چه ضرورتی برای ظهور امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۰ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۴۹
، ۲۰ دسامبر ۲۰۱۸بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش | موضوع اصلی = مهدویت (پرسش)|بانک جامع...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| موضوع فرعی = چه ضرورتی برای ظهور امام مهدی وجود دارد؟ | | موضوع فرعی = چه ضرورتی برای ظهور امام مهدی وجود دارد؟ | ||
| تصویر = 7626626268.jpg | | تصویر = 7626626268.jpg | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = 200px | ||
| نمایه وابسته = | | نمایه وابسته = | ||
| مدخل اصلی = [[مهدویت]] | | مدخل اصلی = [[مهدویت]] | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
== پاسخ نخست== | == پاسخ نخست== | ||
[[پرونده:9030760879.jpg| | [[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[بهروز محمدی]]]] | ||
::::::آقای '''[[بهروز محمدی]]''' در کتاب ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|مهدویت]]»'' (ج۱۰ ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]]»''؛ برگرفته از آثار [[شهید مطهری]]) در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[بهروز محمدی]]''' در کتاب ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|مهدویت]]»'' (ج۱۰ ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]]»''؛ برگرفته از آثار [[شهید مطهری]]) در اینباره گفته است: | ||
::::::«برخی بر این باورند که دروان کنونی عصر علم و دانش است که جامعۀ ایدهآل با استعانت از قوۀ خرد بشری محقق گشته و هیچ خطری بشر را تهدید نمیکند. به اعتقاد ایشان خطر اصلی برای بشر، جهالت و نادانی است؛ زیرا موجبات نیستی آدمیان را فراهم آورده و تعادل و توازن را بر هم میزند، ولی امروزه که فضای جهان به نور علم روشن گشته، هیچ خطری جامعۀ بشری را تهدید نمیکند و در نتیجه ظهور یک منجی نیز برای رهایی بشر از تهدیدها ضرورتی ندارد. اما حقیقت آن است که منشأ انحرافات بشر تنها نادانی نیست، بلکه انحرافات آدمی بیشتر از ناحیۀ غرایز و تمایلهای مهار نشده همانند غضب، شهوت، افزونطلبی، جاهطلبی، نفسپرستی و... است. حتی ایشان انحرافات میتوانند علم و دانش را به خدمت گرفته و بشر را به ورطۀ نابودی بکشانند. چنانکه در عصر حاضر، مشاهده میشود، غرایز بشری به یک درجۀ عالی رسیده و بسی دیوانهوارتر از سابق گشتهاند و حتی علم و فن، ابزار و آلات دست غرایز شدهاند و بشریت، آنها را همچون ابزاری برای هدفهای خویش استفاده میکند. بنابراین پیشرفتهای علمی کوچکترین تأثیری در کاهش این غرایز نداشته و نتوانستهاند هدفهای مادی و دنیوی و حیوانی بشر را تغییر داده و ارزشهای متعالی را در نظر آنها متجلی سازند<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، | ::::::«برخی بر این باورند که دروان کنونی عصر علم و دانش است که جامعۀ ایدهآل با استعانت از قوۀ خرد بشری محقق گشته و هیچ خطری بشر را تهدید نمیکند. به اعتقاد ایشان خطر اصلی برای بشر، جهالت و نادانی است؛ زیرا موجبات نیستی آدمیان را فراهم آورده و تعادل و توازن را بر هم میزند، ولی امروزه که فضای جهان به نور علم روشن گشته، هیچ خطری جامعۀ بشری را تهدید نمیکند و در نتیجه ظهور یک منجی نیز برای رهایی بشر از تهدیدها ضرورتی ندارد. اما حقیقت آن است که منشأ انحرافات بشر تنها نادانی نیست، بلکه انحرافات آدمی بیشتر از ناحیۀ غرایز و تمایلهای مهار نشده همانند غضب، شهوت، افزونطلبی، جاهطلبی، نفسپرستی و... است. حتی ایشان انحرافات میتوانند علم و دانش را به خدمت گرفته و بشر را به ورطۀ نابودی بکشانند. چنانکه در عصر حاضر، مشاهده میشود، غرایز بشری به یک درجۀ عالی رسیده و بسی دیوانهوارتر از سابق گشتهاند و حتی علم و فن، ابزار و آلات دست غرایز شدهاند و بشریت، آنها را همچون ابزاری برای هدفهای خویش استفاده میکند. بنابراین پیشرفتهای علمی کوچکترین تأثیری در کاهش این غرایز نداشته و نتوانستهاند هدفهای مادی و دنیوی و حیوانی بشر را تغییر داده و ارزشهای متعالی را در نظر آنها متجلی سازند<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، جهان بینى الهى و جهان بینى مادى، ص۳۵۶، ۳۵۸.</ref>. | ||
::::::با این اوصاف، این سخن که هیچ خطری بشر را تهدید نمیکند و انسان به نهایت رشد خویش رسیده و نیازی به ظهور منجی نیست، سخنی ناسنجیده و مردود است و بایسته است که وعدۀ الهی در ظهور منجی محقق شود و بشر را از بحرانهای اخلاقی، اجتماعی و... برهاند؛ بنابراین تبیین برخی از ادلۀ ضرورت ظهور منجی ضروری مینماید. | ::::::با این اوصاف، این سخن که هیچ خطری بشر را تهدید نمیکند و انسان به نهایت رشد خویش رسیده و نیازی به ظهور منجی نیست، سخنی ناسنجیده و مردود است و بایسته است که وعدۀ الهی در ظهور منجی محقق شود و بشر را از بحرانهای اخلاقی، اجتماعی و... برهاند؛ بنابراین تبیین برخی از ادلۀ ضرورت ظهور منجی ضروری مینماید. | ||
::::::'''۱. پاسخ به نیاز فطری بشر''': بیتردید در نهاد آدمی بذر یک سلسله بینشها و گرایشها نهفته است که باید با پرورش یافتن به مرحلۀ کمال نهایی سوق داده شوند؛ بنابراین او نه همچون یک ظرف خالی محض است که از بیرون و تحت تأثیر عوامل خارجی پر شود و نه مانند یک مادۀ صنعتی ساخته میشود<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۳۵.</ref>. | ::::::'''۱. پاسخ به نیاز فطری بشر''': بیتردید در نهاد آدمی بذر یک سلسله بینشها و گرایشها نهفته است که باید با پرورش یافتن به مرحلۀ کمال نهایی سوق داده شوند؛ بنابراین او نه همچون یک ظرف خالی محض است که از بیرون و تحت تأثیر عوامل خارجی پر شود و نه مانند یک مادۀ صنعتی ساخته میشود<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۳۵.</ref>. | ||
::::::یکی از مهمترین گرایشهای فطری انسان، عدالتطلبی و کمالخواهی است که آدمیان در تاریخ بهطور تمام و کمال از نایل شدن به تعالی و عدالت محروم ماندهاند و از این رو عامل غریزی و فطری گرایش به حقیقت و شناخت نظام وجود، چنانکه هست، گرایش به عدالت یعنی ساختن جامعه، چنانکه باید، بهعنوان مکانیسم و محرکی سبب شده است همواره جدالهای بسیاری بین حق و باطل صورت گرفته و بشریت در جهت نایل شدن به حق خویش، قربانیان بیشماری را تقدیم کرده و دشواریهای بسیاری روی او قرار گیرند<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]] | ::::::یکی از مهمترین گرایشهای فطری انسان، عدالتطلبی و کمالخواهی است که آدمیان در تاریخ بهطور تمام و کمال از نایل شدن به تعالی و عدالت محروم ماندهاند و از این رو عامل غریزی و فطری گرایش به حقیقت و شناخت نظام وجود، چنانکه هست، گرایش به عدالت یعنی ساختن جامعه، چنانکه باید، بهعنوان مکانیسم و محرکی سبب شده است همواره جدالهای بسیاری بین حق و باطل صورت گرفته و بشریت در جهت نایل شدن به حق خویش، قربانیان بیشماری را تقدیم کرده و دشواریهای بسیاری روی او قرار گیرند<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]،جامعه و تاریخ، ص۴۵۷.</ref>. | ||
