بنی‌کلب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
خط ۸۸: خط ۸۸:
[[کناره‌گیری]] [[معاویة بن یزید]] از [[خلافت]] پس از [[مرگ]] پدرش، [[بیعت]] برخی از شهرهای [[شام]] با [[عبدالله بن زبیر]]،<ref> ضحاک بن قیس فهری به عنوان نماینده ی ابن زبیر در شام، از برخی مردم این منطقه بیعت گرفت. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴۷.</ref> [[رقابت]] دو گروه قیسی و [[یمنی]] و [[دودستگی]] [[مردم]] در امر [[بیعت با خلیفه]] بعدی، [[دولت]] نوپای [[امویان]] را با چالش جدّی روبرو کرد. در این [[زمان]] حساس، [[حسان بن مالک]]، [[زعیم]] [[قبیله]] کلب مهمترین چهره سیاسی شام بود که توانست [[بحران]] [[جانشینی]] امویان را [[مدیریت]] کند و به طور موقت اداره [[حکومت]] را به‌دست گیرد<ref> ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۴۷.</ref> تا اینکه سرانجام بزرگان [[بنی امیه]] برای [[انتخاب خلیفه]] در [[جابیه]] به [[شور]] نشستند. [[رئیس]] [[کنگره]] [[حسان بن مالک کلبی]] بود و برخلافت [[خالد بن یزید]] [[برادر]] [[خلیفه]] مستعفی [[اموی]] پافشاری می‌‌کرد ولی [[مروان بن حکم]] به دلیل [[تجربه]] از اقبال بیشتری برخوردار بود و با [[پذیرفتن]] اصلی‌ترین شرط کلبیان مبنی بر [[ولی‌عهدی]] خالد بن یزید به عنوان [[رئیس حکومت]] [[انتخاب]] شد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۶۱۰.</ref> در نتیجه این [[حمایت]] سیاسی بزرگان کلب، بقای دولت بنی امیه تضمین شد، اگرچه [[قدرت]] از شاخه [[سفیانی]] به [[مروانی]] منتقل گردید.
[[کناره‌گیری]] [[معاویة بن یزید]] از [[خلافت]] پس از [[مرگ]] پدرش، [[بیعت]] برخی از شهرهای [[شام]] با [[عبدالله بن زبیر]]،<ref> ضحاک بن قیس فهری به عنوان نماینده ی ابن زبیر در شام، از برخی مردم این منطقه بیعت گرفت. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴۷.</ref> [[رقابت]] دو گروه قیسی و [[یمنی]] و [[دودستگی]] [[مردم]] در امر [[بیعت با خلیفه]] بعدی، [[دولت]] نوپای [[امویان]] را با چالش جدّی روبرو کرد. در این [[زمان]] حساس، [[حسان بن مالک]]، [[زعیم]] [[قبیله]] کلب مهمترین چهره سیاسی شام بود که توانست [[بحران]] [[جانشینی]] امویان را [[مدیریت]] کند و به طور موقت اداره [[حکومت]] را به‌دست گیرد<ref> ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۴۷.</ref> تا اینکه سرانجام بزرگان [[بنی امیه]] برای [[انتخاب خلیفه]] در [[جابیه]] به [[شور]] نشستند. [[رئیس]] [[کنگره]] [[حسان بن مالک کلبی]] بود و برخلافت [[خالد بن یزید]] [[برادر]] [[خلیفه]] مستعفی [[اموی]] پافشاری می‌‌کرد ولی [[مروان بن حکم]] به دلیل [[تجربه]] از اقبال بیشتری برخوردار بود و با [[پذیرفتن]] اصلی‌ترین شرط کلبیان مبنی بر [[ولی‌عهدی]] خالد بن یزید به عنوان [[رئیس حکومت]] [[انتخاب]] شد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۶۱۰.</ref> در نتیجه این [[حمایت]] سیاسی بزرگان کلب، بقای دولت بنی امیه تضمین شد، اگرچه [[قدرت]] از شاخه [[سفیانی]] به [[مروانی]] منتقل گردید.


