[تفویض]] کرد<ref>الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۹.</ref>. | یک سال بعد، خالد تمام [[عُمّال]] [[بصره]] را از [[منصب]] خود [[عزل]] کرد و پیشنمازی و [[شهربانی]] و [[قضاوت]] بصره را به [[بلال بن ابی بکره]] واگذار کرد<ref>الکامل، ج۱۴، ص۵۳.</ref>. در [[سال ۱۱۸ هجری]]، خالد، [[بلال بن ابی برده بن ابوموسی اشعری]] را بهعنوان [[حاکم]] و عامل خود در بصره [[انتخاب]] کرد و [[مسئولیت]] پیشنمازی و قضاوت را نیز به او [[تفویض]] کرد<ref>الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۹.</ref>. | ||
خالد بن عبدالله قسری در [[سبّ]] و [[لعن علی]] [[افراط]] میکرد و با این کار نزد [[بنیامیه]] [[تقرب]] میجست. [[امارت]] خالد در [[عراق]] از [[شوال]] [[سال ۱۰۵ هجری]]، آغاز شد و در [[سال ۱۲۰ هجری]]، به پایان رسید. [[ابن اثیر]] از [[محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان]] نقل میکند: برای [[طلب]] کمک به نزد خالد رفت و چون کمکی دریافت ننمود، به او گفت: عطا به [[هاشمیان]] اختصاص دارد؛ ولی ما جز لعن علی{{ع}} سودی از آن نداریم. خالد پاسخ داد: ما حاضریم که [[عثمان]] را [[لعن]] کنیم و عطا را به او بدهیم<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۲۶.</ref>. | |||
در سال ۱۲۰ هجری، [[هشام بن عبدالملک]] طی نامهای به [[یوسف بن عمر ثقفی]] که در [[یمن]] بود دستور داد تا بهعنوان [[حکم]] و [[والی عراق]] به آنجا رود و بدین ترتیب خالد پس از ۱۵ سال از [[حکومت عراق]] عزل شد. [[یوسف بن عمر]] پس از اینکه به [[کوفه]] آمد و در آنجا اقامت کرد، [[کثیر بن عبدالله سلمی]] را [[حاکم بصره]] کرد و [[عامر بن عبیده]] را نیز بهعنوان قاضی بصره برگزید<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۳۰.</ref>. خالد پس از عزل به [[شام]] رفت و تا آخر [[خلافت]] هشام در آنجا سُکنا گزید<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۸۶.</ref>. | در سال ۱۲۰ هجری، [[هشام بن عبدالملک]] طی نامهای به [[یوسف بن عمر ثقفی]] که در [[یمن]] بود دستور داد تا بهعنوان [[حکم]] و [[والی عراق]] به آنجا رود و بدین ترتیب خالد پس از ۱۵ سال از [[حکومت عراق]] عزل شد. [[یوسف بن عمر]] پس از اینکه به [[کوفه]] آمد و در آنجا اقامت کرد، [[کثیر بن عبدالله سلمی]] را [[حاکم بصره]] کرد و [[عامر بن عبیده]] را نیز بهعنوان قاضی بصره برگزید<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۳۰.</ref>. خالد پس از عزل به [[شام]] رفت و تا آخر [[خلافت]] هشام در آنجا سُکنا گزید<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۸۶.</ref>. | ||
پس از [[مرگ]] هشام، هنگامی که [[ولید بن یزید بن عبدالملک]] به خلافت رسید، تمام [[کارگزاران]] هشام را از کار برکنار کرد، بهجز [[یوسف بن عمر]]؛ زیرا از [[دیوان]] هشام نامههایی به دست آورد که نشان میداد همه با [[خلع]] ولید از [[ولیعهدی]] موافق بودند؛ ولی یوسف با آنان همعقیده نبود. پس او را بر سر کارش ابقا کرد و از او خواست تا [[خالد بن عبدالله قسری]] را زیر فشار قرار دهد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. به دستور [[یوسف بن عمر]]، خالد دستگیر شد و سخت تحت [[شکنجه]] قرار گرفت؛ تا اینکه در [[محرم]] سال ۱۲۶ زیر ضربوشتم [[عمال ابن عمر]] تاب نیاورد و کشته شد. پس او را بهجای [[کفن]] در عبایش قرار دادند و در [[حیره]] [[دفن]] کردند<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۲۸۴.</ref> | پس از [[مرگ]] هشام، هنگامی که [[ولید بن یزید بن عبدالملک]] به خلافت رسید، تمام [[کارگزاران]] هشام را از کار برکنار کرد، بهجز [[یوسف بن عمر]]؛ زیرا از [[دیوان]] هشام نامههایی به دست آورد که نشان میداد همه با [[خلع]] ولید از [[ولیعهدی]] موافق بودند؛ ولی یوسف با آنان همعقیده نبود. پس او را بر سر کارش ابقا کرد و از او خواست تا [[خالد بن عبدالله قسری]] را زیر فشار قرار دهد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. به دستور [[یوسف بن عمر]]، خالد دستگیر شد و سخت تحت [[شکنجه]] قرار گرفت؛ تا اینکه در [[محرم]] سال ۱۲۶ زیر ضربوشتم [[عمال ابن عمر]] تاب نیاورد و کشته شد. پس او را بهجای [[کفن]] در عبایش قرار دادند و در [[حیره]] [[دفن]] کردند<ref>کامل، ج۱۴، ص۱۸۷.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۲۸۴.</ref> |