اثبات امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۰٬۹۵۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۷: خط ۷۷:


به نظر می‌رسد در این مورد باید قائل به تفصیل شد. آن دسته از [[صفات ائمه]]{{عم}} مانند عصمت و [[منصوص بودن]] که به حد ضرورت رسیده و جزء ضروریات [[مکتب]] [[شیعه امامیه]] شده است، [[انکار]] آنها مستلزم [[انکار امامت]] ائمه{{عم}} است و [[آدمی]] را از [[تشیع]] بیرون می‌برد؛ چنان‌که [[انکار ضروری دین]] [[اسلام]] متضمن [[تکذیب]] [[رسول خدا]]{{صل}} است و آدمی را از اسلام بیرون می‌برد. اما آن دسته از صفاتی که به حد ضرورت نرسیده و انکار آنها مستلزم انکار امامت نیست، مانند [[محدث]] بودن و [[سخن گفتن]] ایشان با [[ملائکه]]، تصدیق این موارد لازم نیست<ref>مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۵؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۷۰.</ref>
به نظر می‌رسد در این مورد باید قائل به تفصیل شد. آن دسته از [[صفات ائمه]]{{عم}} مانند عصمت و [[منصوص بودن]] که به حد ضرورت رسیده و جزء ضروریات [[مکتب]] [[شیعه امامیه]] شده است، [[انکار]] آنها مستلزم [[انکار امامت]] ائمه{{عم}} است و [[آدمی]] را از [[تشیع]] بیرون می‌برد؛ چنان‌که [[انکار ضروری دین]] [[اسلام]] متضمن [[تکذیب]] [[رسول خدا]]{{صل}} است و آدمی را از اسلام بیرون می‌برد. اما آن دسته از صفاتی که به حد ضرورت نرسیده و انکار آنها مستلزم انکار امامت نیست، مانند [[محدث]] بودن و [[سخن گفتن]] ایشان با [[ملائکه]]، تصدیق این موارد لازم نیست<ref>مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۵؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۷۰.</ref>
===[[شبهات]]===
برخی از [[وهابیون]] و [[اهل سنت]] با [[انکار]] [[ایمان]] به [[ائمه اطهار]]{{عم}}، شبهاتی در این‌باره مطرح کرده‌اند که به اختصار دو نمونه را مطرح، و [[نقد]] و بررسی می‌کنیم:
===[[شبهه]] اول: قرار دادن [[شهادت ثالثه]] جزء ایمان===
برخی از وهابیون، با انکار ایمان به [[ائمه اثناعشر]]{{عم}}، برآنند که [[شیعیان]] آن را داخل در ارکان ایمان کنند؛ بلکه بزرگ‌ترین رکن آن<ref>فیصل نور، الامامة و النص، ص۲۳.</ref> یا عین آن قرار داده‌اند<ref>قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ج۲، ص۵۷۲.</ref>. شیعیان بر اساس بعضی [[روایات]]<ref>ر.ک: کلینی، کافی، ج۲، ص۲۴ و ۲۵.</ref>، [[ثواب]] در [[آخرت]] را مبتنی بر ایمان دانسته‌اند، نه [[اسلام]]! بر این اساس آنها عبارت و شهادت ثالثه {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ‌}} را اختراع کرده و آن را جزء ایمان قرار دادند و در [[اذان]] و [[نماز]] و تلقین میت تکرار می‌کنند. خود این [[اعتقاد]] دلیل بر بطلان [[مذهب شیعه]] است؛ زیرا آنها بدون [[اذن خدا]] [[حکم]] جدیدی در [[دین]] [[تشریع]] کردند؛ چون این اعتقاد و [[شهادت]] در [[قرآن]] و [[سنت]] وجود ندارد<ref>اصول مذهب الشیعة الامامیة، ج۲، ص۵۷۲ – ۵۷۴.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۷۴.</ref>
===نقد و بررسی===
از خلال مباحث گذشته روشن شد که [[تصدیق]] و [[اعتقاد به امامت]]، جزء ایمان است؛ چراکه جزء آورده‌های [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بوده و ایمان به آورده‌های [[پیامبر]]{{صل}} نیز به [[اذعان]] علمای [[فریقین]] ضروری است. پس ایمان به [[ائمه]]{{عم}} جزء اختراعات [[شیعه]] نیست؛ بلکه لازمه [[اعتقاد اهل سنت]] (ایمان به تمام {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}}) نیز همین است؛ هرچند آنها به این لازمه پای‌بند نبوده‌اند!