وجه دیگر ارائه شروط برای [[مروان]] از سوی کلب، [[نمایش قدرت]] این قبیله است که آن زمان هیچ جماعتی در حدّ آنها نبود. در تحلیل گزارش‌های [[تاریخی]] گوناگون و مضطرب این دوره فقط می‌‌توان به این رهنمون شد که حسّان بن مالک کلبی (ابن بحدل) نقش اول تحولات را ایفا می‌‌کرد. او با پشتوانه قبیله‌ای منسجم و بزرگ و نسبت سببی با بنی امیه به [[رهبری]] سالخورده و مورد [[اعتماد]] برای همه گروه‌های مدعی [[منصب خلافت]] تبدیل شده بود و [[مروان]] نیز با این [[شناخت]] [[دست]] به دامان او شد و همان شیوه [[معاویه]] و [[یزید]] در تکیه بر کلبیان را در پیش. گرفت<ref> ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۱۷۲.</ref> به نظر می‌‌رسد [[بنی‌کلب]] در این [[زمان]] نگرشی کاملاً [[سیاسی]] نسبت به [[خلافت]] پیدا کرده بودند، پس مهم نبود که چه کسی سرکار باشد ازاین رو وقتی مروان برخلاف [[عهد]] خود عمل کرد، ([[ولی‌عهدی]] خالد را نقض کرد) ابن بحدل هم [[مخالفت]] چندانی نکرد زیرا سایر شروط به نفع کلب همچنان باقی بود و به جایگاه قبیله‌اش خللی وارد نمی‌شد<ref> فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۷.</ref>.
وجه دیگر ارائه شروط برای [[مروان]] از سوی کلب، [[نمایش قدرت]] این قبیله است که آن زمان هیچ جماعتی در حدّ آنها نبود. در تحلیل گزارش‌های [[تاریخی]] گوناگون و مضطرب این دوره فقط می‌‌توان به این رهنمون شد که حسّان بن مالک کلبی (ابن بحدل) نقش اول تحولات را ایفا می‌‌کرد. او با پشتوانه قبیله‌ای منسجم و بزرگ و نسبت سببی با بنی امیه به [[رهبری]] سالخورده و مورد [[اعتماد]] برای همه گروه‌های مدعی [[منصب خلافت]] تبدیل شده بود و [[مروان]] نیز با این [[شناخت]] دست به دامان او شد و همان شیوه [[معاویه]] و [[یزید]] در تکیه بر کلبیان را در پیش. گرفت<ref> ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة من ظهور الاسلام الی نهایة الدولة الأمویه، ص۱۷۲.</ref> به نظر می‌‌رسد [[بنی‌کلب]] در این [[زمان]] نگرشی کاملاً [[سیاسی]] نسبت به [[خلافت]] پیدا کرده بودند، پس مهم نبود که چه کسی سرکار باشد ازاین رو وقتی مروان برخلاف [[عهد]] خود عمل کرد، ([[ولی‌عهدی]] خالد را نقض کرد) ابن بحدل هم [[مخالفت]] چندانی نکرد زیرا سایر شروط به نفع کلب همچنان باقی بود و به جایگاه قبیله‌اش خللی وارد نمی‌شد<ref> فصلنامه علمی مطالعات تاریخی جنگ، مقاله «بررسی مواجهه نظامی قبیله کلب با جنبش‌های اعتقادی و چالش‌های سیاسی و اقتصادی دوره اموی(۴۱-۱۳۲ هجری)، تألیف میثم حبیبی کیان؛ مهران اسماعیلی، ص۸۷.</ref>.