::::::در این راستا اقدامات پیامبران نیز که جامعه را حرکت دادهاند در جهت فطرت بوده است<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، | ::::::در این راستا اقدامات پیامبران نیز که جامعه را حرکت دادهاند در جهت فطرت بوده است<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، جامعه و تاریخ، ص۱۵۳.</ref>. با عنایت به آموزههای وحیانی، حکم فطرت در نهایت تخلفناپذیر است و انسان پس از یک سلسله چپ و راست رفتنها و تجربهها راه خویش را مییابند و به ضرورت ناموس خلقت، روزی با ظهور منجی به کمال نهایی خویش خواهد رسید<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، جامعه و تاریخ، ص۴۵۷.مجموعه آثار، ج۲، ص۳۶۱.</ref>. | ||
:::::'''۲. ضرورت غلبه حق بر باطل''': برای بررسی این ضرورت، با تبیین سه مقدمه اصل دلیل روشن میشود: | ::::::'''۲. ضرورت غلبه حق بر باطل''': برای بررسی این ضرورت، با تبیین سه مقدمه اصل دلیل روشن میشود: | ||
:::::*آنچه در اصطلاح فلسفه به نام نظام جهان و قانون اسباب خوانده میشود، در زبان دین، سنت الهی نامیده میشود<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، [[عدل الهی (کتاب)|عدل الهی]]. مجموعه آثار، ج۱، ص ۱۳۵.</ref>. که از سه ویژگی برخوردار است: عمومیت داشتن و تغییرناپذیری؛ خدایی بودن؛ منافات نداشتن با آزادی و اختیار انسان<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، [[عدل الهی (کتاب)|عدل الهی]]. مجموعه آثار، ج۱، ص ۱۳۵، ۱۳۶.</ref>. براساس آموزههای وحیانی، سنن و قوانین تخلفناپذیر حاکم بر عالم، لازمۀ علّی و معلولی جهان بوده و در علل و معلولهای مادی و غیر مادی جریان دارد<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، [[وحی و نبوت (کتاب)|وحی و نبوت]]. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۳۵.</ref>. بنابراین حرکت و قیام [[امام مهدی]]{{ع}} نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در گسترۀ سنن و قوانین لایتخلف حاکم بر عالم قرار میگیرد. قرآن نیز این گمان را به شدت نفی میکند که ارادهای گزافکار و مشیتی بیقاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون سازد و تصریح دارد بر اینکه قاعدهای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلا}}﴾}}<ref>فاطر، ۴۳.</ref>. آیا جز سنت پیشینیان را انتظار میکشند؟ پس هرگز در سنت الهی تبدیلی نمییابد و هرگز در سنت الهی تغییری نمییابی. اما سنتهای حاکم بر سرنوشتها در حقیقت یک سلسله عکسالعملها و واکشنها در برابر عملها و کنشها است. عملهای معین اجتماعی، عکسالعملهای معین به دنبال خود دارد و از این رو، در عین آنکه تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره میشود، نقش اراده و اختیار و آزادی انسان محو نمیشود<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۹۱.</ref> و مردم میتوانند سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند. چنانکه خداوند تبارک و تعالی میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ}}﴾}}<ref>رعد، ۱۱.</ref>؛ بیگمان خداوند آنچه قومی دارند دگرگون نکند مگر آنکه آنچه در دلهایش دارند دگرگون کنند. | :::::*آنچه در اصطلاح فلسفه به نام نظام جهان و قانون اسباب خوانده میشود، در زبان دین، سنت الهی نامیده میشود<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، [[عدل الهی (کتاب)|عدل الهی]]. مجموعه آثار، ج۱، ص ۱۳۵.</ref>. که از سه ویژگی برخوردار است: عمومیت داشتن و تغییرناپذیری؛ خدایی بودن؛ منافات نداشتن با آزادی و اختیار انسان<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، [[عدل الهی (کتاب)|عدل الهی]]. مجموعه آثار، ج۱، ص ۱۳۵، ۱۳۶.</ref>. براساس آموزههای وحیانی، سنن و قوانین تخلفناپذیر حاکم بر عالم، لازمۀ علّی و معلولی جهان بوده و در علل و معلولهای مادی و غیر مادی جریان دارد<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، [[وحی و نبوت (کتاب)|وحی و نبوت]]. مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۳۵.