اما اینکه [[امامت]] بزرگ‌ترین رکن ایمان یا عین ایمان باشد، اتهامی بیش نیست؛ زیرا همان‌طور که در بخش پیش بیان شد، امامت یکی از ارکان ایمان است و پس از تصدیق وجود و [[وحدانیت خدا]] و [[نبوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} قرار دارد. شیعه امامت را عین ایمان، و تصدیق و [[ایمان به خدا]] و رسولش را داخل در ارکان ایمان نمی‌داند. بر فرض اگر هم کسی چنین بگوید قطعاً با مسلم فرض کردن [[تصدیق]] وجود و [[وحدانیت خدا]] و [[نبوت]] [[پیامبر]]{{صل}} چنین سخنی گفته است؛ نه بدون چنین پیش‌فرضی.
این مطلب که [[پاداش]] و [[ثواب]] در [[آخرت]] مبتنی بر [[ایمان]] است، نه [[اسلام]]، مطلب صحیح و حقی بوده و ایرادی بر آن وارد نیست؛ زیرا همان‌طور که در مفهوم‌شناسی ایمان گذشت، اسلام و ایمان متفاوتند. اسلام [[اقرار]] ظاهری به [[شهادتین]] است. هر کسی شهادتین بر زبان جاری کرد، [[مسلمان]] است و [[احکام اسلام]] نسبت به او جاری می‌شود. روشن است که چنین اقرار و [[شهادت]] ظاهری و لفظی نمی‌تواند ملاک [[ثواب و عقاب]] [[اخروی]] باشد؛ زیرا ممکن است کسی بدون هیچ [[اعتقاد قلبی]] و [[التزام عملی]] چنین اقرار و شهادتینی به زبان جاری کند! ثواب اخروی مترتب بر اعتقاد قلبی (ایمان) توأم با [[عمل صالح]] است. همان‌طور که بیان شد [[امامت]] از مهم‌ترین [[دستورات]] و آورده‌های [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است و هر [[مسلمانی]] باید بدان ملتزم و [[معتقد]] باشد. بنابراین ملاک ثواب و پاداش در آخرت مترتب بر ایمان است که امامت نیز جزئی از آن است<ref>عابدی، توحید و شرک، ص۴۴۸.</ref>.
درباره [[شهادت ثالثه]] {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ}} نیز که از [[شعار]] [[شیعیان]] است و در [[اذان]] و مواقع دیگر آن را تکرار می‌کنند، باید گفت که خود شیعیان بالاتفاق و [[اجماع]]<ref>نراقی، رسائل و مسائل، ج۲، ص۱۵۵.</ref> می‌پذیرند که این شهادت جزء اذان نیست و نباید به قصد جزئیت در اذان گفته شود<ref>ر.ک: صاحب جواهر، جواهر الکلام، ج۹، ص۸۶؛ یزدی، العروة الوثقی (المحشی)، ج۲، ص۴۱۲؛ یزدی، العروة الوثقی مع التعلیقات، ج۱، ص۵۰۲؛ فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج۲ ص۱۲۴؛ خویی، موسوعة الإمام الخوئی، ج۱۳، ص۲۵۹ و ۲۶۰؛ نراقی، رسائل و مسائل، ج۲، ص۱۵۵؛ خمینی، توضیح المسائل (محشی)، ج۱، ص۵۱۹ و ۵۳۰.</ref>؛ بلکه باید به [[قصد قربت]] و [[رجاء]] و [[تبرک]]<ref>فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج۲، ص۱۲۴؛ العروة الوثقی مع التعلیقات، ج۱، ص۵۰۲ (تعلیقه مکارم شیرازی)؛ خمینی، توضیح المسائل (محشی)، ج۱، ص۵۱۹ و ۵۳۰؛ توحید و شرک، ص۴۴۸. برخی این قید را نیز افزوده‌اند که به نحوی گفته شود که معلوم شود جزء اذان و اقامه نیست یا به نحوی که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد. (توضیح المسائل (محشی)، ج۱، ص۵۱۹).</ref> یا بنا بر نظر برخی به قصد [[استحباب]]<ref>العروة الوثقی (المحشی)، ج۲، ص۴۱۲ (حاشیه مرحوم شیرازی و کاشف الغطاء)؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۸۱، ص۱۱۱ و ۱۱۲؛ توضیح المسائل (محشی)، ج۱، ص۵۱۹ (حاشیه دوم: آیت‌الله بهجت).</ref> گفته شود<ref>ر.ک: شهرستانی، اشهد أن علیاً ولی الله فی الأذان بین الشرعیّة والابتداع. این کتاب با عنوان جایگاه اشهد ان علیاً ولی الله در اذان توسط سیدهادی حسینی ترجمه و در انتشارات دلیل ما منتشر شده است. در این کتاب شهادت ثالثه از دیدگاه روایات و علمای شیعه از شیخ صدوق تا زمان حاضر نقل و بررسی شده و عدم جزئیت آن در اذان نتیجه گرفته شده است.</ref>. همچنین [[شهادت ثالثه]] جزء تشهد [[نماز]] نبوده و نباید در آن گفته شود<ref>جامع المسائل، ج۲، ص۱۲۴؛ امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۱۶۷؛ مکارم، استفتائات جدید، ج۱، ص۷۴.</ref>.
اما اینکه شهادت ثالثه دلیل بر بطلان [[مکتب شیعه]] باشد، مایه [[تعجب]] و [[شگفتی]] است؛ زیرا اولاً همان‌طور که بیان شد بر اساس دیدگاه [[علمای شیعه]]، این [[شهادت]] جزء [[اذان]] و نماز نیست و صرفاً از باب [[قصد قربت]] و [[رجاء]] یا [[تیمن]] و [[تبرک]] و به عنوان ذکر تنها در اذان<ref>فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج۲، ص۱۲۴.</ref> گفته می‌شود. از این‌رو به به هیچ وجه [[بدعت]] یا [[حکم]] جدیدی محسوب نمی‌شود؛ البته اگر کسی آن را به قصد جزئیت در اذان بگوید بدعت [[باطل]] و [[تشریع]] [[حرام]] خواهد بود<ref>خویی، موسوعة الإمام الخوئی، ج۱۳، ص۲۶۰.</ref>؛
ثانیاً اصل این [[اعتقاد]] و شهادت، از [[آیات قرآن]] و به خصوص [[سنت پیامبر]]{{صل}} به [[راحتی]] و [[صراحت]] قابل [[اثبات]] است. از آنجا که در بخش پیشین به [[آیه اکمال دین]] و [[تبلیغ]] و برخی [[روایات]] و [[سنت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} از جمله [[حدیث متواتر]] [[غدیر]] و [[منزلت]] و [[روایات دوازده امیر]] یا [[خلیفه]] اشاره کردیم، از بیان [[مجدد]] آنها صرف نظر می‌کنیم. بنابراین [[شهادت ثالثه]] و تکرار آن فی نفسه هیچ ایرادی ندارد؛ بلکه ذکر محسوب شده و [[ثواب]] نیز دارد<ref>جامع المسائل، ج۲، ص۱۲۴.</ref>. در [[اذان]] نیز به قصد عدم جزئیت و به قصد [[تیمن]] و [[تبرک]] یا قربت مطلوب است.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۷۴.</ref>
===[[شبهه]] دوم: [[شیعیان]] [[پیروان]] [[فرقه]] [[مرجئه]]===
برخی [[وهابیون]] شیعیان را پیرو فرقه مرجئه دانسته‌اند؛ زیرا شیعیان، [[ایمان]] را همان [[اقرار]] به [[ائمه دوازده‌گانه]]{{عم}} و [[معرفت امام]] را برای ایمان و دخول به [[بهشت]] کافی می‌دانند. ایشان در این‌باره به برخی [[روایات شیعه]]، مبنی بر اینکه با وجود ایمان - از نظر ایشان ایمان یعنی [[محبت]] و [[معرفت ائمه]]{{عم}} - هیچ گناهی ضرر ندارد<ref>ر.ک: کلینی، کافی، ج۲، ص۴۶۳ و ۴۶۴؛ فیض کاشانی، الوافی، ج۲۵، ص۶۰۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۹، ص۲۴۸، ۲۵۶، ۲۶۶ و ۳۰۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی‌طالب{{ع}}، ج۳، ص۱۹۷.</ref>، [[تمسک]] کرده‌اند<ref>قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ج۲، ص۵۷۵ و ۵۷۶</ref>. از دیدگاه ایشان تنها تفاوت مرجئه و [[شیعه]] این است که مرجئه ایمان را معرفتِ [[خدا]] می‌داند؛ ولی شیعه [[معتقد]] است ایمان، [[معرفت]] یا [[محبت امام]] است<ref>قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ج۲، ص۵۷۶.</ref>.
[[شبهه‌کننده]] در نهایت نتیجه گرفته است که اگر محبت و معرفت امام برای دخول در بهشت کافی است و با وجود آن هیچ گناهی ضرر نمی‌رساند، پس [[ایمان به خدا]] و [[رسول]] و جمیع [[عقاید دینی]] و [[تکلیف]] و [[احکام شرعی]] ساقط می‌شود و در [[اسلام]] چیزی غیر از [[حب علی]]{{ع}} باقی نمی‌ماند! همچنین [[ارسال رسل]] و [[انزال کتب]] و [[شرایع]] نیز [[لغو]] خواهد بود. از این رو این مطلب واضح البطلان است<ref>قفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة، ج۲، ص۵۷۷ و ۵۷۸.</ref>!<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۷۷.</ref>
===[[نقد]] و بررسی===
اولاً همان‌طور که در مطالب پیشین گذشت، شیعیان ایمان را با [[اعتقاد به امامت]] یا محبت و معرفت ائمه{{عم}} برابر نمی‌دانند؛ بلکه ایمان را [[تصدیق قلبی]] می‌دانند که ارکانی دارد؛ از جمله [[وحدانیت خدا]]، [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامت ائمه]]{{عم}}. پس [[امامت]] جزئی از ارکان [[ایمان]] است؛ نه همه یا عین آن؛
ثانیاً از نظر [[شیعه]] [[معرفت]] و ایمان به [[ائمه]]{{عم}} به [[تنهایی]]، هرگز برای دخول در [[بهشت]] کافی نیست؛ بلکه توأم با آن، باید به [[خدا]] و [[وحدانیت]] او و [[نبوت]] رسولش{{صل}} و [[معاد]] نیز ایمان داشت. [[تصدیق]] و ایمان به همه این ارکان در کنار هم موجب دخول در بهشت خواهد شد و هرگز ایمان به برخی، بدون بعض دیگر، مایه [[نجات]] و [[رستگاری]] و دخول در بهشت نخواهد شد؛ حتی ایمان و تصدیق به وجود و وحدانیت خدا بدون ایمان به ارکان دیگر موجب دخول در بهشت نمی‌شود. از این رو [[شیعیان]] هرگز [[معتقد]] نیستند که [[مؤمن]] به ائمه{{عم}} داخل در بهشت می‌شود؛ هر چند منکر خدا و رسولش باشد! همان‌طور که بیان شد، تصدیقِ همه [[ضروریات دین]] [[اسلام]]، [[واجب]] بوده و جزء اصول و ارکان ایمان است و [[انکار]] آن به [[اجماع]] [[علما]] موجب [[کفر]] است<ref>مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۲؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۸.</ref>. روشن است که تصدیقِ وجود و وحدانیت خدا و نبوت [[رسول خدا]]{{صل}} و معاد، از مهم‌ترین و اساسی‌ترین [[ضروریات اسلام]] است و منکر آنها [[کافر]] است و هرگز رنگ و بوی بهشت را هم نخواهد دید! پس ایمان یا [[محبت]] و معرفت به ائمه{{عم}}، در کنار ارکان دیگر، موجب دخول در بهشت و رستگاری است؛ نه به تنهایی.
به [[زعم]] این [[وهابیون]]، شیعیان معتقدند که [[اعتقاد]] به [[ولایت]] و امامت به تنهایی نجات و رستگاری کافی است و [[گناه]] و [[معصیت]] تأثیری در این باره ندارد! از همین رو شیعه را به [[مرجئه]]<ref>مرجئه یکی از فرق اهل سنت و در مقابل خوارج و شیعیان است (شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۲). بنا بر قول مشهور مرجئه از ارجاء به معنای تأخیر انداختن است (سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص۹۹ و ۱۰۰؛ بغدادی، الملل و النحل، ص۱۳۹؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۱ و ۱۶۲)؛ مرجئه ایمان را به معنای تصدیق و اقرار زبانی دانسته‌اند؛ (طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۲۷؛ الملل و النحل، ص۱۳۹) البته برخی از پیروان این فرقه تصدیق قلبی یا محبت را هم به اقرار زبانی افزوده‌اند (بغدادی، الملل و النحل، ص۱۳۹ - ۱۴۱؛ سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص۱۰۱). آنچه میان همه پیروان این فرقه مشترک است، خارج کردن عمل از دایره ایمان و بی‌اهمیتی آن در ایمان است (سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص۱۰۱). از این رو وجه تسمیه مرجئه به این جهت است که آنها در حقیقت تصدیق و اقرار زبانی را مقدم کرده و عمل را به تأخیر انداختند و آن را از مقومات ایمان یا اجزا و شرایط آن خارج کردند (ر.ک: بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص۱۰۰ و ١٠١؛ الملل والنحل، ص۱۳۹). عقیده مشهور این فرقه این است که با ایمان، هیچ معصیتی ضرر نمی‌رساند و با کفر، هیچ طاعت و عمل صالحی سود ندارد (بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص۱۰۰؛ جرجانی، التعریفات ص۹۱). بنابراین از نظر مرجئه در حقیقت ایمان، عمل شرط نیست و گناهکار و مرتکب گناهان کبیره و صغیره حتی تارک الصلاة و شارب الخمر و... مؤمن محسوب می‌شود (بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص۱۰۰).</ref>[[تشبیه]] کرده‌اند؛ در حالی که به هیچ‌وجه [[شیعیان]] چنین عقیده‌ای ندارند و تشبیه و [[قیاس]] [[شیعه]] با [[مرجئه]] تشبیه و قیاس مع الفارق است. بر خلاف مرجئه، عمل در [[مکتب تشیع]] در کنار [[ایمان]] بسیار مهم و اساسی بوده و اساساً ایمان به [[تنهایی]] و بدون عمل سودی نداشته و موجب [[رستگاری]] و [[نجات]] نخواهد شد<ref>سبحانی، الإلهیات، ج۴، ص۳۱۶. در آیه ۲۹ و ۳۰ سوره کهف عقاب اثر ظلم، و ثواب نتیجه ایمان و عمل صالح شمرده شده است. علامه طباطبایی از این آیات، چنین استفاده کرده است که ایمان به تنهایی و بدون عمل صالح ثوابی ندارد و بلکه ظلم است (طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۳۰۵).</ref>. [[شیعیان]] هرگز بر این [[عقیده]] نیستند که [[اعتقاد]] به [[ولایت]] و [[امامت]] به [[تنهایی]] در [[نجات]] و [[رستگاری]] کافی است و با وجود [[ایمان]] به [[ائمه]]{{عم}}، [[معصیت]] و [[گناه]] ضرر و تأثیری ندارد! [[روایات]] فراوانی از [[ائمه معصومین]]{{عم}} نقل شده است که چنین تهمتی را ناروا و [[باطل]] می‌شمارد؛ از جمله:
جابر گوید [[امام باقر]]{{ع}} به من فرمود:
ای جابر آیا کسی که ادعای [[تشیع]] می‌کند او را بس است که از [[محبت]] ما [[اهل بیت]]{{عم}} دم زند؟ به [[خدا]] قسم [[شیعه]] ما نیست مگر کسی که از خدا [[پروا]] کند و او را [[اطاعت]] نماید. ای جابر، ایشان شناخته نشوند جز با [[فروتنی]] و [[خشوع]]، [[امانت]]، کثرت [[ذکر خدا]]، [[روزه]]، [[نماز]]، [[نیکی به والدین]]، مراعات [[همسایگان]] [[فقیر]] و مستمند و قرض‌داران و [[یتیمان]]، [[صدق در گفتار]]، [[تلاوت قرآن]]، بازداشتن زبان درباره [[مردم]] جز در مورد [[نیکی]] آنها. آنها [[امانتداران]] بستگان خویش باشند. عرض کردم: «یابن [[رسول الله]]! ما امروز کسی را دارای این صفات نمی‌شناسیم». [[امام]]{{ع}} فرمود:‌ای جابر، به دنبال راه‌ها و [[مذاهب]] مختلف نرو. آیا برای شخص کافی است که بگوید من علی را دوست دارم و از او [[پیروی]] می‌کنم ولی با وجود این فعالیت [[دینی]] نکند؟! پس اگر بگوید: من [[رسول خدا]]{{صل}} را دوست دارم - رسول خدا{{صل}} بهتر از علی{{ع}} است- سپس از [[رفتار]] او پیروی نکند و به [[سنت]] او عمل ننماید، محبتش به [[پیامبر]]{{صل}} برای او هیچ سودی ندارد. پس [[تقوای الهی]] پیشه کنید و برای آنچه نزد خداست عمل کنید. خدا با هیچ‌کس [[قرابت]] و [[خویشاوندی]] ندارد. محبوب‌ترین [[بندگان]] [[خداوند]] و گرامی‌ترین‌شان نزد او با تقواترین و مطیع‌ترین آنهاست. ای جابر، به خدا جز با اطاعت، به [[خدای تبارک و تعالی]] نمی‌توان [[تقرب]] جست. همراه ما برات [[آزادی]] از [[دوزخ]] نیست و هیچ‌کس بر خدا [[حجت]] ندارد. هر که [[مطیع خدا]] باشد، [[دوستدار]] ما و هر که [[نافرمانی خدا]] کند، [[دشمن]] ماست؛ [[ولایت]] ما جز با عمل و [[ورع]] به دست نیاید»<ref>کلینی، کافی، ج۲، ص۷۴ و ۷۵.</ref>.
این [[روایت]] و [[روایات]] مشابه آن<ref>ر.ک: کلینی، کافی، ج۲، ص۲۲۶ – ۲۴۲ و ۳۰۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۸۶ – ۲۹۰.</ref> - که به جهت اختصار از نقل آنها چشم پوشیدیم- صریحاً بر بطلان [[عقیده]] [[ایمان]] بدون عمل دلالت دارند. بر اساس این روایات، ولایت و [[محبت علی]] و [[آل علی]]{{عم}} بدون عمل، برات [[آزادی]] از [[آتش جهنم]] و دخول در [[بهشت]] نیست و اساساً [[شیعه]] و [[مؤمن]] بدون عمل، شیعه و [[مؤمن حقیقی]] به [[ائمه]]{{عم}} نیست<ref>امام باقر{{ع}} فرمود: «هر مذهبی شما را به راهی نبرد! به خدا سوگند شیعه ما نیست مگر کسی که خدای عزوجل را اطاعت کند» (کافی ج۲ ص۷۳). در این روایت امام باقر{{ع}} به شیعیان هشدار می‌دهد که در عذرتراشی و کوتاهی در اطاعت از خدا به جهت انتساب به ائمه{{عم}} به دنبال مذاهب و فرقه‌های انحرافی نروید و گمان نکنید که صرف تشیع زبانی و اظهار محبت به ائمه{{عم}}، بدون پیروی از آنها در عبادت و اطاعت خداوند، در نجات و رستگاری کافی است. بدانید که یگانه راه سعادت و نجات، اطاعت از خداوند است و بس (فیض کاشانی، الوافی، ج۴، ص۳۰۱؛ مجلسی، مرآة العقول، ج۸، ص۴۸).</ref>. بنابراین علاوه بر اینکه در کنار ایمان به ائمه{{عم}}، ایمان به سایر ارکان نیز ضروری است، در کنار ایمان، عمل نیز بسیار مهم است و تنها [[ایمان کامل]] توأم با عمل موجب [[رستگاری]] و [[نجات]] خواهد شد.
اما اینکه با [[محبت]] یا ایمان به ائمه{{عم}} از جمله [[امیر مؤمنان]]{{ع}} هیچ گناهی ضرر نمی‌رساند، مانند این است که گفته شود با وجود [[عصمت]]، هیچ گناهی ضرر ندارد. این بدان معناست که ایمان و محبت ائمه{{عم}} [[قلب]] شیعه و دوستدار [[واقعی]] آنها را طوری منور می‌کند که [[گناه]] نمی‌کند و از [[گناه]] دوری می‌جوید؛ اگر بر فرض خطایی از او سر زد، به واسطه [[نور ایمان]]، با [[توبه]] و [[رجوع]] الی [[الله]]، جبران کند؛ نه اینکه [[غرق]] در گناه باشد و ضرری به او نرساند؛ زیرا علامت [[محبت]] آن است که مُحِب خود را شبیه [[محبوب]] کند؛ لذا علامت محبت به علی و [[آل علی]]{{ع}} این است که گناه و معصیتی از او سر نزند<ref>ر.ک، عابدی توحید و شرک، ص۴۵۲؛ خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۷۳ و ۵۷۴. کسی که چنین می‌پندارد که به مجرد ادعای تشیع و محبت اهل بیت{{عم}} قلم تکلیف از او برداشته شده، نمی‌داند که شیطان بر او چیره شده و او را فریفته است؛ چنانچه بیم آن است که در آخر عمر محبت بی‌مغز و بی‌فایده‌اش نیز از دستش برود و با دست تهی در صف نواصب اهل بیت محشور گردد. ممکن نیست من با کسی دوست باشم و نسبت به او محبت و اخلاص داشته باشم و کاملاً بر خلاف هدف و مطلوب او اقدام کنم. ثمره و نتیجه درخت محبت، عمل بر طبق آن است؛ اگر این ثمره را نداشته باشد، باید دانست که محبت نبوده، بلکه خیال محبت بوده است. پیامبر اکرم{{صل}} و اهل بیت مکرم او{{عم}}، تمام عمر خود را در تقوا و عمل صالح صرف نمودند و یگانه مقصد آنها نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بود، پس محب و شیعه آنها کسی است که در مقاصد آنها با ایشان شریک باشد و از آثار اخبار آنها پیروی کند (امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۷۶).</ref>! یا اینکه بنا بر نظر برخی، مراد از ضرر در این‌گونه [[روایات]]، آن ضرری است که موجب دخول یا [[خلود]] در [[آتش جهنم]] شود<ref> مجلسی، مرآة العقول، ج۱۱، ص۳۹۶.</ref>. بنابراین مراد از این روایات این است که با [[ایمان]] کسی داخل در [[جهنم]] یا خالد در آن نمی‌شود و این مطلب با عذاب‌های [[عالم برزخ]] و مواقف دیگر منافاتی ندارد. [[روایت]] {{متن حدیث|حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ...}} نیز همین‌گونه معنا و [[تفسیر]] می‌شود و این دو احتمال نیز در آن وجود دارد<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۷۴.</ref>.
در روایتی [[محمد بن مارد]] گوید به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: برای ما [[حدیثی]] روایت شده که شما فرموده‌اید: «چون [[معرفت]] [به [[امامت]] ما] پیدا کردی، پس هرچه خواهی بکن»! فرمود: «آری، من این را گفته‌ام».
عرض کردم: «اگر چه مرتکب [[زنا]] شوند یا دزدی کنند و شراب بنوشند»؟
حضرت به من فرمود:
{{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>{{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} اشاره به این است که چنین افترائی بر ما به جهت کج‌فهمی کلام ما، مصیبت بزرگی است (مجلسی، مرآة العقول، ج۱۱، ص۳۹۷؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۶۸).</ref> به [[خدا]] [[سوگند]] [کسانی که معنای آن [[حدیث]] را چنین پنداشته‌اند] در [[حق]] ما [[انصاف]] روا نداشته‌اند؛ چراکه خود ما به کردارمان [[مؤاخذه]] می‌شویم؛ ولی [[تکلیف]] از آنها برداشته شده باشد؟ من گفتم: «چون معرفت پیدا کردی، هر کار خیری که خواستی انجام ده؛ چه کم و چه زیاد، که [با [[معرفت امام]]] از تو پذیرفته خواهد شد»<ref>{{متن حدیث|عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَارِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} حَدِيثٌ رُوِيَ لَنَا أَنَّكَ قُلْتَ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ فَقَالَ قَدْ قُلْتُ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ وَ إِنْ زَنَوْا أَوْ سَرَقُوا أَوْ شَرِبُوا الْخَمْرَ فَقَالَ لِي {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} وَ اللَّهِ مَا أَنْصَفُونَا أَنْ نَكُونَ أُخِذْنَا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ إِنَّمَا قُلْتُ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ قَلِيلِ الْخَيْرِ وَ كَثِيرِهِ فَإِنَّهُ يُقْبَلُ مِنْكَ}} (کلینی، کافی، ج۲، ص۴۶۴). هرچند در روایت متعلق معرفت بیان نشده است، اما مراد از آن، معرفت امام است (شرح چهل حدیث، ص۵۶۷).</ref>.
حاصل [[کلام امام]]{{ع}} این است که تکلیف از خود ما [[اهل بیت]]{{عم}} برداشته نشده، پس چگونه ممکن است به خاطر ما از [[محبان]] و [[شیعیان]] ما برداشته شود؟ یا اینکه ما خود از [[عقاب]] بیمناکیم و [[توبه]] و [[زاری]] می‌کنیم، چگونه [[محبان]] و [[شیعیان]] ما به سبب [[ولایت]] ما [[آسوده]] باشند؟!<ref>مرآة العقول، ج۱۱، ص۳۹۷.</ref>
بنابراین [[تشبیه]] و [[تمثیل]] [[شیعه]] به [[مرجئه]] [[افترا]] و تهمتی بیش نیست که یا بر اثر [[سوء]] [[فهم]] [[روایات شیعه]] است یا به جهت [[عناد]] و [[دشمنی]] [[وهابیت]] با [[تشیع]]!<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۷۸.</ref>


== پرسش‌های مستقیم ==
== پرسش‌های مستقیم ==
۱۱۱٬۹۱۱

ویرایش