با تثبیت جایگاه سیاسی کلبیان در [[جابیه]]، [[کارشکنی]] و مخالفت قیسی‌ها شدت گرفت و آنها را به طور کامل در مقابل [[امویان]] [[قرارداد]] که نقطه اوج آن [[نبرد]] [[مرج]] راهط بود، جایی که قیسی‌ها به [[رهبری]] [[ضحاک بن قیس]] به مصاف [[سپاه]] امویان رفتند. در این نبرد، طایفه‌های [[غسان]]، کلب و سکسکی‌ها که دارای مردان فراوان بودند، [[دعوت]] مروان را لبیک گفتند<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۳۷.</ref> و بر قیسی‌ها چیره گشتند.<ref> مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۶۹-۲۸۰.</ref> کلبی‌ها زیر [[پرچم]] خیثم کلبی<ref> بلاذری، انساب الأشراف، ج۵، ص۱۳۹.</ref> [[شمشیر]] زده و بزرگترین [[لشکر]] که بالغ بر پنج تا هفت هزار نفر بود را تشکیل می‌‌دادند.<ref> اصفهانی، الاغانی، ج۱۹، ص۱۹۶.</ref> [[فرمانده]] سوارکاران، حسّان بن مالک بود<ref> بلاذری، انساب الأشراف، ج۵، ص۱۳۸.</ref> و [[زُحنة بن عبدالله کلبی]] کسی بود که ضحاک بن قیس را به [[قتل]] رساند<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۳۸-۵۴۳.</ref>.
با تثبیت جایگاه سیاسی کلبیان در [[جابیه]]، [[کارشکنی]] و مخالفت قیسی‌ها شدت گرفت و آنها را به طور کامل در مقابل [[امویان]] [[قرارداد]] که نقطه اوج آن [[نبرد]] [[مرج]] راهط بود، جایی که قیسی‌ها به [[رهبری]] [[ضحاک بن قیس]] به مصاف [[سپاه]] امویان رفتند. در این نبرد، طایفه‌های [[غسان]]، کلب و سکسکی‌ها که دارای مردان فراوان بودند، [[دعوت]] مروان را لبیک گفتند<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۳۷.</ref> و بر قیسی‌ها چیره گشتند.<ref> مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۶۹-۲۸۰.</ref> کلبی‌ها زیر [[پرچم]] خیثم کلبی<ref> بلاذری، انساب الأشراف، ج۵، ص۱۳۹.</ref> [[شمشیر]] زده و بزرگترین [[لشکر]] که بالغ بر پنج تا هفت هزار نفر بود را تشکیل می‌‌دادند.<ref> اصفهانی، الاغانی، ج۱۹، ص۱۹۶.</ref> [[فرمانده]] سوارکاران، حسّان بن مالک بود<ref> بلاذری، انساب الأشراف، ج۵، ص۱۳۸.</ref> و [[زُحنة بن عبدالله کلبی]] کسی بود که ضحاک بن قیس را به [[قتل]] رساند<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۵۳۸-۵۴۳.</ref>.
خط ۹۸: خط ۹۸:
بررسی تحرکات کلبیان در این دوره از جنگ‌های پراکنده، علاوه بر رقابت‌های سیاسی حاکی از انگیزهای بالاتر، در قالب تعصب قبیلگی و [[پیروی]] از [[سنت]] [[خونخواهی]] (ثأر) است. در [[حقیقت]] این سنّتِ مبتنی بر [[تعصبات جاهلی]]، باوجود [[جایگزینی]] [[قصاص]] به جای آن {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.</ref> همچنان در میان قبایل رواج داشت به گونه‌ای که کشته شدن یک نفر از [[قبیله]] یا تعرض به عشیره‌ای برابر با [[تجاوز]] به کل قبیله بود و [[انتقام]] از آن، دیگر جنبه فردی نداشت. با این بیان می‌‌توان نبردهای کلب و قیس را در قالب این [[سنت]] نیز برشمرد به طوری که بیشترین آسیب را [[قبایل]] [[بدوی]] کلب دیدند چراکه هجمه به آنها از سوی انتقام جویان قیسی، به مراتب آسانتر از کلبیان مستقر در [[شهرها]] بود.
بررسی تحرکات کلبیان در این دوره از جنگ‌های پراکنده، علاوه بر رقابت‌های سیاسی حاکی از انگیزهای بالاتر، در قالب تعصب قبیلگی و [[پیروی]] از [[سنت]] [[خونخواهی]] (ثأر) است. در [[حقیقت]] این سنّتِ مبتنی بر [[تعصبات جاهلی]]، باوجود [[جایگزینی]] [[قصاص]] به جای آن {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.</ref> همچنان در میان قبایل رواج داشت به گونه‌ای که کشته شدن یک نفر از [[قبیله]] یا تعرض به عشیره‌ای برابر با [[تجاوز]] به کل قبیله بود و [[انتقام]] از آن، دیگر جنبه فردی نداشت. با این بیان می‌‌توان نبردهای کلب و قیس را در قالب این [[سنت]] نیز برشمرد به طوری که بیشترین آسیب را [[قبایل]] [[بدوی]] کلب دیدند چراکه هجمه به آنها از سوی انتقام جویان قیسی، به مراتب آسانتر از کلبیان مستقر در [[شهرها]] بود.