</ref>. بنابراین حرکت و قیام [[امام مهدی]]{{ع}} نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در گسترۀ سنن و قوانین لایتخلف حاکم بر عالم قرار میگیرد. قرآن نیز این گمان را به شدت نفی میکند که ارادهای گزافکار و مشیتی بیقاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون سازد و تصریح دارد بر اینکه قاعدهای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلا}}﴾}}<ref>فاطر، ۴۳.</ref>. آیا جز سنت پیشینیان را انتظار میکشند؟ پس هرگز در سنت الهی تبدیلی نمییابد و هرگز در سنت الهی تغییری نمییابی. اما سنتهای حاکم بر سرنوشتها در حقیقت یک سلسله عکسالعملها و واکشنها در برابر عملها و کنشها است. عملهای معین اجتماعی، عکسالعملهای معین به دنبال خود دارد و از این رو، در عین آنکه تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلف اداره میشود، نقش اراده و اختیار و آزادی انسان محو نمیشود<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۹۱.</ref> و مردم میتوانند سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند. چنانکه خداوند تبارک و تعالی میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ}}﴾}}<ref>رعد، ۱۱.</ref>؛ بیگمان خداوند آنچه قومی دارند دگرگون نکند مگر آنکه آنچه در دلهایش دارند دگرگون کنند. | ||
:::::*از ویژگیهای انسان، تضاد درونی میان غرایز متمایل به پایین که هدفی جز امر فردی و محدود و موقت ندارد و گرایشهای متمایل به بالا که میخواهد از حدود فردیت خارج شود و همۀ افراد بشر را در برمیگیرد، میباشد. نبرد درونی انسان که قدما از آن به نبرد میان عقل و نفس تعبیر میکنند، خواه ناخواه به نبرد میان گروههای انسانها کشیده میشود، یعنی نبرد انسانهای کمال یافته و آزادی معنوی بهدست آورده با انسانهای منحط حیوانصفت<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۹-۳۹.</ref>.از این رو از آغاز جهان همواره نبردی پیگیر میان گروه اهل [[حق]] از طراز ابراهیم و موسی و عیسی{{ع}} و پیروان مؤمن آنها و گروه اهل باطل از طراز نمرود و فرعون و جباران یهود و... برپا بوده است که در این نبردها گاهی حق و گاهی باطل پیروز بوده است، ولی این پیروزیها و شکستها بستگی به یک سلسله عوامل اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی داشته است<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۹.</ref>. | :::::*از ویژگیهای انسان، تضاد درونی میان غرایز متمایل به پایین که هدفی جز امر فردی و محدود و موقت ندارد و گرایشهای متمایل به بالا که میخواهد از حدود فردیت خارج شود و همۀ افراد بشر را در برمیگیرد، میباشد. نبرد درونی انسان که قدما از آن به نبرد میان عقل و نفس تعبیر میکنند، خواه ناخواه به نبرد میان گروههای انسانها کشیده میشود، یعنی نبرد انسانهای کمال یافته و آزادی معنوی بهدست آورده با انسانهای منحط حیوانصفت<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۹-۳۹.</ref>.از این رو از آغاز جهان همواره نبردی پیگیر میان گروه اهل [[حق]] از طراز ابراهیم و موسی و عیسی{{ع}} و پیروان مؤمن آنها و گروه اهل باطل از طراز نمرود و فرعون و جباران یهود و... برپا بوده است که در این نبردها گاهی حق و گاهی باطل پیروز بوده است، ولی این پیروزیها و شکستها بستگی به یک سلسله عوامل اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی داشته است<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۹.</ref>. | ||
:::::*براساس آموزههای وحیانی، عالم در نظام هستی به حق بپا است و باطل و پوچی مغلوب حق است، چنانکه خداوند میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ }}﴾}}<ref>انبیاء، ۱۸.</ref>؛ بلکه حق را بر باطل میکوبیم و آن را فرو میشکافد، آنگاه است که آن نبود میشود، و وای بر شما از توصیفی که میکنید. این آیه بیانگر آن است که باطل نمیتواند برای همیشه در مقابل حق بایستد و اگر چه بهصورت ظاهری و موقت بر حق گشته و برای مدتی آن را پوشانده است، ولی آنگاه که حق به جنگ او میآید، آن را از بن برمیکند<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، | :::::*براساس آموزههای وحیانی، عالم در نظام هستی به حق بپا است و باطل و پوچی مغلوب حق است، چنانکه خداوند میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ }}﴾}}<ref>انبیاء، ۱۸.</ref>؛ بلکه حق را بر باطل میکوبیم و آن را فرو میشکافد، آنگاه است که آن نبود میشود، و وای بر شما از توصیفی که میکنید. این آیه بیانگر آن است که باطل نمیتواند برای همیشه در مقابل حق بایستد و اگر چه بهصورت ظاهری و موقت بر حق گشته و برای مدتی آن را پوشانده است، ولی آنگاه که حق به جنگ او میآید، آن را از بن برمیکند<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، فلسفه تاریخ، مجموعه آثار، ج ۱۵، ص ۱۰۲۶.</ref>. بنابراین باطل، در جوامع بشری رخ نموده و ظاهربینان تنها به ظاهر جامعه نظر انداخته و بیتوجه به اعماق آن میپندارند اصالت واقعی با باطل بوده و حق جایگاهی ندارد؛ در حالی که حق و نظام حق اصیل بوده و مثل آب زیر کف، جریان داشته و جامعه را به جلو میبرد و باطل نیز طفیل آن بوده که با نیروی حق حرکت میکند. بنابراین باطل تنها از دید سطحی و حسی، و نه تحلیلی و تعقلی، حرکت و جولان دارد، اما در نهایت به مغلوبیت میانجامد و حق بر باطل غلبه نهایی پیدا میکند<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]].مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۴۰.</ref>. | ||
::::::نتیجه اینکه: اگر چه در طول حیات بشری، همواره نبرد بین حق و باطل پدید آمده است، اما پیروزی نهایی حق بر باطل یکی از سنتهای الهی بهشمار میآید<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]].مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۳۸.</ref>. و سیر تکاملی بشریت بهسوی آزادی از اسارت طبیعت مادی و شرایط اقتصادی و منافع فردی و گروهی و تقواپیشگی و دینمحوری و ... پیش میرود و ارادۀ بشر مترقی در اثر تکامل فرهنگ و توسعه و بینش و گرایش به ایدئولوژیهای مترقی بهتدریج از اسارت محیط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی آزادتر شده و آن را تحت تأثیر قرار داده است<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۴.</ref>. این امر جز با ظهور یک منجی مصلح محقق نخواهد گشت و براساس آموزههای وحیانی، قیام [[امام مهدی]]{{ع}} بهعنوان آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل تحقق پذیرفته<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص59.</ref>.و از حکومت نیروهای باطل و حیوانمآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد ماند<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۱.</ref>. در نتیجه سنت الهی، غلبۀ نهایی حق بر باطل با ظهور [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} صورت میپذیرد، چنانکه خداوند تبارک و تعالی میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}﴾}}<ref>قصص، ۵.</ref>؛ و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان (مردم) گردانیم و ایشان را وارث (زمین) کنیم. | ::::::نتیجه اینکه: اگر چه در طول حیات بشری، همواره نبرد بین حق و باطل پدید آمده است، اما پیروزی نهایی حق بر باطل یکی از سنتهای الهی بهشمار میآید<ref>[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]]، [[نبرد حق و باطل (کتاب)|نبرد حق و باطل]].مجموعه آثار، ج ۳، ص ۴۳۸.</ref>. و سیر تکاملی بشریت بهسوی آزادی از اسارت طبیعت مادی و شرایط اقتصادی و منافع فردی و گروهی و تقواپیشگی و دینمحوری و ... پیش میرود و ارادۀ بشر مترقی در اثر تکامل فرهنگ و توسعه و بینش و گرایش به ایدئولوژیهای مترقی بهتدریج از اسارت محیط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی آزادتر شده و آن را تحت تأثیر قرار داده است<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۴.</ref>. این امر جز با ظهور یک منجی مصلح محقق نخواهد گشت و براساس آموزههای وحیانی، قیام [[امام مهدی]]{{ع}} بهعنوان آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل تحقق پذیرفته<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص59.</ref>.و از حکومت نیروهای باطل و حیوانمآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد ماند<ref>[[قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ (کتاب)|قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ]]، ص۴۱.</ref>. در نتیجه سنت الهی، غلبۀ نهایی حق بر باطل با ظهور [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} صورت میپذیرد، چنانکه خداوند تبارک و تعالی میفرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}﴾}}<ref>قصص، ۵.</ref>؛ و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان (مردم) گردانیم و ایشان را وارث (زمین) کنیم. | ||
::::::'''۳. وحدت جهانی''': اسلام قوانینی دارد که مرز و حد و منطقه و ملیت و نژاد و... نمیشناسد و برای دولت جهانی وضع شده است. از یک سو دنیا از نظر احتجاج رو به این جهت میرود که قانون واحد و مسلک واحد داشته و وابستگیهای فردی و اجتماعی او بهسوی وحدت پیش میرود و از سوی دیگر، امکانات فعلی بشر برای ایجاد این وحدت کافی نیست؛ زیرا بشر همان بشر است و به قول راسل خطر نابودی او در میان است. پس بشر بهسوی بنبستی پیش میرود که یا به نابودی کامل میانجامد و یا مدد غیبی نصیب او میشود<ref>یادداشتهای استاد مطهری، ج ۹، ص ۴۳۴.</ref>. بیتردید مقتضای حکیم بودن ذات باریتعالی آن است که بشر از نابودی رهایی یابد که براساس آموزههای وحیانی این امر تنها با ظهور منجی محقق میشود.<ref>[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)| چلچراغ حکمت ج۱۰]]، ص۵۳-۶۰.</ref>. | ::::::'''۳. وحدت جهانی''': [[اسلام]] قوانینی دارد که مرز و حد و منطقه و ملیت و نژاد و... نمیشناسد و برای دولت جهانی وضع شده است. از یک سو دنیا از نظر احتجاج رو به این جهت میرود که قانون واحد و مسلک واحد داشته و وابستگیهای فردی و اجتماعی او بهسوی وحدت پیش میرود و از سوی دیگر، امکانات فعلی بشر برای ایجاد این وحدت کافی نیست؛ زیرا بشر همان بشر است و به قول راسل خطر نابودی او در میان است. پس بشر بهسوی بنبستی پیش میرود که یا به نابودی کامل میانجامد و یا مدد غیبی نصیب او میشود<ref>یادداشتهای استاد مطهری، ج ۹، ص ۴۳۴.</ref>. بیتردید مقتضای حکیم بودن ذات باریتعالی آن است که بشر از نابودی رهایی یابد که براساس آموزههای وحیانی این امر تنها با ظهور منجی محقق میشود.<ref>[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)| چلچراغ حکمت ج۱۰]]، ص۵۳-۶۰.</ref>. | ||
==پرسشهای وابسته== | ==پرسشهای وابسته== | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} | ||
{{ | {{پانویس2}} | ||
[[رده:مهدویت]] | [[رده:مهدویت]] |