در گوشه دیگر [[خلافت اسلامی]] و در میانه دوران [[حکومت بنی امیه]]، [[ستم]] [[والیان]] [[اموی]] بر [[مردم عراق]]، سبب اعتراض‌های [[سیاسی]] و قبیلگی [[مردم]] آن [[دیار]] شد و این منطقه را به کانون شورش‌های [[ضد]] اموی بدل کرد. [[شورش]] [[عبدالرحمان بن اشعث کندی]] از این دسته بود. او که در ابتدا حامی [[بنی امیه]] بود؛ در ۸۰ [[هجری]] از سوی [[حجاج]] بن یوسف، به سیستان رفت و آنجا را فتح کرد اما پس از پیروزی‌های مختلف کارش را متوقف کرد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۳۲۲-۳۲۷.</ref> از این رو به [[سستی]] و [[ناتوانی]] متهم شد و همین مسئله سبب مخالفتش با [[امویان]] گردید.<ref>نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۲۳۷.</ref> پس ازاین [[اختلاف]]، ابن اشعث که [[رهبر]] قبیله کنده و از بزرگان [[کوفه]] بود توانست از [[کینه]] [[عراقی‌ها]] نسبت به امویان بهره گیرد و [[شورشی]] را در ۸۱ هجری از [[بصره]] آغاز کند. در این سلسله [[نبردها]] علاوه بر مردم عادی کلب که قسمتی از [[سپاه شام]] و کوفه را تشکیل می‌‌دادند، [[سفیان بن أبرد]] و [[عبدالرحمن بن سلیم]]، دو سردار [[قبیله کلب]] بودند که [[مسئولیت]] دسته سوارکاران و سمت راست [[سپاه]] حجاج را برعهده داشتند.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۳۴۹.</ref> بنابراین کلبی‌ها با حضور دو سردار خود، قسمت بزرگی از سپاه شام را تشکیل می‌‌دادند و توانستند در [[نبرد]] دیر الجماجم<ref> مسعودی، التنبیه والإشراف، ص۲۷۱-۲۷۳.</ref> [[قیام]] ابن اشعث را [[شکست]] دهند.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۰۱؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۲۳۷.</ref> پس از ابن [[اشعث]]، [[یزید بن مهلب]] هم در پی سیاست‌های [[امویان]] [[دست]] به [[شورش]] زد. او پس از [[عزل]] از [[امارت]] [[خراسان]]<ref> طقوش، دولت امویان، ص۱۴۸.</ref> و [[زندانی]] شدن،<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۸۸.</ref> در ۱۰۱ [[هجری]] از [[زندان]] فرار کرد و حرکت خود را در ابتدای دوره [[خلافت]] [[یزید بن عبدالملک]] بر علیه [[بنی امیه]] آغاز نمود. [[ابن مهلب]] [[بصره]] را [[تصرف]] کرد و [[مردم]] آنجا با او [[بیعت]] کردند.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۵۸۴.</ref> او علاوه بر بصره، بر کوفه، [[فارس]] و [[اهواز]] چیره گردید ولی در برخورد با [[والی]] [[اموی]] [[عراق]] [[مسلمة بن عبدالملک]] بسیاری از یارانش را از دست داد و کشته شد<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۵۹۷.</ref>.
در گوشه دیگر [[خلافت اسلامی]] و در میانه دوران [[حکومت بنی امیه]]، [[ستم]] [[والیان]] [[اموی]] بر [[مردم عراق]]، سبب اعتراض‌های [[سیاسی]] و قبیلگی [[مردم]] آن [[دیار]] شد و این منطقه را به کانون شورش‌های [[ضد]] اموی بدل کرد. [[شورش]] [[عبدالرحمان بن اشعث کندی]] از این دسته بود. او که در ابتدا حامی [[بنی امیه]] بود؛ در ۸۰ [[هجری]] از سوی [[حجاج]] بن یوسف، به سیستان رفت و آنجا را فتح کرد اما پس از پیروزی‌های مختلف کارش را متوقف کرد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۳۲۲-۳۲۷.</ref> از این رو به [[سستی]] و [[ناتوانی]] متهم شد و همین مسئله سبب مخالفتش با [[امویان]] گردید.<ref>نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۲۳۷.</ref> پس ازاین [[اختلاف]]، ابن اشعث که [[رهبر]] قبیله کنده و از بزرگان [[کوفه]] بود توانست از [[کینه]] [[عراقی‌ها]] نسبت به امویان بهره گیرد و [[شورشی]] را در ۸۱ هجری از [[بصره]] آغاز کند. در این سلسله [[نبردها]] علاوه بر مردم عادی کلب که قسمتی از [[سپاه شام]] و کوفه را تشکیل می‌‌دادند، [[سفیان بن أبرد]] و [[عبدالرحمن بن سلیم]]، دو سردار [[قبیله کلب]] بودند که [[مسئولیت]] دسته سوارکاران و سمت راست [[سپاه]] حجاج را برعهده داشتند.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۳۴۹.</ref> بنابراین کلبی‌ها با حضور دو سردار خود، قسمت بزرگی از سپاه شام را تشکیل می‌‌دادند و توانستند در [[نبرد]] دیر الجماجم<ref> مسعودی، التنبیه والإشراف، ص۲۷۱-۲۷۳.</ref> [[قیام]] ابن اشعث را [[شکست]] دهند.<ref> یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۰۱؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۲۳۷.</ref> پس از ابن [[اشعث]]، [[یزید بن مهلب]] هم در پی سیاست‌های [[امویان]] دست به [[شورش]] زد. او پس از [[عزل]] از [[امارت]] [[خراسان]]<ref> طقوش، دولت امویان، ص۱۴۸.</ref> و [[زندانی]] شدن،<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۸۸.</ref> در ۱۰۱ [[هجری]] از [[زندان]] فرار کرد و حرکت خود را در ابتدای دوره [[خلافت]] [[یزید بن عبدالملک]] بر علیه [[بنی امیه]] آغاز نمود. [[ابن مهلب]] [[بصره]] را [[تصرف]] کرد و [[مردم]] آنجا با او [[بیعت]] کردند.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۵۸۴.</ref> او علاوه بر بصره، بر کوفه، [[فارس]] و [[اهواز]] چیره گردید ولی در برخورد با [[والی]] [[اموی]] [[عراق]] [[مسلمة بن عبدالملک]] بسیاری از یارانش را از دست داد و کشته شد<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۶، ص۵۹۷.</ref>.


در خاموش کردن این [[جنبش]]، مردم کلب مقدم‌تر از همه بودند و [[فحل بن عیاش کلبی]]، نقش بسزایی در [[سرنوشت]] [[جنگ]] داشت به طوری که پس از شناختن یزید بن مهلب با کمک دیگر کلبیان، او را به [[قتل]] رساند.<ref> ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۹۴.</ref> [[مدرک بن ضبّ کلبی]] هم به دنبال باقیمانده [[آل]] مهلب به فارس رفت و [[عبدالرحمن بن سلیم کلبی]] به [[پاس]] این [[خدمت]] [[والی بصره]] شد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۸، ص۲۳۱.</ref>.  
در خاموش کردن این [[جنبش]]، مردم کلب مقدم‌تر از همه بودند و [[فحل بن عیاش کلبی]]، نقش بسزایی در [[سرنوشت]] [[جنگ]] داشت به طوری که پس از شناختن یزید بن مهلب با کمک دیگر کلبیان، او را به [[قتل]] رساند.<ref> ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۹۴.</ref> [[مدرک بن ضبّ کلبی]] هم به دنبال باقیمانده [[آل]] مهلب به فارس رفت و [[عبدالرحمن بن سلیم کلبی]] به [[پاس]] این [[خدمت]] [[والی بصره]] شد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۸، ص۲۳۱.</ref>.  
۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش